سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳۶۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است


به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست

و تصور نکنید آنان که در راه خدا کشته شدند مردگان اند هرگز بلکه آنان زندگان اند که در نزد خدا روزی می گیرند.

ای انسانهای آزاده و حقیقت جو زندگی بشر به زندگی مادی محدود نمی شود بلکه اخرتی هم هست که نه فقط از همین الآن بلکه از تولد و خلفت آدم برای هر فرد در طول حیات و مماتش برنامه ریزی شده و براساس زندگی حقیقی بشر بوده این چشم و گوش و دل ظاهر حقیقت نیست بلکه در روح آدمی حقیقت نهفته روحی خدایی شاید هزاران انسان بلکه بیشتر در این دنیا زنده باشند ولی مردگانی بیش نباشند گه چند روزی در این دنیا می چرخند اما انسانهایی باشند در ظاهر مرده ولی از من و شما زنده تر همان شهدا که در ضیافت مستانه خویش اند ارتزاق و ازدواج و جهان بینی مادی صرف به رضایت بشر نیجامیده حقیقت همه ی اینها در روح آدمی بود این عالم برای بیداری انسان و انعکاسی از حقیقت است و جهانی برای آزمون و رویارویی ابنا بشر با هم و زندگی مسالمت آمیز انسان روزه می گیرد که بفهمد همه چیز با غذا خوردن و این جهان مادی تعبیر نمی شود حتی صدقه باعث کاهش مال نمی شود یعنی دید خود را از نوک بینی فراتر ببرید علت نجاسات عدم پاکیزگی نیست بلکه شما را از نعمت الله غافل می کنند.بهشتیان در زندگی راضیه اند چون در این جهان مرضیه را فهمیدند و درک کردند و شما چه درک می کنید؟

مکاشفه براساس توحید است و برمبنای حدیث سلسله الذهب امام رضا و قبول شرط ولایت و خود امام رضا انجام پذیر است

خواب بیداری است توفی روح است نکته مهم این است که برای خواب هیچ فکری نگذاریم باقی بماند با آرامش بخوابید نفس را در حین بیداری بخواید برای خواب آرام آرام خود را در اختیار حق بگذارید و خوابها و تعبیرات آن در قرآن را بیاموزید تا در خواب خودتان معنای خوابتان را بفهمید

شرط ایمان  به نعمت الله توحید است با توحید است که می توان به همه چیز رسید همان طور که اشاره شد حقیقت وجودی و امانت وجود انسان در روح وی نهفته پس همان طور که فردی برای خانه خود ارزش قایل است برای مسجد هم قایل باشد اگر غذا می خورد نماز چرا نخواند و حقیقت بر مجاز ارجح است یادتان باشد کفار ذکر خدا و ایمان به او را جنون می خوانند عیبی ندارد مجنون حق بودن افتخار است خود را مبازید نور حقیقت وجود است گرمی و تری برای زندگی این جهان زمان و مکان در گرو نور است نظریات ابن سینا حسابی شیخ بهایی امام محمد غزالی را بخوانید

خداوند با بشر سه راه ارتباطی دارد از ورای حجاب وحی و فرشتگان برای آمادگی برای ارتباط باید از نظر توحیدی و روح قوی آماده بود اثبات شده درون مایه محبت و توسلی بهتر برای جلب نظر حق قبول ولایت و لازم است و از بین امامان معصوم عزادارای حقیقی و پیرو راه امام حسین(ع) بودن تاثیر شگرفی دارد(ثاره الله) معنی سلام را بفهمید

خلقت بعد بعد چهارماه آفرینش مجدد خیلی خیلی ساده تر است از نظر مجاز وجود دی ان ای فرد و شبیه سازی و بعد روح نیز با احضار و هلولاندن در بدن ساخته شده به همین راحتی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۵


سلام مدتهاست که در بین پیامکهای شوخی و خنده در گروه هایی مثل لاین و سایر شبکه های مجازی که اغلب بی در و پیکر هستند و مدیریت خاصی هم ندارند مثل لاین و وایبر(این شبکه ها گروه بدون مدیر اداره می شوند)و حتی شبکه های اجتماعی دیگر طنزهایی تحت عنوان توهین به مراجع رواج پیدا کرده است که بیشترین آنها متوجه چند چهره ی سرشناس است شاخص ترین آنها از نظر مرجعیت آیت الله العظمی مکارم شیرازی است که بیشترین توهین به ایشان در مورد حرام کردن لذت ها می باشد این نکته برای خود من هم جالب شد تا ببینم چرا اینقدر به ایشان که مرجع تقلید من هم هستند توهین می کنند در متنی جالب دلایل خوبی را متوجه شدم نکات اصلی اینجاست که اتفاقا ایشان در مورد احکام رویکرد خیلی هوشمندانه ی فقه پویا را دارند و در مسایلی علل الخصوص در حکم موسیقی از جمله ی کامل ترین نظرات را دارند و حکم ایشان در این مورد و احکام دیگر تا حدی مثل حکم عدم حرمت شطرنج امام خمینی یا حکم عدم ایراد نصب مجسمه یا نقاشی است ایشان با نگارش کتاب جوانان را دریابیم نشان دادند که فهم و علاقه ی زیادی به جوان و دوران جوانی دارند و مشکلات آنها بالاخص ازدواج را درک می کنند حضور پررنگ ایشان در رسانه ها علل الخصوص شبکه دو یعنی شبکه کودک و نوجوان و مجله رشد از خصوصیات شاخص این روحانی مبارز و انقلابی است ایشان کتابهایی نیز حتی در زمینه علوم نوین دارند که اغلب آنها را نخوانده ایم و اطلاعی نداریم همچنین کتابهای مسایل روز دیگر مثل اسلام و برده داری و مسایل -مشکلات-جنسی این ویژگی ها باعث شد تا ایشان جزو محبوب ترین مراجع تقلید برای انتخاب شدن برای جوانان ده بیست سال اخیر بشوند ایشان حضور پررنگی را نیز در شبکه های اجتماعی و صدا و سیما در داخل و خارج دارند مهمترین نکته ای که ایشان را در خط هجمه ترور فرهنگی دشمنان نظام و ولایت قرار داده است دفاع ایشان و حمایت از نظام و ولایت مطلقه فقیه است و رنگ شفاف ایشان در زمان فتنه در ضمن جهت گیری های ایشان به طور کاملا صریح در مقابل تکفیری ها و زیر سوال بردن خط مشی آنها و فتاوای مسخره حرمت های کلی آنها نیز عامل عناد و ایجاد این نوع سبک دشمنی با ایشان گردیده است بیایید دشمنان نظام را بشناسیم که چرا اینگونه جوک ها می سازند تا توجه نسل جوان را از ایشان دور سازند نکته جالب تر رسانه های اجتماعی مثل اینترنت و ماهواره ها این است که چرا این هجمه ها به جریاناتی مثل جریان شیرازیها وارد نمی شود و مثلا قمه زنی یا نفاق افکنی آنها مورد تمسخر یا ریزبینی قرار نمی گیرد یا آنها هستند که اسلام راستین توسط نظام سلطه علل الخصوص انگلیس معرفی می شوند

 



بازی کردن فوتبال حرام است!

هدیه دادن گل به دیگران حرام است!

بستن کمربند ایمنی حرام است!

شستن گوشت قبل از پختن آن حرام است!

خلوت کردن پدر با دخترش حرام است!

.

.

.

.

.

.

.

.

.


⚠ دوست عزیز! این فتاوا متعلق به آیت الله مکارم شیرازی نیستند!! 


⚠ این فتاوا همگی از سوی مفتی های وهابی صادر شده اند و هیچ کدام جوک نیستند. این ها عین واقعیت اند.


❓اما چرا با ما کاری کردند که با دیدن این فتاوای عجیب و مسخره، به یاد یک مرجع تقلید شیعه بیفتیم؟!

 دلیل این همه جوک که برای آیت الله مکارم می سازند چیست؟!


🔴 حواسمان را از اصل ماجرا پرت کردند... دشمنان اهل بیت چقدر لذت می برند با دیدن این کارهای ما... ما که به جای خندیدن به این فتاوای واقعی و مضحک وهابیت پلید، به جوک های ساختگی علیه یک عالم بزرگوار شیعه می خندیم.


⁉ و اما چرا آیت آلله مکارم شیرازی به عنوان سوژه ی این بازی خطرناک انتخاب شد؟!


🔵 چون ایشان در طول عمر پر برکتش بارها و بارها در مباحث مفصلی به نقد وهابیت پرداخته اند و با دلایل روشن و محکم مبانی وهابیت را رد کردند.


🔵 در سخنرانی های مختلف مکررا درباره خطر تفکر وهابیت به جوانان هشدار داده اند و در این باره روشنگری کرده اند.


🔵 در باره پدیده شوم وهابیت کتاب نوشته اند.


 

🔵 بارها به صورت رسمی علمای وهابی را به مناظره در یکی از شبکه های بین المللی - با پخش زنده - دعوت کرده اند.

و طرف مقابل که مطمئن بود توان مقابله علمی با این دانشمند فرهیخته را ندارد حاضر به مناظره نشد تا رسوا نشود...


✅ دلیل این همه دشمنی را فهمیدید؟! ما به جوک هایی می خندیم که در آن یک مرجع عظیم الشان شیعه مورد تمسخر قرار می گیرد ... آن هم با فتواهای خنده دار و حرام کردن همه چیز... در حالی که این وهابیت است که همه چیز را حرام می کند... و این شخصیتی همچون آیت الله مکارم است که دربرابر این همه بدعت و جهالت می ایستد.


⚠⚠⚠ شان مرجعیت شیعه را کم می کنند که اگر یک روز فتوایی شبیه به تحریم تنباکو صادر شد همه به آن بخندیم.


🔴 و طراح این نقشه های پلید همان کسانی هستند که زیارت قبر پیامبران و امامان را حرام می دانند. 

همان هایی که کشتار شیعیان علی علیه السلام را راه رسیدن به بهشت می دانند...


همان هایی که آیت الله العظمی مکارم شیرازی فرمود تعالیمشان منشا ایجاد گروه های تکفیری و جنایتکاری هم چون داعش است.


همان هایی که دستشان به خون مردم مظلوم یمن آلوده است...


✅ بیایید قبل از خندیدن هایمان کمی به ریشه ی ماجرا فکر کنیم...



newlovelyvoice.blog.ir

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۳


آزمایشی بودن همسر و فرزندان و درخواست سکینه

درک ارتباط مراحل رشد کودک و بحث جنسی و سکسولوژی شناسی بر اساس فهم بلوغ و بحث بلوغ فکری و بحث بلوغ جنسی سالم

یوسف و زلیخا و روش عاشق شدن بحث های هم کفوی بحث عاشق شدن در مراحل زندگی و آمیزش صحیح و اهمیت خانه و بحث حفاظت روح

پیامد مسایل ازدواج و ابزار و روشها شامل موارد خوب مثل مستحبات آن و همچنین صندلی آمیزش اما موارد خطرناک حتی در ذهن شامل سوتین و شورت و کاندوم علل الخصوص موارد به هم زننده تعادل رضایت و فهم رضایت جنسی نا بودی خانه و آمیزش باز روشهای 69 و خود ارضایی گونه

بیمارهای ممکنه در صورت عدم آمیزش صحیح و درک توحیدی بودن ازدواج اینکه همسر برای عبادت خداوند است و مهمترین موضوع اخلاق و دین است

عفاف گوهر و طلب نماز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۱


اخطار در مورد اینکه بدون توجه به جدایی جسم و روح و بدون علم به ماورا الطبیعه دست به توجیهاتی در مورد علل احکام گفته می شود مثل زمان مرگ سلولهای گوش یا خوابیدن سمت قبله و ارتباط دادن با امواج که اگر فردی به مقدار خیلی خیلی کم هم از فیزیولوژی یا گردش زمین یا مواردی از این دست سر در بیاورد و آن را ابطال نماید ابطال دلیل را ابطال حکم نیز قلمداد می کند که این موضوع به نفع اعتقادات نیست بالاخره بخشی از موضوع نیز بر اساس تعبد صرف خواهد بود و شاید هرگز نیز دلیلی پیدا نکنیم اما اگر خدا بخواهد باید اسماعیل قربانی شود و اگر نخواهد خودش نمی خواهد که قربانی شود این اشتباه در موارد زیادی تکرار شده بحث تفاوت حکمت و فواید بحث مهمی است این مورد در مورد مبانی تطبیق نشانه های ظهور نیز با افراد و حوادث دینی مطرح است که علما بیشتر'این کار را درست نمی دانند حتی خیلی از این توجیهات بر اساس مسایل غیر دینی و فقط به هدف ضربه به دین از طرف دشمنان القا می شود و ناخواسته در بین افراد نیز رواج پیدا می کند شاید برای شما جالب باشد که چندی پیش در شبکه های اجتماعی در یک شبکه کاملا دینی بحث علمی طارق را پیش آورده بودند که دانشمندان غربی ستارگانی را کشف کرده اند که کوبنده اند و اشاره شده این همان ستاره است اما قرآن مبین است و آیات بعدی به صراحت کامل و نه با هیچ حاشیه ای ستاره را بخشی از دنیای انسان می داند که زاده شده است و روشنگر راه است و دنیای بزرگ زیر مجموعه بشر است نه برعکس آن یا در یک شبکه دیگر تحت عنوان نظریات استیون هاوگینگ به رد مساله خدا پرداخته شده با اینکه همین قرآن نور علی نور یا حقیقت وجود زمان یا قضیه بیگ بنگ را خودش به همه اعلام کرده و اینها را نشانه تایید خدا می داند نه رد آن  موارد دیگر که خیلی مهم است عدم پیشگویی و نشانه یابی آخر الزمان است منتظر باید هر لحظه را لحظه فرج بداند و برای آمدن حضرت تلاش کند یعنی مثل فرمان امام علی زندگی کند یعنی با توجه به دنیا طوری برنامه ریزی کند که فردا می می میرد و طوری از زندگی و مال دنیا بخواهد گویی تا ابد زنده است یعنی بفهمد که تمام دنیا بدردش نمی خورد یعنی طوری برنامه ریزی کند که گویی تا ابد زنده است و طوری زندگی کند که گویی فردا می میرد.در برنامه ریزی اساس قیامت و آخرت فقط به معنی آینده نیست بلکه همین روح ما بهشت و جهنم را در فنا فی الله و قیامت می سازد.و لحظه لحظه این دقایق زندگی مهم است و بهشت و جهنم همین حالا شروع شده فقط چشمانمان را بسته ایم.

