سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست


اگر بخونید ممنون می شم
اگر بخونید و نظر هم بدید خیلی بیشتر ممنون می شم

توضیحات بیستر در بخش های درباره من و تماس با من در نوار بالای وبلاگ قابل مشاهده است
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۶ آذر ۰۳، ۲۳:۱۹ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    😂👌

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اتر» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ

فصل ششم درخت نامه


فصل 6

اِتر،مادر عناصر

در بعضی مکاتب اتر را بعنوان حالت پنجم و مجزا از عناصر شناخته شده می دانند.اتر دریایی است از عناصر شکل نیافته که هنوز به اشکال مادی وارد نشده و تفکیک نگردیده اند که به زور کلی مجموعه ای از چهار عنصر قبلی است که هنوز شکل خاصی نیافته است و می تواند به هریک از چهار عنصر نیز تبدیل شود.بعبارت دیگر،اتر مادر عناصر است.

به طور کلی یک ارتباط تنگاتنگ بین کل عناصر سازنده ساختار هستی وجود دارد و ماده در حالت عادی دارای انؤزی بی تحرک است که انرژی پتانسیل نام دارد.ماده و انرژی خفته،در دل آگاهی نهفته اند.هنگامی که انرژی در دل آگاهی شروع به تحرک و ارتعاش می کند عنصر هوا(باد)را ایجاد می کند که در این صورت،ذرات در آزادترین حالتت ممکن خود غوطه ورند.به دلیل تحرک زیاد و تبدیل انرژی نهفته و ساکن به جنبش بیش از حد،گرما و حرارت تولید می شود و این همان عنصر آتش است و در نتیجه،میزان ارتعاش و حرکت نسبت به قبل کاهش می یابد.این کاهش حرکت سبب می گردد حرارت حاصله از جنب و جوش ذرات نیز کاهش یافته و متفرق شده و فاصله ذرات از هم کاسته شود و ذرات بصورت مایعی سیال در می آیند که سردتر از حالت قبلی است و منجر  به ایجاد عنصر آب می گردد.با کاهش فاصله ذرات و محدودشدن حرکت و دامنه ارتعاشات و محصور شدن آرادی در کمترین فضای متصور،عنصر خاک متولد می گردد.

همانطور که در فیزیک سه حالت برای ماده تعریف می شود که عبارت است از گاز،مایع،جامد و یک حالتکلی تر که پلاسما نامیده می شود که دریایی است از ذرات ریز مادی(یونهای مثبت)که می تواند سه حالت قبلی را ایجاد نماید.

از آنجا که در اتر هنوز غلظت ماده وارد نشده است سرعت ارتعاش بالاتر از سرعت نور است و هنوز قوانین شناخته شده فیزیکی پاسخگوی تحولات و مسایل در آن رده از خلقت نیست.

برای خلق ماده و مراحل تغییر و تبدیل و تحول این عناصر می توان چنین مدلی را بررسی نمود که هر عنصر به دو قسمت مساوی تقسیم شده،نیمه اول به همان حالت اولیه باقی می ماند و نیمه دوم خود به 4 قسمت مساوی دیگر تقسیم می گردد.برای مثال اتر که شکل ناویژه و تفکیک نشده عناصر است نصف شده،نیمی به همان حالت اولیه اتر باقی می ماند و نیمه دیگر به 4 قسمت مساوی تقسیم می شود.هر یک از این عناصر ثانویه(که یک هشتم اتر اولیه است)باز هم همین چرخه را طی می کنند یعنی نصف شده و نیمه دوم آنها به 4 قسمت مساوی تقسیم می گردد و در این سیر ارتعاش و فرکانس عناصر تغییر یافته و در اثر ترکیبات متفاوت و در صد شرکت مختلف عناصر با هم ماده ناخالص خلق می گردد.ماده ناخالص،عنصر مادی است که بدن فیزیکی و کره خاکی ما و کهکشان و کل عالم کیهانی از آن شکل گرفته است.

عناصر در بدن فیزیکی به نسبتهای خاصی وجود دارد،عنصر خاک بیشترین بخش را به خود اختصاص داده است و به نسبت کمتر،آب و باز هم به نسبت کمتر از آب،آتش و بازهم این نسبت کمتر شده و به عنصر هوا (باد)و در آخر کمترین سهم به مجموعه عناصر یعنی اتر اختصاص یافته است.

