سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوا» ثبت شده است

زندگی یعنی بمیری در هوای یک نفر

مرده باشی جان بگیری با صدای یک نفر


عمر اگر بسیار باشد، عمر اگر کم؛ هرچه هست

محض لبخند یکی باشی، فدای یک نفر


عاشقانه- هرچه داری لابه لای شعر هات-

گفته باشی از همان اول برای یک نفر


آخر این قصه خواهی دید خیل عاشقان

جان نمی بازند جز در ماجرای یک نفر


عشق جز این نیست، جز این نیست، جز این نیست عشق

عشق یعنی "این و جز این نیست"های یک نفر...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۱۵:۱۷


فصل 6

اِتر،مادر عناصر

در بعضی مکاتب اتر را بعنوان حالت پنجم و مجزا از عناصر شناخته شده می دانند.اتر دریایی است از عناصر شکل نیافته که هنوز به اشکال مادی وارد نشده و تفکیک نگردیده اند که به زور کلی مجموعه ای از چهار عنصر قبلی است که هنوز شکل خاصی نیافته است و می تواند به هریک از چهار عنصر نیز تبدیل شود.بعبارت دیگر،اتر مادر عناصر است.

به طور کلی یک ارتباط تنگاتنگ بین کل عناصر سازنده ساختار هستی وجود دارد و ماده در حالت عادی دارای انؤزی بی تحرک است که انرژی پتانسیل نام دارد.ماده و انرژی خفته،در دل آگاهی نهفته اند.هنگامی که انرژی در دل آگاهی شروع به تحرک و ارتعاش می کند عنصر هوا(باد)را ایجاد می کند که در این صورت،ذرات در آزادترین حالتت ممکن خود غوطه ورند.به دلیل تحرک زیاد و تبدیل انرژی نهفته و ساکن به جنبش بیش از حد،گرما و حرارت تولید می شود و این همان عنصر آتش است و در نتیجه،میزان ارتعاش و حرکت نسبت به قبل کاهش می یابد.این کاهش حرکت سبب می گردد حرارت حاصله از جنب و جوش ذرات نیز کاهش یافته و متفرق شده و فاصله ذرات از هم کاسته شود و ذرات بصورت مایعی سیال در می آیند که سردتر از حالت قبلی است و منجر  به ایجاد عنصر آب می گردد.با کاهش فاصله ذرات و محدودشدن حرکت و دامنه ارتعاشات و محصور شدن آرادی در کمترین فضای متصور،عنصر خاک متولد می گردد.

همانطور که در فیزیک سه حالت برای ماده تعریف می شود که عبارت است از گاز،مایع،جامد و یک حالتکلی تر که پلاسما نامیده می شود که دریایی است از ذرات ریز مادی(یونهای مثبت)که می تواند سه حالت قبلی را ایجاد نماید.

از آنجا که در اتر هنوز غلظت ماده وارد نشده است سرعت ارتعاش بالاتر از سرعت نور است و هنوز قوانین شناخته شده فیزیکی پاسخگوی تحولات و مسایل در آن رده از خلقت نیست.

برای خلق ماده و مراحل تغییر و تبدیل و تحول این عناصر می توان چنین مدلی را بررسی نمود که هر عنصر به دو قسمت مساوی تقسیم شده،نیمه اول به همان حالت اولیه باقی می ماند و نیمه دوم خود به 4 قسمت مساوی دیگر تقسیم می گردد.برای مثال اتر که شکل ناویژه و تفکیک نشده عناصر است نصف شده،نیمی به همان حالت اولیه اتر باقی می ماند و نیمه دیگر به 4 قسمت مساوی تقسیم می شود.هر یک از این عناصر ثانویه(که یک هشتم اتر اولیه است)باز هم همین چرخه را طی می کنند یعنی نصف شده و نیمه دوم آنها به 4 قسمت مساوی تقسیم می گردد و در این سیر ارتعاش و فرکانس عناصر تغییر یافته و در اثر ترکیبات متفاوت و در صد شرکت مختلف عناصر با هم ماده ناخالص خلق می گردد.ماده ناخالص،عنصر مادی است که بدن فیزیکی و کره خاکی ما و کهکشان و کل عالم کیهانی از آن شکل گرفته است.

