اینکه تشخیص و شناخت آدما رو بذارید واسه موقع عصبانیتشون، مثل این هستش که اول با سنگ بزنی تو سرش بعد بگی چرا داد میزنی بد اخلاق
.
یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم
بیمحکمه زندانی بازوی تو باشم
پیچیده به پای دل من پیچش مویت
تا باز زمینخوردهی گیسوی تو باشم
کم بودن اسپند در این شهر سبب شد
دلواپس رؤیت شدن روی تو باشم
طعم عسل عالی لبهات دلیلیست
تا مشتری دائم کندوی تو باشم
تو نصف جهانی و همین عامل شُکر است
من رفتگری در پل خاجوی تو باشم
(( حتما حتما بخوووووووووووونید ))
(( شهید سید احمد پلارک ))
نام پدر: عباس
تولد: ۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ تهران
شهادت: ۲۲ فروردین ۱۳۶۶ شلمچه
مزار : بهشت زهرا(س).قطعه۲۶،ردیف۳۲،شماره ۲۲
*************************************************
_(( به او میگویند :شهید عطری ))
_خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنند و از خدای او حاجت و شفاعت میخواهند...
_(( از سنگ قبرش همیشه عطر گلاب و گل های معطر ترشح میکند، و مزارش همییییشه نمناک است..طوری که هربار مزار شهید را خشک کنی چند دقیقه بعد از طرف دیگر مزارش شروع به مرطوب شدن با گلاب میکند...))
_شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت…
************************************************
مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش سه کار را هرگز ترک نکرد:
۱. نماز شب
۲. غسل روز جمعه
۳. زیارت عاشورای هر صبح
۴. ذکر ۱۰۰ صلوات در هر روز و ۱۰۰ بار لعن بی امیه
23 ساله بود که شهید شد. مادرش می گوید از سن 13 سالگی نماز شبش قطع نشد...
(( نماز اول وقت چیزی بود که برایش از نان شب مهمتر بود.))
گاهی بعضی کارهایش همه را متعجب می کرد...
((مثلا بین هر دو رکعت نماز شبش کمی می خوابید و دوباره بیدار می شد. وقتی علت این کارش را پرسیدند گفت: آدم باید نفسش را سختی بدهد تا پاک شود.....))
سید احمد همیشه در همه عملیاتها، یک شال مشکی به سر و گردنش می بست....جالب اینکه با وجود سادات بودنش، شال سبز نمی انداخت...
فرمانده ار پی جی زن های گردان عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) بود و این گردان یک هیئت داشت که نامش هییت متوسلین به حضرت زهرا (س) بود؛
هر روز بعد از نماز جماعت صبح، زیارت عاشورا خوانده می شد...شهید پلارک یکی از مشتریان پر و پا قرص این مراسم بود، اما حال او با حال بقیه خیلی فرق داشت...
(( هیچ وقت از یادم نمی رود، به محض اینکه نام حضرت فاطمه زهرا( س) می آمد خیلی شدید گریه می کرد؛ او ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت.))
***********************************************
((ستاره ای از اسمان شهادت ))
خدمت به رزمنده ها را دوست داشت... مثل همیشه برای(( سرکوبی و مبارزه با نفس ))دوطلباااانه مشغول نظافت دستشویی ها بود... برایش مهم نبود که بدنش همیشه بوی بد توالتها را بدهد....
((که در یک حمله هوایی که در حال نظافت دستشویی ها بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود...))
بعد از بمباران، هنگامیکه امدادگران در حال جمعآوری زخمیها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار میآید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.
(( هنگامیکه پیکر آن شهید را به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بهطوریکه اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب میشود.))
((هرکس متن رو خوند جهت سلامتی وتعجیل در فرج اقا امام زمان(عج)و شادی روح پرفتوح شهید بزرگوار سید احمد پلارک و ارواح طیبه شهدا فاتحه و صلوات بفرستد و لطفا به اشتراک بگذارید...))
بزرگترین خاطره انقلاب از منظر امام خامنه ای(مد ظله العالی):
بزرگترین خاطره ی انقلاب این است که همه از خویش بیرون آمدند و در انقلاب حل شدند.
