سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳۶۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

راست میگویند''مادر که نباشد نظم خانه بهم میریزد...''

علے  در نـجف...

حســن در بقیـــع...

حسیــن در کربــــــلا...

زینب در دمشــــق...

ومهدے فاطمــــه نمیدانیم کجــا...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۴

تامل کنید:

زمانیکه بخواهید وصیت نامه بنویسید متوجه خواهید شد تنها کسی که سهمی از داراییتان ندارد خودتان هستید

پس تا زنده هستید...

نسبت به خود سخاوت داشته باشید


"تولستوی"

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۸:۲۰

کوتاه ترین داستان فلسفی دنیا 

برنده جایزه داستان کوتاه نیویورک تایمز 


جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. 

اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.

جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟

زاهد گفت: مال تو کجاست؟

جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم.

زاهد گفت: من هم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۳۹

توصیه های ناب بزرگان در مورد مجلس روضه و اشک بر امام حسین (علیه السلام)



ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽرحمه الله:

ﺩﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه السلام ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ ، ﺭﻭﺿﻪ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﻮﺩ.


ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻪ ﺑﻬﺠﺖرحمه الله :

ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ‏ علیه السلام ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ .


ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ‏رحمه الله :

برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ؛ یا در حرم اباعبدالله یا در مجلس ابا عبدالله…


شیخ جعفر شوشتری رحمه الله :

کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین  علیه السلام محک ایمان است.


 آیت الله علامه امینی رحمه الله :

به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه، زمان و مکان را از یاد میبرد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید.


آیت الله آشیخ عبدالکریم حائری رحمه الله :

روضه خوانی و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام عمل مستحبی است که هزار واجب در آن است.


حاج میرزا اسماعیل دولابی رحمه الله :

محبت و عزاداری برای امام حسین علیه السلام انسان را زود به مقصد می رساند. کلنا سفن النجاه و سفینه الحسین اسرع. همه ی ما اهل بیت کشتی نجاتیم ولی کشتی امام حسین علیه السلام سریعتر است . هنگام عزاداری انسان در دلش را باز میکند و امام حسین علیه السلام داخل میشوند.


آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ‏رحمه الله :

ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﻧﺮﺳﯿﺪ، ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیه السلام ‏ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ، «این کتیبه‏ های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده‏ اند، ما را شفاعت می‏کنند».


ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻠﭙﺎﯾﮕﺎﻧﯽ‏ رحمه الله :

ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺟﺰﺀ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ علیه السلام ﺛﺒﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ .


آیت الله بهاءالدینی رحمه الله :

دستگاه امام حسین علیه السلام فوق فقه است… نباید به دستگاه امام حسین علیه السلام اهانت شود، این عزاداری ها احیا کننده نماز و مساجد است.



آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری رحمه الله :

برای امام حسین  علیه السلام هر کاری بکنی کم است


آیت الله بروجردی رحمه الله : 

به مقداری که امام حسین علیه السلام ، بزرگ و واجب الاحترام است، منسوبین به آن حضرت هم لازم الاحترام می باشند.


ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻤﭙﺎﻧﯽ‏ رحمه الله : 

ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻣﻘﯿﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﭘﺎﯼ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﺭﺍ ﺟﻔﺖ ﮐﻨﻨﺪ.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۱

یه سوال کلی در صورت عدم دسترسی به امام یا یک رهنمای رهنمون یافته در مسایل دینی مثل سیاسی و عرفانی و علمی یا بروز مشکلات چگونه می توان راه حل یافت؟

جواب در دو حیطه مشخص است بحث اول اینکه شاید به خودشان دسترسی نباشد اما به سخنان و نایبان ایشان و وکلایشان و وکلای وکلایشان امکان دسترسی هست اما اگر به طور خاص مثال افراد را بزنیم و راه حل فقط ممکن از طریق خاص مد نظر باشد مثلا در مساله ای عرفانی الان به طور عادی دسترسی به آیت الله بهجت نباشد یا مسایلی را نتوان جوابشان را پیدا کرد یا مکاتبه با مراجع و یا شخص رهبری طول بکشد یا فرد به فرد ممکن نباشد جواب را خود آقا در تعریف یک فرد بصیر و شباهت ایشان با مالک اشتر بیان فرمودند یعنی بدانند امر رهبری چه خواهد بود این تعریف برای جوان انقلابی بصیر همیشه حاضر در صحنه هم صادق بود در احادیث بحث عالم بودن هر نفس به مشکلات و سطح خویش مطرح است و بهترین طبیب نفس خود فرد است که به خود آگاه است و درمانش هم می داند یک اصل پزشکی و نظامی هم وجود دارد که مهمترین فرد در سلامت خود پزشک و در امنیت خود ناظم امنیت است و اینکه فرد باید پزشک خود و مراقب خود باشد و اساسا ما کاری مهمتر از خودسازی هم نداریم در قرآن هم مسایل به عنوان یادآوری ذکر شده پس فرد با فطرت خویش و حتی غرایز متوجه راه می شود حتی نماز نیز ذکر است و قرآن نیز ذکر است و هدایت نیز در پرتو ایمان است و مباحث آن انجام شده یعنی اگر هدف مشخص شده باشد خداوند در پرتو آن هدف هدایت می کند و جز به تلاش نیز چیزی حاصل نمی شود و فرد باید دنبالش هم برود و عمل هم بکند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۶

خصوصیات عارفه بحقه در زیارات ائمه که اشاره شده است:؛

1.بداند او امام و الگو و جلودار است.یعنی مهمترین چیز زندگیمان امام باشد. 

2.اطاعت امام واجب است.یعنی هرچی امام فرمود حتی اگر عقلی نباشد باید عمل کرد. کارهایمان پسند امام باشد. 

3.بداند امام شهید است یعنی زنده و شاهد و ناظر است. امام زمان همیشه مارا میبیند 125 توبه

4.بداند امام غریب است. باعث میشود غربت زدایی کنیم با دین با آبرو با مال با هر چه داریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۵۰

استاد حسن رحیمپور ازغدى:

امام حسین دین کلیات بى ضرر و بى دشمن را ، تبدیل کرد به دین جزئیات صریح دشمن تراش، دین خنثى را تبدیل کرد به دینى که موضع دارد، دینى که یزید و معاویه هم زیر علمش سینه میزدند را، تبدیل کرد به دینى که بخاطر آن خونت را میریزند و بچه شش ماهه ات را هم میکشند

دین شماره یک، دین کلیات بى ضرر و بى دشمن است ، دین بى دفاع و بى دافعه. قیصر و معاویه و یزید و امثال اینها ، این دین را قبول داشتند و دارند و خواهند داشت، حمایت و تجلیل هم میکنند، سوبسید هم میدهند، شاه مى آمد حرم امام رضا، بوش میرود کلیسا، معاویه میرفت حج، این دین براى قدرتشان ضررى ندارد، خیلى هم خوب است، بنام دین مسلط شدن و از ترس مردم از خدا بهره بردن براى تحمیل احکام ضد خدایى بر مردم، این دین خیلى آب و نان دارد اتفاقاً، با چنین دینى چرا مخالف باشند؟ الان هم طرف رباخوار است، دزد است،فرع میخورد، ولى عاشورا تاسوعا شله هم میدهد، تقبل الله اما این اسلام یزید است که خوب و بد در آن نیست، همه مردم على السویه هستند

یک اسلام هم اسلام حسین است، که صف ها را جدا میکند، و خیلى هم دقیق این کار را انجام میدهد، اعلام میکند که ظلم یک حادثه نیست، یک فعل بشرى است و باید یقه فاعل اش را گرفت، ظلم یک تصادف و حادثه اتفاقى نیست، ظلم مقصر دارد و حسین دینى را ارائه داد که در آن یقه مقصر را باید گرفت، نه اینکه ظالم و مظلوم در کنار هم دیندارى کنند

راز دینامیزم عاشورا و قدرت انقلابى و ساختارشکن محرم ، در این است که تعارفات مذهبى مرسوم بین ما و خداوند را کنار میزند ، میگوید این تو و این تکلیف عینى تو روى زمین و همین امروز 

این است که با حسین نمیشود راحت کنار آمد، میگوید حرف بس است، کلیات کافى است ، وارد جزئیات شو! 

این دین یعنى حبّ و بغض، " هل الدین الا الحب و البغض" ، آیا دین جز موضع گیرى است؟ آیا دین جز موضع گیرى له و علیه است؟ جز دوستى و دشمنى است؟ منتهى دوستى و دشمنى بر اساس عقائد و حق ، نه بر اساس منافع

"تجلى خدا در تاریخ" سال٨٦

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۹

شعری که از زبان امام حسین (ع) نقل شده :


شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی 

او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی 

فانا السبط الذی من غیر جرم قتلونی 

و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی 

لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی 

کیف استسقی لطفلی فابوا ان یرحمونی 


ترجمه اشعار بالا : 

شیعیان من هنگامی که آب گوارا نوشیدید مرایادکنید. 

ویاهنگامی که از غریبی یاشهیدی(خبری)شنیدید، برمن ندبه نمائید. 

من، نواده(پیامبر) هستم که مرا بی گناه کشتند. 

وپس از آن از روی عمد، مرا پایمال خیل اسبان نمودند. 

ای کاش ، همگی در روز عاشورا بودید ومی نگریستید. 

که چگونه برای کودک خردسالم ، مطالبه آب نمودم وآنان سرباززدند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۰

مادرش الزایمر داشت...
















بهش گفت مادر یه بیماری داری،باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...

مادر گفت:چه بیماریی؟

گفت :الزایمر...

گفت:چی هست...

گفت:"یعنی همه چیو فراموش میکنی..."

گفت انگار خودتم همین بیماریو داری...

گفت: چطور؟

گفت:انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم،چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی،قامت خم کردم تا قد راست کنی..

پسر رفت توی فکر...

...

برگشت به مادرش گفت: مادر منو ببخش...

گفت:برای چی؟

گفت:به خاطر کاری که میخواستم بکنم...

مادر گفت:

"من که چیزی یادم نمیاد...."


سلامتی همه مادرها..: اگر مادر تون لیاقت این دعا را داشت این دعا را پخش کن.

.

.

.

.

.

.


.

 ❤خدایا اگه مادرم گناه داشت او را ببخش ❤

❤و اگر غمگین دیدی قلب او را خوشحال کن.❤

❤واگر خوشحال دیدی خوشحالی او را تمام نکن ❤

❤و اگر او مریض است خدایا او را شفا ده.❤

❤و اگر او را مدیون دیدی دین او را پرداخت کن.❤

❤تا او را نبخشیدی از این دنیا نبر و به او رحم کن❤ 

❤و او را وارد بهشت کن...❤

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۲۸

ملانصرالدین داشت رد میشد دید ۳ نفر دارن دعوا میکنن پرسید چی شده گفتن ۷ تا گردو داریم میخوایم بین هم تقسیم کنیم.

