سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غرب» ثبت شده است

با سلام 

شاید به این موضوع کم پرداخته شده اما در نگاه کلی فقط در این مورد بحث می کنیم که چه تفاوتی بین مجاز و ماتریکس است اصل موضوع که این جهان اصل نیست در نگاه دینی و غیر دینی و حتی نگاه شرقی و غربی در جوامع امروز مورد نظر است اما در نگاه عرفانی این مجاز بودن دنیا به عدم حقیقی بودن آن استدلال ندارد بلکه بحث عالم اضداد و تقابل اراده ها نیز مطرح است که خود خداوند نیز اراده الهی خودش را دارد و حی است نکته دیگر که باید لحاظ شود این است که بدن مثالی پیوندی از بدن حقیقی و اعمال و رفتار و نیات این جهان است پس یعنی بحث خاکی بودن حذف نمی شود دقیقا در بازارهای مالی یا علوم پزشکی نوین نیز همین است یعنی ر چقدر هم پیش برویم اما در آخر انسان از یک نطفه بوجود می آید و خاک هم مقصد آخر است پس غیر قابل حذف است اما موارد بالادستی کمک است بحث دیگر بحث روایت و آیات قرآن است که می گویند بعد از دو میلاد پیامبر اسلام (ص) و حضرت عیسی مسیح (ع) قدرت نفوذ شیاطین به آسمان محدود شده است و نفوذی ندارند و با شهاب سنگ رهگیری می شوند پس حداکثر قدرت فریبکاری آنها همین عالم دنیا و دنی می باشد و عوالم بالا نیز در اختیار آنان نیست اما در بحث ماتریکس با نگاه غربی پوچ گرایی دیده می شود که آری کلا دنیا نه تنها فریب بلکه بیهوده است و حتی عوالم بعد از بیداری نیز تحت کنترل شیاطین است البته بازهم می گوییم همین که گسترش و دنیای مجازی و همچنین علاقه به علوم نوین و علوم فضایی  باعث شده اصل فهم اینکه جهان ماهیت پیچیده تری نسبت به فقط دید ظاهری دارد یک واقعیت است یعنی جهان هر روز بیشتر تشنه رسیدن به واقعیت است اما گاها دچار گمراهی هایی می شود.در مباحث دیگر نیز پیشروی هوایی وجود دارد مثلا کارما یا مثلا بحث احترام به پول و ثروت و قوانین جذب که در دین کاملا معادلاتی فهومی همچون عدل الهی رزق و برکت وجود دارد که می توان با علم و منطق بحث کرد شاید به نوعی این جمله معروف درست باشد که

🔻 چالش جهانی

 

🔹 بشر عصر رسانه، درکنار اقیانوسی از اطلاعات، لب‌تشنه جان می‌دهد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۲ ، ۱۰:۱۳

#شهید_آوینی : ضعف‌های خود ما است که زمینه #غربزدگی را فراهم کرده است نه قدرت غرب!

 

