سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۹۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

عذرخواهی به عنوان بخشی از توبه مطرح نیست بلکه یک صفت اخلاقی عرفی محسوب می شود احادیث خاصی مطرح است که خودتان می توانید با رویکرد کلیسایی علل الخصوص در قضایای قبل رنسانس و خرید بخشش خدا مقایسه کنید اول اینکه اظهار گناه خود به دیگران و عذرخواهی و اظهار پشیمانی از گناه پنهانی و حتی تا حدی آشکار غیر عمومی در مقابل دیگران حرام است دقت کنید در برابر هر فردی حرام است در خدیث است که اگر برادر دینی ات عذری هم نداشت برایت عذری بتراش دقت کنید آبروی مومن از قداست کعبه هم به نوعی بالاتر است حدیث دیگر این است که منافق زیاد عذرخواهی می کند با توجه به حدیث و مفهوم توبه و مقایسه با عذرخواهی ذکر این نکته ضروری است که خواه ناخوه جز اظهار عجز در برابر فقط و فقط خالق باعث ریختن آبروست و ربطی به انکسار نفس ندارد پس نباید شخصیت مومن شکسته شود در ضمن این اظهار درخواست های ببخشش در دراز مدت و اگر عمومی باشد باعث شکستن قبح عمل زشت و آن گناه می شود و نتیجه برعکس حاصل می شود این کار دقیقا یکی از روشهای ترویج بی بند و بارانه در عرفانهای نو ظهور است تاثیر دیگر آن گفتیم شکستن شخصیت و کنترل افراد بی اراده و تربیت مریدان پوچ است که خودباخته اند و اتفاقا دیگر هم عرضه کاری صحیح و سالم نیز نخواهند داشت این مدل و الگو در گروه منافیق خلق توسط سران این فرقه اعمال می شود
حالا دقیقا برعکس این موضوع در مورد مکتب اسلام و ارایه آن توسط امام خمینی(ره) مطرح است.یعنی برعکس منافقین که حتی به دلیل داشتن ریش و ظن به حزب اللهی بودن اشخاص را ترور می کردند و در تاریخ مکتوب کاملا موجود است.در فرمان هشت ماده ای امام در مبارزه با منافقین کاملا آمده که اگر به شخصی ظن منافق بودن و عضویت در گروه تروریستی رفت و با حکم قاضی شهر به منزل فرد وارد شدید اما مشخص شد که فرد منافق نبوده اما در منزلش گناه دیگری مثلا آلات قمار یا خلاف دیگری کشف شد شما حق ندارید آن گناه را دنبال کرده و یا افشا کنید،چون به آن دلیل وارد خانه نشده بودید.خودمانی بگوییم همان شتر دیدی ندیدی است .حالا خودتان این را حتی با جاسوسی های رسمی و غیر رسمی و دقیقا نیز به هدف شانتاژهای مختلف و رانتهای اطلاعاتی در زمینه های مختلف حتی اقتصادی و همچنین داشتن نفوذ حتی در شخصی ترین مسایل خانه ها در سیستم های غربی و شرقی و حتی از همدیگر که گاها علنی هم می شود نگاه کنید.
دین نیاز به بزک ندارد.اگر خودمان لکه دارش نکنیم همه ی جهان طالب آن است.روایات را حتی بیان کردنش هم کافی است.سعی کنید الگو باشید.الکی هم حرف تکراری نزنید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۸

رفتن به شرط شفاعت 

وصالی دیگر در بهشت



خاطرات همسر شهید سردار حاج حسین همدانی از آخرین روزهای باهم بودن



کمردرد باعث شده بود برای امور خانه از خانمی کمک بخواهم.اما وقتی حاج آقا بود خودش همه کارها را میکرد.نمیگذاشت غیر از خودش کسی کاری بکند.غذا میپخت ،خانه را جمع و جور میکرد ،میز غذا را میچید و بعد صدایمان میکرد و ماهم مانده بودیم غذا بخوریم یا شرمندگی.

فردای عید غدیر بود. قرار بود قبل از اعزام مجددش و رفتن به ماموریت به کارهای اداری و غیر اداری اش بپردازد و سر و سامانشان بدهد.

