سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دینی» ثبت شده است

به نام خدا

مکاشفه:با توجه به حدیث سلسله الذهب و همچنین پذیرش ولایت امام علی(ع) صورت می گیرد.ارتباط با خاندان مطهر مهم است و باید چشمتان به عصای موسی باشد این عصا همان نایب امام زمان(عج) است.

امام جماعت:دو شرط اصلی و عمومی تفاوت امام با رهبر:یک برتری دادن آخرت بر دنیا و خواستن دین برای آخرت و وسیله قرار دادن دنیا برای آخرت و شرط دوم کنترل بر نفس اماره است عدم رعایت شرط فوق خطر شروع یهودی-یهودایی- شدن را در پی دارد.

شرایط خاص:یوسف بودن و یوسفی عمل کردن یعنی در آن لحظه بتواند چهره ی واقعی زلیخا را ببیند و بداند چیزی عوض نشده و واقعا زلیخا او را نمی خواهد و خودش شوهر دارد و به خاطر ترس از مجازاتهای زلیخا و یا شوهرش تن به خواسته ندهد چون اتفاقا در این صورت شوهر زلیخا مجازاتهای بدتری را پیش می کشد و خطرناک تر است.یوسف نترسید و به سمت در رفت انتهای داستان و نقطه وصل یوسف و زلیخا مشخص است و کلیدواژه ی اسم اعظم را می توان ردیابی نمود.

روابط:چه بین الملل چه داخلی براساس امانت است 

اصالت :نه جامعه و نه فرد اصالت ندارند اصالت مربوط به خانواده است اما خانواده و فرزند آوری هم فقط ملاک نیست و امانت و ایمان اصالت دارد اما امانت هم اصالت ندارد و خدا اصل است.داستانها و سوره های مربوطه-کوثر ماجرای نوح و لوط و ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل .در بحث بعدی جنگ اصالت ندارد اما جنگاور اصالت دارد و در ضمن کاری مهمتر از خودسازی نداریم.

ارزش صداقت در برد:من دیپلمات نیستم من انقلابی ام حرف را صادقانه و صریح می زنم.رمز برد و حکومت بر قلبها همین است

دلیل اصلی موفقیت امام خمینی(ره)از نظر امام خامنه ای(ره):اهمیت دادن به حرف خدا نه-قبل از-حرف مردم .

اصل ایمان و تمام حرکات مردمی و طبق نظر قرآن اصل رفتار ایمانی الگوی اکثریت مردم است مردم ما مومن و عاشق اهل بیت و امام حسین(ع)نیز هستند و بدون شک میزان رای مردم است

بحث مخالفت:دو قطبی جهل و خیانت یعنی همگی مخالفتها از سر عناد نیست مثل مخالفت فرشته ها در مقابل سجده بر انسان که پس از اگاهسازی و نشان دادن یک چشمه کوچک از اسم اعظم در برابر فرشتگان آنها سجده کردند اما نافرمانی شیطان که یک بخش خیلی کوچک از آن جمع بود از سر عناد بود.

شیطان مشخصا ابلیس:یک دشمن دانا بهتر از دوستان نادان است.وجود شیطان عین خیر محض است.(بازی باخت ندارد و فقط بحث احد الحسنین مطرح نیست بلکه می توان روی دشمنی شیطان حساب کرد در ضمن مثل داستان پیرمرد که در رادیو از خدا خواسته بود کمکش کند فردی ثروتمند ظالم به منشی اش گفت به او پول زیادی بده ولی موقع دادن بگو شیطان داد منشی اینکار را کرد اما مرد تشکر کرد اما از دهنده پول تشکر نکرد منشی از دلیلش پرسید گفت اگر خدا بخواهد و امری کند شیطان هم مجبور به اطاعت است دقت کنید خدا پیامبرانش را مثل حضرت ابراهیم حضرت موسی را در جلوی چشم و زیر نظر خودشان پرورش داد این یعنی اراده الهی ماجرای تمکین حضرت یوسف نیز مشخص است)خود شیطان مغبون است و در جهنم خلد است پیروان شیطان نیز با توجه به شرایط لحاظ شده در قرآن در جهنم خلد خواهند بود.تا قبل از مرگ امکان توبه وجود دارد. بزرگترین خیانتکار در جبهه شیطان خود شیطان است که نماز می خواند و حتی به خودش هم خیانت می کند شیطان بزرگ آمریکا می باشد و دشمن اصلی یهودی صهیونیست آمریکایی است تمام.

تقیه و ریا:این دو با هم شباهتها و تفاوتهایی دارند و باید بحث شوند.

