سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳۳ مطلب با موضوع «منابع و مطالب اصلی و خاص» ثبت شده است


 

فصل اول

پیشگفتار

آفرینش انسان به گونه ای است که به طور فطری در طریق تکامل قدم بردارد و برای طی طریق کمال،ناگزیر است از منابع خاصی ارتزاق کند.رزق و روزی انسان فقط به خوراک و پوشاک ختم نمی شود و روزی زمینی برای رشد او کفایت نمی کند بلکه روزی آسمانی نیز برای آدم مقدر شده است و آن روزی،همانا حکت و دانشی است فرا زمینی که شکوفه های دانایی و خرد را بر درخت وجود می نشاند تا میوه توحید و خداپرستی برچیند.

منابع انرژی

دانش بشر تا کنون به پنج منبع و مسیر عمده کسب انرژی پی برده است که عبارتند از:

1-انرژی زمین:حاصل از چرخش هسته آهن مذاب زمین و میدان مغناطیسی(آهن ربایی)که در اطراف زمین از قطب شمال به سمت قطب جنوب است.این انرژی دارای امواج حرکتی بوده و رنگ آن قرمز مایل به قهوه ای می باشد.

2-انرژی کیهانی:از کهکشان و ماورای آن نشات می گیرد و به شکل جریان آب جاری و به رنگ طلایی است.

3-انرژی جهانی:دارای حرکت دوار(دایره وار)و به رنگ نیلی است.

4-انرژی تنفسی یا پرانیک:یا انرژی حیاتی است که توسط نفس کشیدن و دم و بازدم در بدن همه موجودات جاندار وجود دارد.پرانا، نیرویی است سفید نقره ای رنگ مایل به آبی که بو سیله جذب اکسیژن در بدن ایجاد می گردد.

5-انرژی طبیعی:مربوط به تغذیه و گوارش و روابط اجتماعی است و به دلیل تنوع بسیار به انواع رنگها دیده می شود.

می دانید غذایی که انسان مصرف می کند  و پس از گوارش در قسمتهای مختلف بدن جذب می شود عبارتند از:گوشت و پوست و خون و استخوان و غضروف و بخش اضافی بدون استفاده که به صورت ادرار و مودفوع خارج می شود.و آخرین قسمت(که در این جزوه مورد بحث قرار می گیرد)لطیف ترین بخش غذا است که تحت تاثیر دیگر منابع انرژی تغییر  و تبدیل می یابد و به نوع بخصوصی از انرژی که در نهایت به اشکال صوت(صدا)،قدرت نفوذ نگاه در چشمان و اندیشه که همه از جنس نور هستند تبدیل می شود.

قدما معتقد بودند که هر چهل لقمه غذایی که تناول شود به یک قطره خون تبدیل می شود و هر چهل قطره خون به یک قطره منی(مایعی که باعث تولید نسل می گردد)و هر چهل قطره منی تبدیل به یک قطره اندیشه می شود.

طریق سخن گفتن،طرز نگاه کردن به مسایل و دیدگاه و نحوه تفکر انسان،ملاک تمایز و درجه معرفت و شعور اوست و معرف شخصیت و هویت روحی و روانی هر فرد است.

اولیاء خدا،پس از خوردن هر غذایی چنین دعا می کنند:نعمت حق،نور.و این دعای هر چند کوتاه رمز بزرگی در دل دارد.تبدیل ماده غذایی به صورت نور و اندیشه تابناک برای رهایی از جهل و نادانی.

پس فقط چنین نیست که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار باشند تا تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری!

چگونه است که اگر انسان دقیقه ای چند تنفس نکند یا چند روزی غذا نخورد و یا دوهفته ای آب ننوشد می میرد ولی افرادی هستند که با شیوه های خاص سالها بدون آب و غذا و تنفس زنده می مانند؟

در مکتب اک(حق) واصلان حلقه های بالاتر که ساکنان معابد خرد زرین هستند،خداخوار(آشوارخانوال)نامیده می شوند و از انرژی های الهی و کیهانی ارتزاق می کنند و بندهای اسارت به زمین و زمینیان را گسسته و در اقیانوس عشق و رحمت الهی غرقه گشته اند و همکاران خداوند محسوب می گردند.همچنین مرتاضان هند و یوگوسیت ها که در سراسر جهان روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود و یا دراویش چله نشین.البته منظور سخن ما،دراویش حقیقت جو و مطهری است که از وسوسه های شیطان نفس رها گشته و غرقه جربه های الهی شده و صاحب کشف و کرامات باشند.

سالهاست که در مدارس حیات و زندگی را در گرو آب و غذا و خانه و مسایل این چنینی می بینیم اما با دیدن جوکی ها یوگوسیتها و مرتاضها سوالهای جدیدی پیش می آید چگونه مگر حقیقت چیست در ضمن این که کدام راه درست است نیز پیش می آید چرا که بعضی از دراویش و جادوگران نیز دیده می شوند که به کثیف ترین روش ها هویت و عنف و وجود افراد را در صدد تسخیر مشتی احمق اند که خود در مستی و توهم مواد مخدر و افیون اند منظور ما از نظر روش صحیح دروایشی اند که واقعا صاحب کرامت و کشف باشند که روش یافتن این افراد و تمییز  دادن بین افراد و روشها نیز باید آموخته شود.با نگاه علمی و حقیقت جویانه است که می شود در این راه موفق شد یادتان باشد اگر آمریکایی ها از اسلام حرف می زنند اسلام آمریکایی است اسلام مرده اسلام بدون جهاد اسلام بدون سیستم دفاعی اسلامی که با غده سرطانی اسراییل نجنگد جنگ از نفس شروع می شود از وجود،از امانت از جایی که خلقت انسان شروع شد از جایی که شیطان دشمنی اش را شروع کرد...

(اول شخص بودن بخش زیر به دلیل اول شخص بودن زبان نویسنده اولیه است و متن زیر از متن اصلی است)

سالها در خانقاه ها و در میان دروایش گشتم تا حقیقت را جستجو کنم.با کسانی آشنا شدم که فقر را مقام خود می دانستند و بر آن می بالیدند.اما در کمال شگفتی به حقیقتی تلخ پی بردم.اکثر پیران طریقت و معلمان معرفت را غرق در استشمام دود و بنگ و افیون و در عالم هپروت نظاره کردم(سیاست استعمارگرانه انگلیس).در اطرافشان مشتی خام و خواب زده که زندگی خود را در طبق اخلاص نهاده و در نزدت چنین حقیرانی،اظهار عجز و بندگی می نمودند و می پنداشتند که این فقرای افیون زده خالق و خدای آنان هستند.سر به سجده چنین حیله گرانی نهاده و کیمیای عمر و جوانی خود را تلف کردند و هیچ نیاموختند مگر بندگی و اسارت.بدتر از آن،گوهر ناموس و شرافت خود را از سر صدق و صفا به این شیوخ ظاهر فریب می باختند و از شر وفساد خانمان برانداز آنان،خانه و کاشانه خود را از دست می دادند.سرسپردن به معنای تقدیم کردن تمام هستی و درون خود به راهنما و معلم روحانی است تا او با دانایی و خرد خود همه زوایای تاریک درونی مرید را حقیقت را روشن سازد و او را از بندهای گمراهی و جهل برهاند.نه آنکه گوهر وجود و بهترین فرصت زندگی خود را به دست راهزنان و غولهای بیابان و اشراری بدهند که از او بیگاری بکشند و نفس و همت او را به یغما ببرند و در پایان نیز چون بیماران و وازدگان اجتماع در گوشه ای در احتضار به سر برد.

کی و کجا سراغ دارید که محمد مصطفی و علی مرتضی و فرزندانش چنین شیوه هایی را توصیه کرده باشند؟آنکه حقیقتا علی گوید و علی جوید هرگز به این اعمال دست نمی زند.

مهمترین انگیزه و هدف از طرح این جزوات برای سالکان طریق حق،ارایه چکیده دانش و حکمتی است که در طی سالها تلاش فراهم آمده تا به وادیهای خطرناک پا نگذارند و برای علوم خاص به چنین دامهایی کشیده و گرفتار نشوند.

زکات دانش آموختن آن است.

هدف ما از طرح جزوات جفر و رمل و نجوم و الواح، آشنا کردن افراد با کلمات و شیوه هایی بود که در دست نیروهای خطرناک افتاده است و اینان از سادگی و ناآگاهی افراد سو استفاده کرده و با حرکات و کلمات و روشهایی فریبکارانه خصوصا در پی به دام افکندن جوانان هستند.

بارها بر این تاکید شده است که این علوم را فرا بگیرید و از آن بگذرید،برجای نمانید.عبور کنید و بگذرید.

اگر با آموختن یکی از این علوم،عمر و نیروی خود را صرف استفاده مدام از آن کنید و در آن درجه و منزل ساکن شوید،از ادامه طریقت الی الله باز مانده اید.بدانید این شیوه ها،هستند ولی برای رسیدن به حق کافی نیستند.درجا زدن،بازماندن و گمشدن،طریقت شیطان است.اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

اگر انسان چشم بصیرت داشته باشد به آسانی راه را از چاه تشخیص می دهد و هرگز فریب نمی خورد.

زمانی در جستجوی معلم و راهنمای الهی،به مسیر و طریقتی برخوردم که استاد و مراد آن از قدرتهای عظیم روحی برخوردار بود و حامل دانشهایی بود که هنوز برای بسیاری ناشناخته است.از آنجا که رحمت خداوند بر خشم او سبقت یافته است،به چنان افرادی فرصت داده شده تا آزمون شوند.به فیض و لطف الهی مشاهده کردم که داشتن قدرت و صرف انجام اعمال محیرالعقول،هنری نیست و جز رد شدن از آزمون های حقیقت رهاوردی ندارد.هرحرکتی و قدرتی با کسب آگاهی و خرد،هدفمند می گردد و چون خرد و دانایی خود جهت کمال را می پوید پس هدایت و رستگاری.

دانایی،مسوولیت زا است.عابد و زاهد بودن کافی نیست.باید مسوولیت اعمال خود را بپذیریم و درست کردار شویم.

از چشم بصیرت،هیچ حقیقتی پوشیده و پنهان نمی ماند.هنگامی که سخن می گوییم،هر واژه و کلمه که از دهان خارج می شود بصورت بسته نور رنگینی است که از وجود ما برخاسته و کنده می شود و به خارج راه می یابد.به همین دلیل اغلب پس از صحبت و گفتگوی بسیار،خستگی و ملالت ایجاد می شود و شخص احساس خالی شدن می کند.هرچه واژه ها و کلمات و جملاتی که برای سخن گفتن انتخاب می کنیم،سنجیده تر و برای مسایل عالی تر استفاده شود رنگ نور خارج شده از دهان نیز عالی تر خواهد بود.اولیا الهی هنگامی که مردم را به راه حق دعوت می کردند از وجود خود انوار طلایی ساطع می کردند.این انوار پرقدرت دارای نفوذ خاصی بود که بر دلهای پاکان و حق جویان می نشست و برای آنان قابل درک می شد.

مثالی از گفتار تاریک که خود شاهد آن بوده ام.روزی در حال عبادت در اتاقی بودم و روزه سکوت داشتم.شخصی وارد شد و شروع به غیبت و بدگویی از فرد دیگری کرد و در میان صحبت خود فحشی راجع به او از زبان جاری نمود.در همین هنگام با چشم خود دیدم که ماری بزرگ از حلق او بیرون خزید و با صدای بسیار مهیبی بر زمین افتاد و بدور پای او چنبره زد.با اکراخ به این صحنه نگاه می کردم ولی چون روزه سکوت داشتم هیچ نگفتم.شخص سخنگو پس از مدتی از اتاق خارج شد ولی مار که تاثیر صحبت و ثمره خشم و نفرت او بود تا چند روز در اتاق موجود بود و کم کم محو گردید.اکنون به این بیاندیشیم اگر در طی یک روز بارها و بارها بدون آنکه بدانیم چه می کنیم و چه می گوییم به بد گویی و غیبت مبادرت نماییم چه بر سر خود میاوریم؟این صحنه یکی از نتایج سخن تاریک بود.مطمیناً سخنان ما دارای درجات و مراتب خاصی هستند که ما با نداستن و ندیدن حقیقت و نور،خود را در دوزخ جهل و ظلمت می سوزانیم.

سخن گفتن دارای درجات و مراتب است.هرگفتار قدرتی را داراست.در اوپانیشاد،کتاب«کتاب سر اکبر»،به مطلبی برخوردم که این درجات را مشخص نموده است.بالاترین و پرقدرت ترین کلمات،فحش و نفرین و ناسزا هستند.زیرا این کلمات دارای یک لبه تیز و برنده هستند که وقتی گوینده آن را با شدت و قدرت جاری و پرتاب می سازد،شلیک شده و هاله فردی را که مورد هجوم آن گفتار قرارگرفته از هم می درد و بر وجود او می نشیند. به همین دلیل است که از شدت ناراحتی،سرخ یا منقلب می شود و احساس ناخوشایندی به او دست می دهد.اکنون باید در شیوه گفتار خود کاملا تجدید نظر کرد.حال می دانید چرا ادیان الهی از سخن دروغ و گفتار ناروا و ناپسند و غیبت و تهمت ما را برحذر داشته اند.

کم گوی و گزیده گوی چون در    تازاندک تو جهان شود پر

یکی از موارد کاربردی که پیران و مرشدان در خانقاه استفاده می کنند از همین شیوه اتخاذ می شود.پیران جلالی که به سختگیری و تندخویی شهره اند،فحاشی را یکی از مهمترین ابزارهای خود می دانند.دانسته یا نادانسته سالکان و مریدان خود را با کلمات رکیک و تند مورد مواخذه قرار می دهند.مرید بیچاره می پندارد که پیرحال آزمون قدرت انتقادپذیری اوست و صبر و تحمل وی را می سنجد.ولی مراد،در حال شکافتن هاله اطراف او و نفوذ به درون وجود و هویت اوست تا آنچه را که می خواهد در او جاسازی نماید و یا آنچه را که لازم دارد از درون وی بردارد.

شاید در گذشته پیران بر حق برای انتقال اسرار به مریدان خود از این شیوه بهره می جستند و به اصطلاح سینه به سینه ثمره سالها سلوک و عبادت خود را در کوتاه ترین زمان به سالک منتقل می کرده اند،اما در زمان حال که این صحنه ها را به چشم خود دیده ام،هیچ خیر و صلاحی در آن نیافته ام.

نیرویی که صرف گفتار و پرگویی ما می شود،با کنترل و بسته ماندن دهان ذخیره می شود.با قرار دادن زبان بر سق دهان و زیر فک بالایی و مداومت بر ذکر،این نیرو به سمت بالاتر حرکت کرده و حالت لرزش و جریان برق ضعیف به سمت روزنه های بالاتر که چشمان ما هستند راه خود را دادامه می دهد.چنانکه در روایات آمده است حضرت محمد(ص)سنگریزه ای بر زیر زبان قرار می دادند و روزه های طویل المدت می گرفتند و سنگ صافی بر شکم خود می بستند.

بصیرت و درایت

شاید تا به حال کلمه اسکنر(SCANER)را شنیده باشید.اسکن کردن یکی از شیوه های تصویر برداری از لایه های داخلی بدن است که در رادیولوژی و لابراتوارهای خاص انجام می پذیرد.اسکنر شخصی است که توسط چشمان خود بدون هیچ وسیله اضافی می تواند هاله اطراف هرموجود زنده را ببیند،یا وقتی نیروی خود را بر هرچیز متمرکز کند قادر است هر تغییری در آن ایجاد و یا آنرا منهدم سازد.

فقط بصیرت نیست که ما طالب آنیم بلکه درایت که مرتبه بالاتر بصیرت است نیز مطلوب ماست.بصیرت دیدن حقایق است بدون واسطه اما درایت،پاره کردن و دریدن حجابها و پرده های کفر است که حقیقت را از چشم همگان پوشانده است.

تمام این قدرتها اگر در مسیر خداوندی به کار گرفته نشود ثمره ای جز لغزش و افتادن به دام نیروهای منفی نخواهد داشت.

با فعال شدن نیروها در بدن و چرخش آن به سمت بالا و بستن دهان از سخن و کنترل چشم،راهی فراتر در پیش است؛جریان نیرو به سمت پیشانی و سر و سرانجام خروج از فرق سر که در فصول بعد این جریان را بیشتر بررسی می کنیم.

در فصلهای آینده،منابع انرژی،فرآیند جذب انرژی دربدن،فعال نمودن نیروهای درونی و چرخش آن به سطوح بالاتر و خروج آن از سمت سر یک به یک بررسی می شود. همچنین به طور خلاصه و مجمل،عملکرد کار مغز،اعصاب و غدد را نیز خواهیم نمود.

اما سوال اساسی این است که حاصل این همه تلاش چیست و ما را به کدام سو می برد؟اگر قرار بر این باشد که از این مطالب فقط بار اطلاعاتی خود را افزایش دهیم،چندان ارزش و اعتباری برای خود قایل نشده ایم.

هدف دیگر ما ایجاد علاقه جهت تحقیق و بررسی است که تنها به مطالب این جزوه اکتفا نشود بلکه دامنه مطالعات و معلومات خود را افزایش دهیم و در مورد شگفتیهای خلقت،حداقل در بدن انسان تا حد امکان تحقیق نماییم.

 سخن درجات دارد هرچه سخن گرانبها تر باشد نفوذ و اثر بخشی بیشتری دارد شاید برایتان جالب باشد در بعضی مکاتب و کتب فحش و ناسزا قوی ترین کلمات آمده است طوری که در بعضی مکاتب روش فحش دادن به مرید برای پاره کردن هاله اطراف و قرار دادن موارد دلخواه در وجود سالک استفاده می شد اما امروزه کاربرد دیگری دارد(؟!) رسیدن به بصیرت و بالاتر از آن یعنی درایت هدف ماست پاره کردن حجابهای بر چشم افتاده و دیدن حقایق.اسکنر به فردی اطلاق می شود که می تواند بدون واسطه حقایق و هاله موجود زنده را ببیند باید حداقل اطلاعاتی در مورد کارکرد اعصاب و غدد در بدن داشت.

به طور خلاصه تر و با زبان خویش

 

هدف طرح جزوات آشنایی افراد با علوم غریبه است اینکه با شاخه های آن نیز آشنا شوند مثل رمل جفر نجوم و الواح تمام این موارد را به سخره نگیرید هدف خرافه زدایی است و ورود علمی اگر نا آگاه بمانید افراد مزدور و دشمنان این نظام که هدفی جز تباهی نسل جوان در سرشان نیست شما را به روشهای  نادرست رهنمون می شود در شبکه ی منفی نیز ما شاهد قدرتهای خاصی هستیم که شاید افراد نا آشنا با دیدن همین موارد ساده جذب آن شوند شیطان نیز دارای قدرت های خاصی است اما  این بدین معنی نیست که حق با اوست.از نظر بیولیوژیک هم سیگار و هم شادی از ارتباط جنسی با همسر باعث ترشح هورمونهای شادی مثل دوپامین و اندروفین می شود اما اثرات هر یک را خودتان ببینید و قضاوت کنید.هدف دیگر باز کردن راهی است که در حقیقت باز است اما مسافری چند ندارد همه در این راهند ولی هیچکس مسافر نیست یا حداقل خود را مسافر طریقت نمی داند.شروع زیباست هدف ایجاد علاقه برای کشف حقایق انسان و حقایق وجودی و حتی دید فلسفی به وجود انسان است.

گاها دیده می شود مسایلی در قرآن آمده اما بسیار سطحی از آن رد می شویم یا آن را فقط یک تشابه ساده می پنداریم اما در قرآن تمام علوم به تفضیل بیان شده است اگر قرآن درباره حقیقت سخن صحبت می کند شوخی ندارد اگر غیبت خوردن گوشت برادر مرده است بدون شک این موضوع صادق است اما چگونه اگر ما نمی دانیم خب ساده است باید به دنبالش رویم می شود به راحتی توان نفوذ کلام را بهبود بخشید و اثر بخشی آن را افزایش داد چرا نگاه علمی را پذیرا نباشیم.سخن درجات دارد هرچه سخن گرانبها تر باشد نفوذ و اثر بخشی بیشتری دارد شاید برایتان جالب باشد در بعضی مکاتب و کتب فحش و ناسزا قوی ترین کلمات آمده است طوری که در بعضی مکاتب روش فحش دادن به مرید برای پاره کردن هاله اطراف و قرار دادن موارد دلخواه در وجود سالک استفاده می شد اما امروزه کاربرد دیگری دارد(؟!)اما در اسلام واژه های محبت آمیز قوی ترین و نافذترین کلمات است آنجا که به پیامبر گفته می شود اگر درشخو بودی از اطرافت پراکنده می شدند و یا توصیه لقمان به فرزندش که زشترین صداها صدای خران است بیانگر این موضوع است صدا بلند کردن جز برای احقاق و مطالبه حق ناپسند است نافذ ترین کلام هم اظهار محبت و عشق و دوستی است اگر شوهر به همسرش بگوید دوستت دارم هرگز از قلب او بیرون نمی رود و یا اگر می خواهی رابطه ات را با مردی محکم کنی اظهار محبت به او بنما اصلا قرآن مستقیم دستور به برقراری رابطه می دهد اسلام دین ارتباط است نه جدایی برای وصل است نه فصل حتی اگر قوم لوط تن به ارتباط می دادند امید برگشت داشتند خودشان بریدند حتی به لوط هم گفتند حق ارتباط نداری.از اصل سخن دورنشویم با سکوت و تلف نکردن انرژی می توان انرژی آن را در مغز و بالای بدن صرف کرد و نتایج خوبی حاصل کرد رسیدن به بصیرت و بالاتر از آن یعنی درایت هدف ماست پاره کردن حجابهای بر چشم افتاده و دیدن حقایق.اسکنر به فردی اطلاق می شود که می تواند بدون واسطه حقایق و هاله موجود زنده را ببیند اصلاح چشم برزخی نیز به کار می رود در اینجا هم روشها و تمرینات جسمانی وجود دارد هم اذکار که کاربرد همراه با هم موفقیت را تضمین می کند برای شروع کار تا حد زیادی نیاز است.باید حداقل اطلاعاتی در مورد کارکرد اعصاب و غدد در بدن داشت طب سنتی نیز می تواند کمک کار درک مفهومی عملکرد بدن باشد.در مورد دوربین کریلیان نیز امکان تحقیق و بررسی وجود دارد البته مورد این دوربین یا نقاشی های خاص دوران های مختلف میسحیت از موارد مقدس باید تحقیق بیشتری شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۵

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

انرژی،انرژی،انرژی.روزانه بارها و بارها این کلمه را می شنویم و به کار می بریم.اما آیا واقعا می توانیم آن را در یک جمله تعریف کنیم؟

تاکنون هیچ تعریف دقیق و جامعی برای این واژه یافت نشده است.شاید بتوان انرژی را اقتدار خداوند نامید که در ماده به ودیعه گذاشته شده است.علم فیزیک یا فلسفه طبیعت بر پایه مفاهیم پذیرفته شده و بدیهی استوار است و نمی تواند واژه هایی مانند ماده،زمان،فضا،نیرو،....را به درستی تعریف کند حتی در علوم ریاضی نیز پایه ای ترین مسایل که مبنای دیگر مسایل اند مثل نقطه و در ادامه آن خط زمان سطح حجم و فلسفه خود اعداد نیز تبیین نمی شوند.بلکه ناچاراً یکسری قواعد را به طور بدیهی الفبای کار قرار داده و از آنجا مسایل را به شیوه تجربی مورد بررسی و تحقیق قرار می دهد.

همه چیز از تبدیل انرژی به ماده آغاز شد و همواره این زنجیره به طور متقابل ادامه یافته است.شیخ شهاب الدین سهروردی در فلسفه اشراق همه هستی را نور می داند و برای نور درجات و لایه ها و طبقاتی قایل است.از عالی ترین نور که نورُ علی نور است،که خداوند است تا نور کثیف که ماده تاریک است،همه و همه را نور می نامد.لایه هایی از نور که میل صعود به طبقات عالی تر و لطیف تر را دارد،انوار اسپهبدیه می داند و لایه هایی که میل نزول به عوالم و طبقات اسفل دارند را انوار قاهریه می نامد.هر لایه از نور را نسبت به لایه برتر خود تاریک و شر می خواند و هر لایه فراتر از لایه زیرین را خیر می داند خیر و شر را در هر لایه نسبی می بیند. اگر چشم باطن باز شود و بصیرت الهی حاصل آید که بتوان ذات و جوهره اشیاء را درک نمود همه چیز به صورت نور تجلی می نماید و حجاب ها و پرده های غفلت و نادانی بی تاثیر می مانند.

برخی فلاسفه،جهان هستی را عالم کبیر و انسان را عالم صغیر دانسته اند و آدم را نمونه جامع و خلاصه ای از کل هستی عنوان نموده اند.در دیدگاه متقابل،جهان و همه عوالم هستی،انسان صغیر است.با شناخت اندکی از مرتبت آدم می توان چنین ادعا کرد که آری همه جهان خلقت،بخش کوچکی از وجود انسان کبیر است و جهان با همه عظمت و بزرگی خود،در برابر عظمت هویت و ماهیت آدم،جز گرد و غباری بیش نیست.

بدیهی است تفکر،درونی ترین عملی است که انسان در خفا می تواند انجام دهد.درون مغز آگاه ،اندیشه ها حتی بدون نیاز به عمل، در شرف تکوین اند و هیچ نیروی سرکوبگر و دیکتاتوری در همه قرون و اعصار نتوانسته فکر کردن را در انسانها متوقف نماید.مغز همواره فعال است و حتی در هنگام خواب،استراحت نمی کند.

اما اکنون جهان پیرامون ما را اقیانوسی از امواج احاطه کرده است که به دلیل نوع فعالیتها و تفکر پست و مادیِ نیروهای سلطه طلب امروز به شدت آلوده است و ما را از این امواج گریزی نیست.زندگی ما چنان دستخوش نیروهای ناشناس و قدرتمند قرار دارد که دانستن آن آرامش را از ما می گیرد و فاجعه را نمودار می سازد و ندانستن آن نیز به عمق این فاجعه می افزاید.نیروهای اهریمنی از علوم و دستگاههای پیشرفته ای استفاده می کنند که تمام زوایای وجود همه موجودات ساکن زمین را در اختیار گرفته اند.برای درک این مورد،مثالی مطرح و بررسی می کنیم.

در حدود 30 سال پیش،روانشناسان خارجی برای بررسی تاثیر تبلیغات بر بهبود اوضاع اقتصادی و تجاری دست به آزمایش خطرناکی زدند که متاسفانه سرآغاز دوره جدیدی از اسارت و بردگی انسان شد.

