سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست


اگر بخونید ممنون می شم
اگر بخونید و نظر هم بدید خیلی بیشتر ممنون می شم

توضیحات بیستر در بخش های درباره من و تماس با من در نوار بالای وبلاگ قابل مشاهده است
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۶ آذر ۰۳، ۲۳:۱۹ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    😂👌

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاعر» ثبت شده است

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

 

شهریار

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۷
دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۵۰ ب.ظ

انقد اذیت نکن...

هر وقت خواستید کسی که دوسِتون داره رو زیاد اذیت کنید ملتفت به این باشید که شاید او هم مثل وحشی بافقی چنین عقیده‌ای داشته باشه:


دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم


رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۰
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۲ ق.ظ

برای همیشه دوستت دارم

گونه ات آلو، لبت انگور و اندامت هلو

خانه ات آباد بانو، میوه هایت درهم است


خواستم یک شاخه گل باشعر تقدیمت کنم

غیرتم آهسته مى گوید؛  نکن، نامحرم است


#مخاطب_خاص

امیدم اول به خدا دوم مادرم حضرت زهرا(س) که مادری برای تو هم می کنه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۰۲:۴۲
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۹ ق.ظ

که چه؟

دختر ِ فالوده موی ِ شهر ِ شیرازی که چه؟

    بستنی لب، طالب ِ لیسیدن و گازی که چه؟


    مشتری هایت فراوان و سرت خیلی شلوغ

    پسته چشم و روسری وانیلی و نازی که چه؟


    اخم و تخمت آبلیمو، خنده هایت چون شکر

    باز معجونی ملس از این دو میسازی که چه؟


    ادعایت میشود شاخه نبات ِ حافظی

    هی تفال میزنی و کاشف ِ رازی که چه؟


    قند ِ خون ِ شهر را خیر ِ سرت بالا نبر

    اینهمه شیرین زبان هستی و طنازی که چه؟


    چون که دستم هست خالی بی محلی میکنی

    رویگردان از منی و غرق ِ آوازی که چه؟


    بیشتر چون میشوم پاپیچ ِ با من بودنت

    طعنه بارم میکنی دستم میاندازی که چه؟


    پیش ِ من خود را نگیر و آن یخت را باز کن

    سردمهری، گیرم اصلن اهل ِ قفقازی، که چه؟


    گرچه هستم یک پیاده، عاقبت کیش ِ منی

    شاهی و عارت میاید عشق ِ سربازی که چه؟


    بعد از این مال ِ خودم شو، شعرهایم مال ِ تو

    "نه" نگو و حلقه را بردار، لجبازی که چه؟


    عاشقانه های #شهراد_میدرى


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۰۲:۳۹
پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۱ ق.ظ

زندگی باید کرد

زندگی خالی نیست

مهربانی هست،

سیب هست،

ایمان هست، 

آری،

تا شقایق هست،

زندگی باید کرد.


🖊سهراب سپهری



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۵ ، ۰۹:۲۱
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۹ ب.ظ

در جهان نبود

بی عشق هیچ فلسفه ای در جهان نبود

احساس در "الهه ی نازِ بنان" نبـود

بی شک اگر که خلق نمی شد گناهِ عشق

دیگر خدا به فکر ِ شبِ امتحان نبود

بنشین رفیق! تا که کمی درد دل کنیم

اندازه ی تو هیچ کسی مهربان نبود

اینجا تمام ِ حنجره ها لاف می زنند

هرگز کسی هر آنچه که می گفت، آن نبود !

لیلا فقط به خاطر مجنون ستاره شد

زیرا شنیده ایم چنین و چنان نبود

حتی پرنده از بغل ِ ما نمی گذشت

اغراق ِ شاعرانه اگر بارِمان نبود …

گشتم، نبود، نیست… تو هم بیشتر نگرد !

غیر از خودت که با غزلم همزبان نبود

دیشب دوباره -از تو چه پنهان- دلم گرفت

با اینکه پای هیچ کسی در میان نبود !


امید صباغ نو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۹:۱۹
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۵ ب.ظ

مو به مو

ﺩﺭﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻣﺎ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﮏ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺗﻨﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ

ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺷﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑﺲ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺮﯾﺖ ﺷﻌﺮ ﻭ ﻏﺰﻝ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ

ﻣﻮ ﺑﻪ ﻣﻮ ﺷﻌﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﭼﺎﺩﺭﺕ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻫﺎﺳﺖ

ﻗﺎﻓﯿﻪ ﺩﺭ ﻫﻮﺱ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑﻌﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺎﻧﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ

ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﺩﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﭘﺲ ﻧﮕﻮ ﭘﺲ ﺑﮑﺸﻢ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻋﺸﻖ

ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﺟﻨﻮﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ

ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۹:۰۵