زمانی که کشتی نوح به سلامت پهلو گرفت شیطان رو به حضرت نوح (ع) کرد و گفت تا چندی دیگر مرا آسوده کردی و من فراغ بال دارم با وجود دشمنی ام با تو پندی می دهم.و آن سه خصلت شیطانی و نابودگر است اول کبر که مرا از بارگاه خدا دور ساخت و رجیم کرد دوم طمع آدم و حوا که از بهشت بیرونشان کرد و سوم حسد قابیل که منجر به شهادت هابیل شد. از این دست آموزه ها در مکتب شیطان وجود دارد مثلا روزی شیطان به محضر موسی(ع) رفت و گفت من هزار و سه پند دارم حضرت با خداوند در میان گذاشت که چه کنم خداوند از طریق جبرییل به او گفت هزار پندش فریب است اما آن سه پند را بشنو.هر وقت تصمیم به کار خیر گرفتی در انجام آن شتاب کن وگرنه تو را از انجامش منصرف کی کنم.هر وقت در خلوتی با زن نامحرم قرار گرفتی آنجا را ترک کن وگرنه تو را به کار نامشروع وادار می کنم و هرگاه خشمگین شدی محل را ترک کن و در خشم تصمیمی نگیر که فتنه برپا می کنم
(البته صفت طمع بد نیست طمع به بهشت و طمع به علم و طمع به خود حتی شتایش شده بحث حسد نیز اگر تبدیل به قبطه شود خوب است اما کبر هیچ وجه خوبی ندارد در مقابل خدا تواضع در مقابل نفس انکسار نفس و بحث عزت نفش داریم و در برابر خلق هم رفتار کریمانه که در هیچ شکلی کبر به عنوان صفت خوب نداریم و قابل تبدیل نیست در قرآن هم داریم چه شده انقدر محکم پا بر زمین می زنی مگر می توانی زمین را بشکافی یا چرا انقدر سرت را با کبر بلند می گیری مگر از کوها بلند تر می شوی؟)
چرچیل:وقتی برگ برنده داری هیچ وقت منصفانه بازی نکن.
مارتین لوتر کینگ:پایان زندگی هایمان زمانی آغاز می شود که درباره ی مسایل مهم ساکت می مانیم.
یه خوشگل همیشه تنها میمونه . . .
.
.
.
.
.
.
.
خوشگل نیستی بفهمی چی میگم 😎
چند روزه مطلب خاصی به ذهنم نمیاد
.فعلا قدر منو بدونید تا ببینم چی میشه!😍
ﺟﺎﯾﺰﻩ مضخرفترین ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﻄﺮ ﺭﯾﺰﺵ ﮐﻮﻩ
ﺧﺐ ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﯿﻢ؟ 😕😕
ﺭﺩ ﻧﺸﯿﻢ؟ ﺯﻭﺩ ﺭﺩ ﺷﯿﻢ؟ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺮﯾﻢ؟ نریم ؟ برگردیم ؟ با خودمون چتر ببریم؟ زنجیر سقف بزنیم؟ 😕
ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻪ کرد لامصب؟ 😒
من آرزوی تو کردم که بیشتر باشی
برای این دل سردم تو بال و پر باشی
من از نبود تو تنها شدم ولی ای کاش
خدا کند که بیایی و بیشتر باشی
شب است و تازه شروع شراب و شیدایی
بیا که خاتمه ی این شب و سحر باشی
هوای کوی تو امشب هوای شیدایی است
چه میشود که ز غم های خود به در باشی
تو با قدم زدنت تازه عاشقم کردی
بمان که با قدمت سایه ای به سر باشی
به شاعری من این بس که سهم من شده ای
تو امدی که برای دلم سپر باشی
بیا که این دل من راه عاشقی دارد
خدا کند که تو هم در همین سفر باشی
بگذﺭ ﺍﺯ " ﻧﯽ "،
" ﻣﻦ " ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ ...
ﻭﺯ "ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻫﺎ" ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ ...
