سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۲ مطلب با موضوع «منابع و مطالب اصلی و خاص :: مقاله پایه اصلی :: فصل یازدهم و دوازدهم» ثبت شده است


فصل 12

سیستم کنترل کننده بدن

این نوع سیستم از هشت غده تشکیل شده است که عبارتند از:

غده هیپوفیز،تیرویید،پاراتیرویید،تیموس،آدرنال،لوزالمعدع،بیضه در مردان و تخمدانها در زنان.

این غدد موادی بنام هورمون در خون ترشح می کنند.هورمونها پیام آوران شیمیایی متحرک در خون هستند.در نهایت تمام اطلاعات در بدن به غده هیپوفیز بازمی گردد.

هیپوتالاموس مرکز حیاتی ترین غریزه زیست شناختی یعنی غریزه تولید مثل است.

برای مثال،تولید مثل در بدن زن با پیدا و پنهان شدن ماه ارتباط دارد.هر بیست و هشت روز یکی از تخمکها در تخمدان رها می شود.دوران رسیدن تخمک و آزاد شدن آن و سفر از تخمدان تا رحم و آماده شدن رحم برای دریافت اسپرم و در صورت عقیم ماندن تخمک،پاکسازی مخاط این دیواره همگی توسط مخلوطی از هورمون ها کنترل می شود و مرکز کنترل همه امور بدن باز به مغز ختم می گردد.

کم کاری یا بیماری در هر غده موجب اختلال در کار سایر غدد می گردد و مغز بلافاصله آگاه می شود و حاصل این اختلال بر سلامتی انسان اثر منفی می گذارد.

هر غده به یکی از مراکز چرخش انرژی در بدن (چاکرا) مربوط می گردد.با تمرین انقباض و فعال شدن آن حوزه از انرژی،اثرات ظریفی روی مغز و غده هیپوفیز و همچنین هیپوتالاموس ایجاد می شود.در نتیجه این تحریکات،گرفتگی و اسپاسم نواحی لگن خاصره بر طرف شده و در حالت آسایش  و راحتی قرار می گیرد.

بدین ترتیب تمرکز و انقباض نواحی لگن خاصره یعنی عضلات مخرج و انتهای روده بزرگ و مقعد،همچنین دنبالچه و دستگاه تناسلی و اعضای ادرار و اندامهای جنسی و ایجاد کنترل بر اعمال ادرار و مدفوع (با توجه به اینکه این حرکات و پمپای انریی در جنوبی ترین قسمت بدن رخ می دهد اما بر روی شمالی ترین نقاط بدن در مغز تاثر می گذارد) در کلیه اعمال حیاتی و وظایف سیستم  اعصاب و غدد تاثیر مثبت  دارد.پس از اتمام مراحل پمپای،اثرات آن بر روی سیستم خودکار یا سمپاتیک پدیدار می شود،یعنی رشته اعصاب پاراسمپاتیک یا اعمال ارادی بر رشته اعصاب سمپاتیک یا خودکار بدن تسلط یافته و در نتیجه احساس استراحت و آرامش عمیق در بدن ایجاد می شود و نتیجتا امواج آلفا از مغز صادر می گردد.در مراحل پیشرفته تر به صدور امواج تتا و دلتا نیز منجر می گردد و چون در حالت بیداری این اعمال بطور ارادی صورت پذیرفته،حالت خلسه و بی ذهنی کامل رخ می دهد.

با تصفیه انرژی پرانیک در قسمت لگن خاصره،انریی پتانسیل (نهفته در ماده) آزاد می گردد و72/000کانال انتقال انرژی نیز در بدن وجود دارد که در اثر انقباض فعال می شود و توسط تکرار اذکار و اسماء الهی به سمت مخارج حروف جاری می گردد و از درون شخص به سمت جهان جاری و ساری می شود.

در حین حرکت در نادیها در داخل بدن همه ی آن انرژیهایی که در کانالها یا نادیها رسوب کرده و کانالها را مسدود نموده یا گره های انرییهای مانده ای که تولید بیماری و غده و سرطان نموده را به حرکت در می آورد و پاکسازی می کند و بدن را کاملا شستشو داده و حالت فوق العاده خاصی ایجاد می نماید.

