سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳۳ مطلب با موضوع «منابع و مطالب اصلی و خاص» ثبت شده است

دانلود مقاله سخن تازه عاشقانه که حاشیه نویسی و شرح بر مقاله اصلی انرژی اذکار می باشد که توسط این بنده حقیر گردآوری و تألیف گردیده استدریافت سخن تازه عاشقانه
عنوان: سخن تازه عاشقانه
حجم: 662 کیلوبایت
توضیحات: شرح نویسی و حاشیه نویسی مولف بر کتاب انرژی اذکار

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۱ ، ۱۱:۲۷

اسم اعظم الهی امام علی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۲:۲۴

فصل 9

میدان مغناطیسی بدن

اگر بدن را به صورت یک آهن ربای میله ای دو قطبی در نظر بگیرید قطب شمال یا مثبت در قسمت سر و قطب جنوب یا منفی در قسمت پا قرار دارد. می دانید یک قطب نما  میدان مغناطیسی در درون و اطراف خود ایجاد می کند که جریان مغناطیسی در داخل قطب نما از قطب منفی به طرف طقب مثبت و در داخل بدن،از پا به سمت سر است.در اطراف قطب نما خطوط میدان از قطب شمال به قطب جنوب است.

اگر فردی را در حالت نشسته در نظر بگیرید خطوط این میدان مغناطیسی کروی و شبیه یک سیب می باشد.

شخصی که دارای انرژی زیاد است میدان مغناطیسی قوی تری در درون و اطراف خود ایجاد می کند که فضای بیشتری را اشغال نموده و قدرت بیشتر و نفوذ عمیق تری دارد.

اگر بخواهیم این میدان مغناطیسی شدت بیشتری داشته باشد  باید خطوطی که از درون بدن از پایین به سمت بالا می رود بیشتر و قویتر باشد.بعبارت دیگر بیروهای درون بدن به سمت بالا همسو شوند.این نیروها از قبیل نیروی دستگاه گوارش و هضم غذا،قوای جنسی،ادرار و مدفوع و بادهای بدن هستند. با روزه گرفتن یا کم خوردن،با کنترل نیروی جنسی و عدم آمیزش جنسی،با کنترل سیستم گوارش و همچنین با انجام سجده های طولانی این نیروها در بدن همسو و تقویت می گردند و به سمت سر شروع به حرکت می نمایند.باید توجه داشت که جنب و جوش بیش از حد و پرحرفی موجب می شود این انرژی ها بیهوده منتشر و پراکنده شود.با متمرکز نمودن و نگهداری درست از آن می توان به بهترین صورت در امور معنوی پیشرفت کرد.

نحوه نشستن صحیح:

به دلیل اینکه منبع اصلی این نیروها در بدن از مواد غذایی و توسط فعل و افعالات بدن فیزیکی تامین می گردد و در این بدن تاثیرات ناخالصی عناصر شدید است و مسایل نفسانی و شهوات و دلبستگی های دنیوی بر ما احاطه دارند،احتمال درد،هم در مسیر انرژی و هم در مسیر انرژی و هم در سر وجود دارد.و چون این نوع انرژی هنوز پالایش نیافته است پس باید برای شروع به حالت مربع قرار گرفت.

حالت مربع یعنی شخص رو به قبله نشسته،ستون فقرات کاملا صاف و عمود بر زمین،شکم کاملا تو،مقعد و آلت تناسلی کاملا بسته،سر را کاملا پایین آورده و چانه را در گودی گردن قرار می دهد.این کار سبب می شود محل خروج انرژی ها از قسمت پایین بدن بسته شود و جهت آن به سمت بالا برگردد و از روزنه ای در پایه گردن خارج شود.

این روزنه محل خروج انرژی است و این کار موجب می گردد تا انرژیهای آلوده و تصفیه نشده به سر وارد نشود بلکه از این خروجی به بیرون هدایت شوند.فرض کنید در قسمت پایین بدن کانون عفونت یا بیماری یا ترس و هیجان وجود داشته باشد و یا خواسته های نفسانی در شخص کنترل نشده و یا تعلقات دنیوی و وابستگی های و امیال مختلف در درون شخص فعال باشد،هدایت این نوع انرژی به سمت سر و چشم با این آلودگیها،مشکلات فراوانی ایجاد می نماید.با نشستن به حالت مربع برای مدتی(5 تا 10 دقیقه) فعالیت مخرب اندامهای پایین بدن به دور ریخته می شود تا کم کم شخص بی ذهن شده و کنترل اعمال خود را بدست بگیرد.

انتخاب ذکر مناسب:

می دانید هر ذکر،نام مقدس الهی است که از حروف تشکیل شده است.و هر حرف مخرج خاص خود را دارد.

علم تجوید یا مخارج حروف:بیست و هشت حرف الفبای عربی را در نظر بگیرید.حرف اول الفبا را بخوانید.آآآآآآ.

به درون خود تمرکز کنید.صدای ایجاد شده را در کجای بدن فیزیکی خود می شنوید.از میان قفسه سینه و شکم.

حرف دوم را بخوانید.ب.با دای این حرف لبهای شما بهم می چسبند و صدای آن از میان دو لب خارج می شود.پس مخرج یا محل خروج صدای حرف ب میان دو لب می باشد.به همین ترتیب می توانید مخرج تمام حروف را یک به یک پیدا کرده و آنها دسته بندی نمایید.

حرف ح را ادا نمایید.متوجه می شوید که صدا از حلق و قبل از حنجره خارج می شود.

اکنون حرف ه را تلفظ کنید.برای ادای این حرف باید با ضربه نفس به ناف تلاش نمایید.صدای این حرف از پشت ناف شنیده می شود و نه از سینه و یا حلق و یا لبها.به همین علت این حرف مهمترین انتخاب برای اذکار است و با نام الهی «هو» نزدیکترین ارتباط را دارد.ناف در بدن مهمترین مرکز و کنبع قدرت محسوب می گردد و تکرار ذکر«هو» این مرکز را به فعالیت وا می دارد.با تکرار این ذکر،انرژی از پایین ترین قسمتهای بدن به سمت بالا پمپاژ می گردد و به سمت قفسه سینه و سپس بالاتر جریان می یابد.

برای انتخاب اذکار دیگر بهتر است آن نام الهی را با کلمه هو ادغام نمایید.

به طور مثال وقتی می خوانید یا حی یا حق یا هو، انرژی زیادی تولید و پمپاژ نمی گردد ولی هنگامیکه می خوانید هو الحی و هوالحق و هوالهو آهنگ بسیار قویتر و پر انرژی تری ایجاد می گردد که میدان مغناطیسی بدن را بسیار تقویت می کند.

مثال دیگر:یا قادر و یا مقتدر.اکنون بخوانید:هوالقادر هوالمقتدر.تکراز کنید.آهنگ بسیار زیبا و قدرتمندی ایجاد می شود.

به وسیله اذکار با خداوند ارتباط نزدیک برقرار می شود پس با عشق الهی و شور و شوق و شعف و اخلاص و صبر و حوصله به خدا عشق بورزید.به کلماتی که ادا می کنید و معنای آنها توجه کامل نمایید.ببینید چه اتفاقی در درون و اطراف شما در جریان است.

حروف غنه:حروف م-ن حروفی هستند که از ارتعاش صدا بر سقف دهان و فضای پشت بینی ایجاد می شوند و با تکرار صدای این حروف ارتعاش بسیار شدیدی در داخل فضای سر حس خواهید نمود.تمرین کنید.حرف م را کشیده بخوانید و بر محل خروج آن تمرکز نمایید م م م م م م م

ملاحظه می کنید لبها بر هم کمی فشرده شده و صوتی از فک بالایی و پشت بینی شنیده می شود.

سپس حرف ن را بخوانید و تمرین مایدد.ن ن ن ن

کم کم احساس می کنید لاله های گوش شما تکان می خورد.در ادامه این تمرینات در سر خود احساس مور مور شدن کرده و یا حرکت انرژی خاصی را حس می کنید که با استمرار آن تصور می کنید سر شما از دو طرف گوش در حال باز شدن است (مانند دو بال کفشدوزک از دو طرف وسعت می یابد). با نزدیک کردن دندانها به هم صدای شدیدی ارتعاش را در فضای دهان نیز می شنوید.

این تمرین،انرژی ای که در مرکز بدن وجود دارد را به سمت سر،بالا کشیده و سبب پاکسازی سینوسها و عفونت دندانها و روشن شدن و تقویت سوی چشم ها می گردد.هرچه بر این تمرینات مداومت بورزید احساس می کنید حبابهایی از پایه گردن در سر شما بالا می رود و شروع به ماساژدادن لایه های خفته مغز می کند.و در حالت تمرکز می توان با این انرژی پوست سر و ریشه های مو را شستشو داد و از تاج یا فرق سر به خارج هدایت نمود.

با انتخاب یکی از نامهای الهی که از چند حرف از حروف الفبا تشکیل شده است انرژی از پایین ترین بخشهای بدن(اسفل)به سمت بالا حرکت کرده و از محلهای خروج صدا(مخارج صدا)شروع به آزاد سازی می کند.

بدین تریب وجود این انرژی در میدان مغناطیسی بدن موجب می شود هاله اطراف تقویت شود و هر قدر خطوط انرژی در درون بدن همسو تر شده و با قدرت بیشتری به سمت بالا پمپاژ شود خطوط میدان مغناطیسی ای که از سر خارج می شود مسافت طولانی تری را به سمت بالا طی می کند و هاله اطارف شخص وسعت بیشتری می یابد.برای کسانی که قدرت بینندگی و بصیرت باطنی دارند این خطوط به شکل تارهای نورانی است که به شکل گیسوی بلند از سر خارج می گردد و با توجه به فرکانس ارتعاشی ای که دارد با منابع اصلی هم فرکانس خود اتصال می یابند و کانالهای ارتباطی شخص با منابع بالاتر انرژی را فراهم می سازند.

شاید دیده یا شنیده باشید که در گذشته،عارفان خود را در چاهی آویزان می کرده اند و در این حالت به ذکر اسماء الهی یا تلاوت آیات قرآن مجید می پرداختند.این عمل از آن جهت انجام می گرفته است تا انرژی،توسط نیروی جاذبه،از درون و مرکز بدن به پایین کشیده شده و آسانتر از سر شخص ذاکر خارج شود.این امر امروزه برای ما امکان پذیر نیست ولی نتیجه از هر دو مسیر،یکسان است.

بدیهی است شخص ذاکر بی ذهن است و گاهی بدون آنکه متوجه باشد با حرکت چرخشی دایره وار،این انرژی را به صورت امواج مارپیچ و حلزونی از درون خود به فضای اطارف می پراکند و میدان وسیعتری ایجاد می نماید.

در اینجا ذکر یک نکته حایز اهمیت است.

بستن شال کمر:در بسیاری از مکاتب قوانینی و مراسمی وجود دارد بدین ترتیب که برای رهرو آن طریقت به نشان تشرف یا ورود و عبور از مراحل مختلف،کمر می بندند و هر مرحله نیز دارای رنگ خاصی است.برای خواندن اذکار الهی بهتر است شال پشمی سیاه رنگی به پهنای تقریبا 10 سانتیمتر تهیه شود و در چند لایه بر کمر طوری محکم بسته شود که از روی ناف عبور کند تا انرژی در این مرکز ذخیره بماند.این عمل برای پمپاژ انرژی از قسمت پایین بدن به طرف بالا بسیار مهم است و از فشار آمدن به مثانه و آلت تناسلی و باد فتق جلوگیری می نماید.

نور و انرژی و آگاهی را تجربه کنید.با این تلاش نیرویی که در ماده اسیر مانده است جان می گیرد،حرکت می کند،آزاد می شود و تغییر شکل می یابد.این انرژی با همراهی پرانا در بدن و مغز فعال می شود و سطوح خفته مغز،خصوصا نیمکره راست را بیدار می کند.با افزایش این جریان،اتصال به آگاهی رخ می دهد و با آن پیوند می یابد.تکرار تمرینات،سب انفجار و صعود نیروهای درونی شده و منجر به ایجاد ارتعاشات عالی تر می گردد و آگاهی و درک ما را با بدنهای لطیف تر که فرکانسهای بالاتری را دارا هستند مرتبط ساخته و تجربیات خاص تری را شاهد خواهیم بود.این تجربیات ناپایدارند اما برای رسیدن به حقایق درونی و مراتب روحانی، استعداد های نهفته را بیدار کرده آماده بهره برداری می کنند.

بدین ترتیب اگر ماده را در مرتبه پایین تر آگاهی یا چهره تغییر یافته آگاهی بدانیم،ضروری است ابتدا هر دو را به تجربه بشناسیم و این مسیر را دو طرفه تلقی کنیم.چنانچه آگاهی از بالاترین مراتب خلقت به مراتب پایین تر هستی وارد شده و غلیظ تر شده و به ماده تبدیل گردیده است پس ماده هم می تواند در سیر صعودی به فرکانسهای بالاتر دست یابد و دوباره به آگاهی تبدیل شود.اما در این تغییر و تحولات،آگاهی قدرت حلول کردن و تسخیر و تصرف در ماده را ندارد زیرا در طی این مسیر قوانینی بر عناصر تشکیل دهنده ماده تحمیل شده که ذاتا بر ساختار و غلظت ساختمان هستی حاکم گردیده است.

بدین ترتیب،هدف ما دستیابی به آن درجه از آگاهی است که قبل از فرا رسیدن مرگ و انتقال به جهان های دیگر بتواند در ماده نفوذ کند و آن را متحول نماید که این مرحله درک حقایق روحانی است.بعبارت دیگر شخص باید بتواند از جسم فیزیکی خود با بدنهای لطیف تر خود به راحتی ارتباط یابد و تجربیات فراحسی خود را گسترش دهد و در سیر این مراحل،آزادی و آگاهی را برای دیگر انسانها به ارمغان آورد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۸

فصل 8

رعایت دستورات دینی

نماز،روزه،حج و زیارت و انفاق چهار ستون اصلی عبادت هر مسلمانی است و این دستورات در همه ادیان به اشکال خاص خود تاکید شده است.اما چرا اسلام خاتم ادیان است؟خاتم به معنای آخرین و پایان دهنده راه که صراط مستقیم و کوتاه ترین مسیر است و معنای دیگر آن،خاتم به معنای نگین و گوهر انگشتری می باشد.

خاتم ادیان

حلقه معرفت:همه پیامبران در همه اعصار و قرون از ابتدا تا انتها در مسیر دانایی،یک حلقه را تشکیل می دهند و نگین این حلقه که تابناکترین و خالص ترین وجه خلقت در این حلقه است خاتم(نگین و پایان دهنده دهنده)محمد مصطفی(ص) حبیب خداوند است که زیبا ترین و با شکوه ترین نامهای الهی را بر رهروان حقیقت معرفی و راه رسیدن به آرمانهای الهی را با کوتاه ترین مسیر هموار نموده است.درود خدا و فرشتگانش بر چنین روح عظیم و اولاد مطهر و اصحاب و انصار و امتش باد.

صراط مستقیم،راه کسانی است که خداوند به آنها نعمتی عطا کرده که مغضوبین و گمراهان از ادراک آن عاجزند.

ستون برپایی دین و رمز تقرب به خداوند

نماز همانند آب است که با شستشو در این چشمه سار نورانی،می توان غبار آلودگی های روزمره دنیای مادی و رخوت و سستی را از زوایای مختلف تن و جان زدود.نماز،تعظیم و تکریم و احترام به الله و انرژی کیهانی و اتحاد با شعور کیهانی است.

یکی از مهمترین افعال در نماز،سجده است.در سجده پیشانی بر مهر قرار می گیرد،با توجه به اینکه کف دستها و زانوها و شست پاها کاملا بر زمین قرار گرفته و در این حالت قفل مانده و امکان خروج هیچ نوع انرژی از پایین بدن نیست(خروج انرژی از بدن باطل کننده وضو و نماز است) ،در اثر قرار گرفتن پیشانی بر مهر،فشاری به نواحی داخلی آن وارد شده و با سرازیر شدن انرژی از کانالهای پایین بدن به سمت سر،بخش عمده آن به سوی پیشانی متمرکز می شود و از همان مسیرِ جای مهر،به فضای بین دو چشم منتقل می شود.

اگر دقت و تحقیق کنید می بینید.رشته های عصب بینایی هر چشم مشخص شده است.نیمی از رشته های اعصاب چشم به نیمکره مقابل خود و نیمی دیگر به نیمکره مخالف می رسند.محل خاصی وجود دارد که از روی هم یا اخل هم عبور می کنند.

با فشار بر روی این نقاط مدار خاصی برقرار می گردد و انرژی زیادی به محل پیوندگاه اعصاب سرازیر می شود.در نتیجه در این نقطه گرما احساس می شود و نبض شروع به ضربان می کند.این مکان،پیوندگاه بدن فیزیکی با لایه های لطیف تر و خصوصا بدن ششم می باشد که به چشم سوم یا چشم روح معروف است.

ادراک و آگاهی توسط این چشم در فضای بالای سر رخ می  دهد.هنگامی که این چشم فعال شود،چشمان عادی ما در حالتی قرار می گیرد که انگار بر هیچ کجا متمرکز نیست و در حال ارتباط روحانی،مانند این است که ما در جسم خود نیستیم و در جای دیگری حضور داریم و با چشم سر یا عقل و منطق ارتباطی نداریم.

صحنه ها و تصاویری که با چشم روح نظاره می کنیم،حقایق و واقعیاتی هستند که مکاشفه یا مشاهده نام دارند.ولیکن این آگاهی هایی که به ما منتقل می شود از فیلترها و صافی های فکر و ذهن ما عبور کرده و با زبان قابل درک برای ما مطرح می شود.هرچه ما با زبانهای سمبلیک و استعارات و تعابیربیشتر آشنا باشیم،دریافت بینش ها بهتر صورت می پذیرد.

عرفا و اولیاءو انبیا بیشتر وقت خود را در نماز به سجده های طولانی می پردازند.الگوهای بارز ما حضرت امام سجاد،زین العبدین هستند که پس از حیله های اهریمنان در واقعه کربلا در جذبه های شدید الهی قرار گرفتند تا حجت حق در زمین برقرار بماند و تنها نماز و سجده و نیایش بود که می توانست چنین روح عظیمی را تسلی دهد.

در علم نجوم،چشم سوم با سیاره مشتری در ارتباط است و رمز پیر یا مراد یا آموزگار معنوی است.در حالت بیداریِ چشم سوم، سالک با نیرویی در ارتباط قرار می گیرد که همه سوالات و ندانسته های او را پاسخ می گوید و هیچ چیز در برابر این چشم پوشیده و پنهان نمی ماند.

به همین دلیل پیامبر بزرگ اسلام فرموده اند:نماز نور چشم من است و به اقامه نماز تاکید بسیار داشته اند.در اینجا ذکر این نکته اهمیت دارد که نماز خواندنی نیست بلکه اقامه کردنی است.برپا داشتن نماز با قیام کردن همراه است و قیام بر هرچه نادانی و جهل و گمراهی.بدیهی است که حضرت حق،هیچ نیازی به نماز ما ندارد و این ما هستیم که برای تقرب به او باید چنین موهبتی را پاس بداریم.

 با رعایت نمودن این عبادات،چهار عنصر در بدن بتدریج پالایش می یابد و راه برای ورود و عبور انرژیهای ناب تر باز می گردد.

 در مکانی که برای نماز و عبادت در نظر گرفته می شود،وقتی یک نفر مشغول عبادت باشد فضای خاصی ایجاد می شود پر از نورانیت و درخشش.هرچه با اخلاص بیشتر و رهاتر از وابستگی های دنیوی و شهوات باشد،نیروها و خواص الهی تشدید و تقویت می شود و ستونی از نور تا آسمانها شکل می گیرد که به چشم اولیاء الهی کاملا مشهود است.به همین علت،مکان برگزاری نماز و عبادت،توسط این انرژیها پاکسازی شده و به محض ورود به چنین مکانهایی،احساس روحانیت،امنیت و آرامش به انسان دست می دهد.

اگر دو نفر با هم به نماز قیام کنند،نیرو و انرژی ایجاد و ساطع شده فقط از دو نفر نیست بلکه منبع عظیمی ایجاد می شود که دهها برابر حالت انفرادی است.در این موقعیت اگر شخصی در مسیر الهی پیشرو باشد و نفردوم نوپا و مبتدی،میدان انرژی و حالت عرفانی و روحانیت یکی،چشمه ای از نور می شود برای شستشوی دیگری از تاریکی ها.

اگر تعداد نمازگزاران بیشتر باشد،چنانچه همه آنها بحث درونی دنیای خود را تعطیل کنند و با جماعت با خلوص نیت همگام شوند،چنان میدانی از انرژی های پاک ایجاد می شود که تاثیر آن تا زمانهای متمادی برقرار می ماند.به همان نسبت اگر اشخاص تاریک و بدون اخلاص در جمع نمازگزاران حضور داشته باشند،احساس فشار و خستگی و تاریکی برای افراد قوی ایجاد می شود.

فرد سالک مقتر،اگر بتواند بار سنگین گناهان و جهل دیگر نمازگزاران را بدوش کشد و تاریکی آنان را بدل به نور و روشنایی نماید،در پیشگاه خداوند بسیار عزیز و محترم است.چنانچه امام جماعت باید دارای چنین کرتبت و منزلتی باشد.

با این تفاسیر،سالک بصیر می تواند بین هزاران نفر نمازگزار،امام جماعت حقیقی را تشخیص دهد.

روزه

مانند آتش است که چون شعله می کشد خواهش های نفس و تمنیات حیوانی و شهوات را می سوزاند و نفس اماره را در کوره اراده و همت تنبیه ساخته و از چاه ظلمت به وادی اطمیننان رهنمون می گردد.

در هنگام روزه،انرژی بدن که صرف امور روزمره مانند گوارش و زناشوییو .... می شود،فعال مانده و در عوضِ مسیر اتلاف و خروج از سمتپایین بدن،با هم همسو شده و به سمت بالا جهش می کند.

حرارت و گرما،اخلاط و چربیها و مواد راکد و فاسد  جسم را سوزانده و از تجمع آنها جلوگیری کرده و کانالهای  مسدود شده انرژی را پاکسازی می کند و مستقیما بر مرکز ناف که محل اراده و چاکرای سوم است،تاثیر می گذارد.در این حالت انرژی مونث"یین"که سرد و تاریک بوده و با ماه در ارتباط است با حرارت،تحریک شده و با انرژی مذکر"یانگ"که با خورشید در ارتباط است پیوند خورده و تبدیل به انرژی عالی تری می گردد که به ادراک آگاهی می انجامد.

همه رهروان طریقت الله در همه مکاتب الهی،به این آداب تمسک می جویند و محترم می شمرند.

