سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست


اگر بخونید ممنون می شم
اگر بخونید و نظر هم بدید خیلی بیشتر ممنون می شم

توضیحات بیستر در بخش های درباره من و تماس با من در نوار بالای وبلاگ قابل مشاهده است
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۶ آذر ۰۳، ۲۳:۱۹ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    😂👌

۳۶۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ب.ظ

سرش بره قولش هم نمی ره

روی دستش "پسرش"رفت ولی"قولش نه"

نیزه ها تا "جگرش"رفت ولی "قولش نه" 

این چه خورشید غریبیست که باحال نزار.

پای "نعش قمرش" رفت ولی"قولش نه" 

شیرمردی که در آن واقعه "هفتاد ودوبار"   

دست غم بر"کمرش"رفت ولی "قولش نه"    

هرکجا مینگرم نام حسین است وحسین.   

ای دمش گرم "سرش"رفت ولی"قولش نه"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۰
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ق.ظ

مادران دسته گل به آب می دهند

مادرها همیشه دسته گل به آب می دهند...

مادر موسی به نیل

ام البنین به علقمه

۱۷۵ مادر به اروند

😭

😭

😭



شادی روح همه شهیدان

 صلوات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۶
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ق.ظ

پند آیت الله مجتهدی

آیت الله مجتهدی تهرانی :


اولین عملی که باعث خوب شدن کار و بار انسان می شود، "راضی نگه داشتن پدر و مادر" است. 

✌دومین عمل "نماز اول وقت" است. نماز اول وقت در اینکه کارتان خوب شود موثر است. کسانی که به هر دری می زنند ولی کارشان درست نمی شود برای اینست که نماز اول وقت نمی خوانند. 


✅جوانها به شما توصیه می کنم اگر می خواهید هم دنیا داشته باشید و هم آخرت، نماز اول وقت بخوانید.

زغالهای خاموش را،

کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود...

همنشینی اثر دارد.

ما هم اگر کنار کسانی بشینیم،

که روشنند و نورانیت و حرارتی دارند،

ما هم نورانیت و حرارتی میگیریم...

ماهم مثل زغال خاموشیم.


یکی از حرفهای جانسوز اهل جهنم این است:

"یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا"

وای برمن...

ای کاش با فلانی رفیق نبودم و با او نمی نشستم،

او تاریک بود و مرا مثل خود تاریک کرد.


قران کریم سوره فرقان آیه28

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۱
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

زیبایی

➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰

🔴 ««بهترین زیبایی های خلقت»» 

🔺 زیباترین کلام:بسم الله...

🔺زیباترین تکیه گاه:خدا

🔺زیباترین دین:اسلام

🔺زیباترین خانه:کعبه

🔺زیباترین بانگ:تکبیر

🔺زیباترین آواز:اذان

🔺زیباترین ستون:نماز

🔺زیباترین معجزه:قرآن

🔺زیباترین سوره:حمد

🔺زیباترین قلب:یاسین

🔺زیباترین عروس:الرحمن

🔺زیباترین محافظ:آیةالکرسی

🔺زیباترین عمل:عبادت

🔺زیباترین زیارت:خانه خدا

🔺زیباترین منزل:بهشت

🔺زیباترین مهاجر:هاجر

🔺زیباترین صابر:ایوب(ع)

🔺زیباترین معمار:ابراهیم(ع)

🔺زیباترین قربانی:اسماعیل(ع)

🔺زیباترین مولود:عیسی(ع)

🔺زیباترین جوان:یوسف(ع)

🔺زیباترین انسان:پیامبراسلام

🔺زیباترین پارسا:علی(ع)

🔺زیباترین مادر:زهرا(س)

🔺زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع)

🔺زیباترین شهید:امام حسین(ع)

🔺زیباترین ساجد:امام سجاد(ع)

🔺زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع)

🔺زیباترین استاد:امام صادق(ع)

🔺زیباترین زندانی:امام کاظم(ع)

🔺زیباترین غریب:امام رضا(ع)

🔺زیباترین فرزند:امام جواد(ع)

🔺زیباترین راهنما:امام هادی(ع)

🔺زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع)

🔺زیباترین منتقم:امام زمان(عج)

🔺زیباترین عمو:حضرت عباس(ع)

🔺زیباترین عمه:حضرت زینب(ع)

🔺زیباترین سرباز:علی اکبر(ع)

🔺زیباترین غنچه:علی اصغر(ع)

