بیایید معتاد شویم
ساواک پرسیده بود به چی اعتیاد داری؟
گفته بود به مطالعه!
تو زندان بود که به درجه اجتهاد رسید.
منبع: کتاب دیدهبان انقلاب، شهید اسدالله لاجوردی
ساواک پرسیده بود به چی اعتیاد داری؟
گفته بود به مطالعه!
تو زندان بود که به درجه اجتهاد رسید.
منبع: کتاب دیدهبان انقلاب، شهید اسدالله لاجوردی
﷽
.
❖بقیـة الله الاعظم «عـجّ» وارث اسم اعظم❖
.
🌟وجود مبارک امام زمان «علیه السلام» که آخرین ذخیرهٔ الهی و وصیّ انبیاء، و جانشین جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم «صلیاللهعلیهآله» و ائمه معصومین قبل از خود «علیهمالسلام»است، دارنده و وارث اسم اعظم است.
🌟در این زمینه احادیثی وارد شده، که ما در این بخش به چند حدیث اشاره میکنیم.
.
🌹امام صادق «علیه السلام» فرمودند:
🌼عیسی بن مریم دو حرف از اسم اعظم را داشت و با آن دو حرف کار میکرد و موسی بن عمران چهار حرف داشت و ابراهیم دارای هشت حرف بود و به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داده شد و خداوند همه آنها را برای حضرت محمد «صلیاللهعلیهوآله» و اهل بیتش جمع کرد و اسم اعظم هفتاد و سه حرف است که خداوند هفتاد دو حرف آن را پیامبر خاتم داده است. [۱]
.
🌟این حدیث روشن میکند که اسم اعظم الهی هم جزء مواریث انبیاء و ائمه معصومین «علیهم السلام» است و در حال حاضر نزد امام مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» است تا آن را هم در حال حاضر و هم در هنگام ظهور و قیامش مورد استفاده قرار دهد.
.
🌷در حدیث دیگری امام باقر «علیه السلام» فرمودند:
🌻اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است و تنها یک حرف آن نزد آصف (برخیا) بود و آصف آن یک حرف را گفت و زمین میان او و تخت بلقیس شکافته شد تا او تخت را بهدست گرفت، سپس زمین به حالت اول بازگشت و این عمل در کمتر از چشم برهم زدن انجام شد و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را داریم و یک حرف هم نزد خداست که آن را در علم غیب برای خود مخصوص ساخته است وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِالله. [۲]
.
.
📚منـابـع:
۱- بحارالأنوار، علّامه مجلسی، ج ۲۷، ص ۲۵، ح ۲.
۲- اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۳۲۴.
.
.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
و طبق نظر امام خمینی(ره):امام علی(ع)مظهر اسم اعظم الهی هستند.
التماس به خدا عزت است ؛ اگربرآورده شود نعمت است و اگربرآورده نشود حکمتست
التماس به خلق ذلت است ؛ اگربرآورده شود منت است و اگر برآورده نشود.خفت است
به طور نسبی اگر ما بخواهیم روشمند دروس دینی مرسوم را توالی گونه بنویسیم کلام منطق فلسفه فقه و احکام و عرفان را خواهیم داشت اگر ما در جامعه اسلامی نظامات مختلفی را در نظر بگیریم مثل نظام اقتصادی فرهنگی قضایی و سایر نظامات و ارتباطات بین آنها را نیز لحاظ کنیم در هر صورت مهمترین نظام بدون هیچ گونخ شکی نظام خانواده است اساسا این نظام رسمی ترین نظام توحیدی شناخته شده بر اساس امانت است و اساس حکمت متعالیه لقمان براساس خانواده است دقت کنید حکمت فقط علم ساده نیست و با علم تفاوتهایی دارد
