سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست


اگر بخونید ممنون می شم
اگر بخونید و نظر هم بدید خیلی بیشتر ممنون می شم

توضیحات بیستر در بخش های درباره من و تماس با من در نوار بالای وبلاگ قابل مشاهده است
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۶ آذر ۰۳، ۲۳:۱۹ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    😂👌

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیشگفتار» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۶ ب.ظ

فصل اول انرژی اذکار-پیشگفتار

 

فصل اول

پیشگفتار

آفرینش انسان به گونه ای است که به طور فطری در طریق تکامل قدم بردارد و برای طی طریق کمال،ناگزیر است از منابع خاصی ارتزاق کند.رزق و روزی انسان فقط به خوراک و پوشاک ختم نمی شود و روزی زمینی برای رشد او کفایت نمی کند بلکه روزی آسمانی نیز برای آدم مقدر شده است و آن روزی،همانا حکت و دانشی است فرا زمینی که شکوفه های دانایی و خرد را بر درخت وجود می نشاند تا میوه توحید و خداپرستی برچیند.

منابع انرژی

دانش بشر تا کنون به پنج منبع و مسیر عمده کسب انرژی پی برده است که عبارتند از:

1-انرژی زمین:حاصل از چرخش هسته آهن مذاب زمین و میدان مغناطیسی(آهن ربایی)که در اطراف زمین از قطب شمال به سمت قطب جنوب است.این انرژی دارای امواج حرکتی بوده و رنگ آن قرمز مایل به قهوه ای می باشد.

2-انرژی کیهانی:از کهکشان و ماورای آن نشات می گیرد و به شکل جریان آب جاری و به رنگ طلایی است.

3-انرژی جهانی:دارای حرکت دوار(دایره وار)و به رنگ نیلی است.

4-انرژی تنفسی یا پرانیک:یا انرژی حیاتی است که توسط نفس کشیدن و دم و بازدم در بدن همه موجودات جاندار وجود دارد.پرانا، نیرویی است سفید نقره ای رنگ مایل به آبی که بو سیله جذب اکسیژن در بدن ایجاد می گردد.

5-انرژی طبیعی:مربوط به تغذیه و گوارش و روابط اجتماعی است و به دلیل تنوع بسیار به انواع رنگها دیده می شود.

می دانید غذایی که انسان مصرف می کند  و پس از گوارش در قسمتهای مختلف بدن جذب می شود عبارتند از:گوشت و پوست و خون و استخوان و غضروف و بخش اضافی بدون استفاده که به صورت ادرار و مودفوع خارج می شود.و آخرین قسمت(که در این جزوه مورد بحث قرار می گیرد)لطیف ترین بخش غذا است که تحت تاثیر دیگر منابع انرژی تغییر  و تبدیل می یابد و به نوع بخصوصی از انرژی که در نهایت به اشکال صوت(صدا)،قدرت نفوذ نگاه در چشمان و اندیشه که همه از جنس نور هستند تبدیل می شود.

قدما معتقد بودند که هر چهل لقمه غذایی که تناول شود به یک قطره خون تبدیل می شود و هر چهل قطره خون به یک قطره منی(مایعی که باعث تولید نسل می گردد)و هر چهل قطره منی تبدیل به یک قطره اندیشه می شود.

طریق سخن گفتن،طرز نگاه کردن به مسایل و دیدگاه و نحوه تفکر انسان،ملاک تمایز و درجه معرفت و شعور اوست و معرف شخصیت و هویت روحی و روانی هر فرد است.

اولیاء خدا،پس از خوردن هر غذایی چنین دعا می کنند:نعمت حق،نور.و این دعای هر چند کوتاه رمز بزرگی در دل دارد.تبدیل ماده غذایی به صورت نور و اندیشه تابناک برای رهایی از جهل و نادانی.

پس فقط چنین نیست که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار باشند تا تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری!

چگونه است که اگر انسان دقیقه ای چند تنفس نکند یا چند روزی غذا نخورد و یا دوهفته ای آب ننوشد می میرد ولی افرادی هستند که با شیوه های خاص سالها بدون آب و غذا و تنفس زنده می مانند؟

در مکتب اک(حق)واصلان حلقه های بالاتر که ساکنان معابد خرد زرین هستند،خداخوار(آشوارخانوال)نامیده می شوند و از انرژی های الهی و کیهانی ارتزاق می کنند و بندهای اسارت به زمین و زمینیان را گسسته و در اقیانوس عشق و رحمت الهی غرقه گشته اند و همکاران خداوند محسوب می گردند.همچنین مرتاضان هند و یوگوسیت ها که در سراسر جهان روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود و یا دراویش چله نشین.البته منظور سخن ما،دراویش حقیقت جو و مطهری است که از وسوسه های شیطان نفس رها گشته و غرقه جربه های الهی شده و صاحب کشف و کرامات باشند.