نمونه های بارز موارد فوق از همان اول انقلاب مشهود شد یکی قضیه کتاب و سخنرانی مهندس بازرگان در مورد نماز و خاصیت نرمشی ورزشی نماز تاکید کرد که با نامه های جمعی از پزشکان و ارتوپیدیستهای کشور اعتراض شد و حتی نوع دو زانو نشستن در نماز از بدترین حالتها قلمداد و رکوع به هیچ.وجه مورد توصیه نیست و مورد دیگر که غرض ورزانه بود مورد دیدن روی امام.در ماه و افتادن مو در لای قرآن بود به منظور خرافه گرایی مورد امروزی و مرسوم نیز پیامک های معنوی دعا و در انتها درخواست است که به چند نفر بفرستید اما اگر جواب نگرفتید پس دعا باطل است پس باید مراقب حربه های دشمن بود

 دقت کنید رویکرد اصلی در مورد استوار کردن دین با دانش در اساس قرار دادن حرف خود قرآن است با توجه به اینکه قرآن مبین است لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و اینکه علوم در قرآن به تفضیل شرح داده شده اند پس نباید قرآن محجور بماند در ضمن معلم قرآن هم خود خداست و چیزی را یاد می دهد که علم بشری به آن راهی ندارد و قرآن تبعیت از آنچه را نیز که به آن علم نداریم رد کرده است-البته دقت شود مواردی مثل حجتین خود بر اساس علم اثبات و با هم کمک بر درک وحی می کنند و مسایلی مثل تقلید در ادامه همین قانون اند البته بقیه قوانین علمی گرایی در این موارد هم هست مثلا شاید بگویید مثل پزشک درست است و قبول هم می کنیم ولی بیمار هم حق دارد و هم باید از پزشک اطلاعات اساسی و پایه ای لازم در مورد بدن خویش و احتمالا مکانیسم بیماری و بهترین روشهای درمانی را از پزشک بپرسد البته پر واضح است که همه مسایل با این رویکرد قابل رفع و توجیه نیست و بحث مرجعیت به عنوان امری کاملا مستقل و مورد رجوع تعریف می شود و در کل دین اصل منبع رضایت حال بدون مصداق یا با مصداق امر الهی است نه مردم البته هر دو با هم اند و اما اصالت الهی است و بحث مردم نیز بحث فطرت است و اصل حقوق و وظایف مثال در پزشکی بدون خدا شاید استمنا مشکل نباشد یا اتونازی غیرقانونی نباشد اما در پزشکی فقط در همین حیطه های اخلاقی و احکام اولیه تفاوت وجود دارد چه برسد  به مباحث فلسفی علم پزشکی و یا رویکرد علم دین در حیطه پزشکی و دید شمول آن و مباحث خاص و بحث روح در ضمن شاید ما از چیزی خوشمان بیاید اما خیرمان در آن نباشد و شر باشد و شاید از چیزی کراهت داشته باشیم اما خداوند خیرمان را در آن قرار داده است این آیات در مورد جهاد و الگوی ازدواج مصداق آیه اند اما در تمام حیطه ها عملا الگو می باشند بحث بیشتر را بعدا ادامه خواهیم داد. برعکس این رویکرد همان تفسیر مغرضانه یا به نوعی تفسیر به رای است حال به هر شکلی که می خواهد باشد باشد حتی سهل انگارانه آن و با نیت خیر آن نیز ثمره و نتیجه ی صحیحی خیلی به دنبال نخواهد داشت و ما را از اصل موضوعات مورد هدف قرآن دور می کند .الگو قراردادن قرآن نیز مصادیقی دارد مثلا اگر امام علی (ع) پیرامون باد پاییزی یا باد بهاری و بحث دوری و نزدیکی نقلی دارند با علم به اینکه ما دنبال حکمتیم و هرآنچه هم برسیم اصل نیست و دلیل نیست آن را الگو قرار می دهیم در این مورد با نظریات ابن سینا الگوی مزاج و طبع فصلها و تناسب و کیفیت آن با افراد بحث می شود با در مورد تعبیر خواب هم تعبیرات الگو در قرآن داریم هم احادیث 

به طور کلی اساسا دین قالب و یا ترمز و یا سرعت گیر خطر جاده ی زندگی است یا نه دین خود راه نشان دهنده و موتور حرکت و علم دهنده و زمینه ساز تحقیقات است.اساسا کلمه ی فقه پویا همین منظور است

چند نکته ی اساسی به عنوان جمع بندی یک ورود علمی به امور انتزاعی مثل روح(نفس) و یادگیری صحیح و عدم ورود خرافات و امور بیهوده و طبقه بندی اهداف و اولویت بخشی به مسایل اصلی مثل ایمان و شاخه ها و مسایل خواب و خواب بیدار یا دید الهی به خواب و مسایل کلی تر و پایه ای مثل نماز و ازدواج و بحث ایمان و دید علمی به علوم غریبه دو تمام موارد حکمت اند نه علت و دلیل سه بالاخره اگر دستور باشد سر اسماعیل باید بریده شود اما مورد صفر اینکه اسلام قرآن و روایات صحیح السند مطابق با قرآن و سنت و عقل سلیم اسلامی الگو است و برعکس آن درست نیست

دقت کنید در جهان پر ادعای مثلا علمی امروز این بشر پیشقراولان علم محسوب می شوند اما در قرآن ما از مواردی نام برده می شود که عجیب است و قرآن به اقوامی برتر اشاره می کند مثلا اقوامی که با فرشتگان دشمن بوده اند و حتی با جبرییل و اینکه عذاب الهی دچار شدند ما امروزه با علم موجود حتی مفهوم رویای صادقه را درک نمی کنیم چه برسد به تعبیر  آن یا در مورد حتی وجود اجنه .حال در احوال اقوام گذشته دشمنی با فرشتگان آنهم خود جبرییل بوده پس یعنی خیلی هم پیش رفته بودند اما ما امروزه حتی با خواست دوستی همچین علمی نداریم پس این یعنی در عمل ما علمی به نام علم نداریم چون حتی دریچه و زمینه این نوع نگرش در هیچ کتاب درسی الگوی از مهد کودک تا دانشگاه وجود ندارد  پس ما خیلی خیلی خیلی عقبیم و زیاد به دانش امروزی مغرور نشوید.

یک مورد دیگر نیز در بحث متافیزیک است یا همان ماورا الطبیعه یا خیلی خیلی خوشبینانه تا خیلی شبیه همان علوم غریبه شاید با متد علمی، که البته ما نیز زیاد به آن اشاره و اهمیت دادیم شایان ذکر است امام(ره)نیز در صحیفه نورشان کلمه یا کلیدواژه دکترین ماوراالطبیعه نیز وجود دارد اما باید اعلام شود بحث مستقیم کتابهایی تحت عنوان کلی عرفان و متافیزیک نیز صحیح نیست زیرا بیشتر این افراد نه براساس دین و یا هر عرفان دیگری بلکه بیشتر به نام علم یا در حالت خوشبینانه تحت لوای مکاتب زمینی دست به تحقیقاتی زده اند که بیشتر به سحر می ماند تا علم البته بازهم اشاره شود دید قرآنی حتی نسبت به انواع سحر حتی با وجود همین واژه متفاوت است اما باید اشاره شود علی رقم نکات خیلی خیلی مثبت غیرمادی گرایانه و حتی با وجود عدم دخالت دادن پیش فرضهای دینی و رسیدن به این پیش فرضها مثل بحث ژنتیک و یا بحث کلی نمود ابدان از کالبدها بازهم بحثها نه از طرف یکسری عالم دینی بلکه بیشتر به عنوان محقیق حنیف می تواند مطرح شود که شاید با دین اصیل نیز آشنا نشده اند در ضمن اهداف دین نیز و بحث ایمان و اصل آن و شبعات آن کاملا گویا است و هدف ما رسیدن به آنهاست و این هدف هم ازنظر برنامه کلی جامع که همان دین است نسبی نیست یعنی به طور کلی ما باید فعال تر حاضر شویم و نیاز جامعه ی تشنه را برآورد کنیم و دقت شود اصالت زیبایی وجود دارد و حتی درانحراف از امانت و حتی عناد با آن بازهم امانت تعریف می شود و اصل آن غیر قابل حذف و انکار است  و از این جهت مشکلی خاص وجود ندارد و بیشتر در این مواقع مقاومت بر حق کارساز است و از خدا باید کمک خواست.این گونه در راه هدایت باقی می مانیم و هدایت هم می کنیم که البته اصل هدایت برای خداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۰


پیدایش

در دوران جنینی هردو سطح اثبات شده یعنی چهار مرحله اول که ارتباط با چهار عنصر دارد و نفخ روح که عامل اصلی حیات تلقی می شود در قوانین اسلام اگر جنین پس از زمانی که زمان نفخ روح است به هر دلیلی بمیرد دیه انسان کامل را دارد و سقط جنین هم حرام می شود این دلیلی مستدل بر این مدعاست نظریات مختلفی درباره ی پیدایش انسان آمده که ترکیب نظریات داروین و مندل و مبانی ژنتیکی امروزه معتبر است نکته اینجاست که قرآن و اسلام این موارد را نه تنها رد بلکه با دلایل بسیار زیادی می توان بر آنها صحه گذاشت اما نکته اینجاست که تمام حرف در این موارد نبود بلکه انسان از روح هم تشکیل شده که اتفاقا آن اصل است در بحث خلقت انسان علت اعتراض فرشتگان چه بود چون انسانهایی قبل از آدم هم بوده است هزار هزار سلسله اما بشر آخر است که بار امانت را باید بدوش بکشد پایه ی وجودی از آب و خاک است اما روح خدایی دخیل است روح انسان خدایی است عوالم روحانی قبل از تولد جالب است از الست گرفته تا انتخاب نطفه این موضوع همان است که چرا نور پنج تن قبل از میلادشان وجود داشته است.پیدایش کلی این جهان بر اساس نظریه بیگ بنگ است که به در هم پیچیده بودن زمین و آسمانها و باز شدن آنها توسط خداوند اشاره شده است در باب خلقت و آفرینش نظریات شهید مطهری مبنای خیلی خوبی دارد و در کتاب قصص قرآن شیخ محمد محمدی اشتهاردی روایات و احادیث معتبر و کاملی نقل است که ایشان خود در این کتاب کشفیات علمی در غرب را با احادیث و روایات با سندهایشان مقایسه کرده و نتایج جالب و زیبایی را فراهم آورده که نشان از علم لدنی و حقیقی معصومین و نتایج وصل شدن به علم خدایی را نشان می دهد که ما نیز با تبعیت از ایشان می توانیم به این علوم حقیقی آنهم نه در بیرون بلکه در خودمان برسیم چون اگر خدا را فراموش نکنیم خود را فراموش نخواهیم کرد.

احتمالا در قوانین جنینی روح اولویت بر جسم است یا در مساله بلوغ شروع فکری در مسایل جنسی بلوغ جسمی بلوغ جنسی را باعث زودتر اتفاق افتادنش می شود احتمالا بحث تصویر جنین در رحم با نفخ روح و مرحله رویان به جنین همزمان است اما در حکم شرعی بحث تصویر تابع است و عامل زمان دخیل در حکم محسوب می شود

در بحث شرعی ازدواج در اسلام نیز ممیز بودن کافی است نه بالغ بودن یعنی فهم از ازدواج داشته باشد و این یعنی بحث و تقدم و اولویت بحث بلوغ فکری قبل از بلوغ جنسی البته حکم محتمل برای خود مقاربت و توانایی ازدواج دایم با تمام احکام آن فقط بعد از بلوغ جنسی قابل انجام است و نه قبل از آن یعنی امکان ازدواج با حکم ازدواج دایم و شروط اصلی آن یعنی امکان مقاربت وجود ندارد.

طبق قوانین بحث شده در فقه پویا در صورت تشخیص دلیل جنین و قبول بحث تصویر آن به عنوان تابع نفخ روح بودن و اثبات وجودش تایید شود و مباحث علوم جنینی جدید مثل سونوپرافی قبول شود شاید حکم تشخیص جنین بر عامل زمان رجحان یابد البته دقیقا بازهم مثل بحث بلوغ و نماز خواهد بود در ضمن اینکه آیا زمانی از وجود رویان نیز همزمان یا همراه و یا قبل و یا بعد از روح باشد نیز قابل بحث است و باید تمام احتمالات متصور شود و اینکه رابطه نفخ روح انسانی که رابطه ای بین مادر و جنین و جنین با خودش است دقیقا با چه مرحله ای تطبیق دارد ولی بدون شک سقط جنین در حکم کشتن نفس است و جنین در حکم امانتی در وجود مادر است و اروپا و غرب در هزاره جدید در جاهلیت مدرن به سر می برند




در تاریخ هفته سوم فروردین در مطالعات انجام شده به دو نظریه برخورد شد یکی ملاصدرا و دیگری ابن سینا به طور کلی نظر ملاصدرا بر دوساهتی بودن روح اشاره دارد و اگر اشتباه نکنم و تفسیر و خلاصه نوشتنم بد نباشد اساسا روح را در بین رابطه مادر و فرزند و شاید زایشی می داند .البته خودم باید در باب این نظریه تحقیق کنم تا به شما اشتباه نرسانم و الکی نظر خود و یا برداشتم را به آن تحمیل نکرده باشم اما در کل دو ساهتی است اما ابن سینا روح را جدا از جسم و بعدا اضافه شده بر بدن جنین می داند دقت کنید هردو بر قانون الزام روح در تاریخ معین بر ورود به جسم توافق دارند و اساسا در هردو شرع اساس عملکرد است و آیه ی قرآن.به طور کلی در علوم غریبه بعضی روح و نفس را از یکی می دانند فقط نفس همراه شده ی با جسم است همین.یعنی قبل از زاییش تولد یا هلول در جسم یا خلقت دیگر روح نام دارد بعدش نفس.البته بحث جدایی نفس از روح به معنی روح من امر الله نیز باید بعدا مورد بحث قرار بگیرد که دقیقا منظورمان و همچنین منظور قرآن از واژه ی روح چبست چون قرآن هم نفس و هم روح را در موارد لزوم به کار برده و خط مشی قرآن نیز مشخص است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۷


آزمایش فهم دینی به چند صورت قابل انجام است یک روش ساده اینکه یک مساله را که جوابش را به طور واضح از معصوم می دانید بپرسید هرچقدر جواب نزدیکتر بود فرد نزدیکتر است این روش استدلالی است و برای مسایلی مثل احکام و فسلسفه و حکمت کاربرد دارد اما روش دیگر که بطور خاص از نوع دیگر برای تخریب دین به کار رفته است دروغ پردازی است مثلا یک حدیث یا یک آیه یا یک داستان یا موضوعی را در نظر بگیرید به عنوان دروغ به یک فرد دیگر نسبت دهید و راجع به سخن نظر بخواهید بهتر است فرد مورد نظر برای نسبت دادن در بین تمام افراد عامه پسند باشند ولی خیلی شناخته شده نباشد اینگونه می توان نظر حقیقی فرد را دریافت حتی می توان این جمله ی خاص را به نام افراد مختلف نوشت و بازتاب های افراد مختلف و نظرات آنها را در شبکه های اجتماعی دید متاسفانه به معنی واقعی کلمه این کار در مورد امامان و کوروش در واقعیت به هدف تخریب انجام شده است و نه به هدف نظر سنجی یا هدایت ولی بازتاب جالب اینجاست که این حکمات با نامهای دیگران بازهم تاثیر گذار است در مواردی دیگر در اقتباسهای داستانی زیادی مشاهده شده به جز داستانهای جدید مثل هری پاتر حتی در داستانهای قدیمی نیز این موارد مشهود است مثل قضیه فرزند نامشخص که دو مادر ادعای مادری کردند حضرت فرمودند چون بحث بالا گرفته قبول من فرزند را با شمشیر نصف می کنم هرکدام نصفش را بردارید که مادر حقیقی از روی محبت فرزند را بخشید و اینگونه شناسایی شد نوع دیگر داستان این بود که حاکمی در ادعای دعوا طناب به دو دست بچه می بندد و می گوید بکشید هر کدام بچه را به خود گرفت بچه مال اوست که مادر حقیقی تاب درد بچه را نداشت و طناب را ول کرد این روش برای دریافت مسایل دینی علل الخصوص در باب علوم غریبه نشان دهنده پذیرش عمومی جامعه است و همچنین میزان دانش مردم علاقه و روشیابی ها یا یک مورد دیگر مربوط به امام معصوم امام کاظم بود اگر اشتباه نکنم .که این داستان در فیلمهای گیوم تل رابین هود و کارتون شجاع تکرار شد این داستان در شیعه دارای سند است داستان مربوط به زدن تیر بروی تیر است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۲


 

 

 

فصل 12

سیستم کنترل کننده بدن

این نوع سیستم از هشت غده تشکیل شده است که عبارتند از:

غده هیپوفیز،تیرویید،پاراتیرویید،تیموس،آدرنال،لوزالمعدع،بیضه در مردان و تخمدانها در زنان.

این غدد موادی بنام هورمون در خون ترشح می کنند.هورمونها پیام آوران شیمیایی متحرک در خون هستند.در نهایت تمام اطلاعات در بدن به غده هیپوفیز بازمی گردد.

هیپوتالاموس مرکز حیاتی ترین غریزه زیست شناختی یعنی غریزه تولید مثل است.

برای مثال،تولید مثل در بدن زن با پیدا و پنهان شدن ماه ارتباط دارد(دقت کنید ارتباط یعنی تناسب البته میزان این تناسب کدام بهتر است یا بسته به هر شخص متفاوت است یا نه قابل بحث است).هر بیست و هشت روز یکی از تخمکها در تخمدان رها می شود.دوران رسیدن تخمک و آزاد شدن آن و سفر از تخمدان تا رحم و آماده شدن رحم برای دریافت اسپرم و در صورت عقیم ماندن تخمک،پاکسازی مخاط این دیواره همگی توسط مخلوطی از هورمون ها کنترل می شود و مرکز کنترل همه امور بدن باز به مغز ختم می گردد.

