سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کودک» ثبت شده است


کنایه قابل تامل بچه های سوریه به بازی پوکمون

من در کفر نبل (منطقه ای جنگ زده در حومه ادلب در سوریه) هستم، مرا نجات دهید


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۳:۴۷

شیخ حسن جهرمی می‌گوید: در سالی که گذارم به جندی‌شاپور افتاد، سخنی از محمد مهتاب شنیدم که تا گور بر من تازیانه می‌زند. دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته، نخ می‌ریسد و ترانه‌ زمزمه می‌کند. 


گفتم ای مرد خدا، مرا عاشقی بیاموز تا خدا را همچون عاشقان عبادت کنم. 


محمد مهتاب گفت: نخست بگو آیا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟ 


گفتم: نه. 


گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچۀ خانه‌ات تو را از غصه‌های بی‌شمار فارغ کرده است؟


 گفتم: نه. 


گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟ 


گفتم: نه. 


گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟ 


گفتم: نه. 


گفت: هرگز زیر نم‌نم باران، آواز خوانده‌ای؟ 


گفتم: نه. 


گفت: هرگز به آسمان نگریسته‌ای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟


 گفتم: نه. 


گفت: هرگز خندۀ کودکی نازنین، تو را به خلسۀ شوق برده است؟


 گفتم: نه. 


گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بی‌خود کرده است که اگر نشسته‌ای برخیزی و اگر ایستاده‌ای بنشینی؟


 گفتم: نه. 


گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا کوشش مورچه‌ای، اشک شوق از دیدۀ تو سرازیر کرده است؟


گفتم: نه. 


گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان است و بگریی چون دیگری گریان است؟ 


گفتم: نه. 


گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف می‌کنی، چشم دوخته‌ای؟ 


گفتم: نه.


 گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شده‌ای؟ 


گفتم: نه. 


گفت: هرگز دست بر روی خویش کشیده‌ای و با چشم و گوش و ابروی خویش معاشقت کرده‌ای؟ 


گفتم: نه.


 گفت: از من دور شو ای ملعون که سنگ را عاشقی می‌توان آموخت، تو را نه. 


رضا بابایی


💠💠💠💠💠💠💠💠


◀داستانهای آموزنده 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۲۲:۵۸

اولادکم فتنه-فرزندان شما آزمایشند

اولادکم فتنه این یعنی عامل آزمایش آنها بروز و نتیجه زندگی با همسر و هدیه ای الهی است در طول مسیر زندگی در صورت از دست دادن وی فرد نباید خود را ببازد و سالمند شود فرزند برای افزایش ایمان باید باشد نه عامل گناه فرزند باید بلوغش مورد احترام واقع شود و آموزش داده شود و آرام آرام به استقلال برسد در بحث پیر شدن فقط ملاک اجتماعی یا پیری ظاهری نیست این یک فرآیند فیزیکی نیز بحث می شود و متعلق به جهان ماده است و در ابعاد ژنتیک بازهم مجموعه تناقضاتی را به وجود می آورد که جهش را رد می کند در ضمن حتی در بحث روحی هدف فقط استقلال بخشیدن به کارما و یا قدرت روح بر جسم نیست بلکه بحث ولایت بر نسل و قوم علاوه بر فرد حتی در حین حیات هم بحث می شود که کلا با ژنتیک حداقل تا الان نمی خواند زندگی دنیایی دارای واژه خاص و به نوعی کلیدواژه می باشد که دارای بحث خیلی خیلی خیلی زیادی است اما فقط به گفتن آن بسنده می کنیم کلمه مورد نظر گاو می باشد

—  اولادکم فتنه

—  افسردگی پس از زایمان کشته شدن فرزندان توسط شامپانزه

—  کودکانی که به بلوغ نمی رسند،کودکی که خضر کشت

—  بیمار شدن و پیری به خاطر فرزند

—  شناخت فرزند تازه به دنیا آمده و حتی تعیین ژنتیک

—  بچه دار شدن و افزایش توانایی باروری و همچنین بالا بردن رضایت روحی روانی افراد

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۰۷:۵۱