شاید این ضرب المثل که درخت هرچه افتاده تر پربار تر را شنیده باشید که در وصف کمال و جمال انسانهای واقعا دانشمند و متواضع است اما تکمیلی این ضرب المثل در حقیقت این است که هرچه درخت گران مایه تر و بلند تر هم باشد بدون شک ریشه دار تر نیز هست
شاید این ضرب المثل که درخت هرچه افتاده تر پربار تر را شنیده باشید که در وصف کمال و جمال انسانهای واقعا دانشمند و متواضع است اما تکمیلی این ضرب المثل در حقیقت این است که هرچه درخت گران مایه تر و بلند تر هم باشد بدون شک ریشه دار تر نیز هست
تصویری بسیار جالب از مغز انسان، جهان هستى و اینترنت که هر سه تقریباً از ساختار مشابهی برخور هستند!
همشهری آنلاین-هلن صدیق بنای: انسان همیشه به دنبال کشف اسرار و ناشناختههای خود،کیهان و جهان هستی است.
انسان این اشرف مخلوقات به دنبال کشف ناشناختهها به همه جا سرک میکشد. گستره این کنجکاوی از فضای بیکران گرفته تا سفر به درون یک سلول کشیده میشود... کنجکاوی و عطش سیری ناپذیر این انسان برای کشف و شهود جهان پایان ناپذیر است.
او اینک به دنبال رابطه وجودی و شباهتهای خویش با جهان هستی و آنچه پیرامون او را احاطه کرده، است. تصویر منتخب یکی از یافتههای او در زمینه شباهت عینی و رابطه او با جهان هستی است.
دانشمندان میگویند؛ عناصری که در آدمی بکار رفته شباهت تام به عناصر سازمان داده شده، عالم دارد و آنچه در جهان هست، در آدمی هم وجود دارد.
در حقیقت میتوان بشر را نمونه کوچک و شاید خلاصهی از عالم لایتناهی دانست که با آن همبستگی و پیوند بسیار نزدیک دارد.
این حقیقت استثنا ندارد و در هر زمان صادق است. تصویر زیر نمونهای برای این ادعا است.
این شباهتها بینظیر هستند، نظر شما چیست؟
🔸زنان جهان همیشه احساساتی بودنشون رو پنهان می کنند.
🔸شما شنیدید که در تعریف حضرت زهرا (س)گفته میشه که مردانه سخن گفت!
شما اتفاقا می دونید که ایشان مردانه سخن نگفت.
ایشان اول سخنرانیشان مفصل گریه کردند،اشک همه را درآوردند.
کاملا احساساتی صحبت کردند.البته در ادامه شاهد استدلالت و دلایل مبرهن فراوان نیز هستیم.
🔸امتیاز مردها در برابر زنها،زور بدنیشون هست و امتیاز زنها در برابر مردها،احساساتشون هست.
🔸این بد نیست که یک زن نتونه جلوی احساساتش رو بگیره.
مگر حضرت زهرا(س) می تونست جلوی احساسات خودش رو بگیره؟
آدم اگر احساسات درستی داشته باشه،چرا باید جلوش رو بگیره؟
عالم رو به آتش کشید حضرت فاطه زهرا(س) با احساسات خودش.
او چون مادر این امت بود،نگران آحاد شیعیان خودش بود تا روز قیامت.جبرئیل امین می آمد،خبر زندگی،پیروزی ها و فتح،غصه ها و شکستهای بچه های او تاقیامت را به ایشان میداد و امیرالمؤمنین یادداشت می کرد.
او یک مادر هست،نمیخواد احساسات خودش رو کنترل کنه،او میخواد خبردارشه بچه هاش چی میشن.
جبرئیل امین تسلیم او بود.
صحرای محشر تسلیم احساسات ایشان هست.
او به هیچ وجه نتونست احساسات خودش رو کنترل کنه و خیلی هم عالی بود،عصمت کبری حق بود.
⭕️➕ انسانهای بزرگ درباره عقاید حرف می زنند، انسانهای متوسط درباره وقایع حرف می زنند و انسانهای کوچک پشت سر دیگران حرف می زنند.... انسانهای بزرگ درد دیگران را دارند، انسانهای متوسط درد خودشان را دارند و انسانهای کوچک بی دردند..... انسانهای بزرگ عظمت دیگران را می بینند، انسانهای متوسط به دنبال عظمت خود هستند و انسانهای کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند...