موجودات ارگانیک و غیر ارگانیک،حاصل تغییر نسبتِ درجه خلوص عناصر در ترکیبات با هم هستند.با کم و زیاد شدن این نسبتها،موجودات دیگری نیز در جهان خلق می گردد که این رازی است که به دست مادر طبیعت سپرده شده و علوم و تکنولوژی امروز در صدد یافتن آن به هر آزمایشی دست یازیده است.

فرشتگان شعور محض اند آنها در تمام عمر ابدی خویش فقط به تسبیح خداوند می پردازند در بخشهای مختلف از جمله تدبیر در امور عالم و خلقت از طرف خداوند گمارده می شوند مثل محافطان آسمان و به حرکت در آورندگان ابرها و فرشتگان وحی و مرگ و حتی عذاب در جهنم و خادمین بهشت اینها قدرت سرپیچی از دستورات الهی را ندارند در طرف دیگر انسان و اجنه حضور دارند از علاوه بر شعور از عناصر چهارگانه در خلقت این دو ثقیل به کار رفت که به صورت پایه ای در انسان-عامل انس- آب و خاک عنصر اصلی است و در جن-به معنی پوشیده از نظر-آتش و باد برای این دو هدایت عام و خاص وجود دارد و سیر الی الله دارند در بحث اختیار و جبر مبنای لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین بر این دو جریان است اگر عقل بر شهوت حاکم شود از فرشتگان مقام بالاتر پیدا می کنند اگر شهوت بر عقل چیره شود از حیوان نیز پست تر می شوند و برای هرکدام از آن دو جنودی وجود دارد.برای آنها(انسان) جز تلاش شان هیچ چیز نیست و هدایت نیز در پرتو ایمان است و لا غیر.هرچه خوبی است از خداست هرچه موجود خدایی تر شود بهتر است وگرنه وقتی بدی به او می رسد که از خودش هم هست.حیوانات شهوت محض اند البته به معنی نسبی یعنی منظور ما در کل توانایی شعور حیات است اما حیات عالی که حیوانات از این مورد بی بهره اند اینها نیز به ذکر و تسبیح خداوند مشغول اند و کفر نمی گویند حتی صدای بلبل و پرندگان نیز تسبیح خداوند است و همگی تسلیم امر الهی اند و جزو لشگریان خداوند نیز هستند مثل پرندگان ابابیل درست است که سبک زندگی حیوان و روش برخورد با عوامل تعیین وجود امانت در آنها مغایر با مبانی امانت داری است ولی آنها تخطی از رفتار نمی کنند یعنی مطابق با رفتار حیوانی حیوان اند یعنی جایگاه مشخص دارند که با رفتار جنسی آنها مطابقت دارد پس گناهی نیست بحث مسخ شدن قومی از یهود به بوزینه و خوک بر همین مبنا بود که آنها روش زندگی این موجودات را پی گرفته بودند.در ضمن در مورد اصحاب شنبه این مورد که خدا را گول می زدند اما در حقیقت خود را گول می زدند جای بحث در اینجا نیست اما مسخ به دو صورت اتفاق می افتد یکی حیوانات و دیگری جامدات هردو در صورت نسبی بودن امکان بازگشت دارند از نظر حکم ازدواج مسخ نباتی در حکم شرع طلاق  و مسخ به جامدات مرگ محسوب می شود

همچنین لازم به ذکر است که برای این چهار عنصر و اتر حالتها و کیفیته ایی مطرح می شوند که بتوان توسط این حالات و کیفیات قابل درک باشند و عبارتند از:

اتر با حس سامعه یا شنیدن مربوط است و وسیله صدا درک می گردد.

هوا با حس لامسه ارتباط دارد و با لمس کردن به ادراک در می آید.

آتش با حس باصره یا دیدن که شکل و دید و رنگ سر و کار دارد.

آب با حس ذائقه یا چشیدن که با مزه ادراک می گردد.

خاک با حس شامه یا بوییدن که با بو به ادراک در می آید.

بدین ترتیب آگاهی در ادامه مسیر خود،خود به خود به صورت عناصر مختلفی بروز نموده و هریک از عناصر،خود به صورت موجود مستقلی فردیت یافته است که ظاهرا شباهت  و ارتباطی با هم ندارند.

