اگر نمازتان را محافظت نکنید
حتی میلیاردها قطره اشک هم
برای اباعبدالله بریزید ،
در آخرت شما را نجات نمیدهد . . !
-آیتاللهبهجت
#نمازسفارشیارانآسمانی
⛔️
اگر نمازتان را محافظت نکنید
حتی میلیاردها قطره اشک هم
برای اباعبدالله بریزید ،
در آخرت شما را نجات نمیدهد . . !
-آیتاللهبهجت
#نمازسفارشیارانآسمانی
⛔️
🔅 #امام_حسین علیه السلام:
🔹 خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ، لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثیرُ مُسْتَمْتَعٍ: اَلْعَقْلُ، وَالدّینُ وَالْأَدَبُ، وَالْحَیاءُ، وَحُسْنُ الْخُلْقِ.
🔹 پنـج چیز است اگر در انسـان نباشد، در او بهـره زیادى نخـواهد بود:
۱ـ عقل
۲ ـ دین
۳ ـ ادب
۴ ـ حیا
۵ ـ خوش اخلاقى.
📚 چهل حدیث گهرهای حسینی علیه السلام، ح ۵۱۶/ حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج ۱، ص ۱۸۱.
🔰
💠امام صادق علیهالسلام فرمود:
هیچ کس نیست که درباره حسین علیهالسلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و او را میآمرزد.
📚رجال شیخ طوسی، ص.۲۸۹
🔰 حادثه کربلا؛ نوشداروی درمان بشریت
◾️ شهید حاج قاسم سلیمانی: انگار حادثهی کربلا، مثل نوش دارویی است برای شفای بشریت، برای علاج بشریت، دارویی است برای درمان نفس بشریت، برای علاج ما در این دنیای فانی زود گذری که ازش عبور میکنیم.
🏴 #ما_ملت_امام_حسینیم
#سرداردلها
🌷 #به_وقت_دلتنگی 💔
💠 در آن دنیا فقط یک چیزدستم را گرفت
✍ آیت الله مجتهدی ره: نظام رشتی را خواب دیدند و از او پرسیدند: چه چیز به درد عالم #آخرت می خورد؟
گفت دو چیز:
یکی امام حسین (علیه السلام) و یکی هم تقوا.
پرسیدند: حالت چطور است؟
یک بیت شعر خواند:
شکر خدا که در پناه حسینیم
گیتی از این خوبتر پناه ندارد
استاد رحیمپور ازغدی: میگن آقا عاشورا رو دیگه سیاسی نکنید!
یک امام حسین رو برای ما بذارین میخوایم باهاش حال کنیم!
نفهم، کلا عاشورا کلش سیاسیه
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) سرِ مطهّر حضرت را به کوفه و شام بردند در هر دو شهر، افراد متعدد، آیاتی را از رأس مطهّر شنیده و روایت کرده اند .
در روایتی از زید بن ارقم آمده است: سر مبارک حضرت امام حسین را بر نیزه در کوفه در حال خواندن آیات قرآن دیدم: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحـَابَ الکَهفِ والرَّقیمِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا؛ (1) آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟ » .
موی بر تنم راست شد و گفتم. این ماجرا عجیبتر از جریان اصحاب کهف است. (2)
در نقل دیگری آمده: وقتی راس و سر مبارک را در جایگاهی که در صیارفه برایش معین کرده بودند، نهادند، چون آن جا در اثر ازدحام جمعیت و عبور و مرور شلوغ بود، سر مبارک برای متوجه ساختن مردم ابتدا به صدای بلند گلو صاف کرد به گونه ای که همه به تعجب به نظاره سر نشستند و سر مبارک به تلاوت آیات سوره کهف پرداخت و تا : «انهم فتیه آمنوا بربهم فزدناهم هدی و لا نزد الظالمین الا ضلالا» تلاوت کرد. (3)
سر مبارک را بر چوبی نصب کرده و مردم به نوری که از سر به آسمان ساطع بود، نگاه می کردند که این آیه را تلاوت فرمود: «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» (4) (5)
سلمه بن کهیل از سر مبارک شنید که بر نیزه می خواند: (فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم)(6) (7)
ابن وکیده گوید : از سر مبارک شنیدم که سوره کهف را می خواند. شک کردم که صدا از سر هست یا از جای دیگر که ناگاه سر مبارک تلاوت را ترک کرد و متوجه من شد و فرمود: ای فرزند وکیده ! مگر نمی دانی که ما امامان زنده و نزد پروردگارمان روزی خوریم. با شنیدن این کلام او تصمیم می گیرد سر را دزدیده و دفن کند که سر مبارک به او می فرماید:
ای فرزند وکیده ! تو را به این تصمیم راهی نیست و اقدام آنان در ریختن خون من نزد خدا عظیم تر از بردن سرم بر نیزه در شهرها می باشد . پس آن ها را واگذار “اذ الاغلال فی أعناقهم و السلاسل یسحبون ؛ (8) در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آن ها را مىکشند” . (9)
منهال ابن عمرو گوید : سر مبارک را در دمشق بر نیزه دیدم که آیات سوره کهف تا : (ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا) تلاوت می کرد و در این جا به آشکاری تمام فرمود: عجیب تر از اصحاب کهف قتل من و بر نیزه کردن سرم می باشد. (10)
و وقتی یزید در پی اعتراض سفیر روم به ظلم رفته بر اباعبدالله ، دستور به کشتن او داد ، سر مبارک با صدای بلند فرمود: (لا حول و لا قوه الا بالله) . (11)
مورخان گفته اند که: چون یزید بن معاویه نواده پیامبر (ص)، حسین بن علی (ع) را کشت، سر او را بر بالای نیزه گذاشت و فرمان داد تا برای عبرت مردم آن را در شهرها بگردانند، و آن سر در این مسیر پیوسته آیه مبارکه را قراءت میکرد.
شاید قرائت این آیه به این امر اشاره می کند که جهان در ضمن معادله ای حکیمانه جریان می کند که یکی از جمله های آن حمایت کردن خداوند متعال از مظلومان و ستمدیدگان است، بدان جهت که یاری دادن به ستمدیدگان جزئی از آن معادله به شمار میرود که پروردگار ما سبحانه و تعالی در همه ابعاد جهان به جریان انداخته بوده است.
معنی این آیه آن است که: ای انسان! آیا چنان گمان میکنی که آنچه بر آنان گذشت چیزی عجیب و غریب است؟ هرگز چنین نیست
زمانی که سر امام حسین ـ علیه السّلام بالای نیزه حمل میشد، شیخ مفید به نقل از زید بن أرقم آورده است، روز دوّم که عبیدالله دستور داد تا سرهای شهدا را در کوفه بگردانند «من سر امام حسین را دیدم که آیهای از سوره کهف را که ـ ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا را تلاوت میکرد
آنچه مورّخین و علماء و بزرگان علوم اسلامی پیرامون مسأله شهادت امام حسین علیه السّلام و حمل سر مبارک ایشان به مجلس ابن زیاد در کوفه و از آنجا به شام نقل کردهاند عبارت از این است: که در آخرین لحظات که سپاه دشمن بر امام حسین علیه السّلام یورش بردند، توسط سنان بن أنس سر امام از تن ایشان جدا شد و سر حضرت توسط خولی به نزد ابن زیاد در کوفه برده شد. بعد از چند روزی که سرهای شهداء کربلاء به همراه کاروان اسراء در کوفه بود عبید الله دستور داد که اسراء و سرهای شهدا را به همراهی 500 نفر نیرو به شام به نزد یزید بن معاویه بفرستند و در حالیکه سرهای شهدا بر روی نیزهها حمل میشد وارد شام شدند و از آنجا به نزد یزید برده شد.
شیخ مفید میفرمایند: بامداد روز بعد که عبید الله بن زیاد سر از بالش ستم برداشت دستور داد سر مبارک حضرت امام حسین را با دیگر سرها در میان تمام کوچهها و قبیلههای کوفه بگردانند.