کم کاری یا بیماری در هر غده موجب اختلال در کار سایر غدد می گردد و مغز بلافاصله آگاه می شود و حاصل این اختلال بر سلامتی انسان اثر منفی می گذارد.

هر غده به یکی از مراکز چرخش انرژی در بدن (چاکرا) مربوط می گردد.با تمرین انقباض و فعال شدن آن حوزه از انرژی،اثرات ظریفی روی مغز و غده هیپوفیز و همچنین هیپوتالاموس ایجاد می شود.در نتیجه این تحریکات،گرفتگی و اسپاسم نواحی لگن خاصره بر طرف شده و در حالت آسایش  و راحتی قرار می گیرد.

بدین ترتیب تمرکز و انقباض نواحی لگن خاصره یعنی عضلات مخرج و انتهای روده بزرگ و مقعد،همچنین دنبالچه و دستگاه تناسلی و اعضای ادرار و اندامهای جنسی و ایجاد کنترل بر اعمال ادرار و مدفوع (با توجه به اینکه این حرکات و پمپای انریی در جنوبی ترین قسمت بدن رخ می دهد اما بر روی شمالی ترین نقاط بدن در مغز تاثر می گذارد) در کلیه اعمال حیاتی و وظایف سیستم  اعصاب و غدد تاثیر مثبت  دارد.پس از اتمام مراحل پمپای،اثرات آن بر روی سیستم خودکار یا سمپاتیک پدیدار می شود،یعنی رشته اعصاب پاراسمپاتیک یا اعمال ارادی بر رشته اعصاب سمپاتیک یا خودکار بدن تسلط یافته و در نتیجه احساس استراحت و آرامش عمیق در بدن ایجاد می شود و نتیجتا امواج آلفا از مغز صادر می گردد.در مراحل پیشرفته تر به صدور امواج تتا و دلتا نیز منجر می گردد و چون در حالت بیداری این اعمال بطور ارادی صورت پذیرفته،حالت خلسه و بی ذهنی کامل رخ می دهد.

با تصفیه انرژی پرانیک در قسمت لگن خاصره،انریی پتانسیل (نهفته در ماده) آزاد می گردد و 000/72کانال انتقال انریی نیز در بدن وجود دارد که در اثر انقباض فعال می شود و توسط تکرار اذکار و اسماء الهی به سمت مخارج حروف جاری می گردد و از درون شخص به سمت جهان جاری و ساری می شود.

در حین حرکت در نادیها در داخل بدن همه ی آن انرژیهایی که در کانالها یا نادیها رسوب کرده و کانالها را مسدود نموده یا گره های انرییهای مانده ای که تولید بیماری و غده و سرطان نموده را به حرکت در می آورد و پاکسازی می کند و بدن را کاملا شستشو داده و حالت فوق العاده خاصی ایجاد می نماید.

برخی از دراویش در چنین حالتی به درون آتش می روند یا آتش گداخته را بر زبان خود می گذارند و یا با شمشیر و تیغ،سر و بدن خود را می برند و حتی قطره ای خون از محل بریدگی جاری نمی شود.

در چنین حالتی یک جریان برق خفیف یا حتی قوی در بدن احساس می شود که گاهی صدای آن نیز شنیده می شود و این همان ارتعاشات کنترل شده است که با آگاهی الهی وصلت خورده و جاری می گردد.

پاکسازی نادیها یا کانالهای انرژی هنگامیکه شخص مشغول تکرار اسم الهی است و به هیچ چیز توجهی ندارد،دیگر به سیستم اعصاب و مغز و غدد فکر نمی کند و سعی بر انقباض ناحیه میانی بدن دارد.او خود به خود تنفس عمیق تری انجام می دهد که هم میزان هوای که به ششها و ریه وارد می کند افزایش می یابد و هم تنفس معمولی خود را که به طور روزمره ناقص و در ناحیه گلو و سینه انجام می گیرد را به داخل شکم و اطراف ناف هدایت می نماید.این حالت (تنفس معمولی) ممکن است به خم و راست شدن شخص بینجامد.حتی امکان دارد شخص بصورت نیم خیز قرار گیرد.همین حرکات (ناشی از تنفس معمولی) سبب فشار به مهره های ستون فقرات می گردد.

هرچه حجم هوای تنفس شده در بدن افزایش یابد کانالهای انریی بازتر شده و انریی حیاتی یا ژرانای بیشتری در بدن ذخیره می شود.در ابتدای امر که شخص شروع به ذکر نام الهی می کند و مبتدی است ریتم و هارمونی و هماهنگی لازم را که تنفس با تکرار کلام دارد را نمی شناسد ولی به مرور زمان،و با مدتی تمرین،خود به خود با این مقوله به طور عملی آشنا می شود.به مرور زمان با افزایش حجم هوای تنفس شده به درون در حوالی ناف حبس دم صورت می گیرد.پرانا یا انرژی حیاتی ذخیره شده در کانالهای انرژی آنقدر موجود هست که شخص نیازی به نفس گیری مجدد احساس نمی کند یا تعداد نفس گیری بین اذکار کمتر شده و در بین دو تنفس تعداد بیشتری از اسم الهی را بدون نیاز تنفس تکرار می نماید. این عمل سبب می شود انرژی حاصل از نام الهی مستقیما به سمت خارج نشود و در مراکز بخصوص انرژی وارد شود و ارتعاشاتی ایجاد نماید که موجب شارژ آن باتریها در بدن می گردد و قدرت و سلامتی بدن را تضمین نماید.

بطور کلی بیماری با مسدود شدن کانالهای انرژی در نقاط مختلف بدن رخ می نماید.ابتدا انرژی در نقطه ای خاص در بدن از ارتعاش و حرکت باز می ایستد و از فرکانس آن یا درجه نورانیتش کاسته شده و کم کم به یک گره تاریک تبدیل می شود.اگر نتوان با شستشوی درون بدن بوسیله انرژی،این تاریکی و گره را بازنمود بیماری شدت بیشتری یافته و شخص در آن اندام خود احساس درد و ناراحتی می کند.

افراد روحانی که انرژیی های روحی و روانی خود را به شدت تقویت نموده باشند می توانند حتی با دست کشیدن به بدن بیمار و یا هاله اطراف او و یا حتی از راه دور با قدرت فکر خود بیماران را شفا دهند.

بدین ترتیب،درک این مطلب مهم است که تمام این حالات بین دو قطب مثبت و منفی در بدن یا دو نیروی متضاد صورت می گیرد که در مکتب چینی و در فلسفه تاتوا،ِ«یین و یانگ»خوانده می شوند و همانطور که خداوند در قرآن کریم فرموده که ما شما را به صورت زوج آفریده ایم،جهان ترکیبی از تعادل دو نیرو است و آگاهی و شناخت در عرصه تضاد این دو نیرو حاصل می شود.مثبت و منفی،سیاه و سفید،ماه و خورشید،مذکر و مونث،مرد و زن،روز و شب،که اگر یکی از این دو طرف وجود نداشته باشد طرف دیگر نیز ناشناس باقی می ماند و ارزش و اعتبار یکی بدون وجود آن دیگری مفهومی ندارد.ترکیب صحیح و تعادل نیروهای یین(مونث) و یانگ(مذکر) در بدن نیروی سومی ایجاد می کند که نیروی جی نام دارد.این نیرو در ایران باستان همان نیروی کی نامیده می شد و هرکس این نیرو را به همراه داشت دارای فروهر یا نیروی پاکان بود و شایسته پادشاهی و فرمانروایی بر مردمان مانند کیخسرو و کیکاووس.

در فلسفه یوگا کانال انرژی منفی یا ماه را آیدا و کانال انرژی مثبت یا خورشید را پنگالا می نامند که هر دو جنبه های متضاد پرانا محسوب می شوند و از ترکیب انرژی های آیدا و پنگالا،انرژی عالی تری حاصل می آید که در سوشومنا به سمت بالا حرکت کرده و همین نیروی عالی مدنظر و مطلوب یوگی ها می باشد.این نیرو را کندالینی یا نیروی مار خفته می نامند.

پرواز خستگی ناپذیر،غلبه بر مرگ،جوانی و جاودانگی،بخش اندکی از تواناییهای فردی است که به این نیرو دست یافته باشد.

در کتاب دبستان المذاهب که مرجع مکاتب قدیم ایرانی است نیز از کانالهای انرژی با نام مینا،مهنا و مانا یاد شده است.

طب سوزنی نیز که یک سیستم شفابخش چین باستان بوده،کانالهای عبور انرژی را که در مکتب یوگا،نادی نامیده می شود مطرح می سازد و به مدارهایی می پردازد که امتداد مسیر انرژی در بدن هستند و مری دیان نام دارند و وظیفه این مدارها حمل و انتقال نیروی چی یا کی به تمام نقاط بدن می باشد.در سیستم شفابخشی وسیله طب سوزنی تاکنون 60 مسیر مورد استفاده قرارگرفته که 12 مدار اصلی و 8 مدار فرعی آنها مهمتر است.

هر مدار انرژی در ارتباط با نقاطی روی بدن می باشد که وقتی آن نقاط با سوزنهای مخصوص تحریک شوند با جاری شدن انرژی در آن مدارها،سلامتی به بدن باز می گردد.

دو مجرای خاص انرژی که یکی ادراک و دیگری رهبری کننده نام دارند مخازن نیروی چی هستند و انرژی را به همه نقاط بدن می رسانند.مجرای ادراک همان کانال نیروی یین(مونث) است و مجرای رهبری کننده، کانال یانگ(مذکر)است.



یک بحث پاورقی در مورد عکس بالا

این موضوع فلسفی در موزد عالم اضداد و متاثرات صحیح است اما بحث اصالت وجود دارد برای توضیح بیشتر با مثال برایتان بیان می کنیم.مثلا در مورد روشنایی و تاریکی این موضوع صادق است اما برای نور اصالت وجود دارد و خود انوار نیز سطح کمی و کیفی دارند یا مثلا در مورد خیس بودنذو خشک بودن می توان گفت ضد هم اند و حتی نسبی و همچنین کمی و کیفی یکدیگرند اما اصالت به خود آب مربوط است در مورد اینکه ما خیر و شر هم داریم این موضوع صادق است اما اصالت مربوط به خداست یعنی ما دو خدای خیر و شر نداریم مثل گرما و سرما و اصالت حرارت.و اینکه کل شی یرجع الی اصله.شاید دلیل نماز خواندن شیطان همین باشد که خودش می داند اصیل نیست و باید به خدا رجوع کند تا حداقل توانایی گمراهی را کسب کند. 

دقت کنید عدم رجوع به اصالت باعث فرسودگی و خستگی می شود مثلا اذان اصیل است یعنی هیچگاه خسته کننده نمی شود و خود باعث طراوت است اما شما هر آهنگی را حتی اگر عاشقش باشید یکماه دو ماه هم کوش کنید بالاخره خسته می شوید.در بحث اصالت هیچگاه امکان حذف یا فراموشی هم وجود ندارد.برای مثال یک خواننده را تصور کنید آیا تا به حال دیده اید یک خواننده در شعرش که با عشق می سراید بگوید من دوست دارم در نظر همه ی مردان جلوه کنم یا همه دنبال من باشند، 

نه نشده بلکه متن شعر به عشق دو نفره اشاره دارد و درونمایه اصیل است با اینکه در واقع خواننده به این موضوع در عالم واقع وفادار نیست.این موضوع در بحثهای امانت و تبدیل نعمت الله و اختلاف افکنی بین زن و مرد تحلی حقیقی دارد و از ذکر جزییات می پرهیزیم اما اشاره می کنیم اصل خلقت بدون تبدیل و تحویل است و فطرتها پایدار است.

چرخ ها یا مراکز انرژی

شبکه حاصل از مخلوط همه انواع این مری دیان ها،شبیه یک شبکه توری مانند،جریان دایمی چی را در بدن هدایت و توزیع می کند.این شبکه تور مانند که شبیه رشته های بافته شده درخشان و در هم تنیده مشاهده می شود همان بدن انرژیایی موسوم به بدن پرانیک است.

هنگامیکه این مدارها در نقاط خاصی با هم برخورد پیدا کنند و نقاط اشتراک داشته باشند مکانهای خاصی را ایجاد می کنند که حالت حوزه یا ناحیه هایی را مشخص می کننند که چون از چند کانال مختلف انرژی یا پرانا دریافت می کنند مانند حوضچه انرژی می شوند و درخشان تر از نقاط دیگر بدن می باشند و دارای یک حرکت گردابی مانند هستند.وقتی در حالت کاملا عادی و ضعیف باشند مانند دایره های درخشان به قطر 5 سانتی متر به نظر می رسند که پیوسته در چرخش هستند اما در هنگام شارژ و قوی شدن بصورت حوضچه های انفجاری از نور هستند که مانند خورشید می درخشند.

این مراکز انرژی های جاری و روان را چرخ ها یا چاکرا نیز می نامند و تعداد این نقاط مشترک نادیها یا مری دیانها در بدن انسان 21 نقطه فرعی می باشد و هفت ناحیه اصلی که از همه مهمتر هستند.

هفت مرکز یا هفت اورنگ

1-چرخ اول:در یوگا با نام مولادهارا یاد می شود.به شکل قیف مانند و دهانه آن به سمت زمین است.در حالت سلامتی در جهت عقربه های ساعت می چرخد و انرژی می گیرد.با عنصر خاک در ارتباط است و وابسته به  عملکردهای استخوان و ماهیچه در بدن است.رنگ آن در چرخه طیف رنگین کمان قرمز است و میل به زندگی،خود پرستی و حب ذات و مادی گرایی از این چرخ ایجاد می شود.در صورت اختلال در این مرکز،سرعت و جهت چرخش آن تغییر کرده،اگر بیش از حد کار کند و سریعتر بچرخد،موجب غرور و خودخواهی،پول دوستی و ظلم و ستم کردن می شود.و اگر کند بچرخد یا خلاف عقربه ساعت کار کند سبب پوچی و بی انگیزگی،بی علاقگی به زندگی،میل به خودکشی می گردد.در حالت شدت،عقب افتادگی ذهنی ایجاد کرده و شخص منگل و کودن می شود.

2-چرخ دوم:در یوگا با نام سوادهیستانا به معنای خانه جهل می باشد.به شکل قیف دو طرفه است و از دو طرف بدن هم در سمت ستون فقرات و هم در جلو دیده می شود.تحت تسلط ماه است و با عنصر آب مربوط می باشد.اندام بدن که در ارتباط مستقیم با این مرکز می باشد آلات تناسلی، رحم در زنان و پروستات در مردان،اندام دفع، کلیه ها،مثانه ،حالب ، میزنای و دیگر اعضای مربوط به این قسمت از بدن است.وابسته به امیال جنسی می باشد.مرکز میل جنسی در سمت جلوی بدن است و در سمت پشت توان جنسی را مشخص می نماید.از نظر ذهنی و روانی در ارتباط با جنس مخالف و میل به روابط زناشویی و تولید مثل و لذتهای مشترک بین انسان و حیوانات است.در سریع و کار بیش از حد،شخص شهوتران و عیاش،فاسد و ولخرج می شود.و در حالت صورت چرخش کم کاری و کند چرخیدن و یا بر عکس کار کردن،بی میلی به جنس مخالف و میل به تجرد و خسیس بودن ایجاد می کند.

اگر دریکی از دو سمت بدن،یکی از دهانه قیف ها تندتر یا کندتر کار کند،منجر به بروز اختلال در بدن شده و شخص همجنس گرا (هموسکسوئل) می گردد.اگر سمت جلو تندتر کار کند(در هنگام عمل ارضای جنسی )شخص فاعل و اگر در سمت ستون فقرات تندتر بچرخد شخص مفعول واقع می شود.

بطور کلی هر مرکز دارای ذخیره حافظه است و عملکردها و کارماهای منفی افراد در این مرکز ذخیره می گردد.