سالها در خانقاه ها و در میان دروایش گشتم تا حقیقت را جستجو کنم.با کسانی آشنا شدم که فقر را مقام خود می دانستند و بر آن می بالیدند.اما در کمال شگفتی به حقیقتی تلخ پی بردم.اکثر پیران طریقت و معلمان معرفت را غرق در استشمام دود و بنگ و افیون و در عالم هپروت نظاره کردم(سیاست استعمارگرانه انگلیس).در اطرافشان مشتی خام و خواب زده که زندگی خود را در طبق اخلاص نهاده و در نزدت چنین حقیرانی،اظهار عجز و بندگی می نمودند و می پنداشتند که این فقرای افیون زده خالق و خدای آنان هستند.سر به سجده چنین حیله گرانی نهاده و کیمیای عمر و جوانی خود را تلف کردند و هیچ نیاموختند مگر بندگی و اسارت.بدتر از آن،گوهر ناموس و شرافت خود را از سر صدق و صفا به این شیوخ ظاهر فریب می باختند و از شر و فساد خانمان برانداز آنان،خانه و کاشانه خود را از دست می دادند.سرسپردن به معنای تقدیم کردن تمام هستی و درون خود به راهنما و معلم روحانی است تا او با دانایی و خرد خود همه زوایای تاریک درونی مرید را حقیقت را روشن سازد و او را از بندهای گمراهی و جهل برهاند.نه آنکه گوهر وجود و بهترین فرصت زندگی خود را به دست راهزنان و غولهای بیابان و اشراری بدهند که از او بیگاری بکشند و نفس و همت او را به یغما ببرند و در پایان نیز چون بیماران و وازدگان اجتماع در گوشه ای در احتضار به سر برد.

کی و کجا سراغ دارید که محمد مصطفی و علی مرتضی و فرزندانش چنین شیوه هایی را توصیه کرده باشند؟آنکه حقیقتا علی گوید و علی جوید هرگز به این اعمال دست نمی زند.

مهمترین انگیزه و هدف از طرح این جزوات برای سالکان طریق حق،ارایه چکیده دانش و حکمتی است که در طی سالها تلاش فراهم آمده تا به وادیهای خطرناک پا نگذارند و برای علوم خاص به چنین دامهایی کشیده و گرفتار نشوند.

زکات دانش آموختن آن است.

هدف ما از طرح جزوات جفر و رمل و نجوم و الواح، آشنا کردن افراد با کلمات و شیوه هایی بود که در دست نیروهای خطرناک افتاده است و اینان از سادگی و ناآگاهی افراد سو استفاده کرده و با حرکات و کلمات و روشهایی فریبکارانه خصوصا در پی به دام افکندن جوانان هستند.

بارها بر این تاکید شده است که این علوم را فرا بگیرید و از آن بگذرید،برجای نمانید.عبور کنید و بگذرید.

اگر با آموختن یکی از این علوم،عمر و نیروی خود را صرف استفاده مدام از آن کنید و در آن درجه و منزل ساکن شوید،از ادامه طریقت الی الله باز مانده اید.بدانید این شیوه ها،هستند ولی برای رسیدن به حق کافی نیستند.درجا زدن،بازماندن و گمشدن،طریقت شیطان است.اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

اگر انسان چشم بصیرت داشته باشد به آسانی راه را از چاه تشخیص می دهد و هرگز فریب نمی خورد.

زمانی در جستجوی معلم و راهنمای الهی،به مسیر و طریقتی برخوردم که استاد و مراد آن از قدرتهای عظیم روحی برخوردار بود و حامل دانشهایی بود که هنوز برای بسیاری ناشناخته است.از آنجا که رحمت خداوند بر خشم او سبقت یافته است،به چنان افرادی فرصت داده شده تا آزمون شوند.به فیض و لطف الهی مشاهده کردم که داشتن قدرت و صرف انجام اعمال محیرالعقول،هنری نیست و جز رد شدن از آزمون های حقیقت رهاوردی ندارد.هرحرکتی و قدرتی با کسب آگاهی و خرد،هدفمند می گردد و چون خرد و دانایی خود جهت کمال را می پوید پس هدایت و رستگاری.

