سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۵۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

خ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ 1323ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺘﻔﻘﯿﻦ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،

>ﺣﺴﯿﻦ ﮔﻞ ﮔﻼ‌ب تصنیف ﺳﺮﺍﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ، ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ.

>ﺍﻭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﯾﮏ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺍﻓﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻣﺤﮑﻤﯽ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺍﻓﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﺍﺯﺩ.

>ﮔﻞ ﮔﻼ‌ﺏ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥِ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ، ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺍﺷﮏ ﺁﻟﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻮﺩﯾﻮﯼ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻟﻘﯽ (ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺩﺍﻥ)

>ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.

>ﻏﻼ‌ﻣﺤﺴﯿﻦ ﺑﻨﺎﻧن می ﭘﺮﺳﺪ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺍﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:

>ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﺟﻨﺒﯽ ﺗﻮﯼ ﮔﻮﺵ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺰﻧﺪ ! ﺳﭙﺲ ﮐﺎﻏﺬ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻝ، ﻣﯽ ﺳﺮﺍﯾﺪ:

>ﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﯼ ﻣﺮﺯ ﭘﺮﮔﻬﺮ

>ﺍﯼ ﺧﺎﮐﺖ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﻫﻨﺮ

>ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺑﺪﺍﻥ

>ﭘﺎﯾﻨﺪﻩ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ

>ﺍﯼ ﺩﺷﻤﻦ! ﺍﺭ ﺗﻮ ﺳﻨﮓ ﺧﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﻫﻨﻢ

>ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﻓﺪﺍﯼ ﺧﺎﮎ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﻬﻨﻢ... 

>ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ، ﺧﺎﻟﻘﯽ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ ﻭ ﺑﻨﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻇﺮﻑ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﺗﺼﻨﯿﻒ "ﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ" ﺩﺭ ﯾﮏ ﺍﺭﮐﺴﺘﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. 

>ﺳﺮﻭﺩ «ﺍﻱ ﺍﻳﺮﺍﻥ» ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺩﺭ 27 ﻣﻬﺮ ﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ 1323 ﺩﺭ ﺗﺎﻻ‌ﺭ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﻧﻈﺎﻣﻲ [ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﮤ ﺍﻓﺴﺮﻱ ﻓﻌﻠﻲ] ﻭ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ‌ﻫﺎﻱ ﻓﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ. ﺷﻌﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﺭﺍ «ﺣﺴﻴﻦ ﮔﻞ ﮔﻼ‌ﺏ» ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ‌ﻫﺎﻱ ﺁﻥ، ﺍﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﮏ‌ﺗﮏ ﻭﺍﮊﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺩﻩ، ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻴﭽﻴﮏ ﺍﺯ ﺍﺑﻴﺎﺕ ﺁﻥ ﮐﻠﻤﻪ‌ﺍﻱ ﻣﻌﺮﺏ ﻳﺎ ﻏﻴﺮ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻫﺮ ﺳﻪ ﺑﻨﺪ ﺳﺮﻭﺩ، ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻭﺍﮊﻩ‌ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺵ‌ﺗﺮﺍﺵ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺍﺳﺖ. ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ‌ﺍﻯ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺍﮊﻩ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺍﮊﻩ‌ﺍﻯ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻬﺠﻮﺭ ﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﺘﻦ

ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻧﻤﻰ‌ﺳﺎﺯﺩ. 

>ﺩﻭﻣﻴﻦ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺳﺮﻭﺩ «ﺍﻱ ﺍﻳﺮﺍﻥ» ﺩﺭ ﺑﺎﻓﺖ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺷﻌﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ‌ﮔﻮﻧﻪ‌ﺍﻱ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﮔﺮﻭﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺳﻨﻲ، ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮎ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ‌ﺳﺎﻝ ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻨﺪ. ﻫﻤﻴﻦ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺳﺒﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻣﺮﺍﮐﺰ ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ ﻭ ﺣﺘﻲ ﮐﻮﺩﮐﺴﺘﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺍﺟﺮﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. 

>ﻭ ﺑﺎﻻ‌ﺧﺮﻩ ﺳﻮﻣﻴﻦ ﻭﻳﮋﮔﻲ‌ﺍﻱ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﻗﺎﺋﻞ ﺷﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ، ﻓﺮﺍﮔﻴﺮﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺍﺟﺮﺍﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﻳﺎ ﻓﺮﺩ، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺁﻻ‌ﺕ ﻭ ﺍﺩﻭﺍﺕ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻨﺪ.