🔺زیباترین شب سال:شب قدر 

🔺زیباترین سفر: حج 

🔺زیباترین محل تولد:کعبه

🔺زیباترین لباس: احرام

🔺زیباترین ندا: فطرت 

🔺زیباترین سرانجام: شهادت 

🔺زیباترین جنگ: نفس عماره

🔺زیباترین ناله: نیایش

🔺زیباترین اشک: اشک از توبه

🔺زیباترین حرف: حق

🔺زیباترین حق: گذشت 

🔺زیباترین نیکی: به پدرومادر

🔺زیباترین آغوش: آغوش مادر

🔺زیباترین رحمت: باران

🔺زیباترین سرمایه: زمان

🔺زیباترین لحظه: پیروزی

🔺زیباترین کلمه: محبت

🔺زیباترین یادگاری: نیکی

🔺زیباترین عهد: وفا

🔺زیباترین دوست: کتاب

🔺زیباترین کتاب: قرآن 

🔺زیباترین زینت: ادب

🔺زیباترین روزهفته: جمعه

🔺زیباترین خاک: تربت کربلا

🔺زیباترین ابزار: قلم

🔺زیباترین روزسال: مبعث

🔺 زیباترین بیابان: عرفات

🔺 زیباترین مزار: شش گوشه

🔺زیباترین شعار: صلوات

🔺زیباترین قبرستان: بقیع

🔺زیباترین زمین: کربلا

🔺زیباترین آرزو: فرج مهدی

🔺🌹 زیباترین پایان: التماس دعا


🌸🌸🌸🌸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۹
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ق.ظ

توی کیسه سوراخ نریز!

فوق‌العاده زیبا و مفهومی!


آیت الله مجتهدی تهرانی:


وضو می‌گیری، اما در همین حال اسراف می‌کنی

نماز می‌خوانی اما با برادرت قطع رابطه می‌کنی

 روزه می‌گیری اما غیبت هم می‌کنی

صدقه می‌دهی اما منت می‌گذاری

بر پیامبر و آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی

دست نگه دار بابا جان!


ثواب‌هایت را در کیسهٔ سوراخ نریز.....


چه تعبیرزیبایی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۷
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۵ ق.ظ

یکی از بهترین روشهای خود سازی

بهترین روش برای خودسازی


اول مشارطه است

یعنى ، صبح انسان با خودش شرط کند که آن روز، وظایف دینی اش را به خوبى انجام دهد و از گناهان نیز بپرهیزد.


دوم مراقبه است

یعنى ، در طول روز مراقب خود و اعمالش باشد تا از آنچه با خود عهد کرده تخطى نکند.


سوم محاسبه است

که در آخر شب، به حساب کارهاى خود برسد ؛ بررسى کند که چــه مـقـدار بــه وظایف خویش عمل کــرده و چــه مقدار کوتاهى داشته است.


چهارم معاتبه است

(برخى از علماى اخلاق این مرحله را براى محاسبه ذکر کرده ‏اند.) یعنى ، اگر انسان در محاسبه مـتـوجــه اشـتباهاتى در رفتارش شـــد ، خــود را تنبیه کند تا لغزش ‏هایش جبران شود مثلا، خود را ملزم کند که روز بعد را روزه بگیرد یا مبلغى انفاق کند یا قدرى قرآن تلاوت نماید یا کار خیر دیگرى انجام دهد تا مافات جبران شود.


اما در مساله محاسبه، آنچه بیش از همه اهمیت دارد ، نقش حساب کشیدن از خویش است ؛ اگر کار خوبى انجام داده ‏بودیم ، خــدا را شکر کنیم و توفیق ادامه آن را بخواهیم و اگر قصور ورزیده بودیم،استغفار کنیم و به فکر ترک آن بیفتیم.


رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اى ابوذر! پیش از آنکه به حسابت برسند، خودت به حساب خود برس، که این کار، حساب فرداى تو را آسان تر مى کند. و پیش از آنکه تو (و عمل تو) را وزن کنند، خودت را وزن کن و آماده عرضه بزرگ باش، آن روز که تو را عرضه مى کنند و آن روز، هیچ کار پنهانى بر خداوند پوشیده نمى ماند.

وسائل الشیعه جلد 117 ص 379


امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: هر کس که هر روز از خودش حساب رسى نکند از ما نیست. پس اگر کار نیک انجام داده باشد، از خداوند بخواهد که افزون ترش کند، و اگر بد کرده باشد، از خدا آمرزش بطلبد و به سوى او توبه کند.