برخی از دراویش در چنین حالتی به درون آتش می روند یا آتش گداخته را بر زبان خود می گذارند و یا با شمشیر و تیغ،سر و بدن خود را می برند و حتی قطره ای خون از محل بریدگی جاری نمی شود.

در چنین حالتی یک جریان برق خفیف یا حتی قوی در بدن احساس می شود که گاهی صدای آن نیز شنیده می شود و این همان ارتعاشات کنترل شده است که با آگاهی الهی وصلت خورده و جاری می گردد.

پاکسازی نادیها یا کانالهای انرژی هنگامیکه شخص مشغول تکرار اسم الهی است و به هیچ چیز توجهی ندارد،دیگر به سیستم اعصاب و مغز و غدد فکر نمی کند و سعی بر انقباض ناحیه میانی بدن دارد.او خود به خود تنفس عمیق تری انجام می دهد که هم میزان هوای که به ششها و ریه وارد می کند افزایش می یابد و هم تنفس معمولی خود را که به طور روزمره ناقص و در ناحیه گلو و سینه انجام می گیرد را به داخل شکم و اطراف ناف هدایت می نماید.این حالت (تنفس معمولی) ممکن است به خم و راست شدن شخص بینجامد.حتی امکان دارد شخص بصورت نیم خیز قرار گیرد.همین حرکات (ناشی از تنفس معمولی) سبب فشار به مهره های ستون فقرات می گردد.

هرچه حجم هوای تنفس شده در بدن افزایش یابد کانالهای انریی بازتر شده و انریی حیاتی یا پرانای بیشتری در بدن ذخیره می شود.در ابتدای امر که شخص شروع به ذکر نام الهی می کند و مبتدی است ریتم و هارمونی و هماهنگی لازم را که تنفس با تکرار کلام دارد را نمی شناسد ولی به مرور زمان،و با مدتی تمرین،خود به خود با این مقوله به طور عملی آشنا می شود.به مرور زمان با افزایش حجم هوای تنفس شده به درون در حوالی ناف حبس دم صورت می گیرد.پرانا یا انرژی حیاتی ذخیره شده در کانالهای انرژی آنقدر موجود هست که شخص نیازی به نفس گیری مجدد احساس نمی کند یا تعداد نفس گیری بین اذکار کمتر شده و در بین دو تنفس تعداد بیشتری از اسم الهی را بدون نیاز تنفس تکرار می نماید. این عمل سبب می شود انرژی حاصل از نام الهی مستقیما به سمت خارج نشود و در مراکز بخصوص انرژی وارد شود و ارتعاشاتی ایجاد نماید که موجب شارژ آن باتریها در بدن می گردد و قدرت و سلامتی بدن را تضمین نماید.

بطور کلی بیماری با مسدود شدن کانالهای انرژی در نقاط مختلف بدن رخ می نماید.ابتدا انرژی در نقطه ای خاص در بدن از ارتعاش و حرکت باز می ایستد و از فرکانس آن یا درجه نورانیتش کاسته شده و کم کم به یک گره تاریک تبدیل می شود.اگر نتوان با شستشوی درون بدن بوسیله انرژی،این تاریکی و گره را بازنمود بیماری شدت بیشتری یافته و شخص در آن اندام خود احساس درد و ناراحتی می کند.

افراد روحانی که انریی های روحی و روانی خود را به شدت تقویت نموده باشند می توانند حتی با دست کشیدن به بدن بیمار و یا هاله اطراف او و یا حتی از راه دور با قدرت فکر خود بیماران را شفا دهند.