>ﺁﻫﻨﮓ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻭﺍﺯ ﺩﺷﺘﻲ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ،ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻪ‌ﻫﺎﻱ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ «ﺭﻭﺡ‌ﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻟﻘﻲ» ﺍﺳﺖ. ﻣﻠﻮﺩﻱ ﺍﺻﻠﻲ ﻭ ﭘﺎﻳﻪ‌ﺍﻱ ﮐﺎﺭ، ﺍﺯ ﺑﺮﺧﻲ ﻧﻐﻤﻪ‌ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭﻱ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﺣﻤﺎﺳﻲ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ، ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ. 

>ﺍﻳﻦ ﺳﺮﻭﺩ ﺩﺭ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﻧﺨﺴﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ‌ﺻﻮﺭﺕ ﮐﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ. ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻣﺤﮑﻢ ﺷﻌﺮ ﻭ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﺁﻥ ﺳﺒﺐ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺩﻫﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻄﺮﺣﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ «ﻏﻼ‌ﻣﺤﺴﻴﻦ ﺑﻨﺎﻥ» ﻭ ﻧﻴﺰ «ﺍﺳﻔﻨﺪﻳﺎﺭ ﻗﺮﻩ‌ﺑﺎﻏﻲ» ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ‌ﺻﻮﺭﺕ ﺗﮏ‌ﺧﻮﺍﻧﻲ ﻫﻢ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻨﺪ.

>

>ﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﯼ ﻣﺮﺯ ﭘﺮ ﮔﻬﺮ

>ﺍﯼ ﺧﺎﻛﺖ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻫﻨﺮ

>ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺑﺪﺍﻥ

>ﭘﺎﯾﻨﺪﻩ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ

>ﺍﯼ …ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺭﺗﻮ ﺳﻨﮓ ﺧﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﻫﻨﻢ

>ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﻓﺪﺍﯼ ﺧﺎﻙ ﭘﺎﻙ ﻣﯿﻬﻨﻢ

>ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﺷﺪ ﭘﯿﺸﻪ ﺍﻡ

>ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻡ

>ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ، ﻛﯽ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻥ ﻣﺎ

>ﭘﺎﯾﻨﺪﻩ ﺑﺎﺩ ﺧﺎﻙ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﺎ

>

>ﺳﻨﮓ ﻛﻮﻫﺖ ﺩُﺭ ﻭ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ

>ﺧﺎﻙ ﺩﺷﺘﺖ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﺭ ﺍﺳﺖ

>ﻣﻬﺮﺕ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﯽ ﺑﺮﻭﻥ ﻛﻨﻢ

>ﺑﺮﮔﻮ ﺑﯽ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﻛﻨﻢ

>ﺗﺎ …ﮔﺮﺩﺵ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﭙﺎﺳﺖ

>ﻧﻮﺭ ﺍﯾﺰﺩﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻫﻨﻤﺎﯼ ﻣﺎﺳﺖ

>ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﺷﺪ ﭘﯿﺸﻪ ﺍﻡ

>ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻡ

>ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ، ﻛﯽ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻥ ﻣﺎ

>ﭘﺎﯾﻨﺪﻩ ﺑﺎﺩ ﺧﺎﻙ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﺎ

>

>ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﯼ ﺧﺮﻡ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻦ

>ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ

>ﮔﺮ ﺁﺗﺶ ﺑﺎﺭﺩ ﺑﻪ ﭘﯿﻜﺮﻡ

>ﺟﺰ ﻣﻬﺮﺕ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻧﭙﺮﻭﺭﻡ

>ﺍﺯ …ﺁﺏ ﻭ ﺧﺎﻙ ﻭ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﺳﺮﺷﺘﻪ ﺷﺪ ﺩﻟﻢ

>ﻣﻬﺮﺕ ﺍﺭ ﺑﺮﻭﻥ ﺭﻭﺩ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﻟﻢ

>ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ، ﺷﺪ ﭘﯿﺸﻪ ﺍﻡ

>ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺍﻡ

>ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ، ﻛﯽ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻥ ﻣﺎ

>ﭘﺎﯾﻨﺪﻩ ﺑﺎﺩ ﺧﺎﻙ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﺎ 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۳

ﻧﺎﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ

ﺑﺎ ﺷﺐ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ


ﭘﺎﺩﺷﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﮊ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﺷﺪﻩ

ﺗﺎ ﺩﻡ ﻣﺮﮒ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ


ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻻﺷﻪ ﺍﻡ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﮐﻪ

ﻭﺳﻂ ﮔﻠﻪ ﯼ ﺻﯿﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ


ﻋﺸﻖ ﺑﯽ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ

ﺑﺎ ﺩﻝ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ


ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﮓ ﻭﻟﯽ

ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۰۰:۴۵

هیچ می دانستید 

در مورد مداحی که ملاباسم کربلایی برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟

آیا

میدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت اباالفضل علیه السلام این شعر را

می خوانند برای زوار 

ابا عبد الله علیه السلام !؟!! ایشون صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعدا توسط آقای باسم کربلایی مداحی می شود .ترجمه نوحه را در زیر میخوانید


تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇


تِزورونی اَعاهِـدکُم


به زیارت من می‌آیید، با شما عهد می‌بندم

▪️

تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم


می‌دانید که من شفیع شمایم

▪️

أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم


اسامی‌تان را ثبت می‌کنم

▪️

هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید

▪️

وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه


قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او

▪️

أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه


من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می‌آیید

▪️

یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه


ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید

▪️

عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه


بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!

▪️

تواسینی شَعائرْکُم


عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد

▪️

تْرَوّینی مَدامِعْـکُم


و اشک‌هایتان مرا سیراب می‌کند

▪️

اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم


من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم

▪️

هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید

▪️

هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ


خوش آمدید ای که وعده‌تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می‌شوید

▪️

إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ


آمدید در حالی که نه گرما برای‌تان مهم بود و نه سرما

▪️

وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر


قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر

▪️

اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ


در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی‌کنم

▪️

عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم


در وقت دیدار پیشتان می‌آیم و دور نمی‌شوم و رهایتان نمی‌سازم

▪️

مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم


پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم

▪️

هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید

▪️

یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی


ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده‌اید

▪️

تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟


می‌دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می‌اندازد؟

▪️

بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی


به یاد آن دست بریده‌ای که فریاد زد: مرا دریاب

▪️

صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی


و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بی‌برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد

▪️

کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ


تیر هجرت کمرم را شکست

▪️

نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ


بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید

▪️

اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ


سفارش این پرچم را به شما می‌کنم

▪️

هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید

▪️

یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ


ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کرده‌اید

▪️

اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ


حاجت‌تان را می‌دانم، نیازی به گفتن نیست

▪️

وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ


قسم به گلوی شیرخواره، حاجت‌تان را برآورده می‌کنم

▪️

یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ


زائران من، عهده کرده‌ام که هر بیماری را شفا دهم

▪️

اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ


برادر زینب به خاطرتان شاد شد

▪️

هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم


خوش آمدید صدایتان می‌زند

▪️

یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم


مرد غیرتمند به شما درود می‌گوید

▪️

هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید

▪️

زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی


زینب هنگامی که شما را می‌بیند که زیارتم می‌کنید، می‌گوید:

▪️

تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!


کاش در جنگ حاضر می‌شدید

▪️

ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی


که مرا به اسیری نمی‌بردند و مرا غارت نمی‌کردند

▪️

و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی


با تازیانه‌های خیانت نمی‌زدند

▪️

تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره


صدایم می‌زند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت

▪️

اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم


شما را بر این مصیبت می‌گریانم

▪️

هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم


خوش آمدید ای زائران من،‌خوش آمدید.

غ

این متن رو برای همه کسانی که میدانید زائر اباعبدالله علیه السلام در اربعین میباشند بفرستید

یا علی مدد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۰۲:۳۶

من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه..!!!؟؟؟ فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه.....،!!!!

ولی این شعر مولوی داستان هفتاد من مثنوی را برای شما و من روشن میکنه...