رفتن به معابد و اماکن متبرکه و زیارت مرقد اولیاءو انبیاء و عبرت گرفتن از اقوام و گذشتگان،چون باد در حال جابجا شدن و یکجا نماندن و رفتن و هجرت کردن است از جایگاه تاریک خود بینی و خود محوری و سکون.

انفاق یعنی پرساختن چاله ها و فاصله های طبقاتی  و رفع نیازهای مالی و دست کمک و یاری دراز کردن به سوی ناتوانان و بازکردن و شکافتنِ قبر درون برای بخشش و گذشتن از آزمندی و خساسات و جاری شدن اندوخته هاست که از خصوصیات عنصر خاک است.

قربانی کردن و سفره نذر کردن و نیاز دادن از همین مقوله است.قربانی کردن یکی از راههای خاص برای ابراز ارادت به مقام خداوندی است.هنگامی که حیوانی زنده به اذن و اجازه خداوند ذبح می شود و بین جماعتی به هر شکل تقسیم شده و تناول می گردد،همه دانسته یا ندانساته،آن نفس را که برای انتقال از جامه حیوانی یا نباتی به درجات بالاتر انتخاب شده به صورت غذا مورد استفاده قرار می دهند.معمولا مراسم قربانی کردن با رعایت آداب و رسوم خاصی برگزار می گردد و با دعا و سلام و صلوات توام می باشد.این خوراک،چه حیوانی باشد و چه گیاهی فرق نمی کند،بدون آنکه وارد چرخه طبیعت شده و درجات کمال را مرحله به مرحله بپیماید،به یکباره وارد بدن انسانها شده و جزئی از وجود انسان می شود و در نتیجه با نور و اندیشه عالی تری پیوند خورده و به فرکانسهای برتر اتصال و ارتقاء می یابد.خصوصا وقتی نفوس بیشتری برای برآورده شدن آرزو و نیاز صاحب قربانی هم نفس شوند،میدان انرژی قوی تری ایجاد می گردد و فرکانسها و ارتعاشات عالی تر،جهت وقوع آن نیاز با هم همنوا و یکصدا می گردد.

ارتباط چهار عنصر با فطرت افراد

با رعایت دستورات ساده قرآن کریم-این موهبت الهی-می توان به بصیرتی دست یافت تا دشوارترین موانع را شناخته و از سر راه       برداشت.

-کسانی که دارای فطرت آبی هستند برای تقویت نیروی دورنی خود با اقامه نماز و سجده های طولانی به راحتی می توانند چشم باطن خود را باز نمایند.متولدین تیر و آبا ن و اسفند دارای فطرت آبی هستند.

-افرادی که دارای فطرت آتشی هستند با روزه داشتن و کنترل قوای شهوت و نیروی خشم خود می توانند درون خود را پالایش نمایندو قدرت آتش را درون خود تقویت کرده لیکن مهار کنند.

روزه داری فقط نخوردن غذا و ننوشیدن آب نیست.مهمترین بخش آن به بند کشیدن نفس اماره است که دایما فرمان به بدی می دهد و از آنجاییکه آتش سرکش است باید با آب نماز،تمرد و سرکشی آن را خاموش نمود.کسانیکه روزه می گیرند ولی نماز به پا نمی دارند،شاید بتوانند آتش و قوای شهوت خود را کنترل نمایند ولی همین نیرو در درون  به خشم تبدیل می گردد و ممکن است با کوچکترین برخورد با دیگران،اختیار خود را از دست داده و حرکات خشونت بار انجام دهند و پس از فرونشستن آتش خشم،جز پشیمانی و ندامت هیچ ندارد.

متولیدن فردوردین و مرداد و آذر  فطرتهای آتشی هستند.

-کسانیکه درای فطرت باد هستند و چون باد نیرویی است که مهار آن بسیار دشوار است و از آن افرادی دمدمی و تنوع طلب می سازد،برای تقویت نیروی درونی خود باید انرژی های پاک ماکن متبرکه و معابد و عبادتگاهها را در سرزمینهای مختلف جستجو و دریافت نمایند.

متولدین خرداد و مهر و بهمن فطرتهای بادی هستند.

-افرادی که دارای فطرت خاکی هستند میل به اندوختن و پنهان کردن و کنز اندوزی و اشتن کلکسیونهای اشیاء مختلف در آنان بسیار است و تنها راه مقابله با آزمندی و خست،بخشیدن و صدقه دادن و رها کردن دلبستکی ها است زیرا خاک میل به بلعیدن و پوشاندن و نگهداشتن دارد پس باید قبر وجود  را شکافت و آنچه را که زاید است و دست و پاگیر و مانع حرکت و رشد می گردد از خود دور نمود و جاری شد.پرداختن خمس و زکات و صدقات و دادن هدایا و بخشیدن وسایل غیرضروری،بسیار به روشن شدن درون این افراد کمک می کند.

متولدین اردیبهشت و شهریور و دی فطرتهای خاکی هستند.

لازم به تذکر است که چهار عنصر یاد شده در همه افراد و موجودا تعالم وجود دارد ولی گاهی یک عنصر بر سایر عناصر غلبه یافته و خصلتها و خصوصیات خود را تحمیل می نماید و صفات بارز خود را نشان می دهد.

در مورد کسانی که شعور و معرفت در آنان رشد نیافته،شخصیت و رفتار آنان تابع غلبه این عناصر است و چون کنترل این نیروها برای چنین افرادی بسختی امکان پذیر است به مانند این است که بر اسب سرکش و وحشی سوار شده اند و نمی توانند افسار نفس را در اختیار گیرند و این اسب وحشی هردم آنان را به پرتگاه های انحطاط و گمراهی نزدیک می کند،رفتار و کردار متعادل و متناسبی بروز نخواهند داد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۵

فصل 7

دایره خلقت

بدیهی است آگاهی از سرچشمه اصلی و ذات آفریدگار صادر شده است.در اوستا نیز آگاهی یا اندیشه و منش نورانی با نام وَهومنه اولین نیرویی می باشد که از اهورا مزدا صادر می گردد و در عرفان ایرانی،صادره نخستین نامیده می شود که اولین دستیار خداوند است.حرکت از آگاهی به سمت خلق عناصر و خلقت(هستی به صورت ماده)را سیر نزولی می نامیم چرا که آگاهی در مراتب سقوط در ماده،با کاهش ارتعاش و فرکانس کمتر و غلظت ساختار هستی روبرو می شود و به نسبت عوالم و قلمروهای الهی که بُعد مثبت نامیده می شوند در بُعد منفی عالم هستی وارد می گردد.

پس عوالم با انرژی چنبشی و فرکانسهای عالی تر را بعد مثبت(یا عوالم روحانی و الهی یا عالم اعلی)یا جهان فرازین یا زبرین نامیده و به عوالم و مراتب مادیِ هستی که انرژی کمتر و فرکانس ارتعاشات کندتر است و حضور ماده کم تحرک و تاریک افزایش می یابد را بعد منفی یا عالم اسفل یا جهان فرودین یا زیرین می نامیم.

بالطبع سیر از سوی عوالم تاریک به سمت مراتب نورانی و عالم برتر را سیر صعودی نام نهاده اند.

عرفا کل عالم را در حرف م(میم)متجلی می دانند.در در دیدگاه توحیدی که از ابراهیم خلیل (ع)آغاز گشته است،از احد که ذات یکتائی خداوند است یک دایره(م)در دل احد به تصور آمده که احد را به احمد مبدل نموده استو این دایره که همان م(میم)است به دو قسمت شکسته می شود که دو نیمدایره یا قوس اول،قوس نزولی است که از عوالن بالا به سمت پایین آمده است و نیمه دوم که قوس صعودی نامیده می شود از جهان های اسفل به سمت بالا چرخش نموده است و عالم در دل این میم است.و این میم همان قوسین است.و انا الله و انا الیه راجعون در همین میم مطرح گردیده است.همه عالم از خداست و بازگشت همه به سوی اوست.

احمد یعنی ا+احد.الف که قیام کردن و بر پا خاستن کل موجودات عالم است برای تسبیح و ستایش ذات احدیت.و در این م (دایره خلقت)چهار سیر مطرح می شود که به ترتیب عبارتند از:

1-سیر از حق به سوی خلق یا قوس نزول.

2-سیر از خلق در خلق.

3-سیر از خلق به سوی حق،ابتدای قوس صعود.

4-سیر از حق در حق(لقاء الله و فناء فی الله)،دیدار خداوند و فنا شدن در ذات حق.

رسول کسی است که این چهار مرحله را به انجام رسانده و ماموریت ارشاد و هدایت خلق را عهده دار شود.

عارفان و مغان ایران باستان بر این اعتقاد بودند که قوس نزولی،مربوط به قوم بنی اسراییل است که خود را فرزندان خدای پدر یَهوَه می خواندند و از او دور گشته اند.

و قوس صعودی در ارتباط با نژاد آریایی است و مسیر بازگشت به سوی خداوند است از ایران زمین (که توسط ایرانیان صورت می پذیرد).و ایران را همان بهشت گمشده روی زمین می دانستند و بر این اعتقاد بودند که آن هدایت گر عدالت گستر از این مرز و بوم برخواهد خاست.

از آنجا که فکر و اندیشه و ذهن،ابزار زیربنایی تمدن انسان هاست و چهار عنصر از ذهن خلق شده اند و ذهن از پرانا و پرانا از آگاهی خالص،در نتیچه عناصر در همه اشکال آفرینش نقش اساسی ایفا می کنند.

با این دیدگاه،مراحل شکل گیری خلقت را چنینی می توان ترسیم نمود:

آگاهی خالص-»پرانا-»ذهن-»عناصر سازنده جهان مادی

در کل،این خلقت،مراتب مختلف ارتعاشات آگاهی است.برای انسان که جهت آموزش و درک بیشترِ مراحل هستی در مدرسه زمین حضور پیدا کرده و در قفس ماده تاریک محبوس شده است و چشمان بصیرت او با حجاب غفلت و نادانی به خواب رفته است و در پایین تریین سطح آگاهی اسیر مانده است این ارتعاشات در حد علم فیزیک و شیمی و معادلات پیچیده ریاضی مطرح می شود و فراتر از آن را نمی تواند ادراک نماید و دانش کیهانی نامحدود برایش نامفهوم است.

دانشی که از تجربیات درونی سرچشمه می گیرد با ارزش تر از علومی هستند که از خارجِ ما کسب شده است زیرا به ما این فرصت را می دهد تا مسایلی فراتر از حس های معمولی و روزمره را در درون خود بجوییم و از مرز زمان و مکان و فاصله ها عبور کنیم.در درون به آسانی می توان گذشته و آینده را بدون انتقال حضور فیزیکی نظاره کرد.با گذشتن از خواسته های بیهوده و شکستن چهارچوب های ذهنی و بی اعتبار کردن ارزشهای دست و پاگیر و عدم داوری می توان ذهن را آزاد کرد و تجارب عالی تری از راه تفکر بدست آورد و به تدریج به آگاهی های متعالی تر دست یافت.موجود زنده یک شبه رشد نمی کند بلکه به تدریج تغییر می کند.هوش انسان نیز دایما در حال رشد است.فکر به تدریج تغییر کرده و آهسته از مرزهای محدودکننده عبور می کند.و این همان آزاد سازی انرژی های دورنی و تبدیل ماده تاریک به انرژی یا درخشش ماده توسط عنصر آگاهی است که ذات و روح همه دانشها است و حکمت است.

آگاهی نور است و نور نام خداوند است.

پس ماده و انرژی قابل تبدیل به یکدیگر هستند اما ماده بدون یک انرژی کمکی نمی تواند به آگاهی تبدیل شود.

ماده+انرژی کمی=آگاهی(شکل متعالی تر انرژی)

هرچه میزان انرژی کمکی بالاتر باشد،سطوح آگاهی نیز متعالی تر است و ماده به ابر آگاهی یا آگاهی مطلق اتصال می یابد.از دیدگاه دیگر،اگر ماده را فاقد شعور فرض کنیم و آگاهی را مترادف معرفت و کمال و شعور و دانایی معنا کنیم نقش بنیانی و متحول کننده و نجات دهنده ماده از تارکی به سوی نور را انرژی بر عهده دارد پس تعریف تازه ای از گناه و عصمت می توان در نظر آورد؛گناه یعنی اتلاف انرژی.

گناه یعنی کارهایی که باعث می شود بهترین بخش وجود ما بدون آنکه نتیجه خوبی بدست آورد در مسیرهای اشتباه گمراه شده و تلف شود.و عصمت و پاکدامنی یعنی استفاده صحیح و بجا از انرژیهایی که درون ما بودیعه گذاشته شده است.طهرات یعنی نجات بدن فیزکی بوسیله انرژیهای پالایش یافته و آمادگی جسم و ذهن برای دریافت آگاهی های سطوح عالی تر.

اما چگونه می توان انرژی را در بدن شناسایی،تولید و پالایش کرد؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۲

فصل 6

اِتر،مادر عناصر

در بعضی مکاتب اتر را بعنوان حالت پنجم و مجزا از عناصر شناخته شده می دانند.اتر دریایی است از عناصر شکل نیافته که هنوز به اشکال مادی وارد نشده و تفکیک نگردیده اند که به زور کلی مجموعه ای از چهار عنصر قبلی است که هنوز شکل خاصی نیافته است و می تواند به هریک از چهار عنصر نیز تبدیل شود.بعبارت دیگر،اتر مادر عناصر است.

به طور کلی یک ارتباط تنگاتنگ بین کل عناصر سازنده ساختار هستی وجود دارد و ماده در حالت عادی دارای انؤزی بی تحرک است که انرژی پتانسیل نام دارد.ماده و انرژی خفته،در دل آگاهی نهفته اند.هنگامی که انرژی در دل آگاهی شروع به تحرک و ارتعاش می کند عنصر هوا(باد)را ایجاد می کند که در این صورت،ذرات در آزادترین حالتت ممکن خود غوطه ورند.به دلیل تحرک زیاد و تبدیل انرژی نهفته و ساکن به جنبش بیش از حد،گرما و حرارت تولید می شود و این همان عنصر آتش است و در نتیجه،میزان ارتعاش و حرکت نسبت به قبل کاهش می یابد.این کاهش حرکت سبب می گردد حرارت حاصله از جنب و جوش ذرات نیز کاهش یافته و متفرق شده و فاصله ذرات از هم کاسته شود و ذرات بصورت مایعی سیال در می آیند که سردتر از حالت قبلی است و منجر  به ایجاد عنصر آب می گردد.با کاهش فاصله ذرات و محدودشدن حرکت و دامنه ارتعاشات و محصور شدن آرادی در کمترین فضای متصور،عنصر خاک متولد می گردد.

همانطور که در فیزیک سه حالت برای ماده تعریف می شود که عبارت است از گاز،مایع،جامد و یک حالتکلی تر که پلاسما نامیده می شود که دریایی است از ذرات ریز مادی(یونهای مثبت)که می تواند سه حالت قبلی را ایجاد نماید.

از آنجا که در اتر هنوز غلظت ماده وارد نشده است سرعت ارتعاش بالاتر از سرعت نور است و هنوز قوانین شناخته شده فیزیکی پاسخگوی تحولات و مسایل در آن رده از خلقت نیست.

برای خلق ماده و مراحل تغییر و تبدیل و تحول این عناصر می توان چنین مدلی را بررسی نمود که هر عنصر به دو قسمت مساوی تقسیم شده،نیمه اول به همان حالت اولیه باقی می ماند و نیمه دوم خود به 4 قسمت مساوی دیگر تقسیم می گردد.برای مثال اتر که شکل ناویژه و تفکیک نشده عناصر است نصف شده،نیمی به همان حالت اولیه اتر باقی می ماند و نیمه دیگر به 4 قسمت مساوی تقسیم می شود.هر یک از این عناصر ثانویه(که یک هشتم اتر اولیه است)باز هم همین چرخه را طی می کنند یعنی نصف شده و نیمه دوم آنها به 4 قسمت مساوی تقسیم می گردد و در این سیر ارتعاش و فرکانس عناصر تغییر یافته و در اثر ترکیبات متفاوت و در صد شرکت مختلف عناصر با هم ماده ناخالص خلق می گردد.ماده ناخالص،عنصر مادی است که بدن فیزیکی و کره خاکی ما و کهکشان و کل عالم کیهانی از آن شکل گرفته است.

عناصر در بدن فیزیکی به نسبتهای خاصی وجود دارد،عنصر خاک بیشترین بخش را به خود اختصاص داده است و به نسبت کمتر،آب و باز هم به نسبت کمتر از آب،آتش و بازهم این نسبت کمتر شده و به عنصر هوا (باد)و در آخر کمترین سهم به مجموعه عناصر یعنی اتر اختصاص یافته است.

موجودات ارگانیک و غیر ارگانیک،حاصل تغییر نسبتِ درجه خلوص عناصر در ترکیبات با هم هستند.با کم و زیاد شدن این نسبتها،موجودات دیگری نیز در جهان خلق می گردد که این رازی است که به دست مادر طبیعت سپرده شده و علوم و تکنولوژی امروز در صدد یافتن آن به هر آزمایشی دست یازیده است.

همچنین لازم به ذکر است که برای این چهار عنصر و اتر حالتها و کیفیته ایی مطرح می شوند که بتوان توسط این حالات و کیفیات قابل درک باشند و عبارتند از:

اتر با حس سامعه یا شنیدن مربوط است و وسیله صدا درک می گردد.

هوا با حس لامسه ارتباط دارد و با لمس کردن به ادراک در می آید.

آتش با حس باصره یا دیدن که شکل و دید و رنگ سر و کار دارد.

آب با حس ذائقه یا چشیدن که با مزه ادراک می گردد.

خاک با حس شامه یا بوییدن که با بو به ادراک در می آید.

بدین ترتیب آگاهی در ادامه مسیر خود،خود به خود به صورت عناصر مختلفی بروز نموده و هریک از عناصر،خود به صورت موجود مستقلی فردیت یافته است که ظاهرا شباهت  و ارتباطی با هم ندارند.

ارتباط و تاثیر عناصر چهارگانه بر سطوح آگاهی بسیار قابل اهمیت می باشد.لایه ها یا غلاف روح یا پوششها یا بدنهای تو در تو وسیله هفت حوزه از سطوح مختلف آگاهی به هم مرتبط شده اند.این هفت حوزه،جایگاه یا سطحی از وجود است که آگاهی از درون آن فوران می کند و از ماده ای که در آن غلاف یا بدن است به آرامی آزاد شده و در جهان اطراف جاری می گردد.هرچه سطح آگاهی بالاتر رود،عناصر مربوط به لایه های زیرین پالایش بیشتری یافته و تصفیه می گردد.

در بعضی مکاتب خصوصا مکتب یوگا نیز این هفت سطح آگاهی چنین طبقه بندی شده است:

1-سطح فیزکی که تحت تاثیر عنصر خاک است.

2-سطح روحی-روانی که تحت تاثیرات آب می باشد.

3-سطح خدایی یا الهی که تحت سیطره عنصر آتش است.

4-سطح مقدس که در تسلط هوا است.

5-سطح عرفا و اساتید معنوی که زیر تسلط اتر که خود مجموعه ای از چهار عنصر است قرار دارد.

6-سطح نفس مطمئنه که در تسلط روشنایی نور و چشم سوم قرار دارد.

7-سطح حقیقت مطلق که مافوق تاثیرا این عناصر است.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۹

 

 فصل پنج

بدن ها

لایه های مختلف انرژی یا غلاف ها و پوشش روح

نوسانات یا ارتعاشاتی که در بدن رخ می دهد حاصل تحرک سلول ها و اتم ها و مولکولهای بدن فیزیکی ماست.این ارتعاشات دارای فرکانسهای مختلفی هستند.کوچکترین ذرات ماده در بدن موجودات زنده دارای ارتعاشات مختلفی است و تفاوت عمده ای در فرکانس موجودات زنده با اشیا بیجان وجود دارد. در اطراف موجودات زنده لایه های اتمسفر الکتریکی حضور دارد.

در مطالب قبل میدان مغناطیسی مغز را در حالت آرامش و خلسه بررسی نمودیم.و دانستیم که فرکانس نوسانات و ارتعاشات مغز در هماهنگی با میدان مغناطیسی زمین در حدود 7 هرتز است.

این بررسی در مورد مغز بود حال تک تک بدن نیز دارای میدانهای مغناطیسی خاص خود هستند و امواج و فرکانسهای متفاوتی از خود ساطع کرده که با دستگاه های آزمایشگاهی قابل اندازه گیری هستند.

پس فرکانسهای مختلف،در رده ها و طیف های مختلفی تجمع پیدا می کند که هر گروه،محدوده خاصی را اشغال می نمایند که لایه یا بدن آن طیف بخصوص نام می گیرد که به طور کلی در پنج گروه دسته بندی شده اند.هرچه این فرکانس ها قویتر باشند یعنی ارتعاش بیشتری وجود داشته باشد لا یه ها و بدنهای لطیف تر را تشکیل می دهند.

ابعاد ظریف وجود انسانی تنها با تمرینات خاص روحی و تنفس صحیح و تمرکز قابل شناخت و ردیابی می باشند.با هیچ تمرین مستقیمی نمی توان بر روی این لایه ها تاثیر گذارد.بلکه در حالت تمرین و تمرکز،تجربیاتی به صورت اصوات،رنگها،بوها،نور و تصاویر سمبلیک جلوه می کنند که از بدنهای ظریف تر و غیر قابل رویت حاصل شده است.سفر یا پرواز روح،ارتباط بیشتر و انتقال آگاهی به این بدن هاست.هرچه سفر به درون عمیق تر باشد تجارب عظیم تری کسب می گردد.

پس از بدن فیزیکی که کاملا قابل مشاهده و بررسی است،لایه و بدنهای نامریی وجود دارند که به ترتیب به آنها می پردازیم.

اولین لایه نامریی،بدن اتریک نام دارد از 0/5 تا 5 سانتیمتر از بدن فاصله دارد.طیف رنگی آن از آبی-سفید بسیار روشن تا خاکستری تیره است.کاملا به فرم خود شخص است ولی پوشش آن از نخ ها و رشته های نورانی دیده می شود.حرارت بدن سبب می شود که بین بدن فیزیکی یا لایه اتریک،حدود نیم سانتیمتر فاصله وجود داشته باشد.

هرچه شخص از نظر جسمی فعالتر باشد رنگ آن خاکستری تر و هرچه از نظر ذهنی قوی تر باشد رنگ آن به سفیدی متمایل تر است.

وضعیت سلامتی و بیماری و بحرانهای فیزیکی،کاملا بر روی این بدن مشهود می باشد.اختلال و بیماری در این بدن به رنگ تیره مشخص می شود.هرجای آن سیاه دیده ،در آن نقطه درد وجود دارد.