می دانید که برای دیدن یک فیلم با سرعت عادی،در هر ثانیه 24 فریم از مقابل چشم بیننده عبور می کند.در یک سالن نمایش فیلمی پخش شد که در لا به لای هر 60 فریم فیلم یک تصویر از یک نوشابه سیاه رنگ محصول یک کارخانه خاص را قرار دادند که درون یک ظرف مملو از یخ بود و از شدت خنکی،از روی آن بخار بر می خواست.در راهروی سالن نمایش نیز چند نمونه دیگر برای فروش قرار داده بودند.با دادن آنتراکت،تماشاچیان بی اختیار احساس عطش شدیدی می کردند و هنگامی که برای رفع عطش کاذب خود اقدام کردند،فروش نوشابه سیاهرنگ حاوی بلورهای یخ از افزایش چشمگیری برخوردار شد.به همین جا اکتفا نکردند،از این ترفند در جهت اهداف سیاسی نیز استفاده نمودند.تصویر یک شخصیت سیاسی-مذهبی که محبوبیت خاصی در جهان داشت را با حالت خون آشام و وحشت آفرین ترسیم نومدند و در بین هر 60 فریم یک فیلم معمولی قرار داده و بعد از خاتمه نمایش از مردم حاضر در سالن یک همه پرسی بع عمل آوردند.در آن مصاحبه ها مردم حاضر بی اختیار و بدون آنکع بدانند علت چیست همان پاسخی را می دانند که آنها می خواستند و بدون اراده،آن شخص را یک دیو خون آشام می نامیدند.باز هم به این بسنده نکردند و در پس زمینه فیلمها و یا در بین فریم فیلمها،تصاویر فوق العاده مستهجن و یا خشونت بار جاسازی کردند و با پخش چنین فیلمهای برای جوانان،میل به خشونت و بی بند و باری و نفسانیات را در آنها افزایش دادند.اما کلید اصلی این قضیه در کجاست؟

چشمان هیچ یک از تماشاچیان و بینندگان اینگونه فیلمها،مستقیما این تصاویر را ندیده و این تصاویر طوری قرار می گیرد که با سرعت از جلوی چشم افراد عبور کند ولی مغز آن پیام را دریافت نماید.

آنها به این نیز اکتفا ننمودند.این بار با امواج صوتی آزمایش خود را ادامه دادند.می دانید گوش ما امواج خاصی را در محدوده خاص تسخیص می دهد و خارج از این محدوده قابل شنیدن نیست.با ارسال امواجی که با گوش معمولی قابل ردیابی نیست ولی بر اعصاب و روان مغز انسان آثار مخرب دارد به این آزمایشات فاجعه بار خود ادامه دادند.به مراکز درمان بیماریهای خاص و مراکز روانپزشکی و محل نگهداری بیماران روانی سری بزنید و تباهی نسلها را شاهد باشید.

آیا تا کنون در مورد موسیقی معکوس (ریورس) چیزی شنیده اید شاید برای شما جالب باشد که تحقیق کنید در این سبک دستگاه دروغ سنج با چه اساسی کار می کند اگر ما حرف زدن فردی را ضبط که و آن را وارونه کنیم وارونه های آن معنی خواهد داشت شاید هم از حروف و آواهای مخفی نیز در آن بکار رود که آن واج ها در روند مستقیم نبوده و یا حتی به زبانهای دیگر معنی بدهد اما جالب این است که در هر شرایطی با معنی است علل الخصوص وقتی در ریتم آهنگ باشد وارونه خیلی خیلی واضح خواهد بود این روش درون مایه و حقایق سخن را می توان دریافت با توجه به مسایل موسیقی معکوس،فریم گذاری لا به لای تصاویر و نشانه گذاری صدا و تصاویر و معانی پیدا و پنهان نشانه های تصویری این اتفاقات حتی در ضمیر ناخود آگاه نیز اتفاق می افاتد که باعث بحرانی تر شدن و عمیق تر شدن مسئله می شود.

فرض کنید شبی به یک مسابقه فوتبال نگاه می کنید و تیم محبوب و مورد علاقه شما با بازیکنان سرشناس در حال رقابت هستند و هیجان بازی چنان در شما و دوستانتان بالا گرفته که در جای خود بند نمی شوید.گذشته از مدل مو و کفش و لباسهای بازیکنان دورتادور زمین بازی و حتی کف زمین بازی را آگهی های تبلیغاتی تکراری احاطه کرده است و ظاهرا هیچکس به آنها توجه ندارد. اما اثرات آن بعدها در زندگی ما هویدا می گردد که پیامهای خاصی بدون آنکه چشم آنها را دیده باشد،مغز دریافت کرده است.آیا می دانید سردمداران تزویر چگونه خوراکی برای فکر و ذهن شما در نظر دارند.با یک توپ و بیست سی نفر بازیکن و مربی میلیاردها انسان را سر کار می گذارند.برای دیدن یک مسابقه حتی کلاس درسها و بازارها تعطیل می شود!

و اینک با ماهواره های خود و با ارسال امواج بسیار آلوده خصوصا در شب که اکثریت مردم در خواب به سر می برند،اهداف کثیف خود را دنبال می کنند.از طرفی سیل بنیان کن نفسانیات و شهوات را از زمین و هوا به دختران و پسران و زنان و مردان ما تزریق می کنند و از طرف دیگر از مرزهای کشور توسط عناصر خودفروخته و سودجو انواع مواد مخدر وارد کشورهای جوان می کنند.واقعا چه باید کرد؟چه می توان کرد؟

این ترفند در همه جای شهر و کشور و در زندگی ما جا باز کرده است و به صورت یک فرهنگ خطرناک و نابودگر در تمدن بشری درآمده است!

و جنگهای خانمان برانداز و غارت و تجاوزات بی امان به نوامیس و مقدسات و اماکن اعتقادی مردم محروم و سرزمینهای بی دفاع نیز از سوی دیگر.

آیا شما فکر می کنید با چند دقیقه عبادت کردن در شبانه روز می توان با این امواج بنیان کن و ویرانگر مبارزه نمود؟!

تنها سلاح دفاعی ما در برابر اینگونه تهاجمات اعتقاد ماست.نباید اجازه داد تا اعتقادات درونمان روز به روز کمرنگ تر شود و دشمن در رگ و پی ما نفوذ کند.باید ابتدا حصاری به دور خود بکشیم و قلعه ای مستحکم بنا کنیم و بعد از خود به یاری دیگران بشتابیم.این حصار نه از نوع سنگ و چوب و آهن و نه از نوع پادگانها و تاسیسات نظامی و شلترهای اتمی است بلکه از نوع انرژی است؛انرژی ناب که از اسماء الهی پدید می آید.

همین انرژی که توسط کلمه ی الله ایجاد می گردد مورد نظر ماست؛انرژی اذکار یا اسماء الهی.

امام محمد غزالی ذکر را در چهار مرتبه عنوان کرده است:

اول،ذکر است به زبان که دل از آن غافل است.اثر آن ضعیف است اما بی تاثیر هم نیست.همان ایمان عاریتی

دوم،آن ذکر که بر دل بود اما هنوز استقرار نیافته و باید چون تکلیفی بر دل دانست.

سوم،آنکه ذکر بر دل قرار یافته و بر آن غلبه نموده که این مرحله عظیم بود.

چهارم،آنکه بر دل،مذکور مستولی بود و بس و آن دیگر ذکر نیست بل حق تعالی است.همان ایمان مستقر

پس کمال در آنست که ذکر و آگاهی از دل برود و مذکور ماند،دل تهی گردد و همه وی باشد و هیچ در وی نگنجد.

 در حدیثی از امام رضا (ع)نیز در مورد ایمان -حقیقت و مقصود ذکر-حدیث داریم که:

ایمان عقیده به دل اقرار به زبان و کردار به اعضا تن است

موارد تقیه و ریا به صورت پاورقی بحث می شوند تفاوتشان طوری است که دقیقا مقابل هم نیستند و هرکدام تعریف مجزایی دارند 

امید است که انوار تابناک نامهای الهی تا ابد بر زبان و دل و جانمان متجلی گردد. 

                                                          نور الهی همواره روشنگر راهتان

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۰


هو نور علی نور

به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست

 

با عرض سلام و ادب و احترام به استاد گرامی اینجانب ا ح س دین پژوه حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان دانشگاه .... و دانشجوی  دانشگاه علوم پزشکی هستم این مجموعه به منظور تجقیقات و کاربردی سازی در زمینه سبک زندگی قرآنی طراحی شده است از شما استادان گرامی نیز خواستارم که نظرات و پیشنهادات خود را حتما درباره این مجموعه ذکر کنید چرا که فوق العاده مهم و تاثیر گذار خواهد بود.این نوع مقاله به نوعی از مقالات و طرحهای شروع اولیه می باشد و به منظور هم اندیشی  طرح اندیشه و کمک خواستن به منظور رفع نواقص و ایجاد شاکله بهتر و اجرایی کردن طرح و یافتن اشخاص مرتبط و یاری رسان است نه مقاله به منظور اثبات یا رد موضوع یا چیزی شبیه شبیه یک مقاله استنادی بلکه خود مقاله ای مستقل است در ضمن هر بخش مقاله جزپذیر است و قابلیت بحث جداگانه دارد اما طرح کلی یکپارچه است

این اثر ناچیز را به ولی عصر (عج) که این نظام و انقلاب در سایه سار توجهات ایشان روزبروز قویتر و مستحکمتر می شود و خاری است در چشم مستکبران عالم و عارفان سنگرنشین و سالکان جهاد و شهادت که ره صد ساله را یک شبه پیمودند،و در عشق محبوب یک لحظه سوختند و به مقام شامخ «عند ربّهم یرزقون»صعود کردند،تقدیم می دارم.بدین امید که گوشه ی چشمی به ما کنند.

ای شهید ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای،دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش[ای برادر]باب جهاد اصغر بسته شد،باب جهاد اکبر که بسته نیست.

شهید مرتضی آوینی

 

به امید آنکه بتوانیم سهم هرچند اندک در ظهور حضرتش و برپایی حکومت قسط و داد داشته باشیم و ان شا الله شروع حرکتی بنیادین علمی و عملی برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهانیان و مستضعفین عالم و محو اسراییل از این کره خاکی باشد.

تمام مطالب را با قرآن عقل سنت عقل و اجماع بیازمایید مسوولیت تمامی مبانی و اندیشه های مطرحه را می پذیرم هدف اجرای آزمایشات بعدی نه فقط به هدف تایید بلکه به هدف تثبیت است و رسیدن به قوی ترین نیروی جهان یک نیرو و قدرت با رشد و اصول و سبک و سیاق بالندگی کاملا اسلامی .کار عاشقانه ماندگار است. یادتان باشد دیکته نانوشته غلط ندارد کمی هم حنیف باشید.در ضمن هرکس موجب نجات جان یک انسان شود گویی به تمام بشریت حیات بخشیده است هیچ عبادتی بالاتر از خدمت به خلق نیست و ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه ان شا الله که قبول درگاه حق واقع شود.

اسرار و رموز

انرژی اذکار یا اسماء الهی

تاثیر ذکر  و اسماء الهی در بدن از طریق چاکراها

تسخیر موجودات غیر ارگانیک

نحوه تولید نوزاد نورانی در بالای چاکرای هفتم

روابط شخص با جهانهای برتر

مهمترین نشانه داشتن موکل است

بیان شیوه شیخ بهایی و امام محمد غزالی

سوالات و طرح کلی و موارد بحث بیشتر

-رابطه نحل 72 و نور 33 و طارق و سوره توحید و ارتباط آنها با یکدیگر

-درباره امانت وجود و نتیجه درونی توحید و رسیدن به سطح مرضیه(فجر 30 الی33)و بقره ۲۳۱

-علم اسما به کمک علم کلام تجوید و ذکر شناخته می شود و اساس آن درک توحید بر مبنای رابطه اسامی با معبود است دانش این علم انسان را مسجود فرشتگان کرد سوره ها و آیات قرآن بیشتر بر این علم تکیه دارد چرا که تمان علوم منجر به شناخت بیشتر خداوند خواهد شد عروس قرآن بهترین مثال است تمام سوره برای شناخت و فهم یا ذالجلال و الاکرام آمده

-بهشت با روح چه کسانی تطبیق دارد و جهنم با روح چه کسانی؟و اینکه اعراف هم داریم دنیا دنیای فقط بهشتیان و جهنمیان نیست اگر دینی نباشد لااقل آزادگانی وجود دارند که شاید اگر در کربلا بودند....

تعریف تبیین شده علمی برای سطوح تسلیم ایمان(علل الخصوص اهمیت حجاب و نماز) تقوا و اخلاص از نظر عرفانی و بر اساس امانت

درک عملکرد شیطان و سطح بشر در مورد شرک کفر و نفاق و قلب و روح آنها

درک توحید بر مبنای بشریت و درک گونه بشر و بحث پیامبران و در ادامه امامت و ولایت فقیه و روابط بین انسانی و حتی بین کشورها بر اساس رویکرد برخورد با امانت

-هدایت در پرتو ایمان و بحث تقدیر و قضا و قدر و لاجبر و لاتفویض بل امر بین امرین

-عملکرد و تعریف ایمان و موارد و شعبه ها و درجات آن

-جایگاه عرفان اسلامی و رویکرد علمی به علوم غریبه

-درک تفاوت شعبده بازی با علوم غریبه و تفاوت کرامت با سحر

-مورد عیسی و مریم و مورد یحیی و زکریا و بحث شفا و به دنیا آمدن بچه و تولد او و جهان گذر انسان و روش آمیزش جنسی صحیح و ازدواج حقیقی

-درباره درباره هم کفوی در ازدواج و ازدواج با اهداف ایمانی و بحث فتنه بودن اولاد و مورد همسران و فرزندان بهشتی و حقیقت بروز عشقبازی در رفتار طبیعی کودک شامل نه ماه بارداری و دوسال تا 33 ماه شیرخوردن و زندگی تا قبل از بلوغ و بحث جانبی فرزندان رضاعی و امیال

-درباره عوالم روحی و آسمانی انسان و روح و سزوح نفس اماره تا مرضیه مرضیه و اینکه انسان جهان اکبر است.

-بحث ذکر در زبان و فعل(نماز) و قرار دادن زندگی بر اساس نماز

-بحث فضا زمان و نظریات حسابی و ابن سینا و شیخ بهایی

-اهمیت توکل و ایمان همزمان برای جلوگیری از حملات شیاطین دفاع از طریق ذکر

-راهکار اندیشیدن به پیامبران و درک قصه های آنان به منظور الگوقرار دادن آنها در همه ی زمینه ها و الهی دیدن جهان

-شیطان شناسی  بر اساس امانت و ایجاد چهره های شیطانی بشر(سامری و لواط در سطح نظام و قارون و باعورا و فرعون در سطح انتظام) به منظور جلوگیری از آلودگی و برده شیطانی شدن و تسخیر و عبور از گردنه برده داری چه مدل داعش و چه مدرن مهاجرتی غربی و چه برده شیطان و چه حتی برده خود شدن

-بحث ولایت طبیعی خانوادگی و تعریف یک قبیله-نکات کلی نحل 72 و بحث مراقبت از خانواده-

روش شهود بر اساس ارتباط با خداوند از طریق ورای حجاب،فرشته و جاری شدن معارف در قلب و اهمیت نماز علل الخصوص نماز ظهر و حجاب برای این ارتباط و راز سلام

          تعریف ایمان و درون مایه های آن «توحید» و«امانت»

          ایمان و شاخه های آن شامل پیامبران،کتب الهی پیشین،فرشتگان،عالم غیب،قیامت

          رویکرد حنیفانه به مسایل قرآن با علم به لارطب و لایبس الا فی کتاب مبین و اینکه در قرآن به تفضیل علوم بحث شده بر اساس الگوی تعالی

          رویکرد دلیل جویانه نسبت به توصیفات بهشت و جهنم و آیات الهی ارایه شده توسط پیامبران

          رسیدن به فرد بهشتی که لایق بهشت باشد دنیا مزرعه آخرت است

          تفاوت سطح ایمان و نشانه های سطح تسلیم ایمان تقوا و اخلاص و شمولیت دین اسلام

          ایمان اصول کلی-سوره مومنون ارتباط و آیات پیامبران و قصص

          روش های ایجاد خلاقیت و فهم امور و علوم حتی در خواب

 

و من الله توفیق....و العاقبه للمتقین.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۰


 

 

 

فصل 12

سیستم کنترل کننده بدن

این نوع سیستم از هشت غده تشکیل شده است که عبارتند از:

غده هیپوفیز،تیرویید،پاراتیرویید،تیموس،آدرنال،لوزالمعدع،بیضه در مردان و تخمدانها در زنان.

این غدد موادی بنام هورمون در خون ترشح می کنند.هورمونها پیام آوران شیمیایی متحرک در خون هستند.در نهایت تمام اطلاعات در بدن به غده هیپوفیز بازمی گردد.

هیپوتالاموس مرکز حیاتی ترین غریزه زیست شناختی یعنی غریزه تولید مثل است.

برای مثال،تولید مثل در بدن زن با پیدا و پنهان شدن ماه ارتباط دارد(دقت کنید ارتباط یعنی تناسب البته میزان این تناسب کدام بهتر است یا بسته به هر شخص متفاوت است یا نه قابل بحث است).هر بیست و هشت روز یکی از تخمکها در تخمدان رها می شود.دوران رسیدن تخمک و آزاد شدن آن و سفر از تخمدان تا رحم و آماده شدن رحم برای دریافت اسپرم و در صورت عقیم ماندن تخمک،پاکسازی مخاط این دیواره همگی توسط مخلوطی از هورمون ها کنترل می شود و مرکز کنترل همه امور بدن باز به مغز ختم می گردد.

کم کاری یا بیماری در هر غده موجب اختلال در کار سایر غدد می گردد و مغز بلافاصله آگاه می شود و حاصل این اختلال بر سلامتی انسان اثر منفی می گذارد.

هر غده به یکی از مراکز چرخش انرژی در بدن (چاکرا) مربوط می گردد.با تمرین انقباض و فعال شدن آن حوزه از انرژی،اثرات ظریفی روی مغز و غده هیپوفیز و همچنین هیپوتالاموس ایجاد می شود.در نتیجه این تحریکات،گرفتگی و اسپاسم نواحی لگن خاصره بر طرف شده و در حالت آسایش  و راحتی قرار می گیرد.

بدین ترتیب تمرکز و انقباض نواحی لگن خاصره یعنی عضلات مخرج و انتهای روده بزرگ و مقعد،همچنین دنبالچه و دستگاه تناسلی و اعضای ادرار و اندامهای جنسی و ایجاد کنترل بر اعمال ادرار و مدفوع (با توجه به اینکه این حرکات و پمپای انریی در جنوبی ترین قسمت بدن رخ می دهد اما بر روی شمالی ترین نقاط بدن در مغز تاثر می گذارد) در کلیه اعمال حیاتی و وظایف سیستم  اعصاب و غدد تاثیر مثبت  دارد.پس از اتمام مراحل پمپای،اثرات آن بر روی سیستم خودکار یا سمپاتیک پدیدار می شود،یعنی رشته اعصاب پاراسمپاتیک یا اعمال ارادی بر رشته اعصاب سمپاتیک یا خودکار بدن تسلط یافته و در نتیجه احساس استراحت و آرامش عمیق در بدن ایجاد می شود و نتیجتا امواج آلفا از مغز صادر می گردد.در مراحل پیشرفته تر به صدور امواج تتا و دلتا نیز منجر می گردد و چون در حالت بیداری این اعمال بطور ارادی صورت پذیرفته،حالت خلسه و بی ذهنی کامل رخ می دهد.

با تصفیه انرژی پرانیک در قسمت لگن خاصره،انریی پتانسیل (نهفته در ماده) آزاد می گردد و 000/72کانال انتقال انریی نیز در بدن وجود دارد که در اثر انقباض فعال می شود و توسط تکرار اذکار و اسماء الهی به سمت مخارج حروف جاری می گردد و از درون شخص به سمت جهان جاری و ساری می شود.

در حین حرکت در نادیها در داخل بدن همه ی آن انرژیهایی که در کانالها یا نادیها رسوب کرده و کانالها را مسدود نموده یا گره های انرییهای مانده ای که تولید بیماری و غده و سرطان نموده را به حرکت در می آورد و پاکسازی می کند و بدن را کاملا شستشو داده و حالت فوق العاده خاصی ایجاد می نماید.

برخی از دراویش در چنین حالتی به درون آتش می روند یا آتش گداخته را بر زبان خود می گذارند و یا با شمشیر و تیغ،سر و بدن خود را می برند و حتی قطره ای خون از محل بریدگی جاری نمی شود.

در چنین حالتی یک جریان برق خفیف یا حتی قوی در بدن احساس می شود که گاهی صدای آن نیز شنیده می شود و این همان ارتعاشات کنترل شده است که با آگاهی الهی وصلت خورده و جاری می گردد.

پاکسازی نادیها یا کانالهای انرژی هنگامیکه شخص مشغول تکرار اسم الهی است و به هیچ چیز توجهی ندارد،دیگر به سیستم اعصاب و مغز و غدد فکر نمی کند و سعی بر انقباض ناحیه میانی بدن دارد.او خود به خود تنفس عمیق تری انجام می دهد که هم میزان هوای که به ششها و ریه وارد می کند افزایش می یابد و هم تنفس معمولی خود را که به طور روزمره ناقص و در ناحیه گلو و سینه انجام می گیرد را به داخل شکم و اطراف ناف هدایت می نماید.این حالت (تنفس معمولی) ممکن است به خم و راست شدن شخص بینجامد.حتی امکان دارد شخص بصورت نیم خیز قرار گیرد.همین حرکات (ناشی از تنفس معمولی) سبب فشار به مهره های ستون فقرات می گردد.

هرچه حجم هوای تنفس شده در بدن افزایش یابد کانالهای انریی بازتر شده و انریی حیاتی یا ژرانای بیشتری در بدن ذخیره می شود.در ابتدای امر که شخص شروع به ذکر نام الهی می کند و مبتدی است ریتم و هارمونی و هماهنگی لازم را که تنفس با تکرار کلام دارد را نمی شناسد ولی به مرور زمان،و با مدتی تمرین،خود به خود با این مقوله به طور عملی آشنا می شود.به مرور زمان با افزایش حجم هوای تنفس شده به درون در حوالی ناف حبس دم صورت می گیرد.پرانا یا انرژی حیاتی ذخیره شده در کانالهای انرژی آنقدر موجود هست که شخص نیازی به نفس گیری مجدد احساس نمی کند یا تعداد نفس گیری بین اذکار کمتر شده و در بین دو تنفس تعداد بیشتری از اسم الهی را بدون نیاز تنفس تکرار می نماید. این عمل سبب می شود انرژی حاصل از نام الهی مستقیما به سمت خارج نشود و در مراکز بخصوص انرژی وارد شود و ارتعاشاتی ایجاد نماید که موجب شارژ آن باتریها در بدن می گردد و قدرت و سلامتی بدن را تضمین نماید.

بطور کلی بیماری با مسدود شدن کانالهای انرژی در نقاط مختلف بدن رخ می نماید.ابتدا انرژی در نقطه ای خاص در بدن از ارتعاش و حرکت باز می ایستد و از فرکانس آن یا درجه نورانیتش کاسته شده و کم کم به یک گره تاریک تبدیل می شود.اگر نتوان با شستشوی درون بدن بوسیله انرژی،این تاریکی و گره را بازنمود بیماری شدت بیشتری یافته و شخص در آن اندام خود احساس درد و ناراحتی می کند.

افراد روحانی که انرژیی های روحی و روانی خود را به شدت تقویت نموده باشند می توانند حتی با دست کشیدن به بدن بیمار و یا هاله اطراف او و یا حتی از راه دور با قدرت فکر خود بیماران را شفا دهند.

بدین ترتیب،درک این مطلب مهم است که تمام این حالات بین دو قطب مثبت و منفی در بدن یا دو نیروی متضاد صورت می گیرد که در مکتب چینی و در فلسفه تاتوا،ِ«یین و یانگ»خوانده می شوند و همانطور که خداوند در قرآن کریم فرموده که ما شما را به صورت زوج آفریده ایم،جهان ترکیبی از تعادل دو نیرو است و آگاهی و شناخت در عرصه تضاد این دو نیرو حاصل می شود.مثبت و منفی،سیاه و سفید،ماه و خورشید،مذکر و مونث،مرد و زن،روز و شب،که اگر یکی از این دو طرف وجود نداشته باشد طرف دیگر نیز ناشناس باقی می ماند و ارزش و اعتبار یکی بدون وجود آن دیگری مفهومی ندارد.ترکیب صحیح و تعادل نیروهای یین(مونث) و یانگ(مذکر) در بدن نیروی سومی ایجاد می کند که نیروی جی نام دارد.این نیرو در ایران باستان همان نیروی کی نامیده می شد و هرکس این نیرو را به همراه داشت دارای فروهر یا نیروی پاکان بود و شایسته پادشاهی و فرمانروایی بر مردمان مانند کیخسرو و کیکاووس.

در فلسفه یوگا کانال انرژی منفی یا ماه را آیدا و کانال انرژی مثبت یا خورشید را پنگالا می نامند که هر دو جنبه های متضاد پرانا محسوب می شوند و از ترکیب انرژی های آیدا و پنگالا،انرژی عالی تری حاصل می آید که در سوشومنا به سمت بالا حرکت کرده و همین نیروی عالی مدنظر و مطلوب یوگی ها می باشد.این نیرو را کندالینی یا نیروی مار خفته می نامند.

پرواز خستگی ناپذیر،غلبه بر مرگ،جوانی و جاودانگی،بخش اندکی از تواناییهای فردی است که به این نیرو دست یافته باشد.

در کتاب دبستان المذاهب که مرجع مکاتب قدیم ایرانی است نیز از کانالهای انرژی با نام مینا،مهنا و مانا یاد شده است.

طب سوزنی نیز که یک سیستم شفابخش چین باستان بوده،کانالهای عبور انرژی را که در مکتب یوگا،نادی نامیده می شود مطرح می سازد و به مدارهایی می پردازد که امتداد مسیر انرژی در بدن هستند و مری دیان نام دارند و وظیفه این مدارها حمل و انتقال نیروی چی یا کی به تمام نقاط بدن می باشد.در سیستم شفابخشی وسیله طب سوزنی تاکنون 60 مسیر مورد استفاده قرارگرفته که 12 مدار اصلی و 8 مدار فرعی آنها مهمتر است.

هر مدار انرژی در ارتباط با نقاطی روی بدن می باشد که وقتی آن نقاط با سوزنهای مخصوص تحریک شوند با جاری شدن انرژی در آن مدارها،سلامتی به بدن باز می گردد.

دو مجرای خاص انرژی که یکی ادراک و دیگری رهبری کننده نام دارند مخازن نیروی چی هستند و انرژی را به همه نقاط بدن می رسانند.مجرای ادراک همان کانال نیروی یین(مونث) است و مجرای رهبری کننده، کانال یانگ(مذکر)است.



یک بحث پاورقی در مورد عکس بالا

این موضوع فلسفی در موزد عالم اضداد و متاثرات صحیح است اما بحث اصالت وجود دارد برای توضیح بیشتر با مثال برایتان بیان می کنیم.مثلا در مورد روشنایی و تاریکی این موضوع صادق است اما برای نور اصالت وجود دارد و خود انوار نیز سطح کمی و کیفی دارند یا مثلا در مورد خیس بودنذو خشک بودن می توان گفت ضد هم اند و حتی نسبی و همچنین کمی و کیفی یکدیگرند اما اصالت به خود آب مربوط است در مورد اینکه ما خیر و شر هم داریم این موضوع صادق است اما اصالت مربوط به خداست یعنی ما دو خدای خیر و شر نداریم مثل گرما و سرما و اصالت حرارت.و اینکه کل شی یرجع الی اصله.شاید دلیل نماز خواندن شیطان همین باشد که خودش می داند اصیل نیست و باید به خدا رجوع کند تا حداقل توانایی گمراهی را کسب کند. 