👇👇👇👇👇👇



فوق العاده است :

مثنوی هفتاد "من" مولوی :::


مَن (1)اگر با مَن(2) نباشم می شَوَم تنها ترین

کیست با مَن (3)گر شَوَم مَن (4)باشد از مَن(5) ماترین


مَن (6)نمی دانم کی ام مَن(7) ، لیک یک مَن(8) در مَن(9) است

آن که تکلیف مَنَ(10)ش با مَن(11) مَنِ (12)مَن(13) ، روشن است


مَن(14) اگر از مَن(15) بپرسم ای مَن (16)ای همزاد مَن (17)!

ای مَن (18)غمگین مَن (19)در لحظه های شاد مَن (20)!


هرچه از مَن (21)یا مَنِ (22)مَن (23)، در مَنِ (24)مَن(25) دیده ای

مثل مَن (26)وقتی که با مَن (27)می شوی خندیده ای


هیچ کس با مَن (28)، چنان مَن (29)مردم آزاری نکرد

این مَن(30)ِ مَن(31) هم نشست و مثل مَن(32) کاری نکرد


ای مَن(33)ِ با مَن (34)، که بی مَن(35) ، مَن(36) تر از مَن(37) می شوی

هرچه هم مَن(38) مَن (39)کنی ، حاشا شوی چون مَن (40)قوی


مَن(41) مَنِ() مَن ()، مَن ()مَن(45)ِ بی رنگ و بی تأثیر نیست

هیچ کس با مَن (46)مَنِ ()مَن() ، مثل مَن(49) درگیر نیست


کیست این مَن (50)؟ این مَن(51)ِ با مَن(52) زمَن (53)بیگانه تر

این مَنِ (54)مَن() مَن ()کنِ از مَن(57) کمی دیوانه تر ؟


زیر باران مَن(58) از مَن(59) پر شدن دشوار نیست

ورنه مَن(60) مَن ()کردن مَن() ، از مَنِ() مَن(64) عار نیست


راستی ! این قدر مَن (65)را از کجا آورده ام ،

بعد هر مَن (66)بار دیگر مَن(67) ، چرا آورده ام ؟


در دهان مَن (68)نمی دانم چه شد افتاد مَن(69)

مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(70) !!!!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۲:۱۹

الهی 


با که گویم غم دل، جز تو که غمخوار منی 

همه عالم اَگرَم پُشت کند، یار منی 


دل نبندم به کسی، روی نیارم به دری 

تا تو رؤیای منی، تا تو مددکار منی 


راهی کوی توأم، غافله سالاری نیست 

غم نباشد، که تو خود غافله سالار منی 


به چَمن روی نیارم، نروم در گلزار 

تو چمنزار من هستی و تو گلزار منی 


دردمندم، نه طبیبی، نه پرستاری هست 

دلخوشم، چون تو طبیب و تو پرستار منی 


عاشقم، سوخته ام، هیچ مددکاری نیست 

تو مددکار من عاشق و دلدار منی 


" مَحرَمی نیست که مَرحم بِنَهَد بردل من" 

" جز تو ای دوست، که خود محرم اسرار منی...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۹

شعری که از زبان امام حسین (ع) نقل شده :


شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی 

او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی 

فانا السبط الذی من غیر جرم قتلونی 

و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی 

لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی 

کیف استسقی لطفلی فابوا ان یرحمونی 


ترجمه اشعار بالا : 

شیعیان من هنگامی که آب گوارا نوشیدید مرایادکنید. 

ویاهنگامی که از غریبی یاشهیدی(خبری)شنیدید، برمن ندبه نمائید. 

من، نواده(پیامبر) هستم که مرا بی گناه کشتند. 

وپس از آن از روی عمد، مرا پایمال خیل اسبان نمودند. 

ای کاش ، همگی در روز عاشورا بودید ومی نگریستید. 

که چگونه برای کودک خردسالم ، مطالبه آب نمودم وآنان سرباززدند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۰