3-چرخ سوم،در یوگا به مانی یورا معروف است به معنای شهر جواهر و امنند چرخ دوم،قیف دو دهانه به سمت جلو و ستون فقرات است.در سمت جلو تقریبا روی ناف،زرد رنگ،وابسته به خورشید است و در ارتباط با عنصر آتش و به اندام گوارشی و لوزالمعده مربوط می شود.به طور معمول از لحاظ ذهنی بر توانایی و اقتدارریالقدرت منطق و تفکر تسلط دارد.اگر بیش از حد و تندتر بچرخد شخص وراج،زورگو،باجگیر و لات می شود.و اگر کندتر از معمول کار کند بی حوصلگی،کندذهنی،بزدلی و بلاهت در شخص ایجاد می نماید.

4-چرخ چهارم:در یوگا با آناهاتا معرفی می شود و به معنای صدای بی صدا است. در سمت جلوی بدن بر جناق سینه واقع شده و به رنگ سبز و با عنصر باد مربوط می باشد.وابسته به سیاره زهره است.اندام مرتبط با این مرکز قلب،جریان خون،سیستم ایمنی،غدد لنفاوی و غده تیموس است.مولد عشق و عاطفه است. در حالت معمولی هویت درونی شخص و درون نگری را ایجاد می کند.بیش از حد کار کند منجر به بی غیرتی و عدم تعصب،تزلزل در عشق و بی ثباتی را سبب می گردد و در کم کاری و کند چرخیدن دلیل قساوت و شنگدلی،تندخویی و میل به قتل و کشتار می گردد.

5-چرخ پنجم:در یوگا ویشودهی به معنی صوت آغازین است.به رنگ آبی آسمانی و وابسته به اتر است و به سیاره عطارد مربوط می گردد.از نظر فیزیکی با ریه،اندام تنفسی،گلو،نای و حنجره،زبان و پوست و همچنین با غدد تیرویید و پاراتیرویید در ارتباط است.از بعد ذهنی و روانی میل به ارتباط با سایرین،لذت بردن از کار و محیط و اطرافیان و حضور در اجتماع را در فرد ایجاد می کند و شخص علاقمند به فراگیری علوم غریبه می باشد.وقتی بیش از حد کار کند،شخص پرحرف و وراج می گردد و با زخم زبان زدن و فحاشی و ایراد گرفتن زندگی را بر خود و دیگران زهر می سازد.و در صورت کم کاری،موجبات لکنت زبان و گریز از جامعه و انزواطلبی شده و شخص با نارضایتی از زندگی،عمر را سپری می کند.

6-چرخ ششم:در یوگا با آجنا چاکرا معرفی می گردد و مقدسترین مرکز انرژی است.تقریبا روی غده هیپوفیزو بین دو ابرو قرار دارد.از لحاظ فیزیکی با اعصاب جلوی سر،چشم چپ،شنوایی و لامسه مربوط است.رنگ ارتعاش آن نیلی رنگ و در بعضی مواقع بنفش است و به سیاره مشتری و اورانوس وابسته است.به عنصری وابسته نیست.از نقطه نظر روانی،بخشایش و روشن بینی مادی و ماورایی در شخص ایجاد می کند.در صورتی که بیش از حد کار کند کینه جویی و خشم و نفرت،دیدن اشباح و ارواح و اجنه، تصمیمات عجولانه ومیل به فالگیری و کنجکاوی بیش از حد را موجب می گردد.و در حالت کم کاری و کندی،چشم شوری،بی قید و بند بودن و بی خیالی و بدون فکر برای آینده بودن را ایجاد می کند.

7-چرخ هفتم:در یوگا ساهاسارارا نام دارد به معنای نیلوفر هزارگلبرگ،گاه به رنگ سفید و گاهی بنفش و اناری است.وابسته به کیوان (زحل) و نپتون است.در مرکز فرماندهی بدن واقع شده و به غده پینه آل در مغز مربوط است و با اعصاب کل بدن در ارتباط مستقیم می باشد.در حالت عادی،شخص معنوی،علاقمند به بهبود اجتماع،بخشنده و بزرگوار و معتقد به حوزه های کیهانی است.در صورت تند کارکردن شخص را علاقمند به ساحری و جادوگری،ارتباط با اشباح و ارواح و موجودات غیرارگانیک،مدیوم قوی،سلطه شدید بر اشخاص می کند.در حالت کند کار کردن بی اعتقادی به خداوند،تنگ مظری ایجاد نموده و شخص،بی اعتنا به مابعدالطبیعه و مذهب و فلسفه،مادی گرا و دارای منطق خشک و بازاری مسلک می گردد.

پاکسازی جسم همزمان با پاکساری روح زمانی اماکن پذیر است که ذخیره پرانا در بدن افزایش یابد و ناخالصی ها و رسوبات کانالها خارج شود و گره های تعلقات و وابستگی ها به طور کامل باز شود.عقده ها یا گره ها می تواند بیانگر تعلقات شخصی و دنیوی و مادی شخص و یا مربوط به مادر و پدر و دوستان و مردم و یا در ارتباط با حالات روانی و عاطفی و احساسی باشد که در صورت عدم پاکسازی به بروز بیماری منجر می گردد.به هر حال،انقباض جسمی و  فیزیکی در بدن،منجر به اقباض روحی می گردد یعنی دیگر ِ لایه ها یا بدنهای لطیف تر نیز دچار دچار انقباضاتی می شوند که ارتعاشات قویتری را در خود نشان می دهند و انرژی حیاتی ظرفیت بیشتری پیدا می نماید.

این انرژی ها که از بدن ساطع می شوند به کدام سو می روند؟

پس از رهایی فکر از توهمات و پندارهای روزمره و ایجاد امواج آلفا و تتا و ورود به خلسه،بدن در حالتی قرار می گیرد که در اثر حرکات خفیف و ظریف قلب و تاثیر ارتعاشات بر ماده ژله مانند مغز،امواج مسطحی بوجود می آید که حالت  الکتریکی و صوتی داشته و در استخوان جمجمه لرزش ایجاد می کنند.این امواج در تمام حفره ها و مایع درونی مغز و نخاع و کاسه سر و بطنهای جانبی مغز نفوذ کرده و در آنجا امواج ایستاده را فعال نموده و ضربان قلب و عضلات آن کندتر نموده و صداهای درونی قابل شنیدن می گردند.این ارتعاشات سبب ماساژ لایه های مختلف در مغز شده و به تدریج سلولهای خفته مغز را بیدار می سازد.

ضربان منظم مغناطیسی مغز در حالت آرامش و خلسه 7 بار در ثانیه است که مشابه ضربان مغناطیسی کره زمین است و این همان امواج بین آلفا و تتای مغز است و مرز بین خواب و بیداری است. در چنین حالتی زمان،زمان خلاقیت و آفرینندگی است.با ضربان مغناطیسی 7 دور بر ثانیه مغز می توان جهت ارتباط و صدور و یا دریافت اطلاعات با محیط اطراف تا هر فاصله استفاده نمود.نتیجتا ارتباط با بدن نامریی ششم و هفتم در چنین حالتی اماکن پذیر می باشد.

........دیگر سخن

و اینک راز عدد هفت،اتحاد با آسمان و ساکنان آن است.ارتباط با صورتهای فلکی و جستجوی آن موجودات طلایی که قرنهای پیش از این از این دیار رفته اند.انسانهایی که مس وجود خود را در کوره کیمیاگری این جهنم سوزان به فرکانسهای عالی تبدیل نمودند و جامه خاکی را دریدند و پرواز کردند......

آدم اشرف مخلوقا است.شریف ترین عضو در مجموعه موجودات عالم است.آدم،علمی را آموخت که هر یک از موجودات،حتی فرشتگان از ادراک آن عاجز ماندند و بدین سان بار امانتی را بر دوش کشید که برابر با مسئولیت اداره کل کائنات بود.او معلم فرشتگان در مدرسه الهی است زیرا اسماء الهی را آموخته است.

برای انسانی که در این ورطه بیکرانه،با کوله باری از امانتهای گذشتگان در وادی های ناشناخته،خستگی ناپذیر طی طریق می کند.....

تقدیم به مولایمان حضرت صاحب الزمان (عج)

آیات اسم اعظم الهی را فرا گیرید زیرا دروازه ای است گشوده به سود نور.

پنج آیه از قرآن مجید است که با کلمات الله لا اله الا هو شروع می شود عبارتند از:

سوره بقره آیة الکرسی:الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه و لا نوم له ما فی السموات و ما فی الارض من ذی الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشی من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات و الارض و لا یوده حفظهما و هوالعلی العظیم لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقدستمسک بالعروةالوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفرو اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون

آل عمران آیه 2و 3 :الله لا اله الا هو الحی القیوم نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان.

سوره نساء آیه  87 :الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامة لا ریب فیه و من اصدق من الله حدیثا.

سوره طه آیه 8 :الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی.

سوره تغابن آیه 3:الله لا اله لا هو و علی الله فلیتوکل المومنون.

باذن الله و به نیت عدد نام هو که اسم ذات است،هر روز 11 بار خوانده شود.

 

به جز آیات فوق آیات دیگری دقیقا با همین سبک در قرآن وجود دارد که به ذکر آنها نیز می پردازیم

نمل26 الله لا اله الا هو ربّ العرش العظیم

قصص 70 الله لا اله الا هو له الحمد فی الاولی و الاخره و له الحکم و الیه ترجعون

توبه 129 الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم

موارد فوق کامل آیات نیستند و با همان سبک شیخ عباس قمی نگارش شده و قابل بحث اند اما باید ببینیم این موارد سندش برای شیخ عباس قمی چگونه بوده است ولی ما در اینجا نظر شیخ عباس قمی را کامل می پذیریم

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۴


طبق بعضی نظرات-هم در اسلام هم در مسیحیت توسط روحانیون و نه حتما نقلی و در فیلمها و حوادث گذشته مشهود است- آتش برای مرگ جادوگر تنها راه حل است جادوگر علوم غریبه را در غیر راه شرعی و الهی و اگر برای تفرقه بین زن و شوهر به کارببندد توبه نکند و در صدد اصلاح برنیاید حکمش اعدام است در زمان زرتشتیان علوم غریبه به نوعی در حد اعلا بود اما نسبت به توحید سر خم نکردند و این تابع حکومت بود نه مردم به همین خاطر مردم از حکومت پشتیبانی نکردند و از مسلمانان و نه اسلام شکست خوردند آنها مسلمان شدند نه به زور شمشیر و اسلام حقیقی یعنی شیعه آوردند-البته بُعد زمانی و ترتیب مکانی روی آوردن به شیعه نیز مهم است- آنهم با تحقیق. نکته آتش مرد حق را نمی سوزاند و حتی برایش بهشت می شوند مسیر راه بهشت نیز از جهنم می گذرد اما مومنان نخواهند سوخت البته موارد انسان سوزی در قرآن هیچ کدام تصحیح عملکرد نشده و اثبات نفی و نهی اعدامات بی منطق و گناه آلود است موارد اصحاب اخدود و حضرت ابراهیم  نشان از همین موضوع است در شاهنامه نیز مورد سیاووش است ولی جدا از بحث اهمیت حفاظت از زبان پارسی و اهمیت حفظ فرهنگ نمی توان به هیچ وجه داستانهای شاهنامه را به عنوان قصصی برای رشد و تعالی معنوی استفاده کرد چون در برخی موارد اشتباهات و خطراتی وجود دارد که غیر قابل قیاس است و باعث می شود در مسیر سلوک به مشکل برخورد کنیم که باید در فهم داستان اصلاحاتی توسط فرد صورت پذیرد یکی همین داستان سیاوش است که نکات اشتباهش بعدا قابل بحث است و اگر توجه نشود در مراحلی فرد را از طی طریق باز می دارد و یا رشد او را کند می کند بگذریم منصور حلاج نیز قربانی همین اعتقاد ناصحیح در مورد عرفان شد و اعدام  شد و اعدام چند مرحله ای را گذرانید امروزه نیز داعش و دیگر متحجران در همین مسیر اشتباه گام برمی دارد

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۴


استخاره

اصل استخاره براساس قرآن باید باشد و اساس آن تاثیر نیت بر کتاب و زنده بودن آن و مبانی بیو اطلاعات است و مبانی آینده نگری آن حال افراد است و معمولا نشان دهنده ی قضا است نه تقدیر چرا که ملاک حال افراد است و آینده با عملکرد و اندیشه فرد در حال گره خورده است  با توجه به عام بودن و عدم سختی یکی از بهترین فال زدن ها بر اساس حافظ است که خود مبتنی و پایه اش براساس قرآن است

در فال قهوه چاکرای ارتباطی و نظریات ماسارو ایموتو قابل بررسی است تاس انداختن و ورق کاملا باطل است و بعضی از موارد فال بینی و کف بینی بر اساس طلسم و جادو بوده نه معنویات و خیلی خطرناک است


شاید سلیقه ای باشد ولی به شخصه تعبیرات مشترک علامه قزوینی و دکتر غنی را برای حافظ بیشتر می پسندم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۲


 

فصل یازده

معرفت پنهان

سیستم اعصاب بدن

به طور کلی در بدن انسان به دو بخش اساسی تقسیم شده است.

1-سیستم اعصاب مرکزی:شامل مغز و نخاع.

2-سیستم اعصاب محیطی:که بیرون از جمجمه و ستون فقرات قرار دارند و بر سه دسته اند:

الف)موتور عصبی ب)موتور حسی) ج)سیستم اعصاب خودکار (اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک) بدیهی است مسیر انتقال پیام از مغز توسط نخاع صورت می گیرد و فعالیتهای پیچیده مربوط به هم ذهن و هم جسم را منظم می سازد و تمام وظایف  اعضا بدن را بر حسب جنبه های مختلف اداراکات عالی مانند شعور،آگاهی،فکر،احساس و تواناییهای عضلات تفکیک می نمایند.

موتور عصبی:انتقال پیام از مغز به سایر قسمتهای بدن را بعهده دارد.

موتور حسی:برعکس موتور عصبی،انتقال پیام از اندامهای بدن به مغز را عهده دار است.

سیستم اعصاب خودکار:وظایف غیر ارادی بدن (سمپاتیک) مانند ضربان قلب، فشار خون ،مراحل گوارش و فعالیت غدد داخلی را نظم می دهد.این حرکات در اختیار و کنترل ما نیست اما به شیوه ای خاص می توان این حرکات را تحت کنترل قرار داد.

فشار،هیجان و احساسات قوی،سیستم سمپاتیک را وارد به صحنه عمل می سازد.اما در زمان استراحت و خونسردی سیستم اعصاب پاراسمپاتیک فعال می گردد.

بافت اعصاب پاراسمپاتیک به احساس آرامش،ریلکس و وانهادگی ناحیه گردن و لگن خاصره در ستون فقرات ارتباط دارد.با تحریک اعصاب لگن خاصره نه تنها آن ناحیه منقبض می گردد بلکه رشته عصب پاراسمپاتیک بر عصب سمپاتیک تسلط می یابد یعنی سیستم خودکار بدن که قبلا در اختیار ما نبود،در حالت کنترل در آمده و نیاز به استراحت عمیق ذهن و بدن احساس می شود.

پس سیستم خودکار سمپاتیک،هر تغییر درون بدن را بررسی می نماید و با اجرای تمرین انقباض جدار درونی بدن،تغییر پیدا می کند.

کنترل آگاهانه سیستم اعصاب،مهمترین وظیفه است.معرفت و راز و رمز این کنترل در لگن خاصره نهفته است.

هنگامیکه این انقباض توسط اذکار الهی صورت پذیرد،از پایین ترین بخش مرکز بدن یا ستون فقرات یعنی مقعد و آلت تناسلی ارتعاشات را به سمت بالا به جریان می اندازد.از مرکز اراده (ناف ) و مرکز دانایی (جناق سینه ) عبور داده و به مخارج حروف هدایت می نماید و همین جریان درونی،سبب همسوتر شدن جریانهای گردابی داخلی بدن به سمت گردن و سر می گردد و جریان مغناطیسی قطب نمای درون بدن را به شدت تقویت نموده و از قسمتهای بالای بدن یعنی از دهان و بینی و چشم و فرق سر به سمت بالا فوران می کند و در نتیجه چون فواره ای عمل می کند.هاله اطراف بدن را تقویت نموده و سوراخها یا آسیبها و صدماتی که ممکن است در هاله موجود باشد را ترمیم می نماید.

