سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلیل» ثبت شده است

خدا چه شکلیه؟!


سوألى که براى اکثر مردم ، مسلمون و غیر مسلمون ، کوچیک و بزرگ حتما پیش اومده،اینه که خدا از کجا اومده ، الان کجاست ؟

 

از چى درست شده و قبل از خدا چى بوده؟!!



اگر شما هم دوست دارید جواب این سؤالها رو بگیرید باید بدونید عقل و درک و فهم ما قادر نیست به اون مرحله برسه ولى امام على (ع) در مقابل سؤال کفار راجع به خداوند به زیبایی جواب دادند وهم ضعف و عدم درک ما از وجود خداوند را  شرح دادند .👌🌺



سؤال کفار از امام على(ع)

 

در چه سال و تاریخى خدایت به وجود امد ؟

 

امام فرمود ؛ خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاریخ و هرچیزى که وجود داشته . 


کفار گفتند:  

چه طور میشود؟ !

هرچیزى که به وجود آمده یا قبلش چیزى بوده که از او به وجود آمده ویا تبدیل شده!!


امام على (ع) فرمود : 

قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟

گفتند ٢ 

امام پرسید قبل از عدد ٢ چه عددیست ؟ 

گفتند ١ 

امام پرسید و قبل از عدد ١ ؟

گفتند هیچ 


امام فرمود چطورمیشود عدد یک  که بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل ازخداوند که خود احد و واحد حقیقى است نمیشود چیزى نباشد ؟؟



کفار گفتند خدایت کجاست وکدام جهت قرار گرفته؟!!

امام فرمود همه جا حضور دارد 

وبر همه چیز مشرف است .


گفتند چطور ممکن است که همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى؟!


امام فرمود : 

اگر شما در مکانى  تاریک خوابیده باشید صبح که بیدار شوید روشنایی را از کدام طرف و کجا می بینید ؟ 


کفار گفتند همه جا و از همه طرف 

امام فرمود پس چگونه خدایى که خود نور سماوات و ارض است نمیشود همه جا باشد؟؟



کفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشید است خدایت از چیست !؟


چطور میشود از چیزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟


امام فرمود خداوند خودش خالق خورشید و نور است ایا شما قدرت طوفان و باد را ندیده أید؟ باد از چیست که نه دیده میشود نه از چیزى است،در حالى که قدرتمند است؟

خداوند خود خالق باد است. 



گفتند :خدایت را برایمان توصیف کن.از چه درست شده ؟

ایا مثل آهن سخت است ؟ 

یا مثل آب روان ؟

ویا از گاز است و مثل دود و بخار است !؟


امام فرمود : 

ایا تا به حال کنار مریضى در حال مرگ بوده اید و با او حرف زده اید ؟

گفتند : آرى بوده ایم وحرف زده ایم .

امام فرمود : آیا بعداز مردنش هم بااو حرف زدید ؟ 

گفتند نه چطور حرف بزنیم در حالى که او مرده ؟! 


امام فرمود : فرق بین مردن و زنده بودن چه بود که قادر به تکلم وحرکت نبود؟؟


گفتند :روح،روح از بدنش خارج شد.

امام فرمود شما آنجا بودید و میگویید که روح از بدنش خارج شد و مُرد.


حال آن روح را که جلو چشم شما خارج شده برایم توصیف کنید از چه جنس و چگونه بود !؟ 


همه سکوت کردند .

امام على (ع) فرمود: شما قدرت توصیف روحى که جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا  بیرون آمده را ندارید؛ چطور قادر به فهم و درک  ذات أقدس احدیت و خداى خالق روح هستید؟