بدین ترتیب،درک این مطلب مهم است که تمام این حالات بین دو قطب مثبت و منفی در بدن یا دو نیروی متضاد صورت می گیرد که در مکتب چینی و در فلسفه تاتوا،ِ«یین و یانگ»خوانده می شوند و همانطور که خداوند در قرآن کریم فرموده که ما شما را به صورت زوج آفریده ایم،جهان ترکیبی از تعادل دو نیرو است و آگاهی و شناخت در عرصه تضاد این دو نیرو حاصل می شود.مثبت و منفی،سیاه و سفید،ماه و خورشید،مذکر و مونث،مرد و زن،روز و شب،که اگر یکی از این دو طرف وجود نداشته باشد طرف دیگر نیز ناشناس باقی می ماند و ارزش و اعتبار یکی بدون وجود آن دیگری مفهومی ندارد.ترکیب صحیح و تعادل نیروهای یین(مونث) و یانگ(مذکر) در بدن نیروی سومی ایجاد می کند که نیروی جی نام دارد.این نیرو در ایران باستان همان نیروی کی نامیده می شد و هرکس این نیرو را به همراه داشت دارای فروهر یا نیروی پاکان بود و شایسته پادشاهی و فرمانروایی بر مردمان مانند کیخسرو و کیکاووس.

در فلسفه یوگا کانال انرژی منفی یا ماه را آیدا و کانال انرژی مثبت یا خورشید را پنگالا می نامند که هر دو جنبه های متضاد پرانا محسوب می شوند و از ترکیب انرژی های آیدا و پنگالا،انرژی عالی تری حاصل می آید که در سوشومنا به سمت بالا حرکت کرده و همین نیروی عالی مدنظر و مطلوب یوگی ها می باشد.این نیرو را کندالینی یا نیروی مار خفته می نامند.

پرواز خستگی ناپذیر،غلبه بر مرگ،جوانی و جاودانگی،بخش اندکی از تواناییهای فردی است که به این نیرو دست یافته باشد.

در کتاب دبستان المذاهب که مرجع مکاتب قدیم ایرانی است نیز از کانالهای انرژی با نام مینا،مهنا و مانا یاد شده است.

طب سوزنی نیز که یک سیستم شفابخش چین باستان بوده،کانالهای عبور انرژی را که در مکتب یوگا،نادی نامیده می شود مطرح می سازد و به مدارهایی می پردازد که امتداد مسیر انرژی در بدن هستند و مری دیان نام دارند و وظیفه این مدارها حمل و انتقال نیروی چی یا کی به تمام نقاط بدن می باشد.در سیستم شفابخشی وسیله طب سوزنی تاکنون 60 مسیر مورد استفاده قرارگرفته که 12 مدار اصلی و 8 مدار فرعی آنها مهمتر است.

هر مدار انرژی در ارتباط با نقاطی روی بدن می باشد که وقتی آن نقاط با سوزنهای مخصوص تحریک شوند با جاری شدن انرژی در آن مدارها،سلامتی به بدن باز می گردد.

دو مجرای خاص انرژی که یکی ادراک و دیگری رهبری کننده نام دارند مخازن نیروی چی هستند و انرژی را به همه نقاط بدن می رسانند.مجرای ادراک همان کانال نیروی یین(مونث) است و مجرای رهبری کننده، کانال یانگ(مذکر)است.

چرخ ها یا مراکز انرژی

شبکه حاصل از مخلوط همه انواع این مری دیان ها،شبیه یک شبکه توری مانند،جریان دایمی چی را در بدن هدایت و توزیع می کند.این شبکه تور مانند که شبیه رشته های بافته شده درخشان و در هم تنیده مشاهده می شود همان بدن انرژیایی موسوم به بدن پرانیک است.

هنگامیکه این مدارها در نقاط خاصی با هم برخورد پیدا کنند و نقاط اشتراک داشته باشند مکانهای خاصی را ایجاد می کنند که حالت حوزه یا ناحیه هایی را مشخص می کننند که چون از چند کانال مختلف انرژی یا پرانا دریافت می کنند مانند حوضچه انرژی می شوند و درخشان تر از نقاط دیگر بدن می باشند و دارای یک حرکت گردابی مانند هستند.وقتی در حالت کاملا عادی و ضعیف باشند مانند دایره های درخشان به قطر 5 سانتی متر به نظر می رسند که پیوسته در چرخش هستند اما در هنگام شارژ و قوی شدن بصورت حوضچه های انفجاری از نور هستند که مانند خورشید می درخشند.