مدتی در اتاق مشغول بودم.جانمازش مانند همیشه رو به قبله باز بود.بلند شدم و بیرون رفتم.چشمهایم از تعجب گرد شد.حاج آقا جلوی در فریزر بودو مشغول تمیز کردن آن. گفتم:مگه شما بیرون نبودید؟ کی آمدین من متوجه نشدم؟! چرا زحمت میکشید ؟


نگذاشت حرفم را ادامه بدهم.لبخندی زد و گفت:دیدم کمرت درد میکند گفتم قبل رفتن دستی به این فریزر بکشم شما اذیت نشی...


بعد از فارغ شدن از تمیز کردن فریزر رفت سر وفت غذا و میز غذا و زنگ زد همه ی بچه ها جمع شدند .توی خانه صدا به صدا نمیرسید.نوه ها هر کدام برای حاج آقا شیرین کاری میکردند و حاج آقا در عوض دستمزد مغز بادامها ، بوسه ای میکاشت روی لپ شان یا بغلشان میکرد و می نشاند روی پاهایش  و آموخته های جدیدشان را گوش میکرد.

وقت غذا که شد و همگی دور هم جمع شدیم حاج آقا دست پختش را به همه تعارف کرد و گفت:بفرمایید آخرین  دست پخت بابا!

لقمه در دهان همه ماند. تلخی کام همه را گرفت .

دیدم اوقات بچه ها تلخ شد و چشمهایشان اشک جمع شده .جلو پریدم و گفتم:بابایتان را که میشناسید همیشه از این حرفها میزند.هشت سال توی تیر و ترکش بوده چیزیش نشده.حالاهم خدا حافظش است.

بچه ها غذا را تمام کردند اما اضطرابی درون همه مان گرفته بود.


وقت رفتن هم که شد در خلوت دو نفری مان گفت :وصیت کرده ام همدان من را خاک کنید.به خنده و شوخی گفتم :از این برنامه ها نچین حاجی جان. من برای دیدنت نمیتوانم هر هفته پاشم بیایم همدان مگر اینکه...

خندید و گفت :به چه شرط؟

گفتم:شفاعتم کن! آن دنیا هم...

حاجی همانطور نگاهم کرد و گفت:آن دنیا هم باز با پروانه خانمم هستم.


وقتی خبر شهادت حاج اقا را شنیدم به اتاق رفتم.جانمازش را که سالها به رسم همیشگی اش باز بود جمع کرده بود و من دیر متوجه شدم.



روحت شاد سردار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۲


استادی با شاگردش از باغى میگذشت🚶🏃.

چشمشان به یک کفش کهنه افتاد👞 شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم ......!!!! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین☝... مقدارى پول درون ان قرار بده 💰..... شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را دید با گریه ،فریاد زد خدایا شکرت .... خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى .... میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد انها باز گردم و همینطور اشک میریخت.... استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی.....

در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.

در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.

در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.

در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید.......... هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،

مگر به " فهم و شعور " 

مگر به " درک و ادب " 

مهربانان …

آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !

این قدرت تو نیست،

این " انسانیت " است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۲۲:۴۵

خستم ...ولی هستم قسم به اون خدایی که می پرستم    نرفته هنوز از یادم اون عهدی رو که با عشق بستم   

درسته که چیزی ندارم برات توی دستم ولی هنوز می سازم توی ذهنم رویاتو تا نکنه بگی توی بن بستم هرچی که دارم همینه همین زندگی بدون شیله پیله و بی کینه     پس بگو من بگو تو بگو ما     بگو زندگی هست واسه ما  بگو زندگی که می گن اینه بگو زندگی همین عشق و دوستی و مبارزه ما هستش که هستش بی کینه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۲۲:۴۰

از نوشته های زیبای شهید مرتضی آوینی؛




سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.

اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم

اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!

نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!

اما خبری از پول نبود… 

به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!

گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!


گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت

و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .



خدای من!

من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم

اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالی خالی ام …

فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …


خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟


الهی و ربی  من لی غیرک ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۲۲:۳۰

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺸﮑﻨﻪ ...

 ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﺴﺒﯽ ﻧﻤﺸﯿﻪ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ ... *ﻣﺜﻞ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ*


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﯾﺰﻩ ... 

ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺟﻤﺶ ﮐﺮﺩ ... *ﻣﺜﻞ ﺁﺑﺮﻭ*


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﺨﻮﺭﯼ ...

 ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ...* ﻣﺜﻠ ﻣﺎﻝ ﺑﭽﻪ یتیم*



ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪﺭﺷﻮ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ..  ♡مثل پدرومادر♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ ...   ♡ﻣﺜﻞ ﮔﺬﺷﺘﻪ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پﻮﻟﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺧﺮﯾﺪ ... ♡ ﻣﺜﻞ ﻣﺤﺒﺖ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ..♡.ﻣﺜﻞ دوست ﻭﺍﻗﻌﯽ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ♡ ...ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﭼﺎپﻠﻮﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ ...♡ﻣﺜﻞ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻭﻧﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ تاوان♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻠﺨﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ ﺣﻘﯿﻘﺖ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺷﺘﻪ ...♡ ﻣﺜﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﻪ ...♡ﻣﺜﻞ ﻋﺸﻖ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ ...♡ﻣﺜﻞ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ♡


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ ....♡ ﻣﺜﻞ .......♡

و


یکی همیشه هوامون رو داره .......

.

.

.

.

.


مثل .....♥ خدا♥....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۶:۲۷

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت

ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد


پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد

مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است


به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند

پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو ، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند

پسرک گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم

"برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم "

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت...


برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند ، سوار ماشینش شد و به راه افتاد...



در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند

اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم ، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۷

پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت،نیمه شب خواب دید که بیگناه است،پس اورا آزاد کرد

پادشاه گفت: حاجتی بخواه

درویش گفت:وقتی خدایی دارم که نیمه شب تورابیدارمیکندتامرا ازبند رها کنی،،،نامردیست که از دیگری حاجت بخواهم...

لحظاتتان پراز رحمت الهی.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۵

با یکی عشق ورز از دل و جان 

تا به عین الیقین عیان بینی

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده و لا اله الا هو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۰۵:۴۰

در مقالات گذشته در باب اسلام و برده داری نظر گذراندیم اما می خواهیم در روند بحث ازدواج به ازدواج موقت یا همان عقد موقت یا مشهور در بین مردم اصطلاح رایج صیغه بپردازیم و با توجه به رویکرد قرآن و هدف اهل بیت ببینیم این آیا باعث فساد است یا جلوگیرنده فساد و دلیل و رویکرد دین و فقه نسبت به آن چیست در قدم اول چند قانون خاص را در رابطه با این نوع ازدواج بیان می داریم اینکه در این نوع ازدواج از نظر تعریف فقهی امکان ازدواج مرد مسلمان با زنی از اهل کتاب یا کفار و مشرکین با دادن اجرتشان یا همان مهرشان قابل انجام است و مشکلی در ایجاد سبیل نیست و حرمتی ندارد به انفاق نظر بیشتر علما در این ازدواج اجازه پدر یا در صورت عدم امکان یا عدم رضایت بی مورد پدر یا ولی نیازی به اجازه حاکم شرع نیست البته بعضی بحث اینکه دختر بکارت نداشته باشد را مطرح می کنند البته بعضی نیز این را برای بحث ازدواج دوم و به بعد در مورد دایم می دانند بگذریم مورد قانون شرعی خاص بعدی تعیین زمان ازدواج و محرمیت است مثلا حتی تا نود و نه سال ذکر این نکته ضروری است که ما چیزی به نام صیغه محرمیت نداریم بلکه همان عقد موقت با تعیین شروط است که این شروط جزو موارد خاص در ازدواج موقت است در ازدواج دایم دو شرط بدون امکان نقض داریم و اگر لحاظ نشود عقد باطل است یکی بحث تمکین یعنی همان مقاربه یا دخول برای همسر و دیگری خروج همسر بدون اذن شوهر امکان ندارد که قوانین شرعی خاص خود را دارد اما در ازدواج موقت زن می تواند این شرط را با شرایطی در ذیل عقد بیاورد که نمی خواهد قبول کند و اتفاقا عقد صحیح است یعنی زن می تواند در شرایط قبل عقد ذکر کند که به جز تمکین از راههای دیگر مثل معاشقه شوهرش بهره ببرد البته اگر در ادامه زن راضی شود هیچ ایرادی برای مقاربت نیست دقت کنید کلا در ازدواج وجود شاهد لزومی ندارد اما در طلاق باید باشد در ضمن ازدواج موقت پایان زمان بدون تمدید از طرف زن و درخواست مرد در حکم جدایی است البته شامل احکام طلاق نمی شود و این ازدواج نیز طلاق معنی دارد در ضمن در ضیغه ذکر مدت زمان و میزان بهره و تعیین مهریه و به نوعب مبلغ ضروری است و وجود عاقد یا گفتن خطبه به عربی واجب دین نیست ولی باید معانی واژگان به دقت منتقل و از طرف هردو مورد قبول واقع شود در این ازدواج ما بحث نفقه نیز نداریم

