اروتومانیا
اروتومانیا یا داع العشق نوعی روانپریشی حاد و مزمن است و بیشتر در زنان بالای بیست و پنج سال و به اصطلاح نا صحیح و عوامانه ی ترشیده که تماس جنسی نیز نداشته اند رخ می دهد در مردان نادرتر است اما وضعیت کمی ناپایدارتر و معمولا باعث مواجهه شدن با پلیس می گردد تا روانپزشک در این بیماری که فرد از طبقه پایین تری است معمولا یک فرد مشهور و بیشتر بازیگران را عاشق خود می داند و خود را مراقب شدید رفتارهای فرد مذکور و مسوول حس می کند این مورد با ازدواج درونی نیز تفاوتهای عمده و اساسی دارد اول اینکه فرد عاشق می داند حقیقت عشقش حتی اگر به فرد مشهوری باشد براساس ماهیت درونی و ایمانی است دوم فرد مقابل مسوول کارهای خویش است اما اصل عشق دو طرفه است و براساس حقیقت نه یک عشق یک طرفه در ضمن ماهیت وجودی و امکان ازدواج با طرف مقابل شرط است و این ازدواج امانت لحاظ می شود و افسارگسیختگی جنسی نیز نیست و تعهد آور است در ضمن چه عاشق و چه معشوق دست به فعالیت مثبت می زنند نه سکوت و یا تقابل منفی و انتقام.البته درست است که اساس ایمان بر اساس درون است و بیرون مجاز اما پایه های حقیقی براساس فعل افراد در همین جهان و حسن فاعلی و حسن فعلی رقم می خورد.در ثانی چرا ما مسوولیت بازیگران اغواگر را در تداخلات روحی افراد را نادیده می گیریم و همه را یک سبک زندگی تعریف می کنیم لازم به ذکر است میزان آسیب دیدگی بازیگران و بحث تعریف جایگاه خانواده و میزان سلامت آنها نیز باید مورد توجه قرار بکیرد از منظر علوم غریبه بازیگران با توجه به خیل عظیم توجه بیشتر مورد خطر چشم زخم اند البته این موضوع نیاز به اثبات دارد.در ضمن در حالت ازدواج درونی فرد خود را نه تنها کمتر نمی بیند بلکه بالاتر دیده و سازنده تر و متحول کننده تر نیز می بیند در ضمن بخث کاهش جنسی هم نداریم و با بحث ازدواج درونی این میل درونی افزایش می یابد یعنی بعد از ازدواج و حتی سنین بالاتر هم امکان دارد اما جوانترها و جوان دلتر ها درگیر این مسایل ایمانی می شوند در ضمن تعقیب گری هم نداریم بلکه اصل نشان دادن زیبایی ها برای جذب طرف مقابل است اما اصل خانواده مبنا دارد و نباید اصل آن زیر سوال برود در ضمن ما الان نیز این بیماری را نه به عنوان بیماری بلکه به عنوان یک بیماری نشانه ی دیگر بحث کردیم و هدف تبیین بهتر موضوع بوده است در ضمن فرد به دنبال این نیست که فقط بگوید فردی عاشق من است بلکه عشق ساخته می شود و تلاش برای عاشق تر کردن طرف مقابل است و مسایل حقیقی علوم غریبه نیز وجود دارد که پزشکی امروزی آن را انکار می کند البته همه ی اینها در شرایط سالم بحث می شود و مسایل مرتبط مثل اهمیت سازکاندهی های ساده مثل خواستگاری و ازدواج سالم در این گرو مطرح می شود که بسته به مسایل فرهنگی جوامع مختلف فرق می کند تاکیید می شود نویسنده براساس اطالاعت عمومی پیرامون این بیماری دست به قضاوت و قیاس زده و هدف تبیین اساسی مسایل ایمانی است و رفع موارد شبه برانگیز.اشاره می شود در مسایل ازدواج درونی هر دو طرف شرط اند اما اصل درونی است یعنی هردو طرف دخیل اند و تاثیر و حتی تقابل اراده ها وجود دارد و بر هم تاثیر گذار اما تمام این مبانی در این بیماری تا حدی زیرپا گذاشته می شود و حتی شاید طرف مقابل ناآگاه است اما نه تنها بحث ناآگاهی نیست حتی بحث امانت در ازدواج و بحث خانواده و شرعیات نیز مطرح است پس به همین سادگی ها هم نیست در ضمن باید نفس اماره نیز مهار شود و شهوت به هر قیمتی و هر طریقی صحیح نیست اما بحث نقش رخ یار نیز غیر قابل انکار است اما با اصل سالها دل طلب جام جم از ما می کرد الی اخر.باز هم حرف زیاد است و ادامه مطالب را به بعدا وا می گذاریم