علامة مجلسی هم در بحار به ذکر این مطلب اشاره کرده است و میگوید: از زید بن ارقم روایت شده است که میگوید من شنیدم که سر امام حسین این آیه را تلاوت میکرد[12]«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»[13]
امّا روضة الشهداء ملا حسین کاشفی به این مطلب اشاره میکند و مینویسد: وقتی کاروان اسراء به همراه سرها در حالیکه بر روی نیزهها حمل میشدند و به طرف شام برده میشدند، در بین راه یک مردی یهودی بنام یحیی حرّانی به استقبال این کاروان آمد، ناگاه چشمش به سری افتاد که لبهای وی به هم میخورد. میگوید راوی که این یهودی گفت من نزدیکتر رفتم و گوش فرا داشتم که این کلمات را شنیدم «وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ»[14]
یحیی از مشاهدة این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند: آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر محمد مصطفی است و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد.[15]
پی نوشت ها:
1. کهف (18) ، آیه 9.
2. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 116، کنگره شیخ مفید.
3. مقتل الحسین ، مقرم، ص 332.
4. شعراء (26) ، آیه 227.
5. مناقب، ابن شهراشوب ، ج 2 ، ص 188.
6. بقره(2) ، آیه 137.
7. اسرار الشهادة ، ص 488.
8. غافر (40) ، آیه 71.
9. شرح قصیدة ابیفراس ،ص 148.
10. خصائص سیوطی ، ج 2 ، ص 127.
11. مقتل العوالم ، ص 151.
[12] . مجلسی، بحار الانوار، نشر بیروت، چاپ سوّم،1403 هجری، ج 45، ص 121.
[13] . کهف/9.
[14] . شعراء/227.
[15] . کاشفی سبزواری، حسین، روضه الشهداء، قم، نشر نوید آلام، چاپ اوّل، 1379، ص 458.
منبع:باشگاه خبرنگاران
دانلود مداحی برای اهل بیتدریافت
عنوان: مداحی گل یاس مهربونم فاطمه چراغ خونم بنی فاطمه
حجم: 4.36 مگابایت
توضیحات: مداحی گل یاس مهربونم فاطمه چراغ خونم بنی فاطمه و محمود کریمیدریافت
عنوان: انا مظلوم حسین
حجم: 29 مگابایت
توضیحات: انا مظلوم حسین نذار القطری
دریافت
عنوان: یا حسین غریب مادر
حجم: 9.18 مگابایت
توضیحات: یا حسین غریب مادر سید جواد ذاکر
سلام
عزاداریهاتون قبول
اجرتون با اباعبدالله (ع)
شعری از امام خامنه ای
برای سالار شهیدان
حسین جان!
روزی که شود "اذا السما انفطرت "
و انگه که شود" اذا النجوم انکدرت"
من دامن تو بگیرم اندر "سئلت"
گویم صنما " بای ذنب قتلت ؟! "
عشق تو مرا " الست منکم ببعید "
هجر تو مرا " ان عذابی لشدید"
برکنج لبت نوشته" یحیی ویمیت"
من مات من العشق فقد مات شهید
به نام خدا
مکاشفه:با توجه به حدیث سلسله الذهب و همچنین پذیرش ولایت امام علی(ع) صورت می گیرد.ارتباط با خاندان مطهر مهم است و باید چشمتان به عصای موسی باشد این عصا همان نایب امام زمان(عج) است.
امام جماعت:دو شرط اصلی و عمومی تفاوت امام با رهبر:یک برتری دادن آخرت بر دنیا و خواستن دین برای آخرت و وسیله قرار دادن دنیا برای آخرت و شرط دوم کنترل بر نفس اماره است عدم رعایت شرط فوق خطر شروع یهودی-یهودایی- شدن را در پی دارد.
شرایط خاص:یوسف بودن و یوسفی عمل کردن یعنی در آن لحظه بتواند چهره ی واقعی زلیخا را ببیند و بداند چیزی عوض نشده و واقعا زلیخا او را نمی خواهد و خودش شوهر دارد و به خاطر ترس از مجازاتهای زلیخا و یا شوهرش تن به خواسته ندهد چون اتفاقا در این صورت شوهر زلیخا مجازاتهای بدتری را پیش می کشد و خطرناک تر است.یوسف نترسید و به سمت در رفت انتهای داستان و نقطه وصل یوسف و زلیخا مشخص است و کلیدواژه ی اسم اعظم را می توان ردیابی نمود.