وسائل الشیعه جلد11 ص 377

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۵
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ

چهار حکایت کوتاه

چهار حکایت کوتاه

👌از کاسبی پرسیدند:

چگونه در این کوچه ی پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟ 

گفت:آن خدایی که فرشته ی مرگش

مرا در هر مکانی که باشم پیدا میکند

چگونه فرشته ی روزیش مرا گم میکند

👌پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری می رود

پدر دختر می گوید:

تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمیدهم

پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود

پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر می گوید:

انشاءالله خدا او را هدایت میکند

دختر میگوید:

پدرجان

مگر خدایی که هدایت میکند

با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟

👌از حاتم پرسیدند بخشنده تر از خود دیده ای

گفت:آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود

یکی را شب برایم ذبح کرد

از طعم جگرش تعریف کردم

صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم

کباب کرد

گفتند تو چه کردی؟

گفت:

پانصد گوسفند به او هدیه دادم

گفتند پس تو بخشنده تری

گفت نه چون او هر چه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او

دادم

👌عارفی را گفتند : 

خداوند را چگونه میبینی؟!

گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم رامیگیرد...✋

یادخدارافراموش نکنیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۷
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ

معجزه محبت

روزی دختری به کلاس ما آمد که صورتی زشت، موهایی کم پشت و صورتی سبزه داشت. دندان های او هم تناسبی با گونه هایش نداشت.

روز اول در مدرسه، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند.

نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت.

او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:

می دونی زشت ترین دختر این کلاسی؟

یک دفعه کلاس از خنده ترکید.

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند.

اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش گفت:

اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.

همین جمله موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند. او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند.

او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و...

یکی از دبیران را خوش خلق ترین معلم دنیا صدا می زد و مستخدم مدرسه را هم محبوب ترین همیار دانش آموزان.

واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد.

مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت.

آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود.

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم.

پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری­ اش رفتم، دلیل علاقه ­ام را جذابیت سحرآمیزش می دانستم.

و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:

برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.

روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟

همسرم جواب داد:

من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم.

و به خاطر محبت او، روز بعد، مادرم نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.

" ارنستو چه گوارا"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۶
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ب.ظ

لب

لب‌های تو لب نیست !

عذابی ست الهی !!!!

باید که عذابی بِچِشم گاه به گاهی !!!!

در لحظه‌ی دیدار تو !!! گفتم که بعید است

چشمان تو من را نکشاند 

به تباهی !!!!

لب‌های تو نایاب‌تر از آب حیات است !!!!

تو سوزن پنهان شده در 

خرمن کاهی !!!!

اینکار خدا بوده که یکباره 

بیفتد

در تُنگ بلور شب من مثل تو 

ماهی !!!!

ای شاخه نبات غزل حافظ شیراز !!!! 

وای وای وای معشوقه‌ی

مایی،،،،چه بخواهی چه نخواهی !!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۴
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ

درسهای مهم زندگی

درسهای مهم زندگی 


١_ چیزی که سرنوشت انسان را می سازد “استعدادهایش” نیست ، “انتخابهایش” است … 


٢_ برای زیبا زندگی نکردن، کوتاهی عمر را بهانه نکن؛ عمر کوتاه نیست، ما کوتاهی می کنیم... 


٣_ هنگامی که کسی آگاهانه تو را نمی فهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن ...


 ۴_ بر آنچه گذشت، آنچه شکست آنچه نشد، آنچه ریخت، حسرت نخور، زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد...


۵_ تحمل کردن آدمهایی که ادعای منطقی بودن دارند سخت تر از تحمل آدمهای بی منطق است...


۶_ موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر می‌داریم به نظرمان میرسند!


٧_ اگر میخواهی دروغی نشنوی، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن... 


٨_ به خاطر داشته باش هرگاه به قله رسیدی همزمان در کنار دره ای عمیق ایستاده اى...


 ٩_ هرگز با یک آدم نادان مجادله نکنید، تماشاگران ممکن است نتوانند تفاوت بین شما را تشخیص دهند...


 شاد باشید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۳
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ب.ظ

انتظار

انتظاری که از آن سخن گفته اند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست،


انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی_امام_زمان آماده کنیم.


سربازی_امام_زمان کار آسانی نیست.


سربازی منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد مبارزه کند،


احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشن_بینی دارد.