خلاصه ملا رو بین خودشون قاضی کردند. 

ملا گفت خدایی تقسیم کنم یا انسانی؟

گفتند خوب معلومه خدایی تقسیم کن. 

ملا به اولی ۵ تا گردو داد به دومی دوتا پوست گردو و یه پسگردنی هم زد به سومی. 

گفتن این دیگه چه جور تقسیم کردنی بود؟! 

ملا گفت اگه به دقت نگاه کنین ، خداوند نعمتهاشو همینجوری بین بندگانش تقسیم کرده!😀

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۲۵

تا خدا یارت به سلطانی مپیچ

گر خدا برگشت از سر صد سلطان به هیچ




هر که منظور خوداز غیر از خدا میطلبد

چون گداییست که حاجت ز گدا میطلب




تمام غُصه های دنیا رو میشه با یک جمله تحمل کرد:

خدایا میدانم که میبینی.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۲۲

هیچ وقت برای هدف و رویایی جدید دیر نیست.



همیشه دو اصل را در زندگی خود به یاد داشته باشیم:

1_جسارت در بیانِ عقیده

2_جرأت در پذیرشِ اشتباه


وقتی خودت را باور کنی شکست نا پذیر می شوی.



دیگران را ببخش،نه بخاطره اینکه آنها سزاوار بخشش تو هستند به این دلیل که تو سزاوار آرامشی.



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۲۰

فصل 9

میدان مغناطیسی بدن

اگر بدن را به صورت یک آهن ربای میله ای دو قطبی در نظر بگیرید قطب شمال یا مثبت در قسمت سر و قطب جنوب یا منفی در قسمت پا قرار دارد. می دانید یک قطب نما  میدان مغناطیسی در درون و اطراف خود ایجاد می کند که جریان مغناطیسی در داخل قطب نما از قطب منفی به طرف طقب مثبت و در داخل بدن،از پا به سمت سر است.در اطراف قطب نما خطوط میدان از قطب شمال به قطب جنوب است.

اگر فردی را در حالت نشسته در نظر بگیرید خطوط این میدان مغناطیسی کروی و شبیه یک سیب می باشد.

شخصی که دارای انرژی زیاد است میدان مغناطیسی قوی تری در درون و اطراف خود ایجاد می کند که فضای بیشتری را اشغال نموده و قدرت بیشتر و نفوذ عمیق تری دارد.

اگر بخواهیم این میدان مغناطیسی شدت بیشتری داشته باشد  باید خطوطی که از درون بدن از پایین به سمت بالا می رود بیشتر و قویتر باشد.بعبارت دیگر بیروهای درون بدن به سمت بالا همسو شوند.این نیروها از قبیل نیروی دستگاه گوارش و هضم غذا،قوای جنسی،ادرار و مدفوع و بادهای بدن هستند. با روزه گرفتن یا کم خوردن،با کنترل نیروی جنسی و عدم آمیزش جنسی،با کنترل سیستم گوارش و همچنین با انجام سجده های طولانی این نیروها در بدن همسو و تقویت می گردند و به سمت سر شروع به حرکت می نمایند.باید توجه داشت که جنب و جوش بیش از حد و پرحرفی موجب می شود این انرژی ها بیهوده منتشر و پراکنده شود.با متمرکز نمودن و نگهداری درست از آن می توان به بهترین صورت در امور معنوی پیشرفت کرد.

نحوه نشستن صحیح:

به دلیل اینکه منبع اصلی این نیروها در بدن از مواد غذایی و توسط فعل و افعالات بدن فیزیکی تامین می گردد و در این بدن تاثیرات ناخالصی عناصر شدید است و مسایل نفسانی و شهوات و دلبستگی های دنیوی بر ما احاطه دارند،احتمال درد،هم در مسیر انرژی و هم در مسیر انرژی و هم در سر وجود دارد.و چون این نوع انرژی هنوز پالایش نیافته است پس باید برای شروع به حالت مربع قرار گرفت.

حالت مربع یعنی شخص رو به قبله نشسته،ستون فقرات کاملا صاف و عمود بر زمین،شکم کاملا تو،مقعد و آلت تناسلی کاملا بسته،سر را کاملا پایین آورده و چانه را در گودی گردن قرار می دهد.این کار سبب می شود محل خروج انرژی ها از قسمت پایین بدن بسته شود و جهت آن به سمت بالا برگردد و از روزنه ای در پایه گردن خارج شود.

این روزنه محل خروج انرژی است و این کار موجب می گردد تا انرژیهای آلوده و تصفیه نشده به سر وارد نشود بلکه از این خروجی به بیرون هدایت شوند.فرض کنید در قسمت پایین بدن کانون عفونت یا بیماری یا ترس و هیجان وجود داشته باشد و یا خواسته های نفسانی در شخص کنترل نشده و یا تعلقات دنیوی و وابستگی های و امیال مختلف در درون شخص فعال باشد،هدایت این نوع انرژی به سمت سر و چشم با این آلودگیها،مشکلات فراوانی ایجاد می نماید.با نشستن به حالت مربع برای مدتی(5 تا 10 دقیقه) فعالیت مخرب اندامهای پایین بدن به دور ریخته می شود تا کم کم شخص بی ذهن شده و کنترل اعمال خود را بدست بگیرد.

انتخاب ذکر مناسب:

می دانید هر ذکر،نام مقدس الهی است که از حروف تشکیل شده است.و هر حرف مخرج خاص خود را دارد.

علم تجوید یا مخارج حروف:بیست و هشت حرف الفبای عربی را در نظر بگیرید.حرف اول الفبا را بخوانید.آآآآآآ.

به درون خود تمرکز کنید.صدای ایجاد شده را در کجای بدن فیزیکی خود می شنوید.از میان قفسه سینه و شکم.

حرف دوم را بخوانید.ب.با دای این حرف لبهای شما بهم می چسبند و صدای آن از میان دو لب خارج می شود.پس مخرج یا محل خروج صدای حرف ب میان دو لب می باشد.به همین ترتیب می توانید مخرج تمام حروف را یک به یک پیدا کرده و آنها دسته بندی نمایید.

حرف ح را ادا نمایید.متوجه می شوید که صدا از حلق و قبل از حنجره خارج می شود.

اکنون حرف ه را تلفظ کنید.برای ادای این حرف باید با ضربه نفس به ناف تلاش نمایید.صدای این حرف از پشت ناف شنیده می شود و نه از سینه و یا حلق و یا لبها.به همین علت این حرف مهمترین انتخاب برای اذکار است و با نام الهی «هو» نزدیکترین ارتباط را دارد.ناف در بدن مهمترین مرکز و کنبع قدرت محسوب می گردد و تکرار ذکر«هو» این مرکز را به فعالیت وا می دارد.با تکرار این ذکر،انرژی از پایین ترین قسمتهای بدن به سمت بالا پمپاژ می گردد و به سمت قفسه سینه و سپس بالاتر جریان می یابد.

برای انتخاب اذکار دیگر بهتر است آن نام الهی را با کلمه هو ادغام نمایید.

به طور مثال وقتی می خوانید یا حی یا حق یا هو، انرژی زیادی تولید و پمپاژ نمی گردد ولی هنگامیکه می خوانید هو الحی و هوالحق و هوالهو آهنگ بسیار قویتر و پر انرژی تری ایجاد می گردد که میدان مغناطیسی بدن را بسیار تقویت می کند.

مثال دیگر:یا قادر و یا مقتدر.اکنون بخوانید:هوالقادر هوالمقتدر.تکراز کنید.آهنگ بسیار زیبا و قدرتمندی ایجاد می شود.

به وسیله اذکار با خداوند ارتباط نزدیک برقرار می شود پس با عشق الهی و شور و شوق و شعف و اخلاص و صبر و حوصله به خدا عشق بورزید.به کلماتی که ادا می کنید و معنای آنها توجه کامل نمایید.ببینید چه اتفاقی در درون و اطراف شما در جریان است.

حروف غنه:حروف م-ن حروفی هستند که از ارتعاش صدا بر سقف دهان و فضای پشت بینی ایجاد می شوند و با تکرار صدای این حروف ارتعاش بسیار شدیدی در داخل فضای سر حس خواهید نمود.تمرین کنید.حرف م را کشیده بخوانید و بر محل خروج آن تمرکز نمایید م م م م م م م

ملاحظه می کنید لبها بر هم کمی فشرده شده و صوتی از فک بالایی و پشت بینی شنیده می شود.

سپس حرف ن را بخوانید و تمرین مایدد.ن ن ن ن

کم کم احساس می کنید لاله های گوش شما تکان می خورد.در ادامه این تمرینات در سر خود احساس مور مور شدن کرده و یا حرکت انرژی خاصی را حس می کنید که با استمرار آن تصور می کنید سر شما از دو طرف گوش در حال باز شدن است (مانند دو بال کفشدوزک از دو طرف وسعت می یابد). با نزدیک کردن دندانها به هم صدای شدیدی ارتعاش را در فضای دهان نیز می شنوید.

این تمرین،انرژی ای که در مرکز بدن وجود دارد را به سمت سر،بالا کشیده و سبب پاکسازی سینوسها و عفونت دندانها و روشن شدن و تقویت سوی چشم ها می گردد.هرچه بر این تمرینات مداومت بورزید احساس می کنید حبابهایی از پایه گردن در سر شما بالا می رود و شروع به ماساژدادن لایه های خفته مغز می کند.و در حالت تمرکز می توان با این انرژی پوست سر و ریشه های مو را شستشو داد و از تاج یا فرق سر به خارج هدایت نمود.

با انتخاب یکی از نامهای الهی که از چند حرف از حروف الفبا تشکیل شده است انرژی از پایین ترین بخشهای بدن(اسفل)به سمت بالا حرکت کرده و از محلهای خروج صدا(مخارج صدا)شروع به آزاد سازی می کند.

بدین تریب وجود این انرژی در میدان مغناطیسی بدن موجب می شود هاله اطراف تقویت شود و هر قدر خطوط انرژی در درون بدن همسو تر شده و با قدرت بیشتری به سمت بالا پمپاژ شود خطوط میدان مغناطیسی ای که از سر خارج می شود مسافت طولانی تری را به سمت بالا طی می کند و هاله اطارف شخص وسعت بیشتری می یابد.برای کسانی که قدرت بینندگی و بصیرت باطنی دارند این خطوط به شکل تارهای نورانی است که به شکل گیسوی بلند از سر خارج می گردد و با توجه به فرکانس ارتعاشی ای که دارد با منابع اصلی هم فرکانس خود اتصال می یابند و کانالهای ارتباطی شخص با منابع بالاتر انرژی را فراهم می سازند.