روابط:چه بین الملل چه داخلی براساس امانت است
اصالت :نه جامعه و نه فرد اصالت ندارند اصالت مربوط به خانواده است اما خانواده و فرزند آوری هم فقط ملاک نیست و امانت و ایمان اصالت دارد اما امانت هم اصالت ندارد و خدا اصل است.داستانها و سوره های مربوطه-کوثر ماجرای نوح و لوط و ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل .در بحث بعدی جنگ اصالت ندارد اما جنگاور اصالت دارد و در ضمن کاری مهمتر از خودسازی نداریم.
ارزش صداقت در برد:من دیپلمات نیستم من انقلابی ام حرف را صادقانه و صریح می زنم.رمز برد و حکومت بر قلبها همین است
دلیل اصلی موفقیت امام خمینی(ره)از نظر امام خامنه ای(ره):اهمیت دادن به حرف خدا نه-قبل از-حرف مردم .
اصل ایمان و تمام حرکات مردمی و طبق نظر قرآن اصل رفتار ایمانی الگوی اکثریت مردم است مردم ما مومن و عاشق اهل بیت و امام حسین(ع)نیز هستند و بدون شک میزان رای مردم است
بحث مخالفت:دو قطبی جهل و خیانت یعنی همگی مخالفتها از سر عناد نیست مثل مخالفت فرشته ها در مقابل سجده بر انسان که پس از اگاهسازی و نشان دادن یک چشمه کوچک از اسم اعظم در برابر فرشتگان آنها سجده کردند اما نافرمانی شیطان که یک بخش خیلی کوچک از آن جمع بود از سر عناد بود.
شیطان مشخصا ابلیس:یک دشمن دانا بهتر از دوستان نادان است.وجود شیطان عین خیر محض است.(بازی باخت ندارد و فقط بحث احد الحسنین مطرح نیست بلکه می توان روی دشمنی شیطان حساب کرد در ضمن مثل داستان پیرمرد که در رادیو از خدا خواسته بود کمکش کند فردی ثروتمند ظالم به منشی اش گفت به او پول زیادی بده ولی موقع دادن بگو شیطان داد منشی اینکار را کرد اما مرد تشکر کرد اما از دهنده پول تشکر نکرد منشی از دلیلش پرسید گفت اگر خدا بخواهد و امری کند شیطان هم مجبور به اطاعت است دقت کنید خدا پیامبرانش را مثل حضرت ابراهیم حضرت موسی را در جلوی چشم و زیر نظر خودشان پرورش داد این یعنی اراده الهی ماجرای تمکین حضرت یوسف نیز مشخص است)خود شیطان مغبون است و در جهنم خلد است پیروان شیطان نیز با توجه به شرایط لحاظ شده در قرآن در جهنم خلد خواهند بود.تا قبل از مرگ امکان توبه وجود دارد. بزرگترین خیانتکار در جبهه شیطان خود شیطان است که نماز می خواند و حتی به خودش هم خیانت می کند شیطان بزرگ آمریکا می باشد و دشمن اصلی یهودی صهیونیست آمریکایی است تمام.
تقیه و ریا:این دو با هم شباهتها و تفاوتهایی دارند و باید بحث شوند.
ایمان:اصل ایمان قراردادی نیست و تاثیر روحانی دارد بهشت و جهنم ساختنی است و مومن چه مسلمان چه مسیحی و چه صایبی باشد نه ناراحت می شود نه می ترسد در ضمن باید به تمام پیامبران الهی ایمان آورد و قرآن کلیدواژه و عامل تصحیح انحرافات و مرکز ثقل اتحاد جهانی مسلمانان موحدان آزادگان و مستضعفان جهانی است.قرآن رازناک نیست و رمز پایداری قرآن و اسلام رازآلود بودنش نیست بلکه صراحتش است و ایمان نتعق به عموم مردم است نه خواص این را خود قرآن نیز تایید کرده است برای فهم قرآن نیاز به چراغ قوه نیست فقط باید چشم را باز کرد.در ضمن جنگ جنگ اراده هاست این یعنی جنگ و پیروزی اصالت.
اتکا:اصلش به خدا و خود است مورد خاص شنهای طبس است.