ارتباط و تاثیر عناصر چهارگانه بر سطوح آگاهی بسیار قابل اهمیت می باشد.لایه ها یا غلاف روح یا پوششها یا بدنهای تو در تو وسیله هفت حوزه از سطوح مختلف آگاهی به هم مرتبط شده اند.این هفت حوزه،جایگاه یا سطحی از وجود است که آگاهی از درون آن فوران می کند و از ماده ای که در آن غلاف یا بدن است به آرامی آزاد شده و در جهان اطراف جاری می گردد.هرچه سطح آگاهی بالاتر رود،عناصر مربوط به لایه های زیرین پالایش بیشتری یافته و تصفیه می گردد.

یک عنصر دیگر که می توان درباره آن بحث جدا نمود عنصر زمان و بحث ماهیت آن است که جدا از این مقاله به آن اشاره شده است کلیدواژه آن والعصر و آیات آخر سوره کهف برای شروع است.موارد دیگر در این مورد تونل زمان و چین خوردگی های زمانی و نقاط اتصال زمانی و نقاط مشترک زمانی است که این موارد دستمایه تعداد زیادی از فیلمهای سینمایی علمی تخیلی نیز قرار گرفته است.

در بعضی مکاتب خصوصا مکتب یوگا نیز این هفت سطح آگاهی چنین طبقه بندی شده است:

1-سطح فیزکی که تحت تاثیر عنصر خاک است.

2-سطح روحی-روانی که تحت تاثیرات آب می باشد.

3-سطح خدایی یا الهی که تحت سیطره عنصر آتش است.

4-سطح مقدس که در تسلط هوا است.

5-سطح عرفا و اساتید معنوی که زیر تسلط اتر که خود مجموعه ای از چهار عنصر است قرار دارد.

6-سطح نفس مطمئنه که در تسلط روشنایی نور و چشم سوم قرار دارد.

7-سطح حقیقت مطلق که مافوق تاثیرا این عناصر است.

در اسلام سطوح از نفس اماره و لوامه و ناطقه شروع و تا نفس مطمئنه راضیه و مرضیه به عنوان هفتمین نفس پایان می یابد تعریف اسلام از سطوح و لایه ها دقیقتر است  و بر اساس رفتار اجتماعی در هر سطح گزارش می دهد و این بحث مهم اجتماعی بودن و اهمیت رفتار اجتماعی را گوشزد می کند در قرآن موارد لایه های فوق و تعاریف و نوع رفتار ها کاملا تبیین شده و در احادیث قابل ردیابی است در ضمن علاوه بر مورد عناصر چهارگانه و اتر با توجه به ماهیت زمان – مکان امروزه بحث عنصر زمان نیز مطرح می شود جالب تر اینکه مواردی علمی و دینی نیز وجود دارد مثلا در بحث اینکه چرا اگر آیه ی آخر سوره کهف را قبل خواب بخوانیم و بخواهیم در زمانی خاص بیدار شویم واقعا بیدار می شویم این مورد کاملا قابل آزمایش است در قرآن همانطور که به مواردی بدیهی مثل خورشید قسم یاد شده به عصر به معنی زمان نیز قسم یاد شده است و تمام این موارد قابلیت آزمایشات تجربی را نیز دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۸
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ق.ظ

فصل پنجم درخت نامه


 

 فصل پنج

بدن ها

لایه های مختلف انرژی یا غلاف ها و پوشش روح

نوسانات یا ارتعاشاتی که در بدن رخ می دهد حاصل تحرک سلول ها و اتم ها و مولکولهای بدن فیزیکی ماست.این ارتعاشات داراری فرکانسهای مختلفی هستند.کوچکترینذرات ماده در بدن موجودات زنده دارای ارتعاشات مختلفی است و تفاوت عمده ای در فرکانس موجودات زنده با اشیا بیجان وجود دارد. در اطراف موجودات زنده لایه های اتمسفر الکتریکی حضور دارد.

در مطلب قبل میدان مغناطیسی مغز را در حالت آرامش و خلسه بررسی نمودیم.و دانستیم که فرکانس نوسانات و ارتعاشات مغز در هماهنگی با میدان مغناطیسی زمین در حدود 7 هرتز است.

