سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست


اگر بخونید ممنون می شم
اگر بخونید و نظر هم بدید خیلی بیشتر ممنون می شم

توضیحات بیستر در بخش های درباره من و تماس با من در نوار بالای وبلاگ قابل مشاهده است
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۶ آذر ۰۳، ۲۳:۱۹ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    😂👌

۱۲۷ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

شنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۳۲ ق.ظ

تقسیم بندی جدید موجودات زنده

تقسیم بندى موجودات زنده تغییر کرد.

جانوران

گیاهان

مجازیان

 

 

 

 

این دسته آخر موجودات عجیبى هستن

نه به غذا نه به آب و نه به اکسیژن نیاز دارند

آنها فقط به اینترنت و دنیای مجازى نیاز دارند😄☝️

 

منظورش ما نیستیم

مدیونید به خودتون بگیرینا😁

 

 

😂

 

‌‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۱ ، ۰۷:۳۲
شنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۳۰ ق.ظ

یکی از سخت ترین شغل های توی دنیا

‏یکی از سخت ترین شغل های دنیا، اینه که خمیر دندون یه ایرانی باشی.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۱ ، ۰۷:۳۰
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۵۴ ب.ظ

خانه تکانی قبل از خانه تکانی

#فکت

 

نزدیک عیده، اتاقاتونو بتکونید قبل از اینکه مادرها اتاقاتونو را بتکونن و چیز‌هایی پیدا کنن که زندگیتونو بتکونه

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۵۴
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۱۹ ب.ظ

معنی امید

اهمیت درختکاری به حدی است که رسول خدا(ص) در خصوص آن می‌فرماید: اگر نهالی در دست یکی از شماست و اعلان بر پایی قیامت شده است و مرگ شما هم قطعی باشد، ولی تا بر پایی آن به اندازه کاشتن یک نهال، فرصت دارید، آنرا بکارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۱۹
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۲۴ ق.ظ

لحظه ها را زندگی کن

الان لازمه زندگی کنی!

نه یک سال دیگه،نه یک ماه دیگه

نه یک ساعت دیگه...

لحظه های خوب همیشه منتظر تو

نمیمونن پس لذت ببر همین الان! 

 

سلام صبح بخیر 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۲۴
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۰۹ ق.ظ

برگ دفتر زندگی

☀️ امام علی علیه السلام: 

 

🔹 روزها، دفتر مهلت شماست، آن را از بهترین کارهایتان پر کنید

 

📚عیون الحکم و المواعظ، ص ۲۰۸

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۰۹
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۰۸ ق.ظ

کیسه کردن ماست

روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است. مختارالسلطنه دستور داد که کسی حق ندارد ماست را گران بفروشد. چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر با قیافه ی ناشناخته به یکی از دکان های لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.

ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید: «چه جور ماستی می خواهی؟ ماست معمولی یا ماست مختارالسلطنه!»

مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو ماست پرسید. ماست فروش گفت: «ماست معمولی همان است که از شیر می گیرند و بدون آب است و با قیمت دلخواه. اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان می بینید و یک ثلث ماست و باقی آب است و به نرخ مختار السلطنه می فروشیم و بدان نیز این لقب را دادیم. حال کدام را می خواهی؟»

مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کرده و بند تنبانش را محکم ببندند. سپس طغار دوغ را از بالا در دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوارش را از بالا به مچ پاهایش بستند. سپس به او گفت: «آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از شلوارت خارج شود که دیگر جرات نکنی ماست داخل آب بکنی!»

چون سایر لبنیات فروش ها از این ماجرا با خبر شدند، همه ماست ها را کیسه کردند.

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۰۸
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۰۷ ق.ظ

حد و قدر و میزان فاصله

یادت باشه فاصلتونو با آدما حفظ کنید ..

عطار هم گفته:

دورِ دور مَرو که مهجور گردی

نزدیکِ نزدیک مَیا که رنجور گردی!

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۰۷
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ق.ظ

طرز تهیه جغد

طرز تهیه جغد:

 

کافیه به یه ایرانی اینترنت شبانه رایگان بدی!

جغد شما آمادس...

سلام جغد 😂

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۰۵
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ق.ظ

داستان کوتاه فروش تجاری

یک پسر تگزاسی برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاد و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز می فروشند در ایالت کالیفرنیا رفت. مدیر فروشگاه به او گفت: «یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم می گیریم.»

در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است؟

پسر پاسخ داد: «یک مشتری.»

مدیر با تعجب گفت: «تنها یک مشتری...!؟ بی تجربه ترین متقاضیان در اینجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»

پسر گفت: «134,999.50 دلار»

مدیر فریاد کشید: «134,999.50 دلار...!؟ مگه چی فروختی؟»

پسر گفت: «اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری؟ و مشتری گفت خلیج پشتی. من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم. بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا می تواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک. من هم یک بلیزر دبلیو دی4 به او پیشنهاد دادم که او هم خرید.»