انسانهای بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند، انسانهای متوسط به دنبال کسب دانش هستند و انسانهای کوچک به دنبال کسب پول هستند. انسانهای بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند، انسانهای متوسط پرسش هایی می پرسند که پاسخ دارند و انسانهای کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند.... انسانهای بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند، انسانهای متوسط به دنبال حل مسئله هستند و انسانهای کوچک مسئله ندارند!!!
🔴🔴متن کامل نامه دوم امام خامنه ای به عموم جوانان در کشورهای غربی🔴🔴
بسماللهالرّحمنالرّحیم
به عموم جوانان در کشورهای غربی
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّفبار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینهای برای چارهاندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، بهخودیخود برای همنوعان اندوهبار است. منظرهی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانوادهاش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بیجان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پردهی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهرهای برده باشد، از دیدن این صحنهها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یکونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایهی ساختن فردایی بهتر و ایمنتر نشود، فقط به خاطرههایی تلخ و بیثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راههایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهههایی شوید که غرب را به نقطهی کنونی رسانده است.
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کردهاند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیعتر، در حجمی انبوهتر و به مدّت بسیار طولانیتر قربانی وحشتافکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوههای گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحدهی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنبالههای شوم آنان بیاطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناختهشدهی تروریسم تکفیری، علیرغم داشتن عقبماندهترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفتهاند، و این در حالی است که پیشروترین و روشنترین اندیشههای برخاسته از مردمسالاریهای پویا در منطقه، بیرحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانهی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونهی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.
چهرهی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیدهی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانههای خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانوادهی فلسطینی دهها سال است که حتّی در خانهی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرکسازیهای رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز بهطور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بینالمللی قرار گیرد، هر روز خانهی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بیآنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمعآوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همهی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشتزده و چشمان اشکبار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانوادهی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجهگاههای مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی میشناسید؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطیگری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحهی تلویزیونها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.
لشکرکشیهای سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بیشماری داشت، نمونهای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساختهای اقتصادی و صنعتی خود را از دست دادهاند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی دهها سال به عقب برگشتهاند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعهها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهرهآرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.
جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشهی خشونتزا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
متأسّفانه این ریشهها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دورهی معاصر، جهان غرب با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیهسازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیانبار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترمترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، بههیچوجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بیبندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفههای اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزهجو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعهی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارتبار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروههای فرومایهای مثل داعش، زاییدهی اینگونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیدهها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالیکه تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آنهم در دل یک قبیلهی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقیترین و انسانیترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابهی کشتن همهی بشریّت میداند، زبالهای مثل داعش بیرون بیاید؟
از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شدهاند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافتهاند، جذب این نوع گروهها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آنقدر افراطی شوند که هموطنان خود را گلولهباران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیهی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگیهای پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابریها و احیاناً تبعیضهای قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقدههایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.
بههرحال این شما هستید که باید لایههای ظاهری جامعهی خود را بشکافید، گرهها و کینهها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانهای است که گسستهای موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتابزده که جامعهی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیونها انسان فعّال و مسئولیّتپذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلیشان محروم سازد و از صحنهی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصلهها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطببندیهای موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خوا
هناخواه خاصیّت برگشتپذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایستهی این ناسپاسیها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی میشناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پیریزی کنید. در این صورت، در آیندهای نهچندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالودهای استوار کردهاید، سایهی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آیندهای روشن را بر صفحهی گیتی میتاباند.