ایمان:اصل ایمان قراردادی نیست و تاثیر روحانی دارد بهشت و جهنم ساختنی است و مومن چه مسلمان چه مسیحی و چه صایبی باشد نه ناراحت می شود نه می ترسد در ضمن باید به تمام پیامبران الهی ایمان آورد و قرآن کلیدواژه و  عامل تصحیح انحرافات و مرکز ثقل اتحاد جهانی مسلمانان موحدان آزادگان و مستضعفان جهانی است.قرآن رازناک نیست و رمز پایداری قرآن و اسلام رازآلود بودنش نیست بلکه صراحتش است و ایمان نتعق به عموم مردم است نه خواص این را خود قرآن نیز تایید کرده است برای فهم قرآن نیاز به چراغ قوه نیست فقط باید چشم را باز کرد.در ضمن جنگ جنگ اراده هاست این یعنی جنگ و پیروزی اصالت.

اتکا:اصلش به خدا و خود است مورد خاص شنهای طبس است.

ظهور:حکومت جهانی مستعفین-به ضعف کشیده شدگان-حکومتی براساس برادری خواهد بود و در ضمن امام زمان(عج) آمدنی نیست آوردنی است.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۰۱:۵۷


بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند،تیره بخت تر از آن ملتی است که علاقمند به دانستن تاریخ خود نباشد و شوربخت تر از همه ملتی است تاریخ خود را به ریشخند بگیرد


از تاریخ عبرت بگیرید تا از تکرارهای خطرناک جلوگیری شود....




وقتی پس از نماز این دعا را تکرار می کنید که ما به تمام پیامبران و کتب پیشین ایمان آوردیم دیگر حق ندارید بگویید پیامبر اسلام فقط یک شخص خاصی است که شریعت اسلام را آورده بلکه حتی خود قرآن را اگر مبنا قراردهیم و شریعتی قبول کنیم ابراهیم مسلمان است پس اصل داستان از زمان اولین پیامبر است و در اسلام باید تک تک تعالیم و داستان ها و تمام آموزه های پیامبران و تجربه های آنها و حداقل آنچه از ایشان در قرآن است باید آموخته شود تا بتوان مسایل و رخدادهای تاریخ را پیش بینی کرد و سرفراز از آنها بیرون آمد اگر مبنا را قرآن که به حق از تحریف دور مانده قرار دهیم می توانیم درون مایه ی دینی اصلی ادیان تحریف شده را نیز استنباط کرد و حقایق بیشتری را استفاده کرد مثال خاص ما فقط مثلا حضرت عیسی یا حضرت موسی که مهمترین مسایل قرآن به ایشان تعلق دارد نیست بلکه با شواهدی که در ادیان دیگر مثل صایبین یا زرتشتیان وجود دارد مثل مثال حضرت ادریس که تاریخ یونان هرودیس می خواندندش یا ارسطو را احتمالا پیامبر می خواندند دقت کنید تمام پیامبران الهی در یک خط اند و آموزه هایشان نیز در یک سیر است مثلا دلیل اینکه به احتمال قوی شاید زرتشت-نه آیین تحریف شده ای که موبدانش جیره خپر پادشاه شوند و نظام را طبقاتی کنند و شدید ترین احکام را تحت لوای ارتداد بر مومنین جاری کنند و همچنین ایشان یا پیامبران بوده اند یا حداقل پیابمران را درک کرده اند و آموخته اند یا به وسیله ای از ایشان درس گرفته اند مثل مالکی و شافعی-مسایلی وجود دارد مثل حجاب معاد موعود یکتاپرستی-شبه آتش قبلا بحث شد که در مورد توحید نیست در مورد ارزش توحید امانت و مسایل دیگر است تقریبا مثل یهود اما از یک بعد دیگر و ترکیب با بحث شیطان شناسی مثل ابتدای خلقت که بحث برتری انسان بر جهانیان پیش آمد-و یا جزای خیر و شر یا بحث خاص حلقه در مورد ازدواج یا نوروز که مورد نوروز نه تنها اسلام تایید بلکه تقویتش هم کرده است یا مسایل اصلی زناشویی و یا بحث طارق یا همان کی نژاد البته بدون بحث طارق .اینها تماما باید بحث شوند یک مسلمان واقعی نباید حداقل از نظر آموزه های تاریخی که تاریخ به او یاد می دهد فقط به ظواهر توجه کند مثلا اگر یاد نگیرد در زمان موسی چه بلایی سر ساحران ایمان آورده از روی علم آوردند یا فرعون چگونه سواستفاده ازشان می کرد نه تنها فرعون بلکه منتظر کیخسروهای دیگر باید باشیم که طغیان کردند و مثل فرعون که خدا را شناخت اما قبول نکرد می شوند مهمترین داستانهای قرآن که تمام حوادث بشری را در خود تفکیک کرده است داستان حضرت موسی است که باید جز به جز آموخته شود تا از خطر یهودی شدن اسلام جلوگیری شود. یا اگر ندانیم اصحاب اخدود چه کردند، باز هم  منصور حلاج ها را به آتش می کشند و قبر حافظها را چند باره زیر رو می کنند. اینها شوخی تاریخ نیست ما به تاریخ مسوولیت داریم که اگر در اینگونه امتحانات رد شویم مردودی تاریخ معولا در اینگونه موارد خاص خونین خواهد بود در امتحان تاریخ هیچگاه زمان به عقب برنمی گردد. مثلا هیچ گاه نباید بگذاریم سامری برگردد یا باید مراقب رفتارهای فرعون مآبانه بود یا یوسف ته زندان نماند یا زلیخای خواهان یوسف که پیر شده در حسرت زجر نکشد یا بهتر بگوییم اگر علی ما را صدا کرد تنهایش نگذاریم چون آنوقت خودمان زیر لگد دشمان بیدار می شویم یا اگر دست دست کنیم سر حسین را به نیزه می کشند و ما فقط نگاه می کنیم .این یعنی تاریخ
اگر امام خمینی فرمودند میزان رای ملت است بفهمیم وقتی ساسانیان خوارزشاهیان غزنویان و پهلوی ها شکست خودند دلیلش ضعف ظاهری حکومت و یا ارتش نبود بلکه عدم حمایت مردم بود یا اگر دیدید پیامبر به خسروپرویز نامه نوشت و او پاره کرد همان نامه را مثل آن را امام خمینی به کومونیستهای شوروری نوشت آخر عاقبت هر دو را ببینید اگر امروز امام خامنه ای به جوانان اروپا نامه می دهند و برای جوانان ایرانی نیز آینده ای درخشان پیش بینی می کنند بی شک حوادث درخشانی پیش رو است که این پیچ تاریخی جهانی روشن را ایجاد کرد شاید این افراد یعنی ولی فقیه معصوم نباشد ولی بدون شک با توجه به مسایل مشاهده شده قطعا حتی با این استنادات تاریخی و روشهای حکومتی می توان اقرار کرد اصل حکومت متعلق به معصوم است و ایشان ناظر اند حکومت علوی امروز دیگر سرکوب شدنی نیست و تاریخ حسینی ما را رهنمون به آینده ی مهدوی می کند




