با توجه به داستان آدم و حوا و میوه ممنوعه و بحث بخشش الهی لازم به ذکر است که هبوط با سقوط فرق دارد و سرچشمه ورود روحانی هر انسانی و یافتن کالبد جسمانی وی در کره خاکی است و برای هر انسان و روح به طور جداگانه هربار بازتعریف و تکرار می گردد بدین معنی که میلاد فرزندان با اسامی مشخص و سرنوشت مبرهن در قرآن اشارات شده است مثل عیسی به مریم یحیی به زکریا و موسی و ابراهیم توسط ستاره شناسان میلادشان به حاکمان زمان خویش . پس این علم قابل استنتاج و غیر قابل انکار است.عدم درک مسأله هبوط در موضوع معراج و بحث ارتباط و مکاشفه خود را بروز می دهد
بهترین روش یادگیری یک موضوع تدریس معلم گونه آن مطلب است و خاله بازی چه در دختران چه در پسران بسته به نوع سبک بازی آنها تاثیر به سزایی در آموزش دارد.در تربیت کودک هم به هیچ عنوان مواردی مثل عدم تعلق و عدم دوست داشتن نباید به عنوان تنبیه در نظر گرفته شوند و هیچگاه نباید مواردی مثل تاریکی یا سوزن یا مشابه آن به عنوان ابزار و اهرم ایجاد ترس استفاده شود در ضمن ضرورت عدم تنبیه فیزیکی برای فرزندان یادآوری می شود علل الخصوص برای دختران این امر ضروری تر است.
پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) سرِ مطهّر حضرت را به کوفه و شام بردند در هر دو شهر، افراد متعدد، آیاتی را از رأس مطهّر شنیده و روایت کرده اند .
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) سرِ مطهّر حضرت را به کوفه و شام بردند در هر دو شهر، افراد متعدد، آیاتی را از رأس مطهّر شنیده و روایت کرده اند .
در روایتی از زید بن ارقم آمده است: سر مبارک حضرت امام حسین را بر نیزه در کوفه در حال خواندن آیات قرآن دیدم: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحـَابَ الکَهفِ والرَّقیمِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا؛ (1) آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟ » . موی بر تنم راست شد و گفتم. این ماجرا عجیبتر از جریان اصحاب کهف است. (2)
در نقل دیگری آمده: وقتی راس و سر مبارک را در جایگاهی که در صیارفه برایش معین کرده بودند، نهادند، چون آن جا در اثر ازدحام جمعیت و عبور و مرور شلوغ بود، سر مبارک برای متوجه ساختن مردم ابتدا به صدای بلند گلو صاف کرد به گونه ای که همه به تعجب به نظاره سر نشستند و سر مبارک به تلاوت آیات سوره کهف پرداخت و تا : «انهم فتیه آمنوا بربهم فزدناهم هدی و لا نزد الظالمین الا ضلالا» تلاوت کرد. (3)
سر مبارک را بر چوبی نصب کرده و مردم به نوری که از سر به آسمان ساطع بود، نگاه می کردند که این آیه را تلاوت فرمود: «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» (4) (5)
سلمه بن کهیل از سر مبارک شنید که بر نیزه می خواند: (فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم)(6) (7)
ابن وکیده گوید : از سر مبارک شنیدم که سوره کهف را می خواند. شک کردم که صدا از سر هست یا از جای دیگر که ناگاه سر مبارک تلاوت را ترک کرد و متوجه من شد و فرمود: ای فرزند وکیده ! مگر نمی دانی که ما امامان زنده و نزد پروردگارمان روزی خوریم. با شنیدن این کلام او تصمیم می گیرد سر را دزدیده و دفن کند که سر مبارک به او می فرماید:
ای فرزند وکیده ! تو را به این تصمیم راهی نیست و اقدام آنان در ریختن خون من نزد خدا عظیم تر از بردن سرم بر نیزه در شهرها می باشد . پس آن ها را واگذار “اذ الاغلال فی أعناقهم و السلاسل یسحبون ؛ (8) در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آن ها را مىکشند” . (9)
منهال ابن عمرو گوید : سر مبارک را در دمشق بر نیزه دیدم که آیات سوره کهف تا : (ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا) تلاوت می کرد و در این جا به آشکاری تمام فرمود: عجیب تر از اصحاب کهف قتل من و بر نیزه کردن سرم می باشد. (10)
و وقتی یزید در پی اعتراض سفیر روم به ظلم رفته بر اباعبدالله ، دستور به کشتن او داد ، سر مبارک با صدای بلند فرمود: (لا حول و لا قوه الا بالله) . (11)
مورخان گفته اند که: چون یزید بن معاویه نواده پیامبر (ص)، حسین بن علی (ع) را کشت، سر او را بر بالای نیزه گذاشت و فرمان داد تا برای عبرت مردم آن را در شهرها بگردانند، و آن سر در این مسیر پیوسته آیه مبارکه را قراءت میکرد.