اخطار در مورد اینکه بدون توجه به جدایی جسم و روح و بدون علم به ماورا الطبیعه دست به توجیهاتی در مورد علل احکام گفته می شود مثل زمان مرگ سلولهای گوش یا خوابیدن سمت قبله و ارتباط دادن با امواج که اگر فردی به مقدار خیلی خیلی کم هم از فیزیولوژی یا گردش زمین یا مواردی از این دست سر در بیاورد و آن را ابطال نماید ابطال دلیل را ابطال حکم نیز قلمداد می کند که این موضوع به نفع اعتقادات نیست بالاخره بخشی از موضوع نیز بر اساس تعبد صرف خواهد بود و شاید هرگز نیز دلیلی پیدا نکنیم اما اگر خدا بخواهد باید اسماعیل قربانی شود و اگر نخواهد خودش نمی خواهد که قربانی شود این اشتباه در موارد زیادی تکرار شده بحث تفاوت حکمت و فواید بحث مهمی است این مورد در مورد مبانی تطبیق نشانه های ظهور نیز با افراد و حوادث دینی مطرح است که علما بیشتر'این کار را درست نمی دانند حتی خیلی از این توجیهات بر اساس مسایل غیر دینی و فقط به هدف ضربه به دین از طرف دشمنان القا می شود و ناخواسته در بین افراد نیز رواج پیدا می کند شاید برای شما جالب باشد که چندی پیش در شبکه های اجتماعی در یک شبکه کاملا دینی بحث علمی طارق را پیش آورده بودند که دانشمندان غربی ستارگانی را کشف کرده اند که کوبنده اند و اشاره شده این همان ستاره است اما قرآن مبین است و آیات بعدی به صراحت کامل و نه با هیچ حاشیه ای ستاره را بخشی از دنیای انسان می داند که زاده شده است و روشنگر راه است و دنیای بزرگ زیر مجموعه بشر است نه برعکس آن یا در یک شبکه دیگر تحت عنوان نظریات استیون هاوگینگ به رد مساله خدا پرداخته شده با اینکه همین قرآن نور علی نور یا حقیقت وجود زمان یا قضیه بیگ بنگ را خودش به همه اعلام کرده و اینها را نشانه تایید خدا می داند نه رد آن  موارد دیگر که خیلی مهم است عدم پیشگویی و نشانه یابی آخر الزمان است منتظر باید هر لحظه را لحظه فرج بداند و برای آمدن حضرت تلاش کند یعنی مثل فرمان امام علی زندگی کند یعنی با توجه به دنیا طوری برنامه ریزی کند که فردا می می میرد و طوری از زندگی و مال دنیا بخواهد گویی تا ابد زنده است یعنی بفهمد که تمام دنیا بدردش نمی خورد یعنی طوری برنامه ریزی کند که گویی تا ابد زنده است و طوری زندگی کند که گویی فردا می میرد.در برنامه ریزی اساس قیامت و آخرت فقط به معنی آینده نیست بلکه همین روح ما بهشت و جهنم را در فنا فی الله و قیامت می سازد.و لحظه لحظه این دقایق زندگی مهم است و بهشت و جهنم همین حالا شروع شده فقط چشمانمان را بسته ایم.

نمونه های بارز موارد فوق از همان اول انقلاب مشهود شد یکی قضیه کتاب و سخنرانی مهندس بازرگان در مورد نماز و خاصیت نرمشی ورزشی نماز تاکید کرد که با نامه های جمعی از پزشکان و ارتوپیدیستهای کشور اعتراض شد و حتی نوع دو زانو نشستن در نماز از بدترین حالتها قلمداد و رکوع به هیچ.وجه مورد توصیه نیست و مورد دیگر که غرض ورزانه بود مورد دیدن روی امام.در ماه و افتادن مو در لای قرآن بود به منظور خرافه گرایی مورد امروزی و مرسوم نیز پیامک های معنوی دعا و در انتها درخواست است که به چند نفر بفرستید اما اگر جواب نگرفتید پس دعا باطل است پس باید مراقب حربه های دشمن بود