مقام_معظم_رهبری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۱
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ب.ظ

اندیشه زیبا

دکتر امیرعلی بابایی در کتاب تجسم خلاق میگوید:به خود بگویید عالی هستید تا عالی شوید.

وبه خاطر داشته باشید که هرچه بگویید همان می شود .

ضمیر شما بدن شمارا می سازد وبدن شما ضمیر شما را.

"یک اندیشه ی زیبا ومثبت ،یک بهشت را در زندگی می سازد….

ویک اندیشه منفی ویاس آور جهنمی را در دنیای انسان خلق می کند… .

انسانها آنچه را بیندیشند خلق می کنند."

شاد باشید ، مثبت باشید والبته عالی.

ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﮑﺴﻮﻝ؛

ﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺕ 40 ﺳﺎﻟﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ

ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ :

"ﻫﺮﮔﺰ ﻇﺎﻫﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺎﻃﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﮑﻨﯿﺪ "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۰
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ب.ظ

عذر برادر

عذر برادرعذر برادر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۱۸
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

جملاتی ناب از موفق ترین انسانها

جملاتی ناب از موفقترین انسانها.....


بیل گیتس:

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید

این اشتباه شما نیست

اما اگر فقیر بمیرید

این اشتباه شما است

 


سوآمی ویوکاناندن:

در یک روز اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید

می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید


ویلیام شکسپیر:

سه جمله برای کسب موفقیت

بیشتر از دیگران بدانید

بیشتر از دیگران کار کنید

کمتر انتظار داشته باشید


 

آلن استرایک:

در این دنیا خود را با کسی مقایسه نکنید

در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید


 

توماس ادیسون:

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام

من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود


 

لئو تولستوی:

هر کس به فکر تغییر جهان است

اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست


 

آبراهام لینکلن:

همه را باور کردن خطرناک است

اما هیچکس را باور نکردن خیلی خطرناکتر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۳
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۱ ق.ظ

در فواید روزه

◀ازم پرسید: 

رمضانِ امسال،توی اینهمه گرما، روزه میگیری؟؟؟

گفتم: آره حتما میگیرم...


◀گفت:ولی کدوم پزشک اینهمه سختی را برای بدن تایید میکنه؟؟؟

گفتم: همون پزشکی که وقتی همه پزشکان جوابت کردن، برات معجزه میکنه !!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۱
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۰ ق.ظ

داستانی از جان بلانکارد سیرت یا صورت

متنی فوق العاده زیبا:




"جان بلانکارد” از روی نیمکت برخاست

لباس ارتشی اش را مرتب کرد 

و به تماشای انبوه مردم 

که راه خود را از میان ا یستگاه قطار بزرگ مرکزی پیش می گرفتند 

مشغول شد.

او به دنبال دختری می گشت 

که چهره ی او را هرگز ندیده بود 

اما قلبش را می شناخت

دختری با یک گل سرخ.

از سیزده ماه پیش دلبستگی‌اش به او آغاز شده بود.

از یک کتابخانه ی مرکزی در فلوریدا, 

با برداشتن کتابی از قفسه 

ناگهان خود را شیفته و مسحور یافته بود.

اما نه شیفته ی کلمات کتاب ..

بلکه شیفته ی یادداشتهایی با مداد, 

که در حاشیه ی صفحات آن به چشم می‌خورد.

دست خطی لطیف که بازتابی از ذهنی هوشیار و درون بین 

و باطنی ژرف داشت.

در صفحه ی اول ” جان” توانست نام صاحب کتاب را بیابد: 

“دوشیزه هالیس می نل"

با اندکی جست و جو و صرف وقت  

توانست نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند.

” جان ” برای او نامه ای نوشت و ضمن معرفی خود 

از او درخواست کرد که به نامه نگاری با او بپردازد. 

روز بعد جان سوار کشتی شد 

تا برای خدمت در جنگ جهانی دوم عازم شود.

در طول یکسال و یک ماه پس از آن , 

آن دو به تدریج با مکاتبه و نامه نگاری به شناخت یکدیگر پرداختند.

هر نامه همچون دانه ای بود 

که بر خاک قلبی حاصلخیز فرو می افتاد 

و به تدریج عشق شروع به جوانه زدن کرد. 

 جان درخواست عکس کرد،

ولی با مخالفت ” میس هالیس ” روبه رو شد. 

به نظر هالیس اگر ” جان ” قلبا به او توجه داشت 

دیگر شکل ظاهری اش نمی توانست برای او چندان با اهمیت باشد. 