شاید قرائت این آیه به این امر اشاره می کند که جهان در ضمن معادله ای حکیمانه جریان می کند که یکی از جمله های آن حمایت کردن خداوند متعال از مظلومان و ستمدیدگان است، بدان جهت که یاری دادن به ستمدیدگان جزئی از آن معادله به شمار میرود که پروردگار ما سبحانه و تعالی در همه ابعاد جهان به جریان انداخته بوده است.
معنی این آیه آن است که: ای انسان! آیا چنان گمان میکنی که آنچه بر آنان گذشت چیزی عجیب و غریب است؟ هرگز چنین نیست
زمانی که سر امام حسین ـ علیه السّلام بالای نیزه حمل میشد، شیخ مفید به نقل از زید بن أرقم آورده است، روز دوّم که عبیدالله دستور داد تا سرهای شهدا را در کوفه بگردانند «من سر امام حسین را دیدم که آیهای از سوره کهف را که ـ ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا را تلاوت میکرد
آنچه مورّخین و علماء و بزرگان علوم اسلامی پیرامون مسأله شهادت امام حسین علیه السّلام و حمل سر مبارک ایشان به مجلس ابن زیاد در کوفه و از آنجا به شام نقل کردهاند عبارت از این است: که در آخرین لحظات که سپاه دشمن بر امام حسین علیه السّلام یورش بردند، توسط سنان بن أنس سر امام از تن ایشان جدا شد و سر حضرت توسط خولی به نزد ابن زیاد در کوفه برده شد. بعد از چند روزی که سرهای شهداء کربلاء به همراه کاروان اسراء در کوفه بود عبید الله دستور داد که اسراء و سرهای شهدا را به همراهی 500 نفر نیرو به شام به نزد یزید بن معاویه بفرستند و در حالیکه سرهای شهدا بر روی نیزهها حمل میشد وارد شام شدند و از آنجا به نزد یزید برده شد.
شیخ مفید میفرمایند: بامداد روز بعد که عبید الله بن زیاد سر از بالش ستم برداشت دستور داد سر مبارک حضرت امام حسین را با دیگر سرها در میان تمام کوچهها و قبیلههای کوفه بگردانند.
علامة مجلسی هم در بحار به ذکر این مطلب اشاره کرده است و میگوید: از زید بن ارقم روایت شده است که میگوید من شنیدم که سر امام حسین این آیه را تلاوت میکرد[12]«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»[13]
امّا روضة الشهداء ملا حسین کاشفی به این مطلب اشاره میکند و مینویسد: وقتی کاروان اسراء به همراه سرها در حالیکه بر روی نیزهها حمل میشدند و به طرف شام برده میشدند، در بین راه یک مردی یهودی بنام یحیی حرّانی به استقبال این کاروان آمد، ناگاه چشمش به سری افتاد که لبهای وی به هم میخورد. میگوید راوی که این یهودی گفت من نزدیکتر رفتم و گوش فرا داشتم که این کلمات را شنیدم «وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ»[14]
یحیی از مشاهدة این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند: آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر محمد مصطفی است و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد.[15]
پی نوشت ها:
1. کهف (18) ، آیه 9.
2. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 116، کنگره شیخ مفید.
3. مقتل الحسین ، مقرم، ص 332.
4. شعراء (26) ، آیه 227.
5. مناقب، ابن شهراشوب ، ج 2 ، ص 188.
6. بقره(2) ، آیه 137.
7. اسرار الشهادة ، ص 488.
8. غافر (40) ، آیه 71.
9. شرح قصیدة ابیفراس ،ص 148.
10. خصائص سیوطی ، ج 2 ، ص 127.
11. مقتل العوالم ، ص 151.
[12] . مجلسی، بحار الانوار، نشر بیروت، چاپ سوّم،1403 هجری، ج 45، ص 121.
[13] . کهف/9.
[14] . شعراء/227.
[15] . کاشفی سبزواری، حسین، روضه الشهداء، قم، نشر نوید آلام، چاپ اوّل، 1379، ص 458.