دانایی،مسوولیت زا است.عابد و زاهد بودن کافی نیست.باید مسوولیت اعمال خود را بپذیریم و درست کردار شویم.

از چشم بصیرت،هیچ حقیقتی پوشیده و پنهان نمی ماند.هنگامی که سخن می گوییم،هر واژه و کلمه که از دهان خارج می شود بصورت بسته نور رنگینی است که از وجود ما برخاسته و کنده می شود و به خارج راه می یابد.به همین دلیل اغلب پس از صحبت و گفتگوی بسیار،خستگی و ملالت ایجاد می شود و شخص احساس خالی شدن می کند.هرچه واژه ها و کلمات و جملاتی که برای سخن گفتن انتخاب می کنیم،سنجیده تر و برای مسایل عالی تر استفاده شود رنگ نور خارج شده از دهان نیز عالی تر خواهد بود.اولیا الهی هنگامی که مردم را به راه حق دعوت می کردند از وجود خود انوار طلایی ساطع می کردند.این انوار پرقدرت دارای نفوذ خاصی بود که بر دلهای پاکان و حق جویان می نشست و برای آنان قابل درک می شد.

مثالی از گفتار تاریک که خود شاهد آن بوده ام.روزی در حال عبادت در اتاقی بودم و روزه سکوت داشتم.شخصی وارد شد و شروع به غیبت و بدگویی از فرد دیگری کرد و در میان صحبت خود فحشی راجع به او از زبان جاری نمود.در همین هنگام با چشم خود دیدم که ماری بزرگ از حلق او بیرون خزید و با صدای بسیار مهیبی بر زمین افتاد و بدور پای او چنبره زد.با اکراخ به این صحنه نگاه می کردم ولی چون روزه سکوت داشتم هیچ نگفتم.شخص سخنگو پس از مدتی از اتاق خارج شد ولی مار که تاثیر صحبت و ثمره خشم و نفرت او بود تا چند روز در اتاق موجود بود و کم کم محو گردید.اکنون به این بیاندیشیم اگر در طی یک روز بارها و بارها بدون آنکه بدانیم چه می کنیم و چه می گوییم به بد گویی و غیبت مبادرت نماییم چه بر سر خود میاوریم؟این صحنه یکی از نتایج سخن تاریک بود.مطمیناً سخنان ما دارای درجات و مراتب خاصی هستند که ما با نداستن و ندیدن حقیقت و نور،خود را در دوزخ جهل و ظلمت می سوزانیم.

سخن گفتن دارای درجات و مراتب است.هرگفتار قدرتی را داراست.در اوپانیشاد،کتاب«کتاب سر اکبر»،به مطلبی برخوردم که این درجات را مشخص نموده است.بالاترین و پرقدرت ترین کلمات،فحش و نفرین و ناسزا هستند.زیرا این کلمات دارای یک لبه تیز و برنده هستند که وقتی گوینده آن را با شدت و قدرت جاری و پرتاب می سازد،شلیک شده و هاله فردی را که مورد هجوم آن گفتار قرارگرفته از هم می درد و بر وجود او می نشیند. به همین دلیل است که از شدت ناراحتی،سرخ یا منقلب می شود و احساس ناخوشایندی به او دست می دهد.اکنون باید در شیوه گفتار خود کاملا تجدید نظر کرد.حال می دانید چرا ادیان الهی از سخن دروغ و گفتار ناروا و ناپسند و غیبت و تهمت ما را برحذر داشته اند.

کم گوی و گزیده گوی چون در    تازاندک تو جهان شود پر

یکی از موارد کاربردی که پیران و مرشدان در خانقاه استفاده می کنند از همین شیوه اتخاذ می شود.پیران جلالی که به سختگیری و تندخویی شهره اند،فحاشی را یکی از مهمترین ابزارهای خود می دانند.دانسته یا نادانستهسالکان و مریدان خود را با کلمات رکیک و تند مورد مواخذه قرار می دهند.مرید بیچاره می پندارد که پیرحال آزمون قدرت انتقادپذیری اوست و صبر و تحمل وی را می سنجد.ولی مراد،در حال شکافتن هاله اطراف او و نفوذ به درون وجود و هویت اوست تا آنچه را که می خواهد در او جاسازی نماید و یا آنچه را که لازم دارد از درون وی بردارد.