🔊لطفأ نـشر دهید.🔊

⏳صدقه جاریه است⏳

✍ الـلـهـمـ عـجـلـ لـولـیـکـ الـفـرجـ ✍                                 

این را بخوانید قشنگه👆🏻

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۸


اخطار در مورد اینکه بدون توجه به جدایی جسم و روح و بدون علم به ماورا الطبیعه دست به توجیهاتی در مورد علل احکام گفته می شود مثل زمان مرگ سلولهای گوش یا خوابیدن سمت قبله و ارتباط دادن با امواج که اگر فردی به مقدار خیلی خیلی کم هم از فیزیولوژی یا گردش زمین یا مواردی از این دست سر در بیاورد و آن را ابطال نماید ابطال دلیل را ابطال حکم نیز قلمداد می کند که این موضوع به نفع اعتقادات نیست بالاخره بخشی از موضوع نیز بر اساس تعبد صرف خواهد بود و شاید هرگز نیز دلیلی پیدا نکنیم اما اگر خدا بخواهد باید اسماعیل قربانی شود و اگر نخواهد خودش نمی خواهد که قربانی شود این اشتباه در موارد زیادی تکرار شده بحث تفاوت حکمت و فواید بحث مهمی است این مورد در مورد مبانی تطبیق نشانه های ظهور نیز با افراد و حوادث دینی مطرح است که علما بیشتر'این کار را درست نمی دانند حتی خیلی از این توجیهات بر اساس مسایل غیر دینی و فقط به هدف ضربه به دین از طرف دشمنان القا می شود و ناخواسته در بین افراد نیز رواج پیدا می کند شاید برای شما جالب باشد که چندی پیش در شبکه های اجتماعی در یک شبکه کاملا دینی بحث علمی طارق را پیش آورده بودند که دانشمندان غربی ستارگانی را کشف کرده اند که کوبنده اند و اشاره شده این همان ستاره است اما قرآن مبین است و آیات بعدی به صراحت کامل و نه با هیچ حاشیه ای ستاره را بخشی از دنیای انسان می داند که زاده شده است و روشنگر راه است و دنیای بزرگ زیر مجموعه بشر است نه برعکس آن یا در یک شبکه دیگر تحت عنوان نظریات استیون هاوگینگ به رد مساله خدا پرداخته شده با اینکه همین قرآن نور علی نور یا حقیقت وجود زمان یا قضیه بیگ بنگ را خودش به همه اعلام کرده و اینها را نشانه تایید خدا می داند نه رد آن  موارد دیگر که خیلی مهم است عدم پیشگویی و نشانه یابی آخر الزمان است منتظر باید هر لحظه را لحظه فرج بداند و برای آمدن حضرت تلاش کند یعنی مثل فرمان امام علی زندگی کند یعنی با توجه به دنیا طوری برنامه ریزی کند که فردا می می میرد و طوری از زندگی و مال دنیا بخواهد گویی تا ابد زنده است یعنی بفهمد که تمام دنیا بدردش نمی خورد یعنی طوری برنامه ریزی کند که گویی تا ابد زنده است و طوری زندگی کند که گویی فردا می میرد.در برنامه ریزی اساس قیامت و آخرت فقط به معنی آینده نیست بلکه همین روح ما بهشت و جهنم را در فنا فی الله و قیامت می سازد.و لحظه لحظه این دقایق زندگی مهم است و بهشت و جهنم همین حالا شروع شده فقط چشمانمان را بسته ایم.

نمونه های بارز موارد فوق از همان اول انقلاب مشهود شد یکی قضیه کتاب و سخنرانی مهندس بازرگان در مورد نماز و خاصیت نرمشی ورزشی نماز تاکید کرد که با نامه های جمعی از پزشکان و ارتوپیدیستهای کشور اعتراض شد و حتی نوع دو زانو نشستن در نماز از بدترین حالتها قلمداد و رکوع به هیچ.وجه مورد توصیه نیست و مورد دیگر که غرض ورزانه بود مورد دیدن روی امام.در ماه و افتادن مو در لای قرآن بود به منظور خرافه گرایی مورد امروزی و مرسوم نیز پیامک های معنوی دعا و در انتها درخواست است که به چند نفر بفرستید اما اگر جواب نگرفتید پس دعا باطل است پس باید مراقب حربه های دشمن بود

