سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فهم» ثبت شده است

زمانی که کشتی نوح به سلامت پهلو گرفت شیطان رو به حضرت نوح (ع) کرد و گفت تا چندی دیگر مرا آسوده کردی و من فراغ بال دارم با وجود دشمنی ام با تو پندی می دهم.و آن سه خصلت شیطانی و نابودگر است اول کبر که مرا از بارگاه خدا دور ساخت و رجیم کرد دوم طمع آدم و حوا که از بهشت بیرونشان کرد و سوم حسد قابیل که منجر به شهادت هابیل شد. از این دست آموزه ها در مکتب شیطان وجود دارد مثلا روزی شیطان به محضر موسی(ع) رفت و گفت من هزار و سه پند دارم حضرت با خداوند در میان گذاشت که چه کنم خداوند از طریق جبرییل به او گفت هزار پندش فریب است اما آن سه پند را بشنو.هر وقت تصمیم به کار خیر گرفتی در انجام آن شتاب کن وگرنه تو را از انجامش منصرف کی کنم.هر وقت در خلوتی با زن نامحرم قرار گرفتی آنجا را ترک کن وگرنه تو را به کار نامشروع وادار می کنم و هرگاه خشمگین شدی محل را ترک کن و در خشم تصمیمی نگیر که فتنه برپا می کنم

(البته صفت طمع بد نیست طمع به بهشت و طمع به علم و طمع به خود حتی شتایش شده بحث حسد نیز اگر تبدیل به قبطه شود خوب است اما کبر هیچ وجه خوبی ندارد در مقابل خدا تواضع در مقابل نفس انکسار نفس و بحث عزت نفش داریم و در برابر خلق هم رفتار کریمانه که در هیچ شکلی کبر به عنوان صفت خوب نداریم و قابل تبدیل نیست در قرآن هم داریم چه شده انقدر محکم پا بر زمین می زنی مگر می توانی زمین را بشکافی یا چرا انقدر سرت را با کبر بلند می گیری مگر از کوها بلند تر می شوی؟) 

چرچیل:وقتی برگ برنده داری هیچ وقت منصفانه بازی نکن.

مارتین لوتر کینگ:پایان زندگی هایمان زمانی آغاز می شود که درباره ی مسایل مهم ساکت می مانیم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۴۲

⌛️پیداکردن عظیم‌ترین حقایق عالم با یک سوال!


🍎 ۱۴ دی ۱۰۲۹، ۴ ژانویه ۱۶۴۳م: تولد اسحاق نیوتون، کاشف قانون جاذبه


📝رهبر انقلاب: یک چیزهاى طبیعى در زندگى انسان هست که انسان به اینها توجه ندارد. آن وقتى انسان راه اندیشمندى و راه فهم به رویش باز مى‌شود که روى اینها دقت کند، اینها براى انسان سؤال‌انگیز باشد. مثل #نیوتون که از یک حادثه‌ى طبیعى و تکرارى، هزاران بار تکرارى در زندگى هر آدمى، ناگهان به یک حقیقت بزرگ مى‌رسد... یک حادثه‌ى طبیعى و تکرارى براى همه‌ى انسانها، ناگهان یک انسان به این توجه کرد؛ این چیست؟ چرا پائین مى‌افتد؟ واقعا هم سؤال‌انگیز است. چرا بالا نمى‌رود؟ چرا یکبار اتفاق نمى‌افتد که انسان یک چیزى را رها کند، به جاى این‌که بیاید پائین برود طرف دیگر؟ هرگز چنین چیزى پیش نیامده. خب، این سؤال، این توجه، این بر روى یک نکته ناگهان تکیه کردن؛ این همان چیزى است که راه را به سوى انسان باز مى‌کند. انسان به فکر برمى‌آید، سؤال براى انسان طرح مى‌شود، دنبال پاسخ این مى‌گردد و ناگهان مثلا نیروى عظیم جاذبه، یک حقیقت عظیم عالم به این وسیله کشف مى‌شود. ۱۳۵۹/۰۵/۲۷

@khamenei_history


☑️عضویت در کانال Khamenei.ir:👇

https://telegram.me/joinchat/BVJQOTudY702teu92Y-2ow

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۲۳:۱۵

🌍کم بودند؟

◀️نه! از 25 میلیون تا 30 میلیون هم گفته شده


🌍پس جا زیاد بود؟

◀️نه اتفاقا همه در یک شعاع پنجاه کیلومتری بودند

🌍 هوا خوب بود؟

◀️روزها گرم شبها سرد گاهی هم بارانی!