مدیر با تعجب پرسید: «او آمده بود که یک قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی؟»

پسر به آرامی گفت: «نه، او آمده بود یک بسته قرص سردرد بخرد که من گفتم بیا برای آخر هفته ات یک برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم، شاید سردردت بهتر شد!»

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۰۵
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۰۳ ق.ظ

خود دیدن

شاید دقت کردین هیچ موجودی در جهان قابلیت اینکه خود خودش رو ببینه نداره نه فقط بحث چشم و بلکه اگر عمیق تر هم دقت کنیم با آینه قضیه حل نمی شود و اندیشیدن به خود نیز جای بحث دارد چون خودمان داریم درباره خودمان فکر می کنیم در حقیقت برای شناخت خود و با مزه و طعم قرآن برای عدم فراموشی خود به خود آ -خدا- نیاز است در قرآن عامل موجودیت و منشا گرفته از خود زنان و فرزندان و نوه ها تعبیر شده آمد دقت کنید همسر شما از خود شماست و این باید فکر عمیق بشود در هستی نیز انسان کامل معرفت کامل حق الهی است که به جز ویژگی خالق بودن همه آینه جمال الهی اند و نور خدا تکمیل است.

 

اللهم عجل لولیک فرج و حفظ قاعدنا الخامنه ای

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۰۳
جمعه, ۵ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۵۶ ق.ظ

حقیقت دلتنگی

بعضی وقتا دلت برای اون شخص تنگ‌ نمیشه

دلت برای احساسی تنگ میشه که با اون داشتی..!

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۱ ، ۰۹:۵۶
چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۴۷ ب.ظ

سر قبر بابات

رفتم قبرستون کنار قبر پدربزرگم نشسته بودم فاتحه میخوندم

یهو بابام زنگ زد گفت کجایی؟

گفتم سر قبر بابات، نمیدونم چرا شاکی شد! فکر کنم هنوز با غم از دست دادن باباش کنار نیومده 😐😂😂

  

 ‌🤣 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۴۷
چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۴۶ ب.ظ

خاطره رهبر انقلاب از مرحوم آیت الله خوشوقت

🏷خاطره‌ی رهبر انقلاب از روایت مرحوم آیت‌الله خوشوقت درباره مکاشفه‌ی یکی از علما

 

📝رهبرانقلاب: خدا رحمت کند، مرحوم آقای خوشوقت میگفت یک عارفی در #مکاشفه دید که آنجا یک سکوی بلندی

است، این جوانها همین طور می‌آیند و با یک جست میپرند روی آن سکو. این عارف مکرر پرید و هر کار کرد

نتوانست و افتاد زمین. بعد ملتفت شد که آنها #جوان هستند و این پیر است.

🔹در عالم معنویت هم همین است، در سلوک هم همین است، در مشاهده‌ی رؤیت الهی و جمال الهی هم همین است؛ آنجا هم آمادگی جوان بیشتر است، بهتر میتواند پرواز کند و میتواند راههای بلند را بپرد. پیرها تا بیایند به خودشان بجنبند وقت گذشته و بعد هم توانشان اجازه نمیدهد. الحمدلله این مفاهیم در دل شما جوانها روییده. ۹۵/۸/۱۹

 

🏴 سالگرد رحلت سالک الی‌الله مرحوم آیت‌الله خوشوقت

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۴۶
چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۴۴ ب.ظ

فرزند حرف گوش کن

به دنبال فرزند حرف گوش کن نباشید کودکی که همه حرف شما را گوش کند فردا دراجتماع به حرف دیگران هم گوش خواهد داد

 

کودکی که نه گفتن را نیاموخته چگونه به سیگار و مواد مخدر وعشق های دروغین "نه" بگوید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۴۴
چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۴۳ ب.ظ

به نظرت فلان چیز قشنگه بخرم؟

‏وقتی یه دختر بهت میگه: "به نظرت فلان چیز قشنگه بخرمش؟!" 

 منظورش اینه: "من اینو دیدم، پسندیدم پس بخرش واسم، نیازیَم به نظرِ توئه میمون ندارم!"😁

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۴۳
چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۴۲ ب.ظ

آدمیزاد گوگل نیست که ...

آدمی‌زاد گوگِل نیست که تا دو کلمه براش تایپ کنی، حدس بزنه چی می‌خوای بگی.

برای آدمی‌زادها باید رک و پوست‌کنده حرف دلت رو بگی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۴۲
چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۴۱ ب.ظ

مرد باید.....

اینایی رو که میگن

 مرد باید قدش فلان باشه،

هیکلش بیسار،

کاریشون نداشته باشین،

چارتا نامرد که ببینن 

دستشون میاد مرد باید فقط "مرد" باشه..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۴۱
چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۳۴ ب.ظ

خدا رو شکر

‏ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﻧﺬﺭﯼ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ:

ﺧﺪﺍﺭﻭﺷﮑﺮ ...

 

ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ دارم از ﮔﺸﻨﮕﯽ میمیرم رفت ﺩﻭﺗﺎ دیگه ام برام اورد گفت برا فرداتونم داشته باشید خدا بزرگه پسرم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۳۴