 دقت کنید رویکرد اصلی در مورد استوار کردن دین با دانش در اساس قرار دادن حرف خود قرآن است با توجه به اینکه قرآن مبین است لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و اینکه علوم در قرآن به تفضیل شرح داده شده اند پس نباید قرآن محجور بماند در ضمن معلم قرآن هم خود خداست و چیزی را یاد می دهد که علم بشری به آن راهی ندارد و قرآن تبعیت از آنچه را نیز که به آن علم نداریم رد کرده است-البته دقت شود مواردی مثل حجتین خود بر اساس علم اثبات و با هم کمک بر درک وحی می کنند و مسایلی مثل تقلید در ادامه همین قانون اند البته بقیه قوانین علمی گرایی در این موارد هم هست مثلا شاید بگویید مثل پزشک درست است و قبول هم می کنیم ولی بیمار هم حق دارد و هم باید از پزشک اطلاعات اساسی و پایه ای لازم در مورد بدن خویش و احتمالا مکانیسم بیماری و بهترین روشهای درمانی را از پزشک بپرسد البته پر واضح است که همه مسایل با این رویکرد قابل رفع و توجیه نیست و بحث مرجعیت به عنوان امری کاملا مستقل و مورد رجوع تعریف می شود و در کل دین اصل منبع رضایت حال بدون مصداق یا با مصداق امر الهی است نه مردم البته هر دو با هم اند و اما اصالت الهی است و بحث مردم نیز بحث فطرت است و اصل حقوق و وظایف مثال در پزشکی بدون خدا شاید استمنا مشکل نباشد یا اتونازی غیرقانونی نباشد اما در پزشکی فقط در همین حیطه های اخلاقی و احکام اولیه تفاوت وجود دارد چه برسد  به مباحث فلسفی علم پزشکی و یا رویکرد علم دین در حیطه پزشکی و دید شمول آن و مباحث خاص و بحث روح در ضمن شاید ما از چیزی خوشمان بیاید اما خیرمان در آن نباشد و شر باشد و شاید از چیزی کراهت داشته باشیم اما خداوند خیرمان را در آن قرار داده است این آیات در مورد جهاد و الگوی ازدواج مصداق آیه اند اما در تمام حیطه ها عملا الگو می باشند بحث بیشتر را بعدا ادامه خواهیم داد. برعکس این رویکرد همان تفسیر مغرضانه یا به نوعی تفسیر به رای است حال به هر شکلی که می خواهد باشد باشد حتی سهل انگارانه آن و با نیت خیر آن نیز ثمره و نتیجه ی صحیحی خیلی به دنبال نخواهد داشت و ما را از اصل موضوعات مورد هدف قرآن دور می کند .الگو قراردادن قرآن نیز مصادیقی دارد مثلا اگر امام علی (ع) پیرامون باد پاییزی یا باد بهاری و بحث دوری و نزدیکی نقلی دارند با علم به اینکه ما دنبال حکمتیم و هرآنچه هم برسیم اصل نیست و دلیل نیست آن را الگو قرار می دهیم در این مورد با نظریات ابن سینا الگوی مزاج و طبع فصلها و تناسب و کیفیت آن با افراد بحث می شود با در مورد تعبیر خواب هم تعبیرات الگو در قرآن داریم هم احادیث 

به طور کلی اساسا دین قالب و یا ترمز و یا سرعت گیر خطر جاده ی زندگی است یا نه دین خود راه نشان دهنده و موتور حرکت و علم دهنده و زمینه ساز تحقیقات است.اساسا کلمه ی فقه پویا همین منظور است

چند نکته ی اساسی به عنوان جمع بندی یک ورود علمی به امور انتزاعی مثل روح(نفس) و یادگیری صحیح و عدم ورود خرافات و امور بیهوده و طبقه بندی اهداف و اولویت بخشی به مسایل اصلی مثل ایمان و شاخه ها و مسایل خواب و خواب بیدار یا دید الهی به خواب و مسایل کلی تر و پایه ای مثل نماز و ازدواج و بحث ایمان و دید علمی به علوم غریبه دو تمام موارد حکمت اند نه علت و دلیل سه بالاخره اگر دستور باشد سر اسماعیل باید بریده شود اما مورد صفر اینکه اسلام قرآن و روایات صحیح السند مطابق با قرآن و سنت و عقل سلیم اسلامی الگو است و برعکس آن درست نیست

دقت کنید در جهان پر ادعای مثلا علمی امروز این بشر پیشقراولان علم محسوب می شوند اما در قرآن ما از مواردی نام برده می شود که عجیب است و قرآن به اقوامی برتر اشاره می کند مثلا اقوامی که با فرشتگان دشمن بوده اند و حتی با جبرییل و اینکه عذاب الهی دچار شدند ما امروزه با علم موجود حتی مفهوم رویای صادقه را درک نمی کنیم چه برسد به تعبیر  آن یا در مورد حتی وجود اجنه .حال در احوال اقوام گذشته دشمنی با فرشتگان آنهم خود جبرییل بوده پس یعنی خیلی هم پیش رفته بودند اما ما امروزه حتی با خواست دوستی همچین علمی نداریم پس این یعنی در عمل ما علمی به نام علم نداریم چون حتی دریچه و زمینه این نوع نگرش در هیچ کتاب درسی الگوی از مهد کودک تا دانشگاه وجود ندارد  پس ما خیلی خیلی خیلی عقبیم و زیاد به دانش امروزی مغرور نشوید.