دقت کنید عدم رجوع به اصالت باعث فرسودگی و خستگی می شود مثلا اذان اصیل است یعنی هیچگاه خسته کننده نمی شود و خود باعث طراوت است اما شما هر آهنگی را حتی اگر عاشقش باشید یکماه دو ماه هم کوش کنید بالاخره خسته می شوید.در بحث اصالت هیچگاه امکان حذف یا فراموشی هم وجود ندارد.برای مثال یک خواننده را تصور کنید آیا تا به حال دیده اید یک خواننده در شعرش که با عشق می سراید بگوید من دوست دارم در نظر همه ی مردان جلوه کنم یا همه دنبال من باشند، 

نه نشده بلکه متن شعر به عشق دو نفره اشاره دارد و درونمایه اصیل است با اینکه در واقع خواننده به این موضوع در عالم واقع وفادار نیست.این موضوع در بحثهای امانت و تبدیل نعمت الله و اختلاف افکنی بین زن و مرد تحلی حقیقی دارد و از ذکر جزییات می پرهیزیم اما اشاره می کنیم اصل خلقت بدون تبدیل و تحویل است و فطرتها پایدار است.

چرخ ها یا مراکز انرژی

شبکه حاصل از مخلوط همه انواع این مری دیان ها،شبیه یک شبکه توری مانند،جریان دایمی چی را در بدن هدایت و توزیع می کند.این شبکه تور مانند که شبیه رشته های بافته شده درخشان و در هم تنیده مشاهده می شود همان بدن انرژیایی موسوم به بدن پرانیک است.

هنگامیکه این مدارها در نقاط خاصی با هم برخورد پیدا کنند و نقاط اشتراک داشته باشند مکانهای خاصی را ایجاد می کنند که حالت حوزه یا ناحیه هایی را مشخص می کننند که چون از چند کانال مختلف انرژی یا پرانا دریافت می کنند مانند حوضچه انرژی می شوند و درخشان تر از نقاط دیگر بدن می باشند و دارای یک حرکت گردابی مانند هستند.وقتی در حالت کاملا عادی و ضعیف باشند مانند دایره های درخشان به قطر 5 سانتی متر به نظر می رسند که پیوسته در چرخش هستند اما در هنگام شارژ و قوی شدن بصورت حوضچه های انفجاری از نور هستند که مانند خورشید می درخشند.

این مراکز انرژی های جاری و روان را چرخ ها یا چاکرا نیز می نامند و تعداد این نقاط مشترک نادیها یا مری دیانها در بدن انسان 21 نقطه فرعی می باشد و هفت ناحیه اصلی که از همه مهمتر هستند.

هفت مرکز یا هفت اورنگ

1-چرخ اول:در یوگا با نام مولادهارا یاد می شود.به شکل قیف مانند و دهانه آن به سمت زمین است.در حالت سلامتی در جهت عقربه های ساعت می چرخد و انرژی می گیرد.با عنصر خاک در ارتباط است و وابسته به  عملکردهای استخوان و ماهیچه در بدن است.رنگ آن در چرخه طیف رنگین کمان قرمز است و میل به زندگی،خود پرستی و حب ذات و مادی گرایی از این چرخ ایجاد می شود.در صورت اختلال در این مرکز،سرعت و جهت چرخش آن تغییر کرده،اگر بیش از حد کار کند و سریعتر بچرخد،موجب غرور و خودخواهی،پول دوستی و ظلم و ستم کردن می شود.و اگر کند بچرخد یا خلاف عقربه ساعت کار کند سبب پوچی و بی انگیزگی،بی علاقگی به زندگی،میل به خودکشی می گردد.در حالت شدت،عقب افتادگی ذهنی ایجاد کرده و شخص منگل و کودن می شود.

2-چرخ دوم:در یوگا با نام سوادهیستانا به معنای خانه جهل می باشد.به شکل قیف دو طرفه است و از دو طرف بدن هم در سمت ستون فقرات و هم در جلو دیده می شود.تحت تسلط ماه است و با عنصر آب مربوط می باشد.اندام بدن که در ارتباط مستقیم با این مرکز می باشد آلات تناسلی، رحم در زنان و پروستات در مردان،اندام دفع، کلیه ها،مثانه ،حالب ، میزنای و دیگر اعضای مربوط به این قسمت از بدن است.وابسته به امیال جنسی می باشد.مرکز میل جنسی در سمت جلوی بدن است و در سمت پشت توان جنسی را مشخص می نماید.از نظر ذهنی و روانی در ارتباط با جنس مخالف و میل به روابط زناشویی و تولید مثل و لذتهای مشترک بین انسان و حیوانات است.در سریع و کار بیش از حد،شخص شهوتران و عیاش،فاسد و ولخرج می شود.و در حالت صورت چرخش کم کاری و کند چرخیدن و یا بر عکس کار کردن،بی میلی به جنس مخالف و میل به تجرد و خسیس بودن ایجاد می کند.

اگر دریکی از دو سمت بدن،یکی از دهانه قیف ها تندتر یا کندتر کار کند،منجر به بروز اختلال در بدن شده و شخص همجنس گرا (هموسکسوئل) می گردد.اگر سمت جلو تندتر کار کند(در هنگام عمل ارضای جنسی )شخص فاعل و اگر در سمت ستون فقرات تندتر بچرخد شخص مفعول واقع می شود.

بطور کلی هر مرکز دارای ذخیره حافظه است و عملکردها و کارماهای منفی افراد در این مرکز ذخیره می گردد.

3-چرخ سوم،در یوگا به مانی یورا معروف است به معنای شهر جواهر و امنند چرخ دوم،قیف دو دهانه به سمت جلو و ستون فقرات است.در سمت جلو تقریبا روی ناف،زرد رنگ،وابسته به خورشید است و در ارتباط با عنصر آتش و به اندام گوارشی و لوزالمعده مربوط می شود.به طور معمول از لحاظ ذهنی بر توانایی و اقتدارریالقدرت منطق و تفکر تسلط دارد.اگر بیش از حد و تندتر بچرخد شخص وراج،زورگو،باجگیر و لات می شود.و اگر کندتر از معمول کار کند بی حوصلگی،کندذهنی،بزدلی و بلاهت در شخص ایجاد می نماید.

4-چرخ چهارم:در یوگا با آناهاتا معرفی می شود و به معنای صدای بی صدا است. در سمت جلوی بدن بر جناق سینه واقع شده و به رنگ سبز و با عنصر باد مربوط می باشد.وابسته به سیاره زهره است.اندام مرتبط با این مرکز قلب،جریان خون،سیستم ایمنی،غدد لنفاوی و غده تیموس است.مولد عشق و عاطفه است. در حالت معمولی هویت درونی شخص و درون نگری را ایجاد می کند.بیش از حد کار کند منجر به بی غیرتی و عدم تعصب،تزلزل در عشق و بی ثباتی را سبب می گردد و در کم کاری و کند چرخیدن دلیل قساوت و شنگدلی،تندخویی و میل به قتل و کشتار می گردد.

5-چرخ پنجم:در یوگا ویشودهی به معنی صوت آغازین است.به رنگ آبی آسمانی و وابسته به اتر است و به سیاره عطارد مربوط می گردد.از نظر فیزیکی با ریه،اندام تنفسی،گلو،نای و حنجره،زبان و پوست و همچنین با غدد تیرویید و پاراتیرویید در ارتباط است.از بعد ذهنی و روانی میل به ارتباط با سایرین،لذت بردن از کار و محیط و اطرافیان و حضور در اجتماع را در فرد ایجاد می کند و شخص علاقمند به فراگیری علوم غریبه می باشد.وقتی بیش از حد کار کند،شخص پرحرف و وراج می گردد و با زخم زبان زدن و فحاشی و ایراد گرفتن زندگی را بر خود و دیگران زهر می سازد.و در صورت کم کاری،موجبات لکنت زبان و گریز از جامعه و انزواطلبی شده و شخص با نارضایتی از زندگی،عمر را سپری می کند.

6-چرخ ششم:در یوگا با آجنا چاکرا معرفی می گردد و مقدسترین مرکز انرژی است.تقریبا روی غده هیپوفیزو بین دو ابرو قرار دارد.از لحاظ فیزیکی با اعصاب جلوی سر،چشم چپ،شنوایی و لامسه مربوط است.رنگ ارتعاش آن نیلی رنگ و در بعضی مواقع بنفش است و به سیاره مشتری و اورانوس وابسته است.به عنصری وابسته نیست.از نقطه نظر روانی،بخشایش و روشن بینی مادی و ماورایی در شخص ایجاد می کند.در صورتی که بیش از حد کار کند کینه جویی و خشم و نفرت،دیدن اشباح و ارواح و اجنه، تصمیمات عجولانه ومیل به فالگیری و کنجکاوی بیش از حد را موجب می گردد.و در حالت کم کاری و کندی،چشم شوری،بی قید و بند بودن و بی خیالی و بدون فکر برای آینده بودن را ایجاد می کند.

7-چرخ هفتم:در یوگا ساهاسارارا نام دارد به معنای نیلوفر هزارگلبرگ،گاه به رنگ سفید و گاهی بنفش و اناری است.وابسته به کیوان (زحل) و نپتون است.در مرکز فرماندهی بدن واقع شده و به غده پینه آل در مغز مربوط است و با اعصاب کل بدن در ارتباط مستقیم می باشد.در حالت عادی،شخص معنوی،علاقمند به بهبود اجتماع،بخشنده و بزرگوار و معتقد به حوزه های کیهانی است.در صورت تند کارکردن شخص را علاقمند به ساحری و جادوگری،ارتباط با اشباح و ارواح و موجودات غیرارگانیک،مدیوم قوی،سلطه شدید بر اشخاص می کند.در حالت کند کار کردن بی اعتقادی به خداوند،تنگ مظری ایجاد نموده و شخص،بی اعتنا به مابعدالطبیعه و مذهب و فلسفه،مادی گرا و دارای منطق خشک و بازاری مسلک می گردد.

پاکسازی جسم همزمان با پاکساری روح زمانی اماکن پذیر است که ذخیره پرانا در بدن افزایش یابد و ناخالصی ها و رسوبات کانالها خارج شود و گره های تعلقات و وابستگی ها به طور کامل باز شود.عقده ها یا گره ها می تواند بیانگر تعلقات شخصی و دنیوی و مادی شخص و یا مربوط به مادر و پدر و دوستان و مردم و یا در ارتباط با حالات روانی و عاطفی و احساسی باشد که در صورت عدم پاکسازی به بروز بیماری منجر می گردد.به هر حال،انقباض جسمی و  فیزیکی در بدن،منجر به اقباض روحی می گردد یعنی دیگر ِ لایه ها یا بدنهای لطیف تر نیز دچار دچار انقباضاتی می شوند که ارتعاشات قویتری را در خود نشان می دهند و انرژی حیاتی ظرفیت بیشتری پیدا می نماید.

این انرژی ها که از بدن ساطع می شوند به کدام سو می روند؟

پس از رهایی فکر از توهمات و پندارهای روزمره و ایجاد امواج آلفا و تتا و ورود به خلسه،بدن در حالتی قرار می گیرد که در اثر حرکات خفیف و ظریف قلب و تاثیر ارتعاشات بر ماده ژله مانند مغز،امواج مسطحی بوجود می آید که حالت  الکتریکی و صوتی داشته و در استخوان جمجمه لرزش ایجاد می کنند.این امواج در تمام حفره ها و مایع درونی مغز و نخاع و کاسه سر و بطنهای جانبی مغز نفوذ کرده و در آنجا امواج ایستاده را فعال نموده و ضربان قلب و عضلات آن کندتر نموده و صداهای درونی قابل شنیدن می گردند.این ارتعاشات سبب ماساژ لایه های مختلف در مغز شده و به تدریج سلولهای خفته مغز را بیدار می سازد.

ضربان منظم مغناطیسی مغز در حالت آرامش و خلسه 7 بار در ثانیه است که مشابه ضربان مغناطیسی کره زمین است و این همان امواج بین آلفا و تتای مغز است و مرز بین خواب و بیداری است. در چنین حالتی زمان،زمان خلاقیت و آفرینندگی است.با ضربان مغناطیسی 7 دور بر ثانیه مغز می توان جهت ارتباط و صدور و یا دریافت اطلاعات با محیط اطراف تا هر فاصله استفاده نمود.نتیجتا ارتباط با بدن نامریی ششم و هفتم در چنین حالتی اماکن پذیر می باشد.

........دیگر سخن

و اینک راز عدد هفت،اتحاد با آسمان و ساکنان آن است.ارتباط با صورتهای فلکی و جستجوی آن موجودات طلایی که قرنهای پیش از این از این دیار رفته اند.انسانهایی که مس وجود خود را در کوره کیمیاگری این جهنم سوزان به فرکانسهای عالی تبدیل نمودند و جامه خاکی را دریدند و پرواز کردند......

آدم اشرف مخلوقا است.شریف ترین عضو در مجموعه موجودات عالم است.آدم،علمی را آموخت که هر یک از موجودات،حتی فرشتگان از ادراک آن عاجز ماندند و بدین سان بار امانتی را بر دوش کشید که برابر با مسئولیت اداره کل کائنات بود.او معلم فرشتگان در مدرسه الهی است زیرا اسماء الهی را آموخته است.

برای انسانی که در این ورطه بیکرانه،با کوله باری از امانتهای گذشتگان در وادی های ناشناخته،خستگی ناپذیر طی طریق می کند.....

تقدیم به مولایمان حضرت صاحب الزمان (عج)

آیات اسم اعظم الهی را فرا گیرید زیرا دروازه ای است گشوده به سود نور.

پنج آیه از قرآن مجید است که با کلمات الله لا اله الا هو شروع می شود عبارتند از:

سوره بقره آیة الکرسی:الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه و لا نوم له ما فی السموات و ما فی الارض من ذی الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشی من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات و الارض و لا یوده حفظهما و هوالعلی العظیم لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقدستمسک بالعروةالوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفرو اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون

آل عمران آیه 2و 3 :الله لا اله الا هو الحی القیوم نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان.

سوره نساء آیه  87 :الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامة لا ریب فیه و من اصدق من الله حدیثا.

سوره طه آیه 8 :الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی.

سوره تغابن آیه 3:الله لا اله لا هو و علی الله فلیتوکل المومنون.

باذن الله و به نیت عدد نام هو که اسم ذات است،هر روز 11 بار خوانده شود.

 

به جز آیات فوق آیات دیگری دقیقا با همین سبک در قرآن وجود دارد که به ذکر آنها نیز می پردازیم

نمل26 الله لا اله الا هو ربّ العرش العظیم

قصص 70 الله لا اله الا هو له الحمد فی الاولی و الاخره و له الحکم و الیه ترجعون

توبه 129 الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم

موارد فوق کامل آیات نیستند و با همان سبک شیخ عباس قمی نگارش شده و قابل بحث اند اما باید ببینیم این موارد سندش برای شیخ عباس قمی چگونه بوده است ولی ما در اینجا نظر شیخ عباس قمی را کامل می پذیریم

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۴


 

فصل یازده

معرفت پنهان

سیستم اعصاب بدن

به طور کلی در بدن انسان به دو بخش اساسی تقسیم شده است.

1-سیستم اعصاب مرکزی:شامل مغز و نخاع.

2-سیستم اعصاب محیطی:که بیرون از جمجمه و ستون فقرات قرار دارند و بر سه دسته اند:

الف)موتور عصبی ب)موتور حسی) ج)سیستم اعصاب خودکار (اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک) بدیهی است مسیر انتقال پیام از مغز توسط نخاع صورت می گیرد و فعالیتهای پیچیده مربوط به هم ذهن و هم جسم را منظم می سازد و تمام وظایف  اعضا بدن را بر حسب جنبه های مختلف اداراکات عالی مانند شعور،آگاهی،فکر،احساس و تواناییهای عضلات تفکیک می نمایند.

موتور عصبی:انتقال پیام از مغز به سایر قسمتهای بدن را بعهده دارد.

موتور حسی:برعکس موتور عصبی،انتقال پیام از اندامهای بدن به مغز را عهده دار است.

سیستم اعصاب خودکار:وظایف غیر ارادی بدن (سمپاتیک) مانند ضربان قلب، فشار خون ،مراحل گوارش و فعالیت غدد داخلی را نظم می دهد.این حرکات در اختیار و کنترل ما نیست اما به شیوه ای خاص می توان این حرکات را تحت کنترل قرار داد.

فشار،هیجان و احساسات قوی،سیستم سمپاتیک را وارد به صحنه عمل می سازد.اما در زمان استراحت و خونسردی سیستم اعصاب پاراسمپاتیک فعال می گردد.

بافت اعصاب پاراسمپاتیک به احساس آرامش،ریلکس و وانهادگی ناحیه گردن و لگن خاصره در ستون فقرات ارتباط دارد.با تحریک اعصاب لگن خاصره نه تنها آن ناحیه منقبض می گردد بلکه رشته عصب پاراسمپاتیک بر عصب سمپاتیک تسلط می یابد یعنی سیستم خودکار بدن که قبلا در اختیار ما نبود،در حالت کنترل در آمده و نیاز به استراحت عمیق ذهن و بدن احساس می شود.

پس سیستم خودکار سمپاتیک،هر تغییر درون بدن را بررسی می نماید و با اجرای تمرین انقباض جدار درونی بدن،تغییر پیدا می کند.

کنترل آگاهانه سیستم اعصاب،مهمترین وظیفه است.معرفت و راز و رمز این کنترل در لگن خاصره نهفته است.

هنگامیکه این انقباض توسط اذکار الهی صورت پذیرد،از پایین ترین بخش مرکز بدن یا ستون فقرات یعنی مقعد و آلت تناسلی ارتعاشات را به سمت بالا به جریان می اندازد.از مرکز اراده (ناف ) و مرکز دانایی (جناق سینه ) عبور داده و به مخارج حروف هدایت می نماید و همین جریان درونی،سبب همسوتر شدن جریانهای گردابی داخلی بدن به سمت گردن و سر می گردد و جریان مغناطیسی قطب نمای درون بدن را به شدت تقویت نموده و از قسمتهای بالای بدن یعنی از دهان و بینی و چشم و فرق سر به سمت بالا فوران می کند و در نتیجه چون فواره ای عمل می کند.هاله اطراف بدن را تقویت نموده و سوراخها یا آسیبها و صدماتی که ممکن است در هاله موجود باشد را ترمیم می نماید.

رشته ها و تارهای نورانی

قبلا با لایه ها و بدنهای لطیف انسان آشنا شده و آنها را بررسی نمودیم.از بدن انرییایی ما دایما رشته اه،تارها و نخهای نورانی ای در فضای اطرافمان ایجاد می شود.

عارف وارسته همواره با کنترل امیال و خواسته های خود سعی بر ارتباط هرچه بیشتر با خداوند  نیروهای الهی دارد و اجازه نمی دهد که از وجودش هیچگونه تاری خارج شود مگر نهایتا جهت کمک و یاری و یا همدردی یا شفا. که همه این موارد نیز جز با اجازه و اذن الهی باید صورت گیرد.برای کسانیکه چشم بصیرت دارند و این جریانات را رویت می کنند،بسیار سخت و طاقت فرسا است که دایما جریانات انریی های آلوده بین مردمان را ببینند و به روی خود نیاورند و بی تفاوت از آنان بگذرند.

بررسی و توضیح این جریان فقط و فقط به این علت انجام می پذیرد که مواظب افکار و پندار و کردار خود باشیم و هرگز از حضور در پیشگاه خداوند غافل نباشیم و همواره او را شاعد و ناظر اعمال خود بدانیم.و همچنین مراقب باشیم تا مورد سو استفاده افراد نادرست قرار نگیریم.

انگلهای انرژیایی:انسان برای ادامه حیات ناگزیر به زندگی اجتماعی است و برای رفع نیازهای خود نیاز به برقراری ارتباط با محیط اطراف و دیگر افراد دارد.این ارتباطات غالبا از طریق گفت و شنود و یا مکاتبه صورت می پذیرد.اما این شیوه ها تنها راهای اصلی ارتباط نیست بلکه اساسی ترین نوع ارتباط از طریق انریی است.بین افراد انسان،نوعی ارتباط انگلی وجود دارد که با دادن و گرفتن و تبادل انرژی همراه است.در این رابطه شخص می تواند از طریق رشته های نورانی که از مراکز انریی (چاکرا-شوکره )سر چشمه می گیرند تارهایی به سوی طرف مقابل خود امتداد دهد و از وجود او استفاده نموده و یا بر او تاثیر بگذارد.

معمولا هر چاکرا بر چاکرای هم ارز خود تاثیر می گذارد.بدین ترتیب اگر فرد تاثیر گذار را فاعل و فرد تاثیر پذیر را مفعول بنامیم،حالتها و روابط زیر انجام می پذیرد:

-از چاکرای اول به اولین چاکرای طرف مقابل:فاعل رشتهای قرمز رنگ به سوی مفعول می فرستد تا او را تحت تسلط خود در آورد.در حالت مثبت آن،روابط بین مادر و فرزند،و در حالت منفی ارتباط نامشروع بین افراد همجنس برقرار می شود.

-چاکرای دوم:ارتباط فاعل بر مفعول از نوع سواستفاده از رابطه جنسی است و یا تسلط و عشق یکطرفه و انفرادی.در اینحالت برای مفعول،احساس سوزش و خارش شدید در ناحیه آلت تناسلی ایجاد می شود.بین زن و شوهر تا یکسال پس از جدایی این رشته وجود دارد.

-چاکرای سوم:فاعل از موقعیت و امکانات و یا شغل مفعول استفاده می کند.در این وضعیت احساس انقباض در عضلات شکم و یا درد در آن ناحیه برای مفعول رخ می دهد.

-چاکرای چهارم:رابطه عاطفی برقرار می گردد و هیچگونه خطری وجود ندارد.به دلیل بعد روحانی این چاکرا و ارتباط با قلب و مرکز دانایی مجاز و مشروع است.حالت اضطراب و دلشوره داشتن برای مفعول وجود دارد.

-چاکرای پنجم:چنانچه ارتباط کلامی بین دو نفر برقرار شود برای مفعول مانند آن است که شیئی در گلو و حنجره اش گیر کرده است.

-چاکرای ششم:یک ریسمان از چشم سوم فاعل به پیشانی مفعول وارد می شود.نتیجتا فاعل فکر طرف مقابل را می خواند و از ذهنیت او با خبر است.

-چاکرای هفتم:در این حالت فاعل اختیار کامل دارد و مفعول را برده خود می کند.

دو چاکرای فرعی کف دست و کف پا نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرند.در چنین وضعیتی،فاعل،طرف مقابل را واردار به انجام کار با دست و پا و یا رفتن و آمدن می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۰


فصل 10

چگونگی فعال شدن اذکار در بدن

زن درون و مرد درون:

خداوند در قرآن مجید می فرماید:ما شما را بصورت زن و مرد آفریدیم.

بسم الله الرحمن الرحیم واللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی و ما خلق الذکر و الانثی(سوره لیل).

می دانید آیات قرآنی بطن در بطن،معانی ای دارد که از چشم افراد سطحی پوشیده می ماند و مطهرون و محرمان اسرار الهی قادر به درک لایه های درونی تر این ودیعه الهی هستند.

اینکه فردی فکر کند که در خلقت،انسانها به صورت مردان و زنان شکل گرفته اند یک لایه ظاهری از واقعیت است.بحث عمیق تری وجود دارد مبنی بر اینکه در درون هر مرد نیروی مونثی وجود دارد که هم دلیل خلقت اوست و هم در طی تکامل زندگی،این نیوری مونث به اشکال مختلف خود را نشان می دهد و موجبات ارتقای روحی و روانی او را فراهم می سازد.و در هر زن نیز نیروی مذکری نهفته است.

این نیروی مونث در مردان با چهار نماد مادر،همسر یا معشوقه،خواهر و دختر مشخص می شود و در زنان با چهار سمبل پدر،شوهر یا معشوق،برارد و پسر مطرح می گردد.

هر شخصی که انرژی کافی برای به یادآوری خوابها و رویاهای خود داشته باشد حتما ردپایی از متضاد درونی خود را می یابد.شاید برخی از افراد در خوابها و رویاهای خود با چنین موردی برخورد کرده باشند.

بدیهی است در وجود هر زن یا مردی،ایده آلی وجود دارد.شخص فکر می کند به همسر و همتا نیاز دارد که دارای خصوصیات خاصی باشد.این آرمانی که در سر دارد از کجا نشات گرفته است؟به طور کلی هرکس در درون خود موارد خاصی را مد نظر دارد.چه زنها و چه مردها،همه بدنبال گمشده ای هستند که بتوانند با حضور او به آرامش درونی و تمامیت دست یابند؛یک رفیق راه و یک همسفر خوب و یک محرم دل.اما اکثزیتافراد حتی هنگامی که به بهترین یار و همسر و همراه هم که بپیوندند پس از گذشت مدتی احساس کامل بودن نمی کنند.نیاز روحی و روانی خود را همچنان برقرار می بینند.هیچ چیز در باطن آنها بهتر نمی شود.چخ بسا پس از چندی احساس زندانی بودن،حقارت و یا بندگی و اسارت داشته باشند.

این گمشده در درون خود ماست.آن نیروی متضادی است که خداوند در عمیق ترین بخش وجود ما قرار داده است.با شناخت و ارتباط با چنین نیروی مخفی می توان به نوعی وحدت وجود پی برد و آن موجود آرمانی ای را که در قصه ها و افسانه ها منتظرش هستیم در درون خود بیابیم.به سالکی که به این نیرو دست یافته است اصطلاحا«نر-زن»نیز می گویند.

زندگی در روی کره زمین با تاریک ترین نوع انرژی ، چنان ما را در بستر غفلت نگاه داشته که حقایق را واژگونه درک می کنیم. عرفا معتقدند مجاز پلی است بسوی حقیقت.این زندگی که ما را اسیر خود کرده،مجازی است.دروغی بیش نیست.حیوانیت و نفس پرستی به جای آدمیت ما را به اسارت خود در آورده است.اصول و قوانین محدود اجتماعی که بر ما تحمیل شده ، حقیقت را در پرده کفر و ظلمت نهان کرده است.اینکه عمری را در بند نفس باشیم و سالهای کودکی را در غفلت و نادانی به سر بریم و تا بخواهیم به خود بیاییم همسری اختیار کرده و به دنبال معاش و کسب روزی باشیم و سالها ،علوم دروغینی را فرا گیریم که نه تنها گره ای از کارها باز نمی کنند بلکه بندهای اسارت ما را به دنیا محکم تر می نماید و تا چشم باز می کنیم کودکانی به دنیا وارد کرده، وادار به همین شیوه زندگی نماییم؟به همین دلایل است که زندگی انسان در زمین تا زیر فلک ماه در تسلط نیروهای منفی و تاریک قرار دارد و حقایق را زیر نقاب کفر پنهان داشته اند.البته در علم عرفان و فلسفه امروزی و بر اساس مکتب اسلام ناب محمدی کلمه نمود به جای مجاز زیباتر است و قضاوت را به خود شما وا می گذاریم یعنی این جهان نمود یک حقیقت اصیل دیگری است.اصالتی که نه به مادر طبیعت بلکه به خدا و انسان خدایی و با روح خدایی تعلق دارد.و اتفاقا دنیا خیلی مهم است چون یک جهان ابدی را بر اساس آن خواهیم ساخت.فقط باید بفهمیم دنیا برای ماست نه ما برای دنیا.و این اصل آخرت است.