شاید دیده یا شنیده باشید که در گذشته،عارفان خود را در چاهی آویزان می کرده اند و در این حالت به ذکر اسماء الهی یا تلاوت آیات قرآن مجید می پرداختند.این عمل از آن جهت انجام می گرفته است تا انرژی،توسط نیروی جاذبه،از درون و مرکز بدن به پایین کشیده شده و آسانتر از سر شخص ذاکر خارج شود.این امر امروزه برای ما امکان پذیر نیست ولی نتیجه از هر دو مسیر،یکسان است.

بدیهی است شخص ذاکر بی ذهن است و گاهی بدون آنکه متوجه باشد با حرکت چرخشی دایره وار،این انرژی را به صورت امواج مارپیچ و حلزونی از درون خود به فضای اطارف می پراکند و میدان وسیعتری ایجاد می نماید.

در اینجا ذکر یک نکته حایز اهمیت است.

بستن شال کمر:در بسیاری از مکاتب قوانینی و مراسمی وجود دارد بدین ترتیب که برای رهرو آن طریقت به نشان تشرف یا ورود و عبور از مراحل مختلف،کمر می بندند و هر مرحله نیز دارای رنگ خاصی است.برای خواندن اذکار الهی بهتر است شال پشمی سیاه رنگی به پهنای تقریبا 10 سانتیمتر تهیه شود و در چند لایه بر کمر طوری محکم بسته شود که از روی ناف عبور کند تا انرژی در این مرکز ذخیره بماند.این عمل برای پمپاژ انرژی از قسمت پایین بدن به طرف بالا بسیار مهم است و از فشار آمدن به مثانه و آلت تناسلی و باد فتق جلوگیری می نماید.

نور و انرژی و آگاهی را تجربه کنید.با این تلاش نیرویی که در ماده اسیر مانده است جان می گیرد،حرکت می کند،آزاد می شود و تغییر شکل می یابد.این انرژی با همراهی پرانا در بدن و مغز فعال می شود و سطوح خفته مغز،خصوصا نیمکره راست را بیدار می کند.با افزایش این جریان،اتصال به آگاهی رخ می دهد و با آن پیوند می یابد.تکرار تمرینات،سب انفجار و صعود نیروهای درونی شده و منجر به ایجاد ارتعاشات عالی تر می گردد و آگاهی و درک ما را با بدنهای لطیف تر که فرکانسهای بالاتری را دارا هستند مرتبط ساخته و تجربیات خاص تری را شاهد خواهیم بود.این تجربیات ناپایدارند اما برای رسیدن به حقایق درونی و مراتب روحانی، استعداد های نهفته را بیدار کرده آماده بهره برداری می کنند.

بدین ترتیب اگر ماده را در مرتبه پایین تر آگاهی یا چهره تغییر یافته آگاهی بدانیم،ضروری است ابتدا هر دو را به تجربه بشناسیم و این مسیر را دو طرفه تلقی کنیم.چنانچه آگاهی از بالاترین مراتب خلقت به مراتب پایین تر هستی وارد شده و غلیظ تر شده و به ماده تبدیل گردیده است پس ماده هم می تواند در سیر صعودی به فرکانسهای بالاتر دست یابد و دوباره به آگاهی تبدیل شود.اما در این تغییر و تحولات،آگاهی قدرت حلول کردن و تسخیر و تصرف در ماده را ندارد زیرا در طی این مسیر قوانینی بر عناصر تشکیل دهنده ماده تحمیل شده که ذاتا بر ساختار و غلظت ساختمان هستی حاکم گردیده است.

بدین ترتیب،هدف ما دستیابی به آن درجه از آگاهی است که قبل از فرا رسیدن مرگ و انتقال به جهان های دیگر بتواند در ماده نفوذ کند و آن را متحول نماید که این مرحله درک حقایق روحانی است.بعبارت دیگر شخص باید بتواند از جسم فیزیکی خود با بدنهای لطیف تر خود به راحتی ارتباط یابد و تجربیات فراحسی خود را گسترش دهد و در سیر این مراحل،آزادی و آگاهی را برای دیگر انسانها به ارمغان آورد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۸

فصل 8

رعایت دستورات دینی

نماز،روزه،حج و زیارت و انفاق چهار ستون اصلی عبادت هر مسلمانی است و این دستورات در همه ادیان به اشکال خاص خود تاکید شده است.اما چرا اسلام خاتم ادیان است؟خاتم به معنای آخرین و پایان دهنده راه که صراط مستقیم و کوتاه ترین مسیر است و معنای دیگر آن،خاتم به معنای نگین و گوهر انگشتری می باشد.

خاتم ادیان

حلقه معرفت:همه پیامبران در همه اعصار و قرون از ابتدا تا انتها در مسیر دانایی،یک حلقه را تشکیل می دهند و نگین این حلقه که تابناکترین و خالص ترین وجه خلقت در این حلقه است خاتم(نگین و پایان دهنده دهنده)محمد مصطفی(ص) حبیب خداوند است که زیبا ترین و با شکوه ترین نامهای الهی را بر رهروان حقیقت معرفی و راه رسیدن به آرمانهای الهی را با کوتاه ترین مسیر هموار نموده است.درود خدا و فرشتگانش بر چنین روح عظیم و اولاد مطهر و اصحاب و انصار و امتش باد.

صراط مستقیم،راه کسانی است که خداوند به آنها نعمتی عطا کرده که مغضوبین و گمراهان از ادراک آن عاجزند.

ستون برپایی دین و رمز تقرب به خداوند

نماز همانند آب است که با شستشو در این چشمه سار نورانی،می توان غبار آلودگی های روزمره دنیای مادی و رخوت و سستی را از زوایای مختلف تن و جان زدود.نماز،تعظیم و تکریم و احترام به الله و انرژی کیهانی و اتحاد با شعور کیهانی است.

یکی از مهمترین افعال در نماز،سجده است.در سجده پیشانی بر مهر قرار می گیرد،با توجه به اینکه کف دستها و زانوها و شست پاها کاملا بر زمین قرار گرفته و در این حالت قفل مانده و امکان خروج هیچ نوع انرژی از پایین بدن نیست(خروج انرژی از بدن باطل کننده وضو و نماز است) ،در اثر قرار گرفتن پیشانی بر مهر،فشاری به نواحی داخلی آن وارد شده و با سرازیر شدن انرژی از کانالهای پایین بدن به سمت سر،بخش عمده آن به سوی پیشانی متمرکز می شود و از همان مسیرِ جای مهر،به فضای بین دو چشم منتقل می شود.

اگر دقت و تحقیق کنید می بینید.رشته های عصب بینایی هر چشم مشخص شده است.نیمی از رشته های اعصاب چشم به نیمکره مقابل خود و نیمی دیگر به نیمکره مخالف می رسند.محل خاصی وجود دارد که از روی هم یا اخل هم عبور می کنند.

با فشار بر روی این نقاط مدار خاصی برقرار می گردد و انرژی زیادی به محل پیوندگاه اعصاب سرازیر می شود.در نتیجه در این نقطه گرما احساس می شود و نبض شروع به ضربان می کند.این مکان،پیوندگاه بدن فیزیکی با لایه های لطیف تر و خصوصا بدن ششم می باشد که به چشم سوم یا چشم روح معروف است.

ادراک و آگاهی توسط این چشم در فضای بالای سر رخ می  دهد.هنگامی که این چشم فعال شود،چشمان عادی ما در حالتی قرار می گیرد که انگار بر هیچ کجا متمرکز نیست و در حال ارتباط روحانی،مانند این است که ما در جسم خود نیستیم و در جای دیگری حضور داریم و با چشم سر یا عقل و منطق ارتباطی نداریم.

صحنه ها و تصاویری که با چشم روح نظاره می کنیم،حقایق و واقعیاتی هستند که مکاشفه یا مشاهده نام دارند.ولیکن این آگاهی هایی که به ما منتقل می شود از فیلترها و صافی های فکر و ذهن ما عبور کرده و با زبان قابل درک برای ما مطرح می شود.هرچه ما با زبانهای سمبلیک و استعارات و تعابیربیشتر آشنا باشیم،دریافت بینش ها بهتر صورت می پذیرد.

عرفا و اولیاءو انبیا بیشتر وقت خود را در نماز به سجده های طولانی می پردازند.الگوهای بارز ما حضرت امام سجاد،زین العبدین هستند که پس از حیله های اهریمنان در واقعه کربلا در جذبه های شدید الهی قرار گرفتند تا حجت حق در زمین برقرار بماند و تنها نماز و سجده و نیایش بود که می توانست چنین روح عظیمی را تسلی دهد.

در علم نجوم،چشم سوم با سیاره مشتری در ارتباط است و رمز پیر یا مراد یا آموزگار معنوی است.در حالت بیداریِ چشم سوم، سالک با نیرویی در ارتباط قرار می گیرد که همه سوالات و ندانسته های او را پاسخ می گوید و هیچ چیز در برابر این چشم پوشیده و پنهان نمی ماند.

به همین دلیل پیامبر بزرگ اسلام فرموده اند:نماز نور چشم من است و به اقامه نماز تاکید بسیار داشته اند.در اینجا ذکر این نکته اهمیت دارد که نماز خواندنی نیست بلکه اقامه کردنی است.برپا داشتن نماز با قیام کردن همراه است و قیام بر هرچه نادانی و جهل و گمراهی.بدیهی است که حضرت حق،هیچ نیازی به نماز ما ندارد و این ما هستیم که برای تقرب به او باید چنین موهبتی را پاس بداریم.

 با رعایت نمودن این عبادات،چهار عنصر در بدن بتدریج پالایش می یابد و راه برای ورود و عبور انرژیهای ناب تر باز می گردد.

 در مکانی که برای نماز و عبادت در نظر گرفته می شود،وقتی یک نفر مشغول عبادت باشد فضای خاصی ایجاد می شود پر از نورانیت و درخشش.هرچه با اخلاص بیشتر و رهاتر از وابستگی های دنیوی و شهوات باشد،نیروها و خواص الهی تشدید و تقویت می شود و ستونی از نور تا آسمانها شکل می گیرد که به چشم اولیاء الهی کاملا مشهود است.به همین علت،مکان برگزاری نماز و عبادت،توسط این انرژیها پاکسازی شده و به محض ورود به چنین مکانهایی،احساس روحانیت،امنیت و آرامش به انسان دست می دهد.