ناسا اخیرا در حساب کاربری خود در اینستاگرام با انتشار تصویری باشکوه نوشت: آیا سحابی مارپیچ یا سحابی هلیکس یا سحابی "چشم خدا"(Helix Nebula) توجه شما را جلب کرد؟
به گزارش ایسنا، همه نگاهها به این تصویر جالب در طیف تابش فروسرخ سحابی مارپیچ که توسط تلسکوپ فضایی اسپیتزر ثبت شده، دوخته شده است. سحابی مارپیچ در فاصله ۷۰۰ سال نوری از ما و در صورت فلکی دلو واقع شده است.
پوشش غبار و گاز اطراف یک کوتوله سفید مرکزی که قطری حدود دو سال نوری دارد، نمونهای از یک سحابی سیاره نما(یکی از آخرین مراحل تکامل یک ستاره شبه خورشید) است. غبار مذکور این چشم کیهانی را قرمز کرده است.
یک سحابی سیارهنما نوعی سحابی گسیلشی است که از گاز و پلاسما تشکیل شده است. این نوع سحابیها پس از مرگ ستارگان به وجود میآیند.
مواد سحابی هزاران سال پیش توسط این ستاره به فضای بیرونی پرتاب شده است، غبار آن نیز میتواند در اثر برخورد با برخی اجرام مانند کمربند کویپر منظومه شمسی یا ابر دنباله دار اورت، ایجاد شده باشد. در غیر این صورت اجرام شبه دنبالهداری که در این سامانه سیارهای دور شکل گرفتهاند، از مراحل نمایشی پایانی تکامل این ستاره جان سالم به در بردهاند. ابر اورت بر اساس نظریه "یان اورت"(Jan Oort) اخترشناس هلندی، ابر اورت نام مکانی است که خیلی از دنبالهدارها از آن سرچشمه میگیرند.
1. 200 لاندا (ml0.2) از ترومبوپلاستین را درون لوله ریخته وبه مدت 15-10 دقیقه دربن ماری 37درجه قرارمی دهیم . 2.بعد از این مدت 100لاندا (ml0.1 ) از پلاسمای بیماربه لوله اضافه کرده وهمزمان با آن کرونومتررا بکارمی اندازیم . 3.محتویات لوله را مخلوط کرده وبه مدت 6-5 ثانیه دربن ماری 37درجه قرار می دهیم . 4. پس ازاین مدت لوله را برداشته وبدنه لوله راخشک کرده ومرتبا به حالتهای افقی وعمودی تغییر داده وبه محض مشاهده انعقاد پلاسما زمان را متوقف کرده وآن را یاداشت می کنیم . 5.با استفاده از زمان به دست آمده واستاندارد آزمایشگاه وجدول درون کیت Activity&INR را بدست می آوریم .
طریقه انجام آزمایش PTT 1.در داخل یک لوله همولیز 100لاندا (ml0.1) ازنمونه را به 100لاندا (ml0.1) سلنیت ( activated partial thromboplastin time) اضافه نموده وخوب مخلوط نمائید وسپس به مدت 5-3 دقیقه دربن ماری 37درجه قرار دهید. 2.پس ازمدت فوق 100لاندا (ml 0.1) کلرید کلسیم به لوله فوق اضافه نموده ومخلوط کنیدوبه طورهمزمان کرونومتررا بکاراندازید. 3.درحالیکه هر5 ثانیه لوله رابه آرامی تکان می دهید وپس از گذشت 20 ثانیه لوله را از بن ماری خارج نموده وبگونه ای که درمورد PT ذکر گردید به محض مشاهده لخته کرونومتررا متوقف کرده وزمان سپری شده را بعنوان PTT گزارش نمائید.
نحوه نمونه گیری : ml 1.8 خون کامل را دقیقا با ml0.2 سیترات سدیم 3.2% مخلوط کرده ودردور 3000به مدت 10 دقیقه سانتریفوزنمائید.
همشهری آنلاین-هلن صدیق بنای: انسان همیشه به دنبال کشف اسرار و ناشناختههای خود،کیهان و جهان هستی است.
انسان این اشرف مخلوقات به دنبال کشف ناشناختهها به همه جا سرک میکشد. گستره این کنجکاوی از فضای بیکران گرفته تا سفر به درون یک سلول کشیده میشود... کنجکاوی و عطش سیری ناپذیر این انسان برای کشف و شهود جهان پایان ناپذیر است.