ضمیمه پیرامون بودا و آیین های هندو و آیین های اساطیری روم:
به طور کلی ما در قرآن در مورد اقوامی داریم که فرشتگان و حتی اجنه و شیاطین را می پرستیدند به طور واضح شاید اینکه در روایات است که اولین بت پرستی عالم ساختن بت خود آدم ابوالبشر به دست نوادگانش بود و کم کم از یک یادآور جد و آباد و نیاکان تغییر کاربری داد گویای این سبک انحرافات باشد که از روی جهل در توحید و عدم علم به علوم غریبه و سایر علوم با نگاه علمی می باشد.دقت کنید ابن موضوع انحراف حتی در زمان خود پیامبران نیز رخ داده یعنی در قرآن به صراحت حضرت عیسی خود را پیامبر خداوند خوانده و از اینکه سایرین او را خدا و فرزند خدا می خوانند برایت و تبری جسته است در زمان امامان و علل الخصوص این جریان غلات وجود داشتند و امروزه جریان علی اللهی خوانده نومی شوند طیف تفریطی نیز همان وهابی های سلفی اند یکی در دوستی اهل بیت غلو کردند و دیگری در دشمنی و سیات و بدخواهی کم نگذاشتند. پس این موضوع باید بحث شود که انحراف از اصل موضوع باعث لغو و حذف موضوع نمی شود و نباید هم بشود اما اصل حقیقت با همان شرایط یعنی توحید امنت خانواده ایمان و علوم غریبه و بحث شیطان شناسی و حتی نفس اماره قبل از همه.به قولی نمی توان از ترس طلاق ازدواج نکرد بلکه باید راه و رسم زندگی را آموخت و فهمید دیکته نانوشته غلط ندارد اما باید دانست روش انحرافی نه نمره ضعیف است نه تک و تجدیدی بلکه مثل خواندن یک تبلیغ اتومبیل سر درس ریاضی است.