این امیال نفسانی باید در جهت بهسازی و بهروزی نژاد انسانی جهت گیری صحیح یابد.با شناخت و اتصال به نیروی متضاد درونی یک ازدواج روحانی باطنی در شخص رخ می دهد.این زوج یابی مرحله ای از خود شناسی است که شخص در درون خود دنیای دیگری را می یابد که کشف بسیار عظیمی برای او محسوب می گردد.

از اتحاد نفس با عقل،روح به درخشش در می آید و حجاب تن دریده می شود.

نوزاد نورانی ،راز گل زرین وجود

انسان مجموعه ای است از همه چیزهایی که حیوانات دارا می باشند و در غرایز خوردن و خوابیدن و تولید مثل کاملا از همان قوانینی پیروی می کند که همه جانداران پیروی می کنند.خشم و شهوت و هیجان و احساس،امیال غریزی و ناخودآگاه است و بیشتر وقت و انرژی ما صرف ارضای تمایلات روزمره می گردد.به بیان دیگر در بدن ما نواحی ناخودآگاه و نیمه آگاه وجود دارند که دارای دو مرکز مهم کنترل کننده هستند که یکی در ناحیه بین مقعد و بیضه ها قرار دارد و دیگری در انتهای پایینی ستون فقرات یعنی دنبالچه و پشت استخوان عانه که کنترل فعالیتهای جنسی را بعهده دارند.

با تزکیه نفس و پالایش انرژی در بدن و کنترل باتریها و مخزنهای انرژی و دوری از گناهان که سبب تضعیف قدرتهای روحی و روانی می گردد کاملا مسیرها و خطوط انرژی به سمت مراتب عالی تر ِ وجود کانالیزه می شوند.

در چنین مراحلی شخص از حضور در زمین احساس ملال می کند و قفس تن برایش مانند فشار قبر است. دلتنگی ها و عدم وابستگی به زرق و برق دنیا میل شخص را به عبادت و ذکر متمرکز می کند.خود را در دنیا تنها حس می کند و در حالت جذبه هاب روحانی آرزوی لقاءحضرت دوست را دارد.

از غذاخوردن و خوابیدن و معاشرت با دوستان و نزدیکی و تماس جنسی با همسر خود نه تنها لذت نمی برد بلکه احساس ناخوشایندی دارد.و به همین دلیل،امیال جنسیِ شخص تحت فرمان و کنترل کامل قرار می گیرند.در چنین وضعیتی پرداختن به امور دنیوی و لذات و غرایز تحلیل رفته،شخص حتی با وجود انجام این امور،بیشتر توجه خود را صرف گمشده ای می کند که نمی داند کیست و چیست؟!یک احساس غریب.

در مراحل اولیه فعال شدن ذکر و با استمرار چنین حالاتی در هنگام انزال نیروی شهوت به خارج از بدن،مانند این است که ترمزی او را از این کار منع می ند و عظیم ترین و مهمترین ماده در بدن را که قبلا به دور می ریخت و یا برای تولید مثل به کار می برد در بدن ذخیره کرده و بدین ترتیب در یک آن احساس لذت بخشِ قدرتی را حس می کند که با هیچ احساس دیگری قابل قیاس نیست.با گذشت مدت زمانی تغییر بسیار اساسی  و بنیانی در شخصیت و هویت او پدیدار می گردد.احساس سرزندگی و نشاط و حتی جوانتر شدن،میل به تحرک و ورزش،ادراک و بصیرت بیشتر و تغییرات مثبتی در خود می یابد که همه و همه ناشی از بیدار شدن مرکز اراده در وجود فیزکی اوست.این اقتدار و اراده سبب افزایش انرژی اطراف بدن و نفوذ بیشتر در اطرافیان می گردد تا حدی که شخص می تواند بیماری را در خود و حتی در دیگران برطرف نماید.

قرآن کریم،سوره طارق

بسم الله الرحمن الرحیم

-والسماء و الطارق   و ماادرئک ماالطارق   النجم الثاقب

-ان کل نفس لما علیها حافظ   فلینظر الانسان مم خلق    خلق من ماء دافق    یخرج من بین صلب و الترایب    انه علی رجعه لقادر   یوم تبلی اسرائر   فما له من قوة و لا ناصر

-والما ذات الرجع    و لارض ذات الصدع    انه لقول فصل    و ماهو بالهزل    انهم یکیدون کیدا     و اکید کیدا    فمهل الکافرین امهلهم رویدا

-قسم به آسمان وجود و قسم به آنکه از طریق و تو چه می دانی که طارق کیست؟آن ستاره درخشان نوظهور.

-به تحقیق هر نفسی که نگهبانی و حفاظت شود سپس انسان خلقت چنین انسانی را نظاره کند.خلقت از آب جهنده که از میان صلب پدر و سینه مادر ایجاد می شود.بدرستیکه او بر بازگرداندنش قادر است.روزی که اسرار باطنی آشکار شود و نه نیرو و نه یاری دهنده ای باشد.

-سوگند به آسمان،فروریزنده بارانهای پی در پی و سوگند به زمین دارای شکافها و رویاننده گیاهان.

به حقیقت اوست جداکننده حق از باطل و این هرگز سخن بیهوده نیست.آنان هرچه توانند حیله و مکر کنند و بر حیله و حقه تاکید ورزند پس تو ای رسول به کافران ِ پوشش دهنده حقایق مهلت ده تا هنگام کیفر آنها فرا رسد.

 

با جلوگیری از خارج شدن عالی ترین ماده حیات که عامل تولید مثل است هم در مردان و هم در زنان، و تغییر جهت یا چرخش آن به سوی نیروی مونث یا مذکر درون،پس از مدتی شخص در نواحی مرکزی بدن و شکم و مراکز جنسی احساس دردهای خاصی می کند که در وهله اول تصور می کند بیمار است.اما به مرور زمان دردهای شدید از سمت کمر به سمت بالا آغاز می شود که شبیه درد زایمان است.بله درد زایمان است.درد و فشار به تدریج از شکم و کمر به سمت قفسه سینه و سپس گردن و سر حرکت نموده و کم کم  از سر خارج می شود.سپس به تدریج آرامش فرا می رسد.

پاورقی:شاید درست نباشد به این صراحت توضیح داده شود اما در مورد آمیزش جنسی درونی اصل بر این است که بعد از دخول و جماع شما خود را جای طرف مقابل قرار دهید و در بحث رضایت جنسی از نگاه فرد مقابل وارد عمل شوید یعنی خود را در رون فرد مقابل ببینید و اینگونه به رضایت حقیقی دست یابید چه در ازدواج معمولی چه ازدواج درونی بعضی مسایل مستحب و مکروه مثل دخول با بسم الله و یا با وضو بودن و اینکه آمیزش در خانه و جلوگیری از دیده شدن توسط سایرین بار معنوی و روحی خود را دارد و از بروز و شراکت شیطان در این اعمال و به هم زدن عمل و یا تبدیل نعمته الله مهم است ازدواج باید به همان شیوه الهی باشد مورد فوق براساس اصل رندی است که البته قابل بحث است.

در افراد معمولی نیز به دلیل تهذیب نفس و تقوی ممکن است چنین موردی اتفاق بیفتد.ولیکن از آنجایی که فاقد بصیرت لازم هستند و در این مسایل سررشته ندارند و در هیچ کتاب و مکتب و مدرسه ای این گونه موارد را آموزش ندیده اند،به شدت کلافه می شوند و تصور می کنند که بیمار گشته اند و نمی دانند که چه مرحله خاصی را پشت سر گذاشته اند و یا چه مرحله در پیش رو دارند.

پس از مدتی چنین شخصی متوجه تغییرات و مسایل بخصوصی در زندگی خود می شود.احساس می کند حس ششم قوی پیدا کرده و بعضی مسایل را از پیش می داند،یا اگر راجع به چیزی اظهار نظر کند عینا به وقوع می پیوندد،یا اگر در مورد کسی احساس تنفر یا کینه داشته باشد برای آن کس اتفاق ناگواری می افتد.اما ادراک دقیقی از این وضعیت ندارد.

حقیقت امر چیست؟

چنانچه از اتلاف نیروهای عالی در بدن جلوگیری شود و جهت آن به سمت درون بازگردد،جنینی از جنس بسیار لطیف تر از ماده در لایه ها و بدنهای تو در تو خلق می گردد که پس از مدتی با درد و فشار از سمت سر از جسم خارج شده و به صورت نوزادنورانی متولد می شود که بند ناف او به سر شخص وصل است و به دلیل همین ارتباط است که هرچه این نوزاد بزرگ تر و قوی تر گردد،قدرت ادراک و پیش آگاهی در شخص افزایش می یابد.این اقتدارِ اندیشه به اشکال مختلف در زندگی شخص رخ می نماید.

و این همان طارق است.همان ستاره درخشان است که در زندگی سالک طریق الی الله ظهور می کند.

برای سالک طریق مولا این اتفاق بارها و بارها قابل تکرار است و او قادر است در فواصل مختلف،نوزادهای نورانی بسیار داشته باشد.

این موجود نورانی از جنس ماده نیست بلکه به دلیل نوع و شیوه خلقت،کالبدی از جنس انرژیهای برتر با فرکانسهای قوی تر دارد و بدنی لطیف تر و نورانی تر از ماده و عناصر تشکیل دهنده بدن انسانهای معمولی را داراست.

بدین ترتیب چون نوع تغذیه و رشد چنین موجودی از طریق انرژیهای جهانی و کیهانی صورت می پذیرد و از انرژی زمین و انرژیهای طبیعی بی نیاز می باشد،از مراتب روحانی و الهی بالاتری برخوردار می گردد و گیرنده ادراک و آگاهی و دانشهای ماورای این جهان است در نتیجه بدلیل نوع خاص تولد و وابستگی از طریق بند ناف که همان نیروی فکر و ذهن است،سالک می تواند با همه آن اطلاعات و آگاهیهای برتر که قبلا برایش دست نیافتنی می نومد ارتباط برقرار نماید.

هرچه سالک وارسته تر و تقوا پیشه تر باشد نوزاد وی نورانی تر و دریافتها و آگاهی های او برتر خواهد بود.و هرچه از مسایل نفسانی و شهوت پرستی دوری گزیند،تعداد نیروهای نورانی او افزایش می یابد.دوری از نفسانیات نه به معنای آن است که از زن و همسر خود پرهیز نماید و از مسیر زناشویی به دور افتد،بلکه بالعکس با مقدس دانستن امر ازدواج و ادراک اینکه زناشویی امری عبادی است و انسان جوینده کمال همه اعمال خود را برای اطاعت از خداوند انجام می دهد،نباید تعادل در زندگی را از دست دهد.همچنین از ارتباط جنسی با دیگر زنان یا مردان باید به شدت پرهیز شود.

هشدار:جادوگران و ساحران،همواره در جستجوی کسانی هستند که به این مرحله رسیده باشند و اگر چنین فردی را شناسایی کنند،با هر حیله و سحر سعی در به دام انداختن و شکار او می کنند.زیرا با شکار و اسیر کردن وی به منبع عالی نیرویی دست می یابند که می توانند از نیروی درونی او جهت اهداف ساحرانه خود سوء استفاده  نمایند.بسیار انسانهای پرهیزگار بوده اند که در دام و فریب چنین حیله گرانی گرفتار شده اند.

در مسیر سلوک خود،به ساحرانی برخوردم که قادر بودند روح اشخاص را احضار نمایند و کالبد نورانی فعال آنها را به بند بکشنند.در چنین وضعیتی،شخص به صورت بیماری در می آید  که به هر دکتر و پزشکی مراجعه نماید،هیچکس درد و رنج او را تشخیص نمی دهد.و گاه بعنوان دیوانه و مجنون باید روزگار را به سر آورد.در کنال تاسف،این ساحران،در لباس دراویش و با برگزاری مراسم ذکر و ایجاد یک میدان مغناطیسی قوی به اینگونه امور مبادرت می ورزیدند.

یکی از راهای به دام انداختن افراد،وعده آموختن علوم سحری و دعوت از آنان جهت شرکت در مجلس ذکر بود.در بهترین حالت،شخص زاهد ِ ناآگاه را در جمعی می نشانند و با تارهای نورانی شبیه تار عنکبوت که از هر طرف بر او می گسترند وی را مورد تهاجم قرار داه و بدینوسیله از انرژی پاک درونی او تغذیه می کنند و مانند انگل او را می مکند و غارت می کنند.و اگر بدانند که شخصی دارای قدرت و کرامات است با هر وسیله و جادویی که بتوانند سعی به از بین بردن جسم فیزکی و اسیر کردن و به چنگ آوردن روح او در خواب و بیداری می کنند.اینان،یاران شیطانند و جز سیاهکاری و گمراهی و ضلالت کاری ندارند.اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

ارتباط با فرشتگان

فرشتگان،موجودات و نیروهایی هستند که در عوالم الهی سیر می نمایند و دستورات الهی را بدون چون و چرا به انجام می رسانند و به دلیل دوری از ماده و دارا بودن نورانیت و سرسپردگی ابدی به آستان الوهیت از همه امور نفسانی بری هستند.فرشتگان عهده دار وظایفی هستند و در اداره عوالم و مراتب مختلف هستی با خداوند همکاری می کنند.همین ویژگی است که سبب می گردد تا با انبیاء و رسولان الهی ارتباط برقرار کرده و اولیاء الله را یاری نمایند.

تنها کروبیان هستند که فقط و فقط و همواره تا ابد به ستایش و تسبیح خداوند مشغول هستند و هیچ ارتباطی با عوالم پایین ندارند.

 یکی از راههای ارتباط روحانی با فرشتگان،به غیر از وحی که فیض از طرف خداوند است،دارا بودن کالبد نورانی است.

جهان هستی به چهار قلمرو خاص تقسیم می شود که عبارتند از:ناسوت،ملکوت،جبروت و لاهوت.

ناسوت:همین قفسِ روح است که انسان در تاریکی و جهل در آن زندانی شده و روز و شب و طبایع و اخلاط و عناصر،روح او را محاصره نموده اند.

ملکوت:جهان ارواح پاکیزه و مطهر و طبقه فرشتگان از این سطح آغاز می گردد و جهان مُتّل است

در جبروت نیروهای الهی بدون هیچ قالب و شکل و بصورت خالص تر حضور دارند که ادراک ما برای شناخت آن کافی نیست.

و لاهوت جایگاه خداوند است که در هیچ وهمی نمی گنجد و قابل توصیف نیست.

یکی از مهمترین راههای ادراک و ارتباط با جهانهای اعلی و خارج شدن از ناسوت،ایجاد کالبد نورانی است.نوزاد نورانی ای که از تاج سر سالک متولد می شود،خود ساکن جهانی است که از ماده عنصری رها گشته و می تواند با موجودات دیگری همانند خود ارتباط برقرار نماید. در آن جهان نیز،اگر شخص از مرز قالبها و اشکال و فضا و زمان عبور کرده و لایه ای لطیف تر از کالبد نورانی خود ایجاد نماید،به جبروت الهی وارد می شود.کلمات در ملکوت نیز قابل مشاهده اند ولی در جبیروت نه شکلی هست و نه نامی و با ذات ها در ارتباط است و با کلماتی که ما می شنایم قابل توصیف نیست.

نامهای 99 گانه الهی در سه بعد مطرح شده اند که عبارتند از :ذات و صفات و افعال.

اسماء ذات مانند هو،سبوح،قدوس که به ذات باریتعالی اشاره دارند.

اسماء صفات مانند علیم،حکیم،بصیر که حالاتی برای خداوند توصیف می کنند که مختص به اوست.

اسماء افعال مانند رزاق و شافی که به فعل خداوند در مورد بنده و مخلوق او اشاره دارد.و الله نامی که مستجمع جمیع صفات خداوند است.

جن و موکل:ترس ما ثمره جهل است.نادانی سبب توهمات و سبهات و حدس و گمانهای نادرست می گردد.موجودات عالم در برابر عظمت آگاهی انسان هیچ اند.سایه های بی مقدارند.

در فصل ششم،اتر بعنوان دریایی از عناصر شکل نیافته و مادر عناصر مطرح شد.عناصر با نسیتهای مختلف با هم ترکیب شده و آگاهی بصورت الهی در ماده،همه موجودات را شکل داده است.در این میان موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره نداشته اند موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره ای نداشته و بیشتر عنصر وجودی آنها از نوع آتش و باد است.این موجودات،دارای نوعی خاص از شعور و آگاهی هستند ولی مانند ما انسانها جسم فیزیکی و قالب خاکی ندارند اما قادرند در هر ظرف و قالبی حلول کنند و در نتیجه تغییر شکل دهند.

از این موجودات غیر ارگانیک در قرآن کریم در سوره جن نیز یاد شده است.لغت جن به معنای ناپیدا و پوشیده است و در قرآن از جنیانی که از جنس نار یا آتش هستند یاد شده است.جن نیز موجودی است که قالب خاکی و آبی ندارد و به نوبه خود،دارای آگاهی و علم و شعور است و مراحل کمال بر او نیز جاری می گردد.چنانکه پیامبر اکرم(ص)آنان را به اسلام و تشیع دعوتنمود و عده ای از آنان پذیرفته و مسلمان شدند ولی عده ای نافرمانی کرده و کافر گشتند.جنیانِ آتشی در طی مسیر حیات خود و با کسب اقتدار لازم،قادر خواهند بود فرکانس وجودی خود را به فرکانس باد نزدیک گردانند یعنی از حالت عنصر آتش به درجه قویتر خود، عنصر باد تغییر ماهیت دهند.در غیر اینصورت اگر به هریک از ادیان الهی پایبند و تسلیم باشند،به زندگی و حیات خود ادامه می دهند.در غیر این صورت به نیروهای مخرب و خطرناکی تبدیل می شوند که به دلیل ماهیت وجودی خود که از چشم مردمان عادی پنهان هستند می توانند در هر موجودی اعم از اشیاء و حیوانات و گیاهان و انسان حلول کرده و او را وادار به کارهای ناخواسته نمایند.این نیروها، سپاهیان و برادران شیطان اند خداوند آنان را وسیله و ابزار برای آزمون مومنان قرار داده است و تا روز قیامت به آنان مهلت داده است.(البته در نص قرآن روز معین است که قبل از قیامت واقع می شود شیاطین جن فقط و فقط قدرت وسوسه دارند مگر در ارتباطات خاصی که شخص مورد حمله خودش راه را برای آنها باز گرداند یا موارد خاص دیگر)

به جنیان از نوع باد زار می گویند شاید واژه های بابازار و مامازار را شنیده باشید فرقه هایی هستند که با این نیروها در ارتباط هستند و بطور مخفیانه آداب و مراسم خاص خود را اجرا می نمایند.

از آنجا که خود،شخصا با این فرقه از نزدیک آشنا شده ام،به سالکان طریق الی الله توصیه می کنم که از این فرقه ها دوری جویند و زندگی خود را در مخاطره نیاندازند.

سحر و جادو و احضار و تسخیر و تصرف در مسیر حق،امور باطل اند و جز گمراهی ثمری نخواهد داشت.

موکل و حامی:

موکل نیز مانند جن نیروی غیر ارگانیک،ناپیدا و نهانی است که دارای قدرت،آگاهی و شعور است با این تفاوت که سرکش و نافرمان نیست و برای کمک و یاری دادن و خدمتگذاری به انسانها نزدیک می شود.

موکل از هر جنس و نوع و عنصری که باشد به دلیل آنکه دارای فرکانسهایی قویتر و کالبدی لطیف تر از جسم انسان هستند از حوزه دید و شناخت علوم تجربی پنهان مانده است.موکل می تواند از جنس فرشتگان و یا جنیان باشد،ولیکن از هر نوع فرکانسی که موجودیت یافته باشد از آنجاییکه مخرب نیست،برای حمایت و یاری و یا نجات و الهام بخشیدن به انسانها نزدیک می شود.بارها تاکید شده که از اسیر کردن و اذیت و آزار دادن و سوء استفاده از چنین نیروهایی باید پرهیز نمود.با ایجاد حس دوستی و محبت با همه هستی و کائنات ارتباط و اتحاد برقرار نمایید.

دو نوع فرشته و جن داریم جن یعنی ناپیدا اجنه قدرت مافوق طبیعت و علم غیب ندارند بلکه به دلیل نامریی بودن و سرعت و قدرت بالا می توانند اطلاعات زیادی بدست آورند و کارهای زیادی بکنند جنس آنها از آتش است و اگر با باد تلفیق شوند قدرت بیشتری می یابند اگر در بعد هم سطح انسان چه در حالت اصلی یا در شکلی دیگر وارد شود احتمالا توانایی صدمه زدن را می یابد آنها در طبیعت همچون انسان ثقیل اند توانایی گناه نیز دارند آنها از نطر اراده بر انسان هیچ قدرتی ندارند و گونه ها شامل شیطانک بختک اجنه معمولی و در قوی ترین حالت عفریت است موکل بالاتر است لایه های آنها نیز هفت است و زمان را درک می کنند اما طول عمر بیشتری دارند  بحث حلول و تسخیر از موارد دیگر در رابطه با آنهاست  و در مورد اعلام جانشینی خداوند برای انسان و یا دستور دادن محض انسان به آنها مباحثی مطرح است یا اینکه  شیاطین خود قابل تسخیرند اصول یکی است بهترین روش ارتباط صحیح احتمالا خواندن آیات مربوط به دستور خداوند در باب سجده کردن آدم است و ادامه ی ماجرا همچنین دعاهای سلیمان و رفتار و اعمال سلیمان و همچنین  آیات مربوط به آنها در سوره ی جن نیز مواردی وجود دارد در روش صحیح و موکل ما هیچگونه بحث تسخیر شیطانی نداریم در بحث موکل باید خلافت الهی انسان حفظ شود

در مورد اجنه احتمال خطر چه از کافر چه از مومن هست پس دور تسخیر و احضار را خط بکشید خود را در مخاطره نیاندازید

 

عشق و نفرت

هنگامی که شخص عاشق می شود با دیدن معشوق حالتی احساس می کند که برای او کاملا تازه و هیجان انگیز است.چرا چنین بی تاب و بی قرار می گردد؟او در جهان مادی چهره ای را ملاقات کرده که بسیار شبیه آن چهره ایده آل درونی اوست.با دیدن این نماد ظاهری،انقلابی در عمق وجود او صورت می گیرد که خود نمی داند چیست.جمالی در آینه دل او رخ نمایانده که نمایانگر معشوق ازلی اوست.حتی در مبتذل ترین شکل خود که در بین مردمان عادی متداول است نیز همین قانون حاکم است.علایق و دلبستگیهای سطوح عادی در زندگی، انگیزه و عامل بسیار مهم و قوی برای حیات و زندگی است و موجب می گردد تا افسردگی و پوچی را از خود دور کنیم.و این برای انسانهایی است که در مسیر حیات،نوپا هستند و در بُعد کودکی و طفولیت به سر می برند.این کودکی و طفولیت به سن و سال افراد ربطی ندارد.انسان با رسیدن به یک نقطه عطف در زندگی و با به دست آوردن دیدگاهی تازه مانند این است که دوباره متولد می شود و در این هنگام تولد ثانوی رخ می دهد.تولد ثانوی،مرحله بلوغ فکری است.

غریبه ای به شهری ناشناس پا می گذارد و به طور اتفاقی از گورستان آن دیار عبور می کند.وقتی سنگ مزارها را می خواند در کمال تعجب می بیند که همه در سنین کودکی جان سپرده اند و فرد مسنی در میان آنان نیست.از پیری ساخورده که از آن مکان می گذشت می پرسد که چرا چنین است و مگر اتفاقی افتاده که در این دیار همه در سنین پایین مرده اند؟

پیر چنین پاسخ می دهد که خیر.در این دیار،هرکس از لحظه آگاه شدن به اسرار و رسیدن به آگاهی،تازه متولد می شود و سالهای تلف شده عمر در نادانی هیچ به حساب نمی آید.

آری،در مسیر آگاهی پنجاه سال و صد سال به حساب نمی آید.

چه بسا کسانی بارها و بارها آمده و رفته اند و از سطوح مادی و تاریک پا فراتر نگذاشته اند و به دلیل سنگینی و غلظت فرکانسهای افکارِ آلوده و عدم پالایش و بی توجهی به رعایت دستورات دینی در اعماق دوزخ اعمال و نیات پلید خود اسیر مانده باشند.

شخصی که دایما در پی بوالهوسی و توع طلبی های نفسانی خود از این شاخه به شاخه دیگر می پرد و با زنان معاشرت بیش از حد دارد،خود را اسیر نیروهای مونث کرده و خاصیت این نیروها،بلعیدن نیروی مذکر است.به همین علت شیطان از دختران حوا بعنوان ابزار استفاده می کند تا عالی ترین وجه نفس انسان را در شهوات و بی بند و باری ها به بازی بگیرد تا در منجلاب مد و تجملات و لهو و لعب و ....گوهر وجود خود را از یاد ببرد.

بهترین حالت آن است که هر فرد،تنها با یک همسر آیین زنا شویی انجام دهد.در مسیر سلوک و اذکار اسماءالهی،هرچه فرکانس امواج و ارتعاشات روحی و روانی خود را بالاتر می برد،فرصتی ایجاد کند تا همسر و فرزندانش نیز با قرارگرفتن در چنین میدانهای پاک الهی کم کم ( و نه به یکباره )شستشو شده و تغذیه شوند.دوری گزیدن از همسر و بچه به هیچ وجه فعل و عمل سالک طریق الی الله نبوده و نیست.اگر نیت بر عبادات سنگین و سکوت و روزه های طویل المدت است باید همه نیازها و اسباب آرامش خاطر خانواده فراهم باشد تا اضطراب و دلهره و کینه و کدورت ایجاد نکند و نتایج عبادات به هدر نرود.

اگر از اعمال جنسی برای مدتی فاصله گرفته می شود باید برای همسر خود توضیح دهید که این کار صرفا برای نزدیک تر شدن به خداوند است و برای شارژ باتریهای درونی بسیار لازم می باشد.اگر همسر از درک و پذیرفتن این امر عاجز باشد و نخواهد همراهی کند،با ارضای نیازهای طبیعی او و کنترل نیرو در خود و پرهیز از خروج عامل تولید مثل،ایجاد نوزاد نورانی نیز امکان پذیر خواهد بود.

به هر حال افراط و تفریط در هر مورد مردود است.چه در مسیر دنیا و چه در طی مسیر معنوی باید اعتدال را رعایت نمود.