رشته ها و تارهای نورانی

قبلا با لایه ها و بدنهای لطیف انسان آشنا شده و آنها را بررسی نمودیم.از بدن انرییایی ما دایما رشته اه،تارها و نخهای نورانی ای در فضای اطرافمان ایجاد می شود.

عارف وارسته همواره با کنترل امیال و خواسته های خود سعی بر ارتباط هرچه بیشتر با خداوند  نیروهای الهی دارد و اجازه نمی دهد که از وجودش هیچگونه تاری خارج شود مگر نهایتا جهت کمک و یاری و یا همدردی یا شفا. که همه این موارد نیز جز با اجازه و اذن الهی باید صورت گیرد.برای کسانیکه چشم بصیرت دارند و این جریانات را رویت می کنند،بسیار سخت و طاقت فرسا است که دایما جریانات انریی های آلوده بین مردمان را ببینند و به روی خود نیاورند و بی تفاوت از آنان بگذرند.

بررسی و توضیح این جریان فقط و فقط به این علت انجام می پذیرد که مواظب افکار و پندار و کردار خود باشیم و هرگز از حضور در پیشگاه خداوند غافل نباشیم و همواره او را شاعد و ناظر اعمال خود بدانیم.و همچنین مراقب باشیم تا مورد سو استفاده افراد نادرست قرار نگیریم.

انگلهای انرژیایی:انسان برای ادامه حیات ناگزیر به زندگی اجتماعی است و برای رفع نیازهای خود نیاز به برقراری ارتباط با محیط اطراف و دیگر افراد دارد.این ارتباطات غالبا از طریق گفت و شنود و یا مکاتبه صورت می پذیرد.اما این شیوه ها تنها راهای اصلی ارتباط نیست بلکه اساسی ترین نوع ارتباط از طریق انریی است.بین افراد انسان،نوعی ارتباط انگلی وجود دارد که با دادن و گرفتن و تبادل انرژی همراه است.در این رابطه شخص می تواند از طریق رشته های نورانی که از مراکز انریی (چاکرا-شوکره )سر چشمه می گیرند تارهایی به سوی طرف مقابل خود امتداد دهد و از وجود او استفاده نموده و یا بر او تاثیر بگذارد.

معمولا هر چاکرا بر چاکرای هم ارز خود تاثیر می گذارد.بدین ترتیب اگر فرد تاثیر گذار را فاعل و فرد تاثیر پذیر را مفعول بنامیم،حالتها و روابط زیر انجام می پذیرد:

-از چاکرای اول به اولین چاکرای طرف مقابل:فاعل رشتهای قرمز رنگ به سوی مفعول می فرستد تا او را تحت تسلط خود در آورد.در حالت مثبت آن،روابط بین مادر و فرزند،و در حالت منفی ارتباط نامشروع بین افراد همجنس برقرار می شود.

-چاکرای دوم:ارتباط فاعل بر مفعول از نوع سواستفاده از رابطه جنسی است و یا تسلط و عشق یکطرفه و انفرادی.در اینحالت برای مفعول،احساس سوزش و خارش شدید در ناحیه آلت تناسلی ایجاد می شود.بین زن و شوهر تا یکسال پس از جدایی این رشته وجود دارد.

-چاکرای سوم:فاعل از موقعیت و امکانات و یا شغل مفعول استفاده می کند.در این وضعیت احساس انقباض در عضلات شکم و یا درد در آن ناحیه برای مفعول رخ می دهد.

-چاکرای چهارم:رابطه عاطفی برقرار می گردد و هیچگونه خطری وجود ندارد.به دلیل بعد روحانی این چاکرا و ارتباط با قلب و مرکز دانایی مجاز و مشروع است.حالت اضطراب و دلشوره داشتن برای مفعول وجود دارد.

-چاکرای پنجم:چنانچه ارتباط کلامی بین دو نفر برقرار شود برای مفعول مانند آن است که شیئی در گلو و حنجره اش گیر کرده است.

-چاکرای ششم:یک ریسمان از چشم سوم فاعل به پیشانی مفعول وارد می شود.نتیجتا فاعل فکر طرف مقابل را می خواند و از ذهنیت او با خبر است.

-چاکرای هفتم:در این حالت فاعل اختیار کامل دارد و مفعول را برده خود می کند.

دو چاکرای فرعی کف دست و کف پا نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرند.در چنین وضعیتی،فاعل،طرف مقابل را واردار به انجام کار با دست و پا و یا رفتن و آمدن می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۰


فصل 10

چگونگی فعال شدن اذکار در بدن

زن درون و مرد درون:

خداوند در قرآن مجید می فرماید:ما شما را بصورت زن و مرد آفریدیم.

بسم الله الرحمن الرحیم واللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی و ما خلق الذکر و الانثی(سوره لیل).

می دانید آیات قرآنی بطن در بطن،معانی ای دارد که از چشم افراد سطحی پوشیده می ماند و مطهرون و محرمان اسرار الهی قادر به درک لایه های درونی تر این ودیعه الهی هستند.

اینکه فردی فکر کند که در خلقت،انسانها به صورت مردان و زنان شکل گرفته اند یک لایه ظاهری از واقعیت است.بحث عمیق تری وجود دارد مبنی بر اینکه در درون هر مرد نیروی مونثی وجود دارد که هم دلیل خلقت اوست و هم در طی تکامل زندگی،این نیوری مونث به اشکال مختلف خود را نشان می دهد و موجبات ارتقای روحی و روانی او را فراهم می سازد.و در هر زن نیز نیروی مذکری نهفته است.

این نیروی مونث در مردان با چهار نماد مادر،همسر یا معشوقه،خواهر و دختر مشخص می شود و در زنان با چهار سمبل پدر،شوهر یا معشوق،برارد و پسر مطرح می گردد.

هر شخصی که انرژی کافی برای به یادآوری خوابها و رویاهای خود داشته باشد حتما ردپایی از متضاد درونی خود را می یابد.شاید برخی از افراد در خوابها و رویاهای خود با چنین موردی برخورد کرده باشند.

بدیهی است در وجود هر زن یا مردی،ایده آلی وجود دارد.شخص فکر می کند به همسر و همتا نیاز دارد که دارای خصوصیات خاصی باشد.این آرمانی که در سر دارد از کجا نشات گرفته است؟به طور کلی هرکس در درون خود موارد خاصی را مد نظر دارد.چه زنها و چه مردها،همه بدنبال گمشده ای هستند که بتوانند با حضور او به آرامش درونی و تمامیت دست یابند؛یک رفیق راه و یک همسفر خوب و یک محرم دل.اما اکثزیتافراد حتی هنگامی که به بهترین یار و همسر و همراه هم که بپیوندند پس از گذشت مدتی احساس کامل بودن نمی کنند.نیاز روحی و روانی خود را همچنان برقرار می بینند.هیچ چیز در باطن آنها بهتر نمی شود.چخ بسا پس از چندی احساس زندانی بودن،حقارت و یا بندگی و اسارت داشته باشند.

این گمشده در درون خود ماست.آن نیروی متضادی است که خداوند در عمیق ترین بخش وجود ما قرار داده است.با شناخت و ارتباط با چنین نیروی مخفی می توان به نوعی وحدت وجود پی برد و آن موجود آرمانی ای را که در قصه ها و افسانه ها منتظرش هستیم در درون خود بیابیم.به سالکی که به این نیرو دست یافته است اصطلاحا«نر-زن»نیز می گویند.

زندگی در روی کره زمین با تاریک ترین نوع انرژی ، چنان ما را در بستر غفلت نگاه داشته که حقایق را واژگونه درک می کنیم. عرفا معتقدند مجاز پلی است بسوی حقیقت.این زندگی که ما را اسیر خود کرده،مجازی است.دروغی بیش نیست.حیوانیت و نفس پرستی به جای آدمیت ما را به اسارت خود در آورده است.اصول و قوانین محدود اجتماعی که بر ما تحمیل شده ، حقیقت را در پرده کفر و ظلمت نهان کرده است.اینکه عمری را در بند نفس باشیم و سالهای کودکی را در غفلت و نادانی به سر بریم و تا بخواهیم به خود بیاییم همسری اختیار کرده و به دنبال معاش و کسب روزی باشیم و سالها ،علوم دروغینی را فرا گیریم که نه تنها گره ای از کارها باز نمی کنند بلکه بندهای اسارت ما را به دنیا محکم تر می نماید و تا چشم باز می کنیم کودکانی به دنیا وارد کرده، وادار به همین شیوه زندگی نماییم؟به همین دلایل است که زندگی انسان در زمین تا زیر فلک ماه در تسلط نیروهای منفی و تاریک قرار دارد و حقایق را زیر نقاب کفر پنهان داشته اند.البته در علم عرفان و فلسفه امروزی و بر اساس مکتب اسلام ناب محمدی کلمه نمود به جای مجاز زیباتر است و قضاوت را به خود شما وا می گذاریم یعنی این جهان نمود یک حقیقت اصیل دیگری است.اصالتی که نه به مادر طبیعت بلکه به خدا و انسان خدایی و با روح خدایی تعلق دارد.و اتفاقا دنیا خیلی مهم است چون یک جهان ابدی را بر اساس آن خواهیم ساخت.فقط باید بفهمیم دنیا برای ماست نه ما برای دنیا.و این اصل آخرت است.

این امیال نفسانی باید در جهت بهسازی و بهروزی نژاد انسانی جهت گیری صحیح یابد.با شناخت و اتصال به نیروی متضاد درونی یک ازدواج روحانی باطنی در شخص رخ می دهد.این زوج یابی مرحله ای از خود شناسی است که شخص در درون خود دنیای دیگری را می یابد که کشف بسیار عظیمی برای او محسوب می گردد.

از اتحاد نفس با عقل،روح به درخشش در می آید و حجاب تن دریده می شود.

نوزاد نورانی ،راز گل زرین وجود

انسان مجموعه ای است از همه چیزهایی که حیوانات دارا می باشند و در غرایز خوردن و خوابیدن و تولید مثل کاملا از همان قوانینی پیروی می کند که همه جانداران پیروی می کنند.خشم و شهوت و هیجان و احساس،امیال غریزی و ناخودآگاه است و بیشتر وقت و انرژی ما صرف ارضای تمایلات روزمره می گردد.به بیان دیگر در بدن ما نواحی ناخودآگاه و نیمه آگاه وجود دارند که دارای دو مرکز مهم کنترل کننده هستند که یکی در ناحیه بین مقعد و بیضه ها قرار دارد و دیگری در انتهای پایینی ستون فقرات یعنی دنبالچه و پشت استخوان عانه که کنترل فعالیتهای جنسی را بعهده دارند.

با تزکیه نفس و پالایش انرژی در بدن و کنترل باتریها و مخزنهای انرژی و دوری از گناهان که سبب تضعیف قدرتهای روحی و روانی می گردد کاملا مسیرها و خطوط انرژی به سمت مراتب عالی تر ِ وجود کانالیزه می شوند.

در چنین مراحلی شخص از حضور در زمین احساس ملال می کند و قفس تن برایش مانند فشار قبر است. دلتنگی ها و عدم وابستگی به زرق و برق دنیا میل شخص را به عبادت و ذکر متمرکز می کند.خود را در دنیا تنها حس می کند و در حالت جذبه هاب روحانی آرزوی لقاءحضرت دوست را دارد.

از غذاخوردن و خوابیدن و معاشرت با دوستان و نزدیکی و تماس جنسی با همسر خود نه تنها لذت نمی برد بلکه احساس ناخوشایندی دارد.و به همین دلیل،امیال جنسیِ شخص تحت فرمان و کنترل کامل قرار می گیرند.در چنین وضعیتی پرداختن به امور دنیوی و لذات و غرایز تحلیل رفته،شخص حتی با وجود انجام این امور،بیشتر توجه خود را صرف گمشده ای می کند که نمی داند کیست و چیست؟!یک احساس غریب.

در مراحل اولیه فعال شدن ذکر و با استمرار چنین حالاتی در هنگام انزال نیروی شهوت به خارج از بدن،مانند این است که ترمزی او را از این کار منع می ند و عظیم ترین و مهمترین ماده در بدن را که قبلا به دور می ریخت و یا برای تولید مثل به کار می برد در بدن ذخیره کرده و بدین ترتیب در یک آن احساس لذت بخشِ قدرتی را حس می کند که با هیچ احساس دیگری قابل قیاس نیست.با گذشت مدت زمانی تغییر بسیار اساسی  و بنیانی در شخصیت و هویت او پدیدار می گردد.احساس سرزندگی و نشاط و حتی جوانتر شدن،میل به تحرک و ورزش،ادراک و بصیرت بیشتر و تغییرات مثبتی در خود می یابد که همه و همه ناشی از بیدار شدن مرکز اراده در وجود فیزکی اوست.این اقتدار و اراده سبب افزایش انرژی اطراف بدن و نفوذ بیشتر در اطرافیان می گردد تا حدی که شخص می تواند بیماری را در خود و حتی در دیگران برطرف نماید.

قرآن کریم،سوره طارق

بسم الله الرحمن الرحیم

-والسماء و الطارق   و ماادرئک ماالطارق   النجم الثاقب

-ان کل نفس لما علیها حافظ   فلینظر الانسان مم خلق    خلق من ماء دافق    یخرج من بین صلب و الترایب    انه علی رجعه لقادر   یوم تبلی اسرائر   فما له من قوة و لا ناصر

-والما ذات الرجع    و لارض ذات الصدع    انه لقول فصل    و ماهو بالهزل    انهم یکیدون کیدا     و اکید کیدا    فمهل الکافرین امهلهم رویدا

-قسم به آسمان وجود و قسم به آنکه از طریق و تو چه می دانی که طارق کیست؟آن ستاره درخشان نوظهور.

-به تحقیق هر نفسی که نگهبانی و حفاظت شود سپس انسان خلقت چنین انسانی را نظاره کند.خلقت از آب جهنده که از میان صلب پدر و سینه مادر ایجاد می شود.بدرستیکه او بر بازگرداندنش قادر است.روزی که اسرار باطنی آشکار شود و نه نیرو و نه یاری دهنده ای باشد.

-سوگند به آسمان،فروریزنده بارانهای پی در پی و سوگند به زمین دارای شکافها و رویاننده گیاهان.

به حقیقت اوست جداکننده حق از باطل و این هرگز سخن بیهوده نیست.آنان هرچه توانند حیله و مکر کنند و بر حیله و حقه تاکید ورزند پس تو ای رسول به کافران ِ پوشش دهنده حقایق مهلت ده تا هنگام کیفر آنها فرا رسد.

 

با جلوگیری از خارج شدن عالی ترین ماده حیات که عامل تولید مثل است هم در مردان و هم در زنان، و تغییر جهت یا چرخش آن به سوی نیروی مونث یا مذکر درون،پس از مدتی شخص در نواحی مرکزی بدن و شکم و مراکز جنسی احساس دردهای خاصی می کند که در وهله اول تصور می کند بیمار است.اما به مرور زمان دردهای شدید از سمت کمر به سمت بالا آغاز می شود که شبیه درد زایمان است.بله درد زایمان است.درد و فشار به تدریج از شکم و کمر به سمت قفسه سینه و سپس گردن و سر حرکت نموده و کم کم  از سر خارج می شود.سپس به تدریج آرامش فرا می رسد.

پاورقی:شاید درست نباشد به این صراحت توضیح داده شود اما در مورد آمیزش جنسی درونی اصل بر این است که بعد از دخول و جماع شما خود را جای طرف مقابل قرار دهید و در بحث رضایت جنسی از نگاه فرد مقابل وارد عمل شوید یعنی خود را در رون فرد مقابل ببینید و اینگونه به رضایت حقیقی دست یابید چه در ازدواج معمولی چه ازدواج درونی بعضی مسایل مستحب و مکروه مثل دخول با بسم الله و یا با وضو بودن و اینکه آمیزش در خانه و جلوگیری از دیده شدن توسط سایرین بار معنوی و روحی خود را دارد و از بروز و شراکت شیطان در این اعمال و به هم زدن عمل و یا تبدیل نعمته الله مهم است ازدواج باید به همان شیوه الهی باشد مورد فوق براساس اصل رندی است که البته قابل بحث است.