🌍چقدر وسایل همراه هرکس بود؟

◀️نهایتا یک کوله پشتی البته خیلی ها هم همان را نداشتند

🌍پس حرفه ای بودند مثلا کماندویی چیزی بودند؟

◀️ از نوزاد 3 ماهه تا پیرزن 90 ساله از لنگ و کور مادرزاد تا پیر مرد روستایی که تا به حال از دهش خارج نشده بود و...

🌍 ماشینهاشون مجهز بود؟

◀️بیشترشان پیاده بودند.

🌍 چند نفر از گرسنگی مردند؟

◀️ هیچ

🌍 چند مریضی مسری جان مردم را گرفت؟

◀️هیچ

🌍پس بگو چند نفر زیر دست پا ماندند؟

◀️هیچ

🌍چند نفر کارشان به دعوا و مشاجره خونین کشید؟ اصلا زبان هم را می فهمیدند؟

◀️از 120 کشور آمده بودند ولی همه با هم مهربان بودند.

🌍 چه کشور امنی بوده

◀️ نا امن ترین کشورها! سی سال جنگ و بدون زیرساخت!


🌍 پس دشمن نداشتند یا لااقل دشمنانشان خیلی دور بودند

◀️در کمتر از ۱۰۰ کیلومتری آنجا دشمنانی داشتند که سر بریدن برایشان افتخار بود. همانهایی که در مرکز اروپا حمام خون به پا میکنند 

🌍پس دشمنان احمق و ضعیفی بودند

◀️الان ارتش 2 کشور و هواپیماهای 15 کشور از پس دشمنان بر نمی آیند


          این که میشه معجزه!! مگر حتما باید عصا اژدها بشه ؟

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۲۸

❗️قضاوت با شما❗️


✅اگر میلیون ها تومان خرج مسافرتم به ترکیه شود همه میگویند:

ایول چه آدم لارج و با کلاسی!


اگر یک میلیون تومان خرج سفرم به کربلا یا مکه شود همان جماعت میگویند:

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!



✅اگر خرج یک شب عروسی من به همراه مشروب و تجملات ۲۵ میلیون تومان شود همه میگویند:

عجب عروسی باحال و خفنی ایول!


اگر یک عدس پلوی ساده نذری بدهم به ۱۰۰ عزادار همان جماعت میگویند:

چرا با این پول شکم ۱۰۰ گرسنه را سیر نکردی ریاکار؟



✅اگر برای یک شب میهمانی خود یک گوسفند سر ببرم همه میگویند:

ایول چه مهمانی با کیفیت و بزرگی!


اگر برای عید قربان یک گوسفند سر ببرم (حتی برای فقرا ) همان جماعت میگوید:

گوسفند بیچاره چه گناهی داشت که سر بریدین؟



✅اگر در یک جمع به اعراب اعم از شیعه و سنی فحاشی و اهانت کنم میگویند:

چه روشنفکر و نژاد دوست و حق شناس!


اما اگر در راهپیمایی اعلام برائت از قاتلان صهیونیست و کودک کش شرکت کنم همان جماعت میگویند:

چه شده چرا با دنیا سر جنگ دارید؟ساندیس هم دادن؟



✅اگر پولهای خود را خرج یک پارتی در باغ میلیاردی در خارج از شهر کنم میگویند:

چقدر ادم باحال و پایه خوشگذرانی ای 



✅اگر امریکا و اسرائیل هم عقیده هایم را بکشد در دنیا میگویند:

حقشان است این ها تروریست هستند!


اگر داعش هم عقیده هایم را سر ببرد همان جماعت میگویند:

داعشی های وحشی همان اسلام ناب محمدی هستند.



✅اگر کریسمس را تبریک بگویم میگویند:

ایول چقدر محدوده فکری بزرگی داره!


اگر عید غدیر را تبریک بگویم همان جماعت میگویند:

بیچاره مگه ایرانی نیستی به عید اعراب چکار داری



✅اگر روز تولد کوروش(به ادعای برخی)را تبریک بگویم میگویند:

خیلی انسان روشنفکر و شریفی هست


اگر روز تولد پیامبرم را تبریک بگویم همان جماعت میگویند:

بیچاره ی عرب پرست عقده اعراب را داره!



✅اگر به قبر کوروش که یک شاه بوده سجده کنم میگویند:

عجب انسان بزرگ فکر و فهمیده ای!


اگر ضریح امام خود را بوسم همان جماعت میگویند:

ای مرده پرست مغز خالی،ای قبر پرست.

به راستی که چقدر جالب است این یک بام و دوهوایی برخی.


✅✅✅ به قول شهید آوینی انقلابی بودن را با همه تراژدیهایش دوست دارم



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۳۹


استادی با شاگردش از باغى میگذشت🚶🏃.