⛔️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۱۸

شاید در طرح کلی بگویید این نگرش اشتباه است اما واقعیت این است که روح کومونیسم و لیبرالیسم عملا یکی است و فراماسونری اساسا یک مدل پیشرفته تر و نسخه ای اصلاح شده تر و بروز تر است اما هنوز از الکوی قدیمی سازمانی استفاده می کند با یک نگاه ساده حتی در شیطان پرستانه ترین حالتهای آنها شیطان در واقعیت اصلا شیطان نیست یعنی آن شیطانی که حقیقت دین از آن سخن می گوید نیست این در مورد پیامبران نیز صادق است در ضمن در هر دو تفکر مادی گرایی وجود دارد اما در نسخه مدرن یعنی این فراماسونرها دقیقا حتی یادگیری علوم غریبه فقط به هدف سحر و جادو و دقیقا با انکار متافیزیم صورت می گیرد و اصل ماجرا هم نیست و فقط به خاطر گول زدن و جذب افراد است روح معنویت نیز معنویت بدون دین است یا همان عرفان بدون دین البته تعهد به ادیان در لژها وجود دارد اما دروغ محض است دقیقا مثل قرآن سر نیزه کردن است در حکومت استالینی شاید حزب آشکار بود اما الان مخفی شده و هنوز هم خروج از حیطه قدرت آن برای افراد هزینه بردار است حتی اگر عضو رسمی یا مستقیم هم نباشند چه هزینه اجتماعی و شکستن غرور مثل آنچه در قرآن ذکر شده که به خاطر غرور برنمی گردند و هزینه ها چه جانی و مالی .این مدل با مدلهای پدر خواندگی شباهت دارد مثل شهید ادواردو آنیلی و معاویه ابن یزید یا کشته شدن آبراهام لینکلن توسط قدرت های داخلی،تاریخ نشان داده که اصلا برای قدرت استکبار انسانیت در برابر سرمایه مفهومی ندارد و از رده بالاترین تا کوچکترین فرد در اجتماع از خطر در امان نیستند از جاسوسی تامعتاد کردن و قتل و شکنجه می توان نام برد که ابزار شیطانی استکبار اند و جوانان غربی نه فقط به خاطر ناآگاهی بلکه بخش اعظم و تاثیرگذاری از آنها به دلیل نوعی تقیه سکوت کرده اند که آنهم الگوی دینی خود را دارد مثل بهلول ،در غربی که ترور جزو ساختارهای ابتدایی بوجود آمدنش است مثل شروع آمریکا در قاره آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه باورکردنی نیست که مثلا ویکی لیکس افشاگر باشد بلکه اهداف دیگری دارند یکی از این اهداف از ساختن این شبکه ها یا گروههای به ظاهر مخالف شناسایی و اعمال کنترل و زور بر مخالفین و شناسایی آنهاست مسایل قبح شکنی و ورود به جاسوسی آشکار و شکست تابوها از جمله دیگر دلایل است.با علم به این موضوع و بحث اینکه قدرت این محافل با نفوذ در شبکه ها و ساختارهای قدرت و تصمیم گیری اعم از نظامی مثل شاخه های حزب توده و غیر نظامی صورت می گیرد مثل امروز در سینمای هالیوود به طور خاص،می توان کتاب  دلایل میل افراد به الحادی گری و رشد و شیوع کومونیسم در بین افراد جامعه و جوانان شهید مطهری را مطالعه کرد و این کتاب امروزه نیز کاربرد دارد علل الخصوص که مدلهای شستشوی فکری امروزه در اروپا شکل بدتری گرفته و داعش همان جوانهای تشنه ی شستوی مغزی شده اند در مورد بازیگران و در مورد دانشمندان علوم مختلف که در اختیار نظام سلطه غرب اند هم این بحث وجود دارد و اساسا بصیرت و هوشیاری می طلبد و شجاعت و کمک به روشنگری و کمک 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۲:۱۸

🔴🔴متن کامل نامه دوم امام خامنه ای به عموم جوانان در کشورهای غربی‌🔴🔴


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم


به عموم جوانان در کشورهای غربی‌

حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.


درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.


چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.


لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.


جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.


متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟


از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.


به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خوا

ه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.