این مراکز انرژی های جاری و روان را چرخ ها یا چاکرا نیز می نامند و تعداد این نقاط مشترک نادیها یا مری دیانها در بدن انسان 21 نقطه فرعی می باشد و هفت ناحیه اصلی که از همه مهمتر هستند.

هفت مرکز یا هفت اورنگ

1-چرخ اول:در یوگا با نام مولادهارا یاد می شود.به شکل قیف مانند و دهانه آن به سمت زمین است.در حالت سلامتی در جهت عقربه های ساعت می چرخد و انرژی می گیرد.با عنصر خاک در ارتباط است و وابسته به  عملکردهای استخوان و ماهیچه در بدن است.رنگ آن در چرخه طیف رنگین کمان قرمز است و میل به زندگی،خود پرستی و حب ذات و مادی گرایی از این چرخ ایجاد می شود.در صورت اختلال در این مرکز،سرعت و جهت چرخش آن تغییر کرده،اگر بیش از حد کار کند و سریعتر بچرخد،موجب غرور و خودخواهی،پول دوستی و ظلم و ستم کردن می شود.و اگر کند بچرخد یا خلاف عقربه ساعت کار کند سبب پوچی و بی انگیزگی،بی علاقگی به زندگی،میل به خودکشی می گردد.در حالت شدت،عقب افتادگی ذهنی ایجاد کرده و شخص منگل و کودن می شود.

2-چرخ دوم:در یوگا با نام سوادهیستانا به معنای خانه جهل می باشد.به شکل قیف دو طرفه است و از دو طرف بدن هم در سمت ستون فقرات و هم در جلو دیده می شود.تحت تسلط ماه است و با عنصر آب مربوط می باشد.اندام بدن که در ارتباط مستقیم با این مرکز می باشد آلات تناسلی، رحم در زنان و پروستات در مردان،اندام دفع، کلیه ها،مثانه ،حالب ، میزنای و دیگر اعضای مربوط به این قسمت از بدن است.وابسته به امیال جنسی می باشد.مرکز میل جنسی در سمت جلوی بدن است و در سمت پشت توان جنسی را مشخص می نماید.از نظر ذهنی و روانی در ارتباط با جنس مخالف و میل به روابط زناشویی و تولید مثل و لذتهای مشترک بین انسان و حیوانات است.در سریع و کار بیش از حد،شخص شهوتران و عیاش،فاسد و ولخرج می شود.و در حالت صورت چرخش کم کاری و کند چرخیدن و یا بر عکس کار کردن،بی میلی به جنس مخالف و میل به تجرد و خسیس بودن ایجاد می کند.

اگر دریکی از دو سمت بدن،یکی از دهانه قیف ها تندتر یا کندتر کار کند،منجر به بروز اختلال در بدن شده و شخص همجنس گرا (هموسکسوئل) می گردد.اگر سمت جلو تندتر کار کند(در هنگام عمل ارضای جنسی )شخص فاعل و اگر در سمت ستون فقرات تندتر بچرخد شخص مفعول واقع می شود.

بطور کلی هر مرکز دارای ذخیره حافظه است و عملکردها و کارماهای منفی افراد در این مرکز ذخیره می گردد.

3-چرخ سوم،در یوگا به مانی یورا معروف است به معنای شهر جواهر و امنند چرخ دوم،قیف دو دهانه به سمت جلو و ستون فقرات است.در سمت جلو تقریبا روی ناف،زرد رنگ،وابسته به خورشید است و در ارتباط با عنصر آتش و به اندام گوارشی و لوزالمعده مربوط می شود.به طور معمول از لحاظ ذهنی بر توانایی و اقتدارریالقدرت منطق و تفکر تسلط دارد.اگر بیش از حد و تندتر بچرخد شخص وراج،زورگو،باجگیر و لات می شود.و اگر کندتر از معمول کار کند بی حوصلگی،کندذهنی،بزدلی و بلاهت در شخص ایجاد می نماید.