ظهور:حکومت جهانی مستعفین-به ضعف کشیده شدگان-حکومتی براساس برادری خواهد بود و در ضمن امام زمان(عج) آمدنی نیست آوردنی است.
#داستـــــان هاے
پنــــــد آمــ👏ـوز 🍃🍂
🍃توبه سردسته دزدان و تشرف به حرم امام حسین(علیه السلام)🍃
عالمی می گوید: « من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر همیشه با من همراه بود ولذا کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت. به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و اگر ممکن است آن را به من برگردانید زیرا به درد شما نمی خورد ولی من برای نوشتن آن خیلی زحمت کشیده ام.»
آن شخص گفت: «ما بدون اجازه رئیس و سردسته مان نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم .»
گفتم: « رئیس شما کجا است ؟»
گفت: « پشت این کوه جایگاه او است .»
لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتم، وقتی وارد شدم دیدم که رئیس دزدها نماز می خواند! موقعی که از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:
«این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم .»
من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز کجا؟ دزدی کجا؟ »
گفت: «درست است که من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی که هست، انسان نباید رابطه خود را با خدا به کلّی قطع کند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلکه باید یک راه آشتی باقی گذارد. حالا که شما عالمید به احترام شما همه اموال را برمی گردانیم.»
و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت:
«مرا می شناسی؟»
گفتم: « آری!»
گفت: « چون نماز را ترک نکردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داد و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اکنون توفیق زیارت پیدا کردهام....
✍رابطه من و شما با خدا نباید قطع بشه حتی در زمان گناه ...
💠 پرجمعیتترین گردهمایی تاریخ کره ی زمین با بیش از 26 میلیون شرکتکننده داوطلب.
💠 طولانیترین راهپیمایی جهان با 400 مایل.
💠 بزرگترین #اطعام دهی جهان با 200 میلیون نفر وعده غذایی.
💠 طولانیترین #نماز جماعت جهان اسلام در طول تاریخ با 30 کیلومتر.
💠 بزرگترین حجم خدمات #داوطلبانه و رایگان (استراحتگاه، تلفن، تأمین امنیت، ماساژ دست و پا، استحمام، اینترنت، میان وعدهها و... .)
💠 بزرگترین پروژه خدمات شهری جهان (12 هزار نیروی خدماتی.)
💠 متکثرترین آئین مذهبی (شیعه، سنی، مسیحی، یهودی، بودایی، زردشتی؛ همه آمده بودند.)
💠 پرخطرترین و در عین حال #امنترین مانور اقتدار امت اسلامی.
💠 مأیوس کنندهترین همایش تاریخی برای دشمنان بشریت و مسرت بخش ترین برای مدافعان ارزشهای الهی و ناب اسلامی.😊
💠 و البته بزرگترین سانسور خبری یک واقعه با این عظمت از سوی رسانههای مدعی بیطرفی دنیا (بسیاری از رسانهها حتی در حد زیرنویس هم خبر اربعین را انتشار ندادند.)
🍀 فقط حسین(ع) است که چنین جذبه و جاذبهای دارد.
این حسین کیست که همه عالم همه دیوانه اوست
❤️ السلام علیک یا اباعبدالله ❤️
{اللهم عجل ولیک الفرج}
منبع mersadcyber.blog.ir
پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) سرِ مطهّر حضرت را به کوفه و شام بردند در هر دو شهر، افراد متعدد، آیاتی را از رأس مطهّر شنیده و روایت کرده اند و آن روایات برخی مربوط به کوفه و برخی مربوط به شام می باشد که به هر دو مورد اشاره خواهد شد.