شاید بپرسید چرا روی بحث جادو و رابطع اش با ایمان بحث کردیم و آیات و روایات را نیز در این مورد و بحثهای دیگر انجام دادیم خب نظر شما به یک نوشته از یک سایت تحلیلی جادو،البته علاقمند به جادو و فن فیکشن نویسی و فانتزی تخیلی جذب می کنم.متن کپی پیست است

جادوگر که باشی ...

محدودیتی در دنیایت وجود ندارد.
وارد دنیای شگفت انگیزی خواهی بود.
قدرت های ماوراطبیعی را خواهی داشت.
با دوستانت چیزهایی را خلق میکنی که جهان تا به الان قادر به خلق آن نبوده.
جادوگر که باشی معجزه میکنی.

و فراموشت نشود، هرچه که هستی،

تو خودت خودِ معجزه ای...


یا به این یکی توجه کنید


ایا میدانید❓

♦️♦️هری پاتر منجی است،در محفل ققنوس این نام برده است،مانند حضرت عیسی،ولی با این تفاوت که همش با سحر و جادو انجام می گیرد،و اسمی از خدا برده نشده است!♦️♦️




خب حالا اگر فرد با یهود آشنا نباشد و یا از اسلام مسیحیت بودا زرتشت و بحث تجزیه تحلیل ایمان و مسایل داستانها آشنا نباشد خدایی نمی شود بلکه بیشتر میل به صهیونیزم و افراطی گری خواهد داشت .در داستانها باید بین حسن فعلی و فاعلی نیز تفاوت قایل بود یعنی حتی آنجا که داستان زیبایی دارد حتی زیبایی دینی،بازهم اهداف و شکل ارایه باید شناخته شود-مثال رابطه ی هری و رون که ما می توانیم برادری تعبیر کنیم اما با توجه به اصالت جادوگری و نه ایمان,این رابطه به گفته خود رولینگ همجنس بازانه است- مثلا یکی از اصلی ترین و مهمترین مسایل در داستان هری پاتر بحث فضل تبلیغ و موگل-در مورد تبلیغ قبلا بحث کردیم اما در مورد موگل کلیدواژه گاو وجود دارد و نه چیز دیگر یعنی سطح زندگی مثل گاو و مورد زامبی در رابطه با شیطان و کفر و آنهم با کیفیتهای متفاوت و قابل درمان و متفاوت با الگوهای سینمایی بحث می شود-و چند مورد خاص دیگر یهودیان است که همگی تحریفی اند و از اصل دین جا به جا شده است و تحریف می باشند.پس ضروری است که اصل شناخته شود تا بتوان تحریف ها را شناخت نکات مثبت را درک کرد و ما بقی را اصلاح کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۸


فصل 8

رعایت دستورات دینی

نماز،روزه،حج و زیارت و انفاق چهار ستون اصلی عبادت هر مسلمانی است و این دستورات در همه ادیان به اشکال خاص خود تاکید شده است.اما چرا اسلام خاتم ادیان است؟خاتم به معنای آخرین و پایان دهنده راه که صراط مستقیم و کوتاه ترین مسیر است و معنای دیگر آن،خاتم به معنای نگین و گوهر انگشتری می باشد.

خاتم ادیان

حلقه معرفت:همه پیامبران در همه اعصار و قرون از ابتدا تا انتها در مسیر دانایی،یک حلقه را تشکیل می دهند و نگین این حلقه که تابناکترین و خالص ترین وجه خلقت در این حلقه است خاتم(نگین و تمام دهنده)محمد مصطفی(ص) حبیب خداوند است که زیبا ترین و با شکوه ترین نامهای الهی را بر رهروان حقیقت معرفی و راه رسیدن به آرمانهای الهی را با کوتاه ترین مسیر هموار نموده است.درود خدا و فرشتگانش بر چنین روح عظیم و اولاد مطهر و اصحاب و انصار و امتش باد.

صراط مستقیم،راه کسانی است که خداوند به آنها نعمتی عطا کرده که مغضوبین و گمراهان از ادراک آن عاجزند.

ستون برپایی دین و رمز تقرب به خداوند

نماز همانند آب است که با شستشو در این چشمه سار نورانی،می توان غبار آلودگی های روزمره دنیای مادی و رخوت و سستی را از زوایای مختلف تن و جان زدود.

نماز،تعظیم و تکریم و احترام به الله و انرژی کیهانی و اتحاد با شعور کیهانی است.