 دقت کنید رویکرد اصلی در مورد استوار کردن دین با دانش در اساس قرار دادن حرف خود قرآن است با توجه به اینکه قرآن مبین است لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و اینکه علوم در قرآن به تفضیل شرح داده شده اند پس نباید قرآن محجور بماند در ضمن معلم قرآن هم خود خداست و چیزی را یاد می دهد که علم بشری به آن راهی ندارد و قرآن تبعیت از آنچه را نیز که به آن علم نداریم رد کرده است-البته دقت شود مواردی مثل حجتین خود بر اساس علم اثبات و با هم کمک بر درک وحی می کنند و مسایلی مثل تقلید در ادامه همین قانون اند البته بقیه قوانین علمی گرایی در این موارد هم هست مثلا شاید بگویید مثل پزشک درست است و قبول هم می کنیم ولی بیمار هم حق دارد و هم باید از پزشک اطلاعات اساسی و پایه ای لازم در مورد بدن خویش و احتمالا مکانیسم بیماری و بهترین روشهای درمانی را از پزشک بپرسد البته پر واضح است که همه مسایل با این رویکرد قابل رفع و توجیه نیست و بحث مرجعیت به عنوان امری کاملا مستقل و مورد رجوع تعریف می شود و در کل دین اصل منبع رضایت حال بدون مصداق یا با مصداق امر الهی است نه مردم البته هر دو با هم اند و اما اصالت الهی است و بحث مردم نیز بحث فطرت است و اصل حقوق و وظایف مثال در پزشکی بدون خدا شاید استمنا مشکل نباشد یا اتونازی غیرقانونی نباشد اما در پزشکی فقط در همین حیطه های اخلاقی و احکام اولیه تفاوت وجود دارد چه برسد  به مباحث فلسفی علم پزشکی و یا رویکرد علم دین در حیطه پزشکی و دید شمول آن و مباحث خاص و بحث روح در ضمن شاید ما از چیزی خوشمان بیاید اما خیرمان در آن نباشد و شر باشد و شاید از چیزی کراهت داشته باشیم اما خداوند خیرمان را در آن قرار داده است این آیات در مورد جهاد و الگوی ازدواج مصداق آیه اند اما در تمام حیطه ها عملا الگو می باشند بحث بیشتر را بعدا ادامه خواهیم داد. برعکس این رویکرد همان تفسیر مغرضانه یا به نوعی تفسیر به رای است حال به هر شکلی که می خواهد باشد باشد حتی سهل انگارانه آن و با نیت خیر آن نیز ثمره و نتیجه ی صحیحی خیلی به دنبال نخواهد داشت و ما را از اصل موضوعات مورد هدف قرآن دور می کند .الگو قراردادن قرآن نیز مصادیقی دارد مثلا اگر امام علی (ع) پیرامون باد پاییزی یا باد بهاری و بحث دوری و نزدیکی نقلی دارند با علم به اینکه ما دنبال حکمتیم و هرآنچه هم برسیم اصل نیست و دلیل نیست آن را الگو قرار می دهیم در این مورد با نظریات ابن سینا الگوی مزاج و طبع فصلها و تناسب و کیفیت آن با افراد بحث می شود با در مورد تعبیر خواب هم تعبیرات الگو در قرآن داریم هم احادیث 

به طور کلی اساسا دین قالب و یا ترمز و یا سرعت گیر خطر جاده ی زندگی است یا نه دین خود راه نشان دهنده و موتور حرکت و علم دهنده و زمینه ساز تحقیقات است.اساسا کلمه ی فقه پویا همین منظور است

چند نکته ی اساسی به عنوان جمع بندی یک ورود علمی به امور انتزاعی مثل روح(نفس) و یادگیری صحیح و عدم ورود خرافات و امور بیهوده و طبقه بندی اهداف و اولویت بخشی به مسایل اصلی مثل ایمان و شاخه ها و مسایل خواب و خواب بیدار یا دید الهی به خواب و مسایل کلی تر و پایه ای مثل نماز و ازدواج و بحث ایمان و دید علمی به علوم غریبه دو تمام موارد حکمت اند نه علت و دلیل سه بالاخره اگر دستور باشد سر اسماعیل باید بریده شود اما مورد صفر اینکه اسلام قرآن و روایات صحیح السند مطابق با قرآن و سنت و عقل سلیم اسلامی الگو است و برعکس آن درست نیست

دقت کنید در جهان پر ادعای مثلا علمی امروز این بشر پیشقراولان علم محسوب می شوند اما در قرآن ما از مواردی نام برده می شود که عجیب است و قرآن به اقوامی برتر اشاره می کند مثلا اقوامی که با فرشتگان دشمن بوده اند و حتی با جبرییل و اینکه عذاب الهی دچار شدند ما امروزه با علم موجود حتی مفهوم رویای صادقه را درک نمی کنیم چه برسد به تعبیر  آن یا در مورد حتی وجود اجنه .حال در احوال اقوام گذشته دشمنی با فرشتگان آنهم خود جبرییل بوده پس یعنی خیلی هم پیش رفته بودند اما ما امروزه حتی با خواست دوستی همچین علمی نداریم پس این یعنی در عمل ما علمی به نام علم نداریم چون حتی دریچه و زمینه این نوع نگرش در هیچ کتاب درسی الگوی از مهد کودک تا دانشگاه وجود ندارد  پس ما خیلی خیلی خیلی عقبیم و زیاد به دانش امروزی مغرور نشوید.