ولی سرانجام روز بازگشت ” جان ” فرا رسید 

آن ها قرار نخستین ملاقات خود را گذاشتند : 

۷ بعد الظهر در ایستگاه مرکزی نیویورک. 

هالیس نوشته بود : 

" تو مرا خواهی شناخت 

از روی گل سرخی که بر کلاهم خواهم گذاشت ." 

بنابراین راس ساعت ۷ بعدالظهر ” جان ” به دنبال دختری می گشت 

کهقلبش را سخت دوست می داشت 

اما چهره اش را هرگز ندیده بود.

ادامه ی ماجرا را از زبان خود " جان " بشنوید: 

 زن جوانی داشت به سمت من می‌آمد, 

بلند قامت و خوش اندام

موهای طلایی‌اش در حلقه‌های زیبا ، 

کنار گوش‌های ظریفش جمع شده بود.

چشمان آبی رنگش به رنگ آبی گل ها بود

و در لباس سبز روشنش به بهاری می مانست 

که جان گرفته باشد

من بی اراده به سمت او قدم برداشتم , 

کاملا بدون توجه به این که او آن نشان گل سرخ را 

بر روی کلاهش ندارد. 

اندکی به او نزدیک شدم . 

لب هایش با لبخند پرشوری از هم گشوده شد

اما به آهستگی گفت ” ممکن است اجازه دهید عبور کنم ؟" 

بی‌اختیار یک قدم دیگر به او نزدیک شدم و

در این حال میس هالیس را دیدم. 

تقریبا پشت سر آن دختر ایستاده بود 

زنی حدودا 50 ساله ..

با موهای خاکستری رنگ که در زیر کلاهش جمع شده بود. 

اندکی چاق بود و 

مچ پای نسبتا کلفتش توی کفش های بدون پاشنه جا گرفته بودند.

دختر سبز پوش از من دور می شد و 

من احساس کردم که بر سر یک دوراهی قرارگرفته ام.

از طرفی شوق و تمنایی عجیب 

مرا به سمت آن دختر سبز پوش فرا میخواندو

از سویی علاقه ای عمیق به زنی 

که روحش مرا به معنای واقعی کلمه مسحور کرده بود 

به ماندن دعوتم می کرد. 

او آن جا ایستاده بود با صورت رنگ پریده و چروکیده اش 

که بسیار آرام و موقر به نظر می رسید.

و چشمانی خاکستری و گرم که از مهربانی می درخشید.

دیگر به خود تردید راه ندادم. 

با کتاب جلد چرمی آبی رنگی که در دست داشتم 

و در واقع نشان معرفی من به حساب می آمد جلو رفتم.

از همان لحظه فهمیدم که دیگر عشقی در کار نخواهد بود.

اما چیزی به دست آورده بودم که ارزشش حتی از عشق بیشتر بود.

دوستی گرانبهایی که می توانستم همیشه به آن افتخار کنم. 

به نشانه ی احترام و سلام خم شدم 

و کتاب را برای معرفی خود به سوی او دراز کردم. 

با این وجود وقتی شروع به صحبت کردم 

از تلخی ناشی از تاثری که در کلامم بود متحیر شدم.

من ” جان بلانکارد” هستم و شما هم باید دوشیزه می نل باشید. 

از ملاقات شما بسیار خوشحالم 

ممکن است دعوت مرا به شام بپذیرید؟

چهره ی آن زن با تبسمی شکیبا از هم گشوده شد

و به آرامی گفت: فرزندم من اصلا متوجه نمی‌شوم!

ولی آن خانم جوان که لباس سبز به تن داشت 

و هم اکنون از کنار ما گذشت..

از من خواست که این گل سرخ را روی کلاهم بگذارم 

و گفت اگر شما مرا به شام دعوت کردید باید به شما بگویم که

او در رستوران بزرگ آن طرف خیابان منتظر شماست.

او گفت که این فقط یک امتحان است!f

ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺷﻌﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻬﻮﺕ،

ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺷﻬﻮﺕ ﺩﺍﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻌﻮﺭ،

ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺭﺍ ....

ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻌﻮﺭﺵ ﺑﻪ ﺷﻬﻮﺗﺶ ﻏﻠﺒﻪ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ،

ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻬﻮﺗﺶ ﺑﺮ ﺷﻌﻮﺭﺵ ﻏﻠﺒﻪ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﭘﺴﺖ ﺗﺮ

ﭘﺲ ﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ؛ ﺩﺭﯾﺎﺏ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ؟ 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۰
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ق.ظ

یه روز

چند تا جوک خواندنی?

