حق مشایعت
کوفه مرکز ثقل حکومت اسلامی بود.
در خارج شهر دو نفر،
یکی مسلمان و یکی مسیحی
در راه به هم برخورد کردند.
معلوم شد که مسلمان به کوفه میرود،
و مرد مسیحی هم به جایی
در همان نزدیکی.
توافق کردند تا جایی که
راهشان جدا میشود، باهم مصاحبت کنند.
صحبتهای فراوان و صمیمی داشتند.
به دو راهی که رسیدند،
مسلمان از راه کوفه نرفت!
و همراه مسیحی آمد.
مسیحی پرسید: مگر تو نگفتی به کوفه میروی؟!
گفت: آری.
گفت: پس چرا از این طرف میآیی؟!
گفت: مسیر را میدانم،
اما میخواهم مقداری تو را مشایعت کنم.
آخر پیامبر ما فرموده است:
هر وقت دو نفر در یک راه
با هم مصاحبت کردند
بر یکدیگر حق پیدا میکنند!
اکنون هم تو بر من حقی داری
برای این حق میخواهم
چند قدمی تو را مشایعت کنم
البته بعد از آن، به راه خودم میروم.
مسیحی گفت:
پیامبر شما به دلیل همین اخلاقش
بوده که این چنین نفوذ و قدرتی
در میان مردم پیدا کرده است،
و به سرعت دینش در جهان رایج شد.
تعجب و تحسینش به منتهی رسید
و فهمید که رفیق مسلمانش
خلیفه ی وقت
علیبنابیطالبﷺ است.
طولی نکشید که مسلمان شد
و در شمار افراد مومن و فداکارِ
امیرالمومنینﷺ قرار گرفت...
#استاداخلاقانبیاءعلیعلیهالسلام
اصولکافی،ج۲،ص۶۷