ﻧﯽ ﻛﺠﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ؟
ﻧﯽ ﻛﺠﺎ ﺩﺍﻧﺪ، "ﻧﻴﺴﺘﺎﻥ" ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ "ﻣﻦ"...
ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ "ﺭﺍﻭﻱ" ﻣﻨﻢ ...
ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ،
ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭ ﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ ...
ﻧﺸﻨﻮ اﺯ ﻧﻰ، "ﻧﻰ "ﺣﺼﯿﺮﻯ" ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ ...
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ "ﺩﻝ"...
"ﺩﻝ" ﺣﺮﻳﻢ ﺩﻟﺒﺮﻳﺴﺖ ...
ﻧﻰ ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﻮﺩ ...
"ﺩﻝ" ﭼﻮﺳﻮﺯﺩ، ﻻﯾﻖ "ﺩﻟﺒﺮ" ﺷﻮﺩ...
ساواک پرسیده بود به چی اعتیاد داری؟
گفته بود به مطالعه!
تو زندان بود که به درجه اجتهاد رسید.
منبع: کتاب دیدهبان انقلاب، شهید اسدالله لاجوردی
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ : ﻣﻦ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ . ﺻﺪﺍﻣﻮ ﻧﺸﻨﯿﺪﯼ ؟
ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻪ ﺯﺍ : ﭼﺮﺍ ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻮﻣﺪﯼ ؟
ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻪ ﺯﺍ : ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﺩﻡ. :-)
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻼﮎ ﺻﺪﺍﻗﺘﺸﻢ..😂😂😂😂
✅ راز های موفقیت امام خمینی (ره) از منظر رهبر انقلاب
⚡️ ارتباط ایشان با خدای یگانه : «امام خمینی بدین خاطر توانست این حرکت عظیم را در دنیا بوجود آورد، که با خدا ارتباط داشت و دراین راه ملاحظه هیچ چیزی را نمی کرد.
⚡️به اعتقاد من، اخلاص و توجه و اتصال به خدا مهمترین رمز موفقیت او بود.
⚡️وقتی یک انسان، خود را به اقیانوس بی پایان وصل می کند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند بر او فائق آید
⚡️بر اساس یک حقیقت قرآنی هرکس خداوند را یاری کند خداوند در مقیاسی عظیم او را نصرت می کند و امام با ایمان کامل به این قانون الهی، با تلاش بی وقفه برای تحقق دین خدا یعنی آباد کردن دنیا و آخرت ملت ایران، به نصرت خدا برخاست
⚡️مردمی بودن ایشان : « امام وارد صحنه شد، وسط میدان آمد، میان مردم بود، با مردم حرف زد، اصول خود را براى مردم تبیین کرد و آنها را به ایمان روشن بینانه و آگاهانه اى مثل ایمان خود رساند؛ آنگاه ایمان و انگیزه مردم و تعالیم اسلام، معرکه را به سود حقّ و حقیقت تمام کرد.
⚡️« محور همه اصول و قواعد کار امام بزرگوار ما در دو چیز خلاصه میشد: اسلام و مردم.
⚡️نگاه بین المللی :مخاطب امام در سخن و ایده سیاسی اش فقط ملت ایران نبود، بلکه او بشریت را مخاطب پیام خود قرار می داد.
بوی عطری می رسد از دور ، می گویم تویی
قاصدک می رقصد و پرشور ، می گویم تویی
یک نسیمی می وزد بر گونه های خیس من
می رود پس پرده های تور ، می گویم تویی
بغض های کهنه را سر می کشم من بیت بیت
بوسه ها می گیرم از انگور ، می گویم تویی
باد می افتد به گندم زار می لرزد دلم
چون پریشان گیسوان بور می گویم تویی
نیمه شب ها می کنم آغوش روی ماه باز
می شود سر تا به پایش نور ، می گویم تویی
شعر می خوانم برای باغ سبز خانه ام
شاخه شاخه می شود مسرور،می گویم تویی
این غزل می ماند و شب های مهتابی و من
شور می ریزم در این سنتور، می گویم تویی
در میان پنحره ایستاده ام تا یک نفس
بوی عطری تا رسد از دور می گویم تویی