دوشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۳۴ ق.ظ
داستان دختری در وسط تعزیه
در وسط تعزیه دخترکی به میدان دویده وگریه کنان از شمر میخواهد که از کشتن حسین ع صرفنظر کند . بازیگر شمر در وسط بازی مردد می ماند که چه کند به ادامه نقش بپردازد و یا امر دخترک را برای نشکستن دلش در مقابل این همه که برای دیدن داستان تکرار شونده همیشگی امده اند تا بنوعی خود را در عزای حسین و خاندانش شریک کنند ، بازی را رها کند .
اول ادامه تعزیه را بر طبق وظیفه انتخاب میکند و دست به گوشواره دخترک شده و انها را میخواهد و دخترک قبول میکند ولی بعد خود نیز درحالت گریه دومی را انتخاب و با دادن اب به دختر ادامه کار را رها میکند . و تاریخ در اجرای تعزیه ان محل به وسیله دخترکی ، خالصاته حداقل یک بار هم که شده عوض میشود ..
👌یاد این بیت از مولوی افتادم؛
تو مگو همه بجنگند، وزصلح من چه اید
تو یکی نه ای هزاری تو، چراغ خود بیفروز
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۰۲/۰۵/۰۲