اگر دو نفر با هم به نماز قیام کنند،نیرو و انرژی ایجاد و ساطع شده فقط از دو نفر نیست بلکه منبع عظیمی ایجاد می شود که دهها برابر حالت انفرادی است.در این موقعیت اگر شخصی در مسیر الهی پیشرو باشد و نفردوم نوپا و مبتدی،میدان انرژی و حالت عرفانی و روحانیت یکی،چشمه ای از نور می شود برای شستشوی دیگری از تاریکی ها.

اگر تعداد نمازگزاران بیشتر باشد،چنانچه همه آنها بحث درونی دنیای خود را تعطیل کنند و با جماعت با خلوص نیت همگام شوند،چنان میدانی از انرژی های پاک ایجاد می شود که تاثیر آن تا زمانهای متمادی برقرار می ماند.به همان نسبت اگر اشخاص تاریک و بدون اخلاص در جمع نمازگزاران حضور داشته باشند،احساس فشار و خستگی و تاریکی برای افراد قوی ایجاد می شود.

فرد سالک مقتر،اگر بتواند بار سنگین گناهان و جهل دیگر نمازگزاران را بدوش کشد و تاریکی آنان را بدل به نور و روشنایی نماید،در پیشگاه خداوند بسیار عزیز و محترم است.چنانچه امام جماعت باید دارای چنین کرتبت و منزلتی باشد.

با این تفاسیر،سالک بصیر می تواند بین هزاران نفر نمازگزار،امام جماعت حقیقی را تشخیص دهد.

روزه

مانند آتش است که چون شعله می کشد خواهش های نفس و تمنیات حیوانی و شهوات را می سوزاند و نفس اماره را در کوره اراده و همت تنبیه ساخته و از چاه ظلمت به وادی اطمیننان رهنمون می گردد.

در هنگام روزه،انرژی بدن که صرف امور روزمره مانند گوارش و زناشوییو .... می شود،فعال مانده و در عوضِ مسیر اتلاف و خروج از سمتپایین بدن،با هم همسو شده و به سمت بالا جهش می کند.

حرارت و گرما،اخلاط و چربیها و مواد راکد و فاسد  جسم را سوزانده و از تجمع آنها جلوگیری کرده و کانالهای  مسدود شده انرژی را پاکسازی می کند و مستقیما بر مرکز ناف که محل اراده و چاکرای سوم است،تاثیر می گذارد.در این حالت انرژی مونث"یین"که سرد و تاریک بوده و با ماه در ارتباط است با حرارت،تحریک شده و با انرژی مذکر"یانگ"که با خورشید در ارتباط است پیوند خورده و تبدیل به انرژی عالی تری می گردد که به ادراک آگاهی می انجامد.

همه رهروان طریقت الله در همه مکاتب الهی،به این آداب تمسک می جویند و محترم می شمرند.

رفتن به معابد و اماکن متبرکه و زیارت مرقد اولیاءو انبیاء و عبرت گرفتن از اقوام و گذشتگان،چون باد در حال جابجا شدن و یکجا نماندن و رفتن و هجرت کردن است از جایگاه تاریک خود بینی و خود محوری و سکون.

انفاق یعنی پرساختن چاله ها و فاصله های طبقاتی  و رفع نیازهای مالی و دست کمک و یاری دراز کردن به سوی ناتوانان و بازکردن و شکافتنِ قبر درون برای بخشش و گذشتن از آزمندی و خساسات و جاری شدن اندوخته هاست که از خصوصیات عنصر خاک است.

قربانی کردن و سفره نذر کردن و نیاز دادن از همین مقوله است.قربانی کردن یکی از راههای خاص برای ابراز ارادت به مقام خداوندی است.هنگامی که حیوانی زنده به اذن و اجازه خداوند ذبح می شود و بین جماعتی به هر شکل تقسیم شده و تناول می گردد،همه دانسته یا ندانساته،آن نفس را که برای انتقال از جامه حیوانی یا نباتی به درجات بالاتر انتخاب شده به صورت غذا مورد استفاده قرار می دهند.معمولا مراسم قربانی کردن با رعایت آداب و رسوم خاصی برگزار می گردد و با دعا و سلام و صلوات توام می باشد.این خوراک،چه حیوانی باشد و چه گیاهی فرق نمی کند،بدون آنکه وارد چرخه طبیعت شده و درجات کمال را مرحله به مرحله بپیماید،به یکباره وارد بدن انسانها شده و جزئی از وجود انسان می شود و در نتیجه با نور و اندیشه عالی تری پیوند خورده و به فرکانسهای برتر اتصال و ارتقاء می یابد.خصوصا وقتی نفوس بیشتری برای برآورده شدن آرزو و نیاز صاحب قربانی هم نفس شوند،میدان انرژی قوی تری ایجاد می گردد و فرکانسها و ارتعاشات عالی تر،جهت وقوع آن نیاز با هم همنوا و یکصدا می گردد.

ارتباط چهار عنصر با فطرت افراد

با رعایت دستورات ساده قرآن کریم-این موهبت الهی-می توان به بصیرتی دست یافت تا دشوارترین موانع را شناخته و از سر راه       برداشت.

-کسانی که دارای فطرت آبی هستند برای تقویت نیروی دورنی خود با اقامه نماز و سجده های طولانی به راحتی می توانند چشم باطن خود را باز نمایند.متولدین تیر و آبا ن و اسفند دارای فطرت آبی هستند.

-افرادی که دارای فطرت آتشی هستند با روزه داشتن و کنترل قوای شهوت و نیروی خشم خود می توانند درون خود را پالایش نمایندو قدرت آتش را درون خود تقویت کرده لیکن مهار کنند.

روزه داری فقط نخوردن غذا و ننوشیدن آب نیست.مهمترین بخش آن به بند کشیدن نفس اماره است که دایما فرمان به بدی می دهد و از آنجاییکه آتش سرکش است باید با آب نماز،تمرد و سرکشی آن را خاموش نمود.کسانیکه روزه می گیرند ولی نماز به پا نمی دارند،شاید بتوانند آتش و قوای شهوت خود را کنترل نمایند ولی همین نیرو در درون  به خشم تبدیل می گردد و ممکن است با کوچکترین برخورد با دیگران،اختیار خود را از دست داده و حرکات خشونت بار انجام دهند و پس از فرونشستن آتش خشم،جز پشیمانی و ندامت هیچ ندارد.

متولیدن فردوردین و مرداد و آذر  فطرتهای آتشی هستند.

-کسانیکه درای فطرت باد هستند و چون باد نیرویی است که مهار آن بسیار دشوار است و از آن افرادی دمدمی و تنوع طلب می سازد،برای تقویت نیروی درونی خود باید انرژی های پاک ماکن متبرکه و معابد و عبادتگاهها را در سرزمینهای مختلف جستجو و دریافت نمایند.

متولدین خرداد و مهر و بهمن فطرتهای بادی هستند.

-افرادی که دارای فطرت خاکی هستند میل به اندوختن و پنهان کردن و کنز اندوزی و اشتن کلکسیونهای اشیاء مختلف در آنان بسیار است و تنها راه مقابله با آزمندی و خست،بخشیدن و صدقه دادن و رها کردن دلبستکی ها است زیرا خاک میل به بلعیدن و پوشاندن و نگهداشتن دارد پس باید قبر وجود  را شکافت و آنچه را که زاید است و دست و پاگیر و مانع حرکت و رشد می گردد از خود دور نمود و جاری شد.پرداختن خمس و زکات و صدقات و دادن هدایا و بخشیدن وسایل غیرضروری،بسیار به روشن شدن درون این افراد کمک می کند.

متولدین اردیبهشت و شهریور و دی فطرتهای خاکی هستند.

لازم به تذکر است که چهار عنصر یاد شده در همه افراد و موجودا تعالم وجود دارد ولی گاهی یک عنصر بر سایر عناصر غلبه یافته و خصلتها و خصوصیات خود را تحمیل می نماید و صفات بارز خود را نشان می دهد.

در مورد کسانی که شعور و معرفت در آنان رشد نیافته،شخصیت و رفتار آنان تابع غلبه این عناصر است و چون کنترل این نیروها برای چنین افرادی بسختی امکان پذیر است به مانند این است که بر اسب سرکش و وحشی سوار شده اند و نمی توانند افسار نفس را در اختیار گیرند و این اسب وحشی هردم آنان را به پرتگاه های انحطاط و گمراهی نزدیک می کند،رفتار و کردار متعادل و متناسبی بروز نخواهند داد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۵

فصل 7

دایره خلقت

بدیهی است آگاهی از سرچشمه اصلی و ذات آفریدگار صادر شده است.در اوستا نیز آگاهی یا اندیشه و منش نورانی با نام وَهومنه اولین نیرویی می باشد که از اهورا مزدا صادر می گردد و در عرفان ایرانی،صادره نخستین نامیده می شود که اولین دستیار خداوند است.حرکت از آگاهی به سمت خلق عناصر و خلقت(هستی به صورت ماده)را سیر نزولی می نامیم چرا که آگاهی در مراتب سقوط در ماده،با کاهش ارتعاش و فرکانس کمتر و غلظت ساختار هستی روبرو می شود و به نسبت عوالم و قلمروهای الهی که بُعد مثبت نامیده می شوند در بُعد منفی عالم هستی وارد می گردد.

پس عوالم با انرژی چنبشی و فرکانسهای عالی تر را بعد مثبت(یا عوالم روحانی و الهی یا عالم اعلی)یا جهان فرازین یا زبرین نامیده و به عوالم و مراتب مادیِ هستی که انرژی کمتر و فرکانس ارتعاشات کندتر است و حضور ماده کم تحرک و تاریک افزایش می یابد را بعد منفی یا عالم اسفل یا جهان فرودین یا زیرین می نامیم.

بالطبع سیر از سوی عوالم تاریک به سمت مراتب نورانی و عالم برتر را سیر صعودی نام نهاده اند.

عرفا کل عالم را در حرف م(میم)متجلی می دانند.در در دیدگاه توحیدی که از ابراهیم خلیل (ع)آغاز گشته است،از احد که ذات یکتائی خداوند است یک دایره(م)در دل احد به تصور آمده که احد را به احمد مبدل نموده استو این دایره که همان م(میم)است به دو قسمت شکسته می شود که دو نیمدایره یا قوس اول،قوس نزولی است که از عوالن بالا به سمت پایین آمده است و نیمه دوم که قوس صعودی نامیده می شود از جهان های اسفل به سمت بالا چرخش نموده است و عالم در دل این میم است.و این میم همان قوسین است.و انا الله و انا الیه راجعون در همین میم مطرح گردیده است.همه عالم از خداست و بازگشت همه به سوی اوست.

احمد یعنی ا+احد.الف که قیام کردن و بر پا خاستن کل موجودات عالم است برای تسبیح و ستایش ذات احدیت.و در این م (دایره خلقت)چهار سیر مطرح می شود که به ترتیب عبارتند از:

1-سیر از حق به سوی خلق یا قوس نزول.