یکی از مهمترین افعال در نماز،سجده است.در سجده پیشانی بر مهر قرار می گیرد،با توجه به اینکه کف دستها و زانوها و شست پاها کاملا بر زمین قرار گرفته و در این حالت قفل مانده و امکان خروج هیچ نوع انرژی از پایین بدن نیست(خروج انرژی از بدن باطل کننده وضو و نماز است) ،در اثر قرار گرفتن پیشانی بر مهر،فشاری به نواحی داخلی آن وارد شده و با سرازیر شدن انرژی از کانالهای پایین بدن به سمت سر،بخش عمده آن به سوی پیشانی متمرکز می شود و از همان مسیرِ جای مهر،به فضای بین دو چشم منتقل می شود.

اگر دقت و تحقیق کنید می بینید.رشته های عصب بینایی هر چشم مشخص شده است.نیمی از رشته های اعصاب چشم به نیمکره مقابل خود و نیمی دیگر به نیمکره مخالف می رسند.محل خاصی وجود دارد که از روی هم یا اخل هم عبور می کنند.

با فشار بر روی این نقاط مدار خاصی برقرار می گردد و انرژی زیادی به محل پیوندگاه اعصاب سرازیر می شود.در نتیجه در این نقطه گرما احساس می شود و نبض شروع به ضربان می کند.این مکان،پیوندگاه بدن فیزیکی با لایه های لطیف تر و خصوصا بدن ششم می باشد که به چشم سوم یا چشم روح معروف است.

ادراک و آگاهی توسط این چشم در فضای بالای سر رخ می  دهد.هنگامی که این چشم فعال شود،چشمان عادی ما در حالتی قرار می گیرد که انگار بر هیچ کجا متمرکز نیست و در حال ارتباط روحانی،مانند این است که ما در جسم خود نیستیم و در جای دیگری حضور داریم و با چشم سر یا عقل و منطق ارتباطی نداریم.

صحنه ها و تصاویری که با چشم روح نظاره می کنیم،حقایق و واقعیاتی هستند که مکاشفه یا مشاهده نام دارند.ولیکن این آگاهی هایی که به ما منتقل می شود از فیلترها و صافی های فکر و ذهن ما عبور کرده و با زبان قابل درک برای ما مطرح می شود.هرچه ما با زبانهای سمبلیک و استعارات و تعابیربیشتر آشنا باشیم،دریافت بینش ها بهتر صورت می پذیرد.(در تعبیر خواب و رویاهای صادقه آشنایی با این نمادها باعث فهم معنای آن حتی در زمان خود خواب دیدن می شود اصلی ترین نمادهای پایه در قرآن در تعبیر خواب های سوره یوسف موجودند و به عنوان پایه یادگیری قابل استفاده اند مثل گاو که نماد سال است البته این در مورد این نوع از خوابهاست که نمادین است ما موارد و اشکال دیگری هم از مکاشفات داریم که اینگونه نباشند و قابل بحث اند)

عرفا و اولیاءو انبیا بیشتر وقت خود را در نماز به سجده های طولانی می پردازند.الگوهای بارز ما حضرت امام سجاد،زین العبدین هستند که پس از حیله های اهریمنان در واقعه کربلا در جذبه های شدید الهی قرار گرفتند تا حجت حق در زمین برقرار بماند و تنها نماز و سجده و نیایش بود که می توانست چنین روح عظیمی را تسلی دهد.

در علم نجوم،چشم سوم با سیاره مشتری در ارتباط است و رمز پیر یا مراد یا آموزگار معنوی است.در حالت بیداریِ چشم سوم، سالک با نیرویی در ارتباط قرار می گیرد که همه سوالات و ندانسته های او را پاسخ می گوید و هیچ چیز در برابر این چشم پوشیده و پنهان نمی ماند.

به همین دلیل پیامبر بزرگ اسلام فرموده اند:نماز نور چشم من است و به اقامه نماز تاکید بسیار داشته اند.در اینجا ذکر این نکته اهمیت دارد که نماز خواندنی نیست بلکه اقامه کردنی است.برپا داشتن نماز با قیام کردن همراه است و قیام بر هرچه نادانی و جهل و گمراهی.بدیهی است که حضرت حق،هیچ نیازی به نماز ما ندارد و این ما هستیم که برای تقرب به او باید چنین موهبتی را پاس بداریم.

 با رعایت نمودن این عبادات،چهار عنصر در بدن بتدریج پالایش می یابد و راه برای ورود و عبور انرژیهای ناب تر باز می گردد.

 در مکانی که برای نماز و عبادت در نظر گرفته می شود،وقتی یک نفر مشغول عبادت باشد فضای خاصی ایجاد می شود پر از نورانیت و درخشش.هرچه با اخلاص بیشتر و رهاتر از وابستگی های دنیوی و شهوات باشد،نیروها و خواص الهی تشدید و تقویت می شود و ستونی از نور تا آسمانها شکل می گیرد که به چشم اولیاء الهی کاملا مشهود است.به همین علت،مکان برگزاری نماز و عبادت،توسط این انرژیها پاکسازی شده و به محض ورود به چنین مکانهایی،احساس روحانیت،امنیت و آرامش به انسان دست می دهد.