او اینک به دنبال رابطه وجودی و شباهتهای خویش با جهان هستی و آنچه پیرامون او را احاطه کرده، است. تصویر منتخب یکی از یافتههای او در زمینه شباهت عینی و رابطه او با جهان هستی است.
دانشمندان میگویند؛ عناصری که در آدمی بکار رفته شباهت تام به عناصر سازمان داده شده، عالم دارد و آنچه در جهان هست، در آدمی هم وجود دارد.
در حقیقت میتوان بشر را نمونه کوچک و شاید خلاصهی از عالم لایتناهی دانست که با آن همبستگی و پیوند بسیار نزدیک دارد.
این حقیقت استثنا ندارد و در هر زمان صادق است. تصویر زیر نمونهای برای این ادعا است.
به گزارش خبرنگار حوزه علم، فناوری و دانشبنیان گروه فناوری خبرگزاری آنا، طی مطالعات اخیری که توسط پزشک متخصص مغز و اعصاب و ستارهشناسی با سابقه در کشور ایتالیا انجام شده است شبکه پیچیده سلولهای عصبی مغز شباهت شگفتانگیزی به ساختارهای کهکشانی در فضای بیکران کیهان دارد.
محققان معتقدند با وجود تفاوت بسیار زیاد در وسعت مغز و ساختارهای کهکشان، مغز انسان از همان الگوی کیهانی برای سازماندهی عملیاتهای پیچیده خود استفاده میکند. شبکههای عصبی از تعداد بسیار زیادی نورون تشکیل شدهاند. این نورونها اجزای بسیار کوچکی هستند که وظیفه انتقال پیامها را بر عهده دارند.
مغز انسان تقریباً از 69 میلیارد نورون تشکیل شده و بر اساس تخمین دانشمندان بیش از 100 میلیارد کهکشان در فضای کیهان وجود دارد. از این اعداد میتوان نتیجه گرفت هم در مغز و هم در کیهان تنها 30 درصد از جرم آنها به نورونها و کهکشانها اختصاص داده شده است. در واقع ساختارهای پیچیدهای که هر روز ماهوارههای در حال گردش در فضا تصاویر مختلفی از آنها ارسال میکنند تنها بخش اندکی از جرم کیهان را به خود اختصاص دادهاند.
در مغز بیش از 70 درصد جرم به آب یا همان مایع مغزی و در کیهان به ماده تاریک اختصاص دارد. این مواد که دانش بشر نیز در مورد آنها بسیار اندک است در ظاهر منفعل بوده و نقشی در فرایندهای پیچیدهای که هر لحظه در مغز و کیهان رخ میدهد ایفا نمیکنند ولی قطعاً این گونه نیست.
دیگر معیار شباهت مغز و کیهان توزیع رشتههای بین سلولی و سامانههای اجرام آسمانی است. به طرز شگفتانگیزی نحوه قرارگیری و نظم ستارگان، سیارات و سیارکها در کنار هم شبیه به رشتههای عصبی است که در سرتاسر مغز امتداد پیدا میکند. به نظر میرسد مغز و کیهان هردو از قوانین فیزیکی پیچیدهای پیروی میکنند.
مهمترین بخشهای یک آزمایشگاه بالینی بخش پذیرش و نمونه گیری و بخش آزمایشات مربوط به ادرار است که بهتر است همیشه بهترین و مجرب ترین افراد از لحاظ فنی و اخلاق و تجربه د این بخش ها قرار بگیرند . پذیرش صورت آزمایشگاه است و فارغ از بحث فنی که مراجعه کننده (نگوییم مریض یا مشتری)با آن ارتباط مستقیمی ندارد با این بخش ارتباط مستقیم دارد و هدایت کننده بقیه مسائل و بخشهای دیگر این بخش است و حتما بهتر است از پرسنل خود آزمایشگاه باشد نحوه برخورد و نمونه گیری از بیمار و دریافت شرح حال بیمار برای جهت دهی و اطلاع کافی از علل آزمایش و همچنین توضیح کامل شرایط آزمایش برای بیمار و همچنین افراد داخل ٱمایشگاه از مهمترین علل این موضوع است.برای بخش فنی ادرار نیز لازم به ذکر نیست که طبیعی ترین حالت نمونه گیری بدن که کمترین وابستگی نسبت به مدفوع را به خوردن و آشامیدن دارد و در عین حال با توجه به تصفیه شدن از خون از طریق اندام ها و ارگانهای داخلی کاملا گویای مسایل درونی بدن است . یکی از راهکارهای شناخت یک آزمایشگاه بالینی خوب شناخت کادر فنی فعال د این بخش است که هرچه فنی تر با تجربه تر و پخته تر باشند نشان از درک بیشتر این آزمایشگاه به مسایل فنی است.