شاید در گذشته پیران بر حق برای انتقال اسرار به مریدان خود از این شیوه بهره می جستند و به اصطلاح سینه به سینه ثمره سالها سلوک و عبادت خود را در کوتاه ترین زمان به سالک منتقل می کرده اند،اما در زمان حال که این صحنه ها را به چشم خود دیده ام،هیچ خیر و صلاحی در آن نیافته ام.

نیرویی که صرف گفتار و پرگویی ما می شود،با کنترل و بسته ماندن دهان ذخیره می شود.با قرار دادن زبان بر سق دهان و زیر فک بالایی و مداومت بر ذکر،این نیرو به سمت بالاتر حرکت کرده و حالت لرزش و جریان برق ضعیف به سمت روزنه های بالاتر که چشمان ما هستند راه خود را دادامه می دهد.چنانکه در روایات آمده است حضرت محمد(ص)سنگریزه ای بر زیر زبان قرار می دادند و روزه های طویل المدت می گرفتند و سنگ صافی بر شکم خود می بستند.

بصیرت و درایت

شاید تا به حال کلمه اسکنر(SCANER)را شنیده باشید.اسکن کردن یکی از شیوه های تصویر برداری از لایه های داخلی بدن است که در رادیولوژی و لابراتوارهای خاص انجام می پذیرد.اسکنر شخصی است که توسط چشمان خود بدون هیچ وسیله اضافی می تواند هاله اطراف هرموجود زنده را ببیند،یا وقتی نیروی خود را بر هرچیز متمرکز کند قادر است هر تغییری در آن ایجاد و یا آنرا منهدم سازد.

فقط بصیرت نیست که ما طالب آنیم بلکه درایت که مرتبه بالاتر بصیرت است نیز مطلوب ماست.بصیرت دیدن حقایق است بدون واسطه اما درایت،پاره کردن و دریدن حجابها و پرده های کفر است که حقیقت را از چشم همگان پوشانده است.

تمام این قدرتها اگر در مسیر خداوندی به کار گرفته نشود ثمره ای جز لغزش و افتادن به دام نیروهای منفی نخواهد داشت.

با فعال شدن نیروها در بدن و چرخش آن به سمت بالا و بستن دهان از سخن و کنترل چشم،راهی فراتر در پیش است؛جریان نیرو به سمت پیشانی و سر و سرانجام خروج از فرق سر که در فصول بعد این جریان را بیشتر بررسی می کنیم.

در فصلهای آینده،منابع انرژی،فرآیند جذب انرژی دربدن،فعال نمودن نیروهای درونی و چرخش آن به سطوح بالاتر و خروج آن از سمت سر یک به یک بررسی می شود. همچنین به طور خلاصه و مجمل،عملکرد کار مغز،اعصاب و غدد را نیز خواهیم نمود.

اما سوال اساسی این است که حاصل این همه تلاش چیست و ما را به کدام سو می برد؟اگر قرار بر این باشد که از این مطالب فقط بار اطلاعاتی خود را افزایش دهیم،چندان ارزش و اعتباری برای خود قایل نشده ایم.

هدف دیگر ما ایجاد علاقه جهت تحقیق و بررسی است که تنها به مطالب این جزوه اکتفا نشود بلکه دامنه مطالعات و معلومات خود را افزایش دهیم و در مورد شگفتیهای خلقت،حداقل در بدن انسانتا حد امکان تحقیق نماییم.

 .سخن درجات دارد هرچه سخن گرانبها تر باشد نفوذ و اثر بخشی بیشتری دارد شاید برایتان جالب باشد در بعضی مکاتب و کتب فحش و ناسزا قوی ترین کلمات آمده است طوری که در بعضی مکاتب روش فحش دادن به مرید برای پاره کردن هاله اطراف و قرار دادن موارد دلخواه در وجود سالک استفاده می شد اما امروزه کاربرد دیگری دارد(؟!) رسیدن به بصیرت و بالاتر از آن یعنی درایت هدف ماست پاره کردن حجابهای بر چشم افتاده و دیدن حقایق.اسکنر به فردی اطلاق می شود که می تواند بدون واسطه حقایق و هاله موجود زنده را ببیند باید حداقل اطلاعاتی در مورد کارکرد اعصاب و غدد در بدن داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۸:۵۶