👇👇👇


جک های فوق العاده جالب

حتما تا اخر بخونید :


- یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره

> عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره


- ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست

- مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من

- بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم

- اینها را هم میشود خورد

> این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی ره 

...........................


- یه روز یه ترکـــه میره جبهه

 بعد از یه مدت فرمانده میشه

 یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش

جواب میده کدوم داداشم؟

 اینجا همه داداش من هستن

- اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد

- اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری

 ..........................


- به یه ترکه گفتند کتابی بنویس

- ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد و بیش از ده

- هزار کتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت

- او برای یافتن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و ... سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی نوشت

- این ترکه کسی نبود جز علامه امینی و آن کتاب نیز همان الغدیر بود

 .........................

- یه روز یه ترکه داشته ذکر میگفته

- در وسط ذکر هنوز تمام نشده بود که یک حوری بهشتی با جامی در دست از سمت

- راست او می آید و جام شراب بهشتی را تعارف میکند

 اما چون ذکر هنوز تمام نشده بود ترکه به حوری اعتنا نمیکنه

حوری از سمت چپ میآید ولی بازهم ترکه اعتنا نمیکنه و حواسش را جمع ذکر حقتعالی میکند

- تا اینکه حوری از نظر ناپدید میشه و ترکه بالاخره ذکر خدا را همانگونه که

 استادش گفته بود کامل میکنه

 این ترکه کسی نبود جز علامه طباطبایی...

.

.

پس از این به بعد قبل از جک تعریف کردن حواسمون باشه چه کسانی رو به سخره می گیریم

یه روز یه لره،،،،

،

،

،

،


یه لره میشه شهید بهنام محمدی .اولین نوجوان 13 ساله شهید راه وطن


یه لره میشه اریوبرزن فرمانده ارتش داریوش


یه لره میشه سردار بی بی مریم بختیاری فرمانده سپاه بختیاری


یه لره میشه دکتر عبدالحسین زرین کوب


یه لره هم میشه دکتر ملک حسینی تنها پزشک پیوند کبد در آسیا


یه لره میشه بانو قدم خیر رهبر مبارزان عشایر در مقابل انگلیس


یه لره میشه مهرداد اوستا نویسنده و شاعر


یه لره میشه محسن رضایی از فرمانده سپاه در هشت سال دفاع مقدس 


یه لر ه میشه کریم خان زند......


یه لره میشه حسین پناهی که یادش در خاطره ایرانیان زنده می مونه


یه لره میشه باباطاهر


یه لره میشه علی مردان خان که به ارتش رضا خان میگه هر عقابی بخواهد از آسمان این کشور عبور کند باید پرهایش را باج بدهد


یه لره میشه پرفسور موسیوند و قلب مصنوعی رو اختراع میکنه


یه لره میشه قیصر امین پور


یه لره میشه سردار اسعد بختیاری فاتح تهران


یه لره میشه آیت الله العظمی بروجردی مرجع بزرگ شیعیان


یه لره میشه پرفسور کرم زاده استاد جهانی ریاضی


یه لره میشه احسان کامرانی استاد دانشگاه هاروارد و مخترع قرنیه مصنوعی چشم


یه لره میشه پرفسور باهر مغز سوم فیزیک جهان


یه لره میشه پرفسور جعفر شهیدی،،،


و،،،،،


 یه روزی یه ترکه...

یه روزی یه عربه...

یه روزی یه قزوینیه...

یه روزی یه آبادانیه...

یه روزی یه اصفهانیه...

یه روزی یه دزفولیه...

یه روزی یه شمالیه...

یه روزی یه شیرازیه...

.

.

.

.

.

.

.

.

.


لره...........شهید محمد بروجردی بود

ترکه.......... شهید مهدی باکری بود

عربه......... شهید علی هاشمی بود

قزوینیه...... شهید عباس بابایی بود

آبادانیه...... شهید طاهری بود

اصفهانیه.... شهید ابراهیم همت بود

دزفولیه......شهیدبابایی بود

شمالیه...... شهید شیرودی بود

شیرازیه...... شهید عباس دوران بود

"شادی روح همه مردای بی ادعای وطنمون 


🌼🌼🌼🌸🌼🌼🌼🌼 


🌿🌼 به امید روزی که یادبگیریم به همدیگردرهرپوشش وقومیت احترام بگذاریم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۱۸
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۶ ق.ظ

در مورد جک سازی علیه آیت الله مکارم شیرازی

بازی کردن فوتبال حرام است!