در انرژی درمانی،درمانگران روی این بدن کار می کنند.در این بدن ضربان وجود دارد و 15 بار در دقیقه تپش دارد.پس از مرگ، این لایه در قبرستان ها به مدت شش یا هفت ساعت الی شش تا هفت روز دیده می شود و بعد از مدتی تجزیه شده و مضمحل می گردد. به این بدن که پس از مرگ در اطراف جسم فیزیکی یا در حئالی مزارها حضور دارد،پدیده فانتوم می گویند.

لایه نامرئی دوم که بدن روانی یا عاطفی نامیده می شود.به شکل ابری از گرد و غبار رنگی مشاهده می شود.این بدن،عواطف،احساسات و امیال ما را بیان می کند.تنواع طیف رنگین کمان در آن دیده می شود. بسیار سریع تغییر رنگ می دهد.هرچه شفافتر و درخشانتر باشد.شخص از نظر روانی-عاطفی سالمتر است.اگر تیره،کدر یا ناواضح باشد شخص از نقطه نظر عاطفی-روانی دچار اختلال است.اغلب روشن بینان و هاله بینان فقط قادر به دیدن این بدن هستند.در اثر خشم و عصبانیت به رنگ قرمز و در اثر غم و ناراحتی قهوه ای رنگ می شود.به طور کلی به سرعت تغییر فرم و نگ می دهد.

لایه سوم،بدن ذهنی نام دارد.دقیقا به بدن فیزیکی شباهت دارد و از ریسمانها و رشته های نورانی در هم تنیده تشکیل شده است.انواع طیف رنگ زرد را شامل می شود.از هفت تا دوازده سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.این لایه در هنگام خواب کاملا آرام است.و در حالت مراقبه،شخصی که با این لایه ارتباط داشته باشد در اطراف خود اشکال هندسی مانند دایره و مربع و مثلث مشاهده می کند.اشکال هندسی نمایانگر چهارچوبها و قالبهای ذهنی ما هستند که در ما به مرور تقش بسته اند.به طور کلی رنگ زرد در هاله شخص،نشانگر تفکر است.در مرحلع ذهنی،منطق و تفکر به دور از عواطف و احساسات وجود دارد.اما در لایه دوم که لایه روان بود تفکر همراه با عواطف و احساسات می باشد.

این سه لایه در محدوده دنیاهای مادی هستند و چهارمین لایه،پل ارتباطی بین دنیاهای مادی و غیرمادی است.نیروهای منفی حاکم بر کره زمین،همه تلاشهای خود را بر روی این سه لایه متمرکز می کنند.ذهنیت و عواطف و احساسات و جسم ما کاملا آسیب پذیر هستند و امواج و انرژی های آلوده را به راحتی دریافت می کنند.

لایه نامرئی چهارم،جسم ستاره ای یا کالبد اختری نام دارد و از 12 تا 20 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله داردومانند بدن دوم،بسیار شبیه بدن فیزیکی است و به حالت ابر و غبار رنگینی مشاهده می شود که رنگهای آن بسیار شفافتر و واضحتر و بیش از هفت رنگ رنگین کمان است اما اختصاصا طیفهای رنگ سرخ بسیار مشهود است.رنگهای سرخ در این لایه نماد عشق می باشد اما بدون هیچگونه توقع و چشمداشت است و عواطف و احساسات متعالی را نشان می دهد.اگر طیف به رنگ آبی به نظر برسد علامت ترحم و شفقت و مهربانی بیش از حد است.درمانگران و شفادهندگان،برای درمان بیماران خود،از این بدن خود استفاده می کنند.این لایه از بدن باید کاملا قدرتمند باشد و می تواند از طریق نجوم و ستاره های آسمانی تقویت و ترمیم شود.پرواز روح و برون فکنی مربوط به این لایه می باشد. در فصلهای آینده،اطلاعات بیشتری در مورد این لایه مطرح می گردد.

لایه پنجم موسوم به بدن جهانی است و از 50 تا 75 سانتیمتر با بدن فیزیکی فاصله دارد.بسیار شبیه به لایه اول و سوم است و از تارها و ریسمانهای مشبک نورانی تشکیل شده است.رنگهای آن طیفی از نور آبی است.برای این لایه فضا و زمان منفی است و این بدن نگاتیو یا انعکاس بدن اول است.این لایه کاملا ساکن و بی حرکت است و صوت حاکم بر ماده است ومی تواند بر ماده تاثیر گذارد و آن را تغییر دهد.کسانیکه با این لایه ارتباط داشته باشند در مراحل عالی خلاقیت قرار دارند و مصداق آیه کن فیکون هستند.این لایه مربوط به موجودات غیر ارگانیک نیز می باشد.اگر آگاهی و شعور و مشاهده ما به این لایه منتقل شود.اشباح،ارواح،جنیان،حامیان و فرشتگان و موجودات نامرئی قابل رویت هستند.

یکی از مهمترنی مراحل فعال شدن اذکار الهی،ارتباط با این لایه ها است.

بدن نامرئی ششم،بدن کیهانی نام دارد که از پولکهای نورانی و رنگارنگ تشکیل شده است و 75 تا 100 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.تصور،تجسم،تخیل و رویا نیروهای حاکم بر این لایه هستند.این لایه فقط در دو حالت تجسم و خواب فعال است و رنگ درمانی بر روی این لایه به خوبی پاسخ می دهد.دنیای خیالات و توهمات و افسانه های خارق العاده و هپروت در این سطح ایجاد می شود.

به همین علت،افراد نادان می پندارند که با مواد مخدر و مواد توهم زا می توان به این لایه دست پیدا کرد.این تصور کاملا باطل است.استفاده از مواد مخدر سبب می شود که بعضی لایه ها یا بدنهای نامریی خشک و ترد و شکننده شوند(شبیه پوست تخم مرغ یا کتیرا)و جریان انرژی از این لایه ها قابل عبور نمی باشد.یعنی کانالهای دریافت انرژی مسدود می گردد و چشم درون تیره و تار می شود و شخص فقط با منابع زمینی تا مدتی قادر به ادامه حیات است.

متدهای تجسم خلاق و مراقبه پویا روی لایه ششم کاملا تاثیر گذار است.

بدن نامرئی هفتم،بدن عِلی نام دارد و 100 تا 140 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.شبیه به یک تخم مرغ غول آسا یا پیله کرم ابریشم بزرگ است که از رشته های نقره های و طلایی بافته شده باشد.نتیجه اعمال و کارماها و حافظه گذشتگان و زندگی های گذشته در این لایه محفوظ می باشد.در جهت عقربه های ساعت و از پایین به بالا در چرخش است.عبادتها و نیایشها مستقیما بر روی این لایه تاثیر می گذارد.

این هفت بدن کاملا با هفت مرکز مهم انرژی یا چاکراها در ارتباط مستقیم هستند.این بحث در فصلهای بعدی بیشتر بررسی می شود.

دانشمندان برای پی بردن به رازهای خلقت انسان آزمایشات بسیار مهمی انجام داده اند و دستگاه های قوی و عالی اختراع کرده اند که بتوانند این لایه ها را با دقت ببینند و بررسی نمایند.تا کنون به بیش از 600 لایه از بدنهای نامرئی پی برده اند که تا بیکرانها می تواند انبساط یافته باشد.

از لایه هفتم به بعد،بدنهای کریستال مانند بزرگ مشاهده می شوند که ارتباط با نیروهای غیرارگانیک و جنیان و فرشتگان توسط این لایه ها صورت می گیرد.فرکانسهای این لایه کاملا از ماده جداست و ماورای حیات دنیاهایی است که انسانهای معمولی می شناسند.

لایه دهم،طرح مبهم یک پرنده غول آسا است که شبیه شاهین یا عقاب می باشد و نیروی فروهر است.اگر در شخص این لایه فعال باشد،قادر است از زمین با جسم خارج شود و عروج نماید و به طور کلی از توهم این جهان رها گردد.

نمونه ها و الگوهایی در تاریخ وجود دارندکه این مراتب را اثبات کرده اند.اما هنوز کافران در انکارند.

هاله چیست؟هاله،فاصله بدنهای لطیف و نامرئی از بدن فیزیکی یا جسم ما است که در این فصل کاملا بررسی گردید.هاله به مثابه سپر یا پیله و محافظی است که ما را در تمام طول عمر در خود زنده نگه می دارد.

آسیب ها و صدماتی که می تواننند روی هاله انسان تاثیر بگذارد

به طور کلی هر اتفاق و حادثه ای که در زندگی ما رخ دهد،حداقل بر یک و یا بر چندیدن لایه از بدنهای ما تاثیر می گذارد.تصادفات،عمل جراحی،ضربه ها،فشارها و ناراحتی های روحی و روانی و وابستگی های عاطفی همه و همه می توانند اثرات مخرب جبران ناپذیری بر وجود و هاله ما ایجاد کنند.

شخص چه زن و چه مرد هنگامی که به تولید مثل مبادرت ورزد،در هاله اطراف او سوراخی ایجاد می شود که دایما بخشی از انرژی وجود او از این سوراخ به سمت فرزندش جاری می شود و این جریان،یک جریان مستمر و مداوم است و شاید تا پایان عمر ادامه پیدا کند.و کمتر کسی است که بتواند چنین روزنه ای را بشناسد و یا بتواند آنرا ترمیم نماید.اینکه ازدواج نکنیم و یا بچه دار نشویم راه صحیحی نیست زیرا باید از همین راه عبور کنیم و به کمال الهی برسیم.مهمترین شیوه برای ترمیم چنین روزنه هایی از طریق فعال شدن اذکار الهی است.خصوصا که با توکل به خداوند و توسل به اولیاء الله می توان بار عاطفی و احساسی خود را سبک نمود و کسانی را که به آنها دلبستگی عمیق داریم به خداوند بسپاریم و از بندها و تعلقات دنیایی خود بکاهیم.این بندها و تعلقات نوعی انگل انرژیایی هستند که اغلب بسیار مخرب و آزار دهنده می باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۴

 

فصل 4

خلاقیت و تصورات و تجسم

انسان می تواند با دو بال قدرت و دانایی به مقام و منزلت خلیفه اللهی دست یابد که جانشین خداوند در زمین شود و هرچه را اراده نماید،همان خلق گردد.چنانکه در قرآن مجید سوره یس آیه 83 آمده است:

انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون

فرمان نافذ خدا در عالم،چون اراده چیزی را کند به محض آنکه گوید موجود باش بلافاصله موجود خواهد شد.و چون آدم جانشین خداوند شود،این امر شامل حال او خواهد بود.

مراقبه پویا

اکنون در بسیاری از کشورها متدها و شیوه هایی کشف و ابداع نموده و آموزش می دهند که هرکس هرچه را در تصور و خیال خود مجسم سازد و بر آن با ککارست تمرین و تمرکز نماید پس از چندی عینا همان در زندگیش عیان می شود.یعنی تصویر ذهنی خود را با دادن انرژی در مدت زمانی زنده می سازد.

و انسان ناموفق را قربانی تصورات غلط خود او می خوانند زیرا اگر فقر وجود دارد،خود شخص تصور فقر و نداری را که در درون داشته در اطراف خود نیز ایجاد نموده و اگر با مغناطیس سازنده برکت و ثروت آشنا شود می تواند همه کمبودها را برطرف نماید.اگر شخصی بیمار است،قبلا در حافظه خود به بیماری فکر کرده و انرژی ذهنی خود را صرف بروز چنین مرحله نموده است و با همین روش نیز می توان بیماری را به سلامتی تبدیل نمایید.این روش،مراقبه پویا نام دارد.

بی شک درجه آگاهی و استعداد و منابع کسب انرژی و خاستگاه فرهنگی و سطوح ابتدایی تحصیل نموده و خواسته اش از خداوند لقمه ای نان بخور و نمیر است با آدمی که میل سیری ناپذیر برای کسب مدارج عالی تحصیلی دارد و گامهایی را نیز با موفقیت طی کرده و خود،دانشگاهی است برای آموحتن به دیگران،آیا این دو هم سلیقه و یا قابل قیاس با یکدیگر هستند؟!آیا کسی که بستر بیماری را سرنوشت محتوم خود می داند و در یاس و ناامیدی به سر می برد با کسی که بر بیماری سخت خود غلبه یافته و دانشی را کسب نموده که قادراست بیمارستان روحی و روانی تاسیس نماید و تار و پود اندیشه های بیماری زا را نابود سازد یکی هستند؟ژول ورن یکی از بارزترین مثالهای خلاقیت است.او چند قرن قبل در داستانهای تخیلی خود به دستگاه هایی اشاره کرد که در آن زمان ناشناخته بود و عده ای او را دیوانه پنداشتند.اما طرح تلفن،تلویزیون،ماهواره و رادار و بسیاری از تخیلات و نبوغ او قرنهای بعد به واقعیت پیوست.شاید زمان،ماده را در چنگال خود اسیر نوده باشد و فی الفور حرکتی و تغییری احساس نشود ولی با مرور و گذشت زمان خیلی از خواسته ها به عمل در می آید.چنانچه نیروهای اهریمنی از همین راه به سلطه طلبی خود ادامه می دهند و همواره در تصور  و طراحی نقشه های تجاوز گرانه و تسخیر و تصرف به سر می برند پس چرا نیروهای مثبت از همین شیوه استفاده نکنند؟

همین طرح خاص،موجب انقلابی در روانشناسی و فراروانشناسی گردید و شاخه ای بر درخت علوم روییدن گرفت که «فن برنامه ریزی مغز»نامگذاری شد.این شاخه شامل تکنیکهایی است که هر شخص به طور انفرادی با مرور زندگی خود و درک نقاط ضعف خود صفحه ذهن خود را پاکسازی نموده و به جای آن امر مثبتی را جایگزین می سازد.

تخیل

یکی از توانایی های شگفت انگیز نیمکره راست مغز تخیل است؛دیدن تصاویر خیالی و غیر واقعی با چشم درونی مغز.مغز قادر است تصاویری مجسم نماید و به آن نگاه کند.و چنان نگاه کند انگار واقعا وجود دارد و به تصاویر حرکت و حیات ببخشد.

تخیل یا رویابینی برای امکان بقای بیولوژیکی و یا بعبارت بهتر برای تداوم خود باید از لوله های تنگ سیستم اعصاب مغز عبور کند اما آنچه به ادراک در می آید چکیده پایین ترین رده و سانسور شده نوعی آگاهی است که به ما کمک می کند بهتر از پیش زندگی کنیم.

برای اثبات این مطلب عملکرد نیمکره های مغز را با هم مقایسه می کنیم.

روش نیمکره راست:

-غیر کلامی است و دارای آگاهی از هستی بدون هیچ ارتباط کلامی است یعنی نیمکره راست مغز تحت کنترل کلمات نیست.

-غیر عقلانی است.نمی توان آن را به پذیرفتن پیشنهادات منطقی نمود،بی نیاز از برهان و دلیل است.

-قضاوت و داوری نمی کند.به خوب و بدها نمی پردازد.

-ابدی و بی زمان است.وقت تلف کردن را نمی شناسد.

-خود به خودی و بدون تفکر و بر اساس احساس و انگیزه عمل می کند.

-برای طبقه بندی و نامگذاری توانایی ندارد.ترتیب و تقدم و تاخر نمی داند.

-ترکیبی است،یعنی برای ایجاد یک کلیت،اجزا را با هم ترکیب می نماید.

-قیاسی است.استعارات و اشارات و کنایات و شباهت بین اشیا را درک می کند.

-کلی است.دیدن اشیا و نقوص یا ناتمام،به صورت کلی آن در آن واحد.

فضایی است.توجه به نقطه ارتباط و نحوه اتصال اجزا و کیفیات.

رویابینی و هنر و خلاقیت و تخیل و ابداع و ابتکار و مشاهده و خودانگیزی مربوط به نیمکره راست است.

روش نیمکره چپ:

کلامی:استفاده از کلمات برای توصیف و تشخیص و نامگذاری.

تحلیلی:تجزیه مرحله به مرحله و پرداختن به جزئیات.

نمادین و سمبلیک:وسیله حروف الفبا و نمادهای ریاضی و اشکال.

انتزاعی:جداکردن بخشی از اطلاعات و کاربرد آن جزء برای نمایش کل.

موقتی:متوجه گذشت زمان و ترتیب امور و تقویم و تقدم و تاخر.

عقلانی:ادراک بر اساس دلیل و برهان.

حسابی:استفاده از اعداد و ارقام و شمارشگر کمیات.

منطقی:نتیجه گیری و استنتاج بر اساس منطق مانند اثبات قضایای ریاضی.

خطی:تفکر بر اساس ایده ها و افکار پی در پی که منجر به نتایج مشابه هم می شود.

تصویر گرفته شده از یک فرد در حین انجام یک تکلیف زبانی سه ناحیه در نیمکره چپ فعال است.اگر شما یک وازه مکتوب به فرد نشان دهید تا بیان کنید نتایج زیر حاصل می شود.تصویر وارد شده به چشم،نخست به ناحیه بصری اولیه منتقل می شود و سپس به شکنج گوشه ای فرستاده می شود و از آنجا شکل بصری واژه،به رمز صوتی آن در ناحیه ورنیکه ربط داده می شود.پس از یادآوری این رمز صوتی و تعیین معنای واژه،از طریق یک دسته رشته عصبی به ناحیه بروکا منتقل می شود.در ناحیه بروکا رمز تلفطی مربوط به واژ مذکور(که قبلا توسط گوش شخص شنیده شده)تحریک می شود و خود نیز ناحیه حرکتی را فعال می کند.سرانجام ناحیه حرکتی لبها،زبان و حنجره را به تولید واژه گفته شده وا می دارد.

سوراخهای بینی

افرادی که دارای انحراف بینی هستندو اجبارا با یکی از سوراخهای بینی خود تنفس می کنند دو دسته اند:

1-کسانیکه با سوراخ چپ خود تنفس می کنند آمادگی بیشتری برای بیماریهای سینوزیت،عفونت گوش و ناراحتی های شنوایی،عدم احساس بویایی و چشایی،گلودرد چرکی و برونشیت دارند.

همچنین بینی چپ با کانال انرژی آیدا و با سمت راست مغز در ارتباط است و سبب ناراحتی هایی از قبیل فراموشی،ضعف فکری، ضعف کبد،نفخ،کولیت و زخمهای گوارشی،پرکاری تیروئید،یبوست،بیماریهای دستگاه تناسلی و کاهش میل جنسی و بی نظمی در کار تخمدانها در زنان می گردد.

1-افرادی که فقط از بینی راست تنفس می کنند آمادگی بسیار برای ابتلا به فشار خون دارند.این نوع تنفس با کانال پنگالا و قسمت چپ مغز در ارتباط است.

اگر شخصی در بینی خود احساس گرفتگی یا پولیت یا انحراف کند باید حتما در صدد رفع آن برآید.زیرا با کنترل سرعت تنفس و طول مدت آن و تغییر میزان دم و بازدم و یا توقف تنفس می توان سیستم های عصبی و روانی خود را تحریک و یا آرام کرده یا شرایط بدنی و فکری خود را در اختیار بگیریم.در اینجا می توان ذکر کرد که ما روش تنفس همزمان با دو سوراخ بینی هم داریم که در بعضی مکاتب یوگا به آن اشاره شده است که باید به در مورد آن تحقیق کرد.در مورد بالا بردن حجم تنفسی و بازده تنفسی عملا بهترین ورزش شنا است که تعداد تنفس را کم و حجم تنفسی را زیاد می کند و این ورزش هوازی است.

اینک با انواع امواج مغزی و نحوه تولید این امواج و کاربرد آنها آشنا شدید.بطور خلاصه،کنترل کردن کارکردهای ذهنی،نیمکره راست مغز را فعال تر کرده و با همگام شدن نیمکره چپ،میزان هشیاری،خلاقیت و تندرستی به اندازه وسیعی افزایش می یابد. همچنین می توان احساس و ادراک دیگران را نیز از راه دور درک و کشف نمود و حتی قبل از وقوع هر اتفاقی از جریان و نتیجه آن باخبر شد.اما برای بدست آوردن چنین کنترلی باید بیشتر دانست و بهتر عمل کرد.

در کل موضوع کنترل ضربدری عملکرد بدن توسط نیمکره ها را نیز مد نظر قرار دهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۹

 

فصل 3

مغز انسان

وزن مغز انسان تنها 2% وزن بدن است اما یاخته های فعال آن 20% اکسیژنی که خون با خود دارد را به مصرف می رساند.در هر دقیقه بیش از یک لیتر خون از مویرگهای مغز می گذرد.چنانچه خون به بافتهای مغز نرسد،آنها به فاصله چند می میرند.

خوابیدن و خوردن و آشامیدن و هر کاری که انسان انجام می دهد،هر یک دارای الگوهای دوره ای و مراکز خاصی در مغز هستند. سیستم عصبی فعالیت تعدادی از اندامهای بدن را کنترل می کند و مسوول تعدیل و تنظیم یکسری فرآیندهای فیزیولوژیکی است که به وسیله شبکه ای از سلولهای تخصص یافته انجام می شود.واحد اصلی سیستم عصبی برای دریافت و انتقال اطلاعات،سلول بسیار تخصص یافته ای به نام نورون است.

دانشمندان وسیله آزمایشات بسیار پی برده اند که پنج سیستم نوسانی در مغز انسان وجود دارد که عبارتند از:

1-سیستم قلب و آیورت:تولید کننده ارتعاشات در ستون فقرات و جمجمه با فرکانس 7 هرتز

2-امواج جمجمه ای و مغزی:امواج سطحی صوتی با فرکانس در حدود کیلو هرتز(1000 هرتز)

3-امواج ایستاده در درون بطنهای مغز:امواج صوتی با فرکانس بالا

4-مداردورانی در قشر حسی مغز:با فرکانس 7 هرتز

5-امواج حاصل از میدان مغناطیسی نیمکره های مغز:در نیمکره راست مغز میدان مغناطیسی وجود دارد که از سمت جلو به عقب و جهت آن از شمال به جنوب است و همچنین در نیمکره چپ بالعکس و از جنوب به شمال که مربوط به جریان کانالهای انرژی است.

جریانات گردشی و تداخل امواج سبب ایجاد ضربان منظم مغناطیسی می شود که در حالت آرامش 7 هرتز است.از آنجا که مغز مانند یک دستگاه گیرنده و فرستنده امواج عمل می کند،وقتی به عنوان یک فرستنده بر یک فرکانس خاص دایمی تنظیم شود،امواجی که از میدانهای محیط اطراف بعنوان گیرنده دریافت می کند بر فرکانس یکنواخت آن تاثیر گذاشته و مغز قادر است این تفاوت فرکانسها و به طور کلی تاثیرات را ردیابی و شناسایی و به اطلاعات قابل درکی ترجمه نماید.