در افراد معمولی نیز به دلیل تهذیب نفس و تقوی ممکن است چنین موردی اتفاق بیفتد.ولیکن از آنجایی که فاقد بصیرت لازم هستند و در این مسایل سررشته ندارند و در هیچ کتاب و مکتب و مدرسه ای این گونه موارد را آموزش ندیده اند،به شدت کلافه می شوند و تصور می کنند که بیمار گشته اند و نمی دانند که چه مرحله خاصی را پشت سر گذاشته اند و یا چه مرحله در پیش رو دارند.

پس از مدتی چنین شخصی متوجه تغییرات و مسایل بخصوصی در زندگی خود می شود.احساس می کند حس ششم قوی پیدا کرده و بعضی مسایل را از پیش می داند،یا اگر راجع به چیزی اظهار نظر کند عینا به وقوع می پیوندد،یا اگر در مورد کسی احساس تنفر یا کینه داشته باشد برای آن کس اتفاق ناگواری می افتد.اما ادراک دقیقی از این وضعیت ندارد.

حقیقت امر چیست؟

چنانچه از اتلاف نیروهای عالی در بدن جلوگیری شود و جهت آن به سمت درون بازگردد،جنینی از جنس بسیار لطیف تر از ماده در لایه ها و بدنهای تو در تو خلق می گردد که پس از مدتی با درد و فشار از سمت سر از جسم خارج شده و به صورت نوزادنورانی متولد می شود که بند ناف او به سر شخص وصل است و به دلیل همین ارتباط است که هرچه این نوزاد بزرگ تر و قوی تر گردد،قدرت ادراک و پیش آگاهی در شخص افزایش می یابد.این اقتدارِ اندیشه به اشکال مختلف در زندگی شخص رخ می نماید.

و این همان طارق است.همان ستاره درخشان است که در زندگی سالک طریق الی الله ظهور می کند.

برای سالک طریق مولا این اتفاق بارها و بارها قابل تکرار است و او قادر است در فواصل مختلف،نوزادهای نورانی بسیار داشته باشد.

این موجود نورانی از جنس ماده نیست بلکه به دلیل نوع و شیوه خلقت،کالبدی از جنس انرژیهای برتر با فرکانسهای قوی تر دارد و بدنی لطیف تر و نورانی تر از ماده و عناصر تشکیل دهنده بدن انسانهای معمولی را داراست.

بدین ترتیب چون نوع تغذیه و رشد چنین موجودی از طریق انرژیهای جهانی و کیهانی صورت می پذیرد و از انرژی زمین و انرژیهای طبیعی بی نیاز می باشد،از مراتب روحانی و الهی بالاتری برخوردار می گردد و گیرنده ادراک و آگاهی و دانشهای ماورای این جهان است در نتیجه بدلیل نوع خاص تولد و وابستگی از طریق بند ناف که همان نیروی فکر و ذهن است،سالک می تواند با همه آن اطلاعات و آگاهیهای برتر که قبلا برایش دست نیافتنی می نومد ارتباط برقرار نماید.

هرچه سالک وارسته تر و تقوا پیشه تر باشد نوزاد وی نورانی تر و دریافتها و آگاهی های او برتر خواهد بود.و هرچه از مسایل نفسانی و شهوت پرستی دوری گزیند،تعداد نیروهای نورانی او افزایش می یابد.دوری از نفسانیات نه به معنای آن است که از زن و همسر خود پرهیز نماید و از مسیر زناشویی به دور افتد،بلکه بالعکس با مقدس دانستن امر ازدواج و ادراک اینکه زناشویی امری عبادی است و انسان جوینده کمال همه اعمال خود را برای اطاعت از خداوند انجام می دهد،نباید تعادل در زندگی را از دست دهد.همچنین از ارتباط جنسی با دیگر زنان یا مردان باید به شدت پرهیز شود.

هشدار:جادوگران و ساحران،همواره در جستجوی کسانی هستند که به این مرحله رسیده باشند و اگر چنین فردی را شناسایی کنند،با هر حیله و سحر سعی در به دام انداختن و شکار او می کنند.زیرا با شکار و اسیر کردن وی به منبع عالی نیرویی دست می یابند که می توانند از نیروی درونی او جهت اهداف ساحرانه خود سوء استفاده  نمایند.بسیار انسانهای پرهیزگار بوده اند که در دام و فریب چنین حیله گرانی گرفتار شده اند.

در مسیر سلوک خود،به ساحرانی برخوردم که قادر بودند روح اشخاص را احضار نمایند و کالبد نورانی فعال آنها را به بند بکشنند.در چنین وضعیتی،شخص به صورت بیماری در می آید  که به هر دکتر و پزشکی مراجعه نماید،هیچکس درد و رنج او را تشخیص نمی دهد.و گاه بعنوان دیوانه و مجنون باید روزگار را به سر آورد.در کنال تاسف،این ساحران،در لباس دراویش و با برگزاری مراسم ذکر و ایجاد یک میدان مغناطیسی قوی به اینگونه امور مبادرت می ورزیدند.

یکی از راهای به دام انداختن افراد،وعده آموختن علوم سحری و دعوت از آنان جهت شرکت در مجلس ذکر بود.در بهترین حالت،شخص زاهد ِ ناآگاه را در جمعی می نشانند و با تارهای نورانی شبیه تار عنکبوت که از هر طرف بر او می گسترند وی را مورد تهاجم قرار داه و بدینوسیله از انرژی پاک درونی او تغذیه می کنند و مانند انگل او را می مکند و غارت می کنند.و اگر بدانند که شخصی دارای قدرت و کرامات است با هر وسیله و جادویی که بتوانند سعی به از بین بردن جسم فیزکی و اسیر کردن و به چنگ آوردن روح او در خواب و بیداری می کنند.اینان،یاران شیطانند و جز سیاهکاری و گمراهی و ضلالت کاری ندارند.اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

ارتباط با فرشتگان

فرشتگان،موجودات و نیروهایی هستند که در عوالم الهی سیر می نمایند و دستورات الهی را بدون چون و چرا به انجام می رسانند و به دلیل دوری از ماده و دارا بودن نورانیت و سرسپردگی ابدی به آستان الوهیت از همه امور نفسانی بری هستند.فرشتگان عهده دار وظایفی هستند و در اداره عوالم و مراتب مختلف هستی با خداوند همکاری می کنند.همین ویژگی است که سبب می گردد تا با انبیاء و رسولان الهی ارتباط برقرار کرده و اولیاء الله را یاری نمایند.

تنها کروبیان هستند که فقط و فقط و همواره تا ابد به ستایش و تسبیح خداوند مشغول هستند و هیچ ارتباطی با عوالم پایین ندارند.

 یکی از راههای ارتباط روحانی با فرشتگان،به غیر از وحی که فیض از طرف خداوند است،دارا بودن کالبد نورانی است.

جهان هستی به چهار قلمرو خاص تقسیم می شود که عبارتند از:ناسوت،ملکوت،جبروت و لاهوت.

ناسوت:همین قفسِ روح است که انسان در تاریکی و جهل در آن زندانی شده و روز و شب و طبایع و اخلاط و عناصر،روح او را محاصره نموده اند.

ملکوت:جهان ارواح پاکیزه و مطهر و طبقه فرشتگان از این سطح آغاز می گردد و جهان مُتّل است

در جبروت نیروهای الهی بدون هیچ قالب و شکل و بصورت خالص تر حضور دارند که ادراک ما برای شناخت آن کافی نیست.

و لاهوت جایگاه خداوند است که در هیچ وهمی نمی گنجد و قابل توصیف نیست.

یکی از مهمترین راههای ادراک و ارتباط با جهانهای اعلی و خارج شدن از ناسوت،ایجاد کالبد نورانی است.نوزاد نورانی ای که از تاج سر سالک متولد می شود،خود ساکن جهانی است که از ماده عنصری رها گشته و می تواند با موجودات دیگری همانند خود ارتباط برقرار نماید. در آن جهان نیز،اگر شخص از مرز قالبها و اشکال و فضا و زمان عبور کرده و لایه ای لطیف تر از کالبد نورانی خود ایجاد نماید،به جبروت الهی وارد می شود.کلمات در ملکوت نیز قابل مشاهده اند ولی در جبیروت نه شکلی هست و نه نامی و با ذات ها در ارتباط است و با کلماتی که ما می شنایم قابل توصیف نیست.

نامهای 99 گانه الهی در سه بعد مطرح شده اند که عبارتند از :ذات و صفات و افعال.

اسماء ذات مانند هو،سبوح،قدوس که به ذات باریتعالی اشاره دارند.

اسماء صفات مانند علیم،حکیم،بصیر که حالاتی برای خداوند توصیف می کنند که مختص به اوست.

اسماء افعال مانند رزاق و شافی که به فعل خداوند در مورد بنده و مخلوق او اشاره دارد.و الله نامی که مستجمع جمیع صفات خداوند است.

جن و موکل:ترس ما ثمره جهل است.نادانی سبب توهمات و سبهات و حدس و گمانهای نادرست می گردد.موجودات عالم در برابر عظمت آگاهی انسان هیچ اند.سایه های بی مقدارند.

در فصل ششم،اتر بعنوان دریایی از عناصر شکل نیافته و مادر عناصر مطرح شد.عناصر با نسیتهای مختلف با هم ترکیب شده و آگاهی بصورت الهی در ماده،همه موجودات را شکل داده است.در این میان موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره نداشته اند موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره ای نداشته و بیشتر عنصر وجودی آنها از نوع آتش و باد است.این موجودات،دارای نوعی خاص از شعور و آگاهی هستند ولی مانند ما انسانها جسم فیزیکی و قالب خاکی ندارند اما قادرند در هر ظرف و قالبی حلول کنند و در نتیجه تغییر شکل دهند.

از این موجودات غیر ارگانیک در قرآن کریم در سوره جن نیز یاد شده است.لغت جن به معنای ناپیدا و پوشیده است و در قرآن از جنیانی که از جنس نار یا آتش هستند یاد شده است.جن نیز موجودی است که قالب خاکی و آبی ندارد و به نوبه خود،دارای آگاهی و علم و شعور است و مراحل کمال بر او نیز جاری می گردد.چنانکه پیامبر اکرم(ص)آنان را به اسلام و تشیع دعوتنمود و عده ای از آنان پذیرفته و مسلمان شدند ولی عده ای نافرمانی کرده و کافر گشتند.جنیانِ آتشی در طی مسیر حیات خود و با کسب اقتدار لازم،قادر خواهند بود فرکانس وجودی خود را به فرکانس باد نزدیک گردانند یعنی از حالت عنصر آتش به درجه قویتر خود، عنصر باد تغییر ماهیت دهند.در غیر اینصورت اگر به هریک از ادیان الهی پایبند و تسلیم باشند،به زندگی و حیات خود ادامه می دهند.در غیر این صورت به نیروهای مخرب و خطرناکی تبدیل می شوند که به دلیل ماهیت وجودی خود که از چشم مردمان عادی پنهان هستند می توانند در هر موجودی اعم از اشیاء و حیوانات و گیاهان و انسان حلول کرده و او را وادار به کارهای ناخواسته نمایند.این نیروها، سپاهیان و برادران شیطان اند خداوند آنان را وسیله و ابزار برای آزمون مومنان قرار داده است و تا روز قیامت به آنان مهلت داده است.(البته در نص قرآن روز معین است که قبل از قیامت واقع می شود شیاطین جن فقط و فقط قدرت وسوسه دارند مگر در ارتباطات خاصی که شخص مورد حمله خودش راه را برای آنها باز گرداند یا موارد خاص دیگر)

به جنیان از نوع باد زار می گویند شاید واژه های بابازار و مامازار را شنیده باشید فرقه هایی هستند که با این نیروها در ارتباط هستند و بطور مخفیانه آداب و مراسم خاص خود را اجرا می نمایند.

از آنجا که خود،شخصا با این فرقه از نزدیک آشنا شده ام،به سالکان طریق الی الله توصیه می کنم که از این فرقه ها دوری جویند و زندگی خود را در مخاطره نیاندازند.

سحر و جادو و احضار و تسخیر و تصرف در مسیر حق،امور باطل اند و جز گمراهی ثمری نخواهد داشت.

موکل و حامی:

موکل نیز مانند جن نیروی غیر ارگانیک،ناپیدا و نهانی است که دارای قدرت،آگاهی و شعور است با این تفاوت که سرکش و نافرمان نیست و برای کمک و یاری دادن و خدمتگذاری به انسانها نزدیک می شود.

موکل از هر جنس و نوع و عنصری که باشد به دلیل آنکه دارای فرکانسهایی قویتر و کالبدی لطیف تر از جسم انسان هستند از حوزه دید و شناخت علوم تجربی پنهان مانده است.موکل می تواند از جنس فرشتگان و یا جنیان باشد،ولیکن از هر نوع فرکانسی که موجودیت یافته باشد از آنجاییکه مخرب نیست،برای حمایت و یاری و یا نجات و الهام بخشیدن به انسانها نزدیک می شود.بارها تاکید شده که از اسیر کردن و اذیت و آزار دادن و سوء استفاده از چنین نیروهایی باید پرهیز نمود.با ایجاد حس دوستی و محبت با همه هستی و کائنات ارتباط و اتحاد برقرار نمایید.

دو نوع فرشته و جن داریم جن یعنی ناپیدا اجنه قدرت مافوق طبیعت و علم غیب ندارند بلکه به دلیل نامریی بودن و سرعت و قدرت بالا می توانند اطلاعات زیادی بدست آورند و کارهای زیادی بکنند جنس آنها از آتش است و اگر با باد تلفیق شوند قدرت بیشتری می یابند اگر در بعد هم سطح انسان چه در حالت اصلی یا در شکلی دیگر وارد شود احتمالا توانایی صدمه زدن را می یابد آنها در طبیعت همچون انسان ثقیل اند توانایی گناه نیز دارند آنها از نطر اراده بر انسان هیچ قدرتی ندارند و گونه ها شامل شیطانک بختک اجنه معمولی و در قوی ترین حالت عفریت است موکل بالاتر است لایه های آنها نیز هفت است و زمان را درک می کنند اما طول عمر بیشتری دارند  بحث حلول و تسخیر از موارد دیگر در رابطه با آنهاست  و در مورد اعلام جانشینی خداوند برای انسان و یا دستور دادن محض انسان به آنها مباحثی مطرح است یا اینکه  شیاطین خود قابل تسخیرند اصول یکی است بهترین روش ارتباط صحیح احتمالا خواندن آیات مربوط به دستور خداوند در باب سجده کردن آدم است و ادامه ی ماجرا همچنین دعاهای سلیمان و رفتار و اعمال سلیمان و همچنین  آیات مربوط به آنها در سوره ی جن نیز مواردی وجود دارد در روش صحیح و موکل ما هیچگونه بحث تسخیر شیطانی نداریم در بحث موکل باید خلافت الهی انسان حفظ شود

در مورد اجنه احتمال خطر چه از کافر چه از مومن هست پس دور تسخیر و احضار را خط بکشید خود را در مخاطره نیاندازید

 

عشق و نفرت

هنگامی که شخص عاشق می شود با دیدن معشوق حالتی احساس می کند که برای او کاملا تازه و هیجان انگیز است.چرا چنین بی تاب و بی قرار می گردد؟او در جهان مادی چهره ای را ملاقات کرده که بسیار شبیه آن چهره ایده آل درونی اوست.با دیدن این نماد ظاهری،انقلابی در عمق وجود او صورت می گیرد که خود نمی داند چیست.جمالی در آینه دل او رخ نمایانده که نمایانگر معشوق ازلی اوست.حتی در مبتذل ترین شکل خود که در بین مردمان عادی متداول است نیز همین قانون حاکم است.علایق و دلبستگیهای سطوح عادی در زندگی، انگیزه و عامل بسیار مهم و قوی برای حیات و زندگی است و موجب می گردد تا افسردگی و پوچی را از خود دور کنیم.و این برای انسانهایی است که در مسیر حیات،نوپا هستند و در بُعد کودکی و طفولیت به سر می برند.این کودکی و طفولیت به سن و سال افراد ربطی ندارد.انسان با رسیدن به یک نقطه عطف در زندگی و با به دست آوردن دیدگاهی تازه مانند این است که دوباره متولد می شود و در این هنگام تولد ثانوی رخ می دهد.تولد ثانوی،مرحله بلوغ فکری است.

