قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید ...
باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد ...
مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد ...
اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ...
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ..!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود ...
🔹بنجامین فرانکلین می گوید: دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ..
این است حکایت دنیا...
#حکایت
پی نوشت:داستان فوق به نقل از بنیامین فراکلین بود حالا به معادل اصلی داستان از قرآن و منبع اصلی
اینکه زمانی که طالوت به سمت جالوت برای مبارزه حرکت کرد به رودی رسیدند دستور آمد کسی آب نخورد اما گفتند تشنه این دستور آمد به اندازه کف دست بخورید و نه بیشتر کسانی که به مقدار نیاز نوشیدند بعدش هم آه با طالوت رهسپار شدند اما کسانی که بیشتر نوشیدند گفتند دل درد داریم و نمی توانیم حرکت کنیم و حرکت هم نکردند سپس طالوت با همان قلیل نیرو جالوت را سرنگون کرد
یک مورد دیگر در تشابه سوال و جواب هم از ایلات ماسک موجود است که ازش پرسیدند آیا در راستای افزایش عمر انسان و عدم محدودیت انسان گام برخواهی داشت به صراحت گفت نه چون باعث می شود تغییر قدرت صورت نگیرد و تضاد فرهنگی و نسل ها صورت بگیرد و نسلها ی مختلف دچار درگیری شوند این اتفاق دقیقا موردی بوده است که در زمان حضرت موسی علیه السلام رخ داده است و دعای حضرت در مورد افزایش طول عمر و عدم مرگ توسط خداوند اجابت شد اما دچار مشکل شدند و به حضرت گفتند دعا کن و نعمت مرگ را برگردان