در هر حرفه و شغلی که هستید نه اجازه دهید که به بدبینی های بی حاصل آلوده شوید و نه بگذارید که بعضی لحظات تاسف بار که برای هر ملتی پیش می آید شما را به یاس و نا امیدی بکشاند.
در آرامش حاکم بر آزمایشگاه ها و کتابخانه هایتان زندگی کنید.
نخست از خود بپرسید: “من برای یادگیری خود چه کرده ام؟”
سپس همچنان که پیش تر می روید بپرسید: “من برای کشورم چه کرده ام؟”
و این پرسش را آنقدر ادامه دهید تا به این احساس شادی بخش و هیجان انگیز برسید که: “شاید سهم کوچکی در پیشرفت و اعتلای بشریت داشته اید.”
اما صرفه نظر از هر پاداشی که زندگی به تلاش هایمان بدهد یا ندهد، آنگاه که لحظه مرگ فرا می رسد هر کدام از ما باید این حق را داشته باشیم که با صدای بلند بگوییم:
امامان معصوم گرچه امام و رهبر مردم بودند و می توانستند از حق و حقوقی که خداوند برای آنان قرار داده استفاده کنند ولی با این حال, کار می کردند و ثروت به دست می آوردند و زندگی را از این راه اداره می کردند و از همین ثروتها در راه خدا خرج می کردند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پیش از هجرت و به خصوص در زمان قبل از بعثت به چوپانی و تجارت مشغول بوده است، در سیره ى ابن هشام حدیثى نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: ... من هم گوسفند مى چراندم، (سیره ى ابن هشام، ج 1، ص 176، چاپ مصر). اما پس از هجرت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کشاورزى و باغبانى داشتند. پس از آن که حضرت از مکه به مدینه هجرت کردند، مردم مدینه زمین هایى را به ایشان اهداء کردند و رسول خدا(ص) در آن زمین ها کشاورزى و باغبانى مى کردند. پس از آن که مسلمانان در دفاع از اسلام، با دشمنان درگیر شدند، ثروت هاى زیادى به دست مسلمانان افتاد. این ثروت ها دو قسم بودند. برخى از آن ها بدون این که جنگى صورت بگیرد، در اختیار مسلمانان قرار مى گرفت. این گونه ثروت ها که بدون درگیرى به دست مى آمد، به نص قرآن، حقّ خاصّ پیامبر بود و در اختیار آن حضرت قرار مى گرفت، مانند فدک، سرزمین هاى بنى نضیر و دو قلعه از قلعه هاى خیبر به نام وطیح و سلالم. پیامبر اسلام در این باغ ها و زمین ها به کشاورزى مى پرداخت و با درآمد آن ها، زندگى خود و خاندان خود را اداره مى کرد و با بقیه ى درآمد آن باغ ها و زمین ها براى مسلمانان تدارکات جنگى تهیه مى کرد. همچنین به علاوة این زمین ها و قلعه ها، یکى از عالمان یهودى به نام مُخَیریق هفت باغ خود را به پیامبر بخشید و به جنگ احد رفت و در دفاع از اسلام و پیامبر به شهادت رسید. این هفت باغ که به عنوان «عوالى» معروف بودند، در اختیار پیامبر قرار گرفت و آن حضرت در این باغ ها هم کار مى کردند. (سیره ى حلبیه، ج 3، ص 361، س 3، محشّى به سیره ى نبویّه، سید احمد زنى دحلان). علاوه بر این ها خُمس سرزمین هایى که با لشکرکشى فتح مى شد، متعلق به شخص پیامبر بود و آن حضرت در آن زمین ها هم مى توانست کشاورزى کند. روایاتى نیز آمده که نشان مى دهد پیامبر اسلام و على(ع) کشاورزى مى کردند و باغ داشتند. به عنوان مثال حدیث دوم، چهارم و پنجم از باب 9 جلد 12 وسایل الشیعه، صفحه 22 و کتاب التجارة، ابواب مقدمات و نیز حدیث 1 و 2، باب 10 دلالت دارند که پیامبر و على(ع) کشاورزى و باغبانى مى کردند. در همین باب 10، در حدیث سوم آمده است: (ما فى الاعمال شى ءٌ اَحبُّ الى اللّه من الزراعة و ما بَعَثَ اللّه ُ نبیّاً الاّ زرّاعاً الاّ ادریس فانّه کان خیّاطاً( چیزی براى خدا محبوب تر از