این بررسی در مورد مغز بود حال تک تک بدن نیز دارای میدانهای مغناطیسی خاص خود هستند و امواج و فرکانسهای متفاوتی از خود ساطع کرده که با دستگاه های آزمایشگاهی قابل اندازه گیری هستند.

پس فرکانسهای مختلف،در رده ها و طیف های مختلفی تجمع پیدا می کند که هر گروه،محدوده خاصی را اشغال می نمایند که لایه یا بدن آن طیف بخصوص نام می گیرد که به طور کلی در پنج گروه دسته بندی شده اند.هرچه این فرکانس ها قویتر باشند یعنی ارتعاش بیشتری وجود داشته باشد لا یه ها و بدنهای لطیف تر را تشکیل می دهند.

ابعاد ظریف وجود انسانی تنها با تمرینات خاص روحی و تنفس صحیح و تمرکز قابل شناخت و ردیابی می باشند.با هیچ تمرین مستقیمی نمی توان بر روی این لایه ها تاثیر گذارد.بلکه در حالت تمرین و تمرکز،تجربیاتی به صورت اصوات،رنگها،بوها،نور و تصاویر سمبلیک جلوه می کنند که از بدنهای ظریف تر و غیر قابل رویت حاصل شده است.سفر یا پرواز روح،ارتباط بیشتر و انتقال آگاهی به این بدن هاست.هرچه سفر به درون عمیق تر باشد تجارب عظیم تری کسب می گردد.

پس از بدن فیزیکی که کاملا قابل مشاهده و بررسی است،لایه و بدنهای نامریی وجود دارند که به ترتیب به آنها می پردازیم.

اولین لایه نامریی،بدن اتریک نام دارد از 5/0 تا 5 سانتیمتر از بدن فاصله دارد.طیف رنگی آن از آبی-سفید بسیار روشن تا خاکستری تیره است.کاملا به فرم خود شخص است ولی پوشش آن از نخ ها و رشته های نورانی دیده می شود.حرارت بدن سبب می شود که بین بدن فیزیکی یا لایه اتریک،حدود نیم سانتیمتر فاصله وجود داشته باشد.

هرچه شخص از نظر جسمی فعالتر باشد رنگ آن خاکستری تر و هرچه از نظر ذهنی قوی تر باشد رنگ آن به سفیدی متمایل تر است.

وضعیت سلامتی و بیماری و بحرانهای فیطکی،کاملا بر روی این بدن مشهود می باشد.اختلال و بیماری در این بدن به رنگ تیرع مشخص می شود.هرجای آن سیاه دیده ،در آن نقطه درد وجود دارد.

در انرژی درمانی،درمانگران روی این بدن کار می کنند.در این بدن ضربان وجود دارد و 15 بار در دقیقه تپش دارد.پس از مرگ، این لایه در قبرستان ها به مدت شش یا هفت ساعت الی شش تا هفت روز دیده می شود و بعد از مدتی تجزیه شده و مضمحل می گردد. به این بدن که پس از مرگ در اطراف جسم فیزیکی یا در حئالی مزارها حضور دارد،پدیده فانتوم می گویند.

لایه نامرئی دوم که بدن روانی یا عاطفی نامیده می شود.به شکل ابری از گرد و غبار رنگی مشاهده می شود.این بدن،عواطف،احساسات و امیال ما را بیان می کند.تنواع طیف رنگین کمان در آن دیده می شود. بسیار سریع تغییر رنگ می دهد.هرچه شفافتر و درخشانتر باشد.شخص از نظر روانی-عاطفی سالمتر است.اگر تیره،کدر یا ناواضح باشد شخص از نقطه نظر عاطفی-روانی دچار اختلال است.اغلب روشن بینان و هاله بینان فقط قادر به دیدن این بدن هستند.در اثر خشم و عصبانیت به رنگ قرمز و در اثر غم و ناراحتی قهوه ای رنگ می شود.به طور کلی به سرعت تغییر فرم و نگ می دهد.