یک مورد دیگر نیز در بحث متافیزیک است یا همان ماورا الطبیعه یا خیلی خیلی خوشبینانه تا خیلی شبیه همان علوم غریبه شاید با متد علمی، که البته ما نیز زیاد به آن اشاره و اهمیت دادیم شایان ذکر است امام(ره)نیز در صحیفه نورشان کلمه یا کلیدواژه دکترین ماوراالطبیعه نیز وجود دارد اما باید اعلام شود بحث مستقیم کتابهایی تحت عنوان کلی عرفان و متافیزیک نیز صحیح نیست زیرا بیشتر این افراد نه براساس دین و یا هر عرفان دیگری بلکه بیشتر به نام علم یا در حالت خوشبینانه تحت لوای مکاتب زمینی دست به تحقیقاتی زده اند که بیشتر به سحر می ماند تا علم البته بازهم اشاره شود دید قرآنی حتی نسبت به انواع سحر حتی با وجود همین واژه متفاوت است اما باید اشاره شود علی رقم نکات خیلی خیلی مثبت غیرمادی گرایانه و حتی با وجود عدم دخالت دادن پیش فرضهای دینی و رسیدن به این پیش فرضها مثل بحث ژنتیک و یا بحث کلی نمود ابدان از کالبدها بازهم بحثها نه از طرف یکسری عالم دینی بلکه بیشتر به عنوان محقیق حنیف می تواند مطرح شود که شاید با دین اصیل نیز آشنا نشده اند در ضمن اهداف دین نیز و بحث ایمان و اصل آن و شبعات آن کاملا گویا است و هدف ما رسیدن به آنهاست و این هدف هم ازنظر برنامه کلی جامع که همان دین است نسبی نیست یعنی به طور کلی ما باید فعال تر حاضر شویم و نیاز جامعه ی تشنه را برآورد کنیم و دقت شود اصالت زیبایی وجود دارد و حتی درانحراف از امانت و حتی عناد با آن بازهم امانت تعریف می شود و اصل آن غیر قابل حذف و انکار است  و از این جهت مشکلی خاص وجود ندارد و بیشتر در این مواقع مقاومت بر حق کارساز است و از خدا باید کمک خواست.این گونه در راه هدایت باقی می مانیم و هدایت هم می کنیم که البته اصل هدایت برای خداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۰

پس از مطالعه بحث کلی پیدایش تعدادی نکات و موارد کلی را برای تحقیق معرفی می کنیم 

یک مورد اینکه طبق تحقیقات نود و هشت درصد ژنتیک انسان و شامپانزه یکی است؟!؟!و آیا این دو درصد انسان را بوجود آورده؟-شاید جالب باشد در یک مثال شبیه ترین موجود و گونه نزدیک فیل یک پستاندار فوق العاده کوچک در حد موش بود که حتی جزو آنها طبقه بندی می شد و این دلیل رد شباهت ظاهری فنوتیپی و یا ژنوتیپی در رده بندی است حالا تعمیم این مبانی به انسان علل الخصوص در بینش اجتماعی خطرناک است-یااتفاقا با توجه به بحث هزار هزار انسان و نسناس و با توجه به پیچیدگی رفتار انسان نظریه روح و نفس تقویت می شود و بحث حکمت در بخش جسم خاکی بیشتر تقویت می شود بحث بیماریهای مشترکی مثل افسردگی پس از زایمان مرز دقیق بحث روح و نفس و ایمان را تقویت می کند یا این بحث که خود غربی ها به این نتیجه رسیدند که فکر و تجربه دی ان ای را تغییر می دهد باید بحث شود یعنی یک طرفه نیست

درباره خفاش و رده ژنتیکی و بحث تکامل مجهول این پستاندار پرنده تحقیق و در کنار روایات موجود در کتب دینی بگذارید و خودتان نتیجه بگیرید رفتار و صفات خاص این موجود نیز قابل بحث است که شباهتهای انسانی هم دارد

