پسر جون اونی که تو می گی فرماندس
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۳۷ ب.ظ
پسر جون!اونی که تو میگی فرمانده اس ....!!!
کنار هم نشسته بودند.سلام نماز را که داد،گفت:قبول باشه.
احمد دلش می خواست بیشتر باهم حرف بزنند.
ناهار را که خوردند.،حسن ظرف ها را شست.
بعد از چایی،کلی حرف زدند.خندیدند.
گفت:حسن بیا به مسئول اعزام بگیم ما می خوایم باهم باشیم.
می آیی؟
گفت:باشه این طوری بیشتر باهم ایم.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
:حاجی مگه چی میشه؟ما می خوایم باهم باشیم.
:باکی؟?😕
:اون پسره که اون جا نشسته.لاغره.ریش نداره.
مسئول اعزام یه نگاهی انداخت و باز گفت:نمی شه.
:چرا؟
_:پسر جون!اونی که تو میگی فرمانده اس،«حسن باقریه»
من که نمی تونم اونو جایی بفرستم.اونه که مارو این ور و اون ور می فرسته.
معاون ستاد عملیات جنوبه.
هدیه به روح شهید حسن باقری