چشمشان به یک کفش کهنه افتاد👞 شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم ......!!!! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین☝... مقدارى پول درون ان قرار بده 💰..... شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را دید با گریه ،فریاد زد خدایا شکرت .... خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى .... میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد انها باز گردم و همینطور اشک میریخت.... استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی.....

در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.

در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.

در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.

در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید.......... هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،

مگر به " فهم و شعور " 

مگر به " درک و ادب " 

مهربانان …

آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !

این قدرت تو نیست،

این " انسانیت " است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۲۲:۴۵

هرکس من را طلب کند و بخواهد بیابد

هرکس مرا بیابد بشناسد

هرکس من را شناخت مرا دوست خواهد داشت

هرکس مرا دوست داشته باشد من نیز او را دوست دارم 

و هرکس من او.را دوست داشته باشم عاشقش می شوم

و هرکس عاشقش بشوم او را می کشم و خون بهایش بر من واجب می شود و خود خون بهایش می شوم

یا لثارات الحسین

حدیث قدسی

اگر بدن حیاتی داشته باشد بدون شک این حیات بدون خون امکان ندارد اگر حیات بدنه ی اسلام داشته باشد بدون شک با خون حسین است که.در رگهای اسلام جریان دارد بدون شک محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه.داشته است

دوستم با دوستانت دوستم با دوستان دوستانت و دوستم با دشمن دشمنانت یا حسین 

دشمنم با دشمنانت و دشمنم با دوست دشمنانت و دشمنم با دشمن دوستانت یا حسین

کربلا نشان دادن یک مفهوم است آنهم عدم جدایی قرآن و عترت حتی اگر سر بر بدن نباشد

اگر قرآن گفت تا می توانید قرآن بخوانید تو حتی بدون سر هم بازهم قرآن خواندی اگر قرآن گفت شب زنده داری کنید تنها خواسته ات در شب عاشورا فرصت برای یک شب زنده داری برای خواندن قرآن است اگر ابراهیم فقط اسماعیلش را به قربانگاه برد تو تمام خانواده ات را بردی و از کودک تا پسر شبیه پیامبرت را تقدیم خدا کردی اگر سلیمان به لشگریان جن و انسش می بالید تو از سر  مردانگی در مقابل نامردان از آنها استفاده نکردی اگر خدا برای پیامبرانش یا مثل ابراهیم نام نیکو را برای تاریخ گذاشت و سلامشان کرد تو در بین مسیحی و حتی کافر هم نام نیکو داری و خدا تو را خون خود نامید اگر قرآن  نماز ظهر را تاکید کرد تو نماز ظهر را به جماعت زیر تیر خواندی که به تاریخ بگویی من به نماز عشق می ورزم از نماز کمک بگیرید و نماز از فحشا باز می دارد و پشت ولی را خالی نکنید  حسین جان تک تک لحظه های حضور تو تفسیر تک تک آیات کلام وحی است من چه بگویم که زبانم قاصر است


حسین جان گفتند کل یوم عاشورا کل ارض کرب و بلا ااین روزها جایت خالی است اگر آن روز در حرم امن قصد ریختن خونت را کردند امروز هم با مسلمانان این کار را می کنند امروز هم اگر تشنه باشی در حرم الهی بازهم آبت نمی دهند انگار این طایفه که از همان ابتدا با جگرخواری شروع کردند بازهم ول کن تاریخ نیستند و امروز هم همان کار هارا می کنند همان هایی که زینبت را اسیر کردند و شهر به شهر گردانند امروز همین همان کارها را می کنند انگار تاریخ بازی درآورده آن روز که کودکت را کشتند فقط آن روز نبود این قوم به کودک کشی عادت پیدا کردند یک روز در لباس آل سعود در یمن و حتی در تبدیل عروسی به عزا یک روز در قاموس اسراییل و کشتن زنده مردم جلوی دوربین و قاچاق اعضای انسانها و زنان و مردان و کودکان آنها فراتر هم رفته اند و گاهی کودکان را در جنگی که خودشان راه انداخته اند غرق می کنند خودشان جنگ می افروزند و بردگان را با وعده به قصرهای خود می خوانند .حسین جان انگار همیشه باید سر زکریا را در تاریخ ببردند تا صدایشان را قطع کنند ولی انگار هیچگاه حتی سر بریده هم از حق کوتاه نمی آید نمی دانم چرا هر دو سر را یک جا گذاشتند نمی دانم چرا هر بار یک قطره خون که بچکد تا جواب نگیرد خون پاک نمی شود.انگار زمانی که قرآن سر نیزه کردند دیدند هنوز دلشان خنک نشده برای انتقام از قرآن ناطق تفسیرش هم سر نیزه کردند ولی قرآن بازهم قرآن می خواند حتی اگر با چوب بر دهانش بزنند یا حتی اگر صدای طبلها را بلند کنند که صدایت نیاید امروز در تمام تاریخ صدایت پیچیده است و این صدا خواب آسوده را بر استکبار حرام کرده و حتی نوای طبلها هم برای محرمت جان می دهند

