دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۲ ب.ظ
جرات دادی
دائما زیباییت را وصف، عمدی می کنم
شعر را همدست هر آیینه قدی می کنم
آن قدر ریشه دوانده عشق تو در قلب من
این غزل نطفه نبسته، فکر بعدی می کنم
من چنان گرم توام که در تمام شعرهام
با هر "اویی" جز تو مشتاقانه سردی می کنم
گونه هایت میوه ی ممنوعه و من هم که .. آه!
دختر حوام و از حدم تعدی می کنم
آن قدر زیباییت را مومنم که بعد از این
" تا ابد " با چشم های تو " تحدی" می کنم
بی نهایت عاشقانه در پس قلب من است
نه... جسارت... نه! غلط هم تا به حدی می کنم