عناصر در بدن فیزیکی به نسبتهای خاصی وجود دارد،عنصر خاک بیشترین بخش را به خود اختصاص داده است و به نسبت کمتر،آب و باز هم به نسبت کمتر از آب،آتش و بازهم این نسبت کمتر شده و به عنصر هوا (باد)و در آخر کمترین سهم به مجموعه عناصر یعنی اتر اختصاص یافته است.

موجودات ارگانیک و غیر ارگانیک،حاصل تغییر نسبتِ درجه خلوص عناصر در ترکیبات با هم هستند.با کم و زیاد شدن این نسبتها،موجودات دیگری نیز در جهان خلق می گردد که این رازی است که به دست مادر طبیعت سپرده شده و علوم و تکنولوژی امروز در صدد یافتن آن به هر آزمایشی دست یازیده است.

فرشتگان شعور محض اند آنها در تمام عمر ابدی خویش فقط به تسبیح خداوند می پردازند در بخشهای مختلف از جمله تدبیر در امور عالم و خلقت از طرف خداوند گمارده می شوند مثل محافطان آسمان و به حرکت در آورندگان ابرها و فرشتگان وحی و مرگ و حتی عذاب در جهنم و خادمین بهشت اینها قدرت سرپیچی از دستورات الهی را ندارند در طرف دیگر انسان و اجنه حضور دارند از علاوه بر شعور از عناصر چهارگانه در خلقت این دو ثقیل به کار رفت که به صورت پایه ای در انسان-عامل انس- آب و خاک عنصر اصلی است و در جن-به معنی پوشیده از نظر-آتش و باد برای این دو هدایت عام و خاص وجود دارد و سیر الی الله دارند در بحث اختیار و جبر مبنای لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین بر این دو جریان است اگر عقل بر شهوت حاکم شود از فرشتگان مقام بالاتر پیدا می کنند اگر شهوت بر عقل چیره شود از حیوان نیز پست تر می شوند و برای هرکدام از آن دو جنودی وجود دارد.برای آنها(انسان) جز تلاش شان هیچ چیز نیست و هدایت نیز در پرتو ایمان است و لا غیر.هرچه خوبی است از خداست هرچه موجود خدایی تر شود بهتر است وگرنه وقتی بدی به او می رسد که از خودش هم هست.حیوانات شهوت محض اند البته به معنی نسبی یعنی منظور ما در کل توانایی شعور حیات است اما حیات عالی که حیوانات از این مورد بی بهره اند اینها نیز به ذکر و تسبیح خداوند مشغول اند و کفر نمی گویند حتی صدای بلبل و پرندگان نیز تسبیح خداوند است و همگی تسلیم امر الهی اند و جزو لشگریان خداوند نیز هستند مثل پرندگان ابابیل درست است که سبک زندگی حیوان و روش برخورد با عوامل تعیین وجود امانت در آنها مغایر با مبانی امانت داری است ولی آنها تخطی از رفتار نمی کنند یعنی مطابق با رفتار حیوانی حیوان اند یعنی جایگاه مشخص دارند که با رفتار جنسی آنها مطابقت دارد پس گناهی نیست بحث مسخ شدن قومی از یهود به بوزینه و خوک بر همین مبنا بود که آنها روش زندگی این موجودات را پی گرفته بودند.در ضمن در مورد اصحاب شنبه این مورد که خدا را گول می زدند اما در حقیقت خود را گول می زدند جای بحث در اینجا نیست اما مسخ به دو صورت اتفاق می افتد یکی حیوانات و دیگری جامدات هردو در صورت نسبی بودن امکان بازگشت دارند از نظر حکم ازدواج مسخ نباتی در حکم شرع طلاق  و مسخ به جامدات مرگ محسوب می شود

همچنین لازم به ذکر است که برای این چهار عنصر و اتر حالتها و کیفیته ایی مطرح می شوند که بتوان توسط این حالات و کیفیات قابل درک باشند و عبارتند از:

اتر با حس سامعه یا شنیدن مربوط است و وسیله صدا درک می گردد.

هوا با حس لامسه ارتباط دارد و با لمس کردن به ادراک در می آید.

آتش با حس باصره یا دیدن که شکل و دید و رنگ سر و کار دارد.

آب با حس ذائقه یا چشیدن که با مزه ادراک می گردد.

خاک با حس شامه یا بوییدن که با بو به ادراک در می آید.