سیّدعلی خامنه‌ای

۸ آذر ۹۴ 

#دردمشترک #CommonWorry 

‏#Letter4U 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۵

به نام خدا

در این مقاله سعی در واکاوی شخصیت خاص بتمن می کنیم 

از لحاظ تاریخچه بتمن در بازی ماقبل مارول و دی سی به نوعی مقابل شخصیت استارک در آیرنمن قرار دارد و مثل او آدمی پولدار است و از فناوری و تکنولوژی و لباس خاص استفاده می کند در نقش تکمیلی داستان کاپیتان دوست استارک و سوپر من در داستانهای بتمن قرار دارد اما از لحاظ عملیاتی کاپیتان از سوپرمن و بتمن به طوری از مرد آهنی برتر است بتمن شخصیت حقیقت جو دارد و وام دار کسی نیست حتی پلیس و برای دفاع از عدالت به دلایل شخصی از هیچ کاری کوتاهی نمی کند برای شکل گیری این شخصیت از یک پرنده ی پستاندار خاص یعنی خفاش که در ادبیات غرب معنای نسبتا متفاوتی با همین موجود در ادبیات شرقی و اسلامی دارد الهام گرفته شده حتی برای همسر و معشوقه بتمن از طرحهایی مثل مدل گربه برای زن نیز اقتباس شد اما رویکرد اصلی در خفاش و تجزیه تحلیل عملیاتی برای شخصیت سازی انسانی برای یک هیرودیا قهرمان است شاید داستان از اصل دینی اقتباس و پیروی نکرده اما با دست گذاشتن روی این موجود خواه ناخواه خود را وارد مسایلی خاص کرده نگاه ما نگاه اصلی به خالق این پرنده یعنی شخص مسیح است که اتفاقا رفتارهای خاص خفاش گواه رویکرد -و نه شخصیت-خالقش است بدین معنی که در اقتباس شخصیت بتمن از خفاش مسایلی مثل مخفی کاری و حرکت در شب علاقه شدید به علم نداشتن دوست و تعهد برادری و نداشتن همسر  از جمله اینها هستند که همگی با توجه به زمان خاص حضرت عیسی (ع) در مورد ایشان رخ داده است اما ماموریت این شخصیت بزرگوار کامل نشد و ایشان در معراج به سر می برند تا ظهور.دقت کنید زمان پیامبر طوری نبود که بتوانند ازدواج کنند نه اینکه نخواهند ازدواج کننددقت کنید حواریون به عنوان جانشین و برادر دینی به عنوان خلیفه نیستند اما در مورد حضرت موسی(ع)هارون حکم برادر و خلیفه را دارد و در اصل امور هدایت دخالت دارد و خود پیامبر نیز به شمار می رود البته تبلیغی حضرت موسی ازدواج نیز کردند اما حضرت عیسی به دلیل سفر زیاد از ترس جان خویش فرصت ازدواج نیافتند نه اینکه نخواهند اما در مورد بتمن اینچنین نیست و در داستانها روایتهای خیلی متفاوتی از این شخصیت داریم و البته با توجه به سبک تحمیلی غربی در رسانه های غربی ندل پارتنری نیز داده شده است رفتارهای بتمن از خفاش تقلید شده و همچنین توانایی هایش مثل پرواز گوشهای خاص و بدن قوی و هوش استراتژیک در حل مسایل برخلاف استارک دوست دایمی ندارد و دوست دایمی سوپر من نیست و در برخی کمیک ها با وی می جنگد و در برخی دوستش است مخفی کاری اش هم از همه ی هیروها بیشتر است چون این مخفی کاری در عین داشتن جای ثابت است و نه مدل یک جاسوس و مثل مرد عنکبوتی هم جداییدبین دنیای واقعی و دنیای قهرمانی خویش را ندارد یعنی در تضاد موفقیت و شکست نیست در تضاد شهرت و عدم شهرت است بتمن کلا تنهایی کار می کند و علاقه ای هم به شهرت ندارد گفتیم این شخصیت به دلایل نام برده الگوی صحیحی نیست بلکه برای استفاده حتما در موارد مختلف باید اصلاح شود البته این به معنی دست بردن کامل در شخصیتش نیست بلکه اتفاق همین شخصیت توانایی های خاضی را ایجاد می کند به نوعی این مدل رفتاری غرب هم هست آمار ها را دقیق نمی دانم اما از نظر الگوی رفتاری و محبوبیت عمل از نظر فکری این مدل اصلی غرب است اما با الگوی عملی جوانانشان تفاوت دارد اما این مورد هم مانند هری پاتر در اصلش مشکلی نیست و به نوعی ناخواسته دست روی دم شیرگذاشته اند فراموش نشود خفاش معجزه(اصلش نشانه است نه معجزه)زنده و باقی مانده از عصر خودش است و این مورد قابل تبدیل به شخصیت دلخواه می باشد و اگر از این دید نگاه کرد می توان جواب قانع کننده ای برای جوانان غرب باشد یعنی اگر حق جو باشند جواب را می یابند و الگوی صحیح اصلی را می یابند و حتی اگر غیر مذهبی نگاه کنیم بازهم بتمن واقعی با الگوی اولیه و با تکمیل و تخیل گرایی و همراه با فانتزی گرایی با این الگوی مدل سازی شده رسانه ای تفاوت خواهد داشت و قابلیت رشد بیشتری خواهد داشت مثلا در رسانه هیچ وقت علوم شامل علوم خاص مثل علوم غریبه نشده یا مورد شفا دادن یا زنده کردن موجودات اینها همه قابل دستیابی با این شخصیت است اتفاقا روح علمی گرا و تکنولوژی خواه بتمن بیشتر به این موارد نیز علاوه بر سایر متدها جریان خواهد داشت مثلا ساخت ابزارهای دفاعی ترکیبی از علوم و فنون مختلف اتفاق شخصیت خود بتمن یک شخصیت کاملا الهام گیر است و به همین دلیل اولین الگوی الهامی خفاش است و به عنوان پایه قرار گرفته است در ضمن موارد داشتن یا نداشتن همسر و برادر همراه صرفا به عنوان یک نقطه ضعف مطرح نیست و حتی به عنوان نقطه قوت با توجه به خط داستان مطرح می شود و یک ویژگی است اما باید بتمن طوری باشد که بتواند این موارد را هم کسب کند و مثلا با حذف خدا و یا عدم رویکرد حقیقی به علوم طوری شود که بگوییم اینهم طرفدار همجنس بازی است دقیقا در هری پاتر این خط مشی رقم خورده است بلکه حتی در مورد تکامل شخصیت و حتی فانتزی سازی حقیقت جویی و اینگونه بهتر است مدل بتمن حتی از سبک هری پاتر نیز پایه ای تر محسوب می شود و در دنیای کمیک  و ساختن آمریکای مدرن امروزی جایگاه ویژه ای دارد اگر هم برایتان مهم است این مورد هم ضروری است که حضرت آقا از بین تمام قهرمانهای داستانهای غربی در مورد بتمن و عدم امکان الگو بودن این قهرمان غربی برای جوانان ما نظر داده اند این مقاله سعی در واکاوی این موضوع داشت تا پیامد الگوبرداری غرب زده وارانه را بررسی و منابع آنها و طرز تفکرشان به مسایل سنجیده و هدف آنها مشخص شود نکته اینجاست که ما به هیچ عنوان با دشمن بی سواد روبرو نیستیم و حتی آگاهی آنها به خیلی از مسایل ما و جهت دادنهایشان به فکر و ذهن نویسندگانشان و طراحانشان و اتاقهای فکریشان توسط شیطان قابل توجه است 