برای یادگیری حکمت با همین کلیدواژه آیات لقمان ۱۲ لقمان۱۳لقمان۱۴ لقمان۱۵ به نوعی مرجع فکری مکتوب است و نمونه واصل قرآنی آن خود شخص لقمان است و در خارج از متن قرآن متن زنده ی قرآن یعنی بدون شک پیامبر و معصومین و در امروز امام عصر و نایب ایشان و تمام افراد در این راستای ولایت اند.دقت کنید مرجع فکری برای کمک به عقل است نه حذف آن بلکه اساسا اینها باعث پیشرفت عقل می شوند نه موازنه منفی با آن.در مقالات قبلی نیز بححثی پیرامون دسترسی به منابع علمی و افراد و بحث جایگاه عقلی علمی و عملی خود فرد در تصمیم سازی نگاشته شد
نکاتی کلی پیرامون آیات به عنوان تدبرذکر می شود
سوره لقمان
وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ [12] هر آینه به لقمان حکمت دادیم و گفتیم: خدا را سپاس گوى، زیرا هر که سپاس گوید به سود خود سپاس گفته، و هر که ناسپاسى کند خدا بىنیاز و ستودنى است. (12)
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ [13] و لقمان به پسرش گفت -و او را پند مىداد- که: اى پسرک من، به خدا شرک میاور، زیرا شرک ستمى است بزرگ. (13)
وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ [14] آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر مىشد و پس از دو سال از شیرش باز گرفت. و سفارش کردیم که: مرا و پدر و مادرت را شکر گوى که سرانجام تو نزد من است، (14)
وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [15] اگر آن دو به کوشش از تو بخواهند تا چیزى را که نمىدانى چیست با من شریک گردانى اطاعتشان مکن. در آنها با آنها به وجهى پسندیده زندگى کن و خود، راه کسانى را که به درگاه من باز مىگردند در پیش گیر. بازگشت همه شما به سوى من است و من از کارهایى که مىکردهاید آگاهتان مىکنم. (15)
لقمان حکیم است و به صراحت در آیات و روایات به آن اشاره شده است وی پندهایی را به پسرش داده است و خداوند همانها را در آیات الهی خویش آورده است اینها اصل حکمت است و حکمت گمشده ی مومن است.
در بخش اول سپاس خداست و اینکه چه سپاس و چه کفران نعمت در هر حال برای خودمان است و بر خودمان تاثیر دارد و خداوند.بی نیاز است و به طور تکوینی و در عمل تمام جهان تسبیح گر خدایند به نوعی همان ما رایت الا جمالا و اینکه هرطرف روی بگردانید روی سوی خدا دارید نیز با این آیه تطبیق تدبیری دارد
لقمان ۱۳ پند به پسر محبت آمیزترین و صادقانه ترین و خیرخواهانه ترین پندهاست و این فرزند در شروع ورود به علمی و عملی به دروازه های دین است و باید به او معارفی اولیه بنیادین و ابتدایی و اصلی و کاربردی در همه ی شرایط آموخته شود پس این پندها مفیدترین پندها خواهد بود و شمول ترین آنها در رویکرد با تمام مسایل زندگی است.
بحث اول عدم شرک است به خدا و خداپرستی در بحثهای قبل در مورد توحید گفتیم،اساسا بزرگترین مشکل در خداشناسی کفر نیست چون کفر تکوینی در دنیای واقعی حتی وجود هم ندارد بلکه شرک و آلودگی به این رذیلت مشکل است و در همه ی جنبه ها از اخلاق گرفته تا ریزترین نکات فقهی و نکات علمی و جهانبینی را تحت تاثیر قرار می دهد بعد از خداشناسی و در اصل همراه با آن مهمترین بحث احترام به پدر و مادر است پس بی شک رابطه ای با توحید دارد در بین والدین محبت به مادر علل الخصوص بارداری و اضافه شدن وهن بر وهن در هر ماه و شیردادن در دوسال مهمترین بخش است دقت کنید شیرخوارگی فرزند حقی است بر گردن پدر و نه وظیفه ای بر مادر یعنی حق فرزند شیرخوردن است اما بر مادر وظیفه ای برای شیردادن نیست.
سپاس گذاری والدین یک فرمان الهی است در هرحال و همرده ی سپاسگذاری خود خداوند است.