هدیه دادن گل به دیگران حرام است!

بستن کمربند ایمنی حرام است!

شستن گوشت قبل از پختن آن حرام است!

خلوت کردن پدر با دخترش حرام است!

.

.

.

.

.

.

.

.

.


⚠ دوست عزیز! این فتاوا متعلق به آیت الله مکارم شیرازی نیستند!! 


⚠ این فتاوا همگی از سوی مفتی های وهابی صادر شده اند و هیچ کدام جوک نیستند. این ها عین واقعیت اند.


❓اما چرا با ما کاری کردند که با دیدن این فتاوای عجیب و مسخره، به یاد یک مرجع تقلید شیعه بیفتیم؟!

 دلیل این همه جوک که برای آیت الله مکارم می سازند چیست؟!


🔴 حواسمان را از اصل ماجرا پرت کردند... دشمنان اهل بیت چقدر لذت می برند با دیدن این کارهای ما... ما که به جای خندیدن به این فتاوای واقعی و مضحک وهابیت پلید، به جوک های ساختگی علیه یک عالم بزرگوار شیعه می خندیم.


⁉ و اما چرا آیت آلله مکارم شیرازی به عنوان سوژه ی این بازی خطرناک انتخاب شد؟!


🔵 چون ایشان در طول عمر پر برکتش بارها و بارها در مباحث مفصلی به نقد وهابیت پرداخته اند و با دلایل روشن و محکم مبانی وهابیت را رد کردند.


🔵 در سخنرانی های مختلف مکررا درباره خطر تفکر وهابیت به جوانان هشدار داده اند و در این باره روشنگری کرده اند.


🔵 در باره پدیده شوم وهابیت کتاب نوشته اند.


 

🔵 بارها به صورت رسمی علمای وهابی را به مناظره در یکی از شبکه های بین المللی - با پخش زنده - دعوت کرده اند.

و طرف مقابل که مطمئن بود توان مقابله علمی با این دانشمند فرهیخته را ندارد حاضر به مناظره نشد تا رسوا نشود...


✅ دلیل این همه دشمنی را فهمیدید؟! ما به جوک هایی می خندیم که در آن یک مرجع عظیم الشان شیعه مورد تمسخر قرار می گیرد ... آن هم با فتواهای خنده دار و حرام کردن همه چیز... در حالی که این وهابیت است که همه چیز را حرام می کند... و این شخصیتی همچون آیت الله مکارم است که دربرابر این همه بدعت و جهالت می ایستد.


⚠⚠⚠ شان مرجعیت شیعه را کم می کنند که اگر یک روز فتوایی شبیه به تحریم تنباکو صادر شد همه به آن بخندیم.


🔴 و طراح این نقشه های پلید همان کسانی هستند که زیارت قبر پیامبران و امامان را حرام می دانند. 

همان هایی که کشتار شیعیان علی علیه السلام را راه رسیدن به بهشت می دانند...


همان هایی که آیت الله العظمی مکارم شیرازی فرمود تعالیمشان منشا ایجاد گروه های تکفیری و جنایتکاری هم چون داعش است.


همان هایی که دستشان به خون مردم مظلوم یمن آلوده است...


✅ بیایید قبل از خندیدن هایمان کمی به ریشه ی ماجرا فکر کنیم...