چند نکته دیگر

نوع پوشش بتمن به طور خاص برگرفته از خفاش نیست بلکه به نوعی از شوالیه های قرون وسطی الهام گرفته شده و داستانهای آن مشخص است بخش دوم همپاهای بتمن است یکی سوپر من که به عنوان رقیب گاه در کنار و گاه در مقابل بتمن قرارگرفته اما به دلایلی مثل عدم داشتن منشا آدمی در زمین نمی تواند الگو شود جوکر هم به عنوان دشمن همیشگی در اصل خیلی در توان الگو شدن و در اصل مهم شدن نیست و در حقیقت اصل بتمن خود را بروز می دهد و با وجود فضایی بودن سوپر من بتمن با الگوهای اصلی ایمانی تطابق دارد بازهم تاکیید می کنیم این مقابرت ها آنهم به دلیل الگو قرار گرفتن یک معجزه یعنی خفاش رخ داده و اینجا به دلایل عدم اشاره به ایمان و ولایت الهی ابعاد کاربرد در ولایت طاغوت است و ما خلا نداریم البته با دادن آگاهی منشا و مشخص کردن حقایق و امکان رشد و پیشرفت حقیقی و سرعت دادن به آن و وصل به منبع الهی و ایمانی اشخاص اتفاقا آنها مستعد تر برای ایمان اند 