غریبه ای به شهری ناشناس پا می گذارد و به طور اتفاقی از گورستان آن دیار عبور می کند.وقتی سنگ مزارها را می خواند در کمال تعجب می بیند که همه در سنین کودکی جان سپرده اند و فرد مسنی در میان آنان نیست.از پیری ساخورده که از آن مکان می گذشت می پرسد که چرا چنین است و مگر اتفاقی افتاده که در این دیار همه در سنین پایین مرده اند؟

پیر چنین پاسخ می دهد که خیر.در این دیار،هرکس از لحظه آگاه شدن به اسرار و رسیدن به آگاهی،تازه متولد می شود و سالهای تلف شده عمر در نادانی هیچ به حساب نمی آید.

آری،در مسیر آگاهی پنجاه سال و صد سال به حساب نمی آید.

چه بسا کسانی بارها و بارها آمده و رفته اند و از سطوح مادی و تاریک پا فراتر نگذاشته اند و به دلیل سنگینی و غلظت فرکانسهای افکارِ آلوده و عدم پالایش و بی توجهی به رعایت دستورات دینی در اعماق دوزخ اعمال و نیات پلید خود اسیر مانده باشند.

شخصی که دایما در پی بوالهوسی و توع طلبی های نفسانی خود از این شاخه به شاخه دیگر می پرد و با زنان معاشرت بیش از حد دارد،خود را اسیر نیروهای مونث کرده و خاصیت این نیروها،بلعیدن نیروی مذکر است.به همین علت شیطان از دختران حوا بعنوان ابزار استفاده می کند تا عالی ترین وجه نفس انسان را در شهوات و بی بند و باری ها به بازی بگیرد تا در منجلاب مد و تجملات و لهو و لعب و ....گوهر وجود خود را از یاد ببرد.

بهترین حالت آن است که هر فرد،تنها با یک همسر آیین زنا شویی انجام دهد.در مسیر سلوک و اذکار اسماءالهی،هرچه فرکانس امواج و ارتعاشات روحی و روانی خود را بالاتر می برد،فرصتی ایجاد کند تا همسر و فرزندانش نیز با قرارگرفتن در چنین میدانهای پاک الهی کم کم ( و نه به یکباره )شستشو شده و تغذیه شوند.دوری گزیدن از همسر و بچه به هیچ وجه فعل و عمل سالک طریق الی الله نبوده و نیست.اگر نیت بر عبادات سنگین و سکوت و روزه های طویل المدت است باید همه نیازها و اسباب آرامش خاطر خانواده فراهم باشد تا اضطراب و دلهره و کینه و کدورت ایجاد نکند و نتایج عبادات به هدر نرود.

اگر از اعمال جنسی برای مدتی فاصله گرفته می شود باید برای همسر خود توضیح دهید که این کار صرفا برای نزدیک تر شدن به خداوند است و برای شارژ باتریهای درونی بسیار لازم می باشد.اگر همسر از درک و پذیرفتن این امر عاجز باشد و نخواهد همراهی کند،با ارضای نیازهای طبیعی او و کنترل نیرو در خود و پرهیز از خروج عامل تولید مثل،ایجاد نوزاد نورانی نیز امکان پذیر خواهد بود.

به هر حال افراط و تفریط در هر مورد مردود است.چه در مسیر دنیا و چه در طی مسیر معنوی باید اعتدال را رعایت نمود.

به طور کلی هنگامی اشخاص با هم تفاهم خواهند داشت که فرکانس ارتعاشات فکری و ذهنی و احساسی و عاطفی در هر دو طرف همسان باشد.به همین دلیل حرف یکدیگر را بهتر می فهمند و راحتتر با یکدیگر ارتباط برقرار می نمایند و موجب اذیت و آزار هم نمی شوند.عشق و علاقه و تفاهم و درک متقابل و همزبانی به همین هماهنگی و هارمونی و تناسب صحیح بستگی دارد.صداقت و فداکاری و ایثار در این وضعیت معنا پیدا می کند زیرا هر دو طرف یک واحد هستند و در هم محو شده،یک روح در دو بدن می شوند.اما وقتی به دلایل مختلف، فاصله ایجاد شود و در اثر مطالعه و آموزش ، یا اختلاف نوع فعالیتهای جسمانی یا معاشرت با دیگر افراد و به هر دلیل دیگری زوج از هم متفرق شده و زمان را برای هم فاز شدن از دست بدهند،در اثر سهل انگاری و بی توجهی و عدم توانایی لازم جهت حل این معضل،ارتعاشات فکری و بدنی متفاوتی از خود بروز داده و این می تواند تا حدی ادامه یابد که کاملا در تضاد با یکدیگر قرار گیرند و چنان از درک هم ناتوان گردند که نفرت و انزجار پدید آید.بدین ترتیب است که اختلاف بین اولیاء و فرزندان، زن و شوهر یا دو دوست بروز می کند و هیچیک قادر به برطرف کردن مشکلات نیستند.

مرگ و انتقال

به هر طریق روزی خواهد آمد که مهمان باید از این منزل برود.هاله شخص شکاف برمی دارد و همه نور و آگاهی او از قالب جسم به بیرون انبساط می یابد.ابتدا شعور و ذهن آگاه، به خاطر باور نکردن مرگ،تا مدتی متمرکز می ماند اما به تدریج راهی فضاهایی با فرکانس مشابه فرکانسهای وجودی خود می شود.بدیهی است که هرچه در طی دوران زندگی با شیوه های عالی تر ِ نور و انرژی سر و کار داشته باشد،این فرکانسها در روح او ثبت شده اند و در این هنگام که جسم رها شده است همه شعور و دانایی از سطح مادیات روان می شود.وقتی جان از بند تن آزاد گردد،با توجه به عادات و اعتقادات خود در همه شئونات زندگی،با نیروها و ارواح و جانهایی ملاقات می کند که هم رده و همردیف او هستند.

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.

پس آن روز هرکس به اندازه ذره ای کار نیک کرده نتیجه آن را خواهد دید و کسی که به قدر ذره ای کار زشت مرتکب شده به کیفرش خواهد رسید.

سالک همواره خود را برای چنین لحظه ای آماده نگه می دارد تا در این تغییر و تحول و انتقال، فراموشی برایش رخ ندهد و با ادراک کامل و شعور کافی به دیار دیگر رهسپار شود.بی شک مرگ پایان نیست بلکه انتقال آگاهی به جهانهای عالی تر است برای مومن.و انتقال به وادیهای تاریک تر و جهانهای دارای فرکانس پایین تر برای کافران و مشرکان است.

آنجا که کافران و دشمنان خدا با حیوانات محشور می گردند و شاید خود نیز در قالب حیوانات متولد شوند و برای آنان حسرت و ندامت فراوان است.

احضار روح و فاتحه برای درگذشتگان

بسیاری از افراد به این حقیقت واقف نیستند که فردی از این جهان به جهان دیگر منتقل شود می توان برای او و برای آرامش روح او کاری انجام داد.وقتی در مراسم ختم و یادبود و چهلم متوفی دور هم جمع شوند و قرآن تلاوت شود و نماز خوانده شود،میدان عظیمی از انرژی های عالی فراهم می شود و با خواندن فاتحه،گل واژه های نور و رحمت برای روح سرگردان و منتظر نثار می گردد.همه این امواج و ارتعاشات عالی سبب روشنایی راه و افزایش سطح آگاهی و تولید فرکانسهای قویتر برای فرد متوفی شده و زاد و توشه جهان آخرت می شود.همواره برای رفتگان خود آمرزش طلب کنید و با قرایت آیات و سوره های قرآن کریم،نور و رحمت الهی برای آرامش و نورانیت روح آنان اهدا نمایید.

چنانچه با خواندن سلام و صلوات بر روح پیامبر اکرم(ص)،فرشتگان نیز بر شما سلام و درود می فرستند.

وقتی شخصی از این جهان فانی رفت با توجه به اعمال و عملکردهای او در طی فرصت زندگی،در یکی از لایه های مختلف هستی برای ادامه مسیر کمال سکنی می گزیند.بر وقایع روی سطح زمین آگاه است و افراد خانواده و دویتان و آشنایان خود را می بیند و هرچه خیرات و نذر و نیاز به نیت آمرزش او انجام گیرد،به صورت نور و رحمت دریافت می کند.اگرکسی بخواهد روحی را احضار نماید واضح است که قبل از انجام هر عملی،روح از این احضار آگاهی دارد و چه بسا در اطراف و اکناف محل احضار حضور داشته باشد.اما برای ارتباط روح با افراد روی سطح زمین،احتیاج به یک ظرف یا لباس یا تن پوش است زیرا روح که در حالت عادی به شکل امواج نوسانگر ِمتمرکز است وسیله و ابزاری برای صحبت  و ایجاد صوت و نشان دادن اندام خود ندارد.در این حالت یا از بدن اشخاص خاصی به نام واسطه یا مدیوم استفاده می کنند و یا از دود و بخورات،تا با حلول روح در درون بخار و دود (و یا حلول در میدوم یا واسطه )،لباس ابر مانند برای او آماده کرده باشند.

لازم به ذکر است که برای احضار ارواح،نیاز به یک میدان مغناطیسی قوی هست تا بتوان فرکانسهای خاصی ایجاد نمود تا مانند آهن ربا روح را دعوت یا وادار به حضور نمایند.همچنین شخصی که در ارتباط مستقیم با روح قرار می گیرد باید از اقتدار باطنی برخوردار باشد تا دچار مشکل نشود.در هر حال چنین مواردی به هیچ وجه مورد تایید نیست زیرا اولا میدان مغناطیسی لازم برای این امور،از وجود و درون افراد تامین می گردد و در نتیجه شاید تامین انریی لازم در بدن احضارکنندگان برای بار اول و دوم مشکلی پیش نیاورد اما به مرور زمان جبران ناپذیر خواهد بود.گاه به دلیل ارتباطات و وابستگی های عاطفی و احساسی،شخص مدیوم نادانسته از نیروی درونی مادر و یا دیگر بستگان خود مایه می گذارد و برای این افرادبیماری و مشکلات عطیم ایجاد می نمایند.

همچنین احضار ارواحی که خود روزی مردمان عادی ای در جهان بوده اند و در طی زندگانی خود چندان روش صحیحی نداشته اند و آگاهی آنان نیز از حوادث،محدود و ناچیز است چه حاصلی دارد؟جز اینکه آنان به دلیل حضور در لایه مادی دچار فشار و ناراحتی شده در عذاب قرار می گیرند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۸


فصل 9

میدان مغناطیسی بدن

اگر بدن را به صورت یک آهن ربای میله ای دو قطبی در نظر بگیرید قطب شمال یا مثبت در قسمت سر و قطب جنوب یا منفی در قسمت پا قرار دارد. می دانید یک قطب نما  میدان مغناطیسی در درون و اطراف خود ایجاد می کند که جریان مغناطیسی در داخل قطب نما از قطب منفی به طرف طقب مثبت و در داخل بدن،از پا به سمت سر است.در اطراف قطب نما خطوط میدان از قطب شمال به قطب جنوب است.

اگر فردی را در حالت نشسته در نظر بگیرید خطوط این میدان مغناطیسی کروی و شبیه یک سیب می باشد.

شخصی که دارای انرژی زیاد است میدان مغناطیسی قوی تری در درون و اطراف خود ایجاد می کند که فضای بیشتری را اشغال نموده و قدرت بیشتر و نفوذ عمیق تری دارد.

اگر بخواهیم این میدان مغناطیسی شدت بیشتری داشته باشد  باید خطوطی که از درون بدن از پایین به سمت بالا می رود بیشتر و قویتر باشد.بعبارت دیگر بیروهای درون بدن به سمت بالا همسو شوند.این نیروها از قبیل نیروی دستگاه گوارش و هضم غذا،قوای جنسی،ادرار و مدفوع و بادهای بدن هستند. با روزه گرفتن یا کم خوردن،با کنترل نیروی جنسی و عدم آمیزش جنسی،با کنترل سیستم گوارش و همچنین با انجام سجده های طولانی این نیروها در بدن همسو و تقویت می گردند و به سمت سر شروع به حرکت می نمایند.باید توجه داشت که جنب و جوش بیش از حد و پرحرفی موجب می شود این انرژی ها بیهوده منتشر و پراکنده شود.با متمرکز نمودن و نگهداری درست از آن می توان به بهترین صورت در امور معنوی پیشرفت کرد.

نحوه صحیح نشستن:

به دلیل اینکه منبع اصلی این نیروها در بدن از مواد غذایی و توسط فعل و افعالات بدن فیزیکی تامین می گردد و در این بدن تاثیرات ناخالصی عناصر شدید است و مسایل نفسانی و شهوات و دلبستگی های دنیوی بر ما احاطه دارند،احتمال درد،هم در مسیر انرژی و هم در مسیر انرژی و هم در سر وجود دارد.و چون این نوع انرژی هنوز پالایش نیافته است پس باید برای شروع به حالت مربع قرار گرفت.

حالت مربع یعنی شخص رو به قبله نشسته،ستون فقرات کاملا صاف و عمود بر زمین،شکم کاملا تو،مقعد و آلت تناسلی کاملا بسته،سر را کاملا پایین آورده و چانه را در گودی گردن قرار می دهد.این کار سبب می شود محل خروج انرژی ها از قسمت پایین بدن بسته شود و جهت آن به سمت بالا برگردد و از روزنه ای در پایه گردن خارج شود.

این روزنه محل خروج انرژی است و این کار موجب می گردد تا انرژیهای آلوده و تصفیه نشده به سر وارد نشود بلکه از این خروجی به بیرون هدایت شوند.فرض کنید در قسمت پایین بدن کانون عفونت یا بیماری یا ترس و هیجان وجود داشته باشد و یا خواسته های نفسانی در شخص کنترل نشده و یا تعلقات دنیوی و وابستگی های و امیال مختلف در درون شخص فعال باشد،هدایت این نوع انرژی به سمت سر و چشم با این آلودگیها،مشکلات فراوانی ایجاد می نماید.با نشستن به حالت مربع برای مدتی(5 تا 10 دقیقه) فعالیت مخرب اندامهای پایین بدن به دور ریخته می شود تا کم کم شخص بی ذهن شده و کنترل اعمال خود را بدست بگیرد.

انتخاب ذکر مناسب:

می دانید هر ذکر،نام مقدس الهی است که از حروف تشکیل شده است.و هر حرف مخرج خاص خود را دارد.

علم تجوید یا مخارج حروف:بیست و هشت حرف الفبای عربی را در نظر بگیرید.حرف اول الفبا را بخوانید.آآآآآآ.

به درون خود تمرکز کنید.صدای ایجاد شده را در کجای بدن فیزیکی خود می شنوید.از میان قفسه سینه و شکم.

حرف دوم را بخوانید.ب.با دای این حرف لبهای شما بهم می چسبند و صدای آن از میان دو لب خارج می شود.پس مخرج یا محل خروج صدای حرف ب میان دو لب می باشد.به همین ترتیب می توانید مخرج تمام حروف را یک به یک پیدا کرده و آنها دسته بندی نمایدد.

حرف ح را ادا نمایید.متوجه می شوید که صدا از حلق و قبل از حنجره خارج می شود.

اکنون حرف ه را تلفظ کنید.برای ادای این حرف باید با ضربه نفس به ناف تلاش نمایید.صدای این حرف از پشت ناف شنیده می شود و نه از سینه و یا حلق و یا لبها.به همین علت این حرف مهمترین انتخاب برای اذکار است و با نام الهی «هو» نزدیکترین ارتباط را دارد.ناف در بدن مهمترین مرکز و کنبع قدرت محسوب می گردد و تکرار ذکر«هو» این مرکز را به فعالیت وا می دارد.با تکرار این ذکر،انرژی از پایین ترین قسمتهای بدن به سمت بالا پمپاژ می گردد و به سمت قفسه سینه و سپس بالاتر جریان می یابد.

برای انتخاب اذکار دیگر بهتر است آن نام الهی را با کلمه هو ادغام نمایید.