2-سیر از خلق در خلق.

3-سیر از خلق به سوی حق،ابتدای قوس صعود.

4-سیر از حق در حق(لقاء الله و فناء فی الله)،دیدار خداوند و فنا شدن در ذات حق.

رسول کسی است که این چهار مرحله را به انجام رسانده و ماموریت ارشاد و هدایت خلق را عهده دار شود.

عارفان و مغان ایران باستان بر این اعتقاد بودند که قوس نزولی،مربوط به قوم بنی اسراییل است که خود را فرزندان خدای پدر یَهوَه می خواندند و از او دور گشته اند.

و قوس صعودی در ارتباط با نژاد آریایی است و مسیر بازگشت به سوی خداوند است از ایران زمین (که توسط ایرانیان صورت می پذیرد).و ایران را همان بهشت گمشده روی زمین می دانستند و بر این اعتقاد بودند که آن هدایت گر عدالت گستر از این مرز و بوم برخواهد خاست.

از آنجا که فکر و اندیشه و ذهن،ابزار زیربنایی تمدن انسان هاست و چهار عنصر از ذهن خلق شده اند و ذهن از پرانا و پرانا از آگاهی خالص،در نتیچه عناصر در همه اشکال آفرینش نقش اساسی ایفا می کنند.

با این دیدگاه،مراحل شکل گیری خلقت را چنینی می توان ترسیم نمود:

آگاهی خالص-»پرانا-»ذهن-»عناصر سازنده جهان مادی

در کل،این خلقت،مراتب مختلف ارتعاشات آگاهی است.برای انسان که جهت آموزش و درک بیشترِ مراحل هستی در مدرسه زمین حضور پیدا کرده و در قفس ماده تاریک محبوس شده است و چشمان بصیرت او با حجاب غفلت و نادانی به خواب رفته است و در پایین تریین سطح آگاهی اسیر مانده است این ارتعاشات در حد علم فیزیک و شیمی و معادلات پیچیده ریاضی مطرح می شود و فراتر از آن را نمی تواند ادراک نماید و دانش کیهانی نامحدود برایش نامفهوم است.

دانشی که از تجربیات درونی سرچشمه می گیرد با ارزش تر از علومی هستند که از خارجِ ما کسب شده است زیرا به ما این فرصت را می دهد تا مسایلی فراتر از حس های معمولی و روزمره را در درون خود بجوییم و از مرز زمان و مکان و فاصله ها عبور کنیم.در درون به آسانی می توان گذشته و آینده را بدون انتقال حضور فیزیکی نظاره کرد.با گذشتن از خواسته های بیهوده و شکستن چهارچوب های ذهنی و بی اعتبار کردن ارزشهای دست و پاگیر و عدم داوری می توان ذهن را آزاد کرد و تجارب عالی تری از راه تفکر بدست آورد و به تدریج به آگاهی های متعالی تر دست یافت.موجود زنده یک شبه رشد نمی کند بلکه به تدریج تغییر می کند.هوش انسان نیز دایما در حال رشد است.فکر به تدریج تغییر کرده و آهسته از مرزهای محدودکننده عبور می کند.و این همان آزاد سازی انرژی های دورنی و تبدیل ماده تاریک به انرژی یا درخشش ماده توسط عنصر آگاهی است که ذات و روح همه دانشها است و حکمت است.

آگاهی نور است و نور نام خداوند است.

پس ماده و انرژی قابل تبدیل به یکدیگر هستند اما ماده بدون یک انرژی کمکی نمی تواند به آگاهی تبدیل شود.

ماده+انرژی کمی=آگاهی(شکل متعالی تر انرژی)

هرچه میزان انرژی کمکی بالاتر باشد،سطوح آگاهی نیز متعالی تر است و ماده به ابر آگاهی یا آگاهی مطلق اتصال می یابد.از دیدگاه دیگر،اگر ماده را فاقد شعور فرض کنیم و آگاهی را مترادف معرفت و کمال و شعور و دانایی معنا کنیم نقش بنیانی و متحول کننده و نجات دهنده ماده از تارکی به سوی نور را انرژی بر عهده دارد پس تعریف تازه ای از گناه و عصمت می توان در نظر آورد؛گناه یعنی اتلاف انرژی.

گناه یعنی کارهایی که باعث می شود بهترین بخش وجود ما بدون آنکه نتیجه خوبی بدست آورد در مسیرهای اشتباه گمراه شده و تلف شود.و عصمت و پاکدامنی یعنی استفاده صحیح و بجا از انرژیهایی که درون ما بودیعه گذاشته شده است.طهرات یعنی نجات بدن فیزکی بوسیله انرژیهای پالایش یافته و آمادگی جسم و ذهن برای دریافت آگاهی های سطوح عالی تر.

اما چگونه می توان انرژی را در بدن شناسایی،تولید و پالایش کرد؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۲

فصل 6

اِتر،مادر عناصر

در بعضی مکاتب اتر را بعنوان حالت پنجم و مجزا از عناصر شناخته شده می دانند.اتر دریایی است از عناصر شکل نیافته که هنوز به اشکال مادی وارد نشده و تفکیک نگردیده اند که به زور کلی مجموعه ای از چهار عنصر قبلی است که هنوز شکل خاصی نیافته است و می تواند به هریک از چهار عنصر نیز تبدیل شود.بعبارت دیگر،اتر مادر عناصر است.

به طور کلی یک ارتباط تنگاتنگ بین کل عناصر سازنده ساختار هستی وجود دارد و ماده در حالت عادی دارای انؤزی بی تحرک است که انرژی پتانسیل نام دارد.ماده و انرژی خفته،در دل آگاهی نهفته اند.هنگامی که انرژی در دل آگاهی شروع به تحرک و ارتعاش می کند عنصر هوا(باد)را ایجاد می کند که در این صورت،ذرات در آزادترین حالتت ممکن خود غوطه ورند.به دلیل تحرک زیاد و تبدیل انرژی نهفته و ساکن به جنبش بیش از حد،گرما و حرارت تولید می شود و این همان عنصر آتش است و در نتیجه،میزان ارتعاش و حرکت نسبت به قبل کاهش می یابد.این کاهش حرکت سبب می گردد حرارت حاصله از جنب و جوش ذرات نیز کاهش یافته و متفرق شده و فاصله ذرات از هم کاسته شود و ذرات بصورت مایعی سیال در می آیند که سردتر از حالت قبلی است و منجر  به ایجاد عنصر آب می گردد.با کاهش فاصله ذرات و محدودشدن حرکت و دامنه ارتعاشات و محصور شدن آرادی در کمترین فضای متصور،عنصر خاک متولد می گردد.

همانطور که در فیزیک سه حالت برای ماده تعریف می شود که عبارت است از گاز،مایع،جامد و یک حالتکلی تر که پلاسما نامیده می شود که دریایی است از ذرات ریز مادی(یونهای مثبت)که می تواند سه حالت قبلی را ایجاد نماید.

از آنجا که در اتر هنوز غلظت ماده وارد نشده است سرعت ارتعاش بالاتر از سرعت نور است و هنوز قوانین شناخته شده فیزیکی پاسخگوی تحولات و مسایل در آن رده از خلقت نیست.

برای خلق ماده و مراحل تغییر و تبدیل و تحول این عناصر می توان چنین مدلی را بررسی نمود که هر عنصر به دو قسمت مساوی تقسیم شده،نیمه اول به همان حالت اولیه باقی می ماند و نیمه دوم خود به 4 قسمت مساوی دیگر تقسیم می گردد.برای مثال اتر که شکل ناویژه و تفکیک نشده عناصر است نصف شده،نیمی به همان حالت اولیه اتر باقی می ماند و نیمه دیگر به 4 قسمت مساوی تقسیم می شود.هر یک از این عناصر ثانویه(که یک هشتم اتر اولیه است)باز هم همین چرخه را طی می کنند یعنی نصف شده و نیمه دوم آنها به 4 قسمت مساوی تقسیم می گردد و در این سیر ارتعاش و فرکانس عناصر تغییر یافته و در اثر ترکیبات متفاوت و در صد شرکت مختلف عناصر با هم ماده ناخالص خلق می گردد.ماده ناخالص،عنصر مادی است که بدن فیزیکی و کره خاکی ما و کهکشان و کل عالم کیهانی از آن شکل گرفته است.

عناصر در بدن فیزیکی به نسبتهای خاصی وجود دارد،عنصر خاک بیشترین بخش را به خود اختصاص داده است و به نسبت کمتر،آب و باز هم به نسبت کمتر از آب،آتش و بازهم این نسبت کمتر شده و به عنصر هوا (باد)و در آخر کمترین سهم به مجموعه عناصر یعنی اتر اختصاص یافته است.

موجودات ارگانیک و غیر ارگانیک،حاصل تغییر نسبتِ درجه خلوص عناصر در ترکیبات با هم هستند.با کم و زیاد شدن این نسبتها،موجودات دیگری نیز در جهان خلق می گردد که این رازی است که به دست مادر طبیعت سپرده شده و علوم و تکنولوژی امروز در صدد یافتن آن به هر آزمایشی دست یازیده است.

همچنین لازم به ذکر است که برای این چهار عنصر و اتر حالتها و کیفیته ایی مطرح می شوند که بتوان توسط این حالات و کیفیات قابل درک باشند و عبارتند از:

اتر با حس سامعه یا شنیدن مربوط است و وسیله صدا درک می گردد.

هوا با حس لامسه ارتباط دارد و با لمس کردن به ادراک در می آید.

آتش با حس باصره یا دیدن که شکل و دید و رنگ سر و کار دارد.

آب با حس ذائقه یا چشیدن که با مزه ادراک می گردد.

خاک با حس شامه یا بوییدن که با بو به ادراک در می آید.

بدین ترتیب آگاهی در ادامه مسیر خود،خود به خود به صورت عناصر مختلفی بروز نموده و هریک از عناصر،خود به صورت موجود مستقلی فردیت یافته است که ظاهرا شباهت  و ارتباطی با هم ندارند.

ارتباط و تاثیر عناصر چهارگانه بر سطوح آگاهی بسیار قابل اهمیت می باشد.لایه ها یا غلاف روح یا پوششها یا بدنهای تو در تو وسیله هفت حوزه از سطوح مختلف آگاهی به هم مرتبط شده اند.این هفت حوزه،جایگاه یا سطحی از وجود است که آگاهی از درون آن فوران می کند و از ماده ای که در آن غلاف یا بدن است به آرامی آزاد شده و در جهان اطراف جاری می گردد.هرچه سطح آگاهی بالاتر رود،عناصر مربوط به لایه های زیرین پالایش بیشتری یافته و تصفیه می گردد.