امواج مغزی

امواج آلفا:سطحی از امواج مغزی است که فرکانس آن نصف فرکانس امواج مغز در حالت بیداری کامل است.در این حالت احساسات طبیعی،صلح،راحتی،صفا و آرامش سراسر وجود ما را فرامی گیرد و وقایع خوشایند در بدن ما اتفاق می افتد.اعضا و سیستمهای آسیب دیده شروع به احیا و بازسازی خود نموده و فشار خون به طبیعی ترین وضعیت خود می رسد.

در این هنگام می توان برخی از واکنشهای نیمه آگاه و ناخودآگاه روانمان را که به طور خودکار در بدن عمل می نماید را نیز تحت کنترل گرفت.جرقه های الهام بخش و راهگشای روان که در حالت عادی بسیار نادرند به ظهور می رسند.

امواج بتا:فرکانس امواج مغزی در حالت بیداری کامل از 14 تا 21 سیکل در ثانیه است که آن را سطح امواج بتا می گوییم و بروون گرایی،نگرانی و اضطراب،تمرکز بر محیط اطراف و افکار منطقی به این سطح مربوط می باشد.

زمانی که در بستر قرار گرفته و به خواب می رویم،فرکانس این امواج کاهش می یابد.در حالتی که با آسودگی و با چشمانی بسته در رختخواب خود می آرامیم،فرکانس امواج مغزی به 7 تا  14 سیکل در ثانیه کاهش می یابد که همان سطح آلفا است و حالتی است از یک خواب سبک.

سطح امواج آلفا،لایه درونی ذهن آگاه ماست و حالت آرامش و نیمه خواب است.در نقطه مقابل،سطح فعال امواج بتا یا نیروی ذهن آگاه قرار دارد که برای تلاش و کوشش در زندگی عادی مورد استفاده قرار می گیرد.

امواج تتا:وقتی که به تدریج خواب عمیق تر می شود نزول امواج مغزی بین 4 تا 7 ارتعاش(سیکل) در ثانیه است که حالت تتا می نامند و خلاقیت و رویابینی در این سطح انجام می گیرد.

امواج دلتا:در عمیق ترین حالت خواب،فرکانس امواج مغزی 4 سیکل در ثانیه یا پایین ترین است که آن را حالت دلتا می گویند.

بسیاری از مکاتب معتقدند که دنیای بیرونی انسان،آینه درون اوست و ما هرگونه خود را به تصور در آوریم،زندگی همانگونه جریان پیدا می کند.با استفاده از قوه تصور در سطح آلفا می توان تندرستی خود را توسعه داده و با افزایش مهارتها مشکلات را به آسانی بر طرف ساخت.

شیوه ایجاد موج آلفا

رو به بالا نگریستن باعث تحریک مغز در جهت تولید هرچه بیشتر امواج آلفا می گردد.با نگاه کردن به آسمان محرکات بصری از حوزه بینایی خارج می گردد و سطح فعالیت نیمکره راست مغز افزایش می یابد.

پرده نمایش دهن در حدود 20 درجه بالای سطح افق و بالای دو چشم و زیر دو ابرو قرار دارد.با برهم زدن تمرکز چشم و خیره ماندن به یک جای نامشخص نیز می توان وارد سطح آلفا شد.

از طریق تصویرسازی ذهنی و تفکرات کلامی مثبت،انرژی شفابخش را می توان رها ساخت.

ذهن علاوه بر اینکه منبعی سرشار از حسایستها،ترسها،امیال نامطلوب و عادات ناخواسته و دیرپاست،منبعی از الهامات،نبوغ و کمالات،خلاقیتها و انرژی های روحی است که زندگی ما را غنی تر می سازد.

نحوه کاربرد امواج مغزی

در سطح آلفا ما با دنیای غیر مادی و معنوی یا دنیای اثرات سر و کار داریم و این امواج،تاثیرگذارند.

در فرکانس مغزی 20 سیکل در ثانیه(بتا)عملکرد انسان در بعد عینی و خارجی است.اما در فرکانس مغزی 10 سیکل در ثانیه(آلفا)،تنظیم تشعشعات افکار انسانی،هم عینی و هم ذهنی است.

برای مثال،اشیاء و موجودات بیجان،میدان تشعشعات کلی و ثابتی دارند که به راحتی توسط تشعشعات ساده دیگر و هاله های تنظیم کننده افکار انسانی،تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر می یابند یعنی تاثیر پذیرند.

تنظیم یک میدان انرژی چه عینی و چه ذهنی،به معنای افزودن و کاستن این میدان ثابت است.بصیرتی نیاز است تا در تنظیم این میدان دخالت نماید.

انسان با سطح امواج مغزی بتا با قصد ایجاد تاثیر بر موضوعات و اشیاء قادر است در فاصله ای محدود و معین بر اشیای جاندار و بیجان تاثیر بگذارد اما در سطح فرکانس مغزی 10 سیکل در ثانیه،تاثیرگذاری هم در فاصله معین و محدود و هم تا فواصل نامحدود امکان پذیر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۴

فصل دوم

امواج و ارتعاشات

مفاهیم اولیه

برای آشنایی با این مبحث ناگزیر هستیم کلمات و واژه هایی را به کار گیریم که دایما از زبان همه شنیده می شود و نوعی کاربرد ‏نادرست در زبان محاوره ای پیدا کرده اما در بحث انرژی،معنای دقیق آنها مد نظر ماست.تعاریفی نظیر ارتعاش، فرکانس، امواج، ‏طول موج،تداخل امواج و ....را به دقت مطالعه نموده و با درک مطلب به مراحل بعدی وارد شوید.وقتی مطالب پایه را کاملا ‏درست فرا گرفته باشیم،با افزایش و پیچیده تر شدن بحث، موضوعات زیربنایی،دیگر سست و کمرنگ نخواهند بود و هرچه که ‏برفراز آن زیربنای استوار قرارگیرد از دوام و استحکام بیشتری برخوردار می گردد.‏

ارتعاشات

حرکتهای رو به جلو و عقب یا بالا و پایین را که خود به خود و سریع تکرار می شوند،ارتعاشات نامیده می شوند.شخص به ‏سختی می تواند در یک ثانیه دست خود را بیش از 5 بار به ارتعاش درآورد و این ارتعاش صدایی به همراه ندارد.اما گاهی ‏ارتعاشاتی وجود دارند که به قدری سریع هستند که دیدن و یا شمردن آنها امکان پذیر نیست و بصورت یک حرکت محو و لرزان ‏و یا صدا ثابل درک می باشند.‏

تعریف فرکانس(بسامد):تعداد ارتعاشات ایجاد شده در یک ثانیه را بسامد یا فرکانس ارتعاش می نامند.برای مثال اگر وسیله ای یک ‏ارتعاش کامل را در یک ثانیه انجام دهد فرکانس آن یک دور در ثانیه یا یک هرتز است.‏

اگر کمتر از 20 ارتعاش در یک ثانیه اتفاق بیفتد نمی توان آنرا با گوش خود و بعنوان صوت شنید.‏

و اگر تعداد ارتعاشات بیش از 20/000بار در یک ثانیه باشد برای گوش اغلب انسانها زیان آور است و نمی توان آن را بعنوان ‏صوت شنید(از این مورد برای بمبهای صوتی استفاده می شود)‏

وقتی ما حرف می زنیم فرکانس صدای ما ترکیبی از ارتعاشات با فرکانس 10/000 بار در ثانیه تولید می کند.در آلات موسیقی ‏‏16/000 بار در ثانیه ارتعاش وجود دارد.بطور کلی محدوده شنوایی برای گوش انسان در حدود 20 تا 20/000 بار ارتعاش در ‏ثانیه است.‏

تعریف موج:موج،حرکتِ یک آشفتگی یا یک تغییر شکل در ماده است که با گذشت زمان،شکل ظاهری آن تغییر می کند. ترسیم ‏یک موج به هنگام حرکت در طول طناب به سادگی قابل نشان دادن است.‏

مقداری که طناب از وضع تعادل یا موقعیت اصلی خود به سمت بالا و یا پایین حرکت داده می شود،دامنه یا جابه جایی می نامند.‏

سرعت انتشار موج:یک برآمدگی روی شکل موج طناب را در نظر بگیرید.مسافتی که یک برآمدگی در مدت یک ثانیه طی می ‏کند سرعت انتشار آن موج می نامند که بر حسب متر بر ثانیه اندازه گیری می شود.‏

فرکانس یا بسامد موج:تعداد برآمدگیهای است که در مدت یک ثانیه از مقابل یک شخص ناظر عبور می کند و بر حسب هرتز بیان ‏می شود.‏

طول موج:فاصله میان دو برآمدگی متوالی یا دو فرورفتگی متوالی را طول موج می نامند و بر حسب متر اندازه گیری می شود.‏

این تعاریف در مورد همه امواج،از قبیل امواج روی سطح آب،امواج روی یک طناب،امواج صوتی،امواج رادیویی و امواج ‏نوری و ... صدق می کند.‏

تداخل امواج:هنگامی که دو یا جند موج به هم می رسند،داخل یکدیگر فرومی روند و با هم ترکیب می شوند و در مجموع یک ‏آشفتگی جدیدتر ایجاد می نمایند.گاهی نقاطی در اثر خنثی شدن یک موج توسط موج دیگر به وجود می آید و گاهی امواج نه تنها ‏یکدیگر را خنثی نمی کنند بلکه با هم ترکیب شده و دامنه بیشتری را تولید کرده و گاهی یکدیگر را تضعیف می کنند.‏

امواج الکترو مغناطیس:برخی از امواج برای انتقال خود،به یک محیط مادی مانند آب،هوا،طناب نیاز دارند اما نوع دیگری از ‏امواج نیز وجود دارند که در خلا نیز می توانند منتقل شوند(در خلا هیچگونه ماده ای وجود ندارد).این امواج را امواج ‏الکترومغناطیس می نامند.این امواج در اطراف ما پر اند طول موجهای مختلفی دارند و در همه جهتی قابل منتشر می شوند.امواج ‏الکترومغناطیس بر حسب طول موجشان آثار مختلفی نیز ایجاد می کنند  زیرا حامل انرژی اند که با گیرنده های مختلف قابل ‏ردیابی می باشند.امواجی که با چشم معمولی دیده می شوند،امواج نوری نامیده می شوند که دارای طول موج مشخصی ‏هستند.امواجی که پوست بدن را گرم می کنند امواج فرو سرخ یا مادون قرمز نامیده می شوند.امواجی که پوست بدن را قهوه ای ‏می کنند امواج ماورا بنفش یا فرابنفش نامیده می شوند.برخی از امواج الکترومغناطیسی می توانند به طور مستقیم از بدن عبور ‏کنند.این امواج پرتوهای ایکس و گاما نام دارند.امواجی که توسط گیرنده های رادیویی و تلویزیونی دریافت می شوند و طول ‏موجشان نسبتا بلندتر است امواج رادیویی می نامند.به طور کلی سرعت امواج الکترومغناطیسی با سرعت نور برابر است.طیف ‏امواج الکترومغناطیس در کتب درسی نیز موجود است. ‏

میکروموج:میکروموجها قسمتی از امواج الکترومغناطیسی هستند که طول موج آنها حدود چند سانتی متر است و امواجی بدون ‏صدا هستند.از پرتو میکروموج برای انتقال مکالمات بین شهری و موبایل و ارتباطات ماهواره ای استفاده می کنند.یک پرتو ‏میکروموج قادر است تعداد زیادی مکالمات را از یک سیم حمل کند.با ارسال این پرتو به ماهواره ای که بین دو قاره قرار ‏دارد،تصاویر تلویزیونی را میان دو قاره منتقل می کنند.یک ماهواره پرتوها را دریافت می کند و قبل از انتقال به گیرنده های ‏روی زمین،آنها را تقویت می کند.همچنین از این امواج برای پختن سریع غذا استفاده می گردد.چنانچه در مسیر چنین امواجی ‏قرار بگیریم مغز و اندامهای داخلی بدن ما نیز پخته می شود.هنگام کار با این امواج باید احتیاط را رعایت نمود.‏

امواج رادیویی:طول موج آنها بین چند میلی متر تا چند کیلومتر است و برای حمل پیامها و تصاویر تلویزیونی به سراسر دنیا ‏استفاده می شود.با استفاده از امواج رادیویی،پیامهای زمینی را به سفینه ها و ایستگاههای فضایی ارسال می نمایند.ارسال پیام ‏توسط این نوع امواج،بدون صدا و با سرعت نور انجام می پذیرد.امواج رادیویی به باندهای مختلف دسته بندی می شوند که هر ‏باند کاربرد مخصوص خود را دارد.یک دستگاه رادیو می تواند از راه دور،باند امواج کوتاه و متوسط را نیز بگیرد.‏

میدان انرژی:هر منبع انرژی بر محیط اطراف خود نیرویی اعمال می کند که بر کلیه اشیا آن محیط تاثیر گذار است.این ‏تاثیرات،وسیله ی خطوطی تصور می شود که از آن منبع جاری شده اند.فضایی که انرژی در آن جاری است و بر مکان و اشیا ‏آن تاثیر می گذارد را میدان آن انرژی می نامند.‏


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۰

 

فصل اول

پیشگفتار

آفرینش انسان به گونه ای است که به طور فطری در طریق تکامل قدم بردارد و برای طی طریق کمال،ناگزیر است از منابع خاصی ارتزاق کند.رزق و روزی انسان فقط به خوراک و پوشاک ختم نمی شود و روزی زمینی برای رشد او کفایت نمی کند بلکه روزی آسمانی نیز برای آدم مقدر شده است و آن روزی،همانا حکت و دانشی است فرا زمینی که شکوفه های دانایی و خرد را بر درخت وجود می نشاند تا میوه توحید و خداپرستی برچیند.

منابع انرژی

دانش بشر تا کنون به پنج منبع و مسیر عمده کسب انرژی پی برده است که عبارتند از:

1-انرژی زمین:حاصل از چرخش هسته آهن مذاب زمین و میدان مغناطیسی(آهن ربایی)که در اطراف زمین از قطب شمال به سمت قطب جنوب است.این انرژی دارای امواج حرکتی بوده و رنگ آن قرمز مایل به قهوه ای می باشد.

2-انرژی کیهانی:از کهکشان و ماورای آن نشات می گیرد و به شکل جریان آب جاری و به رنگ طلایی است.

3-انرژی جهانی:دارای حرکت دوار(دایره وار)و به رنگ نیلی است.

4-انرژی تنفسی یا پرانیک:یا انرژی حیاتی است که توسط نفس کشیدن و دم و بازدم در بدن همه موجودات جاندار وجود دارد.پرانا، نیرویی است سفید نقره ای رنگ مایل به آبی که بو سیله جذب اکسیژن در بدن ایجاد می گردد.

5-انرژی طبیعی:مربوط به تغذیه و گوارش و روابط اجتماعی است و به دلیل تنوع بسیار به انواع رنگها دیده می شود.

می دانید غذایی که انسان مصرف می کند  و پس از گوارش در قسمتهای مختلف بدن جذب می شود عبارتند از:گوشت و پوست و خون و استخوان و غضروف و بخش اضافی بدون استفاده که به صورت ادرار و مودفوع خارج می شود.و آخرین قسمت(که در این جزوه مورد بحث قرار می گیرد)لطیف ترین بخش غذا است که تحت تاثیر دیگر منابع انرژی تغییر  و تبدیل می یابد و به نوع بخصوصی از انرژی که در نهایت به اشکال صوت(صدا)،قدرت نفوذ نگاه در چشمان و اندیشه که همه از جنس نور هستند تبدیل می شود.

قدما معتقد بودند که هر چهل لقمه غذایی که تناول شود به یک قطره خون تبدیل می شود و هر چهل قطره خون به یک قطره منی(مایعی که باعث تولید نسل می گردد)و هر چهل قطره منی تبدیل به یک قطره اندیشه می شود.

طریق سخن گفتن،طرز نگاه کردن به مسایل و دیدگاه و نحوه تفکر انسان،ملاک تمایز و درجه معرفت و شعور اوست و معرف شخصیت و هویت روحی و روانی هر فرد است.

اولیاء خدا،پس از خوردن هر غذایی چنین دعا می کنند:نعمت حق،نور.و این دعای هر چند کوتاه رمز بزرگی در دل دارد.تبدیل ماده غذایی به صورت نور و اندیشه تابناک برای رهایی از جهل و نادانی.

پس فقط چنین نیست که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار باشند تا تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری!

چگونه است که اگر انسان دقیقه ای چند تنفس نکند یا چند روزی غذا نخورد و یا دوهفته ای آب ننوشد می میرد ولی افرادی هستند که با شیوه های خاص سالها بدون آب و غذا و تنفس زنده می مانند؟

در مکتب اک(حق)واصلان حلقه های بالاتر که ساکنان معابد خرد زرین هستند،خداخوار(آشوارخانوال)نامیده می شوند و از انرژی های الهی و کیهانی ارتزاق می کنند و بندهای اسارت به زمین و زمینیان را گسسته و در اقیانوس عشق و رحمت الهی غرقه گشته اند و همکاران خداوند محسوب می گردند.همچنین مرتاضان هند و یوگوسیت ها که در سراسر جهان روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود و یا دراویش چله نشین.البته منظور سخن ما،دراویش حقیقت جو و مطهری است که از وسوسه های شیطان نفس رها گشته و غرقه جربه های الهی شده و صاحب کشف و کرامات باشند.

سالها در خانقاه ها و در میان دروایش گشتم تا حقیقت را جستجو کنم.با کسانی آشنا شدم که فقر را مقام خود می دانستند و بر آن می بالیدند.اما در کمال شگفتی به حقیقتی تلخ پی بردم.اکثر پیران طریقت و معلمان معرفت را غرق در استشمام دود و بنگ و افیون و در عالم هپروت نظاره کردم(سیاست استعمارگرانه انگلیس).در اطرافشان مشتی خام و خواب زده که زندگی خود را در طبق اخلاص نهاده و در نزدت چنین حقیرانی،اظهار عجز و بندگی می نمودند و می پنداشتند که این فقرای افیون زده خالق و خدای آنان هستند.سر به سجده چنین حیله گرانی نهاده و کیمیای عمر و جوانی خود را تلف کردند و هیچ نیاموختند مگر بندگی و اسارت.بدتر از آن،گوهر ناموس و شرافت خود را از سر صدق و صفا به این شیوخ ظاهر فریب می باختند و از شر و فساد خانمان برانداز آنان،خانه و کاشانه خود را از دست می دادند.سرسپردن به معنای تقدیم کردن تمام هستی و درون خود به راهنما و معلم روحانی است تا او با دانایی و خرد خود همه زوایای تاریک درونی مرید را حقیقت را روشن سازد و او را از بندهای گمراهی و جهل برهاند.نه آنکه گوهر وجود و بهترین فرصت زندگی خود را به دست راهزنان و غولهای بیابان و اشراری بدهند که از او بیگاری بکشند و نفس و همت او را به یغما ببرند و در پایان نیز چون بیماران و وازدگان اجتماع در گوشه ای در احتضار به سر برد.

کی و کجا سراغ دارید که محمد مصطفی و علی مرتضی و فرزندانش چنین شیوه هایی را توصیه کرده باشند؟آنکه حقیقتا علی گوید و علی جوید هرگز به این اعمال دست نمی زند.

مهمترین انگیزه و هدف از طرح این جزوات برای سالکان طریق حق،ارایه چکیده دانش و حکمتی است که در طی سالها تلاش فراهم آمده تا به وادیهای خطرناک پا نگذارند و برای علوم خاص به چنین دامهایی کشیده و گرفتار نشوند.

زکات دانش آموختن آن است.

هدف ما از طرح جزوات جفر و رمل و نجوم و الواح، آشنا کردن افراد با کلمات و شیوه هایی بود که در دست نیروهای خطرناک افتاده است و اینان از سادگی و ناآگاهی افراد سو استفاده کرده و با حرکات و کلمات و روشهایی فریبکارانه خصوصا در پی به دام افکندن جوانان هستند.

بارها بر این تاکید شده است که این علوم را فرا بگیرید و از آن بگذرید،برجای نمانید.عبور کنید و بگذرید.

اگر با آموختن یکی از این علوم،عمر و نیروی خود را صرف استفاده مدام از آن کنید و در آن درجه و منزل ساکن شوید،از ادامه طریقت الی الله باز مانده اید.بدانید این شیوه ها،هستند ولی برای رسیدن به حق کافی نیستند.درجا زدن،بازماندن و گمشدن،طریقت شیطان است.اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

اگر انسان چشم بصیرت داشته باشد به آسانی راه را از چاه تشخیص می دهد و هرگز فریب نمی خورد.

زمانی در جستجوی معلم و راهنمای الهی،به مسیر و طریقتی برخوردم که استاد و مراد آن از قدرتهای عظیم روحی برخوردار بود و حامل دانشهایی بود که هنوز برای بسیاری ناشناخته است.از آنجا که رحمت خداوند بر خشم او سبقت یافته است،به چنان افرادی فرصت داده شده تا آزمون شوند.به فیض و لطف الهی مشاهده کردم که داشتن قدرت و صرف انجام اعمال محیرالعقول،هنری نیست و جز رد شدن از آزمون های حقیقت رهاوردی ندارد.هرحرکتی و قدرتی با کسب آگاهی و خرد،هدفمند می گردد و چون خرد و دانایی خود جهت کمال را می پوید پس هدایت و رستگاری.

دانایی،مسوولیت زا است.عابد و زاهد بودن کافی نیست.باید مسوولیت اعمال خود را بپذیریم و درست کردار شویم.

از چشم بصیرت،هیچ حقیقتی پوشیده و پنهان نمی ماند.هنگامی که سخن می گوییم،هر واژه و کلمه که از دهان خارج می شود بصورت بسته نور رنگینی است که از وجود ما برخاسته و کنده می شود و به خارج راه می یابد.به همین دلیل اغلب پس از صحبت و گفتگوی بسیار،خستگی و ملالت ایجاد می شود و شخص احساس خالی شدن می کند.هرچه واژه ها و کلمات و جملاتی که برای سخن گفتن انتخاب می کنیم،سنجیده تر و برای مسایل عالی تر استفاده شود رنگ نور خارج شده از دهان نیز عالی تر خواهد بود.اولیا الهی هنگامی که مردم را به راه حق دعوت می کردند از وجود خود انوار طلایی ساطع می کردند.این انوار پرقدرت دارای نفوذ خاصی بود که بر دلهای پاکان و حق جویان می نشست و برای آنان قابل درک می شد.