اگر دو نفر با هم به نماز قیام کنند،نیرو و انرژی ایجاد و ساطع شده فقط از دو نفر نیست بلکه منبع عظیمی ایجاد می شود که دهها برابر حالت انفرادی است.در این موقعیت اگر شخصی در مسیر الهی پیشرو باشد و نفردوم نوپا و مبتدی،میدان انرژی و حالت عرفانی و روحانیت یکی،چشمه ای از نور می شود برای شستشوی دیگری از تاریکی ها.

اگر تعداد نمازگزاران بیشتر باشد،چنانچه همه آنها بحث درونی دنیای خود را تعطیل کنند و با جماعت با خلوص نیت همگام شوند،چنان میدانی از انرژی های پاک ایجاد می شود که تاثیر آن تا زمانهای متمادی برقرار می ماند.به همان نسبت اگر اشخاص تاریک و بدون اخلاص در جمع نمازگزاران حضور داشته باشند،احساس فشار و خستگی و تاریکی برای افراد قوی ایجاد می شود.

فرد سالک مقتر،اگر بتواند بار سنگین گناهان و جهل دیگر نمازگزاران را بدوش کشد و تاریکی آنان را بدل به نور و روشنایی نماید،در پیشگاه خداوند بسیار عزیز و محترم است.چنانچه امام جماعت باید دارای چنین کرتبت و منزلتی باشد.

با این تفاسیر،سالک بصیر می تواند بین هزاران نفر نمازگزار،امام جماعت حقیقی را تشخیص دهد.

روزه

مانند آتش است که چون شعله کشد خواهش های نفس و تمنیات حیوانی و شهوات را می سوزاند و نفس اماره را در کوره اراده و همت تنبیه ساخته و از چاه ظلمت به وادی اطمیننان رهنمون می گردد.

در هنگام روزه،انرژی بدن که صرف امور روزمره مانند گوارش و زناشوییو .... می شود،فعال مانده و در عوضِ مسیر اتلاف و خروج از سمتپایین بدن،با هم همسو شده و به سمت بالا جهش می کند.

حرارت و گرما،اخلاط و چربیها و مواد راکد و فاسد  جسم را سوزانده و از تجمع آنها جلوگیری کرده و کانالهای  مسدود شده انرژی را پاکسازی می کند و مستقیما بر مرکز ناف که محل اراده و چاکرای سوم است،تاثیر می گذارد.در این حالت انرژی مونث"یین"که سرد و تاریک بوده و با ماه در ارتباط است با حرارت،تحریک شده و با انرژی مذکر"یانگ"که با خورشید در ارتباط است پیوند خورده و تبدیل به انرژی عالی تری می گردد که به ادراک آگاهی می انجامد.

همه رهروان طریقت الله در همه مکاتب الهی،به این آداب تمسک می جویند و محترم می شمرند.

رفتن به معابد و اماکن متبرکه و زیارت مرقد اولیاءو انبیاء و عبرت گرفتن از اقوام و گذشتگان،چون باد در حال جابجا شدن و یکجا نماندن و رفتن و هجرت کردن است از جایگاه تاریک خود بینی و خود محوری و سکون.

انفاق یعنی پرساختن چاله ها و فاصله های طبقاتی  و رفع نیازهای مالی و دست کمک و یاری دراز کردن به سوی ناتوانان و بازکردن و شکافتنِ قبر درون برای بخشش و گذشتن از آزمندی و خساسات و جاری شدن اندوخته هاست که از خصوصیات عنصر خاک است.قربانی کردن و سفره نذر کردن و نیاز دادن از همین مقوله است.قربانی کردن یکی از راههای خاص برای ابراز ارادت به مقام خداوندی است.هنگامی که حیوانی زنده به اذن و اجازه خداوند ذبح می شود و بین جماعتی به هر شکل تقسیم شده و تناول می گردد،همه دانسته یا ندانساته،آن نفس را که برای انتقال از جامه حیوانی یا نباتی به درجات بالاتر انتخاب شده به صورت غذا مورد استفاده قرار می دهند.معمولا مراسم قربانی کردن با رعایت آداب و رسوم خاصی برگزار می گردد و با دعا و سلام و صلوات توام می باشد.این خوراک،چه حیوانی باشد و چه گیاهی فرق نمی کند،بدون آنکه وارد چرخه طبیعت شده و درجات کمال را مرحله به مرحله بپیماید،به یکباره وارد بدن انسانها شده و جزئی از وجود انسان می شود و در نتیجه با نور و اندیشه عالی تری پیوند خورده و به فرکانسهای برتر اتصال و ارتقاء می یابد.خصوصا وقتی نفوس بیشتری برای برآورده شدن آرزو و نیاز صاحب قربانی هم نفس شوند،میدان انرژی قوی تری ایجاد می گردد و فرکانسها و ارتعاشات عالی تر،جهت وقوع آن نیاز با هم همنوا و یکصدا می گردد.