لایه سوم،بدن ذهنی نام دارد.دقیقا به بدن فیزیکی شباهت دارد و از ریسمانها و رشته های نورانی در هم تنیده تشکیل شده است.انواع طیف رنگ زرد را شامل می شود.از هفت تا دوازده سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.این لایه در هنگام خواب کاملا آرام است.و در حالت مراقبه،شخصی که با این لایه ارتباط داشته باشد در اطراف خود اشکال هندسی مانند دایره و مربع و مثلث مشاهده می کند.اشکال هندسی نمایانگر چهارچوبها و قالبهای ذهنی ما هستند که در ما به مرور تقش بسته اند.به طور کلی رنگ زرد در هاله شخص،نشانگر تفکر است.در مرحلع ذهنی،منطق و تفکر به دور از عواطف و احساسات وجود دارد.اما در لایه دوم که لایه روان بود تفکر همراه با عواطف و احساسات می باشد.

این سه لایه در محدوده دنیاهای مادی هستند و چهارمین لایه،پل ارتباطی بین دنیاهای مادی و غیرمادی است.نیروهای منفی حاکم بر کره زمین،همه تلاشهای خود را بر روی این سه لایه متمرکز می کنند.ذهنیت و عواطف و احساسات و جسم ما کاملا آسیب پذیر هستند و امواج و انرژی های آلوده را به راحتی دریافت می کنند.

در مورد نقوش اسلامی و طرحهای مهدنسی با مضامین عرفانی در معماری اسلامی می توان به راحتی تحقیق کرد که بیانگر کاربرد عملی این حقیقت در زندگی مردم است.

لایه نامرئی چهارم،جسم ستاره ای یا کالبد اختری نام دارد و از 12 تا 20 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله داردومانند بدن دوم،بسیار شبیه بدن فیزیکی است و به حالت ابر و غبار رنگینی مشاهده می شود که رنگهای آن بسیار شفافتر و واضحتر و بیش از هفت رنگ رنگین کمان است اما اختصاصا طیفهای رنگ سرخ بسیار مشهود است.رنگهای سرخ در این لایه نماد عشق می باشد اما بدون هیچگونه توقع و چشمداشت است و عواطف و احساسات متعالی را نشان می دهد.اگر طیف به رنگ آبی به نظر برسد علامت ترحم و شفقت و مهربانی بیش از حد است.درمانگران و شفادهندگان،برای درمان بیماران خود،از این بدن خود استفاده می کنند.این لایه از بدن باید کاملا قدرتمند باشد و می تواند از طریق نجوم و ستاره های آسمانی تقویت و ترمیم شود.پرواز روح و برون فکنی مربوط به این لایه می باشد. در فصلهای آینده،اطلاعات بیشتری در مورد این لایه مطرح می گردد.

لایه پنجم موسوم به بدن جهانی است و از 50 تا 75 سانتیمتر با بدن فیزیکی فاصله دارد.بسیار شبیه به لایه اول و سوم است و از تارها و ریسمانهای مشبک نورانی تشکیل شده است.رنگهای آن طیفی از نور آبی است.برای این لایه فضا و زمان منفی است و این بدن نگاتیو یا انعکاس بدن اول است.این لایه کاملا ساکن و بی حرکت است و صوت حاکم بر ماده است ومی تواند بر ماده تاثیر گذارد و آن را تغییر دهد.کسانیکه با این لایه ارتباط داشته باشند در مراحل عالی خلاقیت قرار دارند و مصداق آیه کن فیکون هستند.این لایه مربوط به موجودات غیر ارگانیک نیز می باشد.اگر آگاهی و شعور و مشاهده ما به این لایه منتقل شود.اشباح،ارواح،جنیان،حامیان و فرشتگان و موجودات نامرئی قابل رویت هستند.

یکی از مهمترنی مراحل فعال شدن اذکار الهی،ارتباط با این لایه ها است.

بدن نامرئی ششم،بدن کیهانی نام دارد که از پولکهای نورانی و رنگارنگ تشکیل شده است و 75 تا 100 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.تصور،تجسم،تخیل و رویا نیروهای حاکم بر این لایه هستند.این لایه فقط در دو حالت تجسم و خواب فعال است و رنگ درمانی بر روی این لایه به خوبی پاسخ می دهد.دنیای خیالات و تهمات و افسانه های خارق العاده و هپروت در این سطح ایجاد می شود.

به همین علت،افراد نادان می پندارند که با مواد مخدر و مواد توهم زا می توان به این لایه دست پیدا کرد.این تصور کاملا باطل است.استفاده از مواد مخدر سبب می شود که بعضی لایه ها یا بدنهای نامریی خشک و ترد و شکننده شوند(شبیه پوست تخم مرغ یا کتیرا)و جریان انرژی از این لایه ها قابل عبور نمی باشد.یعنی کانالهای دریافت انرژی مسدود می گردد و چشم درون تیره و تار می شود و شخص فقط با منابع زمینی تا مدتی قادر به ادامه حیات است.