در ضمن یک بخث کلی جدا از مطالب فوق داریم که همیشه کفار باعث چشم زخم اند و افراد را مجنون-جن زده و دیوانه-قلمداد می کرده اند یا ساحر و یا شاعر پس خیلی هم نباید مته به خشخاش زد روزیرا آنها که هدف و قصدشان چیز دیگری است راضی نخواهند شد تا از همه چیز کوتاه بباییم و راه و روش سبک زندگی آنها را پیش بگیریم
یک بحث ثانویه اینکه در بعضی موارد مشاوران علل الخصوص با رویکرد های انرژی درمانی و قانون جذب و مسایل دیگر این مشاوره داده می شود که این نوع عشقها-داع العشق-اتفاقا خوب است و حتی کنار گذاشته نشود بلکه برای رسیدن به عشق بالاتر یعنی خداوند استفاده شود در اینجا چند نکته ضروری است اول اینکه اگر فرد مورد عشق فاسد باشد آیا اصل فساد نیز دوست داشتنی است یا اگر مثلا فرد متاهل باشد این عشق و عاشقی عین رسیدن به شیطان است یا نه در ضمن گفتیم ما اصل عدم امکان و عدم وصل به منظور مثلا آتش عشق نداریم مثلا در اسلام درست است که شهادت زیباست اما جهاد اتفاق نمی افتد که انسانها شهید شوند بلکه هدفی قابل دستیابی وجود دارد عین قضیه امام حسین(ع) که اتفاقا کار صحیحی بود.و این یک بخشش مامور به وظیفه بودن است اما نتیجه را به خدا واگذار می کنیم و می دانیم قابل دسترس است.در ضمن تکرار می کنیم نه تنها دستیافتنی است بلکه دست یافته می شود و ایمان شروعش با خود است و با بی نیازی,طغیان همراه است چه کیفیت و چه تنوع شاخه های آن مثل ایمان به خدا و ایمان به معاد اما هر مرحله دستیافتنی است اگر هم به خواهیم به استناد تاریخ اهل بیت(ع)
رای و نظر دهیم موارد شهربانو و بانونرجس مثالهای مبرهن تاریخ اند.در مورد بانو حضرت یوسف(ع) و بانو زلیخا نیز شرایط و زمان وصل مشخص است و شرایطی وجود دارد و بحث حفظ امانت و عدم خیانت یوسف(ع) در خفا کاملا مبرهن است.
یک ضمیم معنی دار برای اهل اشاره و مرتبط با موضوع:
در بحث عرفا ما بین نبی و ولی اختلاف داریم به این معنی که ولی تنها وظیفه معرفی خود را دارد و این مردم اند که باید به وی مراجعه کنند و حکومت را به اوبدهند به این سان دلیل سکوت بیست و پنج ساله امام علی (ع) این است که ایشان نبی نبوده اند بلکه ولی اند و خلیفه پیامبر قبل از خویش محسوب می شوند یعنی شرعا ایشان حاکم اند ولی قبول اش باید از طرف مردم باید باشد اما امام فقط مامور به معرفی خود و دادن هدایت گری و حتی مشاوره است و در صورت مراجعه جواب نیز بدهد به دین معنی در بحث ظهور نیز اصلی ترین وظیفه سنگین بر دوش حضرت موعود خود زمینه سازی ظهور است و اصلی ترین وظیفه نهادهای مردمی در امر ولایت مطلقه فقیه نیز نه تعیین بلکه تشخیص این نایب با توجه به شواهد و قراین است و اطاعت همین بخش از مردم از رهبر نه به خاطر شرعیت مردمی بلکه به خاطر شرعیت از امام عصر(عج)است و اطاعت از ایشان با اطاعت از رسول خدا فرقی ندارد و بر همگان واجب است