ارتباط چهار عنصر با فطرت افراد

با رعایت دستورات ساده قرآن کریم-این موهبت الهی-می توان به بصیرتی دست یافت تا دشوارترین موانع را شناخته و از سر راه       برداشت.

-کسانی که دارای فطرت آبی هستند برای تقویت نیروی دورنی خود با اقامه نماز و سجده های طولانی به راحتی می توانند چشم باطن خود را باز نمایند.متولدین تیر و آبا ن و اسفند دارای فطرت آبی هستند.

-افرادی که دارای فطرت آتشی هستند با روزه داشتن و کنترل قوای شهوت و نیروی خشم خود می توانند درون خود را پالایش نمایندو قدرت آتش را درون خود تقویت کرده لیکن مهار کنند.

روزه داری فقط نخوردن غذا و ننوشیدن آب نیست.مهمترین بخش آن به بند کشیدن نفس اماره است که دایما فرمان به بدی می دهد و از آنجاییکه آتش سرکش است باید با آب نماز،تمرد و سرکشی آن را خاموش نمود.کسانیکه روزه می گیرند ولی نماز به پا نمی دارند،شاید بتوانند آتش و قوای شهوت خود را کنترل نمایند ولی همین نیرو در درون  به خشم تبدیل می گردد و ممکن است با کوچکترین برخورد با دیگران،اختیار خود را از دست داده و حرکات خشونت بار انجام دهند و پس از فرونشستن آتش خشم،جز پشیمانی و ندامت هیچ ندارد.

متولیدن فردوردین و مرداد و آذر  فطرتهای آتشی هستند.

-کسانیکه درای فطرت باد هستند و چون باد نیرویی است که مهار آن بسیار دشوار است و از آن افرادی دمدمی و تنوع طلب می سازد،برای تقویت نیروی درونی خود باید انرژی های پاک ماکن متبرکه و معابد و عبادتگاهها را در سرزمینهای مختلف جستجو و دریافت نمایند.

متولدین خرداد و مهر و بهمن فطرتهای بادی هستند.

-افرادی که دارای فطرت خاکی هستند میل به اندوختن و پنهان کردن و کنز اندوزی و اشتن کلکسیونهای اشیاء مختلف در آنان بسیار است و تنها راه مقابله با آزمندی و خست،بخشیدن و صدقه دادن و رها کردن دلبستکی ها است زیرا خاک میل به بلعیدن و پوشاندن و نگهداشتن دارد پس باید قبر وجود  را شکافت و آنچه را که زاید است و دست و پاگیر و مانع حرکت و رشد می گردد از خود دور نمود و جاری شد.پرداختن خمس و زکات و صدقات و دادن هدایا و بخشیدن وسایل غیرضروری،بسیار به روشن شدن درون این افراد کمک می کند.

متولدین اردیبهشت و شهریور و دی فطرتهای خاکی هستند.

لازم به تذکر است که چهار عنصر یاد شده در همه افراد و موجودا تعالم وجود دارد ولی گاهی یک عنصر بر سایر عناصر غلبه یافته و خصلتها و خصوصیات خود را تحمیل می نماید و صفات بارز خود را نشان می دهد.

در مورد کسانی که شعور و معرفت در آنان رشد نیافته،شخصیت و رفتار آنان تابع غلبه این عناصر است و چون کنترل این نیروها برای چنین افرادی بسختی امکان پذیر است به مانند این است که بر اسب سرکش و وحشی سوار شده اند و نمی توانند افسار نفس را در اختیار گیرند و این اسب وحشی هردم آنان را به پرتگاه های انحطاط و گمراهی نزدیک می کند،رفتار و کردار متعادل و متناسبی بروز نخواهند داد.