طبق الگوی پذیرفته شده بین علما بر اساس روایات نظریه اسب سوار -روح-و اسب-نفس علل الخصوص نفس اماره و بحث کنترل آن- مطرح است طبق مدل دیگری روح و جسم به پرنده ای در قفس -شعر عرفانی از عرفا-و طبق مدل دیگری بحث هم سفری لاک پشت و پرنده مثال زده شده است همگی موارد مثال اند و برای ملموس کردن این واقعیت مجازی مطرح می شوند و طرح کلی جدایی روح و نفس از جسم اصل مورد قبول دینی است دقت کنید اینکه دنیا زندان مومن است و با مرگ رحت می شود به معنی جهنم بودن دنیا نیست بلکه این است که دنیا جایگاه اصلی روح مومن نیست طبق این الگو زندگی دنیا برای دیگران فرقی خاص ندارد چون جاه طلب حقیقی نیستند و اگر صفات زذیله پیش بیاید برای بهشت ساختن در این دنیا و حرص یه زنده بودن حاضرند هر کار دور از انسانیتی انجام دهند

قانون دلتا اس و آنتروپی در شیمی با روح خلقت با الگوی جهش در تناقض است چون بی نظمی پایدارتر از نظم است و از دست دادن انرژی راحتتر صورت می پذیرد

در بحث جهش اگر ما تکامل را به عنوان نظمی بر نظام احسن بببنیم و تغییر را جزوی از آن قلمداد کنیم و بدون اشاره به ناظم سراغ نظم برویم حتی با علم امروز امکان شانس غیر ممکن است مثلا در پرتاب یک تاس اگر شما قوانین فیزیکی خیلی ساده ی نیوتونی را لحاظ کنید و با یک دستگاهی ریز جزییات حرکات را محاسبه کنید اگر شرایط اول پرتاب و تمام فاکتورهای دخیل را بدانیم بدون شک عدد در آخر آمده را می دانیم در مدل اولیه خدا جاییست که نمی شناسیم یعنی همان یک درصد احتمال خطا در ضمن جهش در ژنتیک یک پدیده ی کاملا علمی است و تمام ریز جزییات آن قابل محاسبه است ما چوب درخت را آتش می زنیم و می گوییم ببینید چقدر قشنگ است حرارتش زیباست اما هیزم را خود آتش را و سوخت بنزین را نمی بینیم و می گوییم شانس اتفاقا رویکرد نظم محور در اینجا بیان می دارد که خدا آنجایی هست که ما می دانیم به بیان دینی خدا نور است و به نوعی تعریف سرچشمه آگاهی است پس برعکس تصور خدا آنجاییست که ما علم داریم نه برعکسش در ضمن اگر ما نظم را قبول کنیم تازه به جایگاه روح و خدا و ناظم می رسیم که با قانون من و سلوا قابل کشف است یک هستی بخشی روح در همین نظمها مثل فرشتگان در جهان و به تعریفی روح جسم سوار در بدن و موکل بودن دوم بحث برتری است که من و سلوا نسبت به عدس و پیاز دارد البته انتم الاعلون ان کنتم مومنین اینجا سطح تسلیم بیان نشده




یک بحث شهید مطهری را هم داریم ایشان در ابتدا مخالف کامل داریون بودند اما در ادامه اصل نظریه را با توجه به بحث ماده مخالف خلقت ندیدند اما مباحث پیرو را مطرح کردند در ادامه نکاتی را از ایشان مطرح می کنیم 


❗️❗️❗️اصل تکامل دلیلی بر وجود ماوراء



👈داروین شخصاً درباره اصل انطباق با محیط آنچنان اظهار نظر کرد که به او گفته شد تو درباره این اصل مانند اصلی ماوراء الطّبیعی سخن می‏گویی. 

🔸حقیقت هم همین است که نیروی تطبیق با محیط در جاندارها که نیرویی بسیار مرموز و حیرت انگیز است، نیرویی است ماوراء الطّبیعی؛ یعنی در تسخیر یک نوع هدایت و شعور به هدف است و به هیچ وجه نیرویی کور و بی‏هدف نیست. 

🔸دلالت اصل تکامل بر وجود متصرّفی غیبی درکار جهان از هیچ اصلی کمتر نیست.


علل گرایش به مادیگری،ص108.



📝کانال اندیشه مطهر 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۷