دقت کنید چیزی که از اهداف اسلامی و قرآنی این نوع ازدواج مورد نظر است اتفاقا تقویت زندگی زناشویی و عدم فساد و همچنین میل به تبدیل این نوع ازدواج به دایم است و این ازدواج جایگزین ازدواج دایم نیست بلکه زمینه برای آن است اما باید مسایلی در این ازدواج لحاظ شود دقت کنید هدف ازدواج است دقیقا مثل یک ازدواج دایم با کمی شرایط متفاوت هدف مشروعیت دادن به الگوی دوست دختر دوست پسری نیست بلکه باید غیرت و حیا وجود داشته باشد و قوانین اخلاقی در ازدواج و رابطه باشد باید مسوولیتی وجود داشته باشد و با احساسات نیز بازی نشود در  این ازدواج نیز واژه و مفهومی تحت عنوان خانه معنی دارد و به هیچ عنوان خیابانی نیست.در قرآن حتی ازدواج مشروع پنهانی نیز نهی شده این در مورد این ازدواج صادق است قرار نیست جار زد اما پنهان کاری جایز نیست دقت شود در مسایلی مثل بحث فرزند و ارث قوانین مشخص شرعی وجود دارد در ضمن طبق بعضی مسایل اگر حتی ما دلیل فقهی فرزند آوری را دلیل بر عده بدانیم  که اتفاقا قرآن دلیلش را به صراحت مثلا در بحث عده طلاق امکان رجعت قرار داده و در بحث دوم و نه به عنوان دلیل وجود فرزند را  اما هنوز هم با حتی بدون بحث تعریف طارق و بحث ایمان و ازدواج درونی اگر ما امکان بچه دار شدن همسر زکریا یا تولد عیسی را بپذیریم و با توجه یه اینکه شرط عده و ایجاد آن مقاربت و دخول است نه حتما انزال یا عدم انزال یا عدم توانایی بچه دار شدن البته بازهم قوانین  فرق می کند اما به هیچ عنوان هدف این ازدواج روسپی گری شرعی نیست و این یک تهمت است دقت کنید اگر همان روح آیات نور سی و سه و نور پنجاه و هشت رعایت نشود مورد خطرناک تری امکان پذیر است و آن برده داری نوین است دقت کنید حتی اگر بحث پول و مادیات هم باشد برای زن است و زن نباید مجبور باشد حال به هر نحو باکه باید بالاخره محبت و رضایت قلبی باشد وگرنه با برده داری فرقی ندارد دقت کنید ازدواج بحث نفس و امانت است نه کالا و خرید و فروش و هدف اصلی آن ایمان و مبانی نحل ۷۲ است در ادامه ذکر این مورد ضروری است که دقت کنید حقیقت شرع و اسلام ضروری اجتماع است نه عرف جامعه رسم و رسوماتی که در راستای شرع نباشند و حتی مخل آن شوند به هیچ وجه جایی در دین ندارند و اتفاقا یکی از اهداف اصلی دین نابودی رسومات غلط و پایدار کردن رسومات صحیح در اجتماع است و فقط رسومات در طول دین و کمک کننده و همراه آن نه تنها باقی می مانند و انجام آن اشکال ندارد بلکه دین آن را تقویت هم می کند و اساسا هویت بخشی هم می کنند 