در مورد شناسایی طبع فرد-سردی و تری و گرمی و خشکی-دانستن چند مورد ضروری است اول اینکه کلا موارد نسبی است و حفط سلامتی بسته به حفظ مزاج و درمان بیماری با ضدیت مزاج است مورد دیگر ثبات طبع است یعنی در تمام زندگی تغییر نمی کند –اصالتا-و بعد ایجاد آن در نطفه پایدار است مورد کلی دیگر اینکه مزاج کلی مورد نظر است و مزاج بدن برآیند مزاج تمام قسمتهای بدن است و برای تشخیص مزاج با توجه به زندگی امروز نمی توان فقط یک عامله قضاوت کرد اما از نظر کلی مزاج بسته به و دوران زندگی از طفولیت و شباب تا کهولت و شیخوخیت روش برخورد با آن با توجه به تغییرات نسبی مطمئنا متفاوت می شود بحث دیگر بحث جنسیت است که در حالت کلی جنس زن مزاج آبی-سرد و تر-و مرد مزاج آتشی-گرم و خشک-پایه دارد بدیهی است که به طور تیپیک معمولا افراد دیده نمی شوند و منظور از مزاج جنسی اصول جنسی است مثلا در بحث جنسی صفت سرد و تر در  سلول های چربی ها بروز می کند و این مورد در زنان در ناحیه باسن و سینه است و صفت جنسی ساز است در مردان نیز سلول چربی داریم اما اگر خیلی زیاد شود در شکم نه در نواحی زنانه وجود دارد و اصطلاحا چربی دور شکمی یا مردانه تلقی می شود معلوم است که این صفت زیاد برازنده ی یک مرد نباشد این افراد مستعد چاقی اند اما صفت گرمی در ماهیچه ها بیشتر بروز می کند گرم و تر ماهیچه های عضلانی اما گرم و خشک لاغر اندام است در کل تری حجم نیز می دهد  از نظر زندگی بخشی نیز گرمی و تری معمولا حیات افزا تلقی می شود یعنی غذای اصلی همین هایند مثل انگور مثل نان.

مورد دیگر حکمت نجاسات است که با کثیفی نیز متفاوت است در مورد نجاسات با توجه به بحث نعمت الله و و بحث نتیجه خدایی شدن می شود نظر داد بدین ترتیب که هرگونه ارتباط با نجاسات و ساختن زندگی براساس آن اشکال و باعث عدم فهم نعمت الله می شود

کافر:با اصل اینکه توحیدی بودن نعمت الله و توحید صفاتی مواجه می شود

مشروبات الکلی و هرگونه مسکرات:با توجه به آیات قرآن برخورد با این ماده برخورد سیاه و سفید نیست بلکه هم منافعی برای مردم دارد و هم مضراتی که مضرات آن بر منافعش بیشتر است مشروبی نیز که در بهشت مصرف می گردد مضراتی هم ندارد بحث اصلی پس در کل مستی است که می تواند از طریق مشروب و آهنگهای غنایی ایجاد شود در بهشت سطح زندگی راضیه است و مشروب نیز باعث زوال عقل نمی شود در ضمن شیطاطین نیز وجود ندارند و فقط سلام به ما می رسد به سادگی از موارد قرآن دلایل نهی مشروب مشخص می شود یکی عدم فهم دنیای مرضیه است دیگر اینکه به سادگی امکان وسوسه پذیری و ایجاد منفذ برای رخنه شیاطین فراهم می شود و در زمان توهم به سادگی می توانند موجبات گناه را در انسان فراهم کنند

در مورد سگ و خوک فقط چند مورد را اعلام می کنیم که رجوع کنید به تاثیر مواد غذایی در بدن و تاثیر روانی و روحی هر غذا بر عملکرد روان و روح انسان که حتی در مورد خود حیوانات نیز موثر است لطفا شیوه زندگی و سبک عملکردی جنسی این دو حیوان در طبیعت را تحقیق کنید.خوک نجاست خوار است و اساسا برای بیماری های انگلی مستعدترین حیوان است نکته اینکه بحث وجود انگل غیر قابل نابودی در خوک فقط یک شایعه است و از نظر بیماری انگلی حتی گاو را در طبیعت با توجه به میزان نزدیکی با انسان و میزان بهره وری و دلایلی خیلی زیاد دیگر دارای انگلهای خطرناکتری نسبت به خوک است در مورد ارتباط با این حیوانات و نجاست باید مراقب بود و درست استفاده کرد

نکته ای که بعدا به آن اشاره خواهد شد بیماری هاری است که با موارد زامبی یا لمس شیطان یک تفاوت دارد اینکه از انسان به انسان غیر قابل انتقال است و بیماری کشنده است نه ممتد حیات در رسانه های دجال ,شیطان شرارت یا موارد دیگر غیر قابل شکست یا حتی به نوعی مقدس معرفی می شوند این بیماری واکسن هم دارد اما در مورد درمان هنوز درمان خیلی قطعی  و کامل نداشته است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۱