4-چرخ چهارم:در یوگا با آناهاتا معرفی می شود و به معنای صدای بی صدا است. در سمت جلوی بدن بر جناق سینه واقع شده و به رنگ سبز و با عنصر باد مربوط می باشد.وابسته به سیاره زهره است.اندام مرتبط با این مرکز قلب،جریان خون،سیستم ایمنی،غدد لنفاوی و غده تیموس است.مولد عشق و عاطفه است. در حالت معمولی هویت درونی شخص و درون نگری را ایجاد می کند.بیش از حد کار کند منجر به بی غیرتی و عدم تعصب،تزلزل در عشق و بی ثباتی را سبب می گردد و در کم کاری و کند چرخیدن دلیل قساوت و شنگدلی،تندخویی و میل به قتل و کشتار می گردد.

5-چرخ پنجم:در یوگا ویشودهی به معنی صوت آغازین است.به رنگ آبی آسمانی و وابسته به اتر است و به سیاره عطارد مربوط می گردد.از نظر فیزیکی با ریه،اندام تنفسی،گلو،نای و حنجره،زبان و پوست و همچنین با غدد تیرویید و پاراتیرویید در ارتباط است.از بعد ذهنی و روانی میل به ارتباط با سایرین،لذت بردن از کار و محیط و اطرافیان و حضور در اجتماع را در فرد ایجاد می کند و شخص علاقمند به فراگیری علوم غریبه می باشد.وقتی بیش از حد کار کند،شخص پرحرف و وراج می گردد و با زخم زبان زدن و فحاشی و ایراد گرفتن زندگی را بر خود و دیگران زهر می سازد.و در صورت کم کاری،موجبات لکنت زبان و گریز از جامعه و انزواطلبی شده و شخص با نارضایتی از زندگی،عمر را سپری می کند.

6-چرخ ششم:در یوگا با آجنا چاکرا معرفی می گردد و مقدسترین مرکز انرژی است.تقریبا روی غده هیپوفیزو بین دو ابرو قرار دارد.از لحاظ فیزیکی با اعصاب جلوی سر،چشم چپ،شنوایی و لامسه مربوط است.رنگ ارتعاش آن نیلی رنگ و در بعضی مواقع بنفش است و به سیاره مشتری و اورانوس وابسته است.به عنصری وابسته نیست.از نقطه نظر روانی،بخشایش و روشن بینی مادی و ماورایی در شخص ایجاد می کند.در صورتی که بیش از حد کار کند کینه جویی و خشم و نفرت،دیدن اشباح و ارواح و اجنه، تصمیمات عجولانه ومیل به فالگیری و کنجکاوی بیش از حد را موجب می گردد.و در حالت کم کاری و کندی،چشم شوری،بی قید و بند بودن و بی خیالی و بدون فکر برای آینده بودن را ایجاد می کند.

7-چرخ هفتم:در یوگا ساهاسارارا نام دارد به معنای نیلوفر هزارگلبرگ،گاه به رنگ سفید و گاهی بنفش و اناری است.وابسته به کیوان (زحل) و نپتون است.در مرکز فرماندهی بدن واقع شده و به غده پینه آل در مغز مربوط است و با اعصاب کل بدن در ارتباط مستقیم می باشد.در حالت عادی،شخص معنوی،علاقمند به بهبود اجتماع،بخشنده و بزرگوار و معتقد به حوزه های کیهانی است.در صورت تند کارکردن شخص را علاقمند به ساحری و جادوگری،ارتباط با اشباح و ارواح و موجودات غیرارگانیک،مدیوم قوی،سلطه شدید بر اشخاص می کند.در حالت کند کار کردن بی اعتقادی به خداوند،تنگ مظری ایجاد نموده و شخص،بی اعتنا به مابعدالطبیعه و مذهب و فلسفه،مادی گرا و دارای منطق خشک و بازاری مسلک می گردد.