بدین ترتیب آگاهی در ادامه مسیر خود،خود به خود به صورت عناصر مختلفی بروز نموده و هریک از عناصر،خود به صورت موجود مستقلی فردیت یافته است که ظاهرا شباهت  و ارتباطی با هم ندارند.

ارتباط و تاثیر عناصر چهارگانه بر سطوح آگاهی بسیار قابل اهمیت می باشد.لایه ها یا غلاف روح یا پوششها یا بدنهای تو در تو وسیله هفت حوزه از سطوح مختلف آگاهی به هم مرتبط شده اند.این هفت حوزه،جایگاه یا سطحی از وجود است که آگاهی از درون آن فوران می کند و از ماده ای که در آن غلاف یا بدن است به آرامی آزاد شده و در جهان اطراف جاری می گردد.هرچه سطح آگاهی بالاتر رود،عناصر مربوط به لایه های زیرین پالایش بیشتری یافته و تصفیه می گردد.

یک عنصر دیگر که می توان درباره آن بحث جدا نمود عنصر زمان و بحث ماهیت آن است که جدا از این مقاله به آن اشاره شده است کلیدواژه آن والعصر و آیات آخر سوره کهف برای شروع است.موارد دیگر در این مورد تونل زمان و چین خوردگی های زمانی و نقاط اتصال زمانی و نقاط مشترک زمانی است که این موارد دستمایه تعداد زیادی از فیلمهای سینمایی علمی تخیلی نیز قرار گرفته است.

در بعضی مکاتب خصوصا مکتب یوگا نیز این هفت سطح آگاهی چنین طبقه بندی شده است:

1-سطح فیزکی که تحت تاثیر عنصر خاک است.

2-سطح روحی-روانی که تحت تاثیرات آب می باشد.

3-سطح خدایی یا الهی که تحت سیطره عنصر آتش است.

4-سطح مقدس که در تسلط هوا است.

5-سطح عرفا و اساتید معنوی که زیر تسلط اتر که خود مجموعه ای از چهار عنصر است قرار دارد.

6-سطح نفس مطمئنه که در تسلط روشنایی نور و چشم سوم قرار دارد.

7-سطح حقیقت مطلق که مافوق تاثیرا این عناصر است.

در اسلام سطوح از نفس اماره و لوامه و ناطقه شروع و تا نفس مطمئنه راضیه و مرضیه به عنوان هفتمین نفس پایان می یابد تعریف اسلام از سطوح و لایه ها دقیقتر است  و بر اساس رفتار اجتماعی در هر سطح گزارش می دهد و این بحث مهم اجتماعی بودن و اهمیت رفتار اجتماعی را گوشزد می کند در قرآن موارد لایه های فوق و تعاریف و نوع رفتار ها کاملا تبیین شده و در احادیث قابل ردیابی است در ضمن علاوه بر مورد عناصر چهارگانه و اتر با توجه به ماهیت زمان – مکان امروزه بحث عنصر زمان نیز مطرح می شود جالب تر اینکه مواردی علمی و دینی نیز وجود دارد مثلا در بحث اینکه چرا اگر آیه ی آخر سوره کهف را قبل خواب بخوانیم و بخواهیم در زمانی خاص بیدار شویم واقعا بیدار می شویم این مورد کاملا قابل آزمایش است در قرآن همانطور که به مواردی بدیهی مثل خورشید قسم یاد شده به عصر به معنی زمان نیز قسم یاد شده است و تمام این موارد قابلیت آزمایشات تجربی را نیز دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۸


فصل 9

میدان مغناطیسی بدن

اگر بدن را به صورت یک آهن ربای میله ای دو قطبی در نظر بگیرید قطب شمال یا مثبت در قسمت سر و قطب جنوب یا منفی در قسمت پا قرار دارد. می دانید یک قطب نما  میدان مغناطیسی در درون و اطراف خود ایجاد می کند که جریان مغناطیسی در داخل قطب نما از قطب منفی به طرف طقب مثبت و در داخل بدن،از پا به سمت سر است.در اطراف قطب نما خطوط میدان از قطب شمال به قطب جنوب است.

اگر فردی را در حالت نشسته در نظر بگیرید خطوط این میدان مغناطیسی کروی و شبیه یک سیب می باشد.

