سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جانباز» ثبت شده است

هیچ می دانستید 

در مورد مداحی که ملاباسم کربلایی برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟

آیا

میدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت اباالفضل علیه السلام این شعر را

می خوانند برای زوار 

ابا عبد الله علیه السلام !؟!! ایشون صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعدا توسط آقای باسم کربلایی مداحی می شود .ترجمه نوحه را در زیر میخوانید


تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇


تِزورونی اَعاهِـدکُم


به زیارت من می‌آیید، با شما عهد می‌بندم

▪️

تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم


می‌دانید که من شفیع شمایم

▪️

أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم


اسامی‌تان را ثبت می‌کنم

▪️

هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید

▪️

وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه


قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او

▪️

أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه


من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می‌آیید

▪️

یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه


ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید

▪️

عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه


بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!

▪️

تواسینی شَعائرْکُم


عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد

▪️

تْرَوّینی مَدامِعْـکُم


و اشک‌هایتان مرا سیراب می‌کند

▪️

اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم


من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم

▪️

هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید

▪️

هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ


خوش آمدید ای که وعده‌تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می‌شوید

▪️

إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ


آمدید در حالی که نه گرما برای‌تان مهم بود و نه سرما

▪️

وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر


قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر

▪️

اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ


در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی‌کنم

▪️

عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم


در وقت دیدار پیشتان می‌آیم و دور نمی‌شوم و رهایتان نمی‌سازم

▪️

مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم


پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم

▪️

هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید

▪️

یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی


ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده‌اید

▪️

تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟


می‌دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می‌اندازد؟

▪️

بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی


به یاد آن دست بریده‌ای که فریاد زد: مرا دریاب

▪️

صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی


و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بی‌برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد

▪️

کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ


تیر هجرت کمرم را شکست

▪️

نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ


بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید

▪️

اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ


سفارش این پرچم را به شما می‌کنم

▪️

هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید

▪️

یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ


ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کرده‌اید

▪️

اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ


حاجت‌تان را می‌دانم، نیازی به گفتن نیست

▪️

وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ


قسم به گلوی شیرخواره، حاجت‌تان را برآورده می‌کنم

▪️

یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ


زائران من، عهده کرده‌ام که هر بیماری را شفا دهم

▪️

اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ


برادر زینب به خاطرتان شاد شد

▪️

هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم


خوش آمدید صدایتان می‌زند

▪️

یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم


مرد غیرتمند به شما درود می‌گوید

▪️

هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید

▪️

زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی


زینب هنگامی که شما را می‌بیند که زیارتم می‌کنید، می‌گوید:

▪️

تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!


کاش در جنگ حاضر می‌شدید

▪️

ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی


که مرا به اسیری نمی‌بردند و مرا غارت نمی‌کردند

▪️

و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی


با تازیانه‌های خیانت نمی‌زدند

▪️

تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره


صدایم می‌زند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت

▪️

اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم


شما را بر این مصیبت می‌گریانم

▪️

هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائران من،‌خوش آمدید.

غ

این متن رو برای همه کسانی که میدانید زائر اباعبدالله علیه السلام در اربعین میباشند بفرستید

یا علی مدد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۰۲:۳۶

مشاعره(مشاجره)بسیار زیبا وخواندنی

حافظ شیرازی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

//////////////////////////////////////////////

صائب تبریزی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را 

/////////////////////////////////////////////

شهریار:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را 

/////////////////////////////////////////////

خانم دریایی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورده دنیا را

نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر، ندارد ارزشی اصلاً

که با جراحی صورت ،عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را

فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ماها را 

/////////////////////////////////////////////

آقای کامران سعادتمند:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

نه او را دست و پا بخشم، نه شهری چون بخارا را

همان دل بردنش کافی که من را بی دلم کرده

نمی خواهم چو طوطی من، بگویم این غزلها را

غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق

و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را

میان دلبر و دلدار، نباشد حرفِ بخشیدن

اگر دلداده می باشید، مگویید این سخن ها را 

///////////////////////://///////////////////

حجت الاسلام پاشاپور(عارف تهرانی):

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

شعار و حرف پُر کرده، تمام ادعاها را

یکی بخشیده چون حافظ ، سمرقند و بخارا را

یکی چون صائبِ تبریز ، سر و دست و تن و پا را

از این سو شهریار داده ، تمام روح اجزا را

از آن سو بانو دریایی ، گرفته حال ماها را

سعادتمند شاعر نیز ، فقط گفت و نداد هرگز

نه ملک و نه بخارایی ، نه روح و نه تن و پا را

ولی من می شناسم کس ، که او نه گفت و نه دم زد

بدون حرف عمل کرده ، تمام ادعاها را

کسی که خانمانش را ، رها از بهر جانان کرد

بدون منتی بخشید ، سر و دست و تن و پا را

و او اهسته و آرام ، برای عشق محبوبش

فدا کرده به گمنامی ، تمام روح و اجزا را

اگر خواهی بدانی کیست ، وجودت از سجود اوست

تمامی خودش را داد ، به ما بخشیده دنیا را

نه گفتش ترک شیرازی ، نه گفتش خال هندویش

و او نامش "شهید" است او ، عمل کرد ادعاها را ...


تقدیم به همه ی شهدای زنده ی کشورم،جانبازان عزیز...🌹🌹🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۲