در رابطه با تاریخچه صیغه و مقایسه آن با بحث غلام و کنیز خودتان تحقیق کنید فقط در داستان کربلا هر دفعه به اسارت زینب رسیدید یا هروقت داستان شهربانو را خواندید و اشک ریختید به حرمت سید و سالار شهیدان ما را هم دعا کنید ان شا الله اسلام از شر یزیدیان و تکفیریها و سلفی ها و وهابی ها راحت شود و منتقم زهرا ظهور کند و عدل و داد را در جهان گسترش دهد و تمام اسلام و تمام ادیان توحیدی با هم به وحدت الهی و حکومت برسند و جهان بشری پیشرفت همه جانبه خود را در همه ی زمینه ها شاهد باشد و همه با هم برادر باشند و جهان از شر طاغوت ها خلاص شود و اسلام و مسلمین جهان دینشان برهمه ی ادیان چیره شود حتی اگر کافران را خوش نیاید و مسلمان و موحدان و تمام آزادی خواهان جهان گرد هم جمع شوند و زندگی در پرتو عدالت را تجربه کنند

در ضمن اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۱۵

در جاده ى انقلاب روی تابلویی نوشته است:


جاده لغزنده است

دشمنان مشغول کارند!

با احتیاط برانید

سبقت ممنوع...

دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به "امام" است..

حداکثر سرعت بیشتر از سرعت "ولی فقیه" نباشد

اگر پشتیبان "ولایت فقیه" نیستید لااقل کمربند "دشمن" را نبندید!

دور زدن اسلام و اعتقادات ممنوع

با دنده لج حرکت نکنید و با وضو وارد شوید

این جاده مطهر به خون شهداست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۰

" داستان کوتاه "


* تعجب عزرائیل !


سلیمان (ع) روزی نشسته بود و ندیمی با وی ، ملک الموت ( عزرائیل ) در آمد و تیز در روی آن ندیم می نگریست ، 

پس چون عزرائیل بیرون شد ، آن ندیم از سلیمان پرسید که این چه کسی بود که چنین تیز در من می نگریست ؟ 

سلیمان گفت : " ملک الموت بود " 

ندیم ترسید ، از سلیمان خواست که به باد فرمان دهد تا وی را به سرزمین هندوستان برد تا شاید از اجل گریخته باشد ،

سلیمان باد را فرمان داد تا ندیم را به هندوستان برد ،

پس در همان ساعت ملک الموت باز آمد ، سلیمان از وی پرسید که آن تیز نگریستن تو در آن ندیم ما ، برای چه بود ؟

عزرائیل گفت : " عجبم آمد ، مرا فرموده بودند تا جان وی را همین ساعت در زمین هندوستان قبض کنم ، در حالی که مسافت بسیار دیدم ،

میان این مرد و آن سرزمین ، پس تعجب کردم ! "


" بخشی از کتاب حکایت پارسایان ، مولف رضا بابائی "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۱

به روایت افسانه‌ها روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.


او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود.


ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد !!!

کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟ شیطان پاسخ داد: نومیدی و افسردگی است .


آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟

شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند، فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم.


اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بکنم. من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها به کار برده‌ام. به همین دلیل این قدر کهنه است ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۷

5 خاصیت در مداد است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .

صفت اول :

می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .

اسم این دست خداست .

او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد .

صفت دوم :

گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .

پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .

صفت سوم :

مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .

بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.

صفت چهارم :

چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .

پس همیشه مراقب درونت باش چه خبر است .

صفت پنجم :

همیشه اثری از خود به جا می گذارد .

بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۲:۲۶

آمریکا کجاست؟؟!!!

آمریکا جاییست که بزرگترین کمدینش (رابین ویلیامز) ازفرط افسردگی

خودکشی میکنه

و ایران جاییست که افسرده ترین مردمانش 24 ساعته

درحال جک ساختن هستن!!!!!!

تاحالا ازاین زاویه نگاشون نکرده بودم... 

آمریکایی های بدبخت 😎😎😎🙇



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۲:۲۰

بسم الله الرحمن الرحیم


تصفیه عمل



«مولی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)»:

تَصفِیةُ العَمَلِ اَشدُّ مِنَ العَمَلِ!