در ادامه بحث شرک پدر و مادر آمده که بازهم باید احترام بگذاریم اما در شرک و عدم فرمانبرداری خداوند و انجام واجبات تبعیت نکنیم نباید حقوقشان را پایمال کنیم و ستم روا کنیم حتی اف بگوییم یعنی حتی کوچکترین حرکتی و صدایی که بویی از بی احترامی و توهین در آن باشد حرام است.طبق مباحثی نیز در نهج البلاغه در باب حقوق و تکالیف بین فرزند و والدین بر فرزند حقوقی است از جمله نام نیکو تربیت خوب و آموزش قرآن البته به طور کلی آموزش نماز راه رسیدن به همه را نیز شامل می شود و قرآن هدایتگر است پس پند امام علی مهمترین نکته فقهی در این زمینه است اما وظیفه فرزند در مقابل پدر و مادر اطاعت محض و بی چون و چرا جز در مورد گناه و نافرمانی الهی است حکم خداوند حتی در مورد مستحبات بدون اذن والدین مشخص است و حرام شمرده شده است مثل روزه مستحبی که عدم رضایت والدین را در پی داشته باشد یا در مورد فقهی خاص ربا در بین والدین و فررندان ربا اصلا تعریف فقهی ندارد که حتی بخواهد گناه شمرده شود
در ادامه آیات بحث معاد و بحث عدم ظلم و موارد دیگر مثل بلندی صدا و .... آمده که خودتان می توانید بخوانید اما مهمترین بحث همان بحث رابطه ی توحید و احترام به والدین است که در ادامه بحث نعمت الله و رابطه مستقیم با آن بحث می شود خواه ناخواه در بحث ولایت پذیری ما رابطه کاملا مستقیم بین ولایت پذیری والدین و ولایت پذیری پیامبر و امامان معصوم و نایب ایشان داریم مثال واضح و کاملا مبرهن شخص اویس قرنی و داستان معروف ایشان است در ضمن ولایت نایب حضرت در زمان غیبت کبری مثل هارون و موسی نیست چون حضرت ظاهر نیست نه غایب به معنی عدم حضور یا مثل حضرت عیسی در آسمانها هم نرفتند بلکه در همین کوچه و خیابان در بین مردم در رفت و آمد اند و از کار مومنین و مسلمانان گره گشایی می کنند و اگر نبودند صدباره بلایا شیعیان حضرت را نابود کرده بود مثل نایب مثل عصای موسی است در دست خود حضرت و این نظام متعلق به ایشان است
در مقالات گذشته در باب اسلام و برده داری نظر گذراندیم اما می خواهیم در روند بحث ازدواج به ازدواج موقت یا همان عقد موقت یا مشهور در بین مردم اصطلاح رایج صیغه بپردازیم و با توجه به رویکرد قرآن و هدف اهل بیت ببینیم این آیا باعث فساد است یا جلوگیرنده فساد و دلیل و رویکرد دین و فقه نسبت به آن چیست در قدم اول چند قانون خاص را در رابطه با این نوع ازدواج بیان می داریم اینکه در این نوع ازدواج از نظر تعریف فقهی امکان ازدواج مرد مسلمان با زنی از اهل کتاب یا کفار و مشرکین با دادن اجرتشان یا همان مهرشان قابل انجام است و مشکلی در ایجاد سبیل نیست و حرمتی ندارد به انفاق نظر بیشتر علما در این ازدواج اجازه پدر یا در صورت عدم امکان یا عدم رضایت بی مورد پدر یا ولی نیازی به اجازه حاکم شرع نیست البته بعضی بحث اینکه دختر بکارت نداشته باشد را مطرح می کنند البته بعضی نیز این را برای بحث ازدواج دوم و به بعد در مورد دایم می دانند بگذریم مورد قانون شرعی خاص بعدی تعیین زمان ازدواج و محرمیت است مثلا حتی تا نود و نه سال ذکر این نکته ضروری است که ما چیزی به نام صیغه محرمیت نداریم بلکه همان عقد موقت با تعیین شروط است که این شروط جزو موارد خاص در ازدواج موقت است در ازدواج دایم دو شرط بدون امکان نقض داریم و اگر لحاظ نشود عقد باطل است یکی بحث تمکین یعنی همان مقاربه یا دخول برای همسر و دیگری خروج همسر بدون اذن شوهر امکان ندارد که قوانین شرعی خاص خود را دارد اما در ازدواج موقت زن می تواند این