پاکسازی جسم همزمان با پاکساری روح زمانی اماکن پذیر است که ذخیره پرانا در بدن افزایش یابد و ناخالصی ها و رسوبات کانالها خارج شود و گره های تعلقات و وابستگی ها به طور کامل باز شود.عقده ها یا گره ها می تواند بیانگر تعلقات شخصی و دنیوی و مادی شخص و یا مربوط به مادر و پدر و دوستان و مردم و یا در ارتباط با حالات روانی و عاطفی و احساسی باشد که در صورت عدم پاکسازی به بروز بیماری منجر می گردد.به هر حال،انقباض جسمی و  فیزیکی در بدن،منجر به اقباض روحی می گردد یعنی دیگر ِ لایه ها یا بدنهای لطیف تر نیز دچار دچار انقباضاتی می شوند که ارتعاشات قویتری را در خود نشان می دهند و انرژی حیاتی ظرفیت بیشتری پیدا می نماید.

این انرژی ها که از بدن ساطع می شوند به کدام سو می روند؟

پس از رهایی فکر از توهمات و پندارهای روزمره و ایجاد امواج آلفا و تتا و ورود به خلسه،بدن در حالتی قرار می گیرد که در اثر حرکات خفیف و ظریف قلب و تاثیر ارتعاشات بر ماده ژله مانند مغز،امواج مسطحی بوجود می آید که حالت  الکتریکی و صوتی داشته و در استخوان جمجمه لرزش ایجاد می کنند.این امواج در تمام حفره ها و مایع درونی مغز و نخاع و کاسه سر و بطنهای جانبی مغز نفوذ کرده و در آنجا امواج ایستاده را فعال نموده و ضربان قلب و عضلات آن کندتر نموده و صداهای درونی قابل شنیدن می گردند.این ارتعاشات سبب ماساژ لایه های مختلف در مغز شده و به تدریج سلولهای خفته مغز را بیدار می سازد.

ضربان منظم مغناطیسی مغز در حالت آرامش و خلسه 7 بار در ثانیه است که مشابه ضربان مغناطیسی کره زمین است و این همان امواج بین آلفا و تتای مغز است و مرز بین خواب و بیداری است. در چنین حالتی زمان،زمان خلاقیت و آفرینندگی است.با ضربان مغناطیسی 7 دور بر ثانیه مغز می توان جهت ارتباط و صدور و یا دریافت اطلاعات با محیط اطراف تا هر فاصله استفاده نمود.نتیجتا ارتباط با بدن نامریی ششم و هفتم در چنین حالتی اماکن پذیر می باشد.

........دیگر سخن

و اینک راز عدد هفت،اتحاد با آسمان و ساکنان آن است.ارتباط با صورتهای فلکی و جستجوی آن موجودات طلایی که قرنهای پیش از این از این دیار رفته اند.انسانهایی که مس وجود خود را در کوره کیمیاگری این جهنم سوزان به فرکانسهای عالی تبدیل نمودند و جامه خاکی را دریدند و پرواز کردند......

آدم اشرف مخلوقا است.شریف ترین عضو در مجموعه موجودات عالم است.آدم،علمی را آموخت که هر یک از موجودات،حتی فرشتگان از ادراک آن عاجز ماندند و بدین سان بار امانتی را بر دوش کشید که برابر با مسئولیت اداره کل کائنات بود.او معلم فرشتگان در مدرسه الهی است زیرا اسماء الهی را آموخته است.

برای انسانی که در این ورطه بیکرانه،با کوله باری از امانتهای گذشتگان در وادی های ناشناخته،خستگی ناپذیر طی طریق می کند.....

تقدیم به مولایمان حضرت صاحب الزمان (عج)

آیات اسم اعظم الهی را فرا گیرید زیرا دروازه ای است گشوده به سود نور.

پنج آیه از قرآن مجید است که با کلمات الله لا اله الا هو شروع می شود عبارتند از:

سوره بقره آیة الکرسی:الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه و لا نوم له ما فی السموات و ما فی الارض من ذی الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشی من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات و الارض و لا یوده حفظهما و هوالعلی العظیم لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقدستمسک بالعروةالوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفرو اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون

آل عمران آیه 2و 3 :الله لا اله الا هو الحی القیوم نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان.

سوره نساء آیه  87 :الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامة لا ریب فیه و من اصدق من الله حدیثا.

سوره طه آیه 8 :الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی.