حسین تو قوانین را برهم زدی چون در راه اربعینت فقط مسلمانان از همه ی فرق نیستند حتی ارمنی ها هم میایند می گویند پیامبرمان یکی نیست اما حسین مان که یکی است اینجا دیگر فقط قانون قانون عشق توست که بعد از هزار و چهارصد سال بزرگترین راهپیمایی بشری را به خاطر تو انجام می دهند ای خون خدا حتی دشمنانت هم فهمیده اند برای مبارزه با تو هم باید لباس عزایت را بپوشند تا حرفشان خریدار باشد اما نمی دانند حرارتی که از کربلایت و سوختن خیمه ها در قلب مومنان افروخته شد هرگز هرگز سرد نخواهد شد

یا حسین تو امام آزادگانی نه فقط مسلمانان تو امام تمام آزادی خواهان جهانی 

ای حسین جان کسانی تو را کشتند که پشتت نماز خواندند حافظ قرآن بودند  اما معنی ولایت را نفهمیدندو حتی نذر ساخت مسجد کردند تا خونت را بریزندحسین جان جانم و پدر و مادرم به فدایت 

حسین جان می دانم کسی حکم خارجی بودنت را داد که زمانی بر امام علی که حاکم شرع بود قاضی شرع شد و حکم کرد وامام قبول کرد اما تاریخ چه کرد شمر مگر یار علی در صفین نبود 

ای حسین می گویند داستان کربلا داستان عشق و عاشقی بود و یزید فامیل شما بود خب مگر شهربانو همسری شایسته تر از شما مگر می توانست برگزیند یا اگر یزید مرد را بر طمع زنش به جنگ فرستاد و دستور عدم بازگشتش را داد و نیت غصب زنش را گرفت اما شما نیز خواستگار شدید که این ملعون به هدفش نرسد آیا عیب تاریخ است که این کار را خیر را رد می کنند یا نیت خیر و عشق را گانه نابخشودنی می داند حتی داستانتان آنقدر عاشقانه بود که لیلی و مجنون نیز اسیر عشق کربلا شدند و هر کار کردند تا برای معنی یافتن خویش در کربلا وارد شوند و شاید اینگونه مفهومی یابند 

حسین حرف بسیار دارم اما تاریخ نشان داد که حسین همیشه همان حسین است و شیطان همان چهره های زر و زور تزویر را می پوشاند فقط امروز کمی به قول خودشان جهان اولی تر شده اند اما از جهان عشق حسینی و عشق الهی هنوز هم بویی نبرده اند حسین همیشه جایگاه شما و جایگاه یزید مشخص است این ابن سعد و شمر و حر اند که باید جایگاه خود را بیابند 

حسین جان پدرت فرمود کسی که موقع یاری رهبرش در خواب باشد زیر لگد دشمنان بیدار می شود آری پس از تو آنهایی که فرار کردند و یاری ات نکردند راحت نبودند و حتی حریم امن الهی نیز دیگر امنیتی نداشت و قصر کوفه هم به هیچکس وفا نکرد 

حسین جان ای خون خدا ای کشتی نجات و چراغ هدایت بشریت قسمت می دهم به جدت رسول الله و کتابش قسمت می دهم به جان مادرت زهرا و محسنش قسمت می دهم به علی و نماز معراج گونه اش قسمت می دهم به حسن و تابوت و قبر بی ضریحش قسمت می دهم به ادب و دو دست برادرت ابوالفضل و آبی که شرمنده اش شد قسمت می دهم به خون علی اصغرت که ارزشش را فقط آسمانها فهمیدند قسمت می دهم به جمال و کمال علی اکبرت قسمت می دهم به تب و تنهایی سجادت در عاشورایت یا حسین کمک کن همیشه عزادارت بمانم و در رکاب فرزند زهرا این انقلاب و کشورش را به دست صاحبش برسانیم که همگی مسوول این امانت برزگت هستیم و در سایه توجهش از صدمات دشمنان مصون.حسین جان دستم را رها مکن که در این جا جز تو و خدایت امیدی ندارم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۶