شخصی که دارای انرژی زیاد است میدان مغناطیسی قوی تری در درون و اطراف خود ایجاد می کند که فضای بیشتری را اشغال نموده و قدرت بیشتر و نفوذ عمیق تری دارد.

اگر بخواهیم این میدان مغناطیسی شدت بیشتری داشته باشد  باید خطوطی که از درون بدن از پایین به سمت بالا می رود بیشتر و قویتر باشد.بعبارت دیگر بیروهای درون بدن به سمت بالا همسو شوند.این نیروها از قبیل نیروی دستگاه گوارش و هضم غذا،قوای جنسی،ادرار و مدفوع و بادهای بدن هستند. با روزه گرفتن یا کم خوردن،با کنترل نیروی جنسی و عدم آمیزش جنسی،با کنترل سیستم گوارش و همچنین با انجام سجده های طولانی این نیروها در بدن همسو و تقویت می گردند و به سمت سر شروع به حرکت می نمایند.باید توجه داشت که جنب و جوش بیش از حد و پرحرفی موجب می شود این انرژی ها بیهوده منتشر و پراکنده شود.با متمرکز نمودن و نگهداری درست از آن می توان به بهترین صورت در امور معنوی پیشرفت کرد.

نحوه صحیح نشستن:

به دلیل اینکه منبع اصلی این نیروها در بدن از مواد غذایی و توسط فعل و افعالات بدن فیزیکی تامین می گردد و در این بدن تاثیرات ناخالصی عناصر شدید است و مسایل نفسانی و شهوات و دلبستگی های دنیوی بر ما احاطه دارند،احتمال درد،هم در مسیر انرژی و هم در مسیر انرژی و هم در سر وجود دارد.و چون این نوع انرژی هنوز پالایش نیافته است پس باید برای شروع به حالت مربع قرار گرفت.

حالت مربع یعنی شخص رو به قبله نشسته،ستون فقرات کاملا صاف و عمود بر زمین،شکم کاملا تو،مقعد و آلت تناسلی کاملا بسته،سر را کاملا پایین آورده و چانه را در گودی گردن قرار می دهد.این کار سبب می شود محل خروج انرژی ها از قسمت پایین بدن بسته شود و جهت آن به سمت بالا برگردد و از روزنه ای در پایه گردن خارج شود.

این روزنه محل خروج انرژی است و این کار موجب می گردد تا انرژیهای آلوده و تصفیه نشده به سر وارد نشود بلکه از این خروجی به بیرون هدایت شوند.فرض کنید در قسمت پایین بدن کانون عفونت یا بیماری یا ترس و هیجان وجود داشته باشد و یا خواسته های نفسانی در شخص کنترل نشده و یا تعلقات دنیوی و وابستگی های و امیال مختلف در درون شخص فعال باشد،هدایت این نوع انرژی به سمت سر و چشم با این آلودگیها،مشکلات فراوانی ایجاد می نماید.با نشستن به حالت مربع برای مدتی(5 تا 10 دقیقه) فعالیت مخرب اندامهای پایین بدن به دور ریخته می شود تا کم کم شخص بی ذهن شده و کنترل اعمال خود را بدست بگیرد.

انتخاب ذکر مناسب:

می دانید هر ذکر،نام مقدس الهی است که از حروف تشکیل شده است.و هر حرف مخرج خاص خود را دارد.

علم تجوید یا مخارج حروف:بیست و هشت حرف الفبای عربی را در نظر بگیرید.حرف اول الفبا را بخوانید.آآآآآآ.

به درون خود تمرکز کنید.صدای ایجاد شده را در کجای بدن فیزیکی خود می شنوید.از میان قفسه سینه و شکم.

حرف دوم را بخوانید.ب.با دای این حرف لبهای شما بهم می چسبند و صدای آن از میان دو لب خارج می شود.پس مخرج یا محل خروج صدای حرف ب میان دو لب می باشد.به همین ترتیب می توانید مخرج تمام حروف را یک به یک پیدا کرده و آنها دسته بندی نمایدد.

حرف ح را ادا نمایید.متوجه می شوید که صدا از حلق و قبل از حنجره خارج می شود.