مثالی از گفتار تاریک که خود شاهد آن بوده ام.روزی در حال عبادت در اتاقی بودم و روزه سکوت داشتم.شخصی وارد شد و شروع به غیبت و بدگویی از فرد دیگری کرد و در میان صحبت خود فحشی راجع به او از زبان جاری نمود.در همین هنگام با چشم خود دیدم که ماری بزرگ از حلق او بیرون خزید و با صدای بسیار مهیبی بر زمین افتاد و بدور پای او چنبره زد.با اکراخ به این صحنه نگاه می کردم ولی چون روزه سکوت داشتم هیچ نگفتم.شخص سخنگو پس از مدتی از اتاق خارج شد ولی مار که تاثیر صحبت و ثمره خشم و نفرت او بود تا چند روز در اتاق موجود بود و کم کم محو گردید.اکنون به این بیاندیشیم اگر در طی یک روز بارها و بارها بدون آنکه بدانیم چه می کنیم و چه می گوییم به بد گویی و غیبت مبادرت نماییم چه بر سر خود میاوریم؟این صحنه یکی از نتایج سخن تاریک بود.مطمیناً سخنان ما دارای درجات و مراتب خاصی هستند که ما با نداستن و ندیدن حقیقت و نور،خود را در دوزخ جهل و ظلمت می سوزانیم.

سخن گفتن دارای درجات و مراتب است.هرگفتار قدرتی را داراست.در اوپانیشاد،کتاب«کتاب سر اکبر»،به مطلبی برخوردم که این درجات را مشخص نموده است.بالاترین و پرقدرت ترین کلمات،فحش و نفرین و ناسزا هستند.زیرا این کلمات دارای یک لبه تیز و برنده هستند که وقتی گوینده آن را با شدت و قدرت جاری و پرتاب می سازد،شلیک شده و هاله فردی را که مورد هجوم آن گفتار قرارگرفته از هم می درد و بر وجود او می نشیند. به همین دلیل است که از شدت ناراحتی،سرخ یا منقلب می شود و احساس ناخوشایندی به او دست می دهد.اکنون باید در شیوه گفتار خود کاملا تجدید نظر کرد.حال می دانید چرا ادیان الهی از سخن دروغ و گفتار ناروا و ناپسند و غیبت و تهمت ما را برحذر داشته اند.

کم گوی و گزیده گوی چون در    تازاندک تو جهان شود پر

یکی از موارد کاربردی که پیران و مرشدان در خانقاه استفاده می کنند از همین شیوه اتخاذ می شود.پیران جلالی که به سختگیری و تندخویی شهره اند،فحاشی را یکی از مهمترین ابزارهای خود می دانند.دانسته یا نادانستهسالکان و مریدان خود را با کلمات رکیک و تند مورد مواخذه قرار می دهند.مرید بیچاره می پندارد که پیرحال آزمون قدرت انتقادپذیری اوست و صبر و تحمل وی را می سنجد.ولی مراد،در حال شکافتن هاله اطراف او و نفوذ به درون وجود و هویت اوست تا آنچه را که می خواهد در او جاسازی نماید و یا آنچه را که لازم دارد از درون وی بردارد.

شاید در گذشته پیران بر حق برای انتقال اسرار به مریدان خود از این شیوه بهره می جستند و به اصطلاح سینه به سینه ثمره سالها سلوک و عبادت خود را در کوتاه ترین زمان به سالک منتقل می کرده اند،اما در زمان حال که این صحنه ها را به چشم خود دیده ام،هیچ خیر و صلاحی در آن نیافته ام.

نیرویی که صرف گفتار و پرگویی ما می شود،با کنترل و بسته ماندن دهان ذخیره می شود.با قرار دادن زبان بر سق دهان و زیر فک بالایی و مداومت بر ذکر،این نیرو به سمت بالاتر حرکت کرده و حالت لرزش و جریان برق ضعیف به سمت روزنه های بالاتر که چشمان ما هستند راه خود را دادامه می دهد.چنانکه در روایات آمده است حضرت محمد(ص)سنگریزه ای بر زیر زبان قرار می دادند و روزه های طویل المدت می گرفتند و سنگ صافی بر شکم خود می بستند.

بصیرت و درایت

شاید تا به حال کلمه اسکنر(SCANER)را شنیده باشید.اسکن کردن یکی از شیوه های تصویر برداری از لایه های داخلی بدن است که در رادیولوژی و لابراتوارهای خاص انجام می پذیرد.اسکنر شخصی است که توسط چشمان خود بدون هیچ وسیله اضافی می تواند هاله اطراف هرموجود زنده را ببیند،یا وقتی نیروی خود را بر هرچیز متمرکز کند قادر است هر تغییری در آن ایجاد و یا آنرا منهدم سازد.

فقط بصیرت نیست که ما طالب آنیم بلکه درایت که مرتبه بالاتر بصیرت است نیز مطلوب ماست.بصیرت دیدن حقایق است بدون واسطه اما درایت،پاره کردن و دریدن حجابها و پرده های کفر است که حقیقت را از چشم همگان پوشانده است.

تمام این قدرتها اگر در مسیر خداوندی به کار گرفته نشود ثمره ای جز لغزش و افتادن به دام نیروهای منفی نخواهد داشت.

با فعال شدن نیروها در بدن و چرخش آن به سمت بالا و بستن دهان از سخن و کنترل چشم،راهی فراتر در پیش است؛جریان نیرو به سمت پیشانی و سر و سرانجام خروج از فرق سر که در فصول بعد این جریان را بیشتر بررسی می کنیم.

در فصلهای آینده،منابع انرژی،فرآیند جذب انرژی دربدن،فعال نمودن نیروهای درونی و چرخش آن به سطوح بالاتر و خروج آن از سمت سر یک به یک بررسی می شود. همچنین به طور خلاصه و مجمل،عملکرد کار مغز،اعصاب و غدد را نیز خواهیم نمود.

اما سوال اساسی این است که حاصل این همه تلاش چیست و ما را به کدام سو می برد؟اگر قرار بر این باشد که از این مطالب فقط بار اطلاعاتی خود را افزایش دهیم،چندان ارزش و اعتباری برای خود قایل نشده ایم.

هدف دیگر ما ایجاد علاقه جهت تحقیق و بررسی است که تنها به مطالب این جزوه اکتفا نشود بلکه دامنه مطالعات و معلومات خود را افزایش دهیم و در مورد شگفتیهای خلقت،حداقل در بدن انسانتا حد امکان تحقیق نماییم.

 .سخن درجات دارد هرچه سخن گرانبها تر باشد نفوذ و اثر بخشی بیشتری دارد شاید برایتان جالب باشد در بعضی مکاتب و کتب فحش و ناسزا قوی ترین کلمات آمده است طوری که در بعضی مکاتب روش فحش دادن به مرید برای پاره کردن هاله اطراف و قرار دادن موارد دلخواه در وجود سالک استفاده می شد اما امروزه کاربرد دیگری دارد(؟!) رسیدن به بصیرت و بالاتر از آن یعنی درایت هدف ماست پاره کردن حجابهای بر چشم افتاده و دیدن حقایق.اسکنر به فردی اطلاق می شود که می تواند بدون واسطه حقایق و هاله موجود زنده را ببیند باید حداقل اطلاعاتی در مورد کارکرد اعصاب و غدد در بدن داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۸:۵۶

اسرار و رموز

انرژی اذکار یا اسماء الهی

تاثیر ذکر  و اسماء الهی در بدن از طریق چاکراها

تسخیر موجودات غیر ارگانیک

نحوه تولید نوزاد نورانی در بالای چاکرای هفتم

روابط شخص با جهانهای برتر

مهمترین نشانه داشتن موکل است

بیان شیوه شیخ بهایی و امام محمد غزالی

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

انرژی،انرژی،انرژی.روزانه بارها و بارها این کلمه را می شنویم و به کار می بریم.اما آیا واقعا می توانیم آن را در یک جمله تعریف کنیم؟

تاکنون هیچ تعریف دقیق و جامعی برای این واژه یافت نشده است.شاید بتوان انرژی را اقتدار خداوند نامید که در ماده به ودیعه گذاشته شده است.علم فیزیک یا فلسفه طبیعت بر پایه مفاهیم پذیرفته شده و بدیهی استوار است و نمی تواند واژه هایی مانند ماده،زمان،فضا،نیرو،....را به درستی تعریف کند بلکه ناچاراً یکسری قواعد را به طور بدیهی الفبای کار قرار داده و از آنجا مسایل را به شیوه تجربی مورد بررسی و تحقیق قرار می دهد.

همه چیز از تبدیل انرژی به ماده آغاز شد و همواره این زنجیره به طور متقابل ادامه یافته است.شیخ شهاب الدین سهروردی در فلسفه اشراق همه هستی را نور می داند و برای نور درجات و لایه ها و طبقاتی قایل است.از عالی ترین نور که نورُ علی نور است،که خداوند است تا نور کثیف که ماده تاریک است،همه و همه را نور می نامد.لایه هایی از نور که میل صعود به طبقات عالی تر و لطیف تر را دارد،انوار اسپهبدیه می داند و لایه هایی که میل نزول به عوالم و طبقات اسفل دارند را انوار قاهریه می نامد.هر لایه از نور را نسبت به لایه برتر خود تاریک و شر می خواند و هر لایه فراتر از لایه زیرین را خیر می داند خیر و شر را در هر لایه نسبی می- بیند. اگر چشم باطن باز شود و بصیرت الهی حاصل آید که بتوان ذات و جوهره اشیاء را درک نمود همه چیز به صورت نور تجلی می نماید و حجاب ها و پرده های غفلت و نادانی بی تاثیر می مانند.

برخی فلاسفه،جهان هستی را عالم کبیر و انسان را عالم صغیر دانسته اند و آدم را نمونه جامع و خلاصه ای از کل هستی عنوان نموده اند.در دیدگاه متقابل،جهان و همه عوالم هستی،انسان صغیر است.با شناخت اندکی از مرتبت آدم می توان چنین ادعا کرد که آری همه جهان خلقت،بخش کوچکی از وجود انسان کبیر است و جهان با همه عظمت و بزرگی خود،در برابر عظمت هویت و ماهیت آدم،جز گرد و غباری بیش نیست.

بدیهی است تفکر،درونی ترین عملی است که انسان در خفا می تواند انجام دهد.درون مغز آگاه ،اندیشه ها حتی بدون نیاز به عمل، در شرف تکوین اند و هیچ نیروی سرکوبگر و دیکتاتوری در همه قرون و اعصار نتوانسته فکر کردن را در انسانها متوقف نماید.مغز همواره فعال است و حتی در هنگام خواب،استراحت نمی کند.

اما اکنون جهان پیرامون ما را اقیانوسی از امواج احاطه کرده است که به دلیل نوع فعالیتها و تفکر پست و مادیِ نیروهای سلطه- طلب امروز به شدت آلوده است و ما را از این امواج گریزی نیست.زندگی ما چنان دستخوش نیروهای ناشناس و قدرتمند قرار دارد که دانستن آن آرامش را از ما می گیرد و فاجعه را نمودار می سازد و ندانستن آن نیز به عمق این فاجعه می افزاید.نیروهای اهریمنی از علوم و دستگاههای پیشرفته ای استفاده می کنند که تمام زوایای وجود همه موجودات ساکن زمین را در اختیار گرفته اند.برای درک این مورد،مثالی مطرح و بررسی می کنیم.

در حدود 30 سال پیش،روانشناسان خارجی برای بررسی تاثیر تبلیغات بر بهبود اوضاع اقتصادی و تجاری دست به آزمایش خطرناکی زدند که متاسفانه سرآغاز دوره جدیدی از اسارت و بردگی انسان شد.

می دانید که برای دیدن یک فیلم با سرعت عادی،در هر ثانیه 24 فریم از مقابل چشم بیننده عبور می کند.در یک سالن نمایش فیلمی پخش شد که در لا به لای هر 60 فریم فیلم یک تصویر از یک نوشابه سیاه رنگ محصول یک کارخانه خاص را قرار دادند که درون یک ظرف مملو از یخ بود و از شدت خنکی،از روی آن بخار بر می خواست.در راهروی سالن نمایش نیز چند نمونه دیگر برای فروش قرار داده بودند.با دادن آنتراکت،تماشاچیان بی اختیار احساس عطش شدیدی می کردند و هنگامی که برای رفع عطش کاذب خود اقدام کردند،فروش نوشابه سیاهرنگ حاوی بلورهای یخ از افزایش چشمگیری برخوردار شد.به همین جا اکتفا نکردند،از این ترفند در جهت اهداف سیاسی نیز استفاده نمودند.تصویر یک شخصیت سیاسی-مذهبی که محبوبیت خاصی در جهان داشت را با حالت خون آشام و وحشت آفرین ترسیم نومدند و در بین هر 60 فریم یک فیلم معمولی قرار داده و بعد از خاتمه نمایش از مردم حاضر در سالن یک همه پرسی بع عمل آوردند.در آن مصاحبه ها مردم حاضر بی اختیار و بدون آنکع بدانند علت چیست همان پاسخی را می دانند که آنها می خواستند و بدون اراده،آن شخص را یک دیو خون آشام می نامیدند.باز هم به این بسنده نکردند و در پس زمینه فیلمها و یا در بین فریم فیلمها،تصاویر فوق العاده مستهجن و یا خشونت بار جاسازی کردند و با پخش چنین فیلمهای برای جوانان،میل به خشونت و بی بند و باری و نفسانیات را در آنها افزایش دادند.اما کلید اصلی این قضیه در کجاست؟

چشمان هیچ یک از تماشاچیان و بینندگان اینگونه فیلمها،مستقیما این تصاویر را ندیده و این تصاویر طوری قرار می گیرد که با سرعت از جلوی چشم افراد عبور کند ولی مغز آن پیام را دریافت نماید.

آنها به این نیز اکتفا ننمودند.این بار با امواج صوتی آزمایش خود را ادامه دادند.می دانید گوش ما امواج خاصی را در محدوده خاص تسخیص می دهد و خارج از این محدوده قابل شنیدن نیست.با ارسال امواجی که با گوش معمولی قابل ردیابی نیست ولی بر اعصاب و روان مغز انسان آثار مخرب دارد به این آزمایشات فاجعه بار خود ادامه دادند.به مراکز درمان بیماریهای خاص و مراکز روانپزشکی و محل نگهداری بیماران روانی سری بزنید و تباهی نسلها را شاهد باشید.

فرض کنید شبی به یک مسابقه فوتبال نگاه می کنید و تیم محبوب و مورد علاقه شما با بازیکنان سرشناس در حال رقابت هستند و هیجان بازی چنان در شما و دوستانتان بالا گرفته که در جای خود بند نمی شوید.گذشته از مدل مو و کفش و لباسهای بازیکنان دورتادور زمین بازی و حتی کف زمین بازی را آگهی های تبلیغاتی تکراری احاطه کرده است و ظاهرا هیچکس به آنها توجه ندارد. اما اثرات آن بعدها در زندگی ما هویدا می گردد که پیامهای خاصی بدون آنکه چشم آنها را دیده باشد،مغز دریافت کرده است.آیا می دانید سردمداران تزویر چگونه خوراکی برای فکر و ذهن شما در نظر دارند.با یک توپ و بیست سی نفر بازیکن و مربی میلیاردها انسان را سر کار می گذارند.برای دیدن یک مسابقه حتی کلاس درسها و بازارها تعطیل می شود!

و اینک با ماهواره های خود و با ارسال امواج بسیار آلوده خصوصا در شب که اکثریت مردم در خواب به سر می برند،اهداف کثیف خود را دنبال می کنند.از طرفی سیل بنیان کن نفسانیات و شهوات را از زمین و هوا به دختران و پسران و زنان و مردان ما تزریق می کنند و از طرف دیگر از مرزهای کشور توسط عناصر خودفروخته و سودجو انواع مواد مخدر وارد کشورهای جوان می کنند.واقعا چه باید کرد؟چه می توان کرد؟

این ترفند در همه جای شهر و کشور و در زندگی ما جا باز کرده است و به صورت یک فرهنگ خطرناک و نابودگر در تمدن بشری درآمده است!

و جنگهای خانمان برانداز و غارت و تجاوزات بی امان به نوامیس و مقدسات و اماکن اعتقادی مردم محروم و سرزمینهای بی دفاع نیز از سوی دیگر.

آیا شما فکر می کنید با چند دقیقه عبادت کردن در شبانه روز می توان با این امواج بنیان کن و ویرانگر مبارزه نمود؟!

تنها سلاح دفاعی ما در برابر اینگونه تهاجمات اعتقاد ماست.نباید اجازه داد تا اعتقادات درونمان روز به روز کمرنگ تر شود و دشمن در رگ و پی ما نفوذ کند.باید ابتدا حصاری به دور خود بکشیم و قلعه ای مستحکم بنا کنیم و بعد از خود به یاری دیگران بشتابیم.این حصار نه از نوع سنگ و چوب و آهن و نه از نوع پادگانها و تاسیسات نظامی و شلترهای اتمی است بلکه از نوع انرژی است؛انرژی ناب که از اسماء الهی پدید می آید.

همین انرژی که توسط کلمه ی الله ایجاد می گردد مورد نظر ماست؛انرژی اذکار یا اسماء الهی.

امام محمد غزالی ذکر را در چهار مرتبه عنوان کرده است:

اول،ذکر است به زبان که دل از آن غافل است.اثر آن ضعیف است اما بی تاثیر هم نیست.

دوم،آن ذکر که بر دل بود اما هنوز استقرار نیافته و باید چون تکلیفی بر دل دانست.

سوم،آنکه ذکر بر دل قرار یافته و بر آن غلبه نموده که این مرحله عظیم بود.

چهارم،آنکه بر دل،مذکور مستولی بود و بس و آن دیگر ذکر نیست بل حق تعالی است.

پس کمال در آنست که ذکر و آگاهی از دل برود و مذکور ماند،دل تهی گردد و همه وی باشد و هیچ در وی نگنجد.

امید است که انوار تابناک نامهای الهی تا ابد بر زبان و دل و جانمان متجلی گردد. 

                                                          نور الهی همواره روشنگر راهتان

 

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۸:۴۹

 

فصل 7

دایره خلقت

بدیهی است آگاهی از سرچشمه اصلی و ذات آفریدگار صادر شده است.در اوستا نیز آگاهی یا اندیشه و منش نورانی با نام وَهومنه اولین نیرویی می باشد که از اهورا مزدا صادر می گردد و در عرفان ایرانی،صادره نخستین نامیده می شود که اولین دستیار خداوند است.حرکت از آگاهی به سمت خلق عناصر و خلقت(هستی به صورت ماده)را سیر نزولی می نامیم چرا که آگاهی در مراتب سقوط در ماده،با کاهش ارتعاش و فرکانس کمتر و غلظت ساختار هستی روبرو می شود و به نسبت عوالم و قلمروهای الهی که بُعد مثبت نامیده می شوند در بُعد منفی عالم هستی وارد می گردد.

پس عوالم ِبا انرژی چنبشی و فرکانسهای عالی تر را بعد مثبت(یا عوالم روحانی و الهی یا عالم اعلی)یا جهان فرازین یا زبرین نامیده و به عوالم و مراتب مادیِ هستی که انرژی کمتر و فرکانس ارتعاشات کندتر است و حضور ماده کم تحرک و تاریک افزایش می یابد را بعد منفی یا عالم اسفل یا جهان فرودین یا زیرین می نامیم.

بالطبع سیر از سوی عوالم تاریک به سمت مراتب نورانی و عالم برتر را سیر صعودی نام نهاده اند.

عرفا کل عالم را در حرف م(میم)متجلی می دانند.در در دیدگاه توحیدی که از ابراهیم خلیل (ع)آغاز گشته است،از احد که ذات یکتائی خداوند است یک دایره(م)در دل احد به تصور آمده که احد را به احمد مبدل نموده استو این دایره که همان م(میم)است به دو قسمت شکسته می شود که دو نیمدایره یا قوس اول،قوس نزولی است که از عوالن بالا به سمت پایین آمده است و نیمه دوم که قوس صعودی نامیده می شود از جهان های اسفل به سمت بالا چرخش نموده است و عالم در دل این میم است.و این میم همان قوسین است.و انا الله و انا الیه راجعون در همین میم مطرح گردیده است.همه عالم از خداست و بازگشت همه به سوی اوست.

احمد یعنی ا+احد.الف که قیام کردن و بر پا خاستن کل موجودات عالم است برای تسبیح و ستایش ذات احدیت.و در این م (دایره خلقت)چهار سیر مطرح می شود که به ترتیب عبارتند از:

1-سیر از حق به سوی خلق یا قوس نزول.

2-سیر از خلق در خلق.

3-سیر از خلق به سوی حق،ابتدای قوس صعود.

4-سیر از حق در حق(لقاء الله و فناء فی الله)،دیدار خداوند و فنا شدن در ذات حق.

توضیح دیگری نیز از اسفار اربعه نیز موجود است که براساس اذان وضو اقامه و نماز شکل می گیرد و قابل توجه است

رسول کسی است که این چهار مرحله را به انجام رسانده و ماموریت ارشاد و هدایت خلق را عهده دار شود.

عارفان و مغان ایران باستان بر این اعتقاد بودند که قوس نزولی،مربوط به قوم بنی اسراییل است که خود را فرزندان خدای پدر یَهوَه می خواندند و از او دور گشته اند.(نحن ابنا الله در قرآن این امر را که قول ناصحیح بنی اسراییل است را تایید می کند .یعنی این عقیده در آنها وجود داشته و دارد)

و قوس صعودی در ارتباط با نژاد آریایی است و مسیر بازگشت به سوی خداوند است از ایران زمین (که توسط ایرانیان صورت می پذیرد).و ایران را همان بهشت گمشده روی زمین می دانستند و بر این اعتقاد بودند که آن هدایت گر عدالت گستر از این مرز و بوم برخواهد خاست.