سلام مدتهاست که در بین پیامکهای شوخی و خنده در گروه هایی مثل لاین و سایر شبکه های مجازی که اغلب بی در و پیکر هستند و مدیریت خاصی هم ندارند مثل لاین و وایبر(این شبکه ها گروه بدون مدیر اداره می شوند)و حتی شبکه های اجتماعی دیگر طنزهایی تحت عنوان توهین به مراجع رواج پیدا کرده است که بیشترین آنها متوجه چند چهره ی سرشناس است شاخص ترین آنها از نظر مرجعیت آیت الله العظمی مکارم شیرازی است که بیشترین توهین به ایشان در مورد حرام کردن لذت ها می باشد این نکته برای خود من هم جالب شد تا ببینم چرا اینقدر به ایشان که مرجع تقلید من هم هستند توهین می کنند در متنی جالب دلایل خوبی را متوجه شدم نکات اصلی اینجاست که اتفاقا ایشان در مورد احکام رویکرد خیلی هوشمندانه ی فقه پویا را دارند و در مسایلی علل الخصوص در حکم موسیقی از جمله ی کامل ترین نظرات را دارند و حکم ایشان در این مورد و احکام دیگر تا حدی مثل حکم عدم حرمت شطرنج امام خمینی یا حکم عدم ایراد نصب مجسمه یا نقاشی است ایشان با نگارش کتاب جوانان را دریابیم نشان دادند که فهم و علاقه ی زیادی به جوان و دوران جوانی دارند و مشکلات آنها بالاخص ازدواج را درک می کنند حضور پررنگ ایشان در رسانه ها علل الخصوص شبکه دو یعنی شبکه کودک و نوجوان و مجله رشد از خصوصیات شاخص این روحانی مبارز و انقلابی است ایشان کتابهایی نیز حتی در زمینه علوم نوین دارند که اغلب آنها را نخوانده ایم و اطلاعی نداریم همچنین کتابهای مسایل روز دیگر مثل اسلام و برده داری و مسایل -مشکلات-جنسی این ویژگی ها باعث شد تا ایشان جزو محبوب ترین مراجع تقلید برای انتخاب شدن برای جوانان ده بیست سال اخیر بشوند ایشان حضور پررنگی را نیز در شبکه های اجتماعی و صدا و سیما در داخل و خارج دارند مهمترین نکته ای که ایشان را در خط هجمه ترور فرهنگی دشمنان نظام و ولایت قرار داده است دفاع ایشان و حمایت از نظام و ولایت مطلقه فقیه است و اینکه در تمامی انتخابات نه تنها شرکت بلکه بر مقلدین نیز رای دادن را واجب دانسته اند و رنگ شفاف ایشان در زمان فتنه در ضمن جهت گیری های ایشان به طور کاملا صریح در مقابل تکفیری ها و زیر سوال بردن خط مشی آنها و فتاوای مسخره حرمت های کلی آنها نیز عامل عناد و ایجاد این نوع سبک دشمنی با ایشان گردیده است بیایید دشمنان نظام را بشناسیم که چرا اینگونه جوک ها می سازند تا توجه نسل جوان را از ایشان دور سازند نکته جالب تر رسانه های اجتماعی مثل اینترنت و ماهواره ها این است که چرا این هجمه ها به جریاناتی مثل جریان شیرازیها وارد نمی شود و مثلا قمه زنی یا نفاق افکنی آنها مورد تمسخر یا ریزبینی قرار نمی گیرد یا آنها هستند که اسلام راستین توسط نظام سلطه علل الخصوص انگلیس معرفی می شوند از موارد خاص دیگر که قابل اشاره است اینکه اولین و قاطع ترین جهت گیری در مساله حوادث فرودگاه جده توسط ایشان بیان شد و از مسوولین تقاضای پیگیری کردند و از نظر فقهی و احکام نیز ایشان مصرف دخانیات را حرام اعلام کرده اند که خیلی ها خوششان نمی آید.در ضمن شاید طرح این مساله درست نباشد و در هر صورت ملاک انتخاب مرجع اعلمیت آن مرجع است ولی اگر میزان سختگیری در احکام را هم بسنجیم ایشان اتفاقا جزو سهل گیر ترین مراجع هستند.



newlovelyvoice.blog.ir

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۱۶
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ق.ظ

بهترین

بسم الله الرحمن الرحیم‌


از دانایی پرسیدم 

نظر شما در مورد مولا علی (ع) چیه؟


ایشان پرسید : بهترین مکان کجاست ؟

گفتم : مسجد


پرسید : بهترین جای مسجد کجاست ؟

گفتم : محراب


پرسید : بهترین عمل چیه؟

گفتم : نماز


پرسید : بهترین نماز ؟

 گفتم نماز صبح 


پرسید : بهترین قسمت نماز؟

 گفتم: سجده


پرسید : بهترین قسمت بدن ؟ 

گفتم : سر


پرسید : بهترین قسمت سر ؟ 

گفتم پیشانی


پرسید : بهترین ماه؟

 گفتم رمضان


پرسید : بهترین شب؟ 

گفتم شب قدر


پرسید : بهترین نحوه مردن ؟

 گفتم شهادت


آنوقت به من گفت :

 مولا علی در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ودر حال نماز ، 

نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !


یعنی هنوز مات و مبهوت این نتیجه گیری بسیار زیبا هستم‌


هدیه کنید به پیشگاه مقدس امیرالمؤمنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) صلواتی بر محمد و آل محمد‌.

 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلےٰ مُحَمَّد

ٍ وَّ آلِ مُحَمَّد

ٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۱۳