اکنون حرف ه را تلفظ کنید.برای ادای این حرف باید با ضربه نفس به ناف تلاش نمایید.صدای این حرف از پشت ناف شنیده می شود و نه از سینه و یا حلق و یا لبها.به همین علت این حرف مهمترین انتخاب برای اذکار است و با نام الهی «هو» نزدیکترین ارتباط را دارد.ناف در بدن مهمترین مرکز و کنبع قدرت محسوب می گردد و تکرار ذکر«هو» این مرکز را به فعالیت وا می دارد.با تکرار این ذکر،انرژی از پایین ترین قسمتهای بدن به سمت بالا پمپاژ می گردد و به سمت قفسه سینه و سپس بالاتر جریان می یابد.

برای انتخاب اذکار دیگر بهتر است آن نام الهی را با کلمه هو ادغام نمایید.

به طور مثال وقتی می خوانید یا حی یا حق یا هو، انرژی زیادی تولید و پمپاژ نمی گردد ولی هنگامیکه می خوانید هو الحی و هوالحق و هوالهو آهنگ بسیار قویتر و پر انرژی تری ایجاد می گردد که میدان مغناطیسی بدن را بسیار تقویت می کند.

مثال دیگر:یا قادر و یا مقتدر.اکنون بخوانید:هوالقادر هوالمقتدر.تکراز کنید.آهنگ بسیار زیبا و قدرتمندی ایجاد می شود.

به وسیله اذکار با خداوند ارتباط نزدیک برقرار می شود پس با عشق الهی و شور و شوق و شعف و اخلاص و صبر و حوصله به خدا عشق بورزید.به کلماتی که ادا می کنید و معنای آنها تجه کامل نمایید.ببینید چه اتفاقی در درون و اطراف شما در جریان است.

حروف غنه:حروف م-ن حروفی هستند که از ارتعاش صدا بر سقف دهان و فضای پشت بینی ایجاد می شوند و با تکرار صدای این حروف ارتعاش بسیار شدیدی در داخل فضای سر حس خواهید نمود.تمرین کنید.حرف م را کشیده بخوانید و بر محل خروج آن تمرکز نمایید م م م م م م م

ملاحظه می کنید لبها بر هم کمی فشرده شده و صوتی از فک بالایی و پشت بینی شنیده می شود.

سپس حرف ن را بخوانید و تمرین مایدد.ن ن ن ن

کم کم احساس می کنید لاله های گوش شما تکان می خورد.در ادامه این تمرینات در سر خود احساس مور مور شدن کرده و یا حرکت انرژی خاصی را حس می کنید که با استمرار آن تصور می کنید سر شما از دو طرف گوش در حال باز شدن است (مانند دو بال کفشدوزک از دو طرف وسعت می یابد). با نزدیک کردن دندانها به هم صدای شدیدی ارتعاش را در فضای دهان نیز می شنوید.

این تمرین،انرژی ای که در مرکز بدن وجود دارد را به سمت سر،بالا کشیده و سبب پاکسازی سینوسها و عفونت دندانها و روشن شدن و تقویت سوی چشم ها می گردد.هرچه بر این تمرینات مداومت بورزید احساس می کنید حبابهایی از پایه گردن در سر شما بالا می رود و شروع به ماساژدادن لایه های خفته مغز می کند.و در حالت تمرکز می توان با این انرژی پوست سر و ریشه های مو را شستشو داد و از تاج یا فرق سر به خارج هدایت نمود.

با انتخاب یکی از نامهای الهی که از چند حرف از حروف الفبا تشکیل شده است انرژی از پایین ترین بخشهای بدن(اسفل)به سمت بالا حرکت کرده و از محلهای خروج صدا(مخارج صدا)شروع به آزاد سازی می کند.

بدین تریب وجود این انرژی در میدان مغناطیسی بدن موجب می شود هاله اطراف تقویت شود و هر قدر خطوط انرژی در درون بدن همسو تر شده و با قدرت بیشتری به سمت بالا پمپاژ شود خطوط میدان مغناطیسی ای که از سر خارج می شود مسافت طولانی تری را به سمت بالا طی می کند و هاله اطارف شخص وسعت بیشتری می یابد.برای کسانی که قدرت بینندگی و بصیرت باطنی دارند این خطوط به شکل تارهای نورانی است که به شکل گیسوی بلند از سر خارج می گردد و با توجه به فرکانس ارتعاشی ای که دارد با منابع اصلی هم فرکانس خود اتصال می یابند و کانالهای ارتباطی شخص با منابع بالاتر انرژی را فراهم می سازند.