دقت کنید بحث نژادپرستی نمی کنیم و بیشتر نژادشناسی بر اساس حکمت است و بدون شک ملاک برتری نزد خداوند تقواست اما خواه ناخواه هر  قوم با هرنژاد و هر زبانی می تواند گیرنده ی فضل خداوند باشد و این اراده ی الهی بر چهره ی ظاهری هر قوم نیز بی تاثیر نیست و هر قوم داستانی دارد  از بت چینی و خال هندوی حافظ بگیر تا پیچ و خم موی لیلی .این ملاک برتری اقوام در داشتن فضل نیست اما سیر خاص زیبایی شناختی در قوم آریایی قابل ردیابی است. دقت کنید حتی رنگ مو و صورت نیز در عرفان بیانگر مسایل خاصی است و بالاخره بیانگر نوعی اصالت نیز می باشد در این مورد بعدا بیشتر بحث خواهیم کرد البته دقت کنید به جز بحث نژاد بحث جنیست و فهم جنسی کامل نیز مد نظر است یعنی یک فرد عارف باید بتواند درک کامل جنسی و نژادی حتی از دیگر نژاد ها و حتی از جنس مخالف بدون عدم تداخل هویتی خویش بدست آورد.شرط این موضوع این است که از گردنه ی برده داری عبور کرده باشیم و به طور کامل تمامی آیات قرآن به طور کامل و تمامی رفتارها بدون اغماض پذیرفته شود و به درک نسبتا کامل و جامع از نص صریح آیات با توجه به خود نص آیات و آیات دیگر و روایات معصوم برسیم.دقت شود ایمان همراه با تقوا سطح مطلوب پیشرفت و تکامل بشری را می سازد.در قرآن نیز دو کلیدواژه خاص فضل و حب در مورد دو قوم وجود دارد اولی بنی اسراییل و دومی قوم سلمان که خدا را دوست دارند و خدا نیز ایشان را دوست دارد.المومن یکفی بالاشاره

بحث مهمتر از فضل هم داریم و بحث هنر است که چه بخواهیم چه نخواهیم اساسا اصل زیباشناسی و زیبابینی و در پی آن بدون شک با اصل خودخواهی وارد مسایل زناشویی می شویم اما هنر با فکر یهودی مآبانه همان هنر س ک س ی است که به فساد و خونرریزی می انجامد اما هنر اصیل به ازدواج و فرزندآوری و تحکیم رابطه ی بین و زن و مرد می انجامد اما در هنر نوع غربی با جادوگری و ترویج آن هدفشان اختلاف افکنی بین زن و شوهر است و با بازی با احساسات پاک انسانها علل الخصوص جوانان هنری که شهوت در گرو نفس اماره اسیر شده است را احساس اصیل می خواند و با خواندن لفظ(امو)در صدد شکل دادن جریانهای خاصی با گرایش تزلزل خانواده و حتی برهم زدن تعاریف اند پایه ی بحرانی منچر به ساختار رنگین کمانی ها نیز که بعدا جداگانه بحث می شود اچ ال ای نام دارد که از بسط بیش از اندازه جزییات معذوریم وگرنه به خود ترویج منجر می شود اما در کل خلاصه ی لزبینیسم سخت می باشد و اصل لزبینیسم هم همین است.اما هنر اصیل علاوه بر بحث خانواده در امتدادش بحث فرهنگ ایثار و با ورود مسایل ایمانی بحث شهادت را داریم و هنر مردان خدا شهادت است و این شهیدان اند که در قهقهه مستانه خویش مسرورند

از آنجا که فکر و اندیشه و ذهن،ابزار زیربنایی تمدن انسان هاست و چهار عنصر از ذهن خلق شده اند و ذهن از پرانا و پرانا از آگاهی خالص،در نتیچه عناصر در همه اشکال آفرینش نقش اساسی ایفا می کنند.

با این دیدگاه،مراحل شکل گیری خلقت را چنینی می توان ترسیم نمود:

آگاهی خالص-»پرانا-»ذهن-»عناصر سازنده جهان مادی

در کل،این خلقت،مراتب مختلف ارتعاشات آگاهی است.برای انسان که جهت آموزش و درک بیشترِ مراحل هستی در مدرسه زمین حضور پیدا کرده و در قفس ماده تاریک محبوس شده است و چشمان بصیرت او با حجاب غفلت و نادانی به خواب رفته است و در پایین تریین سطح آگاهی اسیر مانده است این ارتعاشات در حد علم فیزیک و شیمی و معادلات پیچیده ریاضی مطرح می شود و فراتر از آن را نمی تواند ادراک نماید و دانش کیهانی نامحدود برایش نامفهوم است.

دانشی که از تجربیات درونی سرچشمه می گیرد با ارزش تر از علومی هستند که از خارجِ ما کسب شده است زیرا به ما این فرصت را می دهد تا مسایلی فراتر از حس های معمولی و روزمره را در درون خود بجوییم و از مرز زمان و مکان و فاصله ها عبور کنیم.در درون به آسانی می توان گذشته و آینده را بدون انتقال حضور فیزیکی نظاره کرد.با گذشتن از خواسته های بیهوده و شکستن چهارچوب های ذهنی و بی اعتبار کردن ارزشهای دست و پاگیر و عدم داوری می توان ذهن را آزاد کرد و تجارب عالی تری از راه تفکر بدست آورد و به تدریج به آگاهی های متعالی تر دست یافت.موجود زنده یک شبه رشد نمی کند بلکه به تدریج نغییر می کند.هوش انسان نیز دایما در حال رشد است.فکر به تدریج تغییر کرده و آهسته از مرزهای محدودکننده عبور می کند.و این همان آزاد سازی انرژی های دورنی و تبدیل ماده تاریک به انرژی یا درخشش ماده توسط عنصر آگاهی است که ذات و روح همه دانشها است و حکمت است.و حکمت همان گمشده ی مومن است

آگاهی نور است و نور نام خداوند است.

پس ماده و انرژی قابل تبدیل به یکدیگر هستند اما ماده بدون یک انرژی کمکی نمی تواند به آگاهی تبدیل شود.

ماده+انرژی کمی=آگاهی(شکل متعالی تر انرژی)

هرچه میزان انرژی کمکی بالاتر باشد،سطوح آگاهی نیز متعالی تر است و ماده به ابر آگاهی یا آگاهی مطلق اتصال می یابد.

از دیدگاه دیگر،اگر ماده را فاقد شعور فرض کنیم و آگاهی را مترادف معرفت و کمال و شعور و دانایی معنا کنیم نقش بنیانی و متحول کننده و نجات دهنده ماده از تاریکی به سوی نور را انرژی بر عهده دارد پس تعریف تازه ای از گناه و عصمت می توان در نظر آورد؛گناه یعنی اتلاف انرژی.

گناه یعنی کارهایی که باعث می شود بهترین بخش وجود ما بدون آنکه نتیجه خوبی بدست آورد در مسیرهای اشتباه گمراه شده و تلف شود.و عصمت و پاکدامنی یعنی استفاده صحیح و بجا از انرژیهایی که درون ما بودیعه گذاشته شده است.طهرات یعنی نجات بدن فیزکی بوسیله انرژیهای پالایش یافته و آمادگی جسم و ذهن برای دریافت آگاهی های سطوح عالی تر.

اما چگونه می توان انرژی را در بدن شناسایی،تولید و پالایش کرد؟؟

نظر آیت الله بهجت در مورد خطر گناه

آیت الله بهجت(ره):

اگر جلوی خود را در ارتکاب به گناهان نگیریم؛کارمان به انکار و تکذیب و استهزاء آیات الهی؛و یا به جایی می رسد که از رحمت خدا ناامید می شویم!

نظر آیت الله خوشوقتی:

بهترین چیزی که آدم را به خدا،به پیغمبر اکرم(ص)،به حضرات معصومین نزدیک می کند، اطاعت فرمان آنهاست.واجباتشان را انجام بدهیم محرماتشان را ترک کنیم.هیچ چیزی به این نمی رسد.اگر بخواهی بفهمی که به آنها نزدیکی یا دور ببین گناه می کنی یا نه؛اگر گناه می کنی خیلی دوری اگر گناه نمی کنی خیلی نزدیکی....

 پاورقی:یکی از بهترین روشها و اصلی ترین روشهای مکاشفه و کشف و شهود استفاده و عمل کردن به حدیث سلسله الذهب است درباره ی آن تحقیق کنید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۱


فصل 6

اِتر،مادر عناصر

در بعضی مکاتب اتر را بعنوان حالت پنجم و مجزا از عناصر شناخته شده می دانند.اتر دریایی است از عناصر شکل نیافته که هنوز به اشکال مادی وارد نشده و تفکیک نگردیده اند که به زور کلی مجموعه ای از چهار عنصر قبلی است که هنوز شکل خاصی نیافته است و می تواند به هریک از چهار عنصر نیز تبدیل شود.بعبارت دیگر،اتر مادر عناصر است.

به طور کلی یک ارتباط تنگاتنگ بین کل عناصر سازنده ساختار هستی وجود دارد و ماده در حالت عادی دارای انؤزی بی تحرک است که انرژی پتانسیل نام دارد.ماده و انرژی خفته،در دل آگاهی نهفته اند.هنگامی که انرژی در دل آگاهی شروع به تحرک و ارتعاش می کند عنصر هوا(باد)را ایجاد می کند که در این صورت،ذرات در آزادترین حالتت ممکن خود غوطه ورند.به دلیل تحرک زیاد و تبدیل انرژی نهفته و ساکن به جنبش بیش از حد،گرما و حرارت تولید می شود و این همان عنصر آتش است و در نتیجه،میزان ارتعاش و حرکت نسبت به قبل کاهش می یابد.این کاهش حرکت سبب می گردد حرارت حاصله از جنب و جوش ذرات نیز کاهش یافته و متفرق شده و فاصله ذرات از هم کاسته شود و ذرات بصورت مایعی سیال در می آیند که سردتر از حالت قبلی است و منجر  به ایجاد عنصر آب می گردد.با کاهش فاصله ذرات و محدودشدن حرکت و دامنه ارتعاشات و محصور شدن آرادی در کمترین فضای متصور،عنصر خاک متولد می گردد.

همانطور که در فیزیک سه حالت برای ماده تعریف می شود که عبارت است از گاز،مایع،جامد و یک حالتکلی تر که پلاسما نامیده می شود که دریایی است از ذرات ریز مادی(یونهای مثبت)که می تواند سه حالت قبلی را ایجاد نماید.

از آنجا که در اتر هنوز غلظت ماده وارد نشده است سرعت ارتعاش بالاتر از سرعت نور است و هنوز قوانین شناخته شده فیزیکی پاسخگوی تحولات و مسایل در آن رده از خلقت نیست.

برای خلق ماده و مراحل تغییر و تبدیل و تحول این عناصر می توان چنین مدلی را بررسی نمود که هر عنصر به دو قسمت مساوی تقسیم شده،نیمه اول به همان حالت اولیه باقی می ماند و نیمه دوم خود به 4 قسمت مساوی دیگر تقسیم می گردد.برای مثال اتر که شکل ناویژه و تفکیک نشده عناصر است نصف شده،نیمی به همان حالت اولیه اتر باقی می ماند و نیمه دیگر به 4 قسمت مساوی تقسیم می شود.هر یک از این عناصر ثانویه(که یک هشتم اتر اولیه است)باز هم همین چرخه را طی می کنند یعنی نصف شده و نیمه دوم آنها به 4 قسمت مساوی تقسیم می گردد و در این سیر ارتعاش و فرکانس عناصر تغییر یافته و در اثر ترکیبات متفاوت و در صد شرکت مختلف عناصر با هم ماده ناخالص خلق می گردد.ماده ناخالص،عنصر مادی است که بدن فیزیکی و کره خاکی ما و کهکشان و کل عالم کیهانی از آن شکل گرفته است.

عناصر در بدن فیزیکی به نسبتهای خاصی وجود دارد،عنصر خاک بیشترین بخش را به خود اختصاص داده است و به نسبت کمتر،آب و باز هم به نسبت کمتر از آب،آتش و بازهم این نسبت کمتر شده و به عنصر هوا (باد)و در آخر کمترین سهم به مجموعه عناصر یعنی اتر اختصاص یافته است.

موجودات ارگانیک و غیر ارگانیک،حاصل تغییر نسبتِ درجه خلوص عناصر در ترکیبات با هم هستند.با کم و زیاد شدن این نسبتها،موجودات دیگری نیز در جهان خلق می گردد که این رازی است که به دست مادر طبیعت سپرده شده و علوم و تکنولوژی امروز در صدد یافتن آن به هر آزمایشی دست یازیده است.

فرشتگان شعور محض اند آنها در تمام عمر ابدی خویش فقط به تسبیح خداوند می پردازند در بخشهای مختلف از جمله تدبیر در امور عالم و خلقت از طرف خداوند گمارده می شوند مثل محافطان آسمان و به حرکت در آورندگان ابرها و فرشتگان وحی و مرگ و حتی عذاب در جهنم و خادمین بهشت اینها قدرت سرپیچی از دستورات الهی را ندارند در طرف دیگر انسان و اجنه حضور دارند از علاوه بر شعور از عناصر چهارگانه در خلقت این دو ثقیل به کار رفت که به صورت پایه ای در انسان-عامل انس- آب و خاک عنصر اصلی است و در جن-به معنی پوشیده از نظر-آتش و باد برای این دو هدایت عام و خاص وجود دارد و سیر الی الله دارند در بحث اختیار و جبر مبنای لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین بر این دو جریان است اگر عقل بر شهوت حاکم شود از فرشتگان مقام بالاتر پیدا می کنند اگر شهوت بر عقل چیره شود از حیوان نیز پست تر می شوند و برای هرکدام از آن دو جنودی وجود دارد.برای آنها(انسان) جز تلاش شان هیچ چیز نیست و هدایت نیز در پرتو ایمان است و لا غیر.هرچه خوبی است از خداست هرچه موجود خدایی تر شود بهتر است وگرنه وقتی بدی به او می رسد که از خودش هم هست.حیوانات شهوت محض اند البته به معنی نسبی یعنی منظور ما در کل توانایی شعور حیات است اما حیات عالی که حیوانات از این مورد بی بهره اند اینها نیز به ذکر و تسبیح خداوند مشغول اند و کفر نمی گویند حتی صدای بلبل و پرندگان نیز تسبیح خداوند است و همگی تسلیم امر الهی اند و جزو لشگریان خداوند نیز هستند مثل پرندگان ابابیل درست است که سبک زندگی حیوان و روش برخورد با عوامل تعیین وجود امانت در آنها مغایر با مبانی امانت داری است ولی آنها تخطی از رفتار نمی کنند یعنی مطابق با رفتار حیوانی حیوان اند یعنی جایگاه مشخص دارند که با رفتار جنسی آنها مطابقت دارد پس گناهی نیست بحث مسخ شدن قومی از یهود به بوزینه و خوک بر همین مبنا بود که آنها روش زندگی این موجودات را پی گرفته بودند.در ضمن در مورد اصحاب شنبه این مورد که خدا را گول می زدند اما در حقیقت خود را گول می زدند جای بحث در اینجا نیست اما مسخ به دو صورت اتفاق می افتد یکی حیوانات و دیگری جامدات هردو در صورت نسبی بودن امکان بازگشت دارند از نظر حکم ازدواج مسخ نباتی در حکم شرع طلاق  و مسخ به جامدات مرگ محسوب می شود

همچنین لازم به ذکر است که برای این چهار عنصر و اتر حالتها و کیفیته ایی مطرح می شوند که بتوان توسط این حالات و کیفیات قابل درک باشند و عبارتند از:

اتر با حس سامعه یا شنیدن مربوط است و وسیله صدا درک می گردد.

هوا با حس لامسه ارتباط دارد و با لمس کردن به ادراک در می آید.

آتش با حس باصره یا دیدن که شکل و دید و رنگ سر و کار دارد.

آب با حس ذائقه یا چشیدن که با مزه ادراک می گردد.

خاک با حس شامه یا بوییدن که با بو به ادراک در می آید.

بدین ترتیب آگاهی در ادامه مسیر خود،خود به خود به صورت عناصر مختلفی بروز نموده و هریک از عناصر،خود به صورت موجود مستقلی فردیت یافته است که ظاهرا شباهت  و ارتباطی با هم ندارند.

ارتباط و تاثیر عناصر چهارگانه بر سطوح آگاهی بسیار قابل اهمیت می باشد.لایه ها یا غلاف روح یا پوششها یا بدنهای تو در تو وسیله هفت حوزه از سطوح مختلف آگاهی به هم مرتبط شده اند.این هفت حوزه،جایگاه یا سطحی از وجود است که آگاهی از درون آن فوران می کند و از ماده ای که در آن غلاف یا بدن است به آرامی آزاد شده و در جهان اطراف جاری می گردد.هرچه سطح آگاهی بالاتر رود،عناصر مربوط به لایه های زیرین پالایش بیشتری یافته و تصفیه می گردد.

یک عنصر دیگر که می توان درباره آن بحث جدا نمود عنصر زمان و بحث ماهیت آن است که جدا از این مقاله به آن اشاره شده است کلیدواژه آن والعصر و آیات آخر سوره کهف برای شروع است.موارد دیگر در این مورد تونل زمان و چین خوردگی های زمانی و نقاط اتصال زمانی و نقاط مشترک زمانی است که این موارد دستمایه تعداد زیادی از فیلمهای سینمایی علمی تخیلی نیز قرار گرفته است.

در بعضی مکاتب خصوصا مکتب یوگا نیز این هفت سطح آگاهی چنین طبقه بندی شده است:

1-سطح فیزکی که تحت تاثیر عنصر خاک است.

2-سطح روحی-روانی که تحت تاثیرات آب می باشد.

3-سطح خدایی یا الهی که تحت سیطره عنصر آتش است.

4-سطح مقدس که در تسلط هوا است.

5-سطح عرفا و اساتید معنوی که زیر تسلط اتر که خود مجموعه ای از چهار عنصر است قرار دارد.

6-سطح نفس مطمئنه که در تسلط روشنایی نور و چشم سوم قرار دارد.

7-سطح حقیقت مطلق که مافوق تاثیرا این عناصر است.

در اسلام سطوح از نفس اماره و لوامه و ناطقه شروع و تا نفس مطمئنه راضیه و مرضیه به عنوان هفتمین نفس پایان می یابد تعریف اسلام از سطوح و لایه ها دقیقتر است  و بر اساس رفتار اجتماعی در هر سطح گزارش می دهد و این بحث مهم اجتماعی بودن و اهمیت رفتار اجتماعی را گوشزد می کند در قرآن موارد لایه های فوق و تعاریف و نوع رفتار ها کاملا تبیین شده و در احادیث قابل ردیابی است در ضمن علاوه بر مورد عناصر چهارگانه و اتر با توجه به ماهیت زمان – مکان امروزه بحث عنصر زمان نیز مطرح می شود جالب تر اینکه مواردی علمی و دینی نیز وجود دارد مثلا در بحث اینکه چرا اگر آیه ی آخر سوره کهف را قبل خواب بخوانیم و بخواهیم در زمانی خاص بیدار شویم واقعا بیدار می شویم این مورد کاملا قابل آزمایش است در قرآن همانطور که به مواردی بدیهی مثل خورشید قسم یاد شده به عصر به معنی زمان نیز قسم یاد شده است و تمام این موارد قابلیت آزمایشات تجربی را نیز دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۸


 

 فصل پنج

بدن ها

لایه های مختلف انرژی یا غلاف ها و پوشش روح

نوسانات یا ارتعاشاتی که در بدن رخ می دهد حاصل تحرک سلول ها و اتم ها و مولکولهای بدن فیزیکی ماست.این ارتعاشات داراری فرکانسهای مختلفی هستند.کوچکترینذرات ماده در بدن موجودات زنده دارای ارتعاشات مختلفی است و تفاوت عمده ای در فرکانس موجودات زنده با اشیا بیجان وجود دارد. در اطراف موجودات زنده لایه های اتمسفر الکتریکی حضور دارد.

در مطلب قبل میدان مغناطیسی مغز را در حالت آرامش و خلسه بررسی نمودیم.و دانستیم که فرکانس نوسانات و ارتعاشات مغز در هماهنگی با میدان مغناطیسی زمین در حدود 7 هرتز است.

این بررسی در مورد مغز بود حال تک تک بدن نیز دارای میدانهای مغناطیسی خاص خود هستند و امواج و فرکانسهای متفاوتی از خود ساطع کرده که با دستگاه های آزمایشگاهی قابل اندازه گیری هستند.

پس فرکانسهای مختلف،در رده ها و طیف های مختلفی تجمع پیدا می کند که هر گروه،محدوده خاصی را اشغال می نمایند که لایه یا بدن آن طیف بخصوص نام می گیرد که به طور کلی در پنج گروه دسته بندی شده اند.هرچه این فرکانس ها قویتر باشند یعنی ارتعاش بیشتری وجود داشته باشد لا یه ها و بدنهای لطیف تر را تشکیل می دهند.

ابعاد ظریف وجود انسانی تنها با تمرینات خاص روحی و تنفس صحیح و تمرکز قابل شناخت و ردیابی می باشند.با هیچ تمرین مستقیمی نمی توان بر روی این لایه ها تاثیر گذارد.بلکه در حالت تمرین و تمرکز،تجربیاتی به صورت اصوات،رنگها،بوها،نور و تصاویر سمبلیک جلوه می کنند که از بدنهای ظریف تر و غیر قابل رویت حاصل شده است.سفر یا پرواز روح،ارتباط بیشتر و انتقال آگاهی به این بدن هاست.هرچه سفر به درون عمیق تر باشد تجارب عظیم تری کسب می گردد.

پس از بدن فیزیکی که کاملا قابل مشاهده و بررسی است،لایه و بدنهای نامریی وجود دارند که به ترتیب به آنها می پردازیم.

اولین لایه نامریی،بدن اتریک نام دارد از 5/0 تا 5 سانتیمتر از بدن فاصله دارد.طیف رنگی آن از آبی-سفید بسیار روشن تا خاکستری تیره است.کاملا به فرم خود شخص است ولی پوشش آن از نخ ها و رشته های نورانی دیده می شود.حرارت بدن سبب می شود که بین بدن فیزیکی یا لایه اتریک،حدود نیم سانتیمتر فاصله وجود داشته باشد.

هرچه شخص از نظر جسمی فعالتر باشد رنگ آن خاکستری تر و هرچه از نظر ذهنی قوی تر باشد رنگ آن به سفیدی متمایل تر است.

وضعیت سلامتی و بیماری و بحرانهای فیطکی،کاملا بر روی این بدن مشهود می باشد.اختلال و بیماری در این بدن به رنگ تیرع مشخص می شود.هرجای آن سیاه دیده ،در آن نقطه درد وجود دارد.

در انرژی درمانی،درمانگران روی این بدن کار می کنند.در این بدن ضربان وجود دارد و 15 بار در دقیقه تپش دارد.پس از مرگ، این لایه در قبرستان ها به مدت شش یا هفت ساعت الی شش تا هفت روز دیده می شود و بعد از مدتی تجزیه شده و مضمحل می گردد. به این بدن که پس از مرگ در اطراف جسم فیزیکی یا در حئالی مزارها حضور دارد،پدیده فانتوم می گویند.

لایه نامرئی دوم که بدن روانی یا عاطفی نامیده می شود.به شکل ابری از گرد و غبار رنگی مشاهده می شود.این بدن،عواطف،احساسات و امیال ما را بیان می کند.تنواع طیف رنگین کمان در آن دیده می شود. بسیار سریع تغییر رنگ می دهد.هرچه شفافتر و درخشانتر باشد.شخص از نظر روانی-عاطفی سالمتر است.اگر تیره،کدر یا ناواضح باشد شخص از نقطه نظر عاطفی-روانی دچار اختلال است.اغلب روشن بینان و هاله بینان فقط قادر به دیدن این بدن هستند.در اثر خشم و عصبانیت به رنگ قرمز و در اثر غم و ناراحتی قهوه ای رنگ می شود.به طور کلی به سرعت تغییر فرم و نگ می دهد.