متدهای تجسم خلاق و مراقبه پویا روی لایه ششم کاملا تاثیر گذار است.

بدن نامرئی هفتم،بدن عِلی نام دارد و 100 تا 140 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.شبیه به یک تخم مرغ غول آسا یا پیله کرم ابریشم بزرگ است که از رشته های نقره های و طلایی بافته شده باشد.نتیجه اعمال و کارماها و حافظه گذشتگان و زندگی های گذشته در این لایه محفوظ می باشد.در جهت عقربه های ساعت و از پایین به بالا در چرخش است.عبادتها و نیایشها مستقیما بر روی این لایه تاثیر می گذارد.

این هفت بدن کاملا با هفت مرکز مهم انرژی یا چاکراها(یا شوکره ها) در ارتباط مستقیم هستند.این بحث در فصلهای بعدی بیشتر بررسی می شود.

دانشمندان برای پی بردن به رازهای خلقت انسان آزمایشات بسیار مهمی انجام داده اند و دستگاه های قوی و عالی اختراع کرده اند که بتوانند این لایه ها را با دقت ببینند و بررسی نمایند.تا کنون به بیش از 600 لایه از بدنهای نامرئی پی برده اند که تا بیکرانها می تواند انبساط یافته باشد.

از لایه هفتم به بعد،بدنهای کریستال مانند بزرگ مشاهده می شوند که ارتباط با نیروهای غیرارگانیک و جنیان و فرشتگان توسط این لایه ها صورت می گیرد.فرکانسهای این لایه کاملا از ماده جداست و ماورای حیات دنیاهایی است که انسانهای معمولی می شناسند.

لایه دهم،طرح مبهم یک پرنده غول آسا است که شبیه شاهین یا عقاب می باشد و نیروی فروَهر است.اگر در شخص این لایه فعال باشد،قادر است از زمین با جسم خارج شود و عروج نماید و به طور کلی از توهم این جهان رها گردد.

نمونه ها و الگوهایی در تاریخ وجود دارندکه این مراتب را اثبات کرده اند.اما هنوز کافران در انکارند.

هاله چیست؟هاله،فاصله بدنهای لطیف و نامرئی از بدن فیزیکی یا جسم ما است که در این فصل کاملا بررسی گردید.هاله به مثابه سپر یا پیله و محافظی است که ما را در تمام طول عمر در خود زنده نگه می دارد.

آسیب ها و صدماتی که می تواننند روی هاله انسان تاثیر بگذارد

به طور کلی هر اتفاق و حادثه ای که در زندگی ما رخ دهد،حداقل بر یک و یا بر چندیدن لایه از بدنهای ما تاثیر می گذارد.تصادفات،عمل جراحی،ضربه ها،فشارها و ناراحتی های روحی و روانی و وابستگی های عاطفی همه و همه می توانند اثرات مخرب جبران ناپذیری بر وجود و هاله ما ایجاد کنند.

شخص چه زن و چه مرد هنگامی که به تولید مثل مبادرت ورزد،در هاله اطراف او سوراخی ایجاد می شود که دایما بخشی از انرژی وجود او از این سوراخ به سمت فرزندش جاری می شود و این جریان،یک جریان مستمر و مداوم است و شاید تا پایان عمر ادامه پیدا کند.و کمتر کسی است که بتواند چنین روزنه ای را بشناسد و یا بتواند آنرا ترمیم نماید.اینکه ازدواج نکنیم و یا بچه دار نشویم راه صحیحی نیست زیرا باید از همین راه عبور کنیم و به کمال الهی برسیم.مهمترین شیوه برای ترمیم چنین روزنه هایی از طریق فعال شدن اذکار الهی است.خصوصا که با توکل به خداوند و توسل به اولیاء الله می توان بار عاطفی و احساسی خود را سبک نمود و کسانی را که به آنها دلبستگی عمیق داریم به خداوند بسپاریم و از بندها و تعلقات دنیایی خود بکاهیم.این بندها و تعلقات نوعی انگل انرژیایی هستند که اغلب بسیار مخرب و آزار دهنده می باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۳