به طور کلی هنگامی اشخاص با هم تفاهم خواهند داشت که فرکانس ارتعاشات فکری و ذهنی و احساسی و عاطفی در هر دو طرف همسان باشد.به همین دلیل حرف یکدیگر را بهتر می فهمند و راحتتر با یکدیگر ارتباط برقرار می نمایند و موجب اذیت و آزار هم نمی شوند.عشق و علاقه و تفاهم و درک متقابل و همزبانی به همین هماهنگی و هارمونی و تناسب صحیح بستگی دارد.صداقت و فداکاری و ایثار در این وضعیت معنا پیدا می کند زیرا هر دو طرف یک واحد هستند و در هم محو شده،یک روح در دو بدن می شوند.اما وقتی به دلایل مختلف، فاصله ایجاد شود و در اثر مطالعه و آموزش ، یا اختلاف نوع فعالیتهای جسمانی یا معاشرت با دیگر افراد و به هر دلیل دیگری زوج از هم متفرق شده و زمان را برای هم فاز شدن از دست بدهند،در اثر سهل انگاری و بی توجهی و عدم توانایی لازم جهت حل این معضل،ارتعاشات فکری و بدنی متفاوتی از خود بروز داده و این می تواند تا حدی ادامه یابد که کاملا در تضاد با یکدیگر قرار گیرند و چنان از درک هم ناتوان گردند که نفرت و انزجار پدید آید.بدین ترتیب است که اختلاف بین اولیاء و فرزندان، زن و شوهر یا دو دوست بروز می کند و هیچیک قادر به برطرف کردن مشکلات نیستند.

مرگ و انتقال

به هر طریق روزی خواهد آمد که مهمان باید از این منزل برود.هاله شخص شکاف برمی دارد و همه نور و آگاهی او از قالب جسم به بیرون انبساط می یابد.ابتدا شعور و ذهن آگاه، به خاطر باور نکردن مرگ،تا مدتی متمرکز می ماند اما به تدریج راهی فضاهایی با فرکانس مشابه فرکانسهای وجودی خود می شود.بدیهی است که هرچه در طی دوران زندگی با شیوه های عالی تر ِ نور و انرژی سر و کار داشته باشد،این فرکانسها در روح او ثبت شده اند و در این هنگام که جسم رها شده است همه شعور و دانایی از سطح مادیات روان می شود.وقتی جان از بند تن آزاد گردد،با توجه به عادات و اعتقادات خود در همه شئونات زندگی،با نیروها و ارواح و جانهایی ملاقات می کند که هم رده و همردیف او هستند.

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.

پس آن روز هرکس به اندازه ذره ای کار نیک کرده نتیجه آن را خواهد دید و کسی که به قدر ذره ای کار زشت مرتکب شده به کیفرش خواهد رسید.

سالک همواره خود را برای چنین لحظه ای آماده نگه می دارد تا در این تغییر و تحول و انتقال، فراموشی برایش رخ ندهد و با ادراک کامل و شعور کافی به دیار دیگر رهسپار شود.بی شک مرگ پایان نیست بلکه انتقال آگاهی به جهانهای عالی تر است برای مومن.و انتقال به وادیهای تاریک تر و جهانهای دارای فرکانس پایین تر برای کافران و مشرکان است.

آنجا که کافران و دشمنان خدا با حیوانات محشور می گردند و شاید خود نیز در قالب حیوانات متولد شوند و برای آنان حسرت و ندامت فراوان است.

احضار روح و فاتحه برای درگذشتگان

بسیاری از افراد به این حقیقت واقف نیستند که فردی از این جهان به جهان دیگر منتقل شود می توان برای او و برای آرامش روح او کاری انجام داد.وقتی در مراسم ختم و یادبود و چهلم متوفی دور هم جمع شوند و قرآن تلاوت شود و نماز خوانده شود،میدان عظیمی از انرژی های عالی فراهم می شود و با خواندن فاتحه،گل واژه های نور و رحمت برای روح سرگردان و منتظر نثار می گردد.همه این امواج و ارتعاشات عالی سبب روشنایی راه و افزایش سطح آگاهی و تولید فرکانسهای قویتر برای فرد متوفی شده و زاد و توشه جهان آخرت می شود.همواره برای رفتگان خود آمرزش طلب کنید و با قرایت آیات و سوره های قرآن کریم،نور و رحمت الهی برای آرامش و نورانیت روح آنان اهدا نمایید.

چنانچه با خواندن سلام و صلوات بر روح پیامبر اکرم(ص)،فرشتگان نیز بر شما سلام و درود می فرستند.

وقتی شخصی از این جهان فانی رفت با توجه به اعمال و عملکردهای او در طی فرصت زندگی،در یکی از لایه های مختلف هستی برای ادامه مسیر کمال سکنی می گزیند.بر وقایع روی سطح زمین آگاه است و افراد خانواده و دویتان و آشنایان خود را می بیند و هرچه خیرات و نذر و نیاز به نیت آمرزش او انجام گیرد،به صورت نور و رحمت دریافت می کند.اگرکسی بخواهد روحی را احضار نماید واضح است که قبل از انجام هر عملی،روح از این احضار آگاهی دارد و چه بسا در اطراف و اکناف محل احضار حضور داشته باشد.اما برای ارتباط روح با افراد روی سطح زمین،احتیاج به یک ظرف یا لباس یا تن پوش است زیرا روح که در حالت عادی به شکل امواج نوسانگر ِمتمرکز است وسیله و ابزاری برای صحبت  و ایجاد صوت و نشان دادن اندام خود ندارد.در این حالت یا از بدن اشخاص خاصی به نام واسطه یا مدیوم استفاده می کنند و یا از دود و بخورات،تا با حلول روح در درون بخار و دود (و یا حلول در میدوم یا واسطه )،لباس ابر مانند برای او آماده کرده باشند.

لازم به ذکر است که برای احضار ارواح،نیاز به یک میدان مغناطیسی قوی هست تا بتوان فرکانسهای خاصی ایجاد نمود تا مانند آهن ربا روح را دعوت یا وادار به حضور نمایند.همچنین شخصی که در ارتباط مستقیم با روح قرار می گیرد باید از اقتدار باطنی برخوردار باشد تا دچار مشکل نشود.در هر حال چنین مواردی به هیچ وجه مورد تایید نیست زیرا اولا میدان مغناطیسی لازم برای این امور،از وجود و درون افراد تامین می گردد و در نتیجه شاید تامین انریی لازم در بدن احضارکنندگان برای بار اول و دوم مشکلی پیش نیاورد اما به مرور زمان جبران ناپذیر خواهد بود.گاه به دلیل ارتباطات و وابستگی های عاطفی و احساسی،شخص مدیوم نادانسته از نیروی درونی مادر و یا دیگر بستگان خود مایه می گذارد و برای این افرادبیماری و مشکلات عطیم ایجاد می نمایند.

همچنین احضار ارواحی که خود روزی مردمان عادی ای در جهان بوده اند و در طی زندگانی خود چندان روش صحیحی نداشته اند و آگاهی آنان نیز از حوادث،محدود و ناچیز است چه حاصلی دارد؟جز اینکه آنان به دلیل حضور در لایه مادی دچار فشار و ناراحتی شده در عذاب قرار می گیرند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۸


فصل 9

میدان مغناطیسی بدن

اگر بدن را به صورت یک آهن ربای میله ای دو قطبی در نظر بگیرید قطب شمال یا مثبت در قسمت سر و قطب جنوب یا منفی در قسمت پا قرار دارد. می دانید یک قطب نما  میدان مغناطیسی در درون و اطراف خود ایجاد می کند که جریان مغناطیسی در داخل قطب نما از قطب منفی به طرف طقب مثبت و در داخل بدن،از پا به سمت سر است.در اطراف قطب نما خطوط میدان از قطب شمال به قطب جنوب است.

اگر فردی را در حالت نشسته در نظر بگیرید خطوط این میدان مغناطیسی کروی و شبیه یک سیب می باشد.

شخصی که دارای انرژی زیاد است میدان مغناطیسی قوی تری در درون و اطراف خود ایجاد می کند که فضای بیشتری را اشغال نموده و قدرت بیشتر و نفوذ عمیق تری دارد.

اگر بخواهیم این میدان مغناطیسی شدت بیشتری داشته باشد  باید خطوطی که از درون بدن از پایین به سمت بالا می رود بیشتر و قویتر باشد.بعبارت دیگر بیروهای درون بدن به سمت بالا همسو شوند.این نیروها از قبیل نیروی دستگاه گوارش و هضم غذا،قوای جنسی،ادرار و مدفوع و بادهای بدن هستند. با روزه گرفتن یا کم خوردن،با کنترل نیروی جنسی و عدم آمیزش جنسی،با کنترل سیستم گوارش و همچنین با انجام سجده های طولانی این نیروها در بدن همسو و تقویت می گردند و به سمت سر شروع به حرکت می نمایند.باید توجه داشت که جنب و جوش بیش از حد و پرحرفی موجب می شود این انرژی ها بیهوده منتشر و پراکنده شود.با متمرکز نمودن و نگهداری درست از آن می توان به بهترین صورت در امور معنوی پیشرفت کرد.

نحوه صحیح نشستن:

به دلیل اینکه منبع اصلی این نیروها در بدن از مواد غذایی و توسط فعل و افعالات بدن فیزیکی تامین می گردد و در این بدن تاثیرات ناخالصی عناصر شدید است و مسایل نفسانی و شهوات و دلبستگی های دنیوی بر ما احاطه دارند،احتمال درد،هم در مسیر انرژی و هم در مسیر انرژی و هم در سر وجود دارد.و چون این نوع انرژی هنوز پالایش نیافته است پس باید برای شروع به حالت مربع قرار گرفت.

حالت مربع یعنی شخص رو به قبله نشسته،ستون فقرات کاملا صاف و عمود بر زمین،شکم کاملا تو،مقعد و آلت تناسلی کاملا بسته،سر را کاملا پایین آورده و چانه را در گودی گردن قرار می دهد.این کار سبب می شود محل خروج انرژی ها از قسمت پایین بدن بسته شود و جهت آن به سمت بالا برگردد و از روزنه ای در پایه گردن خارج شود.

این روزنه محل خروج انرژی است و این کار موجب می گردد تا انرژیهای آلوده و تصفیه نشده به سر وارد نشود بلکه از این خروجی به بیرون هدایت شوند.فرض کنید در قسمت پایین بدن کانون عفونت یا بیماری یا ترس و هیجان وجود داشته باشد و یا خواسته های نفسانی در شخص کنترل نشده و یا تعلقات دنیوی و وابستگی های و امیال مختلف در درون شخص فعال باشد،هدایت این نوع انرژی به سمت سر و چشم با این آلودگیها،مشکلات فراوانی ایجاد می نماید.با نشستن به حالت مربع برای مدتی(5 تا 10 دقیقه) فعالیت مخرب اندامهای پایین بدن به دور ریخته می شود تا کم کم شخص بی ذهن شده و کنترل اعمال خود را بدست بگیرد.

انتخاب ذکر مناسب:

می دانید هر ذکر،نام مقدس الهی است که از حروف تشکیل شده است.و هر حرف مخرج خاص خود را دارد.

علم تجوید یا مخارج حروف:بیست و هشت حرف الفبای عربی را در نظر بگیرید.حرف اول الفبا را بخوانید.آآآآآآ.

به درون خود تمرکز کنید.صدای ایجاد شده را در کجای بدن فیزیکی خود می شنوید.از میان قفسه سینه و شکم.

حرف دوم را بخوانید.ب.با دای این حرف لبهای شما بهم می چسبند و صدای آن از میان دو لب خارج می شود.پس مخرج یا محل خروج صدای حرف ب میان دو لب می باشد.به همین ترتیب می توانید مخرج تمام حروف را یک به یک پیدا کرده و آنها دسته بندی نمایدد.

حرف ح را ادا نمایید.متوجه می شوید که صدا از حلق و قبل از حنجره خارج می شود.

اکنون حرف ه را تلفظ کنید.برای ادای این حرف باید با ضربه نفس به ناف تلاش نمایید.صدای این حرف از پشت ناف شنیده می شود و نه از سینه و یا حلق و یا لبها.به همین علت این حرف مهمترین انتخاب برای اذکار است و با نام الهی «هو» نزدیکترین ارتباط را دارد.ناف در بدن مهمترین مرکز و کنبع قدرت محسوب می گردد و تکرار ذکر«هو» این مرکز را به فعالیت وا می دارد.با تکرار این ذکر،انرژی از پایین ترین قسمتهای بدن به سمت بالا پمپاژ می گردد و به سمت قفسه سینه و سپس بالاتر جریان می یابد.

برای انتخاب اذکار دیگر بهتر است آن نام الهی را با کلمه هو ادغام نمایید.

به طور مثال وقتی می خوانید یا حی یا حق یا هو، انرژی زیادی تولید و پمپاژ نمی گردد ولی هنگامیکه می خوانید هو الحی و هوالحق و هوالهو آهنگ بسیار قویتر و پر انرژی تری ایجاد می گردد که میدان مغناطیسی بدن را بسیار تقویت می کند.

مثال دیگر:یا قادر و یا مقتدر.اکنون بخوانید:هوالقادر هوالمقتدر.تکراز کنید.آهنگ بسیار زیبا و قدرتمندی ایجاد می شود.

به وسیله اذکار با خداوند ارتباط نزدیک برقرار می شود پس با عشق الهی و شور و شوق و شعف و اخلاص و صبر و حوصله به خدا عشق بورزید.به کلماتی که ادا می کنید و معنای آنها تجه کامل نمایید.ببینید چه اتفاقی در درون و اطراف شما در جریان است.

حروف غنه:حروف م-ن حروفی هستند که از ارتعاش صدا بر سقف دهان و فضای پشت بینی ایجاد می شوند و با تکرار صدای این حروف ارتعاش بسیار شدیدی در داخل فضای سر حس خواهید نمود.تمرین کنید.حرف م را کشیده بخوانید و بر محل خروج آن تمرکز نمایید م م م م م م م

ملاحظه می کنید لبها بر هم کمی فشرده شده و صوتی از فک بالایی و پشت بینی شنیده می شود.

سپس حرف ن را بخوانید و تمرین مایدد.ن ن ن ن

کم کم احساس می کنید لاله های گوش شما تکان می خورد.در ادامه این تمرینات در سر خود احساس مور مور شدن کرده و یا حرکت انرژی خاصی را حس می کنید که با استمرار آن تصور می کنید سر شما از دو طرف گوش در حال باز شدن است (مانند دو بال کفشدوزک از دو طرف وسعت می یابد). با نزدیک کردن دندانها به هم صدای شدیدی ارتعاش را در فضای دهان نیز می شنوید.

این تمرین،انرژی ای که در مرکز بدن وجود دارد را به سمت سر،بالا کشیده و سبب پاکسازی سینوسها و عفونت دندانها و روشن شدن و تقویت سوی چشم ها می گردد.هرچه بر این تمرینات مداومت بورزید احساس می کنید حبابهایی از پایه گردن در سر شما بالا می رود و شروع به ماساژدادن لایه های خفته مغز می کند.و در حالت تمرکز می توان با این انرژی پوست سر و ریشه های مو را شستشو داد و از تاج یا فرق سر به خارج هدایت نمود.

با انتخاب یکی از نامهای الهی که از چند حرف از حروف الفبا تشکیل شده است انرژی از پایین ترین بخشهای بدن(اسفل)به سمت بالا حرکت کرده و از محلهای خروج صدا(مخارج صدا)شروع به آزاد سازی می کند.

بدین تریب وجود این انرژی در میدان مغناطیسی بدن موجب می شود هاله اطراف تقویت شود و هر قدر خطوط انرژی در درون بدن همسو تر شده و با قدرت بیشتری به سمت بالا پمپاژ شود خطوط میدان مغناطیسی ای که از سر خارج می شود مسافت طولانی تری را به سمت بالا طی می کند و هاله اطارف شخص وسعت بیشتری می یابد.برای کسانی که قدرت بینندگی و بصیرت باطنی دارند این خطوط به شکل تارهای نورانی است که به شکل گیسوی بلند از سر خارج می گردد و با توجه به فرکانس ارتعاشی ای که دارد با منابع اصلی هم فرکانس خود اتصال می یابند و کانالهای ارتباطی شخص با منابع بالاتر انرژی را فراهم می سازند.

شاید دیده یا شنیده باشید که در گذشته،عارفان خود را در چاهی آویزان می کرده اند و در این حالت به ذکر اسماء الهی یا تلاوت آیات قرآن مجید می پرداختند.این عمل از آن جهت انجام می گرفته است تا انرژی،توسط نیروی جاذبه،از درون و مرکز بدن به پایین کشیده شده و آسانتر از سر شخص ذاکر خارج شود.این امر امروزه برای ما امکان پذیر نیست ولی نتیجه از هر دو مسیر،یکسان است.

بدیهی است شخص ذاکر بی ذهن است و گاهی بدون آنکه متوجه باشد با حرکت چرخشی دایره وار،این انرژی را به صورت امواج مارپیچ و حلزونی از درون خود به فضای اطارف می پراکند و میدان وسیعتری ایجاد می نماید.

در اینجا ذکر یک نکته حایز اهمیت است.

بستن شال کمر:در بسیاری از مکاتب قوانینی و مراسمی وجود دارد بدین ترتیب که برای رهرو آن طریقت به نشان تشرف یا ورود و عبور از مراحل مختلف،کمر می بندند و هر مرحله نیز دارای رنگ خاصی است(در ورزشهای رزمی شرقی که براساس عرفان و مکاتب شرقی استفاده می شود امروزه نیز رنگها همینگونه کاربرد دارد).برای خواندن اذکار الهی بهتر است شال پشمی سیاه رنگی به پهنای تقریبا 10 سانتیمتر تهیه شود و در چند لایه بر کمر طوری محکم بسته شود که از روی ناف عبور کند تا انرژی در این مرکز ذخیره بماند.این عمل برای پمپاژ انرژی از قسمت پایین بدن به طرف بالا بسیار مهم است و از فشار آمدن به مثانه و آلت تناسلی و باد فتق جلوگیری می نماید.

نور و انرژی و آگاهی را تجربه کنید.با این تلاش نیرویی که در ماده اسیر مانده است جان می گیرد،حرکت می کند،آزاد می شود و تغییر شکل می یابد.این انرژی با همراهی پرانا در بدن و مغز فعال می شود و سطوح خفته مغز،خصوصا نیمکره راست را بیدار می کند.با افزایش این جریان،اتصال به آگاهی رخ می دهد و با آن پیوند می یابد.تکرار تمرینات،سب انفجار و صعود نیروهای درونی شده و منجر به ایجاد ارتعاشات عالی تر می گردد و آگاهی و درک ما را با بدنهای لطیف تر که فرکانسهای بالاتری را دارا هستند مرتبط ساخته و تجربیات خاص تری را شاهد خواهیم بود.این تجربیات ناپایدارند اما برای رسیدن به حقایق درونی و مراتب روحانی،استعداد های نهفته را بیدار کرده آماده بهره برداری می کنند.

بدین ترتیب اگر ماده را در مرتبه پایین تر آگاهی یا چهره تغییر یافته آگاهی بدانیم،ضروری است ابتدا هر دو را به تجربه بشناسیم و این مسیر را دو طرفه تلقی کنیم.چنانچه آگاهی از بالاترین مراتب خلقت به مراتب پایین تر هستی وارد شده و غلیظ تر شده و به ماده تبدیل گردیده است پس ماده هم می تواند در سیر صعودی به فرکانسهای بالاتر دست یابد و دوباره به آگاهی تبدیل شود.اما در این تغییر و تحولات،آگاهی قدرت حلول کردن و تسخیر و تصرف در ماده را ندارد زیرا در طی این مسیر قوانینی بر عناصر تشکیل دهنده ماده تحمیل شده که ذاتا بر ساختار و غلظت ساختمان هستی حاکم گردیده است.

بدین ترتیب،هدف ما دستیابی به آن درجه از آگاهی است که قبل از فرا رسیدن مرگ و انتقال به جهان های دیگر بتواند در ماده نفوذ کند و آن را متحول نماید که این مرحله درک حقایق روحانی است.بعبارت دیگر شخص باید بتواند از جسم فیزیکی خود با بدنهای لطیف تر خود به راحتی ارتباط یابد و تجربیات فراحسی خود را گسترش دهد و در سیر این مراحل،آزادی و آگاهی را برای دیگر انسانها به ارمغان آورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۵


فصل 8

رعایت دستورات دینی

نماز،روزه،حج و زیارت و انفاق چهار ستون اصلی عبادت هر مسلمانی است و این دستورات در همه ادیان به اشکال خاص خود تاکید شده است.اما چرا اسلام خاتم ادیان است؟خاتم به معنای آخرین و پایان دهنده راه که صراط مستقیم و کوتاه ترین مسیر است و معنای دیگر آن،خاتم به معنای نگین و گوهر انگشتری می باشد.

خاتم ادیان

حلقه معرفت:همه پیامبران در همه اعصار و قرون از ابتدا تا انتها در مسیر دانایی،یک حلقه را تشکیل می دهند و نگین این حلقه که تابناکترین و خالص ترین وجه خلقت در این حلقه است خاتم(نگین و تمام دهنده)محمد مصطفی(ص) حبیب خداوند است که زیبا ترین و با شکوه ترین نامهای الهی را بر رهروان حقیقت معرفی و راه رسیدن به آرمانهای الهی را با کوتاه ترین مسیر هموار نموده است.درود خدا و فرشتگانش بر چنین روح عظیم و اولاد مطهر و اصحاب و انصار و امتش باد.

صراط مستقیم،راه کسانی است که خداوند به آنها نعمتی عطا کرده که مغضوبین و گمراهان از ادراک آن عاجزند.

ستون برپایی دین و رمز تقرب به خداوند

نماز همانند آب است که با شستشو در این چشمه سار نورانی،می توان غبار آلودگی های روزمره دنیای مادی و رخوت و سستی را از زوایای مختلف تن و جان زدود.

نماز،تعظیم و تکریم و احترام به الله و انرژی کیهانی و اتحاد با شعور کیهانی است.

یکی از مهمترین افعال در نماز،سجده است.در سجده پیشانی بر مهر قرار می گیرد،با توجه به اینکه کف دستها و زانوها و شست پاها کاملا بر زمین قرار گرفته و در این حالت قفل مانده و امکان خروج هیچ نوع انرژی از پایین بدن نیست(خروج انرژی از بدن باطل کننده وضو و نماز است) ،در اثر قرار گرفتن پیشانی بر مهر،فشاری به نواحی داخلی آن وارد شده و با سرازیر شدن انرژی از کانالهای پایین بدن به سمت سر،بخش عمده آن به سوی پیشانی متمرکز می شود و از همان مسیرِ جای مهر،به فضای بین دو چشم منتقل می شود.

اگر دقت و تحقیق کنید می بینید.رشته های عصب بینایی هر چشم مشخص شده است.نیمی از رشته های اعصاب چشم به نیمکره مقابل خود و نیمی دیگر به نیمکره مخالف می رسند.محل خاصی وجود دارد که از روی هم یا اخل هم عبور می کنند.

با فشار بر روی این نقاط مدار خاصی برقرار می گردد و انرژی زیادی به محل پیوندگاه اعصاب سرازیر می شود.در نتیجه در این نقطه گرما احساس می شود و نبض شروع به ضربان می کند.این مکان،پیوندگاه بدن فیزیکی با لایه های لطیف تر و خصوصا بدن ششم می باشد که به چشم سوم یا چشم روح معروف است.

ادراک و آگاهی توسط این چشم در فضای بالای سر رخ می  دهد.هنگامی که این چشم فعال شود،چشمان عادی ما در حالتی قرار می گیرد که انگار بر هیچ کجا متمرکز نیست و در حال ارتباط روحانی،مانند این است که ما در جسم خود نیستیم و در جای دیگری حضور داریم و با چشم سر یا عقل و منطق ارتباطی نداریم.

صحنه ها و تصاویری که با چشم روح نظاره می کنیم،حقایق و واقعیاتی هستند که مکاشفه یا مشاهده نام دارند.ولیکن این آگاهی هایی که به ما منتقل می شود از فیلترها و صافی های فکر و ذهن ما عبور کرده و با زبان قابل درک برای ما مطرح می شود.هرچه ما با زبانهای سمبلیک و استعارات و تعابیربیشتر آشنا باشیم،دریافت بینش ها بهتر صورت می پذیرد.(در تعبیر خواب و رویاهای صادقه آشنایی با این نمادها باعث فهم معنای آن حتی در زمان خود خواب دیدن می شود اصلی ترین نمادهای پایه در قرآن در تعبیر خواب های سوره یوسف موجودند و به عنوان پایه یادگیری قابل استفاده اند مثل گاو که نماد سال است البته این در مورد این نوع از خوابهاست که نمادین است ما موارد و اشکال دیگری هم از مکاشفات داریم که اینگونه نباشند و قابل بحث اند)

عرفا و اولیاءو انبیا بیشتر وقت خود را در نماز به سجده های طولانی می پردازند.الگوهای بارز ما حضرت امام سجاد،زین العبدین هستند که پس از حیله های اهریمنان در واقعه کربلا در جذبه های شدید الهی قرار گرفتند تا حجت حق در زمین برقرار بماند و تنها نماز و سجده و نیایش بود که می توانست چنین روح عظیمی را تسلی دهد.

در علم نجوم،چشم سوم با سیاره مشتری در ارتباط است و رمز پیر یا مراد یا آموزگار معنوی است.در حالت بیداریِ چشم سوم، سالک با نیرویی در ارتباط قرار می گیرد که همه سوالات و ندانسته های او را پاسخ می گوید و هیچ چیز در برابر این چشم پوشیده و پنهان نمی ماند.

به همین دلیل پیامبر بزرگ اسلام فرموده اند:نماز نور چشم من است و به اقامه نماز تاکید بسیار داشته اند.در اینجا ذکر این نکته اهمیت دارد که نماز خواندنی نیست بلکه اقامه کردنی است.برپا داشتن نماز با قیام کردن همراه است و قیام بر هرچه نادانی و جهل و گمراهی.بدیهی است که حضرت حق،هیچ نیازی به نماز ما ندارد و این ما هستیم که برای تقرب به او باید چنین موهبتی را پاس بداریم.

 با رعایت نمودن این عبادات،چهار عنصر در بدن بتدریج پالایش می یابد و راه برای ورود و عبور انرژیهای ناب تر باز می گردد.

 در مکانی که برای نماز و عبادت در نظر گرفته می شود،وقتی یک نفر مشغول عبادت باشد فضای خاصی ایجاد می شود پر از نورانیت و درخشش.هرچه با اخلاص بیشتر و رهاتر از وابستگی های دنیوی و شهوات باشد،نیروها و خواص الهی تشدید و تقویت می شود و ستونی از نور تا آسمانها شکل می گیرد که به چشم اولیاء الهی کاملا مشهود است.به همین علت،مکان برگزاری نماز و عبادت،توسط این انرژیها پاکسازی شده و به محض ورود به چنین مکانهایی،احساس روحانیت،امنیت و آرامش به انسان دست می دهد.

اگر دو نفر با هم به نماز قیام کنند،نیرو و انرژی ایجاد و ساطع شده فقط از دو نفر نیست بلکه منبع عظیمی ایجاد می شود که دهها برابر حالت انفرادی است.در این موقعیت اگر شخصی در مسیر الهی پیشرو باشد و نفردوم نوپا و مبتدی،میدان انرژی و حالت عرفانی و روحانیت یکی،چشمه ای از نور می شود برای شستشوی دیگری از تاریکی ها.