لایه سوم،بدن ذهنی نام دارد.دقیقا به بدن فیزیکی شباهت دارد و از ریسمانها و رشته های نورانی در هم تنیده تشکیل شده است.انواع طیف رنگ زرد را شامل می شود.از هفت تا دوازده سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.این لایه در هنگام خواب کاملا آرام است.و در حالت مراقبه،شخصی که با این لایه ارتباط داشته باشد در اطراف خود اشکال هندسی مانند دایره و مربع و مثلث مشاهده می کند.اشکال هندسی نمایانگر چهارچوبها و قالبهای ذهنی ما هستند که در ما به مرور تقش بسته اند.به طور کلی رنگ زرد در هاله شخص،نشانگر تفکر است.در مرحلع ذهنی،منطق و تفکر به دور از عواطف و احساسات وجود دارد.اما در لایه دوم که لایه روان بود تفکر همراه با عواطف و احساسات می باشد.

این سه لایه در محدوده دنیاهای مادی هستند و چهارمین لایه،پل ارتباطی بین دنیاهای مادی و غیرمادی است.نیروهای منفی حاکم بر کره زمین،همه تلاشهای خود را بر روی این سه لایه متمرکز می کنند.ذهنیت و عواطف و احساسات و جسم ما کاملا آسیب پذیر هستند و امواج و انرژی های آلوده را به راحتی دریافت می کنند.

در مورد نقوش اسلامی و طرحهای مهدنسی با مضامین عرفانی در معماری اسلامی می توان به راحتی تحقیق کرد که بیانگر کاربرد عملی این حقیقت در زندگی مردم است.

لایه نامرئی چهارم،جسم ستاره ای یا کالبد اختری نام دارد و از 12 تا 20 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله داردومانند بدن دوم،بسیار شبیه بدن فیزیکی است و به حالت ابر و غبار رنگینی مشاهده می شود که رنگهای آن بسیار شفافتر و واضحتر و بیش از هفت رنگ رنگین کمان است اما اختصاصا طیفهای رنگ سرخ بسیار مشهود است.رنگهای سرخ در این لایه نماد عشق می باشد اما بدون هیچگونه توقع و چشمداشت است و عواطف و احساسات متعالی را نشان می دهد.اگر طیف به رنگ آبی به نظر برسد علامت ترحم و شفقت و مهربانی بیش از حد است.درمانگران و شفادهندگان،برای درمان بیماران خود،از این بدن خود استفاده می کنند.این لایه از بدن باید کاملا قدرتمند باشد و می تواند از طریق نجوم و ستاره های آسمانی تقویت و ترمیم شود.پرواز روح و برون فکنی مربوط به این لایه می باشد. در فصلهای آینده،اطلاعات بیشتری در مورد این لایه مطرح می گردد.

لایه پنجم موسوم به بدن جهانی است و از 50 تا 75 سانتیمتر با بدن فیزیکی فاصله دارد.بسیار شبیه به لایه اول و سوم است و از تارها و ریسمانهای مشبک نورانی تشکیل شده است.رنگهای آن طیفی از نور آبی است.برای این لایه فضا و زمان منفی است و این بدن نگاتیو یا انعکاس بدن اول است.این لایه کاملا ساکن و بی حرکت است و صوت حاکم بر ماده است ومی تواند بر ماده تاثیر گذارد و آن را تغییر دهد.کسانیکه با این لایه ارتباط داشته باشند در مراحل عالی خلاقیت قرار دارند و مصداق آیه کن فیکون هستند.این لایه مربوط به موجودات غیر ارگانیک نیز می باشد.اگر آگاهی و شعور و مشاهده ما به این لایه منتقل شود.اشباح،ارواح،جنیان،حامیان و فرشتگان و موجودات نامرئی قابل رویت هستند.

یکی از مهمترنی مراحل فعال شدن اذکار الهی،ارتباط با این لایه ها است.

بدن نامرئی ششم،بدن کیهانی نام دارد که از پولکهای نورانی و رنگارنگ تشکیل شده است و 75 تا 100 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.تصور،تجسم،تخیل و رویا نیروهای حاکم بر این لایه هستند.این لایه فقط در دو حالت تجسم و خواب فعال است و رنگ درمانی بر روی این لایه به خوبی پاسخ می دهد.دنیای خیالات و تهمات و افسانه های خارق العاده و هپروت در این سطح ایجاد می شود.

به همین علت،افراد نادان می پندارند که با مواد مخدر و مواد توهم زا می توان به این لایه دست پیدا کرد.این تصور کاملا باطل است.استفاده از مواد مخدر سبب می شود که بعضی لایه ها یا بدنهای نامریی خشک و ترد و شکننده شوند(شبیه پوست تخم مرغ یا کتیرا)و جریان انرژی از این لایه ها قابل عبور نمی باشد.یعنی کانالهای دریافت انرژی مسدود می گردد و چشم درون تیره و تار می شود و شخص فقط با منابع زمینی تا مدتی قادر به ادامه حیات است.

متدهای تجسم خلاق و مراقبه پویا روی لایه ششم کاملا تاثیر گذار است.

بدن نامرئی هفتم،بدن عِلی نام دارد و 100 تا 140 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.شبیه به یک تخم مرغ غول آسا یا پیله کرم ابریشم بزرگ است که از رشته های نقره های و طلایی بافته شده باشد.نتیجه اعمال و کارماها و حافظه گذشتگان و زندگی های گذشته در این لایه محفوظ می باشد.در جهت عقربه های ساعت و از پایین به بالا در چرخش است.عبادتها و نیایشها مستقیما بر روی این لایه تاثیر می گذارد.

این هفت بدن کاملا با هفت مرکز مهم انرژی یا چاکراها(یا شوکره ها) در ارتباط مستقیم هستند.این بحث در فصلهای بعدی بیشتر بررسی می شود.

دانشمندان برای پی بردن به رازهای خلقت انسان آزمایشات بسیار مهمی انجام داده اند و دستگاه های قوی و عالی اختراع کرده اند که بتوانند این لایه ها را با دقت ببینند و بررسی نمایند.تا کنون به بیش از 600 لایه از بدنهای نامرئی پی برده اند که تا بیکرانها می تواند انبساط یافته باشد.

از لایه هفتم به بعد،بدنهای کریستال مانند بزرگ مشاهده می شوند که ارتباط با نیروهای غیرارگانیک و جنیان و فرشتگان توسط این لایه ها صورت می گیرد.فرکانسهای این لایه کاملا از ماده جداست و ماورای حیات دنیاهایی است که انسانهای معمولی می شناسند.

لایه دهم،طرح مبهم یک پرنده غول آسا است که شبیه شاهین یا عقاب می باشد و نیروی فروَهر است.اگر در شخص این لایه فعال باشد،قادر است از زمین با جسم خارج شود و عروج نماید و به طور کلی از توهم این جهان رها گردد.

نمونه ها و الگوهایی در تاریخ وجود دارندکه این مراتب را اثبات کرده اند.اما هنوز کافران در انکارند.

هاله چیست؟هاله،فاصله بدنهای لطیف و نامرئی از بدن فیزیکی یا جسم ما است که در این فصل کاملا بررسی گردید.هاله به مثابه سپر یا پیله و محافظی است که ما را در تمام طول عمر در خود زنده نگه می دارد.

آسیب ها و صدماتی که می تواننند روی هاله انسان تاثیر بگذارد

به طور کلی هر اتفاق و حادثه ای که در زندگی ما رخ دهد،حداقل بر یک و یا بر چندیدن لایه از بدنهای ما تاثیر می گذارد.تصادفات،عمل جراحی،ضربه ها،فشارها و ناراحتی های روحی و روانی و وابستگی های عاطفی همه و همه می توانند اثرات مخرب جبران ناپذیری بر وجود و هاله ما ایجاد کنند.

شخص چه زن و چه مرد هنگامی که به تولید مثل مبادرت ورزد،در هاله اطراف او سوراخی ایجاد می شود که دایما بخشی از انرژی وجود او از این سوراخ به سمت فرزندش جاری می شود و این جریان،یک جریان مستمر و مداوم است و شاید تا پایان عمر ادامه پیدا کند.و کمتر کسی است که بتواند چنین روزنه ای را بشناسد و یا بتواند آنرا ترمیم نماید.اینکه ازدواج نکنیم و یا بچه دار نشویم راه صحیحی نیست زیرا باید از همین راه عبور کنیم و به کمال الهی برسیم.مهمترین شیوه برای ترمیم چنین روزنه هایی از طریق فعال شدن اذکار الهی است.خصوصا که با توکل به خداوند و توسل به اولیاء الله می توان بار عاطفی و احساسی خود را سبک نمود و کسانی را که به آنها دلبستگی عمیق داریم به خداوند بسپاریم و از بندها و تعلقات دنیایی خود بکاهیم.این بندها و تعلقات نوعی انگل انرژیایی هستند که اغلب بسیار مخرب و آزار دهنده می باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۳


فصل 4

خلاقیت و تصورات و تجسم

انسان می تواند با دو بال قدرت و دانایی به مقام و منزلت خلیفه اللهی دست یابد که جانشین خداوند در زمین شود و هرچه را اراده نماید،همان خلق گردد.چنانکه در قرآن مجید سوره یس آیه 83 آمده است:

انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون

فرمان نافذ خدا در عالم،چون اراده چیزی را کند به محض آنکه گوید موجود باش بلافاصله موجود خواهد شد.و چون آدم جانشین خداوند شود،این امر شامل حال او خواهد بود.

شرح حدیث  قدسی نافله که در بین شیعه و سنی مورد قبول است که در کتاب ولاها و ولایتهای شهید مطهری و بحث ولایت تکوینی آمده است و برای تکمیل بحث خوب می باشد که مطالعه شود

چند نکته در مورد جانشین اینکه جانشین شبیه ترین به اصل است اما اصل نیست جانشین در طول اختیارات پادشاه می تواند حکم کند و محدودگر نیست جانشین سیر تکاملی و یادگیری و بهبود دارد جانشین اگر خطا هم کند مستقیم با پادشاه طرف است و پادشاه باید اصلاح و کمک به اصلاح را برعهده بگیرد جانشین در صورت تعریف پادشاه معنی دارد یعنی در هرصورت ما مخلوق خداوندیم و بنده ی او و بدون بندگی او هیج چیز نیستیم ما بنده ی بندگان خداوند نیستیم بلکه فقط بنده ی خود خداوندیم 

مراقبه پویا

اکنون در بسیاری از کشورها متدها و شیوه هایی کشف و ابداع نموده و آموزش می دهند که هرکس هرچه را در تصور و خیال خود مجسم سازد و بر آن با ککارست تمرین و تمرکز نماید پس از چندی عینا همان در زندگیش عیان می شود.یعنی تصویر ذهنی خود را با دادن انرژی در مدت زمانی زنده می سازد.

و انسان ناموفق را قربانی تصورات غلط خود او می خوانند زیرا اگر فقر وجود دارد،خود شخص تصور فقر و نداری را که در درون داشته در اطراف خود نیز ایجاد نموده و اگر با مغناطیس سازنده برکت و ثروت آشنا شود می تواند همه کمبودها را برطرف نماید.اگر شخصی بیمار است،قبلا در حافظه خود به بیماری فکر کرده و انرژی ذهنی خود را صرف بروز چنین مرحله نموده است و با همین روش نیز می توان بیماری را به سلامتی تبدیل نمایید.این روش،مراقبه پویا نام دارد.

بی شک درجه آگاهی و استعداد و منابع کسب انرژی و خاستگاه فرهنگی و سطوح ابتدایی تحصیل نموده و خواسته اش از خداوند لقمه ای نان بخور و نمیر است با آدمی که میل سیری ناپذیر برای کسب مدارج عالی تحصیلی دارد و گامهایی را نیز با موفقیت طی کرده و خود،دانشگاهی است برای آموحتن به دیگران،آیا این دو هم سلیقه و یا قابل قیاس با یکدیگر هستند؟!آیا کسی که بستر بیماری را سرنوشت محتوم خود می داند و در یاس و ناامیدی به سر می برد با کسی که بر بیماری سخت خود غلبه یافته و دانشی را کسب نموده که قادراست بیمارستان روحی و روانی تاسیس نماید و تار و پود اندیشه های بیماری زا را نابود سازد یکی هستند؟ژول ورن یکی از بارزترین مثالهای خلاقیت است.او چند قرن قبل در داستانهای تخیلی خود به دستگاه هایی اشاره کرد که در آن زمان ناشناخته بود و عده ای او را دیوانه پنداشتند.اما طرح تلفن،تلویزیون،ماهواره و رادار و بسیاری از تخیلات و نبوغ او قرنهای بعد به واقعیت پیوست.شاید زمان،ماده را در چنگال خود اسیر نوده باشد و فی الفور حرکتی و تغییری احساس نشود ولی با مرور و گذشت زمان خیلی از خواسته ها به عمل در می آید.

چنانچه نیروهای اهریمنی از همین راه به سلطه طلبی خود ادامه می دهند و همواره در تصور  و طراحی نقشه های تجاوز گرانه و تسخیر و تصرف به سر می برند پس چرا نیروهای مثبت از همین شیوه استفاده نکنند؟

همین طرح خاص،موجب انقلابی در روانشناسی و فراروانشناسی گردید و شاخه ای بر درخت علوم روییدن گرفت که «فن برنامه ریزی مغز»نامگذاری شد.این شاخه شامل تکنیکهایی است که هر شخص به طور انفرادی با مرور زندگی خود و درک نقاط ضعف خود صفحه ذهن خود را پاکسازی نموده و به جای آن امر مثبتی را جایگزین می سازد.

تخیّل

یکی از توانایی های شگفت انگیز نیمکره راست مغز تخیل است؛دیدن تصاویر خیالی و غیر واقعی با چشم درونی مغز.مغز قادر است تصاویری مجسم نماید و به آن نگاه کند.و چنان نگاه کند انگار واقعا وجود دارد و به تصاویر حرکت و حیات ببخشد.

تخیل یا رویابینی برای امکان بقای بیولوژیکی و یا بعبارت بهتر برای تداوم خود باید از لوله های تنگ سیستم اعصاب مغز عبور کند اما آنچه به ادراک در می آید چکیده پایین ترین رده و سانسور شده نوعی آگاهی است که به ما کمک می کند بهتر از پیش زندگی کنیم.

برای اثبات این مطلب عملکرد نیمکره های مغز را با هم مقایسه می کنیم.

روش نیمکره راست:

-غیر کلامی است و دارای آگاهی از هستی بدون هیچ ارتباط کلامی است یعنی نیمکره راست مغز تحت کنترل کلمات نیست.

-غیر عقلانی است.نمی توان آن را به پذیرفتن پیشنهادات منطقی نمود،بی نیاز از برهان و دلیل است.

-قضاوت و داوری نمی کند.به خوب و بدها نمی پردازد.

-ابدی و بی زمان است.وقت تلف کردن را نمی شناسد.

-خود به خودی و بدون تفکر و بر اساس احساس و انگیزه عمل می کند.

-برای طبقه بندی و نامگذاری توانایی ندارد.ترتیب و تقدم و تاخر نمی داند.

-ترکیبی است،یعنی برای ایجاد یک کلیت،اجزا را با هم ترکیب می نماید.

-قیاسی است.استعارات و اشارات و کنایات و شباهت بین اشیا را درک می کند.

-کلی است.دیدن اشیا و نقوص یا ناتمام،به صورت کلی آن در آن واحد.

فضایی است.توجه به نقطه ارتباط و نحوه اتصال اجزا و کیفیات.

رویابینی و هنر و خلاقیت و تخیل و ابداع و ابتکار و مشاهده و خودانگیزی مربوط به نیمکره راست است.

روش نیمکره چپ:

کلامی:استفاده از کلمات برای توصیف و تشخیص و نامگذاری.

تحلیلی:تجزیه مرحله به مرحله و پرداختن به جزئیات.

نمادین و سمبلیک:وسیله حروف الفبا و نمادهای ریاضی و اشکال.

انتزاعی:جداکردن بخشی از اطلاعات و کاربرد آن جزء برای نمایش کل.

موقتی:متوجه گذشت زمان و ترتیب امور و تقویم و تقدم و تاخر.

عقلانی:ادراک بر اساس دلیل و برهان.

حسابی:استفاده از اعداد و ارقام و شمارشگر کمیات.

منطقی:نتیجه گیری و استنتاج بر اساس منطق مانند اثبات قضایای ریاضی.

خطی:تفکر بر اساس ایده ها و افکار پی در پی که منجر به نتایج مشابه هم می شود.

تصویر گرفته شده از یک فرد در حین انجام یک تکلیف زبانی سه ناحیه در نیمکره چپ فعال است.اگر شما یک وازه مکتوب به فرد نشان دهید تا بیان کنید نتایج زیر حاصل می شود.تصویر وارد شده به چشم،نخست به ناحیه بصری اولیه منتقل می شود و سپس به شکنج گوشه ای فرستاده می شود و از آنجا شکل بصری واژه،به رمز صوتی آن در ناحیه ورنیکه ربط داده می شود.پس از یادآوری این رمز صوتی و تعیین معنای واژه،از طریق یک دسته رشته عصبی به ناحیه بروکا منتقل می شود.در ناحیه بروکا رمز تلفطی مربوط به واژ مذکور(که قبلا توسط گوش شخص شنیده شده)تحریک می شود و خود نیز ناحیه حرکتی را فعال می کند.سرانجام ناحیه حرکتی لبها،زبان و حنجره را به تولید واژه گفته شده وا می دارد.

 هزاران روش  که سعی می شود به مهمترین آنها پرداخته شود  باعث افزایش توانایی شما در کاربری همزمان و مناسب دو نیمکره خواهد شدن حفظ قرآن و درک مفاهیم آن و خواندن تفاسیر،یادگیری زبان دوم و سوم،دو دست نوشتن،کتاب داستان علمی تخیلی و فانتزی خواندن شعر گفتن و مواردی مثل این از روش های ساده و مهم هستند یادگیری زبانهای مختلف نیز سهم بسزایی در بهبود عملکرد مغز و حتی جلوگیری از بیماریهای سنین بالا در دوران شیخوخیت می شود مثل آلزایمر

سوراخهای بینی

افرادی که دارای انحراف بینی هستندو اجبارا با یکی از سوراخهای بینی خود تنفس می کنند دو دسته اند:

1-کسانیکه با سوراخ چپ خود تنفس می کنند آمادگی بیشتری برای بیماریهای سینوزیت،عفونت گوش و ناراحتی های شنوایی،عدم احساس بویایی و چشایی،گلودرد چرکی و برونشیت دارند.

همچنین بینی چپ با کانال انرژی آیدا و با سمت راست مغز در ارتباط است و سبب ناراحتی هایی از قبیل فراموشی،ضعف فکری، ضعف کبد،نفخ،کولیت و زخمهای گوارشی،پرکاری تیروئید،یبوست،بیماریهای دستگاه تناسلی و کاهش میل جنسی و بی نظمی در کار تخمدانها در زنان می گردد.

1-افرادی که فقط از بینی راست تنفس می کنند آمادگی بسیار برای ابتلا به فشار خون دارند.این نوع تنفس با کانال پنگالا و قسمت چپ مغز در ارتباط است.

اگر شخصی در بینی خود احساس گرفتگی یا پولیت یا انحراف کند باید حتما در صدد رفع آن برآید.زیرا با کنترل سرعت تنفس و طول مدت آن و تغییر میزان دم و بازدم و یا توقف تنفس می توان سیستم های عصبی و روانی خود را تحریک و یا آرام کرده یا شرایط بدنی و فکری خود را در اختیار بگیریم.

در اینجا می توان ذکر کرد که ما روش تنفس همزمان با دو سوراخ بینی هم داریم که در بعضی مکاتب یوگا به آن اشاره شده است که باید به در مورد آن تحقیق کرد.در مورد بالا بردن حجم تنفسی و بازده تنفسی عملا بهترین ورزش شنا است که تعداد تنفس را کم و حجم تنفسی را زیاد می کند و این ورزش هوازی است.

اینک با انواع امواج مغزی و نحوه تولید این امواج و کاربرد آنها آشنا شدید.بطور خلاصه،کنترل کردن کارکردهای ذهنی،نیمکره راست مغز را فعال تر کرده و با همگام شدن نیمکره چپ،میزان هشیاری،خلاقیت و تندرستی به اندازه وسیعی افزایش می یابد. همچنین می توان احساس و ادراک دیگران را نیز از راه دور درک و کشف نمود و حتی قبل از وقوع هر اتفاقی از جریان و نتیجه آن باخبر شد.اما برای بدست آوردن چنین کنترلی باید بیشتر دانست و بهتر عمل کرد.

در کل موضوع کنترل ضربدری عملکرد بدن توسط نیمکره ها را نیز مد نظر قرار دهید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۱


فصل 3

مغز انسان

وزن مغز انسان تنها 2% وزن بدن است اما یاخته های فعال آن 20% اکسیژنی که خون با خود دارد را به مصرف می رساند.در هر دقیقه بیش از یک لیتر خون از مویرگهای مغز می گذرد.چنانچه خون به بافتهای مغز نرسد،آنها به فاصله چند می میرند.

خوابیدن و خوردن و آشامیدن و هر کاری که انسان انجام می دهد،هر یک دارای الگوهای دوره ای و مراکز خاصی در مغز هستند.

 سیستم عصبی فعالیت تعدادی از اندامهای بدن را کنترل می کند و مسوول تعدیل و تنظیم یکسری فرآیندهای فیزیولوژیکی است که به وسیله شبکه ای از سلولهای تخصص یافته انجام می شود.واحد اصلی سیستم عصبی برای دریافت و انتقال اطلاعات،سلول بسیار تخصص یافته ای به نام نورون است.

دانشمندان به وسیله آزمایشات بسیار پی برده اند که پنج سیستم نوسانی در مغز انسان وجود دارد که عبارتند از:

1-سیستم قلب و آیورت:تولید کننده ارتعاشات در ستون فقرات و جمجمه با فرکانس 7 هرتز

2-امواج جمجمه ای و مغزی:امواج سطحی صوتی با فرکانس در حدود کیلو هرتز(1000 هرتز)

3-امواج ایستاده در درون بطنهای مغز:امواج صوتی با فرکانس بالا

4-مداردورانی در قشر حسی مغز:با فرکانس 7 هرتز

5-امواج حاصل از میدان مغناطیسی نیمکره های مغز:در نیمکره راست مغز میدان مغناطیسی وجود دارد که از سمت جلو به عقب و جهت آن از شمال به جنوب است و همچنین در نیمکره چپ بالعکس و از جنوب به شمال که مربوط به جریان کانالهای انرژی است.