شاید دیده یا شنیده باشید که در گذشته،عارفان خود را در چاهی آویزان می کرده اند و در این حالت به ذکر اسماء الهی یا تلاوت آیات قرآن مجید می پرداختند.این عمل از آن جهت انجام می گرفته است تا انرژی،توسط نیروی جاذبه،از درون و مرکز بدن به پایین کشیده شده و آسانتر از سر شخص ذاکر خارج شود.این امر امروزه برای ما امکان پذیر نیست ولی نتیجه از هر دو مسیر،یکسان است.

بدیهی است شخص ذاکر بی ذهن است و گاهی بدون آنکه متوجه باشد با حرکت چرخشی دایره وار،این انرژی را به صورت امواج مارپیچ و حلزونی از درون خود به فضای اطارف می پراکند و میدان وسیعتری ایجاد می نماید.

در اینجا ذکر یک نکته حایز اهمیت است.

بستن شال کمر:در بسیاری از مکاتب قوانینی و مراسمی وجود دارد بدین ترتیب که برای رهرو آن طریقت به نشان تشرف یا ورود و عبور از مراحل مختلف،کمر می بندند و هر مرحله نیز دارای رنگ خاصی است(در ورزشهای رزمی شرقی که براساس عرفان و مکاتب شرقی استفاده می شود امروزه نیز رنگها همینگونه کاربرد دارد).برای خواندن اذکار الهی بهتر است شال پشمی سیاه رنگی به پهنای تقریبا 10 سانتیمتر تهیه شود و در چند لایه بر کمر طوری محکم بسته شود که از روی ناف عبور کند تا انرژی در این مرکز ذخیره بماند.این عمل برای پمپاژ انرژی از قسمت پایین بدن به طرف بالا بسیار مهم است و از فشار آمدن به مثانه و آلت تناسلی و باد فتق جلوگیری می نماید.

نور و انرژی و آگاهی را تجربه کنید.با این تلاش نیرویی که در ماده اسیر مانده است جان می گیرد،حرکت می کند،آزاد می شود و تغییر شکل می یابد.این انرژی با همراهی پرانا در بدن و مغز فعال می شود و سطوح خفته مغز،خصوصا نیمکره راست را بیدار می کند.با افزایش این جریان،اتصال به آگاهی رخ می دهد و با آن پیوند می یابد.تکرار تمرینات،سب انفجار و صعود نیروهای درونی شده و منجر به ایجاد ارتعاشات عالی تر می گردد و آگاهی و درک ما را با بدنهای لطیف تر که فرکانسهای بالاتری را دارا هستند مرتبط ساخته و تجربیات خاص تری را شاهد خواهیم بود.این تجربیات ناپایدارند اما برای رسیدن به حقایق درونی و مراتب روحانی،استعداد های نهفته را بیدار کرده آماده بهره برداری می کنند.

بدین ترتیب اگر ماده را در مرتبه پایین تر آگاهی یا چهره تغییر یافته آگاهی بدانیم،ضروری است ابتدا هر دو را به تجربه بشناسیم و این مسیر را دو طرفه تلقی کنیم.چنانچه آگاهی از بالاترین مراتب خلقت به مراتب پایین تر هستی وارد شده و غلیظ تر شده و به ماده تبدیل گردیده است پس ماده هم می تواند در سیر صعودی به فرکانسهای بالاتر دست یابد و دوباره به آگاهی تبدیل شود.اما در این تغییر و تحولات،آگاهی قدرت حلول کردن و تسخیر و تصرف در ماده را ندارد زیرا در طی این مسیر قوانینی بر عناصر تشکیل دهنده ماده تحمیل شده که ذاتا بر ساختار و غلظت ساختمان هستی حاکم گردیده است.

بدین ترتیب،هدف ما دستیابی به آن درجه از آگاهی است که قبل از فرا رسیدن مرگ و انتقال به جهان های دیگر بتواند در ماده نفوذ کند و آن را متحول نماید که این مرحله درک حقایق روحانی است.بعبارت دیگر شخص باید بتواند از جسم فیزیکی خود با بدنهای لطیف تر خود به راحتی ارتباط یابد و تجربیات فراحسی خود را گسترش دهد و در سیر این مراحل،آزادی و آگاهی را برای دیگر انسانها به ارمغان آورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۵