اگر تعداد نمازگزاران بیشتر باشد،چنانچه همه آنها بحث درونی دنیای خود را تعطیل کنند و با جماعت با خلوص نیت همگام شوند،چنان میدانی از انرژی های پاک ایجاد می شود که تاثیر آن تا زمانهای متمادی برقرار می ماند.به همان نسبت اگر اشخاص تاریک و بدون اخلاص در جمع نمازگزاران حضور داشته باشند،احساس فشار و خستگی و تاریکی برای افراد قوی ایجاد می شود.

فرد سالک مقتر،اگر بتواند بار سنگین گناهان و جهل دیگر نمازگزاران را بدوش کشد و تاریکی آنان را بدل به نور و روشنایی نماید،در پیشگاه خداوند بسیار عزیز و محترم است.چنانچه امام جماعت باید دارای چنین کرتبت و منزلتی باشد.

با این تفاسیر،سالک بصیر می تواند بین هزاران نفر نمازگزار،امام جماعت حقیقی را تشخیص دهد.

روزه

مانند آتش است که چون شعله کشد خواهش های نفس و تمنیات حیوانی و شهوات را می سوزاند و نفس اماره را در کوره اراده و همت تنبیه ساخته و از چاه ظلمت به وادی اطمیننان رهنمون می گردد.

در هنگام روزه،انرژی بدن که صرف امور روزمره مانند گوارش و زناشوییو .... می شود،فعال مانده و در عوضِ مسیر اتلاف و خروج از سمتپایین بدن،با هم همسو شده و به سمت بالا جهش می کند.

حرارت و گرما،اخلاط و چربیها و مواد راکد و فاسد  جسم را سوزانده و از تجمع آنها جلوگیری کرده و کانالهای  مسدود شده انرژی را پاکسازی می کند و مستقیما بر مرکز ناف که محل اراده و چاکرای سوم است،تاثیر می گذارد.در این حالت انرژی مونث"یین"که سرد و تاریک بوده و با ماه در ارتباط است با حرارت،تحریک شده و با انرژی مذکر"یانگ"که با خورشید در ارتباط است پیوند خورده و تبدیل به انرژی عالی تری می گردد که به ادراک آگاهی می انجامد.

همه رهروان طریقت الله در همه مکاتب الهی،به این آداب تمسک می جویند و محترم می شمرند.

رفتن به معابد و اماکن متبرکه و زیارت مرقد اولیاءو انبیاء و عبرت گرفتن از اقوام و گذشتگان،چون باد در حال جابجا شدن و یکجا نماندن و رفتن و هجرت کردن است از جایگاه تاریک خود بینی و خود محوری و سکون.

انفاق یعنی پرساختن چاله ها و فاصله های طبقاتی  و رفع نیازهای مالی و دست کمک و یاری دراز کردن به سوی ناتوانان و بازکردن و شکافتنِ قبر درون برای بخشش و گذشتن از آزمندی و خساسات و جاری شدن اندوخته هاست که از خصوصیات عنصر خاک است.قربانی کردن و سفره نذر کردن و نیاز دادن از همین مقوله است.قربانی کردن یکی از راههای خاص برای ابراز ارادت به مقام خداوندی است.هنگامی که حیوانی زنده به اذن و اجازه خداوند ذبح می شود و بین جماعتی به هر شکل تقسیم شده و تناول می گردد،همه دانسته یا ندانساته،آن نفس را که برای انتقال از جامه حیوانی یا نباتی به درجات بالاتر انتخاب شده به صورت غذا مورد استفاده قرار می دهند.معمولا مراسم قربانی کردن با رعایت آداب و رسوم خاصی برگزار می گردد و با دعا و سلام و صلوات توام می باشد.این خوراک،چه حیوانی باشد و چه گیاهی فرق نمی کند،بدون آنکه وارد چرخه طبیعت شده و درجات کمال را مرحله به مرحله بپیماید،به یکباره وارد بدن انسانها شده و جزئی از وجود انسان می شود و در نتیجه با نور و اندیشه عالی تری پیوند خورده و به فرکانسهای برتر اتصال و ارتقاء می یابد.خصوصا وقتی نفوس بیشتری برای برآورده شدن آرزو و نیاز صاحب قربانی هم نفس شوند،میدان انرژی قوی تری ایجاد می گردد و فرکانسها و ارتعاشات عالی تر،جهت وقوع آن نیاز با هم همنوا و یکصدا می گردد.

ارتباط چهار عنصر با فطرت افراد

با رعایت دستورات ساده قرآن کریم-این موهبت الهی-می توان به بصیرتی دست یافت تا دشوارترین موانع را شناخته و از سر راه       برداشت.

-کسانی که دارای فطرت آبی هستند برای تقویت نیروی دورنی خود با اقامه نماز و سجده های طولانی به راحتی می توانند چشم باطن خود را باز نمایند.متولدین تیر و آبا ن و اسفند دارای فطرت آبی هستند.

-افرادی که دارای فطرت آتشی هستند با روزه داشتن و کنترل قوای شهوت و نیروی خشم خود می توانند درون خود را پالایش نمایندو قدرت آتش را درون خود تقویت کرده لیکن مهار کنند.

روزه داری فقط نخوردن غذا و ننوشیدن آب نیست.مهمترین بخش آن به بند کشیدن نفس اماره است که دایما فرمان به بدی می دهد و از آنجاییکه آتش سرکش است باید با آب نماز،تمرد و سرکشی آن را خاموش نمود.کسانیکه روزه می گیرند ولی نماز به پا نمی دارند،شاید بتوانند آتش و قوای شهوت خود را کنترل نمایند ولی همین نیرو در درون  به خشم تبدیل می گردد و ممکن است با کوچکترین برخورد با دیگران،اختیار خود را از دست داده و حرکات خشونت بار انجام دهند و پس از فرونشستن آتش خشم،جز پشیمانی و ندامت هیچ ندارد.

متولیدن فردوردین و مرداد و آذر  فطرتهای آتشی هستند.

-کسانیکه درای فطرت باد هستند و چون باد نیرویی است که مهار آن بسیار دشوار است و از آن افرادی دمدمی و تنوع طلب می سازد،برای تقویت نیروی درونی خود باید انرژی های پاک ماکن متبرکه و معابد و عبادتگاهها را در سرزمینهای مختلف جستجو و دریافت نمایند.

متولدین خرداد و مهر و بهمن فطرتهای بادی هستند.

-افرادی که دارای فطرت خاکی هستند میل به اندوختن و پنهان کردن و کنز اندوزی و اشتن کلکسیونهای اشیاء مختلف در آنان بسیار است و تنها راه مقابله با آزمندی و خست،بخشیدن و صدقه دادن و رها کردن دلبستکی ها است زیرا خاک میل به بلعیدن و پوشاندن و نگهداشتن دارد پس باید قبر وجود  را شکافت و آنچه را که زاید است و دست و پاگیر و مانع حرکت و رشد می گردد از خود دور نمود و جاری شد.پرداختن خمس و زکات و صدقات و دادن هدایا و بخشیدن وسایل غیرضروری،بسیار به روشن شدن درون این افراد کمک می کند.

متولدین اردیبهشت و شهریور و دی فطرتهای خاکی هستند.

لازم به تذکر است که چهار عنصر یاد شده در همه افراد و موجودا تعالم وجود دارد ولی گاهی یک عنصر بر سایر عناصر غلبه یافته و خصلتها و خصوصیات خود را تحمیل می نماید و صفات بارز خود را نشان می دهد.

در مورد کسانی که شعور و معرفت در آنان رشد نیافته،شخصیت و رفتار آنان تابع غلبه این عناصر است و چون کنترل این نیروها برای چنین افرادی بسختی امکان پذیر است به مانند این است که بر اسب سرکش و وحشی سوار شده اند و نمی توانند افسار نفس را در اختیار گیرند و این اسب وحشی هردم آنان را به پرتگاه های انحطاط و گمراهی نزدیک می کند،رفتار و کردار متعادل و متناسبی بروز نخواهند داد.

در مورد شناسایی طبع فرد-سردی و تری و گرمی و خشکی-دانستن چند مورد ضروری است اول اینکه کلا موارد نسبی است و حفط سلامتی بسته به حفظ مزاج و درمان بیماری با ضدیت مزاج است مورد دیگر ثبات طبع است یعنی در تمام زندگی تغییر نمی کند –اصالتا-و بعد ایجاد آن در نطفه پایدار است مورد کلی دیگر اینکه مزاج کلی مورد نظر است و مزاج بدن برآیند مزاج تمام قسمتهای بدن است و برای تشخیص مزاج با توجه به زندگی امروز نمی توان فقط یک عامله قضاوت کرد اما از نظر کلی مزاج بسته به و دوران زندگی از طفولیت و شباب تا کهولت و شیخوخیت روش برخورد با آن با توجه به تغییرات نسبی مطمئنا متفاوت می شود بحث دیگر بحث جنسیت است که در حالت کلی جنس زن مزاج آبی-سرد و تر-و مرد مزاج آتشی-گرم و خشک-پایه دارد بدیهی است که به طور تیپیک معمولا افراد دیده نمی شوند و منظور از مزاج جنسی اصول جنسی است مثلا در بحث جنسی صفت سرد و تر در  سلول های چربی ها بروز می کند و این مورد در زنان در ناحیه باسن و سینه است و صفت جنسی ساز است در مردان نیز سلول چربی داریم اما اگر خیلی زیاد شود در شکم نه در نواحی زنانه وجود دارد و اصطلاحا چربی دور شکمی یا مردانه تلقی می شود معلوم است که این صفت زیاد برازنده ی یک مرد نباشد این افراد مستعد چاقی اند اما صفت گرمی در ماهیچه ها بیشتر بروز می کند گرم و تر ماهیچه های عضلانی اما گرم و خشک لاغر اندام است در کل تری حجم نیز می دهد  از نظر زندگی بخشی نیز گرمی و تری معمولا حیات افزا تلقی می شود یعنی غذای اصلی همین هایند مثل انگور مثل نان.

مورد دیگر حکمت نجاسات است که با کثیفی نیز متفاوت است در مورد نجاسات با توجه به بحث نعمت الله و و بحث نتیجه خدایی شدن می شود نظر داد بدین ترتیب که هرگونه ارتباط با نجاسات و ساختن زندگی براساس آن اشکال و باعث عدم فهم نعمت الله می شود

کافر:با اصل اینکه توحیدی بودن نعمت الله و توحید صفاتی مواجه می شود

مشروبات الکلی و هرگونه مسکرات:با توجه به آیات قرآن برخورد با این ماده برخورد سیاه و سفید نیست بلکه هم منافعی برای مردم دارد و هم مضراتی که مضرات آن بر منافعش بیشتر است مشروبی نیز که در بهشت مصرف می گردد مضراتی هم ندارد بحث اصلی پس در کل مستی است که می تواند از طریق مشروب و آهنگهای غنایی ایجاد شود در بهشت سطح زندگی راضیه است و مشروب نیز باعث زوال عقل نمی شود در ضمن شیطاطین نیز وجود ندارند و فقط سلام به ما می رسد به سادگی از موارد قرآن دلایل نهی مشروب مشخص می شود یکی عدم فهم دنیای مرضیه است دیگر اینکه به سادگی امکان وسوسه پذیری و ایجاد منفذ برای رخنه شیاطین فراهم می شود و در زمان توهم به سادگی می توانند موجبات گناه را در انسان فراهم کنند

در مورد سگ و خوک فقط چند مورد را اعلام می کنیم که رجوع کنید به تاثیر مواد غذایی در بدن و تاثیر روانی و روحی هر غذا بر عملکرد روان و روح انسان که حتی در مورد خود حیوانات نیز موثر است لطفا شیوه زندگی و سبک عملکردی جنسی این دو حیوان در طبیعت را تحقیق کنید.خوک نجاست خوار است و اساسا برای بیماری های انگلی مستعدترین حیوان است نکته اینکه بحث وجود انگل غیر قابل نابودی در خوک فقط یک شایعه است و از نظر بیماری انگلی حتی گاو را در طبیعت با توجه به میزان نزدیکی با انسان و میزان بهره وری و دلایلی خیلی زیاد دیگر دارای انگلهای خطرناکتری نسبت به خوک است در مورد ارتباط با این حیوانات و نجاست باید مراقب بود و درست استفاده کرد

نکته ای که بعدا به آن اشاره خواهد شد بیماری هاری است که با موارد زامبی یا لمس شیطان یک تفاوت دارد اینکه از انسان به انسان غیر قابل انتقال است و بیماری کشنده است نه ممتد حیات در رسانه های دجال ,شیطان شرارت یا موارد دیگر غیر قابل شکست یا حتی به نوعی مقدس معرفی می شوند این بیماری واکسن هم دارد اما در مورد درمان هنوز درمان خیلی قطعی  و کامل نداشته است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۱


کلیات انرژی درمانی و کلید واژه برای تحقیق بیشتر

علوم پایه انرژی درمانی

علومی که در این حیطه به عنوان پایه مطرح می شوند عبارتند از بیوفیزیک،زیست اطلاعات،الکترونیک،ریاضی کاربردی،زیست شیمی،پزشکی

انرژی درمانی مشترک بین خود درمانی و غیر درمانی است و خود درمانی شامل تلقین درمانی و انرژی درمانی است

فیزیک

اساس فیزیک کوآنتومی است نه نیوتونی همان قانون معروف انیشتین درباره نور.نظریه ی اینکه یک جسم در یک نقطه نیست بلکه لرزش و ارتعاش دارد بلکه تمرکز دارد اما هاله دارد که اساس آن را پروفسور حسابی تحقیق کرده است. ماده از جرم و انرژی (الکترون)و انرژی از  اطلاعات و انرژی(مغناطسیسی،نوری،گرمایی)--معنویات-طب سوزنی –فیزیوتراپی اشتباه است-غیر واقع گرا و ماوراطبیعه-معجزه-حوزه موثر است

روش کاربردی ارسال موج توسط دستگاه یا دارو  برای جبران و تکمیل خلا موج ناقص است تا به حالت سلامت برگردد

 


همه ی علوم در 5 حس نمی گنجد رشته های سد راه ریاضی محض و فیزیک محض-چیزهای بیهوده را فرا نگیرید تا این علم مورد خطر قرار نگیرد-همه چیز را بسازید-فیزیک کوآنتومی نه نیویتونی و E=mc2

پنج حس مهم است ولی حس ششم لازم است-مرتاضها حقیقی اند –کلاسیک نباشید-هیتلر عامل آن بود

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۶


فصل 12

سیستم کنترل کننده بدن

این نوع سیستم از هشت غده تشکیل شده است که عبارتند از:

غده هیپوفیز،تیرویید،پاراتیرویید،تیموس،آدرنال،لوزالمعدع،بیضه در مردان و تخمدانها در زنان.

این غدد موادی بنام هورمون در خون ترشح می کنند.هورمونها پیام آوران شیمیایی متحرک در خون هستند.در نهایت تمام اطلاعات در بدن به غده هیپوفیز بازمی گردد.

هیپوتالاموس مرکز حیاتی ترین غریزه زیست شناختی یعنی غریزه تولید مثل است.

برای مثال،تولید مثل در بدن زن با پیدا و پنهان شدن ماه ارتباط دارد.هر بیست و هشت روز یکی از تخمکها در تخمدان رها می شود.دوران رسیدن تخمک و آزاد شدن آن و سفر از تخمدان تا رحم و آماده شدن رحم برای دریافت اسپرم و در صورت عقیم ماندن تخمک،پاکسازی مخاط این دیواره همگی توسط مخلوطی از هورمون ها کنترل می شود و مرکز کنترل همه امور بدن باز به مغز ختم می گردد.

کم کاری یا بیماری در هر غده موجب اختلال در کار سایر غدد می گردد و مغز بلافاصله آگاه می شود و حاصل این اختلال بر سلامتی انسان اثر منفی می گذارد.

هر غده به یکی از مراکز چرخش انرژی در بدن (چاکرا) مربوط می گردد.با تمرین انقباض و فعال شدن آن حوزه از انرژی،اثرات ظریفی روی مغز و غده هیپوفیز و همچنین هیپوتالاموس ایجاد می شود.در نتیجه این تحریکات،گرفتگی و اسپاسم نواحی لگن خاصره بر طرف شده و در حالت آسایش  و راحتی قرار می گیرد.

بدین ترتیب تمرکز و انقباض نواحی لگن خاصره یعنی عضلات مخرج و انتهای روده بزرگ و مقعد،همچنین دنبالچه و دستگاه تناسلی و اعضای ادرار و اندامهای جنسی و ایجاد کنترل بر اعمال ادرار و مدفوع (با توجه به اینکه این حرکات و پمپای انریی در جنوبی ترین قسمت بدن رخ می دهد اما بر روی شمالی ترین نقاط بدن در مغز تاثر می گذارد) در کلیه اعمال حیاتی و وظایف سیستم  اعصاب و غدد تاثیر مثبت  دارد.پس از اتمام مراحل پمپای،اثرات آن بر روی سیستم خودکار یا سمپاتیک پدیدار می شود،یعنی رشته اعصاب پاراسمپاتیک یا اعمال ارادی بر رشته اعصاب سمپاتیک یا خودکار بدن تسلط یافته و در نتیجه احساس استراحت و آرامش عمیق در بدن ایجاد می شود و نتیجتا امواج آلفا از مغز صادر می گردد.در مراحل پیشرفته تر به صدور امواج تتا و دلتا نیز منجر می گردد و چون در حالت بیداری این اعمال بطور ارادی صورت پذیرفته،حالت خلسه و بی ذهنی کامل رخ می دهد.

با تصفیه انرژی پرانیک در قسمت لگن خاصره،انریی پتانسیل (نهفته در ماده) آزاد می گردد و72/000کانال انتقال انرژی نیز در بدن وجود دارد که در اثر انقباض فعال می شود و توسط تکرار اذکار و اسماء الهی به سمت مخارج حروف جاری می گردد و از درون شخص به سمت جهان جاری و ساری می شود.

در حین حرکت در نادیها در داخل بدن همه ی آن انرژیهایی که در کانالها یا نادیها رسوب کرده و کانالها را مسدود نموده یا گره های انرییهای مانده ای که تولید بیماری و غده و سرطان نموده را به حرکت در می آورد و پاکسازی می کند و بدن را کاملا شستشو داده و حالت فوق العاده خاصی ایجاد می نماید.

برخی از دراویش در چنین حالتی به درون آتش می روند یا آتش گداخته را بر زبان خود می گذارند و یا با شمشیر و تیغ،سر و بدن خود را می برند و حتی قطره ای خون از محل بریدگی جاری نمی شود.

در چنین حالتی یک جریان برق خفیف یا حتی قوی در بدن احساس می شود که گاهی صدای آن نیز شنیده می شود و این همان ارتعاشات کنترل شده است که با آگاهی الهی وصلت خورده و جاری می گردد.

پاکسازی نادیها یا کانالهای انرژی هنگامیکه شخص مشغول تکرار اسم الهی است و به هیچ چیز توجهی ندارد،دیگر به سیستم اعصاب و مغز و غدد فکر نمی کند و سعی بر انقباض ناحیه میانی بدن دارد.او خود به خود تنفس عمیق تری انجام می دهد که هم میزان هوای که به ششها و ریه وارد می کند افزایش می یابد و هم تنفس معمولی خود را که به طور روزمره ناقص و در ناحیه گلو و سینه انجام می گیرد را به داخل شکم و اطراف ناف هدایت می نماید.این حالت (تنفس معمولی) ممکن است به خم و راست شدن شخص بینجامد.حتی امکان دارد شخص بصورت نیم خیز قرار گیرد.همین حرکات (ناشی از تنفس معمولی) سبب فشار به مهره های ستون فقرات می گردد.

هرچه حجم هوای تنفس شده در بدن افزایش یابد کانالهای انریی بازتر شده و انریی حیاتی یا پرانای بیشتری در بدن ذخیره می شود.در ابتدای امر که شخص شروع به ذکر نام الهی می کند و مبتدی است ریتم و هارمونی و هماهنگی لازم را که تنفس با تکرار کلام دارد را نمی شناسد ولی به مرور زمان،و با مدتی تمرین،خود به خود با این مقوله به طور عملی آشنا می شود.به مرور زمان با افزایش حجم هوای تنفس شده به درون در حوالی ناف حبس دم صورت می گیرد.پرانا یا انرژی حیاتی ذخیره شده در کانالهای انرژی آنقدر موجود هست که شخص نیازی به نفس گیری مجدد احساس نمی کند یا تعداد نفس گیری بین اذکار کمتر شده و در بین دو تنفس تعداد بیشتری از اسم الهی را بدون نیاز تنفس تکرار می نماید. این عمل سبب می شود انرژی حاصل از نام الهی مستقیما به سمت خارج نشود و در مراکز بخصوص انرژی وارد شود و ارتعاشاتی ایجاد نماید که موجب شارژ آن باتریها در بدن می گردد و قدرت و سلامتی بدن را تضمین نماید.

بطور کلی بیماری با مسدود شدن کانالهای انرژی در نقاط مختلف بدن رخ می نماید.ابتدا انرژی در نقطه ای خاص در بدن از ارتعاش و حرکت باز می ایستد و از فرکانس آن یا درجه نورانیتش کاسته شده و کم کم به یک گره تاریک تبدیل می شود.اگر نتوان با شستشوی درون بدن بوسیله انرژی،این تاریکی و گره را بازنمود بیماری شدت بیشتری یافته و شخص در آن اندام خود احساس درد و ناراحتی می کند.

افراد روحانی که انریی های روحی و روانی خود را به شدت تقویت نموده باشند می توانند حتی با دست کشیدن به بدن بیمار و یا هاله اطراف او و یا حتی از راه دور با قدرت فکر خود بیماران را شفا دهند.

بدین ترتیب،درک این مطلب مهم است که تمام این حالات بین دو قطب مثبت و منفی در بدن یا دو نیروی متضاد صورت می گیرد که در مکتب چینی و در فلسفه تاتوا،ِ«یین و یانگ»خوانده می شوند و همانطور که خداوند در قرآن کریم فرموده که ما شما را به صورت زوج آفریده ایم،جهان ترکیبی از تعادل دو نیرو است و آگاهی و شناخت در عرصه تضاد این دو نیرو حاصل می شود.مثبت و منفی،سیاه و سفید،ماه و خورشید،مذکر و مونث،مرد و زن،روز و شب،که اگر یکی از این دو طرف وجود نداشته باشد طرف دیگر نیز ناشناس باقی می ماند و ارزش و اعتبار یکی بدون وجود آن دیگری مفهومی ندارد.ترکیب صحیح و تعادل نیروهای یین(مونث) و یانگ(مذکر) در بدن نیروی سومی ایجاد می کند که نیروی جی نام دارد.این نیرو در ایران باستان همان نیروی کی نامیده می شد و هرکس این نیرو را به همراه داشت دارای فروهر یا نیروی پاکان بود و شایسته پادشاهی و فرمانروایی بر مردمان مانند کیخسرو و کیکاووس.

در فلسفه یوگا کانال انرژی منفی یا ماه را آیدا و کانال انرژی مثبت یا خورشید را پنگالا می نامند که هر دو جنبه های متضاد پرانا محسوب می شوند و از ترکیب انرژی های آیدا و پنگالا،انرژی عالی تری حاصل می آید که در سوشومنا به سمت بالا حرکت کرده و همین نیروی عالی مدنظر و مطلوب یوگی ها می باشد.این نیرو را کندالینی یا نیروی مار خفته می نامند.

پرواز خستگی ناپذیر،غلبه بر مرگ،جوانی و جاودانگی،بخش اندکی از تواناییهای فردی است که به این نیرو دست یافته باشد.

در کتاب دبستان المذاهب که مرجع مکاتب قدیم ایرانی است نیز از کانالهای انرژی با نام مینا،مهنا و مانا یاد شده است.

طب سوزنی نیز که یک سیستم شفابخش چین باستان بوده،کانالهای عبور انرژی را که در مکتب یوگا،نادی نامیده می شود مطرح می سازد و به مدارهایی می پردازد که امتداد مسیر انرژی در بدن هستند و مری دیان نام دارند و وظیفه این مدارها حمل و انتقال نیروی چی یا کی به تمام نقاط بدن می باشد.در سیستم شفابخشی وسیله طب سوزنی تاکنون 60 مسیر مورد استفاده قرارگرفته که 12 مدار اصلی و 8 مدار فرعی آنها مهمتر است.

هر مدار انرژی در ارتباط با نقاطی روی بدن می باشد که وقتی آن نقاط با سوزنهای مخصوص تحریک شوند با جاری شدن انرژی در آن مدارها،سلامتی به بدن باز می گردد.

دو مجرای خاص انرژی که یکی ادراک و دیگری رهبری کننده نام دارند مخازن نیروی چی هستند و انرژی را به همه نقاط بدن می رسانند.مجرای ادراک همان کانال نیروی یین(مونث) است و مجرای رهبری کننده، کانال یانگ(مذکر)است.

چرخ ها یا مراکز انرژی

شبکه حاصل از مخلوط همه انواع این مری دیان ها،شبیه یک شبکه توری مانند،جریان دایمی چی را در بدن هدایت و توزیع می کند.این شبکه تور مانند که شبیه رشته های بافته شده درخشان و در هم تنیده مشاهده می شود همان بدن انرژیایی موسوم به بدن پرانیک است.

هنگامیکه این مدارها در نقاط خاصی با هم برخورد پیدا کنند و نقاط اشتراک داشته باشند مکانهای خاصی را ایجاد می کنند که حالت حوزه یا ناحیه هایی را مشخص می کننند که چون از چند کانال مختلف انرژی یا پرانا دریافت می کنند مانند حوضچه انرژی می شوند و درخشان تر از نقاط دیگر بدن می باشند و دارای یک حرکت گردابی مانند هستند.وقتی در حالت کاملا عادی و ضعیف باشند مانند دایره های درخشان به قطر 5 سانتی متر به نظر می رسند که پیوسته در چرخش هستند اما در هنگام شارژ و قوی شدن بصورت حوضچه های انفجاری از نور هستند که مانند خورشید می درخشند.

این مراکز انرژی های جاری و روان را چرخ ها یا چاکرا نیز می نامند و تعداد این نقاط مشترک نادیها یا مری دیانها در بدن انسان 21 نقطه فرعی می باشد و هفت ناحیه اصلی که از همه مهمتر هستند.

هفت مرکز یا هفت اورنگ

1-چرخ اول:در یوگا با نام مولادهارا یاد می شود.به شکل قیف مانند و دهانه آن به سمت زمین است.در حالت سلامتی در جهت عقربه های ساعت می چرخد و انرژی می گیرد.با عنصر خاک در ارتباط است و وابسته به  عملکردهای استخوان و ماهیچه در بدن است.رنگ آن در چرخه طیف رنگین کمان قرمز است و میل به زندگی،خود پرستی و حب ذات و مادی گرایی از این چرخ ایجاد می شود.در صورت اختلال در این مرکز،سرعت و جهت چرخش آن تغییر کرده،اگر بیش از حد کار کند و سریعتر بچرخد،موجب غرور و خودخواهی،پول دوستی و ظلم و ستم کردن می شود.و اگر کند بچرخد یا خلاف عقربه ساعت کار کند سبب پوچی و بی انگیزگی،بی علاقگی به زندگی،میل به خودکشی می گردد.در حالت شدت،عقب افتادگی ذهنی ایجاد کرده و شخص منگل و کودن می شود.