سوره تغابن آیه 3:الله لا اله لا هو و علی الله فلیتوکل المومنون.

باذن الله و به نیت عدد نام هو که اسم ذات است،هر روز 11 بارخوانده شود.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۲


فصل یازده

معرفت پنهان

سیستم اعصاب بدن

به طور کلی در بدن انسان به دو بخش اساسی تقسیم شده است.

1-سیستم اعصاب مرکزی:شامل مغز و نخاع.

2-سیستم اعصاب محیطی:که بیرون از جمجمه و ستون فقرات قرار دارند و بر سه دسته اند:

الف)موتور عصبی ب)موتور حسی) ج)سیستم اعصاب خودکار (اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک) بدیهی است مسیر انتقال پیام از مغز توسط نخاع صورت می گیرد و فعالیتهای پیچیده مربوط به هم ذهن و هم جسم را منظم می سازد و تمام وظایف  اعضا بدن را بر حسب جنبه های مختلف اداراکات عالی مانند شعور،آگاهی،فکر،احساس و تواناییهای عضلات تفکیک می نمایند.

موتور عصبی:انتقال پیام از مغز به سایر قسمتهای بدن را بعهده دارد.

موتور حسی:برعکس موتور عصبی،انتقال پیام از اندامهای بدن به مغز را عهده دار است.

سیستم اعصاب خودکار:وظایف غیر ارادی بدن (سمپاتیک) مانند ضربان قلب، فشار خون ،مراحل گوارش و فعالیت غدد داخلی را نظم می دهد.این حرکات در اختیار و کنترل ما نیست اما به شیوه ای خاص می توان این حرکات را تحت کنترل قرار داد.

فشار،هیجان و احساسات قوی،سیستم سمپاتیک را وارد به صحنه عمل می سازد.اما در زمان استراحت و خونسردی سیستم اعصاب پاراسمپاتیک فعال می گردد.

بافت اعصاب پاراسمپاتیک به احساس آرامش،ریلکس و وانهادگی ناحیه گردن و لگن خاصره در ستون فقرات ارتباط دارد.با تحریک اعصاب لگن خاصره نه تنها آن ناحیه منقبض می گردد بلکه رشته عصب پاراسمپاتیک بر عصب سمپاتیک تسلط می یابد یعنی سیستم خودکار بدن که قبلا در اختیار ما نبود،در حالت کنترل در آمده و نیاز به استراحت عمیق ذهن و بدن احساس می شود.

پس سیستم خودکار سمپاتیک،هر تغییر درون بدن را بررسی می نماید و با اجرای تمرین انقباض جدار درونی بدن،تغییر پیدا می کند.

کنترل آگاهانه سیستم اعصاب،مهمترین وظیفه است.معرفت و راز و رمز این کنترل در لگن خاصره نهفته است.

هنگامیکه این انقباض توسط اذکار الهی صورت پذیرد،از پایین ترین بخش مرکز بدن یا ستون فقرات یعنی مقعد و آلت تناسلی ارتعاشات را به سمت بالا به جریان می اندازد.از مرکز اراده (ناف ) و مرکز دانایی (جناق سینه ) عبور داده و به مخارج حروف هدایت می نماید و همین جریان درونی،سبب همسوتر شدن جریانهای گردابی داخلی بدن به سمت گردن و سر می گردد و جریان مغناطیسی قطب نمای درون بدن را به شدت تقویت نموده و از قسمتهای بالای بدن یعنی از دهان و بینی و چشم و فرق سر به سمت بالا فوران می کند و در نتیجه چون فواره ای عمل می کند.هاله اطراف بدن را تقویت نموده و سوراخها یا آسیبها و صدماتی که ممکن است در هاله موجود باشد را ترمیم می نماید.

رشته ها و تارهای نورانی

قبلا با لایه ها و بدنهای لطیف انسان آشنا شده و آنها را بررسی نمودیم.از بدن انرییایی ما دایما رشته اه،تارها و نخهای نورانی ای در فضای اطرافمان ایجاد می شود.