در بعضی مکاتب خصوصا مکتب یوگا نیز این هفت سطح آگاهی چنین طبقه بندی شده است:

1-سطح فیزکی که تحت تاثیر عنصر خاک است.

2-سطح روحی-روانی که تحت تاثیرات آب می باشد.

3-سطح خدایی یا الهی که تحت سیطره عنصر آتش است.

4-سطح مقدس که در تسلط هوا است.

5-سطح عرفا و اساتید معنوی که زیر تسلط اتر که خود مجموعه ای از چهار عنصر است قرار دارد.

6-سطح نفس مطمئنه که در تسلط روشنایی نور و چشم سوم قرار دارد.

7-سطح حقیقت مطلق که مافوق تاثیرا این عناصر است.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۹

 

 فصل پنج

بدن ها

لایه های مختلف انرژی یا غلاف ها و پوشش روح

نوسانات یا ارتعاشاتی که در بدن رخ می دهد حاصل تحرک سلول ها و اتم ها و مولکولهای بدن فیزیکی ماست.این ارتعاشات دارای فرکانسهای مختلفی هستند.کوچکترین ذرات ماده در بدن موجودات زنده دارای ارتعاشات مختلفی است و تفاوت عمده ای در فرکانس موجودات زنده با اشیا بیجان وجود دارد. در اطراف موجودات زنده لایه های اتمسفر الکتریکی حضور دارد.

در مطالب قبل میدان مغناطیسی مغز را در حالت آرامش و خلسه بررسی نمودیم.و دانستیم که فرکانس نوسانات و ارتعاشات مغز در هماهنگی با میدان مغناطیسی زمین در حدود 7 هرتز است.

این بررسی در مورد مغز بود حال تک تک بدن نیز دارای میدانهای مغناطیسی خاص خود هستند و امواج و فرکانسهای متفاوتی از خود ساطع کرده که با دستگاه های آزمایشگاهی قابل اندازه گیری هستند.

پس فرکانسهای مختلف،در رده ها و طیف های مختلفی تجمع پیدا می کند که هر گروه،محدوده خاصی را اشغال می نمایند که لایه یا بدن آن طیف بخصوص نام می گیرد که به طور کلی در پنج گروه دسته بندی شده اند.هرچه این فرکانس ها قویتر باشند یعنی ارتعاش بیشتری وجود داشته باشد لا یه ها و بدنهای لطیف تر را تشکیل می دهند.

ابعاد ظریف وجود انسانی تنها با تمرینات خاص روحی و تنفس صحیح و تمرکز قابل شناخت و ردیابی می باشند.با هیچ تمرین مستقیمی نمی توان بر روی این لایه ها تاثیر گذارد.بلکه در حالت تمرین و تمرکز،تجربیاتی به صورت اصوات،رنگها،بوها،نور و تصاویر سمبلیک جلوه می کنند که از بدنهای ظریف تر و غیر قابل رویت حاصل شده است.سفر یا پرواز روح،ارتباط بیشتر و انتقال آگاهی به این بدن هاست.هرچه سفر به درون عمیق تر باشد تجارب عظیم تری کسب می گردد.

پس از بدن فیزیکی که کاملا قابل مشاهده و بررسی است،لایه و بدنهای نامریی وجود دارند که به ترتیب به آنها می پردازیم.

اولین لایه نامریی،بدن اتریک نام دارد از 0/5 تا 5 سانتیمتر از بدن فاصله دارد.طیف رنگی آن از آبی-سفید بسیار روشن تا خاکستری تیره است.کاملا به فرم خود شخص است ولی پوشش آن از نخ ها و رشته های نورانی دیده می شود.حرارت بدن سبب می شود که بین بدن فیزیکی یا لایه اتریک،حدود نیم سانتیمتر فاصله وجود داشته باشد.

هرچه شخص از نظر جسمی فعالتر باشد رنگ آن خاکستری تر و هرچه از نظر ذهنی قوی تر باشد رنگ آن به سفیدی متمایل تر است.

وضعیت سلامتی و بیماری و بحرانهای فیزیکی،کاملا بر روی این بدن مشهود می باشد.اختلال و بیماری در این بدن به رنگ تیره مشخص می شود.هرجای آن سیاه دیده ،در آن نقطه درد وجود دارد.

در انرژی درمانی،درمانگران روی این بدن کار می کنند.در این بدن ضربان وجود دارد و 15 بار در دقیقه تپش دارد.پس از مرگ، این لایه در قبرستان ها به مدت شش یا هفت ساعت الی شش تا هفت روز دیده می شود و بعد از مدتی تجزیه شده و مضمحل می گردد. به این بدن که پس از مرگ در اطراف جسم فیزیکی یا در حئالی مزارها حضور دارد،پدیده فانتوم می گویند.

لایه نامرئی دوم که بدن روانی یا عاطفی نامیده می شود.به شکل ابری از گرد و غبار رنگی مشاهده می شود.این بدن،عواطف،احساسات و امیال ما را بیان می کند.تنواع طیف رنگین کمان در آن دیده می شود. بسیار سریع تغییر رنگ می دهد.هرچه شفافتر و درخشانتر باشد.شخص از نظر روانی-عاطفی سالمتر است.اگر تیره،کدر یا ناواضح باشد شخص از نقطه نظر عاطفی-روانی دچار اختلال است.اغلب روشن بینان و هاله بینان فقط قادر به دیدن این بدن هستند.در اثر خشم و عصبانیت به رنگ قرمز و در اثر غم و ناراحتی قهوه ای رنگ می شود.به طور کلی به سرعت تغییر فرم و نگ می دهد.

لایه سوم،بدن ذهنی نام دارد.دقیقا به بدن فیزیکی شباهت دارد و از ریسمانها و رشته های نورانی در هم تنیده تشکیل شده است.انواع طیف رنگ زرد را شامل می شود.از هفت تا دوازده سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.این لایه در هنگام خواب کاملا آرام است.و در حالت مراقبه،شخصی که با این لایه ارتباط داشته باشد در اطراف خود اشکال هندسی مانند دایره و مربع و مثلث مشاهده می کند.اشکال هندسی نمایانگر چهارچوبها و قالبهای ذهنی ما هستند که در ما به مرور تقش بسته اند.به طور کلی رنگ زرد در هاله شخص،نشانگر تفکر است.در مرحلع ذهنی،منطق و تفکر به دور از عواطف و احساسات وجود دارد.اما در لایه دوم که لایه روان بود تفکر همراه با عواطف و احساسات می باشد.

این سه لایه در محدوده دنیاهای مادی هستند و چهارمین لایه،پل ارتباطی بین دنیاهای مادی و غیرمادی است.نیروهای منفی حاکم بر کره زمین،همه تلاشهای خود را بر روی این سه لایه متمرکز می کنند.ذهنیت و عواطف و احساسات و جسم ما کاملا آسیب پذیر هستند و امواج و انرژی های آلوده را به راحتی دریافت می کنند.

لایه نامرئی چهارم،جسم ستاره ای یا کالبد اختری نام دارد و از 12 تا 20 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله داردومانند بدن دوم،بسیار شبیه بدن فیزیکی است و به حالت ابر و غبار رنگینی مشاهده می شود که رنگهای آن بسیار شفافتر و واضحتر و بیش از هفت رنگ رنگین کمان است اما اختصاصا طیفهای رنگ سرخ بسیار مشهود است.رنگهای سرخ در این لایه نماد عشق می باشد اما بدون هیچگونه توقع و چشمداشت است و عواطف و احساسات متعالی را نشان می دهد.اگر طیف به رنگ آبی به نظر برسد علامت ترحم و شفقت و مهربانی بیش از حد است.درمانگران و شفادهندگان،برای درمان بیماران خود،از این بدن خود استفاده می کنند.این لایه از بدن باید کاملا قدرتمند باشد و می تواند از طریق نجوم و ستاره های آسمانی تقویت و ترمیم شود.پرواز روح و برون فکنی مربوط به این لایه می باشد. در فصلهای آینده،اطلاعات بیشتری در مورد این لایه مطرح می گردد.

لایه پنجم موسوم به بدن جهانی است و از 50 تا 75 سانتیمتر با بدن فیزیکی فاصله دارد.بسیار شبیه به لایه اول و سوم است و از تارها و ریسمانهای مشبک نورانی تشکیل شده است.رنگهای آن طیفی از نور آبی است.برای این لایه فضا و زمان منفی است و این بدن نگاتیو یا انعکاس بدن اول است.این لایه کاملا ساکن و بی حرکت است و صوت حاکم بر ماده است ومی تواند بر ماده تاثیر گذارد و آن را تغییر دهد.کسانیکه با این لایه ارتباط داشته باشند در مراحل عالی خلاقیت قرار دارند و مصداق آیه کن فیکون هستند.این لایه مربوط به موجودات غیر ارگانیک نیز می باشد.اگر آگاهی و شعور و مشاهده ما به این لایه منتقل شود.اشباح،ارواح،جنیان،حامیان و فرشتگان و موجودات نامرئی قابل رویت هستند.

یکی از مهمترنی مراحل فعال شدن اذکار الهی،ارتباط با این لایه ها است.

بدن نامرئی ششم،بدن کیهانی نام دارد که از پولکهای نورانی و رنگارنگ تشکیل شده است و 75 تا 100 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.تصور،تجسم،تخیل و رویا نیروهای حاکم بر این لایه هستند.این لایه فقط در دو حالت تجسم و خواب فعال است و رنگ درمانی بر روی این لایه به خوبی پاسخ می دهد.دنیای خیالات و توهمات و افسانه های خارق العاده و هپروت در این سطح ایجاد می شود.

به همین علت،افراد نادان می پندارند که با مواد مخدر و مواد توهم زا می توان به این لایه دست پیدا کرد.این تصور کاملا باطل است.استفاده از مواد مخدر سبب می شود که بعضی لایه ها یا بدنهای نامریی خشک و ترد و شکننده شوند(شبیه پوست تخم مرغ یا کتیرا)و جریان انرژی از این لایه ها قابل عبور نمی باشد.یعنی کانالهای دریافت انرژی مسدود می گردد و چشم درون تیره و تار می شود و شخص فقط با منابع زمینی تا مدتی قادر به ادامه حیات است.

متدهای تجسم خلاق و مراقبه پویا روی لایه ششم کاملا تاثیر گذار است.

بدن نامرئی هفتم،بدن عِلی نام دارد و 100 تا 140 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.شبیه به یک تخم مرغ غول آسا یا پیله کرم ابریشم بزرگ است که از رشته های نقره های و طلایی بافته شده باشد.نتیجه اعمال و کارماها و حافظه گذشتگان و زندگی های گذشته در این لایه محفوظ می باشد.در جهت عقربه های ساعت و از پایین به بالا در چرخش است.عبادتها و نیایشها مستقیما بر روی این لایه تاثیر می گذارد.