شرط را با شرایطی در ذیل عقد بیاورد که نمی خواهد قبول کند و اتفاقا عقد صحیح است یعنی زن می تواند در شرایط قبل عقد ذکر کند که به جز تمکین از راههای دیگر مثل معاشقه شوهرش بهره ببرد البته اگر در ادامه زن راضی شود هیچ ایرادی برای مقاربت نیست دقت کنید کلا در ازدواج وجود شاهد لزومی ندارد اما در طلاق باید باشد در ضمن ازدواج موقت پایان زمان بدون تمدید از طرف زن و درخواست مرد در حکم جدایی است البته شامل احکام طلاق نمی شود و این ازدواج نیز طلاق معنی دارد در ضمن در ضیغه ذکر مدت زمان و میزان بهره و تعیین مهریه و به نوعب مبلغ ضروری است و وجود عاقد یا گفتن خطبه به عربی واجب دین نیست ولی باید معانی واژگان به دقت منتقل و از طرف هردو مورد قبول واقع شود در این ازدواج ما بحث نفقه نیز نداریم
دقت کنید چیزی که از اهداف اسلامی و قرآنی این نوع ازدواج مورد نظر است اتفاقا تقویت زندگی زناشویی و عدم فساد و همچنین میل به تبدیل این نوع ازدواج به دایم است و این ازدواج جایگزین ازدواج دایم نیست بلکه زمینه برای آن است اما باید مسایلی در این ازدواج لحاظ شود دقت کنید هدف ازدواج است دقیقا مثل یک ازدواج دایم با کمی شرایط متفاوت هدف مشروعیت دادن به الگوی دوست دختر دوست پسری نیست بلکه باید غیرت و حیا وجود داشته باشد و قوانین اخلاقی در ازدواج و رابطه باشد باید مسوولیتی وجود داشته باشد و با احساسات نیز بازی نشود در این ازدواج نیز واژه و مفهومی تحت عنوان خانه معنی دارد و به هیچ عنوان خیابانی نیست.در قرآن حتی ازدواج مشروع پنهانی نیز نهی شده این در مورد این ازدواج صادق است قرار نیست جار زد اما پنهان کاری جایز نیست دقت شود در مسایلی مثل بحث فرزند و ارث قوانین مشخص شرعی وجود دارد در ضمن طبق بعضی مسایل اگر حتی ما دلیل فقهی فرزند آوری را دلیل بر عده بدانیم که اتفاقا قرآن دلیلش را به صراحت مثلا در بحث عده طلاق امکان رجعت قرار داده و در بحث دوم و نه به عنوان دلیل وجود فرزند را اما هنوز هم با حتی بدون بحث تعریف طارق و بحث ایمان و ازدواج درونی اگر ما امکان بچه دار شدن همسر زکریا یا تولد عیسی را بپذیریم و با توجه یه اینکه شرط عده و ایجاد آن مقاربت و دخول است نه حتما انزال یا عدم انزال یا عدم توانایی بچه دار شدن البته بازهم قوانین فرق می کند اما به هیچ عنوان هدف این ازدواج روسپی گری شرعی نیست و این یک تهمت است دقت کنید اگر همان روح آیات نور سی و سه و نور پنجاه و هشت رعایت نشود مورد خطرناک تری امکان پذیر است و آن برده داری نوین است دقت کنید حتی اگر بحث پول و مادیات هم باشد برای زن است و زن نباید مجبور باشد حال به هر نحو باکه باید بالاخره محبت و رضایت قلبی باشد وگرنه با برده داری فرقی ندارد دقت کنید ازدواج بحث نفس و امانت است نه کالا و خرید و فروش و هدف اصلی آن ایمان و مبانی نحل ۷۲ است در ادامه ذکر این مورد ضروری است که دقت کنید حقیقت شرع و اسلام ضروری اجتماع است نه عرف جامعه رسم و رسوماتی که در راستای شرع نباشند و حتی مخل آن شوند به هیچ وجه جایی در دین ندارند و اتفاقا یکی از اهداف اصلی دین نابودی رسومات غلط و پایدار کردن رسومات صحیح در اجتماع است و فقط رسومات در طول دین و کمک کننده و همراه آن نه تنها باقی می مانند و انجام آن اشکال ندارد بلکه دین آن را تقویت هم می کند و اساسا هویت بخشی هم می کنند