الف) روایات مربوط به کوفه:
بعضی از اهل کوفه، آیاتی را از سر بریدة امام(علیه السلام) شنیده و نقل کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. «زید بن ارقم» می گوید: در غرفة خود نشسته بودم. دیدم سر بریدة امام حسین(علیه السلام) را به سر نیزه زده و می برند؛ هنگامی که محاذی منزل من رسید، شنیدم که این آیه را می خواند: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبا»؛[1] آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!» از تعجب موهای بدنم راست شد! صدا زدم: «رَأسُکَ وَ اللهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أعْجَبُ وَ أعْجَبُ؛ به خدا سوگند! سر بریدة تو ای فرزند رسول خدا، عجیب تر و عجیب تر است.»[2]
2. ابو مِخنف از شعبی روایت کرده که دیدم: سر بریدة امام حسین(علیه السلام) را در کوفه بر نخل خرما آویزان کرده اند، سر بریده تنحنح کرد و از اول سورة کهف قرائت نمود، تا آیة «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى»؛[3] آن ها (اصحاب کهف) جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم؛ ولی مشاهدة این معجزه از سر بریده (بر مأموران حامی یزید) جز ضلالت و گمراهی چیزی نیفزود؛ زیرا به دنبال آن، سر مطهّر را بر درختی آویزان کردند و این آیه از آن شنیده شد: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»؛[4] آن ها که ستم کردند، به زودی می دانند که بازگشتشان به کجاست.[5]
3. روایت شده ابن زیاد، پس از آن که سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را تحویل گرفت، آن را به «خولی بن یزید اصبحی» داد و گفت: این را ببر نگهدار و هر وقت خواستم، بیاور.
خولی دو زن داشت، اول نزد یکی از آن ها رفت. هنگامی که زن فهمید سر حسین(علیه السلام) را آورده، وی را از منزل بیرون کرد. نزد زن دیگرش رفت و به او گفت: این سر یک خارجی است که بر ابن زیاد خروج کرده و از گفتن اسمش خودداری کرد؛ آن سر را روی خاک، زیر «اِجّانه» (ظرفی که با آن لباس می شویند، مثل طشت) گذاشت.
پاسی از شب گذشت، زن بیرون آمد. دید که نوری قوی از آن سر به سوی آسمان بالا می رود ! نزدیک آمد. صدای قرائت قرآن از آن سر بریده می شنید تا طلوع فجر و آخرین آیه ای که شنید، این بود: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»؛... در آن شب، قضایایی رخ داد که در نهایت آن زن به دست شوهرش شهید شد.[6]
ب) روایات مربوط به شام:
در شام نیز افراد متعددی آیاتی از قرآن را از سر بریدة حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شنیده و نقل کرده اند که به برخی از آنها اشاره می گردد:
1. از «حرث بن وُکَیدَۀ» نقل شده که می گوید: من در میان مأموران حمل رأس حسین(علیه السلام) بودم، شنیدم که از اول آیة 9 سورة کهف تا پایان آیة 13 همان سوره را قرائت کرد؛ و نیز شنیدم که آیه 227 سوره شعراء «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» را خواند؛ من در نفس خودم تعجب کرده و مشکوک شدم. در همان حال صدای امام حسین(علیه السلام) را شنیدم که فرمود: «یَا ابْنَ وُکَیْدَةَ أ مَا عَلِمْتَ إنَّا مَعْشَرَ الْأئِمَةِ أحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا»؛ ای فرزند وُکیده! آیا نمی دانی که ما امامان نزد خدا زنده ایم؟.
پیش خود تصمیم گرفتم که سر را از مأموران سرقت کنم. صدا زد: ای فرزند وُکیده! نمی توانی این کار را بکنی! گناه ریختن خون من به وسیلة آن ها از گرداندن سرم بزرگ تر است! آن ها را به حال خود واگذار!.
سپس این آیه را خواند: «الَّذینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ»؛ [7] به زودی (نتیجة کار خود را) می دانند، در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند. [8]
2. از «سلمة بن کهیل» نقل شده که: سر بریدة امام حسین(علیه السلام) را بالای نیزه دیدم که می خواند: «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم»؛ [9] خداوند شرّ آن ها را از تو دفع می کند و او شنونده و دانا است.[10]
3. «منهال بن عمر» می گوید: سر بریدة امام حسین(علیه السلام) را در دمشق دیدم و مردی در کنار آن سر قرائت می کرد: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»؛ [11] در همان لحظه دیدم سرِ مطهر با زبان فصیح گفت: «أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ الْکَهْفِ قَتْلِی وَ حَمْلِی»؛ [12] کشتن من و گرداندن سرِ من در شهرها از داستان اصحاب کهف نیز تعجب آورتر است.