این هفت بدن کاملا با هفت مرکز مهم انرژی یا چاکراها در ارتباط مستقیم هستند.این بحث در فصلهای بعدی بیشتر بررسی می شود.

دانشمندان برای پی بردن به رازهای خلقت انسان آزمایشات بسیار مهمی انجام داده اند و دستگاه های قوی و عالی اختراع کرده اند که بتوانند این لایه ها را با دقت ببینند و بررسی نمایند.تا کنون به بیش از 600 لایه از بدنهای نامرئی پی برده اند که تا بیکرانها می تواند انبساط یافته باشد.

از لایه هفتم به بعد،بدنهای کریستال مانند بزرگ مشاهده می شوند که ارتباط با نیروهای غیرارگانیک و جنیان و فرشتگان توسط این لایه ها صورت می گیرد.فرکانسهای این لایه کاملا از ماده جداست و ماورای حیات دنیاهایی است که انسانهای معمولی می شناسند.

لایه دهم،طرح مبهم یک پرنده غول آسا است که شبیه شاهین یا عقاب می باشد و نیروی فروهر است.اگر در شخص این لایه فعال باشد،قادر است از زمین با جسم خارج شود و عروج نماید و به طور کلی از توهم این جهان رها گردد.

نمونه ها و الگوهایی در تاریخ وجود دارندکه این مراتب را اثبات کرده اند.اما هنوز کافران در انکارند.

هاله چیست؟هاله،فاصله بدنهای لطیف و نامرئی از بدن فیزیکی یا جسم ما است که در این فصل کاملا بررسی گردید.هاله به مثابه سپر یا پیله و محافظی است که ما را در تمام طول عمر در خود زنده نگه می دارد.

آسیب ها و صدماتی که می تواننند روی هاله انسان تاثیر بگذارد

به طور کلی هر اتفاق و حادثه ای که در زندگی ما رخ دهد،حداقل بر یک و یا بر چندیدن لایه از بدنهای ما تاثیر می گذارد.تصادفات،عمل جراحی،ضربه ها،فشارها و ناراحتی های روحی و روانی و وابستگی های عاطفی همه و همه می توانند اثرات مخرب جبران ناپذیری بر وجود و هاله ما ایجاد کنند.

شخص چه زن و چه مرد هنگامی که به تولید مثل مبادرت ورزد،در هاله اطراف او سوراخی ایجاد می شود که دایما بخشی از انرژی وجود او از این سوراخ به سمت فرزندش جاری می شود و این جریان،یک جریان مستمر و مداوم است و شاید تا پایان عمر ادامه پیدا کند.و کمتر کسی است که بتواند چنین روزنه ای را بشناسد و یا بتواند آنرا ترمیم نماید.اینکه ازدواج نکنیم و یا بچه دار نشویم راه صحیحی نیست زیرا باید از همین راه عبور کنیم و به کمال الهی برسیم.مهمترین شیوه برای ترمیم چنین روزنه هایی از طریق فعال شدن اذکار الهی است.خصوصا که با توکل به خداوند و توسل به اولیاء الله می توان بار عاطفی و احساسی خود را سبک نمود و کسانی را که به آنها دلبستگی عمیق داریم به خداوند بسپاریم و از بندها و تعلقات دنیایی خود بکاهیم.این بندها و تعلقات نوعی انگل انرژیایی هستند که اغلب بسیار مخرب و آزار دهنده می باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۴

 

فصل 4

خلاقیت و تصورات و تجسم

انسان می تواند با دو بال قدرت و دانایی به مقام و منزلت خلیفه اللهی دست یابد که جانشین خداوند در زمین شود و هرچه را اراده نماید،همان خلق گردد.چنانکه در قرآن مجید سوره یس آیه 83 آمده است:

انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون

فرمان نافذ خدا در عالم،چون اراده چیزی را کند به محض آنکه گوید موجود باش بلافاصله موجود خواهد شد.و چون آدم جانشین خداوند شود،این امر شامل حال او خواهد بود.

مراقبه پویا

اکنون در بسیاری از کشورها متدها و شیوه هایی کشف و ابداع نموده و آموزش می دهند که هرکس هرچه را در تصور و خیال خود مجسم سازد و بر آن با ککارست تمرین و تمرکز نماید پس از چندی عینا همان در زندگیش عیان می شود.یعنی تصویر ذهنی خود را با دادن انرژی در مدت زمانی زنده می سازد.

و انسان ناموفق را قربانی تصورات غلط خود او می خوانند زیرا اگر فقر وجود دارد،خود شخص تصور فقر و نداری را که در درون داشته در اطراف خود نیز ایجاد نموده و اگر با مغناطیس سازنده برکت و ثروت آشنا شود می تواند همه کمبودها را برطرف نماید.اگر شخصی بیمار است،قبلا در حافظه خود به بیماری فکر کرده و انرژی ذهنی خود را صرف بروز چنین مرحله نموده است و با همین روش نیز می توان بیماری را به سلامتی تبدیل نمایید.این روش،مراقبه پویا نام دارد.

بی شک درجه آگاهی و استعداد و منابع کسب انرژی و خاستگاه فرهنگی و سطوح ابتدایی تحصیل نموده و خواسته اش از خداوند لقمه ای نان بخور و نمیر است با آدمی که میل سیری ناپذیر برای کسب مدارج عالی تحصیلی دارد و گامهایی را نیز با موفقیت طی کرده و خود،دانشگاهی است برای آموحتن به دیگران،آیا این دو هم سلیقه و یا قابل قیاس با یکدیگر هستند؟!آیا کسی که بستر بیماری را سرنوشت محتوم خود می داند و در یاس و ناامیدی به سر می برد با کسی که بر بیماری سخت خود غلبه یافته و دانشی را کسب نموده که قادراست بیمارستان روحی و روانی تاسیس نماید و تار و پود اندیشه های بیماری زا را نابود سازد یکی هستند؟ژول ورن یکی از بارزترین مثالهای خلاقیت است.او چند قرن قبل در داستانهای تخیلی خود به دستگاه هایی اشاره کرد که در آن زمان ناشناخته بود و عده ای او را دیوانه پنداشتند.اما طرح تلفن،تلویزیون،ماهواره و رادار و بسیاری از تخیلات و نبوغ او قرنهای بعد به واقعیت پیوست.شاید زمان،ماده را در چنگال خود اسیر نوده باشد و فی الفور حرکتی و تغییری احساس نشود ولی با مرور و گذشت زمان خیلی از خواسته ها به عمل در می آید.چنانچه نیروهای اهریمنی از همین راه به سلطه طلبی خود ادامه می دهند و همواره در تصور  و طراحی نقشه های تجاوز گرانه و تسخیر و تصرف به سر می برند پس چرا نیروهای مثبت از همین شیوه استفاده نکنند؟

همین طرح خاص،موجب انقلابی در روانشناسی و فراروانشناسی گردید و شاخه ای بر درخت علوم روییدن گرفت که «فن برنامه ریزی مغز»نامگذاری شد.این شاخه شامل تکنیکهایی است که هر شخص به طور انفرادی با مرور زندگی خود و درک نقاط ضعف خود صفحه ذهن خود را پاکسازی نموده و به جای آن امر مثبتی را جایگزین می سازد.

تخیل

یکی از توانایی های شگفت انگیز نیمکره راست مغز تخیل است؛دیدن تصاویر خیالی و غیر واقعی با چشم درونی مغز.مغز قادر است تصاویری مجسم نماید و به آن نگاه کند.و چنان نگاه کند انگار واقعا وجود دارد و به تصاویر حرکت و حیات ببخشد.

تخیل یا رویابینی برای امکان بقای بیولوژیکی و یا بعبارت بهتر برای تداوم خود باید از لوله های تنگ سیستم اعصاب مغز عبور کند اما آنچه به ادراک در می آید چکیده پایین ترین رده و سانسور شده نوعی آگاهی است که به ما کمک می کند بهتر از پیش زندگی کنیم.

برای اثبات این مطلب عملکرد نیمکره های مغز را با هم مقایسه می کنیم.

روش نیمکره راست:

-غیر کلامی است و دارای آگاهی از هستی بدون هیچ ارتباط کلامی است یعنی نیمکره راست مغز تحت کنترل کلمات نیست.

-غیر عقلانی است.نمی توان آن را به پذیرفتن پیشنهادات منطقی نمود،بی نیاز از برهان و دلیل است.

-قضاوت و داوری نمی کند.به خوب و بدها نمی پردازد.

-ابدی و بی زمان است.وقت تلف کردن را نمی شناسد.

-خود به خودی و بدون تفکر و بر اساس احساس و انگیزه عمل می کند.

-برای طبقه بندی و نامگذاری توانایی ندارد.ترتیب و تقدم و تاخر نمی داند.

-ترکیبی است،یعنی برای ایجاد یک کلیت،اجزا را با هم ترکیب می نماید.

-قیاسی است.استعارات و اشارات و کنایات و شباهت بین اشیا را درک می کند.

-کلی است.دیدن اشیا و نقوص یا ناتمام،به صورت کلی آن در آن واحد.

فضایی است.توجه به نقطه ارتباط و نحوه اتصال اجزا و کیفیات.

رویابینی و هنر و خلاقیت و تخیل و ابداع و ابتکار و مشاهده و خودانگیزی مربوط به نیمکره راست است.

روش نیمکره چپ:

کلامی:استفاده از کلمات برای توصیف و تشخیص و نامگذاری.

تحلیلی:تجزیه مرحله به مرحله و پرداختن به جزئیات.

نمادین و سمبلیک:وسیله حروف الفبا و نمادهای ریاضی و اشکال.

انتزاعی:جداکردن بخشی از اطلاعات و کاربرد آن جزء برای نمایش کل.

موقتی:متوجه گذشت زمان و ترتیب امور و تقویم و تقدم و تاخر.

عقلانی:ادراک بر اساس دلیل و برهان.

حسابی:استفاده از اعداد و ارقام و شمارشگر کمیات.

منطقی:نتیجه گیری و استنتاج بر اساس منطق مانند اثبات قضایای ریاضی.

خطی:تفکر بر اساس ایده ها و افکار پی در پی که منجر به نتایج مشابه هم می شود.