ما تا الان در باره بتمن و این شخصیت کردیم و بحث خفاش را مطرح کردیم.درست است که خفاش خاص ترین معجزه و دارای امکان نابود کردن کردن تمام اصول خاص داستانهای بنی اسراییل است چرا که معجزه آخرین پیامبر از نسل بنی اسراییل است و تمام داستانهای پیامبران قبلی در این قوم با مدل حضرت عیسی و آیات وی و نوع نگرش کاملا ایمان گونه به علوم غریبه به نوعی مهر پایان بر بازی های این قوم است نکته هم اینکه بعد از ظهور حضرت عیسی شیاطین فقط دیگر می توانستند تا آسمان چهارم پیش بروند نه همه ی آن و بعد از ظهور حضرت خاتم (ص) تمام دسترسی شان قطع شد.به نوعی داستان این حضرت در تمامی داستانهای پیامبران قبلی جایگاه خاصی دارد از لحاظ دسترسی به اسم اعظم نیز جایگاهشان معلوم است نکته اینکه در زمان ایشان خواستن معجزه ی غذای آسمانی اصلا اصل نیست و اصل ایمان سلامت و امنیت است اما در مورد رفتار خداوند در قبل با این قوم این ویژگی نیست و قضیه من و سلوی را داریم این پیامبر در حقیقت پس از ترد جایگاه بنی اسراییل آمده در رویکرد پیامبران پیشین ما هیچ اشتباهی نمی بینیم ولی نقاط خاصی وجود دارد مثلا در مورد حضرت یوسف و بانو زلیخا و ازدواج این  بعد از مرگ عزیز قبلی مصر و جوان شدن زلیخا و بحث خاص اسم اعظم در این نقطه یا بحث رقابت آصف بن برخیا با عفریت در تسخیر سلیمان و در ادامه مورد خاص رواج جادو و اختلاف افکنی بین زن و شوهر و در عین حال عدم نابودی تخت سلیمان یا بحث شهادت جادوگران ایمان آورده که خورده شدن چوبهای آنها مثل داستان رسوایی زنان در مقابل فرعون و داستان یوسف است و مطلب مهمتر اینکه شهید زنده است و یکی از آیات حضرت عیسی زنده کردن مردگان است و همه ی این روندها خاص است دقیقا در زمان حضرت عیسی است که کشتارهای دسته جمعی پیامبران و مومنام در قوم یهود اتفاق می افتد  و حضرت مسیح به خواست و اراده خدا زنده می ماند و معراج می کند حتی در بخشهایی از تلمود ما اندیشه کشتن و به شهادت رساندن ماشیح در صورت عدم پیروی از بزرگان یهود را داریم که کاملا عجیب و غریب است و پا را فراتر از گلیمشان گذاشته اند-تلمود حاصل اندیشه های خاخام های یهود در طول قرنهاست که در بعضی فرق یهود از تورات نیز جایگاه بالاتری دارد-اما چه دلایلی داشته که خفاش باید با وجود اینکه اتفاقا جایگاهی در شیطان پرستی مثل جغد ندارد اما اقتباسات خاصی گرفته شده است 

این پرنده در غارهای خالی و سرد و جدا از محیط زیست معمولی زندگی می کند و در ضمن به طور وارونه می خوابد و صورتش را نیز به صورت نیمه می پوشاند

شب گرد است

تقریبا جزو تنها پرندگان دارای گونه خهای خون آشام است و البته پستاندار است در ضمن حتی در نوع خون آشام هم یک قاتل گوشت خوار  بی رحم باشد معمولا حضور ندارد

دارای امکان  و تمایل همجنس بازی هم هست 

چند مورد خاص مثل سیستم شنوایی و وجود سیستمهای جلوگیری از پیری و تفاوت مدل دی ان ای تلومری در این پرنده پرسشهای زیادی را مطرح کرده است که در دین و تعریف روح و تعریف روش بوجود آمدن این مخلوق به واسطه ی انسان جپاب داده شده است اما علم پزشکی با مدل غربی جوابی ندارد