کشاورزى نیست و خداوند جز ادریس که خیاط بود، همه پیامبران را کشاورز مبعوث ساخته است . این حدیث هم مى رساند که همه پیامبران کشاورزى مى کرده اند. البته توجه داشته باشیم که پیامبر و على(ع) با این که کار مى کردند و درآمد به دست مى آوردند، خودشان از این درآمدها بسیار کم استفاده مى کردند، و آنرا در راه خدا مصرف مى کردند. همچنین در مورد امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام نقل شده که با دسترنج خود یک هزار نفر برده خرید و آزاد کرد .(وسایل الشیعه ج 12, ص 22 باب 9 ح اول, ابواب مقدمات تجارت). خرید این همه برده و آزاد کردن آنها نشان می دهد که حضرت علی(ع) خودش کار می کرده و در آمد داشته است. حضرت علی(ع) می توانست از بیت المال بخورد و از حقوقی که خداوند برای او قرار داده بود استفاده کند ولی آن حضرت با درآمد شخصی خود زندگی می کرد.در روایتی آمده است که علی(ع) فرمود: خداوند به حضرت داوود وحی کرد که تو بنده خوبی هستی اگر از بیت المال نخوری و با دسترنج خود زندگی بکنی، حضرت داوود به خاطر این تذکر خداوند، چهل روز گریه کرد و پس از آن حضرت داوود به دست خود زره درست می کرد و می فروخت. حضرت داوود 360 زره بافت و به 360000 درهم فروخت و در نتیجه صاحب اموال زیادی شد و از بیت المال بی نیاز گردید. (همان، ح3) آیا حضرت علی(ع) که این داستان را نقل می کند، می شود که خودش خلاف آن را عمل بکند؟! حضرت علی(ع) با تلاش و کوشش خود، نخلستانهایی احداث کرد، چاههایی کند، قناتهایی راه انداخت و از درآمد اینها زندگی بنی هاشم را اداره می کرد که هم اکنون نیز بعضی از این چاهها و نخلستانها بعد از گذشت قرنها باقی مانده مثلا در مدینه منوره جایی است معروف به محل چاههای علی یا نخلستانهای علی. در روایاتی دیگر آمده است که علی(ع) بیل می زد و زمینها را آباد می ساخت و نعمتهای نهفته در دل زمینها را بیرون می آورد. (وسائل ج 12 ص 22، باب 9، ح 2؛ امام علی و اقتصاد، محمد دشتی، ص 390، مجموعه الگوهای رفتاری شماره 3). علی(ع) فرمود: «من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فأبعد الله» (همان, ص 24 ح 13) هر کس آب و خاک داشته باشد و فقیر باشد خداوند او را از درگاه خود دور می کند. امام باقر(ع) فرمود: مردی حضرت علی(ع) را دید و گفت: یا علی! این بار, چه باری است؟ علی(ع) فرمود: این ها یکصد هزار نهال خرما است و می روم تا بکارم. و آن حضرت همه آن هسته ها را کاشت و همه اش نهال شدند. (همان, باب 10 ص 25 ح 1). توجه به این نکته داشته باشیم که پس از وفات پیامبر اسلام, مخالفان حضرت علی و دستگاه خلافت تلاش کردند تا بنی هاشم و در رأس آنان حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام در تنگنای شدید اقتصادی قرار بدهند تا بتوانند بر ضد آنان کار بکنند و برای همین منظور فدک و بسیاری از ثروت هایی را که متعلق به فاطمه زهرا بود گرفتند و اگر ثروتهایی را که حضرت فاطمه داشت نمی گرفتند, بنی هاشم به راحتی زندگی می کردند و روی همین باغات و مزارع کار می کردند. حضرت علی(ع) وقتی با این محاصره اقتصادی مواجه شد, دست به کار شد و باغات و مزارعی را احداث کرد و بنی هاشم از محاصره اقتصادی نجات یافتند. (امام علی و اقتصاد, ص 104). حضرت علی(ع) پس از خود، ثروتهایش را وقف بنی هاشم کرد و پسرش امام حسن(ع) را سرپرست و متولی موقوفات قرار داد و پس از امام حسن, امام حسین و پس از امام حسین اولاد آن حضرت را به عنوان متولیان این موقوفات معرفی کرد و این متولیان در همین