یک مورد دیگر نیز در بحث متافیزیک است یا همان ماورا الطبیعه یا خیلی خیلی خوشبینانه تا خیلی شبیه همان علوم غریبه شاید با متد علمی، که البته ما نیز زیاد به آن اشاره و اهمیت دادیم شایان ذکر است امام(ره)نیز در صحیفه نورشان کلمه یا کلیدواژه دکترین ماوراالطبیعه نیز وجود دارد اما باید اعلام شود بحث مستقیم کتابهایی تحت عنوان کلی عرفان و متافیزیک نیز صحیح نیست زیرا بیشتر این افراد نه براساس دین و یا هر عرفان دیگری بلکه بیشتر به نام علم یا در حالت خوشبینانه تحت لوای مکاتب زمینی دست به تحقیقاتی زده اند که بیشتر به سحر می ماند تا علم البته بازهم اشاره شود دید قرآنی حتی نسبت به انواع سحر حتی با وجود همین واژه متفاوت است اما باید اشاره شود علی رقم نکات خیلی خیلی مثبت غیرمادی گرایانه و حتی با وجود عدم دخالت دادن پیش فرضهای دینی و رسیدن به این پیش فرضها مثل بحث ژنتیک و یا بحث کلی نمود ابدان از کالبدها بازهم بحثها نه از طرف یکسری عالم دینی بلکه بیشتر به عنوان محقیق حنیف می تواند مطرح شود که شاید با دین اصیل نیز آشنا نشده اند در ضمن اهداف دین نیز و بحث ایمان و اصل آن و شبعات آن کاملا گویا است و هدف ما رسیدن به آنهاست و این هدف هم ازنظر برنامه کلی جامع که همان دین است نسبی نیست یعنی به طور کلی ما باید فعال تر حاضر شویم و نیاز جامعه ی تشنه را برآورد کنیم و دقت شود اصالت زیبایی وجود دارد و حتی درانحراف از امانت و حتی عناد با آن بازهم امانت تعریف می شود و اصل آن غیر قابل حذف و انکار است  و از این جهت مشکلی خاص وجود ندارد و بیشتر در این مواقع مقاومت بر حق کارساز است و از خدا باید کمک خواست.این گونه در راه هدایت باقی می مانیم و هدایت هم می کنیم که البته اصل هدایت برای خداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۰





ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ

ﺑﻪ ﻣﻌﺮﺍﺝ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ !

ﺁﻥ ﻧﻤﺎﺯﻯ ﮐﻪ

ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺎﻃﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ..






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۷

روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!

نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!



این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار،

پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!



باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،

به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!



شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،

دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!



جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات،

تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!



...

هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،

ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه!


حسین جنتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۸

اول شعر که یارب بشود خوب تر است...


عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است...

 


هر کسی در پی وصل است بگویید به او:


با توسل که مقرّب بشود خوب تر است...



سجده بر تربت ارباب سراسر نور است...


سجده با اشک، مرکّب بشود خوب تر است...


 

ذکر خوب است... بگویید... ولی معتقدم


نام ارباب که بر لب بشود خوب تر است...



پیر ما گفت: اگر قامت رعنای شما...


در حسینیه مورّب بشود خوب تر است...

 


سینه و صورت ما پر شده از مشق حسین...


آسمان غرق ز کوکب بشود خوب تر است...



اربعین گر که بنا نیست بخوانند مرا...


اشک و تب روزی هر شب بشود خوب تر است...



باده ی ناب حسین است و بدانید اگر...


ساغر از باده لبالب بشود خوب تر است...

 


سائل روضه شریف است ولی سائل اگر...


سائل حضرت زینب بشود خوب تر است...


 

گر بنا هست کسی خادم این خانه شود...


عبد زینب که ملقّب بشود خوب تر است...



 عمه گیسوی مرا شانه بزن، موی سرم...


قبل دیدار مرتّب بشود خوب تر است...


 

دستم آرام بگیر و به روی سینه گذار...