2-چرخ دوم:در یوگا با نام سوادهیستانا به معنای خانه جهل می باشد.به شکل قیف دو طرفه است و از دو طرف بدن هم در سمت ستون فقرات و هم در جلو دیده می شود.تحت تسلط ماه است و با عنصر آب مربوط می باشد.اندام بدن که در ارتباط مستقیم با این مرکز می باشد آلات تناسلی، رحم در زنان و پروستات در مردان،اندام دفع، کلیه ها،مثانه ،حالب ، میزنای و دیگر اعضای مربوط به این قسمت از بدن است.وابسته به امیال جنسی می باشد.مرکز میل جنسی در سمت جلوی بدن است و در سمت پشت توان جنسی را مشخص می نماید.از نظر ذهنی و روانی در ارتباط با جنس مخالف و میل به روابط زناشویی و تولید مثل و لذتهای مشترک بین انسان و حیوانات است.در سریع و کار بیش از حد،شخص شهوتران و عیاش،فاسد و ولخرج می شود.و در حالت صورت چرخش کم کاری و کند چرخیدن و یا بر عکس کار کردن،بی میلی به جنس مخالف و میل به تجرد و خسیس بودن ایجاد می کند.

اگر دریکی از دو سمت بدن،یکی از دهانه قیف ها تندتر یا کندتر کار کند،منجر به بروز اختلال در بدن شده و شخص همجنس گرا (هموسکسوئل) می گردد.اگر سمت جلو تندتر کار کند(در هنگام عمل ارضای جنسی )شخص فاعل و اگر در سمت ستون فقرات تندتر بچرخد شخص مفعول واقع می شود.

بطور کلی هر مرکز دارای ذخیره حافظه است و عملکردها و کارماهای منفی افراد در این مرکز ذخیره می گردد.

3-چرخ سوم،در یوگا به مانی یورا معروف است به معنای شهر جواهر و امنند چرخ دوم،قیف دو دهانه به سمت جلو و ستون فقرات است.در سمت جلو تقریبا روی ناف،زرد رنگ،وابسته به خورشید است و در ارتباط با عنصر آتش و به اندام گوارشی و لوزالمعده مربوط می شود.به طور معمول از لحاظ ذهنی بر توانایی و اقتدارریالقدرت منطق و تفکر تسلط دارد.اگر بیش از حد و تندتر بچرخد شخص وراج،زورگو،باجگیر و لات می شود.و اگر کندتر از معمول کار کند بی حوصلگی،کندذهنی،بزدلی و بلاهت در شخص ایجاد می نماید.

4-چرخ چهارم:در یوگا با آناهاتا معرفی می شود و به معنای صدای بی صدا است. در سمت جلوی بدن بر جناق سینه واقع شده و به رنگ سبز و با عنصر باد مربوط می باشد.وابسته به سیاره زهره است.اندام مرتبط با این مرکز قلب،جریان خون،سیستم ایمنی،غدد لنفاوی و غده تیموس است.مولد عشق و عاطفه است. در حالت معمولی هویت درونی شخص و درون نگری را ایجاد می کند.بیش از حد کار کند منجر به بی غیرتی و عدم تعصب،تزلزل در عشق و بی ثباتی را سبب می گردد و در کم کاری و کند چرخیدن دلیل قساوت و شنگدلی،تندخویی و میل به قتل و کشتار می گردد.

5-چرخ پنجم:در یوگا ویشودهی به معنی صوت آغازین است.به رنگ آبی آسمانی و وابسته به اتر است و به سیاره عطارد مربوط می گردد.از نظر فیزیکی با ریه،اندام تنفسی،گلو،نای و حنجره،زبان و پوست و همچنین با غدد تیرویید و پاراتیرویید در ارتباط است.از بعد ذهنی و روانی میل به ارتباط با سایرین،لذت بردن از کار و محیط و اطرافیان و حضور در اجتماع را در فرد ایجاد می کند و شخص علاقمند به فراگیری علوم غریبه می باشد.وقتی بیش از حد کار کند،شخص پرحرف و وراج می گردد و با زخم زبان زدن و فحاشی و ایراد گرفتن زندگی را بر خود و دیگران زهر می سازد.و در صورت کم کاری،موجبات لکنت زبان و گریز از جامعه و انزواطلبی شده و شخص با نارضایتی از زندگی،عمر را سپری می کند.

6-چرخ ششم:در یوگا با آجنا چاکرا معرفی می گردد و مقدسترین مرکز انرژی است.تقریبا روی غده هیپوفیزو بین دو ابرو قرار دارد.از لحاظ فیزیکی با اعصاب جلوی سر،چشم چپ،شنوایی و لامسه مربوط است.رنگ ارتعاش آن نیلی رنگ و در بعضی مواقع بنفش است و به سیاره مشتری و اورانوس وابسته است.به عنصری وابسته نیست.از نقطه نظر روانی،بخشایش و روشن بینی مادی و ماورایی در شخص ایجاد می کند.در صورتی که بیش از حد کار کند کینه جویی و خشم و نفرت،دیدن اشباح و ارواح و اجنه، تصمیمات عجولانه ومیل به فالگیری و کنجکاوی بیش از حد را موجب می گردد.و در حالت کم کاری و کندی،چشم شوری،بی قید و بند بودن و بی خیالی و بدون فکر برای آینده بودن را ایجاد می کند.

7-چرخ هفتم:در یوگا ساهاسارارا نام دارد به معنای نیلوفر هزارگلبرگ،گاه به رنگ سفید و گاهی بنفش و اناری است.وابسته به کیوان (زحل) و نپتون است.در مرکز فرماندهی بدن واقع شده و به غده پینه آل در مغز مربوط است و با اعصاب کل بدن در ارتباط مستقیم می باشد.در حالت عادی،شخص معنوی،علاقمند به بهبود اجتماع،بخشنده و بزرگوار و معتقد به حوزه های کیهانی است.در صورت تند کارکردن شخص را علاقمند به ساحری و جادوگری،ارتباط با اشباح و ارواح و موجودات غیرارگانیک،مدیوم قوی،سلطه شدید بر اشخاص می کند.در حالت کند کار کردن بی اعتقادی به خداوند،تنگ مظری ایجاد نموده و شخص،بی اعتنا به مابعدالطبیعه و مذهب و فلسفه،مادی گرا و دارای منطق خشک و بازاری مسلک می گردد.

پاکسازی جسم همزمان با پاکساری روح زمانی اماکن پذیر است که ذخیره پرانا در بدن افزایش یابد و ناخالصی ها و رسوبات کانالها خارج شود و گره های تعلقات و وابستگی ها به طور کامل باز شود.عقده ها یا گره ها می تواند بیانگر تعلقات شخصی و دنیوی و مادی شخص و یا مربوط به مادر و پدر و دوستان و مردم و یا در ارتباط با حالات روانی و عاطفی و احساسی باشد که در صورت عدم پاکسازی به بروز بیماری منجر می گردد.به هر حال،انقباض جسمی و  فیزیکی در بدن،منجر به اقباض روحی می گردد یعنی دیگر ِ لایه ها یا بدنهای لطیف تر نیز دچار دچار انقباضاتی می شوند که ارتعاشات قویتری را در خود نشان می دهند و انرژی حیاتی ظرفیت بیشتری پیدا می نماید.

این انرژی ها که از بدن ساطع می شوند به کدام سو می روند؟

پس از رهایی فکر از توهمات و پندارهای روزمره و ایجاد امواج آلفا و تتا و ورود به خلسه،بدن در حالتی قرار می گیرد که در اثر حرکات خفیف و ظریف قلب و تاثیر ارتعاشات بر ماده ژله مانند مغز،امواج مسطحی بوجود می آید که حالت  الکتریکی و صوتی داشته و در استخوان جمجمه لرزش ایجاد می کنند.این امواج در تمام حفره ها و مایع درونی مغز و نخاع و کاسه سر و بطنهای جانبی مغز نفوذ کرده و در آنجا امواج ایستاده را فعال نموده و ضربان قلب و عضلات آن کندتر نموده و صداهای درونی قابل شنیدن می گردند.این ارتعاشات سبب ماساژ لایه های مختلف در مغز شده و به تدریج سلولهای خفته مغز را بیدار می سازد.

ضربان منظم مغناطیسی مغز در حالت آرامش و خلسه 7 بار در ثانیه است که مشابه ضربان مغناطیسی کره زمین است و این همان امواج بین آلفا و تتای مغز است و مرز بین خواب و بیداری است. در چنین حالتی زمان،زمان خلاقیت و آفرینندگی است.با ضربان مغناطیسی 7 دور بر ثانیه مغز می توان جهت ارتباط و صدور و یا دریافت اطلاعات با محیط اطراف تا هر فاصله استفاده نمود.نتیجتا ارتباط با بدن نامریی ششم و هفتم در چنین حالتی اماکن پذیر می باشد.

........دیگر سخن

و اینک راز عدد هفت،اتحاد با آسمان و ساکنان آن است.ارتباط با صورتهای فلکی و جستجوی آن موجودات طلایی که قرنهای پیش از این از این دیار رفته اند.انسانهایی که مس وجود خود را در کوره کیمیاگری این جهنم سوزان به فرکانسهای عالی تبدیل نمودند و جامه خاکی را دریدند و پرواز کردند......

آدم اشرف مخلوقا است.شریف ترین عضو در مجموعه موجودات عالم است.آدم،علمی را آموخت که هر یک از موجودات،حتی فرشتگان از ادراک آن عاجز ماندند و بدین سان بار امانتی را بر دوش کشید که برابر با مسئولیت اداره کل کائنات بود.او معلم فرشتگان در مدرسه الهی است زیرا اسماء الهی را آموخته است.

برای انسانی که در این ورطه بیکرانه،با کوله باری از امانتهای گذشتگان در وادی های ناشناخته،خستگی ناپذیر طی طریق می کند.....

تقدیم به مولایمان حضرت صاحب الزمان (عج)

آیات اسم اعظم الهی را فرا گیرید زیرا دروازه ای است گشوده به سود نور.

پنج آیه از قرآن مجید است که با کلمات الله لا اله الا هو شروع می شود عبارتند از:

سوره بقره آیة الکرسی:الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه و لا نوم له ما فی السموات و ما فی الارض من ذی الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشی من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات و الارض و لا یوده حفظهما و هوالعلی العظیم لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقدستمسک بالعروةالوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفرو اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون

آل عمران آیه 2و 3 :الله لا اله الا هو الحی القیوم نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان.

سوره نساء آیه  87 :الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامة لا ریب فیه و من اصدق من الله حدیثا.

سوره طه آیه 8 :الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی.

سوره تغابن آیه 3:الله لا اله لا هو و علی الله فلیتوکل المومنون.

باذن الله و به نیت عدد نام هو که اسم ذات است،هر روز 11 بارخوانده شود.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۲


فصل یازده

معرفت پنهان

سیستم اعصاب بدن

به طور کلی در بدن انسان به دو بخش اساسی تقسیم شده است.

1-سیستم اعصاب مرکزی:شامل مغز و نخاع.

2-سیستم اعصاب محیطی:که بیرون از جمجمه و ستون فقرات قرار دارند و بر سه دسته اند:

الف)موتور عصبی ب)موتور حسی) ج)سیستم اعصاب خودکار (اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک) بدیهی است مسیر انتقال پیام از مغز توسط نخاع صورت می گیرد و فعالیتهای پیچیده مربوط به هم ذهن و هم جسم را منظم می سازد و تمام وظایف  اعضا بدن را بر حسب جنبه های مختلف اداراکات عالی مانند شعور،آگاهی،فکر،احساس و تواناییهای عضلات تفکیک می نمایند.

موتور عصبی:انتقال پیام از مغز به سایر قسمتهای بدن را بعهده دارد.

موتور حسی:برعکس موتور عصبی،انتقال پیام از اندامهای بدن به مغز را عهده دار است.

سیستم اعصاب خودکار:وظایف غیر ارادی بدن (سمپاتیک) مانند ضربان قلب، فشار خون ،مراحل گوارش و فعالیت غدد داخلی را نظم می دهد.این حرکات در اختیار و کنترل ما نیست اما به شیوه ای خاص می توان این حرکات را تحت کنترل قرار داد.

فشار،هیجان و احساسات قوی،سیستم سمپاتیک را وارد به صحنه عمل می سازد.اما در زمان استراحت و خونسردی سیستم اعصاب پاراسمپاتیک فعال می گردد.

بافت اعصاب پاراسمپاتیک به احساس آرامش،ریلکس و وانهادگی ناحیه گردن و لگن خاصره در ستون فقرات ارتباط دارد.با تحریک اعصاب لگن خاصره نه تنها آن ناحیه منقبض می گردد بلکه رشته عصب پاراسمپاتیک بر عصب سمپاتیک تسلط می یابد یعنی سیستم خودکار بدن که قبلا در اختیار ما نبود،در حالت کنترل در آمده و نیاز به استراحت عمیق ذهن و بدن احساس می شود.

پس سیستم خودکار سمپاتیک،هر تغییر درون بدن را بررسی می نماید و با اجرای تمرین انقباض جدار درونی بدن،تغییر پیدا می کند.

کنترل آگاهانه سیستم اعصاب،مهمترین وظیفه است.معرفت و راز و رمز این کنترل در لگن خاصره نهفته است.

هنگامیکه این انقباض توسط اذکار الهی صورت پذیرد،از پایین ترین بخش مرکز بدن یا ستون فقرات یعنی مقعد و آلت تناسلی ارتعاشات را به سمت بالا به جریان می اندازد.از مرکز اراده (ناف ) و مرکز دانایی (جناق سینه ) عبور داده و به مخارج حروف هدایت می نماید و همین جریان درونی،سبب همسوتر شدن جریانهای گردابی داخلی بدن به سمت گردن و سر می گردد و جریان مغناطیسی قطب نمای درون بدن را به شدت تقویت نموده و از قسمتهای بالای بدن یعنی از دهان و بینی و چشم و فرق سر به سمت بالا فوران می کند و در نتیجه چون فواره ای عمل می کند.هاله اطراف بدن را تقویت نموده و سوراخها یا آسیبها و صدماتی که ممکن است در هاله موجود باشد را ترمیم می نماید.

رشته ها و تارهای نورانی

قبلا با لایه ها و بدنهای لطیف انسان آشنا شده و آنها را بررسی نمودیم.از بدن انرییایی ما دایما رشته اه،تارها و نخهای نورانی ای در فضای اطرافمان ایجاد می شود.

عارف وارسته همواره با کنترل امیال و خواسته های خود سعی بر ارتباط هرچه بیشتر با خداوند  نیروهای الهی دارد و اجازه نمی دهد که از وجودش هیچگونه تاری خارج شود مگر نهایتا جهت کمک و یاری و یا همدردی یا شفا. که همه این موارد نیز جز با اجازه و اذن الهی باید صورت گیرد.برای کسانیکه چشم بصیرت دارند و این جریانات را رویت می کنند،بسیار سخت و طاقت فرسا است که دایما جریانات انریی های آلوده بین مردمان را ببینند و به روی خود نیاورند و بی تفاوت از آنان بگذرند.

بررسی و توضیح این جریان فقط و فقط به این علت انجام می پذیرد که مواظب افکار و پندار و کردار خود باشیم و هرگز از حضور در پیشگاه خداوند غافل نباشیم و همواره او را شاهد و ناظر اعمال خود بدانیم.و همچنین مراقب باشیم تا مورد سو استفاده افراد نادرست قرار نگیریم.

انگلهای انرژیایی:انسان برای ادامه حیات ناگزیر به زندگی اجتماعی است و برای رفع نیازهای خود نیاز به برقراری ارتباط با محیط اطراف و دیگر افراد دارد.این ارتباطات غالبا از طریق گفت و شنود و یا مکاتبه صورت می پذیرد.اما این شیوه ها تنها راهای اصلی ارتباط نیست بلکه اساسی ترین نوع ارتباط از طریق انریی است.بین افراد انسان،نوعی ارتباط انگلی وجود دارد که با دادن و گرفتن و تبادل انریی همراه است.در این رابطه شخص می تواند از طریق رشته های نورانی که از مراکز انریی (چاکرا)سر چشمه می گیرند تارهایی به سوی طرف مقابل خود امتداد دهد و از وجود او استفاده نموده و یا بر او تاثیر بگذارد.

معمولا هر چاکرا بر چاکرای هم ارز خود تاثیر می گذارد.بدین ترتیب اگر فرد تاثیر گذار را فاعل و فرد تاثیر پذیر را مفعول بنامیم،حالتها و روابط زیر انجام می پذیرد:

-از چاکرای اول به اولین چاکرای طرف مقابل:فاعل رشتهای قرمز رنگ به سوی مفعول می فرستد تا او را تحت تسلط خود در آورد.در حالت مثبت آن،روابط بین مادر و فرزند،و در حالت منفی ارتباط نامشروع بین افراد همجنس برقرار می شود.

-چاکرای دوم:ارتباط فاعل بر مفعول از نوع سواستفاده از رابطه جنسی است و یا تسلط و عشق یکطرفه و انفرادی.در اینحالت برای مفعول،احساس سوزش و خارش شدید در ناحیه آلت تناسلی ایجاد می شود.بین زن و شوهر تا یکسال پس از جدایی این رشته وجود دارد.

-چاکرای سوم:فاعل از موقعیت و امکانات و یا شغل مفعول استفاده می کند.در این وضعیت احساس انقباض در عضلات شکم و یا درد در آن ناحیه برای مفعول رخ می دهد.

-چاکرای چهارم:رابطه عاطفی برقرار می گردد و هیچگونه خطری وجود ندارد.به دلیل بعد روحانی این چاکرا و ارتباط با قلب و مرکز دانایی مجاز و مشروع است.حالت اضطراب و دلشوره داشتن برای مفعول وجود دارد.

-چاکرای پنجم:چنانچه ارتباط کلامی بین دو نفر برقرار شود برای مفعول مانند آن است که شیئی در گلو و حنجره اش گیر کرده است.

-چاکرای ششم:یک ریسمان از چشم سوم فاعل به پیشانی مفعول وارد می شود.نتیجتا فاعل فکر طرف مقابل را می خواند و از ذهنیت او با خبر است.

-چاکرای هفتم:در این حالت فاعل اختیار کامل دارد و مفعول را برده خود می کند.

دو چاکرای فرعی کف دست و کف پا نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرند.در چنین وضعیتی،فاعل،طرف مقابل را واردار به انجام کار با دست و پا و یا رفتن و آمدن می کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۹


فصل 10

چگونگی فعال شدن اذکار در بدن

زن درون و مرد درون:

خداوند در قرآن مجید می فرماید:ما شما را بصورت زن و مرد آفریدیم.

بسم الله الرحمن الرحیم واللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی و ما خلق الذکر و الانثی(سوره لیل).

می دانید آیات قرآنی بطن در بطن،معانی ای دارد که از چشم افراد سطحی پوشیده می ماند و مطهرون و محرمان اسرار الهی قادر به درک لایه های درونی تر این ودیعه الهی هستند.

اینکه فردی فکر کند که در خلقت،انسانها به صورت مردان و زنان شکل گرفته اند یک لایه ظاهری از واقعیت است.بحث عمیق تری وجود دارد مبنی بر اینکه در درون هر مرد نیروی مونثی وجود دارد که هم دلیل خلقت اوست و هم در طی تکامل زندگی،این نیوری مونث به اشکال مختلف خود را نشان می دهد و موجبات ارتقای روحی و روانی او را فراهم می سازد.و در هر زن نیز نیروی مذکری نهفته است.

این نیروی مونث در مردان با چهار نماد مادر،همسر یا معشوقه،خواهر و دختر مشخص می شود و در زنان با چهار سمبل پدر،شوهر یا معشوق،برادر و پسر مطرح می گردد.

هر شخصی که انرژی کافی برای به یادآوری خوابها و رویاهای خود داشته باشد حتما ردپایی از متضاد درونی خود را می یابد.شاید برخی از افراد در خوابها و رویاهای خود با چنین موردی برخورد کرده باشند.

بدیهی است در وجود هر زن یا مردی،ایده آلی وجود دارد.شخص فکر می کند به همسر و همتا نیاز دارد که دارای خصوصیات خاصی باشد.این آرمانی که در سر دارد از کجا نشات گرفته است؟به طور کلی هرکس در درون خود موارد خاصی را مد نظر دارد.چه زنها و چه مردها،همه بدنبال گمشده ای هستند که بتوانند با حضور او به آرامش درونی و تمامیت دست یابند؛یک رفیق راه و یک همسفر خوب و یک محرم دل.اما اکثریت افراد حتی هنگامی که به بهترین یار و همسر و همراه هم که بپیوندند پس از گذشت مدتی احساس کامل بودن نمی کنند.نیاز روحی و روانی خود را همچنان برقرار می بینند.هیچ چیز در باطن آنها بهتر نمی شود.چه بسا پس از چندی احساس زندانی بودن،حقارت و یا بندگی و اسارت داشته باشند.

این گمشده در درون خود ماست.آن نیروی متضادی است که خداوند در عمیق ترین بخش وجود ما قرار داده است.با شناخت و ارتباط با چنین نیروی مخفی می توان به نوعی وحدت وجود پی برد و آن موجود آرمانی ای را که در قصه ها و افسانه ها منتظرش هستیم در درون خود بیابیم.به سالکی که به این نیرو دست یافته است اصطلاحا«نر-زن»نیز می گویند.

زندگی در روی کره زمین با تاریک ترین نوع انرژی ، چنان ما را در بستر غفلت نگاه داشته که حقایق را واژگونه درک می کنیم. عرفا معتقدند مجاز پلی است بسوی حقیقت.این زندگی که ما را اسیر خود کرده،مجازی است.دروغی بیش نیست.حیوانیت و نفس پرستی به جای آدمیت ما را به اسارت خود در آورده است.اصول و قوانین محدود اجتماعی که بر ما تحمیل شده ، حقیقت را در پرده کفر و ظلمت نهان کرده است.اینکه عمری را در بند نفس باشیم و سالهای کودکی را در غفلت و نادانی به سر بریم و تا بخواهیم به خود بیاییم همسری اختیار کرده و به دنبال معاش و کسب روزی باشیم و سالها ،علوم دروغینی را فرا گیریم که نه تنها گره ای از کارها باز نمی کنند بلکه بندهای اسارت ما را به دنیا محکم تر می نماید و تا چشم باز می کنیم کودکانی به دنیا وارد کرده، وادار به همین شیوه زندگی نماییم؟به همین دلایل است که زندگی انسان در زمین تا زیر فلک ماه در تسلط نیروهای منفی و تاریک قرار دارد و حقایق را زیر نقاب کفر پنهان داشته اند.

این امیال نفسانی باید در جهت بهسازی و بهروزی نژاد انسانی جهت گیری صحیح یابد.با شناخت و اتصال به نیروی متضاد درونی یک ازدواج روحانی باطنی در شخص رخ می دهد.این زوج یابی مرحله ای از خود شناسی است که شخص در درون خود دنیای دیگری را می یابد که کشف بسیار عظیمی برای او محسوب می گردد.

از اتحاد نفس با عقل،روح به درخشش در می آید و حجاب تن دریده می شود.

نوزاد نورانی ،راز گل زرین وجود

انسان مجموعه ای است از همه چیزهایی که حیوانات دارا می باشند و در غرایز خوردن و خوابیدن و تولید مثل کاملا از همان قوانینی پیروی می کند که همه جانداران پیروی می کنند.خشم و شهوت و هیجان و احساس،امیال غریزی و ناخودآگاه است و بیشتر وقت و انرژی ما صرف ارضای تمایلات روزمره می گردد.به بیان دیگر در بدن ما نواحی ناخودآگاه و نیمه آگاه وجود دارند که دارای دو مرکز مهم کنترل کننده هستند که یکی در ناحیه بین مقعد و بیضه ها قرار دارد و دیگری در انتهای پایینی ستون فقرات یعنی دنبالچه و پشت استخوان عانه که کنترل فعالیتهای جنسی را بعهده دارند.

با تزکیه نفس و پالایش انرژی در بدن و کنترل باتریها و مخزنهای انرژی و دوری از گناهان که سبب تضعیف قدرتهای روحی و روانی می گردد کاملا مسیرها و خطوط انرژی به سمت مراتب عالی تر ِ وجود کانالیزه می شوند.

در چنین مراحلی شخص از حضور در زمین احساس ملال می کند و قفس تن برایش مانند فشار قبر است. دلتنگی ها و عدم وابستگی به زرق و برق دنیا میل شخص را به عبادت و ذکر متمرکز می کند.خود را در دنیا تنها حس می کند و در حالت جذبه هاب روحانی آرزوی لقاءحضرت دوست را دارد.

از غذاخوردن و خوابیدن و معاشرت با دوستان و نزدیکی و تماس جنسی با همسر خود نه تنها لذت نمی برد بلکه احساس ناخوشایندی دارد.و به همین دلیل،امیال جنسیِ شخص تحت فرمان و کنترل کامل قرار می گیرند.در چنین وضعیتی پرداختن به امور دنیوی و لذات و غرایز تحلیل رفته،شخص حتی با وجود انجام این امور،بیشتر توجه خود را صرف گمشده ای می کند که نمی داند کیست و چیست؟!یک احساس غریب.

در مراحل اولیه فعال شدن ذکر و با استمرار چنین حالاتی در هنگام انزال نیروی شهوت به خارج از بدن،مانند این است که ترمزی او را از این کار منع می ند و عظیم ترین و مهمترین ماده در بدن را که قبلا به دور می ریخت و یا برای تولید مثل به کار می برد در بدن ذخیره کرده و بدین ترتیب در یک آن احساس لذت بخشِ قدرتی را حس می کند که با هیچ احساس دیگری قابل قیاس نیست.با گذشت مدت زمانی تغییر بسیار اساسی  و بنیانی در شخصیت و هویت او پدیدار می گردد.احساس سرزندگی و نشاط و حتی جوانتر شدن،میل به تحرک و ورزش،ادراک و بصیرت بیشتر و تغییرات مثبتی در خود می یابد که همه و همه ناشی از بیدار شدن مرکز اراده در وجود فیزکی اوست.این اقتدار و اراده سبب افزایش انرژی اطراف بدن و نفوذ بیشتر در اطرافیان می گردد تا حدی که شخص می تواند بیماری را در خود و حتی در دیگران برطرف نماید.

قرآن کریم،سوره طارق

بسم الله الرحمن الرحیم

-والسماء و الطارق   و ماادرئک ماالطارق   النجم الثاقب

-ان کل نفس لما علیها حافظ   فلینظر الانسان مم خلق    خلق من ماء دافق    یخرج من بین صلب و الترایب    انه علی رجعه لقادر   یوم تبلی اسرائر   فما له من قوة و لا ناصر

-والما ذات الرجع    و لارض ذات الصدع    انه لقول فصل    و ماهو بالهزل    انهم یکیدون کیدا     و اکید کیدا    فمهل الکافرین امهلهم رویدا

-قسم به آسمان وجود و قسم به آنکه از طریق و تو چه می دانی که طارق کیست؟آن ستاره درخشان نوظهور.