در رابطه با تاریخچه صیغه و مقایسه آن با بحث غلام و کنیز خودتان تحقیق کنید فقط در داستان کربلا هر دفعه به اسارت زینب رسیدید یا هروقت داستان شهربانو را خواندید و اشک ریختید به حرمت سید و سالار شهیدان ما را هم دعا کنید ان شا الله اسلام از شر یزیدیان و تکفیریها و سلفی ها و وهابی ها راحت شود و منتقم زهرا ظهور کند و عدل و داد را در جهان گسترش دهد و تمام اسلام و تمام ادیان توحیدی با هم به وحدت الهی و حکومت برسند و جهان بشری پیشرفت همه جانبه خود را در همه ی زمینه ها شاهد باشد و همه با هم برادر باشند و جهان از شر طاغوت ها خلاص شود و اسلام و مسلمین جهان دینشان برهمه ی ادیان چیره شود حتی اگر کافران را خوش نیاید و مسلمان و موحدان و تمام آزادی خواهان جهان گرد هم جمع شوند و زندگی در پرتو عدالت را تجربه کنند
در ضمن اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید
سوال امامان که علم به غیب داشتند چرا بر اساس آن عمل نمی کردند
جواب علم امام علم کامل است اما به دلیل مقام امامت بر اساس تعریف قرآن در این سبک هدایت لزوم و وجوبی به عمل بر اساس علم غیب به جز در موارد خاص و بیشتر هم برای اثبات امامت نداشته. مثال قرآنی خضر است که اساس رفتارهایش فقط علم غیب بود وی حتی به موسی تا آخرین لحظه حکمت کارهایش را نگفت اساسا رفتار و عمل به علم غیب شخصی نیز هست حتی بعضی مبنی را گذاشته اند که در آن زمان خضر پیامبر نبوده شاید هم بعد پیامبر خاتم واین مثال فوق دلیل مبرهنی بر موضوع ماست در ضمن بعضی قضیه های اتفاق افتاده بین موسی و خضر را رابطه ی بین پیامبران تشریعی و پیامبران تکوینی می دانند
یک مورد خاص مطرح است اینکه در زمان ظهور حضرت در جنگ ها بدون دلیل می کشند اولا این بحث دارد آیا اساسا بدون دلیل است یا نه و اینکه خود حاکم شرع اند اما دلایل مطرح کردن از ارکان حکومتی است مثل حکومت امام علی و قضیه سپر اما دو نکته اصلی اینکه کشتن بدون دلیل به معنی کشتار بالا نیست یعنی اگر به دقت نگاه کنیم یکی از دو نفر همراه حضرت در زمان و لحظه ظهور یکی شان خضر است مدل خضر در اینجا مطرح است که در قرآن مطرح است یعنی در جنگ و نزاع ها آنکه آتش افروز و وسوسه انگیز است باید مجازات شود و.از کارش جلوگیری شود یعنی سر فتنه از نظر شرعی هم هیچ دلیل برای قتل شیطان وجود ندارد چون قصاصی در کار نیست مگر با استدلال خضر در زمان کشتن کودک در آخر الزمان مخفی کاری ای در کار نیست و جبهه کفر و ایمان کاملا واضح و عیان در مقابل هم قرار می گیرند و علوم حداقل در بخث بیان و سطح شروع علمی مکفی است مثلا در مورد علوم غریبه یا بحث جادو یا مباحث دیگر پس دیگر جای اغماض به دلیل جهل علمی نیست اینجا بحث جهل مدرن و جهل مرکب عالم امروز پیش می آید ولی در کل جامعه جهانی برای قبول حضرت و مسیح و خضر و مباحث رجعت و سربازان امام آمادگی فکری و نیازی را خواهند داشت و به قولی تشنه اند
یک نظریه دیگر در مورد مبنای روح و خلقت در با توجه به جدایی نفس و روح و جسم و حکمت است که با مثالهای خلقت آدم و حوا و مراحل خلقت جنین در رحم قابل استدلال است و از نظر احکام حکم قصاص جنین در این رابطه است این نظریه براساس حکمت الهی مطرح است و نظریه دیگر نظریه زمان است که اگر خداوند خالق زمان باشد و ابتدا و انتها در نزد خداوند یکی باشد از نظر خلقت روح توسط خداوند در یک زمان است ولی از نظر زمانی ما نظریه تکامل را برای یک چند لحظه ی خلق الساعه مطرح می کنیم برای تایید این نظریه استدلال وجود زمان و همچنین زمان گذرای الهی سوال اگر زمان تحت سلطه قرار بگیرد خدا می شود جواب نه چون خداوند نور علی نور است و این نور نیز درخانه ی مومنین وارد می شود