ماشین شویی هم شد شغل؟
همه می گفتند ماشینشویی هم شد شغل؟!
من اما میگفتم این قدم اول برای ساخت اتومبیل است
من و برادرم محمود (خیامی) هر دو با کفش پاره در راه موفقیت قدم برمیداشتیم. از همان سالی که من و برادرم پول خرید پارچهٔ پالتویی خود را سرمایهگذاری کردیم، دیگر پالتو نداشتی
صبحهای خیلی زود در آن سرمای طاقتفرسای مشهد از خانه تا محل کار، که بیشتر از پنج کیلومتر بود، با لباسهای مندرس و کفشهایی که کفشان سوراخ بود و آب واردشان میشد میرفتیم سرکار و تا بعد از غروب ماشین میشستیم
با آنکه مردم سعی میکردند تحقیرمان کنند، هیچ وقت احساس حقارت نمیکردم. بلکه خود را از همه بالاتر میدانستم و به موفقیت اطمینان کامل داشتم
اکثر آشنایان میگفتند ماشینشویی هم شد کار؟! و من صریحاً به آنها میگفتم این کار اولین قدمها برای ساخت اتومبیل است. ساختن اتومبیل هدف اصلیام بود. من و محمود اکثر اوقات دربارهٔ ساخت اتومبیل در ایران فکر میکردیم
از کتاب «پیکان سرنوشت ما: خاطرات احمد خیامی مؤسس ایرانخودرو، صفحهٔ ۶