جریانات گردشی و تداخل امواج سبب ایجاد ضربان منظم مغناطیسی می شود که در حالت آرامش 7 هرتز است.از آنجا که مغز مانند یک دستگاه گیرنده و فرستنده امواج عمل می کند،وقتی به عنوان یک فرستنده بر یک فرکانس خاص دایمی تنظیم شود،امواجی که از میدانهای محیط اطراف بعنوان گیرنده دریافت می کند بر فرکانس یکنواخت آن تاثیر گذاشته و مغز قادر است این تفاوت فرکانسها و به طور کلی تاثیرات را ردیابی و شناسایی و به اطلاعات قابل درکی ترجمه نماید.

امواج مغزی

الکتروآنسفالوگرافی ثبت فعالیت الکتریکی مغز است.الکترو آنسفالوگرام(EEG)به وسیله سلولهای هرمی سطحی ترین لایه قشر مغز و به وسیله تغییر در پتانسیل های پس سیناپسی در دندریت هایی ایجاد می شود که بر سطح قشر مغز عمود هستند.این جریان ناشی از جمع EPSPs و IPSPs است.پتانسیل های الکتریکی کوچک (میلیونیوم ولت)ثبت شده،تقویت شده و بر روی یک دستگاه 8 تا 16 کاناله ثبت می شوند و فیلترهایی که فرکانس های بالا و پایین را حذف می کنند،سیگنالهای ناخواسته را برمی دارند(سیگنالهایی که بوسیله انقباض ماهیچه ای ایجاد می شوند).

باید توجه داشت EEG ناشی از فعالیت قشر مغز است و آسیب به بافتهای زیر قشری تغییرات بسیار کمی را ایجاد می کند.امواج EEG جمع جبری پتانسیلهای پس سیناپسی سلولهای هرمی در جواب به تخلیه ریتمیک هسته های تالاموسی است.سیگنالهای آمده از تشکیلات مشبک ایت تغییرات ریتمیک پتانسیل را به هم زده و سبب ناهمزمانی امواج قشری می شوند.

EEG با اندازه گیری فرکانس و دامنه فعالیت الکتریکی و به وسیله تشخیص الگوی امواج آنالیز می شود.سه نوع فعالیت اصلی وجود دارد 1) فعالیت مداوم و ریتمیک2) فعالیت موقت3) فعالیت زمینه

در انسان در بیشتر اوقات،الگوی EEG نامنظم است و الگوی خاصی ندارد زیرا اگرچه مغز طبیعی فعال است ،فعالیت الکتریکی اش،هم زمان نیست.به هر حال در زمانهای معینی الگوهای خاصی قابل مشاهده و ثبت است.این الگوهای منظم را به صورت امواج آلفا،بتا،دلتا،نامگذاری کرده اند.

امواج آلفا با فرکانس 8-13 هرتز در حالت بیداری و آرامش کامل و با چشمان بسته قابل ثبت است.با بازشدن چشمان ناپدید می شوند.این امواج به وسیله فعالیت هسته های تالاموسی ایجاد می شود.این امواج در دو نیمکره متقارن هستند و از ناحیه پشتی مغز قابل ثبت هستند.

امواج بتا در حالت بیداری و فعالیت مغز ثبت می شوند و بهترین ناحیه برای ثبت آنها ،لوب فرونتال و قشر پشتی است.فرکانس این امواج بیش از 133 هرتز است.امواج تتا،با فرکانس 4-8هرتز بیشتر در کودکان ثبت می شود.در بزرگسالان نیز که مشکلات روانی دارند قابل ثبت است.امواج دلتا در خواب بسیار عمیق و شیرخواران دیده می شود.همینطور افرادی که نقص عضوی در مغز دارند.فرکانس این امواج کمتر از 4هرتز می باشد.یک EEG غیر طبیعی می تواند بیانگر سه نوع اختلال باشد1)افزایش عمومی امواج آهسته در آنسفالوپاتی متابولیکی یا با منشا عفونی2)افزایش موضعی امواج آهسته بیانگر اختلال موضعی است3)تخلیه الکتریکی غیرطبیعی ولتاژ بالا،بیانگر اختلال صرع مانند است.

در ایسکمی مغزی امواج با فرکانس بالا(آلفا و بتا)ناپدید شده و امواج آهسته باولتاژ بالا(دلتا)آشکار می شود.ایسکمی طولانی باعث ایجاد امواج آهسته با ولتاژ پایین شده و ممکن است حتی بصورت ایزوالکتریک شود.

هوشیاری

هوشیاری بصورت آگاهی فرد از محیط اطراف،افکار،حالات روحی و روانی خویش می باشد.هوشیاری وابسته به نیمکره های سالم مغز است که با سیستم فعال کننده مشبکی صعودی در ساقه مغز و مغز میانی و با هیپوتالاموس همکاری دارند.در حالت هوشیاری،EEG  امواج نامنظم با ولتاژ پایین و فرکانس بالا را نشان می دهد.فعالیت ساقه مغز و نیمکره های مغزی سطح هوشیاری را تعیین می کنند.

سطوح گوناگون هوشیاری از حداکثر هوشیاری تا کمترین هوشیاری عبارتند از ماکزیمم هوشیاری-بیداری-خواب(چندین نوع متفاوت) و کما.فرق کما و خواب این است که در خواب،شخص به محرکات حسی حساس است و به آنها جواب می دهد ولی در کما خیر(کما یا به دنبال آسیب مغز ایجاد می شود و یا به علت دپرسیون گسترده قشر مغز برای مثال به دنبال عدم اکسیژن رسانی به مغز می باشد).

ضایعاتی که به صورت منتشر بر نیمکره های مغز یا بر سیستم فعال کننده مشبکی اثر می گذارند باعث کاهش هوشیاری می شوند.

خواب

خواب حالتی است که در ارتباط با از دست دادن واکنش به محیط اطراف و کاهش رفلکس ها و آگاهی است،دو نوع خواب وجود دارد:

خواب با امواج آهسته و خواب متناقض یا خواب REM.

خواب با امواج آهسته در جهار مرحله رخ می دهد که در طی این چهار مرحله رخ می دهد که در این چهار مرحله،به تدریج امواج EEG آهسته تر شده و دامنه آنها افزایش می یابد.در شروع خواب،فرد از خواب سبک مرحله یک به خواب عمیق مرحله چهار،خواب با امواج آهسته می رود.این چهار مرحله حدود 30 تا 45 دقیقه طول می کشد.سپس این مراحل بصورت معکوس و در همان مدت رخ می دهند.بعد از هر سیکل خواب با امواج آهسته یک دوره زمانی حدود 10 تا 15 دقیقه ای خواب متناقض رخ می دهد.اگرچه فرد هنوز خواب است ولی امواج EEG در این فاصله زمانی مشابه امواج ثبت شده از یک فرد بیدار است.به دنبال این دوره زمانی ، مراحل خواب با امواج آهسته یکبار دیگر تکرار می شود.بنابراین هر فردی در طول شب این دو نوع خواب را به صورت دوره های تجربه می کند.در بیشتر بزرگسالان بطور متوسط خواب متناقض 20در صد کل مدت خواب را تشکیل می دهد.

شیرخواران بیشتر مدت خواب را در خواب متناقض می گذرانند ولی با افزایش سن،مدت خواب متناقض و مرحله چهار خواب با امواج آهسته کاهش می یابد.

خواب متناقض عمیق ترین خواب می تواند محسوب شود،چون بیدارکردن فرد در این مرحله از خواب بسیار مشکل است.

علاوه بر داشتن الگوهای EEG متفاوت،دو نوع از خواب از نظر الگوهای رفتاری نیز با هم متفاوتند.در خواب با امواج آهسته،تون ماهیچه ای بصورت قابل ملاحظه ای وجود دارد و شخص مرتبا وضعیت بدنش را تغییر می دهد.سرعت تنفس،ضربان قلب و فشار خون تنها اندکی کاهش می یابد.

در ضمن این خواب،شخص به ندرت رویا می بیند و اگر هم رویایی هم دیده شود،کمتر به خاطر آو4رده می شود.افرادی که در خواب راه می روند یا صحبت می کنند در مرحله 3و 4 این خواب این اتفاق برایشان می افتد.

در خواب متناقض،تون ماهیچه ای در سرتاسر بدن کاملا مهار می شود.ماهیچه کاملا شل هستند و هیچ حرکتی رخ نمی دهد.ویژگی مهم خواب متناقض،حرکات سریع چشم است که به این نوع خواب،نام خواب با حرکات سریع چشم(REM) را می دهد ضربان قلب و تنفس نامنظم شده و فشار خون نوسان می کند.ویژگی دیگر خوابREM ،رویا دیدن است.

با توجه به منابع دیگر نیز به بحث امواج مغزی می پردازیم موارد بالا بر اساس منابع فیزیولوژی پزشکی مورد تایید وزارت بهداشت بود

امواج آلفا:سطحی از امواج مغزی است که فرکانس آن نصف فرکانس امواج مغز در حالت بیداری کامل است.در این حالت احساسات طبیعی،صلح،راحتی،صفا و آرامش سراسر وجود ما را فرامی گیرد و وقایع خوشایند در بدن ما اتفاق می افتد.اعضا و سیستمهای آسیب دیده شروع به احیا و بازسازی خود نموده و فشار خون به طبیعی ترین وضعیت خود می رسد.

در این هنگام می توان برخی از واکنشهای نیمه آگاه و ناخودآگاه روانمان را که به طور خودکار در بدن عمل می نماید را نیز تحت کنترل گرفت.جرقه های الهام بخش و راهگشای روان که در حالت عادی بسیار نادرند به ظهور می رسند.

امواج بتا:فرکانس امواج مغزی در حالت بیداری کامل از 14 تا 21 سیکل در ثانیه است که آن را سطح امواج بتا می گوییم و بروون گرایی،نگرانی و اضطراب،تمرکز بر محیط اطراف و افکار منطقی به این سطح مربوط می باشد.

زمانی که در بستر قرار گرفته و به خواب می رویم،فرکانس این امواج کاهش می یابد.در حالتی که با آسودگی و با چشمانی بسته در رختخواب خود می آرامیم،فرکانس امواج مغزی به 7 تا  14 سیکل در ثانیه کاهش می یابد که همان سطح آلفا است و حالتی است از یک خواب سبک.

سطح امواج آلفا،لایه درونی ذهن آگاه ماست و حالت آرامش و نیمه خواب است.در نقطه مقابل،سطح فعال امواج بتا یا نیروی ذهن آگاه قرار دارد که برای تلاش و کوشش در زندگی عادی مورد استفاده قرار می گیرد.

امواج تتا:وقتی که به تدریج خواب عمیق تر می شود نزول امواج مغزی بین 4 تا 7 ارتعاش(سیکل) در ثانیه است که حالت تتا می نامند و خلاقیت و رویابینی در این سطح انجام می گیرد.

امواج دلتا:در عمیق ترین حالت خواب،فرکانس امواج مغزی 4 سیکل در ثانیه یا پایین ترین است که آن را حالت دلتا می گویند.

بسیاری از مکاتب معتقدند که دنیای بیرونی انسان،آینه درون اوست و ما هرگونه خود را به تصور در آوریم،زندگی همانگونه جریان پیدا می کند.با استفاده از قوه تصور در سطح آلفا می توان تندرستی خود را توسعه داده و با افزایش مهارتها مشکلات را به آسانی بر طرف ساخت.

شیوه ایجاد موج آلفا

رو به بالا نگریستن باعث تحریک مغز در جهت تولید هرچه بیشتر امواج آلفا می گردد.با نگاه کردن به آسمان محرکات بصری از حوزه بینایی خارج می گردد و سطح فعالیت نیمکره راست مغز افزایش می یابد.

پرده نمایش دهن در حدود 20 درجه بالای سطح افق و بالای دو چشم و زیر دو ابرو قرار دارد.با برهم زدن تمرکز چشم و خیره ماندن به یک جای نامشخص نیز می توان وارد سطح آلفا شد.

از طریق تصویرسازی ذهنی و تفکرات کلامی مثبت،انرژی شفابخش را می توان رها ساخت.

ذهن علاوه بر اینکه منبعی سرشار از حسایستها،ترسها،امیال نامطلوب و عادات ناخواسته و دیرپاست،منبعی از الهامات،نبوغ و کمالات،خلاقیتها و انرژی های روحی است که زندگی ما را غنی تر می سازد.

نحوه کاربرد امواج مغزی

در سطح آلفا ما با دنیای غیر مادی و معنوی یا دنیای اثرات سر و کار داریم و این امواج،تاثیرگذارند.

در فرکانس مغزی 20 سیکل در ثانیه(بتا)عملکرد انسان در بعد عینی و خارجی است.اما در فرکانس مغزی 10 سیکل در ثانیه(آلفا)،تنظیم تشعشعات افکار انسانی،هم عینی و هم ذهنی است.

برای مثال،اشیاء و موجودات بیجان،میدان تشعشعات کلی و ثابتی دارند که به راحتی توسط تشعشعات ساده دیگر و هاله های تنظیم کننده افکار انسانی،تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر می یابند یعنی تاثیر پذیرند.

تنظیم یک میدان انرژی چه عینی و چه ذهنی،به معنای افزودن و کاستن این میدان ثابت است.بصیرتی نیاز است تا در تنظیم این میدان دخالت نماید.

انسان با سطح امواج مغزی بتا با قصد ایجاد تاثیر بر موضوعات و اشیاء قادر است در فاصله ای محدود و معین بر اشیای جاندار و بیجان تاثیر بگذارد اما در سطح فرکانس مغزی 10 سیکل در ثانیه،تاثیرگذاری هم در فاصله معین و محدود و هم تا فواصل نامحدود امکان پذیر است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۳۷


فصل دوم

امواج و ارتعاشات

مفاهیم اولیه

در متافیزیک و فیزیک نوین با واژه های اولیه و پایه علمی مواجه می شویم که زیربنای علمی و پایه ای برای سایر بخشهاست و در حقیقت اگر پی را خوب بسازیم با افزایش معلومات با مشکلات و یا سوالات کمتری پیش می آید در ضمن تمام مطالب پایه ای خواهد بود و کم و کیف بیشتر را خودتان باید دنبال آن باشید به نوعی زمینه تحقیق فراهم است ما با تعاریف محاوره های خیلی کار نداریم و بیشتر تعاریف علمی مد نظر است خیلی از تعاریف خیلی ساده ولی کاربردی و مهم است و حتی در ظاهر همگی در محدوده ی فیزیک نیوتونی است اما کاربرد عمیق فیزیک نوین در اینجا مطرح است که در ادامه به بیان آن نیز می پردازیم سعی شده تعاریف و توضیحات در حدی باشد که همگان بتوانند از آن استفاده کنند

ارتعاشات

حرکتهای رو به جلو و عقب یا بالا و پایین را که خود به خود و سریع تکرار می شوند،ارتعاشات نامیده می شوند. شخص به سختی می تواند در یک ثانیه دست خود را بیش از 5 بار به ارتعاش درآورد و این ارتعاش صدایی به همراه ندارد.اما گاهی ارتعاشاتی وجود دارند که به قدری سریع هستند که دیدن و یا شمردن آنها امکان پذیر نیست و بصورت یک حرکت محو و لرزان و یا صدا قابل درک می باشند.

تعریف فرکانس(بسامد):تعداد ارتعاشات ایجاد شده در یک ثانیه را بسامد یا فرکانس ارتعاش می نامند.برای مثال اگر وسیله ای یک ارتعاش کامل را در یک ثانیه انجام دهد فرکانس آن یک دور در ثانیه یا یک هرتز است.

اگر کمتر از 20 ارتعاش در یک ثانیه اتفاق بیفتد و اگر هم بیش از 20 هزار بار در ثانیه باشد غیر قابل شنیدن است اولی فروصوت و دومی فراصوت نامیده می شود صوت نزدیک به فراصوت و بالاتر از آن زیان آور است و موجب صدمه رسیدن به گوش و ایجاد هیجان مرگ آور و خون ریزی گوش و مغز می شود بمب صوتی این عملکرد را دارد و در جنگها در صورت موجی شدن پیامدهای طولانی مدت و تقریبا دایمی دارد معمولا برای همه به نسبتی پیامدهای آن مشهود است و در صورت همراهی با ptsd یا ضربه روحی پس از بحران خیلی زجر آور است.

وقتی ما حرف می زنیم فرکانس صدای ما ترکیبی از ارتعاشات با فرکانس10/000  بار در ثانیه تولید می کند.در آلات موسیقی 16/000 بار در ثانیه ارتعاش وجود دارد.بطور کلی محدوده شنوایی برای گوش انسان در حدود 20 تا 20/000 بار ارتعاش در ثانیه است.

تعریف موج:موج،حرکتِ یک آشفتگی یا یک تغییر شکل در ماده است که با گذشت زمان،شکل ظاهری آن تغییر می کند. ترسیم یک موج به هنگام حرکت در طول طناب به سادگی قابل نشان دادن است.

مقداری که طناب از وضع تعادل یا موقعیت اصلی خود به سمت بالا و یا پایین حرکت داده می شود،دامنه یا جابه جایی می نامند.

سرعت انتشار موج:یک برآمدگی روی شکل موج طناب را در نظر بگیرید.مسافتی که یک برآمدگی در مدت یک ثانیه طی می کند سرعت انتشار آن موج می نامند که بر حسب متر بر ثانیه اندازه گیری می شود.

فرکانس یا بسامد موج:تعداد برآمدگیهای است که در مدت یک ثانیه از مقابل یک شخص ناظر عبور می کند و بر حسب هرتز بیان می شود.

طول موج:فاصله میان دو برآمدگی متوالی یا دو فرورفتگی متوالی را طول موج می نامند و بر حسب متر اندازه گیری می شود.

این تعاریف در مورد همه امواج،از قبیل امواج روی سطح آب،امواج روی یک طناب،امواج صوتی،امواج رادیویی و امواج نوری و ... صدق می کند یعنی چه امواج مکانیکی که برای جابه جایی به ماده احتیاج دارد و از خلا عبور نمی کند و چه امواج الکترومغناطیس.

تداخل امواج:هنگامی که دو یا چند موج به هم می رسند،داخل یکدیگر فرومی روند و با هم ترکیب می شوند و در مجموع یک آشفتگی جدیدتر ایجاد می نمایند.گاهی نقاطی در اثر خنثی شدن یک موج توسط موج دیگر به وجود می آید و گاهی امواج نه تنها یکدیگر را خنثی نمی کنند بلکه با هم ترکیب شده و دامنه بیشتری را تولید کرده و گاهی یکدیگر را تضعیف می کنند.

امواج الکترو مغناطیس:برخی از امواج برای انتقال خود،به یک محیط مادی مانند آب،هوا،طناب نیاز دارند اما نوع دیگری از امواج نیز وجود دارند که در خلا نیز می توانند منتقل شوند.این امواج را امواج الکترومغناطیس می نامند.این امواج در اطراف ما پر اند طول موجهای مختلفی دارند و در همه جهتی قابل انتشار اند.بر حسب طول موجشان آثار مختلفی دارند و طبقه بندی می شوند زیرا حامل انرژی اند که با گیرنده های مختلف قابل ردیابی می باشند.حامل انرژی فوتون نام دارد که رفتار موج ذره ای از خود بروز می دهد همچون الکترون بر این اساس در نظریات جدید ما  ن از ابر الکترونی استفاده می کنیم و یا در مقیاس بزرگتر احتمالا همان هاله انرژی.امواجی که با چشم معمولی دیده می شوند،امواج نوری نامیده می شوند که دارای طول موج مشخصی هستند.امواجی که پوست بدن را گرم می کنند امواج فرو سرخ یا مادون قرمز نامیده می شوند امواجی که پوست بدن را قهوه ای می کنند امواج ماورا بنفش یا فرابنفش نامیده می شوند.برخی از امواج الکترومغناطیسی می توانند به طور مستقیم از بدن عبور کنند.این امواج پرتوهای ایکس و گاما نام دارند.امواجی که توسط گیرنده های رادیویی و تلویزیونی دریافت می شوند و طول موجشان نسبتا بلندتر است امواج رادیویی می نامند.به طور کلی سرعت امواج الکترومغناطیسی با سرعت نور برابر است.طیف امواج الکترومغناطیس در کتب درسی نیز موجود است.

میکروموج:میکروموجها قسمتی از امواج الکترومغناطیسی هستند که طول موج آنها حدود چند سانتی متر است و امواجی بدون صدا هستند.از پرتو میکروموج برای انتقال مکالمات بین شهری و موبایل و ارتباطات ماهواره ای استفاده می کنند.یک پرتو میکروموج قادر است تعداد زیادی مکالمات را از یک سیم حمل کند.با ارسال این پرتو به ماهواره ای که بین دو قاره قرار دارد،تصاویر تلویزیونی را میان دو قاره منتقل می کنند.یک ماهواره پرتوها را دریافت می کند و قبل از انتقال به گیرنده های روی زمین،آنها را تقویت می کند.همچنین از این امواج برای پختن سریع غذا استفاده می گردد.چنانچه در مسیر چنین امواجی قرار بگیریم مغز و اندامهای داخلی بدن ما نیز پخته می شود.هنگام کار با این امواج باید احتیاط را رعایت نمود.

امواج رادیویی:طول موج آنها بین چند میلی متر تا چند کیلومتر است و برای حمل پیامها و تصاویر تلویزیونی به سراسر دنیا استفاده می شود.با استفاده از امواج رادیویی،پیامهای زمینی را به سفینه ها و ایستگاههای فضایی ارسال می نمایند.ارسال پیام توسط این نوع امواج،بدون صدا و با سرعت نور انجام می پذیرد.امواج رادیویی به باندهای مختلف دسته بندی می شوند که هر باند کاربرد مخصوص خود را دارد.یک دستگاه رادیو می تواند از راه دور،باند امواج کوتاه و متوسط را نیز بگیرد.

میدان انرژی:هر منبع انرژی بر محیط اطراف خود نیرویی اعمال می کند که بر کلیه اشیا آن محیط تاثیر گذار است.این تاثیرات،وسیله ی خطوطی تصور می شود که از آن منبع جاری شده اند.فضایی که انرژی در آن جاری است و بر مکان و اشیا آن تاثیر می گذارد را میدان آن انرژی می نامند.

ابر الکترونی و ماهیت موج ذره بودن فوتون فضا زمان استیون هاوکینگ و نظریه ی هاله ای پروفسور حسابی موارد دیگرى هستند که تحقیق کنید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۳۰