تصفیة عمل (تا به حدّ خلوص برسد) از خود عمل سخت‌تر است! (فهرست غرر، ص ۲۸۰)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۲:۰۰

گویند "حر بن یزید ریاحی" اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.


"عمر سعد" هم اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد!


 کی می‌داند آخر کارش به کجا می‌رسد؟


دنیا دار ابتلاست.


 با هر امتحانی چهره‌ای از ما آشکار می‌شود، چهره‌ای که گاهی خودمان را شگفت‌زده می‌کند. 

چطور می‌شود در این دنیا بر کسی خرده گرفت و خود را ندید؟


 می‌گویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمی‌شود به عبادتت، به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی. 


 خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.


شاید به همین دلیل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و می‌خواهی دعا کنی، یادت نرود "عافیت" و "عاقبت به خیری‌ات" را بطلبی.

 

...

‌ مرحوم دولابی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۰۱:۲۲

چرا ما سگ امام حسین- علیه السلام- نیستیم!؟

همه می‌دانیم که ولایت حقیقی و انحصاری از آن خداست و از غیر خدا کاری ساخته نیست؛ آن گونه که قرآن کریم با یادآوری این معنا می‏‌فرماید: «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِی[1]؛ یعنی: ولایت منحصراً از آن خداوند است»، و همچنین در آیه‌ای دیگر می‏فرماید: «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر[2]؛ یعنی: برای انسان ولی و یاوری جز خدا نخواهد بود.»

از همین رو هنگامی سخن از ولایت پیامبر و اهل‌بیت- صلوات الله علیهم اجمعین- به میان می‌آید در واقع این ولایت برگرفته از همان ولایت الهی بوده و جدای از آن نیست. پس اهل‌بیت- علیهم‌السلام- برای ما هیچ‌گاه هدف و مقصود نهایی نبوده و نیستند. محبت و عشق ما به آن بزرگواران نیز به خاطر ولایت الهی است که در وجود آنها تبلور یافته است. همچنین از آن جهت تبعیت و اطلاعت ایشان بر ما واجب است که  آنها ما را به ولایت و اطاعت از خداوند رهنمون می‌سازند. در این راستا باید ابراز محبت و اطاعت ما از اهل‌بیت- علیهم‌السلام- نیز به گونه‌ای باشد که دیگران گمان نکنند که شیعه، ائمه خود را هدف و مقصود نهایی می‌داند و برای آن بزرگواران محبت و ولایتی مستقل از ولایت خداوند قائل است. البته این معنا در ذهن بیشتر شیعیان متمرکز بوده و همه به آن اعتقاد دارند، اما گاهی رفتارها و سخنان بعضی از شیعیان ناآگاه خلاف آن را به دیگران القاء می‌کند.

پس هنگامی که بزرگان دین می‌گویند:«سینه خیز به سمت حرم نروید، نگویید سگ حسین هستم، به حالت سجده آستانه قبور ائمه را نبوسید، و… » همه این نهی‌ها به خاطر آن است که نباید به گونه‌ای نشان داد که اهل‌بیت- علیهم‌السلام- هدف و مقصود نهایی هستند، بلکه خضوع و خشوع کامل را باید به خداوند متعال نشان داد و از منشأ و انگیزه محبت به اهل‌بیت- علیهم‌السلام- منحرف نشویم.

البته این سخن بارها توسط اهل‌بیت- علیهم‌السلام- به شیعیان تذکر داده شده است چنانچه هنگامی عبدالسلامِ هَرَوِی‏ خدمت امام رضا علیه‌السلام عرض می‌نماید که نزد مردم  شایع کرده‏‌اند که شما ادّعا می‌کنید مردم بنده زر خرید ما هستند! آن حضرت در پاسخ فرمودند: «خداوندا! اى کسى که آسمان‌ها و زمین را آفریده‏اى و به ناپیدا و پیدا آگاهى، تو شاهدى که من چنین مطلبى را هرگز نگفته‌‏ام، و از احدى از پدرانم- علیهم‌السّلام- نشنیده‌‏ام که چنین کلامى گفته باشند، بار الها! تو خود می‌دانى که از این مردم چه ستم‌هایى به ما وارد شده است، و اینکه این افترا هم از ستم‌هاى ایشان ست که درباره ما روا داشته‌‏اند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۰۱:۲۰