تقریبا مثل داستان اول خلقت است که نوعی ظلوما جهولا و فساد و خونریزی را داریم در عین حال روندهای مثبت هم هست و اینجا ما بحثهای بیشتری باید بکنیم 

البته درست است که ما اینها را ذکر کردیم اما دقت کنید این موجود حیوان است نه انسان و امانت انسان نیست بلکه یک نشانه است .در ضمن رویکرد ما سعی می شود مثل رویکرد حضرت امام علی(ع) در مورد سگ باشد که صفات دهگانه نیکوی.این حیوان را نیز شمرد 

این اقتباسهای خاص معمولا با نام دراکولا در اساطیر غرب رواج دارددقت شود اگر بدون امانت فقط بخواهیم حیوان بودن و نفس اماره را بپذیریم دچار انحراف می شویم مثال تاریخی در خود غرب چیزی شبیه گروه راد فرل در ۱۹۹۸ در آمریکا می شود. یعنی اینها خود حیوان را الگو قرار دادند،اما نه برای انسان ساختن بلکه برای حیوان شدن و فقط نفس اماره ای بودن.

مورد خاص بعدی یکی بحث سامری و گوساله ی صدا در آر است و خدا خوانده شدن آن توسط قوم با آنکه ارزش خدا شدن نداشت و دیگری تفرقه انداختن بین زن و شوهر در انتهای حکومت سلیمان به وسیله جادو برآیند این دو در تیاتر و رسانه تصویری و به طور خاص در نام هنر هفتم یعنی سینما بروز پیدا می کند حداقل آمار نسبی ازدواج و طلاق در بین بازیگران که خود الگوی قشر عظیمی از جامعه هستند و نوع تفکرات خاص به نام هنر و بحث رواج ازاج سفید و یا هر طرح دیگری در بین آنها و بحث بیماری های روانی رواج یافته در این افراد قابل تامل است که تقریبا هیچ وقت هیچ صحبت جدی ای در این مورد نمی شود دقت کنید خواه ناخواه امکان هیچ گونه فیلمبرداری مثبتی در بحث زناشویی و ازدواج نداریم در روایات نیز بحث خر دجال  و دجال مطرح می شود که در بحث روایات و نظرات علما به آن بحث کرده ایم و یکی از احتمالات و محتمل ترین آن در همین موضوع است 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۴


پیدایش

در دوران جنینی هردو سطح اثبات شده یعنی چهار مرحله اول که ارتباط با چهار عنصر دارد و نفخ روح که عامل اصلی حیات تلقی می شود در قوانین اسلام اگر جنین پس از زمانی که زمان نفخ روح است به هر دلیلی بمیرد دیه انسان کامل را دارد و سقط جنین هم حرام می شود این دلیلی مستدل بر این مدعاست نظریات مختلفی درباره ی پیدایش انسان آمده که ترکیب نظریات داروین و مندل و مبانی ژنتیکی امروزه معتبر است نکته اینجاست که قرآن و اسلام این موارد را نه تنها رد بلکه با دلایل بسیار زیادی می توان بر آنها صحه گذاشت اما نکته اینجاست که تمام حرف در این موارد نبود بلکه انسان از روح هم تشکیل شده که اتفاقا آن اصل است در بحث خلقت انسان علت اعتراض فرشتگان چه بود چون انسانهایی قبل از آدم هم بوده است هزار هزار سلسله اما بشر آخر است که بار امانت را باید بدوش بکشد پایه ی وجودی از آب و خاک است اما روح خدایی دخیل است روح انسان خدایی است عوالم روحانی قبل از تولد جالب است از الست گرفته تا انتخاب نطفه این موضوع همان است که چرا نور پنج تن قبل از میلادشان وجود داشته است.پیدایش کلی این جهان بر اساس نظریه بیگ بنگ است که به در هم پیچیده بودن زمین و آسمانها و باز شدن آنها توسط خداوند اشاره شده است در باب خلقت و آفرینش نظریات شهید مطهری مبنای خیلی خوبی دارد و در کتاب قصص قرآن شیخ محمد محمدی اشتهاردی روایات و احادیث معتبر و کاملی نقل است که ایشان خود در این کتاب کشفیات علمی در غرب را با احادیث و روایات با سندهایشان مقایسه کرده و نتایج جالب و زیبایی را فراهم آورده که نشان از علم لدنی و حقیقی معصومین و نتایج وصل شدن به علم خدایی را نشان می دهد که ما نیز با تبعیت از ایشان می توانیم به این علوم حقیقی آنهم نه در بیرون بلکه در خودمان برسیم چون اگر خدا را فراموش نکنیم خود را فراموش نخواهیم کرد.