سیّدعلی خامنهای
۸ آذر ۹۴
#دردمشترک #CommonWorry
#Letter4U
در قانون اصالت ها فرد اصل نیست اجتماع هم اصل نیست شاید علی الظاهر درست باشد بگوییم اسلام اصالت را هم به فرد می دهد هم به جامعه اما از یک جهت درست نیست اصالت برای خداست امانت باید لحاظ شود و براساس فطرت و غریزه باید باشد اصالت متعلق به خانواده است شاید بگویید خانواده همان جامعه کوچک است اما اگر به خانواده اصالت بدهیم هم می توانیم به فرد و هم به جامعه اصالت دهیم اما اگر به فرد و جامعه اصالت بدهیم امکان عدم اصالت بخشی به خانواده وجود دارد در ضمن این اصالت ها مجازی و امکان پذیر است اما اصالت واجب اصالت خود خداست و تعریف انسانیت و انسان به عنوان بنده خدا و خلیفه الله در جهان بدون هیچ نوع بردگی و در آزادی و آزادگی حقیقی علل الخصوص آزادی ازدبند شیطان و نفس اماره
چند نکته دنباله دار
ببینید گفتیم خانواده اصل است اما امانت و ایمان قبل از آن اصالت دارد مثل کنعان پسر نوح و یا همسر لوط که از قومش طرفداری می کرد حالا کمی جلوتر می رویم و اصالت را از امانت هم می گیریم و به امانت دهنده می دهیم مثل قضیه حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل یعنی خدا امری را دستور می دهد باید اجرا شود و هیچ عذری و بهانه و استدلال هم نداریم اینجا اصالت خود خدا مطرح می شود.
شب سردى بود... پیرزن بیرون میوهفروشى زُل زده بود به مردمى که میوه مىخریدند. شاگرد میوهفروش، تُند تُند پاکتهکاى میوه را داخل ماشین مشترىها مىگذاشت و انعام مىگرفت.
پیرزن با خودش فکر مىکرد چه مىشد او هم مىتوانست میوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزدیکتر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بیرون مغازه که میوههاى خراب و گندیده داخلش بود. با خودش گفت: «چه خوبه سالمترهاشو ببرم خونه.» مىتوانست قسمتهاى خراب میوهها را جدا کند و بقیه را به بچههایش بدهد... هم اسراف نمىشد و هم بچههایش شاد مىشدند.
برق خوشحالى در چشمانش دوید... دیگر سردش نبود!
پیرزن رفت جلو، نشست پاى جعبه میوه. تا دستش را برد داخل جعبه، شاگرد میوهفروش گفت: «دست نزن ننه! بلند شو و برو دنبال کارت!» پیرزن زود بلند شد، خجالت کشید. چند تا از مشترىها نگاهش کردند. صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد... راهش را کشید و رفت.
چند قدم بیشتر دور نشده بود که خانمى صدایش زد : «مادرجان، مادرجان!» پیرزن ایستاد، برگشت و به آن زن نگاه کرد. زن لبخندى زد و به او گفت: «اینارو براى شما گرفتم.» سه تا پلاستیک دستش بود، پُر از میوه؛ موز، پرتقال و انار.
پیرزن گفت: «دستت درد نکنه، اما من مستحق نیستم.»
زن گفت: «اما من مستحقم مادر. من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به همنوع توجه کردن و دوست داشتن همه انسانها و احترام گذاشتن به همه آنها بىهیچ توقعى. اگه اینارو نگیرى، دلمو شکستى.
جون بچههات بگیر.» زن منتظر جواب پیرزن نماند، میوهها را داد دست پیرزن و سریع دور شد... پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن را نگاه مىکرد. قطره اشکى که در چشمش جمع شده بود، غلتید روى صورتش.
دوباره گرمش شده بود... با صدایى لرزان گفت: «پیرشى ننه، پیرشى!... خیر ببینى...»
هیچ ورزشى براى قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست.
♻♻♻♻♻♻♻♻♻
♻
♻
♻
🍃حضرت علی (ع)میفرمایند:🍃
✳✨زیبایی زمین به انسان,💫
❇✨زیبایی انسان به عقل,💫
✳✨زیبایی عقل به ایمان,💫
❇✨زیبایی ایمان به عمل,💫
✳✨زیبایی عمل به اخلاص,💫
❇✨زیبایی اخلاص به دعا,💫
✳✨وزیبایی دعابه صلوات,💫
❇✨برمحمد وال محمد صلوات ,💫
استادی با شاگردش از باغى میگذشت🚶🏃.
چشمشان به یک کفش کهنه افتاد👞 شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم ......!!!! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین☝... مقدارى پول درون ان قرار بده 💰..... شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را دید با گریه ،فریاد زد خدایا شکرت .... خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى .... میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد انها باز گردم و همینطور اشک میریخت.... استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی.....