دست بر سینه مودّب بشود خوب تر است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۳

با توجه به فرا رسیدن ماه محرم شعری زیبا در توصیه به مداحان یکی از شاعران معاصر سروده که بسیار جالب است

👇👇👇👇👇👇


قابل توجه مداحان و کسانیکه مجلس عزاداری دارند،عزیزان لطفا به شعور و باور مردم توهین نکنید! 


چون خون خدا بیا مسلمان باشیم/

یا حد‌اقل شبیه سلمان باشیم/

مولا ، سگ آستان نمی خواهد مرد !/

او کرده قیام ، تا که « انسان » باشیم/


ای مرثیه خوان ! گزافه گفتن کفرست/

با لهجه ی دین ، خرافه گفتن کفرست/

اسلام دو نور عترت و قرآن است/

جز این ، سخنی اضافه گفتن کفرست/


وقتی که حسین را تو « سین » می خوانی/

در تعزیه ، روضه ی حزین می خوانی/


یعنی که حماسه را غلط می فهمی/

وقتی که ز کوه ، اینچنین می خوانی/


ای دل شدگان ! حسین « عبدالله » است/


گوینده ی « لا اله الا الله » است/


هر کس که حدیث دیگری می گوید/


سوگند به نور ! مشرک و گمراه است/



‌‌‌‌‌‌‌ ای دوست ، بیا مُکرّم باشیم/

در بندگی خدا ، مُصمّم باشیم/

اسلام ، غلام و سگ نمی خواهد مرد!/

دین آمده است ، تا که « آدم » باشیم/


السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ( ع )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۳

زندگی زیباست چشمی باز کن،

گردشی درکوچه باغ راز کن...


هرکه عشقش در تماشا نقش بست،

عینک بدبینی خود را شکست...


علت عاشق زعلت ها جداست،

عشق اسطرلاب اسرارخداست...


من میان جسمها جان دیده ام،

درد را افکنده درمان دیده ام...


دیده ام بر شاخه احساسها،

می تپد دل در شمیم یاسها...


زندگی موسیقی گنجشکهاست،

زندگی باغ تماشای خداست...


گر تو را نور یقین پیدا شود،

می تواند زشت هم زیبا شود...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۰:۵۲

مشاعره(مشاجره)بسیار زیبا وخواندنی

حافظ شیرازی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

//////////////////////////////////////////////

صائب تبریزی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را 

/////////////////////////////////////////////

شهریار:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را 

/////////////////////////////////////////////

خانم دریایی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورده دنیا را

نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر، ندارد ارزشی اصلاً

که با جراحی صورت ،عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را

فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ماها را 

/////////////////////////////////////////////

آقای کامران سعادتمند:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

نه او را دست و پا بخشم، نه شهری چون بخارا را

همان دل بردنش کافی که من را بی دلم کرده

نمی خواهم چو طوطی من، بگویم این غزلها را

غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق

و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را

میان دلبر و دلدار، نباشد حرفِ بخشیدن

اگر دلداده می باشید، مگویید این سخن ها را 

///////////////////////://///////////////////

حجت الاسلام پاشاپور(عارف تهرانی):

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

شعار و حرف پُر کرده، تمام ادعاها را

یکی بخشیده چون حافظ ، سمرقند و بخارا را

یکی چون صائبِ تبریز ، سر و دست و تن و پا را

از این سو شهریار داده ، تمام روح اجزا را

از آن سو بانو دریایی ، گرفته حال ماها را

سعادتمند شاعر نیز ، فقط گفت و نداد هرگز

نه ملک و نه بخارایی ، نه روح و نه تن و پا را

ولی من می شناسم کس ، که او نه گفت و نه دم زد

بدون حرف عمل کرده ، تمام ادعاها را

کسی که خانمانش را ، رها از بهر جانان کرد

بدون منتی بخشید ، سر و دست و تن و پا را

و او اهسته و آرام ، برای عشق محبوبش

فدا کرده به گمنامی ، تمام روح و اجزا را

اگر خواهی بدانی کیست ، وجودت از سجود اوست

تمامی خودش را داد ، به ما بخشیده دنیا را

نه گفتش ترک شیرازی ، نه گفتش خال هندویش

و او نامش "شهید" است او ، عمل کرد ادعاها را ...


تقدیم به همه ی شهدای زنده ی کشورم،جانبازان عزیز...🌹🌹🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۲