تصویر گرفته شده از یک فرد در حین انجام یک تکلیف زبانی سه ناحیه در نیمکره چپ فعال است.اگر شما یک وازه مکتوب به فرد نشان دهید تا بیان کنید نتایج زیر حاصل می شود.تصویر وارد شده به چشم،نخست به ناحیه بصری اولیه منتقل می شود و سپس به شکنج گوشه ای فرستاده می شود و از آنجا شکل بصری واژه،به رمز صوتی آن در ناحیه ورنیکه ربط داده می شود.پس از یادآوری این رمز صوتی و تعیین معنای واژه،از طریق یک دسته رشته عصبی به ناحیه بروکا منتقل می شود.در ناحیه بروکا رمز تلفطی مربوط به واژ مذکور(که قبلا توسط گوش شخص شنیده شده)تحریک می شود و خود نیز ناحیه حرکتی را فعال می کند.سرانجام ناحیه حرکتی لبها،زبان و حنجره را به تولید واژه گفته شده وا می دارد.

سوراخهای بینی

افرادی که دارای انحراف بینی هستندو اجبارا با یکی از سوراخهای بینی خود تنفس می کنند دو دسته اند:

1-کسانیکه با سوراخ چپ خود تنفس می کنند آمادگی بیشتری برای بیماریهای سینوزیت،عفونت گوش و ناراحتی های شنوایی،عدم احساس بویایی و چشایی،گلودرد چرکی و برونشیت دارند.

همچنین بینی چپ با کانال انرژی آیدا و با سمت راست مغز در ارتباط است و سبب ناراحتی هایی از قبیل فراموشی،ضعف فکری، ضعف کبد،نفخ،کولیت و زخمهای گوارشی،پرکاری تیروئید،یبوست،بیماریهای دستگاه تناسلی و کاهش میل جنسی و بی نظمی در کار تخمدانها در زنان می گردد.

1-افرادی که فقط از بینی راست تنفس می کنند آمادگی بسیار برای ابتلا به فشار خون دارند.این نوع تنفس با کانال پنگالا و قسمت چپ مغز در ارتباط است.

اگر شخصی در بینی خود احساس گرفتگی یا پولیت یا انحراف کند باید حتما در صدد رفع آن برآید.زیرا با کنترل سرعت تنفس و طول مدت آن و تغییر میزان دم و بازدم و یا توقف تنفس می توان سیستم های عصبی و روانی خود را تحریک و یا آرام کرده یا شرایط بدنی و فکری خود را در اختیار بگیریم.در اینجا می توان ذکر کرد که ما روش تنفس همزمان با دو سوراخ بینی هم داریم که در بعضی مکاتب یوگا به آن اشاره شده است که باید به در مورد آن تحقیق کرد.در مورد بالا بردن حجم تنفسی و بازده تنفسی عملا بهترین ورزش شنا است که تعداد تنفس را کم و حجم تنفسی را زیاد می کند و این ورزش هوازی است.

اینک با انواع امواج مغزی و نحوه تولید این امواج و کاربرد آنها آشنا شدید.بطور خلاصه،کنترل کردن کارکردهای ذهنی،نیمکره راست مغز را فعال تر کرده و با همگام شدن نیمکره چپ،میزان هشیاری،خلاقیت و تندرستی به اندازه وسیعی افزایش می یابد. همچنین می توان احساس و ادراک دیگران را نیز از راه دور درک و کشف نمود و حتی قبل از وقوع هر اتفاقی از جریان و نتیجه آن باخبر شد.اما برای بدست آوردن چنین کنترلی باید بیشتر دانست و بهتر عمل کرد.

در کل موضوع کنترل ضربدری عملکرد بدن توسط نیمکره ها را نیز مد نظر قرار دهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۹

 

فصل 3

مغز انسان

وزن مغز انسان تنها 2% وزن بدن است اما یاخته های فعال آن 20% اکسیژنی که خون با خود دارد را به مصرف می رساند.در هر دقیقه بیش از یک لیتر خون از مویرگهای مغز می گذرد.چنانچه خون به بافتهای مغز نرسد،آنها به فاصله چند می میرند.

خوابیدن و خوردن و آشامیدن و هر کاری که انسان انجام می دهد،هر یک دارای الگوهای دوره ای و مراکز خاصی در مغز هستند. سیستم عصبی فعالیت تعدادی از اندامهای بدن را کنترل می کند و مسوول تعدیل و تنظیم یکسری فرآیندهای فیزیولوژیکی است که به وسیله شبکه ای از سلولهای تخصص یافته انجام می شود.واحد اصلی سیستم عصبی برای دریافت و انتقال اطلاعات،سلول بسیار تخصص یافته ای به نام نورون است.

دانشمندان وسیله آزمایشات بسیار پی برده اند که پنج سیستم نوسانی در مغز انسان وجود دارد که عبارتند از:

1-سیستم قلب و آیورت:تولید کننده ارتعاشات در ستون فقرات و جمجمه با فرکانس 7 هرتز

2-امواج جمجمه ای و مغزی:امواج سطحی صوتی با فرکانس در حدود کیلو هرتز(1000 هرتز)

3-امواج ایستاده در درون بطنهای مغز:امواج صوتی با فرکانس بالا

4-مداردورانی در قشر حسی مغز:با فرکانس 7 هرتز

5-امواج حاصل از میدان مغناطیسی نیمکره های مغز:در نیمکره راست مغز میدان مغناطیسی وجود دارد که از سمت جلو به عقب و جهت آن از شمال به جنوب است و همچنین در نیمکره چپ بالعکس و از جنوب به شمال که مربوط به جریان کانالهای انرژی است.

جریانات گردشی و تداخل امواج سبب ایجاد ضربان منظم مغناطیسی می شود که در حالت آرامش 7 هرتز است.از آنجا که مغز مانند یک دستگاه گیرنده و فرستنده امواج عمل می کند،وقتی به عنوان یک فرستنده بر یک فرکانس خاص دایمی تنظیم شود،امواجی که از میدانهای محیط اطراف بعنوان گیرنده دریافت می کند بر فرکانس یکنواخت آن تاثیر گذاشته و مغز قادر است این تفاوت فرکانسها و به طور کلی تاثیرات را ردیابی و شناسایی و به اطلاعات قابل درکی ترجمه نماید.

امواج مغزی

امواج آلفا:سطحی از امواج مغزی است که فرکانس آن نصف فرکانس امواج مغز در حالت بیداری کامل است.در این حالت احساسات طبیعی،صلح،راحتی،صفا و آرامش سراسر وجود ما را فرامی گیرد و وقایع خوشایند در بدن ما اتفاق می افتد.اعضا و سیستمهای آسیب دیده شروع به احیا و بازسازی خود نموده و فشار خون به طبیعی ترین وضعیت خود می رسد.

در این هنگام می توان برخی از واکنشهای نیمه آگاه و ناخودآگاه روانمان را که به طور خودکار در بدن عمل می نماید را نیز تحت کنترل گرفت.جرقه های الهام بخش و راهگشای روان که در حالت عادی بسیار نادرند به ظهور می رسند.

امواج بتا:فرکانس امواج مغزی در حالت بیداری کامل از 14 تا 21 سیکل در ثانیه است که آن را سطح امواج بتا می گوییم و بروون گرایی،نگرانی و اضطراب،تمرکز بر محیط اطراف و افکار منطقی به این سطح مربوط می باشد.

زمانی که در بستر قرار گرفته و به خواب می رویم،فرکانس این امواج کاهش می یابد.در حالتی که با آسودگی و با چشمانی بسته در رختخواب خود می آرامیم،فرکانس امواج مغزی به 7 تا  14 سیکل در ثانیه کاهش می یابد که همان سطح آلفا است و حالتی است از یک خواب سبک.

سطح امواج آلفا،لایه درونی ذهن آگاه ماست و حالت آرامش و نیمه خواب است.در نقطه مقابل،سطح فعال امواج بتا یا نیروی ذهن آگاه قرار دارد که برای تلاش و کوشش در زندگی عادی مورد استفاده قرار می گیرد.

امواج تتا:وقتی که به تدریج خواب عمیق تر می شود نزول امواج مغزی بین 4 تا 7 ارتعاش(سیکل) در ثانیه است که حالت تتا می نامند و خلاقیت و رویابینی در این سطح انجام می گیرد.

امواج دلتا:در عمیق ترین حالت خواب،فرکانس امواج مغزی 4 سیکل در ثانیه یا پایین ترین است که آن را حالت دلتا می گویند.

بسیاری از مکاتب معتقدند که دنیای بیرونی انسان،آینه درون اوست و ما هرگونه خود را به تصور در آوریم،زندگی همانگونه جریان پیدا می کند.با استفاده از قوه تصور در سطح آلفا می توان تندرستی خود را توسعه داده و با افزایش مهارتها مشکلات را به آسانی بر طرف ساخت.

شیوه ایجاد موج آلفا

رو به بالا نگریستن باعث تحریک مغز در جهت تولید هرچه بیشتر امواج آلفا می گردد.با نگاه کردن به آسمان محرکات بصری از حوزه بینایی خارج می گردد و سطح فعالیت نیمکره راست مغز افزایش می یابد.

پرده نمایش دهن در حدود 20 درجه بالای سطح افق و بالای دو چشم و زیر دو ابرو قرار دارد.با برهم زدن تمرکز چشم و خیره ماندن به یک جای نامشخص نیز می توان وارد سطح آلفا شد.

از طریق تصویرسازی ذهنی و تفکرات کلامی مثبت،انرژی شفابخش را می توان رها ساخت.

ذهن علاوه بر اینکه منبعی سرشار از حسایستها،ترسها،امیال نامطلوب و عادات ناخواسته و دیرپاست،منبعی از الهامات،نبوغ و کمالات،خلاقیتها و انرژی های روحی است که زندگی ما را غنی تر می سازد.

نحوه کاربرد امواج مغزی

در سطح آلفا ما با دنیای غیر مادی و معنوی یا دنیای اثرات سر و کار داریم و این امواج،تاثیرگذارند.

در فرکانس مغزی 20 سیکل در ثانیه(بتا)عملکرد انسان در بعد عینی و خارجی است.اما در فرکانس مغزی 10 سیکل در ثانیه(آلفا)،تنظیم تشعشعات افکار انسانی،هم عینی و هم ذهنی است.

برای مثال،اشیاء و موجودات بیجان،میدان تشعشعات کلی و ثابتی دارند که به راحتی توسط تشعشعات ساده دیگر و هاله های تنظیم کننده افکار انسانی،تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر می یابند یعنی تاثیر پذیرند.

تنظیم یک میدان انرژی چه عینی و چه ذهنی،به معنای افزودن و کاستن این میدان ثابت است.بصیرتی نیاز است تا در تنظیم این میدان دخالت نماید.

انسان با سطح امواج مغزی بتا با قصد ایجاد تاثیر بر موضوعات و اشیاء قادر است در فاصله ای محدود و معین بر اشیای جاندار و بیجان تاثیر بگذارد اما در سطح فرکانس مغزی 10 سیکل در ثانیه،تاثیرگذاری هم در فاصله معین و محدود و هم تا فواصل نامحدود امکان پذیر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۴