در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.
در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.
در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.
در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید.......... هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،
مگر به " فهم و شعور "
مگر به " درک و ادب "
مهربانان …
آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !
این قدرت تو نیست،
این " انسانیت " است.
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺸﮑﻨﻪ ...
ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﺴﺒﯽ ﻧﻤﺸﯿﻪ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ ... *ﻣﺜﻞ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ*
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﯾﺰﻩ ...
ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺟﻤﺶ ﮐﺮﺩ ... *ﻣﺜﻞ ﺁﺑﺮﻭ*
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﺨﻮﺭﯼ ...
ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ...* ﻣﺜﻠ ﻣﺎﻝ ﺑﭽﻪ یتیم*
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪﺭﺷﻮ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ .. ♡مثل پدرومادر♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ ... ♡ﻣﺜﻞ ﮔﺬﺷﺘﻪ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پﻮﻟﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺧﺮﯾﺪ ... ♡ ﻣﺜﻞ ﻣﺤﺒﺖ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ..♡.ﻣﺜﻞ دوست ﻭﺍﻗﻌﯽ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ♡ ...ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﭼﺎپﻠﻮﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ ...♡ﻣﺜﻞ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻭﻧﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ تاوان♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻠﺨﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ ﺣﻘﯿﻘﺖ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ... ♡ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺷﺘﻪ ...♡ ﻣﺜﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﻪ ...♡ﻣﺜﻞ ﻋﺸﻖ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ ...♡ﻣﺜﻞ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ ....♡ ﻣﺜﻞ .......♡
و
یکی همیشه هوامون رو داره .......
.
.
.
.
.
مثل .....♥ خدا♥....
ملانصرالدین داشت رد میشد دید ۳ نفر دارن دعوا میکنن پرسید چی شده گفتن ۷ تا گردو داریم میخوایم بین هم تقسیم کنیم.
خلاصه ملا رو بین خودشون قاضی کردند.
ملا گفت خدایی تقسیم کنم یا انسانی؟
گفتند خوب معلومه خدایی تقسیم کن.
ملا به اولی ۵ تا گردو داد به دومی دوتا پوست گردو و یه پسگردنی هم زد به سومی.
گفتن این دیگه چه جور تقسیم کردنی بود؟!
ملا گفت اگه به دقت نگاه کنین ، خداوند نعمتهاشو همینجوری بین بندگانش تقسیم کرده!😀
پس از مطالعه بحث کلی پیدایش تعدادی نکات و موارد کلی را برای تحقیق معرفی می کنیم
یک مورد اینکه طبق تحقیقات نود و هشت درصد ژنتیک انسان و شامپانزه یکی است؟!؟!و آیا این دو درصد انسان را بوجود آورده؟-شاید جالب باشد در یک مثال شبیه ترین موجود و گونه نزدیک فیل یک پستاندار فوق العاده کوچک در حد موش بود که حتی جزو آنها طبقه بندی می شد و این دلیل رد شباهت ظاهری فنوتیپی و یا ژنوتیپی در رده بندی است حالا تعمیم این مبانی به انسان علل الخصوص در بینش اجتماعی خطرناک است-یااتفاقا با توجه به بحث هزار هزار انسان و نسناس و با توجه به پیچیدگی رفتار انسان نظریه روح و نفس تقویت می شود و بحث حکمت در بخش جسم خاکی بیشتر تقویت می شود بحث بیماریهای مشترکی مثل افسردگی پس از زایمان مرز دقیق بحث روح و نفس و ایمان را تقویت می کند یا این بحث که خود غربی ها به این نتیجه رسیدند که فکر و تجربه دی ان ای را تغییر می دهد باید بحث شود یعنی یک طرفه نیست