باغات و اراضی موقوفه مشغول به کار بودند. ( زندگانی حضرت مجتبی, عمار زاده, ص 338 چاپ 1337 شمسی). حضرت فاطمه زهرا هم ثروتهای خود را وقف بنی هاشم کرد و حضرت علی, پس از او امام حسن و پس از او امام حسین و اولاد او را متولی این موقوفات کرد. برای نمونه به یکی از این وقف نامه ها و وصیتنامه ها اشاره می کنیم: در نهج البلاغه فیض السلام جزء پنجم شماره 24 چنین آمده است: این است آنچه که بنده خدا علی بن ابی طالب پیشوای مؤمنان درباه دارایی خود به آن فرمان داده, برای به دست آوردن رضای خدا تا بسبب آن مرا به بهشت داخل نماید و بر اثر آن آسودگی آخرت را به من عطا بفرماید. (در بخشی از این وصیتنامه آمده است:) پس از من, حسن بن علی سفارش مرا انجام می دهد. از مال و داراییم بطور شایسته در نیازمندیهای خود صرف می کند و به مستحقان می بخشد و اگر برای حسن پیشامدی نمود و حسین زنده است, وصی من پس از حسن, حسین است و سفارشم را مانند او انجام می دهد... این وصیتنامه و وقفنامه طولانی است و در نهج البلاغه هم چند بند آن را آورده و ما از آن چند بند چند سطر را آوردیم و اگر می خواهید همه این وصیتنامه و وقفنامه را ملاحظه بکنید می توانید به کتاب وسانل الشیعه ج 13 ص 312 ج 4 کتاب الوقوف و الصدقات باب 10 مراجعه کنید. وسائل الشیعه به نقل از تهذیب شیخ طوسی همه وصیتنامه را ذکر کرده است و بسیار طولانی است. این وصیتنامه نشانگر ثروت و دارایی حضرت علی است که همه اش با کار و زحمت آن بزرگوار به دست آمده و در راه خدا بعد از خودش وقف شده است. و همچنین نشان می دهد که حضرت امام حسن(ع) مسؤول و متولی این دارایی ها است و این دارایی ها وقف است بر اولاد علی و فاطمه علیهم السلام. بعد از امیرالمؤمنین، امام حسن(ع) هم در این باغات و مزارع کار می کردند و امام حسین(ع) هم متولی و مسئول این ثروتها بود و روی آنها کار می کرد. حضرت امام باقر(ع) هم با اینکه متولی و سرپرست موقوفات بود و با اینکه امام مردم بود و می توانست از حق و حقوقی که خداوند برایش در نظر گرفته استفاده کند ولی با این حال کار می کرد. در این باب به یک روایت اشاره می کنیم: امام صادق(ع) فرمود: محمد بن منکدر می گفت: من گمان نمی کردم که امام زین العابدین کسی برتر از خود را به یادگار بگذارد تا اینکه پسر او محمد بن علی را دیدم, من خواستم او را موعظه کنم ولی او مرا موعظه کرد. یاران محمد بن منکدر گفتند: چطور تو را موعظه کرد؟ گفت: روزی در ساعاتی که هوا گرم بود به اطراف مدینه رفتم. محمد بن علی(یعنی امام باقر) با من بر خورد کرد در حالیکه به دو نفر تکیه کرده بود و با آن حال از مدینه برای کار بیرون آمده بود. در دلم گفتم شگفت آور است پیرمردی از قریش در این ساعت گرم و با این وضعیت برای کار دنیا بیرون آمده است. من باید او را موعظه کنم.به او نزدیک شدم، سلام کردم و او هم در حالی که عرق می ریخت، جواب سلام را داد. گفتم: خداوند تو را اصلاح کند این چه وضعی است؟! پیرمردی از پیران قریش در این هوای گرم و با این حالت در طلب دنیاست، آیا اگر در این حال به ملاقات خداوند بروی چه خواهی گفت؟! محمدبن علی گفت: اگر در این حال مرگم فرا رسد در اطاعت خدا مرده ام. من با این کار، خودم و خانواده ام را از تو و از مردم بی نیاز می کنم و من از آن لحظه می ترسم که در حال گناه باشم و مرگم فرا رسد و گر نه در حال کار مُردن، در حال عبادت مُردن است. به او گفتم: خدا تو را رحمت کند درست گفتی. من خواستم تو را موعظه کنم ولی تو مرا موعظه کردی. (وسایل