احتمالا در قوانین جنینی روح اولویت بر جسم است یا در مساله بلوغ شروع فکری در مسایل جنسی بلوغ جسمی بلوغ جنسی را باعث زودتر اتفاق افتادنش می شود احتمالا بحث تصویر جنین در رحم با نفخ روح و مرحله رویان به جنین همزمان است اما در حکم شرعی بحث تصویر تابع است و عامل زمان دخیل در حکم محسوب می شود

در بحث شرعی ازدواج در اسلام نیز ممیز بودن کافی است نه بالغ بودن یعنی فهم از ازدواج داشته باشد و این یعنی بحث و تقدم و اولویت بحث بلوغ فکری قبل از بلوغ جنسی البته حکم محتمل برای خود مقاربت و توانایی ازدواج دایم با تمام احکام آن فقط بعد از بلوغ جنسی قابل انجام است و نه قبل از آن یعنی امکان ازدواج با حکم ازدواج دایم و شروط اصلی آن یعنی امکان مقاربت وجود ندارد.

طبق قوانین بحث شده در فقه پویا در صورت تشخیص دلیل جنین و قبول بحث تصویر آن به عنوان تابع نفخ روح بودن و اثبات وجودش تایید شود و مباحث علوم جنینی جدید مثل سونوپرافی قبول شود شاید حکم تشخیص جنین بر عامل زمان رجحان یابد البته دقیقا بازهم مثل بحث بلوغ و نماز خواهد بود در ضمن اینکه آیا زمانی از وجود رویان نیز همزمان یا همراه و یا قبل و یا بعد از روح باشد نیز قابل بحث است و باید تمام احتمالات متصور شود و اینکه رابطه نفخ روح انسانی که رابطه ای بین مادر و جنین و جنین با خودش است دقیقا با چه مرحله ای تطبیق دارد ولی بدون شک سقط جنین در حکم کشتن نفس است و جنین در حکم امانتی در وجود مادر است و اروپا و غرب در هزاره جدید در جاهلیت مدرن به سر می برند




در تاریخ هفته سوم فروردین در مطالعات انجام شده به دو نظریه برخورد شد یکی ملاصدرا و دیگری ابن سینا به طور کلی نظر ملاصدرا بر دوساهتی بودن روح اشاره دارد و اگر اشتباه نکنم و تفسیر و خلاصه نوشتنم بد نباشد اساسا روح را در بین رابطه مادر و فرزند و شاید زایشی می داند .البته خودم باید در باب این نظریه تحقیق کنم تا به شما اشتباه نرسانم و الکی نظر خود و یا برداشتم را به آن تحمیل نکرده باشم اما در کل دو ساهتی است اما ابن سینا روح را جدا از جسم و بعدا اضافه شده بر بدن جنین می داند دقت کنید هردو بر قانون الزام روح در تاریخ معین بر ورود به جسم توافق دارند و اساسا در هردو شرع اساس عملکرد است و آیه ی قرآن.به طور کلی در علوم غریبه بعضی روح و نفس را از یکی می دانند فقط نفس همراه شده ی با جسم است همین.یعنی قبل از زاییش تولد یا هلول در جسم یا خلقت دیگر روح نام دارد بعدش نفس.البته بحث جدایی نفس از روح به معنی روح من امر الله نیز باید بعدا مورد بحث قرار بگیرد که دقیقا منظورمان و همچنین منظور قرآن از واژه ی روح چبست چون قرآن هم نفس و هم روح را در موارد لزوم به کار برده و خط مشی قرآن نیز مشخص است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۷