درباره خفاش و رده ژنتیکی و بحث تکامل مجهول این پستاندار پرنده تحقیق و در کنار روایات موجود در کتب دینی بگذارید و خودتان نتیجه بگیرید رفتار و صفات خاص این موجود نیز قابل بحث است که شباهتهای انسانی هم دارد
طبق الگوی پذیرفته شده بین علما بر اساس روایات نظریه اسب سوار -روح-و اسب-نفس علل الخصوص نفس اماره و بحث کنترل آن- مطرح است طبق مدل دیگری روح و جسم به پرنده ای در قفس -شعر عرفانی از عرفا-و طبق مدل دیگری بحث هم سفری لاک پشت و پرنده مثال زده شده است همگی موارد مثال اند و برای ملموس کردن این واقعیت مجازی مطرح می شوند و طرح کلی جدایی روح و نفس از جسم اصل مورد قبول دینی است دقت کنید اینکه دنیا زندان مومن است و با مرگ رحت می شود به معنی جهنم بودن دنیا نیست بلکه این است که دنیا جایگاه اصلی روح مومن نیست طبق این الگو زندگی دنیا برای دیگران فرقی خاص ندارد چون جاه طلب حقیقی نیستند و اگر صفات زذیله پیش بیاید برای بهشت ساختن در این دنیا و حرص یه زنده بودن حاضرند هر کار دور از انسانیتی انجام دهند
قانون دلتا اس و آنتروپی در شیمی با روح خلقت با الگوی جهش در تناقض است چون بی نظمی پایدارتر از نظم است و از دست دادن انرژی راحتتر صورت می پذیرد
در بحث جهش اگر ما تکامل را به عنوان نظمی بر نظام احسن بببنیم و تغییر را جزوی از آن قلمداد کنیم و بدون اشاره به ناظم سراغ نظم برویم حتی با علم امروز امکان شانس غیر ممکن است مثلا در پرتاب یک تاس اگر شما قوانین فیزیکی خیلی ساده ی نیوتونی را لحاظ کنید و با یک دستگاهی ریز جزییات حرکات را محاسبه کنید اگر شرایط اول پرتاب و تمام فاکتورهای دخیل را بدانیم بدون شک عدد در آخر آمده را می دانیم در مدل اولیه خدا جاییست که نمی شناسیم یعنی همان یک درصد احتمال خطا در ضمن جهش در ژنتیک یک پدیده ی کاملا علمی است و تمام ریز جزییات آن قابل محاسبه است ما چوب درخت را آتش می زنیم و می گوییم ببینید چقدر قشنگ است حرارتش زیباست اما هیزم را خود آتش را و سوخت بنزین را نمی بینیم و می گوییم شانس اتفاقا رویکرد نظم محور در اینجا بیان می دارد که خدا آنجایی هست که ما می دانیم به بیان دینی خدا نور است و به نوعی تعریف سرچشمه آگاهی است پس برعکس تصور خدا آنجاییست که ما علم داریم نه برعکسش در ضمن اگر ما نظم را قبول کنیم تازه به جایگاه روح و خدا و ناظم می رسیم که با قانون من و سلوا قابل کشف است یک هستی بخشی روح در همین نظمها مثل فرشتگان در جهان و به تعریفی روح جسم سوار در بدن و موکل بودن دوم بحث برتری است که من و سلوا نسبت به عدس و پیاز دارد البته انتم الاعلون ان کنتم مومنین اینجا سطح تسلیم بیان نشده
یک بحث شهید مطهری را هم داریم ایشان در ابتدا مخالف کامل داریون بودند اما در ادامه اصل نظریه را با توجه به بحث ماده مخالف خلقت ندیدند اما مباحث پیرو را مطرح کردند در ادامه نکاتی را از ایشان مطرح می کنیم
❗️❗️❗️اصل تکامل دلیلی بر وجود ماوراء
👈داروین شخصاً درباره اصل انطباق با محیط آنچنان اظهار نظر کرد که به او گفته شد تو درباره این اصل مانند اصلی ماوراء الطّبیعی سخن میگویی.
🔸حقیقت هم همین است که نیروی تطبیق با محیط در جاندارها که نیرویی بسیار مرموز و حیرت انگیز است، نیرویی است ماوراء الطّبیعی؛ یعنی در تسخیر یک نوع هدایت و شعور به هدف است و به هیچ وجه نیرویی کور و بیهدف نیست.
🔸دلالت اصل تکامل بر وجود متصرّفی غیبی درکار جهان از هیچ اصلی کمتر نیست.
علل گرایش به مادیگری،ص108.
📝کانال اندیشه مطهر