آیه های نقش بسته بر درهم
نقل کرده اند؛ حضرت امّ کلثوم، هزار درهم به نگهبان سر داد و گفت: سر امام حسین(علیه السلام) را جلوتر از ما قرار دهید تا مردم به تماشای آن مشغول شوند و به ما نگاه نکنند. او قبول کرد و سر را جلوتر برد؛ فردای آن روز درهم ها را نگاه کرد، دید که خدا آن ها را به سنگ سیاه تبدیل نموده و در یک طرف آنها نوشته شده: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُون»؛[13] گمان مبر که خدا از آن چه ظالمان انجام می دهند، غافل است! و در طرف دیگر نوشته شده است: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ».[14]
شبیه این جریان، جریان دینارهای آن «راهب» است که در یکی از منازل نزدیک شام، لشکر عمر بن سعد، شب در نزدیکی «دَیْر» او منزل کردند؛ او نور ملکوتی سرِ مطهّر را مشاهده کرد، ده هزار دینار داشت، به عمر بن سعد داد سرِ بریدة امام(علیه السلام) را یک شب امانت گرفت، پس از شستن و معطر کردن سر، با آن حرف زد و مسلمان شد و هنگام تحویل دادن سر مطهّر، سفارش کرد که به سرِ امام بی حرمتی نکنند، مأموران در ظاهر قبول کردند؛ ولی در عمل رعایت نکردند. وقتی نزدیک دمشق رسیدند، دینارها را که در دو کیسة چرمی بود و موقع تحویل گرفتن با دقت نگاه کرده و شمرده بودند و عمر بن سعد سر کیسه ها را مُهر کرده بود، ملاحظه کردند که مهر سالم و نشکسته است؛ ولی دینارها همه سفال شده و در دو طرف آن ها همان دو آیة فوق نوشته شده است؛ عمر بن سعد در آن لحظه گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ خَسِرْتُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»؛[15] ما از خداییم و به سوی خدا می رویم، در دنیا و آخرت زیانکار شدم.
پی نوشت ها:
[1]. کهف/ 9.
[2]. ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص117، بحار الانوار، ج45، ص121؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص515.
[3]. کهف/ 13.
[4]. شعراء/ 227.
[5]. مدینة المعاجز الأئمة الاثنی عشر، سید هاشم بحرانی، مؤسسه معارف اسلامی، قم، چاپ اول، 1413ق، ج4، ص115، ح 176 و 177؛ عوالم العلوم، بحرانی اصفهانی، ج17، ص386؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص515؛ بحار الانوار، ج45، ص304.
[6]. مدینة المعاجز الأئمه، بحرانی، ج4، ص124، ح1850؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص516 ـ 517.
[7]. غافر/ 70 و 71.
[8]. موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص522 ـ 523.
[9]. بقره/ 137.
[10]. موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص523.
[11]. کهف/ 9.
[12]. الخرائج و الجرائح، راوندی، ج2، ص577، ح 1؛ عوالم العلوم، اصفهانی، ج17، ص412، ح 7؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج45، ص188،ح 32.
[13]. ابراهیم/ 42.
[14]. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج4، ص60؛ عوالم العلوم، بحرانی اصفهانی، ج4، ص618؛ مدینة المعاجز الأئمّة، ج4، ص114، ح 174؛ بحار الانوار، ج45، ص304.
[15]. ر.ک: الخرائج و الجرائح، راوندی، ج2، ص579 ـ 580.
معاونت تبلیغ، ذی طوی، محمد اسماعیل نوری زنجانی
بسم الله الرحمن الرحیم
قابل توجه خیلیها...
امام حسین علیه السلام:
مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ.؛
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.
تحف العقول، ص248
به بچهها گفتم: «از روش بپرید که کثیف نشه.»
یک پارچه سفید بود، پهنش کرده بودند وسط جاده!
«لابد مال یکی از همین موکبهاس. باد با خودش آورده.»
داشتیم یکی یکی از روی پارچه میپریدیم که یک نفر بدو بدو آمد، دستمان را گرفت و از روی پارچه ردمان کرد!
تازه فهمیدم که پارچه را باد نیاورده، مرد عرب کفنش را زیر پای زائرهای اباعبدالله پهن کرده است.
السلام علیک یا اباعبدالله...