الشیعه ج 12 ص 9 باب 4 ح 1 کتاب التجاره، ابواب مقدمه) این می رساند که امام باقر(ع) شخصا کار می کردند. امام صادق(ع) هم مانند امام باقر گرچه متولی و مسئول موقوفات پیامبر، علی و فاطمه علیهم السلام بود ولی با این حال شخصا بیل به دست می گرفت و کشاورزی می کرد و گاهی هم از طریق مضاربه ثروت به دست می آوردند. عبدالاعلی می گوید: در اطراف مدینه، در یکی از راهها در هوای گرم تابستان امام صادق(ع) را دیدم و گفتم: فدای تو بشوم تو با این مقام و عظمت چطور در این روز گرم خود را به مشقت انداخته ای؟! امام فرمود: ای عبدالاعلی! آمدم کار بکنم و روزی حلال به دست آورم تا از مانند تو بی نیاز گردم.(وسایل ج 12 ص 10 ح 2) ابو عمرو شیبانی می گوید: روزی امام صادق(ع) را در هوای گرم دیدم که بیل گرفته؛ روپوش سفتی هم پوشیده بود، در باغ خود کار می کرد و عرق می ریخت، گفتم: فدایت شوم بیل را به من بده تا من به جای تو کار کنم. امام فرمود: من دوست دارم که انسان برای اداره زندگی خود ناراحتی گرمای آفتاب را بچشد. (همان، ص 23 ح 7 باب 9). ابو بصیر می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: من در برخی از باغاتم کار می کنم و عرق می ریزم با اینکه کسانی هستند که آن کار را انجام بدهند ولی من خودم آن کارها را می کنم تا خداوند ببیند که من در پی به دست آوردن روزی حلال هستم.(همان، ص23 ح 8). محمد بن عذافر به نقل از پدرش می گوید: امام صادق(ع) مبلغ 1700 دینار به پدرم داد و گفت: با این تجارت بکن و امام فرمود: من عاشق سود نیستم و فقط می خواهم خداوند ببیند که در پی کسب روزی حلال هستم. پدرم می گوید: من با این یکهزاروهفتصد دینار تجارت کردم و برای امام صادق(ع) یکصد دینار سود از تجارت آوردم و به آن حضرت گفتم: سهم سود شما یکصد دینار است. امام خوشحال شد و فرمود: آن را هم روی سرمایه من بگذار و تجارت بکن. پدرم با این اموال امام صادق(ع) تجارت می کرد و پدرم پس از چندی مُرد. از سوی امام صادق(ع) پیام آمد که مبلغ 1800 دینار ما را به عمر بن یزید تحویل بدهید. (همان، ص 26 باب 11 ح اول)، این می رساند که امام صادق(ع) به علاوه اینکه شخصا به کشاورزی مشغول می شد، از راه مضاربه هم ثروت حلال کسب می کرده است. در مورد امام موسی بن جعفر(ع) هم علی بن ابی حمزه می گوید: امام موسی بن جعفر در یکی از زمینهایش کار می کرد و عرق می ریخت. گفتم: فدایت شوم پس مردها کجا هستند؟ امام فرمود: ای علی! بهتر از من در زمینهای خود شخصا کار کرده اند. گفتم: بهتر از تو چه کسانی هستند؟ فرمود: پیامبر، حضرت علی و همه اجدادم و کار روی زمین، از سنتهای پیامبران، اوصیای آنان و صالحان است. (همان، ص 23 ج 6، باب 9). بقیه ائمه هم به همین منوال کار می کردند و از این طریق روزی خود و خانواده شان را تامین می کردند. بنابراین یکی از منابع تأمین هزینه زندگی امامان معصوم، کار شخصی آنان مخصوصا بر روی زمین بوده و گاهی هم از طریق تجارت ثروت حلال به دست می آورند. البته درآمدهای زکات، خمس و انفال نیز در اختیار پیامبر(ص) و امام علی(ع) بوده و امامان نیز که حکومت را در اختیار نداشته در آمدهای خمس به آنان می رسید که در جهت مصارف عمومی و تقویت مکتب اهل بیت(ع) از آن استفاده می کردند. که این روش پسندیده هم چنان در میان مراجع بزرگوار تقلید باقی ماند که مستقل از حکومتها، درآمد جاری از سوی سهمی از اموال مردم داشتند و موجب شد مکتب اهل بیت و شیعیان فقیر و سادات با این حمایتهای مالی در طول تاریخ به حیات خود ادامه دهند.