-به تحقیق هر نفسی که نگهبانی و حفاظت شود سپس انسان خلقت چنین انسانی را نظاره کند.خلقت از آب جهنده که از میان صلب پدر و سینه مادر ایجاد می شود.بدرستیکه او بر بازگرداندنش قادر است.روزی که اسرار باطنی آشکار شود و نه نیرو و نه یاری دهنده ای باشد.

-سوگند به آسمان،فروریزنده بارانهای پی در پی و سوگند به زمین دارای شکافها و رویاننده گیاهان.

به حقیقت اوست جداکننده حق از باطل و این هرگز سخن بیهوده نیست.آنان هرچه توانند حیله و مکر کنند و بر حیله و حقه تاکید ورزند پس تو ای رسول به کافران ِ پوشش دهنده حقایق مهلت ده تا هنگام کیفر آنها فرا رسد.

 

با جلوگیری از خارج شدن عالی ترین ماده حیات که عامل تولید مثل است هم در مردان و هم در زنان، و تغییر جهت یا چرخش آن به سوی نیروی مونث یا مذکر درون،پس از مدتی شخص در نواحی مرکزی بدن و شکم و مراکز جنسی احساس دردهای خاصی می کند که در وهله اول تصور می کند بیمار است.اما به مرور زمان دردهای شدید از سمت کمر به سمت بالا آغاز می شود که سبیه درد زایمان است.بله درد زایمان است.درد و فشار به تدریج از شکم و کمر به سمت قفسه سینه و سپس گردن و سر حرکت نموده و کم کم  از سر خارج می شود.سپس به تدریج آرامش فرا می رسد.

در افراد معمولی نیز به دلیل تهذیب نفس و تقوی ممکن است چنین موردی اتفاق بیفتد.ولیکن از آنجایی که فاقد بصیرت لازم هستند و در این مسایل سررشته ندارند و در هیچ کتاب و مکتب و مدرسه ای این گونه موارد را آموزش ندیده اند،به شدت کلافه می شوند و تصور می کنند که بیمار گشته اند و نمی دانند که چه مرحله خاصی را پشت سر گذاشته اند و یا چه مرحله در پیش رو دارند.

پس از مدتی چنین شخصی متوجه تغییرات و مسایل بخصوصی در زندگی خود می شود.احساس می کند حس ششم قوی پیدا کرده و بعضی مسایل را از پیش می داند،یا اگر راجع به چیزی اظهار نظر کند عینا به وقوع می پیوندد،یا اگر در مورد کسی احساس تنفر یا کینه داشته باشد برای آن کس اتفاق ناگواری می افتد.اما ادراک دقیقی از این وضعیت ندارد.

حقیقت امر چیست؟

چنانچه از اتلاف نیروهای عالی در بدن جلوگیری شود و جهت آن به سمت درون بازگردد،جنینی از جنس بسیار لطیف تر از ماده در لایه ها و بدنهای تو در تو خلق می گردد که پس از مدتی با درد و فشار از سمت سر از جسم خارج شده و به صورت نوزاد نورانی متولد می شود که بند ناف او به سر شخص وصل است و به دلیل همین ارتباط است که هرچه این نوزاد بزرگ تر و قوی تر گردد،قدرت ادراک و پیش آگاهی در شخص افزایش می یابد.این اقتدارِ اندیشه به اشکال مختلف در زندگی شخص رخ می نماید.

و این همان طارق است.همان ستاره درخشان است که در زندگی سالک طریق الی الله ظهور می کند.

برای سالک طریق مولا این اتفاق بارها و بارها قابل تکرار است و او قادر است در فواصل مختلف،نوزادهای نورانی بسیار داشته باشد.

این موجود نورانی از جنس ماده نیست بلکه به دلیل نوع و شیوه خلقت،کالبدی از جنس انرژیهای برتر با فرکانسهای قوی تر دارد و بدنی لطیف تر و نورانی تر از ماده و عناصر تشکیل دهنده بدن انسانهای معمولی را داراست.

بدین ترتیب چون نوع تغذیه و رشد چنین موجودی از طریق انرژیهای جهانی و کیهانی صورت می پذیرد و از انرژی زمین و انرژیهای طبیعی بی نیاز می باشد،از مراتب روحانی و الهی بالاتری برخوردار می گردد و گیرنده ادراک و آگاهی و دانشهای ماورای این جهان است در نتیجه بدلیل نوع خاص تولد و وابستگی از طریق بند ناف که همان نیروی فکر و ذهن است،سالک می تواند با همه آن اطلاعات و آگاهیهای برتر که قبلا برایش دست نیافتنی می نومد ارتباط برقرار نماید.

هرچه سالک وارسته تر و تقوا پیشه تر باشد نوزاد وی نورانی تر و دریافتها و آگاهی های او برتر خواهد بود.و هرچه از مسایل نفسانی و شهوت پرستی دوری گزیند،تعداد نیروهای نورانی او افزایش می یابد.دوری از نفسانیات نه به معنای آن است که از زن و همسر خود پرهیز نماید و از مسیر زناشویی به دور افتد،بلکه بالعکس با مقدس دانستن امر ازدواج و ادراک اینکه زناشویی امری عبادی است و انسان جوینده کمال همه اعمال خود را برای اطاعت از خداوند انجام می دهد،نباید تعادل در زندگی را از دست دهد.همچنین از ارتباط جنسی با دیگر زنان یا مردان باید به شدت پرهیز شود.

هشدار:جادوگران و ساحران،همواره در جستجوی کسانی هستند که به این مرحله رسیده باشند و اگر چنین فردی را شناسایی کنند،با هر حیله و سحر سعی در به دام انداختن و شکار او می کنند.زیرا با شکار و اسیر کردن وی به منبع عالی نیرویی دست می یابند که می توانند از نیروی درونی او جهت اهداف ساحرانه خود سوء استفاده  نمایند.بسیار انسانهای پرهیزگار بوده اند که در دام و فریب چنین حیله گرانی گرفتار شده اند.

در مسیر سلوک خود،به ساحرانی برخوردم که قادر بودند روح اشخاص را احضار نمایند و کالبد نورانی فعال آنها را به بند بکشنند.در چنین وضعیتی،شخص به صورت بیماری در می آید  که به هر دکتر و پزشکی مراجعه نماید،هیچکس درد و رنج او را تشخیص نمی دهد.و گاه بعنوان دیوانه و مجنون باید روزگار را به سر آورد.در کنال تاسف،این ساحران،در لباس دراویش و با برگزاری مراسم ذکر و ایجاد یک میدان مغناطیسی قوی به اینگونه امور مبادرت می ورزیدند.

یکی از راهای به دام انداختن افارد،وعده آموختن علوم سحری و دعوت از آنان جهت شرکت در مجلس ذکر بود.در بهترین حالت،شخص زاهد ِ ناآگاه را در جمعی می نشانند و با تارهای نورانی شبیه تار عنکبوت که از هر طرف بر او می گسترند وی را مورد تهاجم قرار داه و بدینوسیله از انرژی پاک درونی او تغذیه می کنند و مانند انگل او را می مکند و غارت می کنند.و اگر بدانند که شخصی دارای قدرت و کرامات است با هر وسیله و جادویی که بتوانند سعی به از بین بردن جسم فیزکی و اسیر کردن و به چنگ آوردن روح او در خواب و بیداری می کنند.اینان،یاران شیطانند و جز سیاهکاری و گمراهی و ضلالت کاری ندارند.اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

ارتباط با فرشتگان

فرشتگان،موجودات و نیروهایی هستند که در عوالم الهی سیر می نمایند و دستورات الهی را بدون چون و چرا به انجام می رسانند و به دلیل دوری از ماده و دارا بودن نورانیت و سرسپردگی ابدی به آستان الوهیت از همه امور نفسانی بری هستند.فرشتگان عهده دار وظایفی هستند و در اداره عوالم و مراتب مختلف هستی با خداوند همکاری می کنند.همین ویژگی است که سبب می گردد تا با انبیاء و رسولان الهی ارتباط برقرار کرده و اولیاء الله را یاری نمایند.

تنها کروبیان هستند که فقط و فقط و همواره تا ابد به ستایش و تسبیح خداوند مشغول هستند و هیچ ارتباطی با عوالم پایین ندارند.

 یکی از راههای ارتباط روحانی با فرشتگان،به غیر از وحی که فیض از طرف خداوند است،دارا بودن کالبد نورانی است.

جهان هستی به چهار قلمرو خاص تقسیم می شود که عبارتند از:ناسوت،ملکوت،جبروت و لاهوت.

ناسوت:همین قفسِ روح است که انسان در تاریکی و جهل در آن زندانی شده و روز و شب و طبایع و اخلاط و عناصر،روح او را محاصره نموده اند.

ملکوت:جهان ارواح پاکیزه و مطهر و طبقه فرشتگان از این سطح آغاز می گردد و جهان مُتّل است

در جبروت نیروهای الهی بدون هیچ قالب و شکل و بصورت خالص تر حضور دارند که ادراک ما برای شناخت آن کافی نیست.

و لاهوت جایگاه خداوند است که در هیچ وهمی نمی گنجد و قابل توصیف نیست.

یکی از مهمترین راههای ادراک و ارتباط با جهانهای اعلی و خارج شدن از ناسوت،ایجاد کالبد نورانی است.نوزاد نورانی ای که از تاج سر سالک متولد می شود،خود ساکن جهانی است که از ماده عنصری رها گشته و می تواند با موجودات دیگری همانند خود ارتباط برقرار نماید. در آن جهان نیز،اگر شخص از مرز قالبها و اشکال و فضا و زمان عبور کرده و لایه ای لطیف تر از کالبد نورانی خود ایجاد نماید،به جبروت الهی وارد می شود.کلمات در ملکوت نیز قابل مشاهده اند ولی در جبیروت نه شکلی هست و نه نامی و با ذات ها در ارتباط است و با کلماتی که ما می شنایم قابل توصیف نیست.

نامهای 99 گانه الهی در سه بعد مطرح شده اند که عبارتند از :ذات و صفات و افعال.

اسماء ذات مانند هو،سبوح،قدوس که به ذات باریتعالی اشاره دارند.

اسماء صفات مانند علیم،حکیم،بصیر که حالاتی برای خداوند توصیف می کنند که مختص به اوست.

اسماء افعال مانند رزاق و شافی که به فعل خداوند در مورد بنده و مخلوق او اشاره دارد.و الله نامی که مستجمع جمیع صفات خداوند است.

جن و موکل:ترس ما ثمره جهل است.نادانی سبب توهمات و سبهات و حدس و گمانهای نادرست می گردد.موجودات عالم در برابر عظمت آگاهی انسان هیچ اند.سایه های بی مقدارند.

در فصل ششم،اتر بعنوان دریایی از عناصر شکل نیافته و مادر عناصر مطرح شد.عناصر با نسیتهای مختلف با هم ترکیب شده و آگاهی بصورت الهی در ماده،همه موجودات را شکل داده است.در این میان موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره نداشته اند موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره ای نداشته و بیشتر عنصر وجودی آنها از نوع آتش و باد است.این موجودات،دارای نوعی خاص از شعور و آگاهی هستند ولی مانند ما انسانها جسم فیزیکی و قالب خاکی ندارند اما قادرند در هر ظرف و قالبی حلول کنند و در نتیجه تغییر شکل دهند.

از این موجودات غیر ارگانیک در قرآن کریم در سوره جن نیز یاد شده است.لغت جن به معنای ناپیدا و پوشیده است و در قرآن از جنیانی که از جنس نار یا آتش هستند یاد شده است.جن نیز موجودی است که قالب خاکی و آبی ندارد و به نوبه خود،دارای آگاهی و علم و شعور است و مراحل کمال بر او نیز جاری می گردد.چنانکه پیامبر اکرم(ص)آنان را به اسلام و تشیع دعوتنمود و عده ای از آنان پذیرفته و مسلمان شدند ولی عده ای نافرمانی کرده و کافر گشتند.جنیانِ آتشی در طی مسیر حیات خود و با کسب اقتدار لازم،قادر خواهند بود فرکانس وجودی خود را به فرکانس باد نزدیک گردانند یعنی از حالت عنصر آتش به درجه قویتر خود، عنصر باد تغییر ماهیت دهند.در غیر اینصورت اگر به هریک از ادیان الهی پایبند و تسلیم باشند،به زندگی و حیات خود ادامه می دهند.در غیر این صورت به نیروهای مخرب و خطرناکی تبدیل می شوند که به دلیل ماهیت وجودی خود که از چشم مردمان عادی پنهان هستند می توانند در هر موجودی اعم از اشیاء و حیوانات و گیاهان و انسان حلول کرده و او را وادار به کارهای ناخواسته نمایند.این نیروها، سپاهیان و برادران شیطان اند خداوند آنان را وسیله و ابزار برای آزمون مومنان قرار داده است و تا روز قیامت به آنان مهلت داده است.

به جنیان از نوع باد زار می گویند شاید واژه های بابازار و مامازار را شنیده باشید فرقه هایی هستند که با این نیروها در ارتباط هستند و بطور مخفیانه آداب و مراسم خاص خود را اجرا می نمایند.

از آنجا که خود،شخصا با این فرقه از نزدیک آشنا شده ام،به سالکان طریق الی الله توصیه می کنم که از این فرقه ها دوری جویند و زندگی خود را در مخاطره نیاندازند.

سحر و جادو و احضار و تسخیر و تصرف در مسیر حق،امور باطل اند و جز گمراهی ثمری نخواهد داشت.

موکل و حامی:

موکل نیز مانند جن نیروی غیر ارگانیک،ناپیدا و نهانی است که دارای قدرت،آگاهی و شعور است با این تفاوت که سرکش و نافرمان نیست و برای کمک و یاری دادن و خدمتگذاری به انسانها نزدیک می شود.

موکل از هر جنس و نوع و عنصری که باشد به دلیل آنکه دارای فرکانسهایی قویتر و کالبدی لطیف تر از جسم انسان هستند از حوزه دید و شناخت علوم تجربی پنهان مانده است.موکل می تواند از جنس فرشتگان و یا جنیان باشد،ولیکن از هر نوع فرکانسی که موجودیت یافته باشد از آنجاییکه مخرب نیست،برای حمایت و یاری و یا نجات و الهام بخشیدن به انسانها نزدیک می شود.بارها تاکید شده که از اسیر کردن و اذیت و آزار دادن و سوء استفاده از چنین نیروهایی باید پرهیز نمود.با ایجاد حس دوستی و محبت با همه هستی و کائنات ارتباط و اتحاد برقرار نمایید.

عشق و نفرت

هنگامی که شخص عاشق می شود با دیدن معشوق حالتی احساس می کند که برای او کاملا تازه و هیجان انگیز است.چرا چنین بی تاب و بی قرار می گردد؟او در جهان مادی چهره ای را ملاقات کرده که بسیار شبیه آن چهره ایده آل درونی اوست.با دیدن این نماد ظاهری،انقلابی در عمق وجود او صورت می گیرد که خود نمی داند چیست.جمالی در آینه دل او رخ نمایانده که نمایانگر معشوق ازلی اوست.حتی در مبتذل ترین شکل خود که در بین مردمان عادی متداول است نیز همین قانون حاکم است.علایق و دلبستگیهای سطوح عادی در زندگی، انگیزه و عامل بسیار مهم و قوی برای حیات و زندگی است و موجب می گردد تا افسردگی و پوچی را از خود دور کنیم.و این برای انسانهایی است که در مسیر حیات،نوپا هستند و در بُعد کودکی و طفولیت به سر می برند.این کودکی و طفولیت به سن و سال افراد ربطی ندارد.انسان با رسیدن به یک نقطه عطف در زندگی و با به دست آوردن دیدگاهی تازه مانند این است که دوباره متولد می شود و در این هنگام تولد ثانوی رخ می دهد.تولد ثانوی،مرحله بلوغ فکری است.

غریبه ای به شهری ناشناس پا می گذارد و به طور اتفاقی از گورستان آن دیار عبور می کند.وقتی سنگ مزارها را می خواند در کمال تعجب می بیند که همه در سنین کودکی جان سپرده اند و فرد مسنی در میان آنان نیست.از پیری ساخورده که از آن مکان می گذشت می پرسد که چرا چنین است و مگر اتفاقی افتاده که در این دیار همه در سنین پایین مرده اند؟

پیر چنین پاسخ می دهد که خیر.در این دیار،هرکس از لحظه آگاه شدن به اسرار و رسیدن به آگاهی،تازه متولد می شود و سالهای تلف شده عمر در نادانی هیچ به حساب نمی آید.

آری،در مسیر آگاهی پنجاه سال و صد سال به حساب نمی آید.

چه بسا کسانی بارها و بارها آمده و رفته اند و از سطوح مادی و تاریک پا فراتر نگذاشته اند و به دلیل سنگینی و غلظت فرکانسهای افکارِ آلوده و عدم پالایش و بی توجهی به رعایت دستورات دینی در اعماق دوزخ اعمال و نیات پلید خود اسیر مانده باشند.

شخصی که دایما در پی بوالهوسی و توع طلبی های نفسانی خود از این شاخه به شاخه دیگر می پرد و با زنان معاشرت بیش از حد دارد،خود را اسیر نیروهای مونث کرده و خاصیت این نیروها،بلعیدن نیروی مذکر است.به همین علت یطان از دختران حوا بعنوان ابزار استفاده می کند تا عالی ترین وجه نفس انسان را در شهوات و بی بند و باری ها به بازی بگیرد تا در منجلاب مد و تجملات و لهو و لعب و ....گوهر وجود خود را از یاد ببرد.

بهترین حالت آن است که هر فرد،تنها با یک همسر آیین زنا شویی انجام دهد.در مسیر سلوک و اذکار اسماءالهی،هرچه فرکانس امواج و ارتعاشات روحی و روانی خود را بالاتر می برد،فرصتی ایجاد کند تا همسر و فرزندانش نیز با قرارگرفتن در چنین میدانهای پاک الهی کم کم ( و نه به یکباره )شستشو شده و تغذیه شوند.دوری گزیدن از همسر و بچه به هیچ وجه فعل و عمل سالک طریق الی الله نبوده و نیست.اگر نیت بر عبادات سنگین و سکوت و روزه های طویل المدت است باید همه نیازها و اسباب آرامش خاطر خانواده فراهم باشد تا اضطراب و دلهره و کینه و کدورت ایجاد نکند و نتایج عبادات به هدر نرود.

اگر از اعمال جنسی برای مدتی فاصله گرفته می شود باید برای همسر خود توضیح دهید که این کار صرفا برای نزدیک تر شدن به خداوند است و برای شارژ باتریهای درونی بسیار لازم می باشد.اگر همسر از درک و پذیرفتن این امر عاجز باشد و نخواهد همراهی کند،با ارضای نیازهای طبیعی او و کنترل نیرو در خود و پرهیز از خروج عامل تولید مثل،ایجاد نوزاد نورانی نیز امکان پذیر خواهد بود.

به هر حال افراط و تفریط در هر مورد مردود است.چه در مسیر دنیا و چه در طی مسیر معنوی باید اعتدال را رعایت نمود.

به طور کلی هنگامی اشخاص با هم تفاهم خواهند داشت که فرکانس ارتعاشات فکری و ذهنی و احساسی و عاطفی در هر دو طرف همسان باشد.به همین دلیل حرف یکدیگر را بهتر می فهمند و راحتتر با یکدیگر ارتباط برقرار می نمایند و موجب اذیت و آزار هم نمی شوند.عشق و علاقه و تفاهم و درک متقابل و همزبانی به همین هماهنگی و هارمونی و تناسب صحیح بستگی دارد.صداقت و فداکاری و ایثار در این وضعیت معنا پیدا می کند زیرا هر دو طرف یک واحد هستند و در هم محو شده،یک روح در دو بدن می شوند.اما وقتی به دلایل مختلف، فاصله ایجاد شود و در اثر مطالعه و آموزش ، یا اختلاف نوع فعالیتهای جسمانی یا معاشرت با دیگر افراد و به هر دلیل دیگری زوج از هم متفرق شده و زمان را برای هم فاز شدن از دست بدهند،در اثر سهل انگاری و بی توجهی و عدم توانایی لازم جهت حل این معضل،ارتعاشات فکری و بدنی متفاوتی از خود بروز داده و این می تواند تا حدی ادامه یابد که کاملا در تضاد با یکدیگر قرار گیرند و چنان از درک هم ناتوان گردند که نفرت و انزجار پدید آید.بدین ترتیب است که اختلاف بین اولیاء و فرزندان، زن و شوهر یا دو دوست بروز می کند و هیچیک قادر به برطرف کردن مشکلات نیستند.

مرگ و انتقال

به هر طریق روزی خواهد آمد که مهمان باید از این منزل برود.هاله شخص شکاف برمی دارد و همه نور و آگاهی او از قالب جسم به بیرون انبساط می یابد.ابتدا شعور و ذهن آگاه، به خاطر باور نکردن مرگ،تا مدتی متمرکز می ماند اما به تدریج راهی فضاهایی با فرکانس مشابه فرکانسهای وجودی خود می شود.بدیهی است که هرچه در طی دوران زندگی با شیوه های عالی تر ِ نور و انرژی سر و کار داشته باشد،این فرکانسها در روح او ثبت شده اند و در این هنگام که جسم رها شده است همه شعور و دانایی از سطح مادیات روان می شود.وقتی جان از بند تن آزاد گردد،با توجه به عادات و اعتقادات خود در همه شئونات زندگی،با نیروها و ارواح و جانهایی ملاقات می کند که هم رده و همردیف او هستند.

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.

پس آن روز هرکس به اندازه ذره ای کار نیک کرده نتیجه آن را خواهد دید و کسی که به قدر ذره ای کار زشت مرتکب شده به کیفرش خواهد رسید.

سالک همواره خود را برای چنین لحظه ای آماده نگه می دارد تا در این تغییر و تحول و انتقال، فراموشی برایش رخ ندهد و با ادراک کامل و شعور کافی به دیار دیگر رهسپار شود.بی شک مرگ پایان نیست بلکه انتقال آگاهی به جهانهای عالی تر است برای مومن.و انتقال به وادیهای تاریک تر و جهانهای دارای فرکانس پایین تر برای کافران و مشرکان است.

آنجا که کافران و دشمنان خدا با حیوانات محشور می گردند و شاید خود نیز در قالب حیوانات متولد شوند و برای آنان حسرت و ندامت فراوان است.

احضار روح و فاتحه برای درگذشتگان

بسیاری از افراد به این حقیقت واقف نیستند که فردی از این جهان به جهان دیگر منتقل شود می توان برای او و برای آرامش روح او کاری انجام داد.وقتی در مراسم ختم و یادبود و چهلم متوفی دور هم جمع شوند و قرآن تلاوت شود و نماز خوانده شود،میدان عظیمی از انرژی های عالی فراهم می شود و با خواندن فاتحه،گل واژه های نور و رحمت برای روح سرگردان و منتظر نثار می گردد.همه این امواج و ارتعاشات عالی سبب روشنایی راه و افزایش سطح آگاهی و تولید فرکانسهای قویتر برای فرد متوفی شده و زاد و توشه جهان آخرت می شود.همواره برای رفتکان خود آمرزش طلب کنید و با قرایت آیات و سوره های قرآن کریم،نور و رحمت الهی برای آرامش و نورانیت روح آنان اهدا نمایید.

چنانچه با خواندن سلام و صلوات بر روح پیامبر اکرم(ص)،فرشتگان نیز بر شما سلام و درود می فرستند.

وقتی شخصی از این جهان فانی رفت با توجه به اعمال و عملکردهای او در طی فرصت زندگی،در یکی از لایه های مختلف هستی برای ادامه مسیر کمال سکنی می گزیند.بر وقایع روی سطح زمین آگاه است و افراد خانواده و دویتان و آشنایان خود را می بیند و هرچه خیرات و نذر و نیاز به نیت آمرزش او انجام گیرد،به صورت نور و رحمت دریافت می کند.اگرکسی بخواهد روحی را احضار نماید واضح است که قبل از انجام هر عملی،روح از این احضار آگاهی دارد و چه بسا در اطراف و اکناف محل احضار حضور داشته باشد.اما برای ارتباط روح با افراد روی سطح زمین،احتیاج به یک ظرف یا لباس یا تن پوش است زیرا روح که در حالت عادی به شکل امواج نوسانگر متمرکز است وسیله و ابزاری برای صحبت  و ایجاد صوت و نشان دادن اندام خود ندارد.در این حالت یا از بدن اشخاص خاصی به نام واسطه یا مدیوم استفاده می کنند و یا از دود و بخورات،تا با حلول روح در درون بخار و دود (و یا حلول در میدوم یا واسطه )،لباس ابر مانند برای او آماده کرده باشند.

لازم به ذکر است که برای احضار ارواح،نیاز به یک میدان مغناطیسی قوی هست تا بتوان فرکانسهای خاصی ایجاد نمود تا مانند آهن ربا روح را دعوت یا وادار به حضور نمایند.همچنین شخصی که در ارتباط مستقیم با روح قرار می گیرد باید از اقتدار باطنی برخوردار باشد تا دچار مشکل نشود.در هر حال چنین مواردی به هیچ وجه مورد تایید نیست زیرا اولا میدان مغناطیسی لازم برای این امور،از وجود و درون افراد تامین می گردد و در نتیجه شاید تامین انریی لازم در بدن احضارکنندگان برای بار اول و دوم مشکلی پیش نیاورد اما به مرور زمان جبران ناپذیر خواهد بود.گاه به دلیل ارتباطات و وابستگی های عاطفی و احساسی،شخص مدیوم نادانسته از نیروی درونی مادر و یا دیگر بستگان خود مایه می گذارد و برای این افرادبیماری و مشکلات عطیم ایجاد می نمایند.

همچنین احضار ارواحی که خود روزی مردمان عادی ای در جهان بوده اند و در طی زندگانی خود چندان روش صحیحی نداشته اند و آگاهی آنان نیز از حوادث،محدود و ناچیز است چه حاصلی دارد؟جز اینکه آنان به دلیل حضور در لایه مادی دچار فشار و ناراحتی شده در عذاب قرار می گیرند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۵

دریافت فایل مقاله انرژی اذکار
عنوان: انرژی اذکار
حجم: 100 کیلوبایت
توضیحات: جزوه اصلی و پایه استفاده شده در اینجا برای علوم غریبه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۰۶:۱۸

Love is when you find yourself and spend every wishes on him


l'amour est quand vous vous trouvez et de passer tous les souhaits sur lui


el amor es cuando usted se encuentra y pasa todos los deseos de él


l'amore è quando ti ritrovi e spendere ogni volontà su di lui


Liebe ist, wenn Sie sich selbst zu finden und alle Wünsche auf ihn verbringen


Liefde is wanneer jy jouself en spandeer elke wense oor hom


愛就是當你發現自己花的每祝福他



الحب هو عندما تجد نفسک وتنفق کل رغبات علیه


אהבה היא כאשר אתה מוצא את עצמך ולבלות כל משאלות עליו


любовь это когда ты оказываешься и тратить каждые пожелания на него


η αγάπη είναι όταν μπορείτε να βρείτε τον εαυτό σας και να περάσετε κάθε ευχές για τον



۲۳ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۰۰