عارف وارسته همواره با کنترل امیال و خواسته های خود سعی بر ارتباط هرچه بیشتر با خداوند  نیروهای الهی دارد و اجازه نمی دهد که از وجودش هیچگونه تاری خارج شود مگر نهایتا جهت کمک و یاری و یا همدردی یا شفا. که همه این موارد نیز جز با اجازه و اذن الهی باید صورت گیرد.برای کسانیکه چشم بصیرت دارند و این جریانات را رویت می کنند،بسیار سخت و طاقت فرسا است که دایما جریانات انریی های آلوده بین مردمان را ببینند و به روی خود نیاورند و بی تفاوت از آنان بگذرند.

بررسی و توضیح این جریان فقط و فقط به این علت انجام می پذیرد که مواظب افکار و پندار و کردار خود باشیم و هرگز از حضور در پیشگاه خداوند غافل نباشیم و همواره او را شاهد و ناظر اعمال خود بدانیم.و همچنین مراقب باشیم تا مورد سو استفاده افراد نادرست قرار نگیریم.

انگلهای انرژیایی:انسان برای ادامه حیات ناگزیر به زندگی اجتماعی است و برای رفع نیازهای خود نیاز به برقراری ارتباط با محیط اطراف و دیگر افراد دارد.این ارتباطات غالبا از طریق گفت و شنود و یا مکاتبه صورت می پذیرد.اما این شیوه ها تنها راهای اصلی ارتباط نیست بلکه اساسی ترین نوع ارتباط از طریق انریی است.بین افراد انسان،نوعی ارتباط انگلی وجود دارد که با دادن و گرفتن و تبادل انریی همراه است.در این رابطه شخص می تواند از طریق رشته های نورانی که از مراکز انریی (چاکرا)سر چشمه می گیرند تارهایی به سوی طرف مقابل خود امتداد دهد و از وجود او استفاده نموده و یا بر او تاثیر بگذارد.

معمولا هر چاکرا بر چاکرای هم ارز خود تاثیر می گذارد.بدین ترتیب اگر فرد تاثیر گذار را فاعل و فرد تاثیر پذیر را مفعول بنامیم،حالتها و روابط زیر انجام می پذیرد:

-از چاکرای اول به اولین چاکرای طرف مقابل:فاعل رشتهای قرمز رنگ به سوی مفعول می فرستد تا او را تحت تسلط خود در آورد.در حالت مثبت آن،روابط بین مادر و فرزند،و در حالت منفی ارتباط نامشروع بین افراد همجنس برقرار می شود.

-چاکرای دوم:ارتباط فاعل بر مفعول از نوع سواستفاده از رابطه جنسی است و یا تسلط و عشق یکطرفه و انفرادی.در اینحالت برای مفعول،احساس سوزش و خارش شدید در ناحیه آلت تناسلی ایجاد می شود.بین زن و شوهر تا یکسال پس از جدایی این رشته وجود دارد.

-چاکرای سوم:فاعل از موقعیت و امکانات و یا شغل مفعول استفاده می کند.در این وضعیت احساس انقباض در عضلات شکم و یا درد در آن ناحیه برای مفعول رخ می دهد.

-چاکرای چهارم:رابطه عاطفی برقرار می گردد و هیچگونه خطری وجود ندارد.به دلیل بعد روحانی این چاکرا و ارتباط با قلب و مرکز دانایی مجاز و مشروع است.حالت اضطراب و دلشوره داشتن برای مفعول وجود دارد.

-چاکرای پنجم:چنانچه ارتباط کلامی بین دو نفر برقرار شود برای مفعول مانند آن است که شیئی در گلو و حنجره اش گیر کرده است.

-چاکرای ششم:یک ریسمان از چشم سوم فاعل به پیشانی مفعول وارد می شود.نتیجتا فاعل فکر طرف مقابل را می خواند و از ذهنیت او با خبر است.

-چاکرای هفتم:در این حالت فاعل اختیار کامل دارد و مفعول را برده خود می کند.

دو چاکرای فرعی کف دست و کف پا نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرند.در چنین وضعیتی،فاعل،طرف مقابل را واردار به انجام کار با دست و پا و یا رفتن و آمدن می کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۹