به طور مثال وقتی می خوانید یا حی یا حق یا هو، انرژی زیادی تولید و پمپاژ نمی گردد ولی هنگامیکه می خوانید هو الحی و هوالحق و هوالهو آهنگ بسیار قویتر و پر انرژی تری ایجاد می گردد که میدان مغناطیسی بدن را بسیار تقویت می کند.

مثال دیگر:یا قادر و یا مقتدر.اکنون بخوانید:هوالقادر هوالمقتدر.تکراز کنید.آهنگ بسیار زیبا و قدرتمندی ایجاد می شود.

به وسیله اذکار با خداوند ارتباط نزدیک برقرار می شود پس با عشق الهی و شور و شوق و شعف و اخلاص و صبر و حوصله به خدا عشق بورزید.به کلماتی که ادا می کنید و معنای آنها تجه کامل نمایید.ببینید چه اتفاقی در درون و اطراف شما در جریان است.

حروف غنه:حروف م-ن حروفی هستند که از ارتعاش صدا بر سقف دهان و فضای پشت بینی ایجاد می شوند و با تکرار صدای این حروف ارتعاش بسیار شدیدی در داخل فضای سر حس خواهید نمود.تمرین کنید.حرف م را کشیده بخوانید و بر محل خروج آن تمرکز نمایید م م م م م م م

ملاحظه می کنید لبها بر هم کمی فشرده شده و صوتی از فک بالایی و پشت بینی شنیده می شود.

سپس حرف ن را بخوانید و تمرین مایدد.ن ن ن ن

کم کم احساس می کنید لاله های گوش شما تکان می خورد.در ادامه این تمرینات در سر خود احساس مور مور شدن کرده و یا حرکت انرژی خاصی را حس می کنید که با استمرار آن تصور می کنید سر شما از دو طرف گوش در حال باز شدن است (مانند دو بال کفشدوزک از دو طرف وسعت می یابد). با نزدیک کردن دندانها به هم صدای شدیدی ارتعاش را در فضای دهان نیز می شنوید.

این تمرین،انرژی ای که در مرکز بدن وجود دارد را به سمت سر،بالا کشیده و سبب پاکسازی سینوسها و عفونت دندانها و روشن شدن و تقویت سوی چشم ها می گردد.هرچه بر این تمرینات مداومت بورزید احساس می کنید حبابهایی از پایه گردن در سر شما بالا می رود و شروع به ماساژدادن لایه های خفته مغز می کند.و در حالت تمرکز می توان با این انرژی پوست سر و ریشه های مو را شستشو داد و از تاج یا فرق سر به خارج هدایت نمود.

با انتخاب یکی از نامهای الهی که از چند حرف از حروف الفبا تشکیل شده است انرژی از پایین ترین بخشهای بدن(اسفل)به سمت بالا حرکت کرده و از محلهای خروج صدا(مخارج صدا)شروع به آزاد سازی می کند.

بدین تریب وجود این انرژی در میدان مغناطیسی بدن موجب می شود هاله اطراف تقویت شود و هر قدر خطوط انرژی در درون بدن همسو تر شده و با قدرت بیشتری به سمت بالا پمپاژ شود خطوط میدان مغناطیسی ای که از سر خارج می شود مسافت طولانی تری را به سمت بالا طی می کند و هاله اطارف شخص وسعت بیشتری می یابد.برای کسانی که قدرت بینندگی و بصیرت باطنی دارند این خطوط به شکل تارهای نورانی است که به شکل گیسوی بلند از سر خارج می گردد و با توجه به فرکانس ارتعاشی ای که دارد با منابع اصلی هم فرکانس خود اتصال می یابند و کانالهای ارتباطی شخص با منابع بالاتر انرژی را فراهم می سازند.

شاید دیده یا شنیده باشید که در گذشته،عارفان خود را در چاهی آویزان می کرده اند و در این حالت به ذکر اسماء الهی یا تلاوت آیات قرآن مجید می پرداختند.این عمل از آن جهت انجام می گرفته است تا انرژی،توسط نیروی جاذبه،از درون و مرکز بدن به پایین کشیده شده و آسانتر از سر شخص ذاکر خارج شود.این امر امروزه برای ما امکان پذیر نیست ولی نتیجه از هر دو مسیر،یکسان است.

بدیهی است شخص ذاکر بی ذهن است و گاهی بدون آنکه متوجه باشد با حرکت چرخشی دایره وار،این انرژی را به صورت امواج مارپیچ و حلزونی از درون خود به فضای اطارف می پراکند و میدان وسیعتری ایجاد می نماید.

در اینجا ذکر یک نکته حایز اهمیت است.

بستن شال کمر:در بسیاری از مکاتب قوانینی و مراسمی وجود دارد بدین ترتیب که برای رهرو آن طریقت به نشان تشرف یا ورود و عبور از مراحل مختلف،کمر می بندند و هر مرحله نیز دارای رنگ خاصی است(در ورزشهای رزمی شرقی که براساس عرفان و مکاتب شرقی استفاده می شود امروزه نیز رنگها همینگونه کاربرد دارد).برای خواندن اذکار الهی بهتر است شال پشمی سیاه رنگی به پهنای تقریبا 10 سانتیمتر تهیه شود و در چند لایه بر کمر طوری محکم بسته شود که از روی ناف عبور کند تا انرژی در این مرکز ذخیره بماند.این عمل برای پمپاژ انرژی از قسمت پایین بدن به طرف بالا بسیار مهم است و از فشار آمدن به مثانه و آلت تناسلی و باد فتق جلوگیری می نماید.

نور و انرژی و آگاهی را تجربه کنید.با این تلاش نیرویی که در ماده اسیر مانده است جان می گیرد،حرکت می کند،آزاد می شود و تغییر شکل می یابد.این انرژی با همراهی پرانا در بدن و مغز فعال می شود و سطوح خفته مغز،خصوصا نیمکره راست را بیدار می کند.با افزایش این جریان،اتصال به آگاهی رخ می دهد و با آن پیوند می یابد.تکرار تمرینات،سب انفجار و صعود نیروهای درونی شده و منجر به ایجاد ارتعاشات عالی تر می گردد و آگاهی و درک ما را با بدنهای لطیف تر که فرکانسهای بالاتری را دارا هستند مرتبط ساخته و تجربیات خاص تری را شاهد خواهیم بود.این تجربیات ناپایدارند اما برای رسیدن به حقایق درونی و مراتب روحانی،استعداد های نهفته را بیدار کرده آماده بهره برداری می کنند.

بدین ترتیب اگر ماده را در مرتبه پایین تر آگاهی یا چهره تغییر یافته آگاهی بدانیم،ضروری است ابتدا هر دو را به تجربه بشناسیم و این مسیر را دو طرفه تلقی کنیم.چنانچه آگاهی از بالاترین مراتب خلقت به مراتب پایین تر هستی وارد شده و غلیظ تر شده و به ماده تبدیل گردیده است پس ماده هم می تواند در سیر صعودی به فرکانسهای بالاتر دست یابد و دوباره به آگاهی تبدیل شود.اما در این تغییر و تحولات،آگاهی قدرت حلول کردن و تسخیر و تصرف در ماده را ندارد زیرا در طی این مسیر قوانینی بر عناصر تشکیل دهنده ماده تحمیل شده که ذاتا بر ساختار و غلظت ساختمان هستی حاکم گردیده است.

بدین ترتیب،هدف ما دستیابی به آن درجه از آگاهی است که قبل از فرا رسیدن مرگ و انتقال به جهان های دیگر بتواند در ماده نفوذ کند و آن را متحول نماید که این مرحله درک حقایق روحانی است.بعبارت دیگر شخص باید بتواند از جسم فیزیکی خود با بدنهای لطیف تر خود به راحتی ارتباط یابد و تجربیات فراحسی خود را گسترش دهد و در سیر این مراحل،آزادی و آگاهی را برای دیگر انسانها به ارمغان آورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۵


 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیه

بر این مبنا است که ما که ما برای نفس و روح نیز زندکی و سبک قایلیم بر این اساس روح براساس امانت وجود تعریف می شود برای ابتدای تعریف از مبنای ازدواج درونی شروع می کنیم که این ازدواج می تواند کاملا جدا عمل شود(نور33)و رندی در ان اعمال می شود از آمیزش زن و مرد درون یین و یانگ و ایجاد فرزند به ترتیب برای طی مراحل از انتهایی ترین چاکرا تا بالایی ترین را برای رشد در لایه ها می بیماید از همین مورد می توان رابطه این جسم و کالبد را با روح دانست یعنی راضیه و مرضیه و بحث استقلال روح و جسم از کالبد روحانی 5ام و جایگاه اندیشه و اینکه این جهان هدفی بالاتر دارد نکته تا  تمام لایه ارتباط با جسم وجود دارد براساس علوم رایج غذای این جسم از مواد و متریال است اما غذای روح براساس امانت است و اتر و انرژی نام دارد اعمال روزه برای این است که بدانی فقط غذاخوردن نیست بلکه غذای روح را در یابید اندیشه کتابخوانی ارتزاق الهی و ... نماز معنابخش امانت و حضور است و رفتار ما را مشخص می کند و تمام موارد ایمان را دارد نماز امانت مندی نماز گذار واقعی را در بی دارد نماز از فعل و ذکر تشکیل شده است بدن از سیستمهایی برای اهداف خاص تشکیل شده ولی در روح قضیه فرق می کند بلکه لایه های نفس وجود دارند تا همین جا متوجه شدیم که بلوغ فکری از بلوغ جنسی جداست و حتی می تواند جلوتر اتفاق بیفتد همان طور که یک انسان به خانه احتیاج دارد در سطح راضیه در سطح مرضیه نیز برای فرد مسایلی وجود دارد مثلا نمازخانه مسجد و مکانهای معنوی زندگان حقیقی یعنی شهدا نماز ظهر عاشورا به شدت برای تقویت روح مهم اند از نمازهای یومیه نیز نماز ظهر گفتیم جایگاه ویژه ای دارد

در حالت کلی اول ایمان ارتباط و حرف زدن و سپس کسب آیات ترتیب روند کار است هدایت نیز در پرتو ایمان است.

طرح کلی روشمند

بحث اول شناخت ابعاد وجودی است بحث درک امانت است و ایمان است پس از آن مهمترین اصل ارتباط است و تقویت ایمان و گرایشات مختلف ایمان نماز و دعا و راز و نیاز و حرف زدن با خداوند. سپس پیامبران را الگو قرار دادن عملی آنها منتها الیه سبک عملی خویش را با توجه به خدایی بودن نشان دادند  یعنی قابلیت بهره گیری داریم مثلا در بحث جنگ موسی قدرت سلیمان بهداشت و درمان عیسی منظور انجام کارهای محیر العقول نیست بلکه بالابردن کیفیت زندگی انسان در بخشهای مختلف و سطح های مختلف است اتفاقا کارهای پیامبران اصلا محیرالعقول نیز نبوده است بلکه اوج امکان اتفاقات ممکن در زندگی است اعمال در حیطه ی اعجاز تا حدی می باشد مثلا در بحث تولد عیسی و یحیی شاید ما نتوانیم همین کار را در انسانها انجام دهیم ولی بدون شک در صورت ورود به این عرصه گامهای قوی ای در عرصه باروری و مشکلات آن گام برداشت یا در عرصه سلولهای بنیادین و جوان شدن انسان با توجه به مورد زلیخا در موارد موسی با توجه به و مارمیت اذ رمیت و الله رمی هر سلاحی و هر ابزاری می تواند عصای موسی باشد و می توان نور شجاعت را در قلب سربازان تابانید زندگی موسی چهره های شیطان را که منجر به جنگ می شود را بیان می دارد جنگ عدم شناخت خداوند است تجاوز به حریم امانت است لواط است و جدایی انداختن بین زن و شوهر

طرح کلی نوعی وحدت و کلیدواژه ها برای تکمیل

نحل 72 و نور 33

روح و خرد و شعور جمعی و کیهانی و تفاوت با خدا

مبانی هم کفوی

گونه بودن انسان تا زمان آدم بودن

ولایت

نور علی نور و عوالم ناسوت و لاهوت و ملکوت و.....

تولد طارق زن مرد بودن و سوره توحید و قوس کمان و رگ گردن

مبانی عفاف

 

آمیزش شناسی و کلیدواژه ها

آزمایشی بودن همسر و فرزندان و درخواست سکینه

درک ارتباط مراحل رشد کودک و بحث جنسی و سکسولوژی شناسی بر اساس فهم بلوغ و بحث بلوغ فکری و بحث بلوغ جنسی سالم

یوسف و زلیخا و روش عاشق شدن بحث های هم کفوی بحث عاشق شدن در مراحل زندگی و آمیزش صحیح و اهمیت خانه و بحث حفاظت روح

پیامد مسایل ازدواج و ابزار و روشها شامل موارد خوب مثل مستحبات آن و همچنین صندلی آمیزش اما موارد خطرناک حتی در ذهن شامل سوتین و شورت چسبان و کاندوم علل الخصوص موارد به هم زننده تعادل رضایت و فهم رضایت جنسی نا بودی خانه و آمیزش باز روشهای 69 و خود ارضایی گونه

بیمارهای ممکنه در صورت عدم آمیزش صحیح و گناه آلود وعدم تطابق با طارق و عدم فهم رندی و مسایل رضایت جنسی همزمان و دو طرفه-بیشتر روشها و حالتهای مختلف جنسی و صحت روشها و روشهای همزمان کردن رسیدن به رضایت از طریق به تعویق انداختن انزال مرد و حتی زن برای همزمان سازی و احتمال درد و محتلم شدن در صورت رعایت نکردن موارد و احتمال بیماریهای روحی خطرناک  و درک توحیدی بودن ازدواج اینکه همسر برای عبادت خداوند است و مهمترین موضوع اخلاق و دین است

 کتابی تحت عنوان کاماسوترا مطالعه شد که در آن حتی به ریزترین شیوه ها و پوزیشنهای سکس نیز اشاره شده است که -البته بدون تعریف امانت و موارد فساد انگیز نیز وحود دارد- یا کتابی دیگر که کتابی دیگر به نام تانترانیک سکس وجود دارد که مسایل زن مردی را نیز به جزیی ترین شکل نشان می دهد و این اتحاد را در بیرون بیان می کند و حتی مورد درونی را نیز اعلام حقیقت می کند و به تمام فلسفه نشان می دهد اما در هیچکدام امانتی تعریف نمی شود و روابط نیز باز است و عملا درونی کامل نیز نمی باشد و فساد و کفر و ایمان و شرک و نفاق نیز تعریف حقیقی نمی شود و حتی جزو نمونه ترین این آیین ها آیین شیوایی است که به جز فهم خدایی که در پست ترین ها هستند لذت گرای محض اند در این آیین ها ازدواج درونی وجود ندارد و تعریف نمی شود اما از بحث اتحاد نیروی مرد و زن حرف زده می شود؟!؟بلکه هدفشان لذت گرایی محض است آنهم در مجاز نکته حاشیه ای اینکه در مورد بیماریها ی جنسی حاصله در صورت اشتباه جنسی پیامدهای در بدن احساس می شود دو عمل اصلی داریم که در صورت عدم رسیدن به نوعی ارگاسم و فعالیت هرکدام محل درد و بروز خود را دارند یکی در قفسه سینه و کمی بالاتر نزدیک گلو و دیگری در پشت کمر .در ادامه به این بحث می شود که در این آیین حتی با اثبات زن و مرد درون باز امانت و طارق تعریف نمی شود و ارزشی ندارد سبک هندی به شدت در اروپا و علل الخصوص فرانسه توسط لژ آن پیگیری می شود و در این مدل فساد بالاست و عملا معنویت فاسدی است و میل به خود ارضایی و خارج شدن از چارچوب جنسی به شدت وجود دارد جالب اینجاست که رنگ پرچم به قول خودشان رنگین کمانی ها نیز احتمالا از آیین جشن رنگ هندی ها برداشته شده است اگر از دید نیروی حقیقی زن مرد درون در این مراسمات به قضیه نگاه کنیم در اینجا رهبر فرقه عملا نیروی زن مرد افراد را به دست گرفته و بازی می گیرد و هدایت می کند و عشق و عاشقی در این ماجراها درون مایه برده داری و تسخیر خواهد داشت علل الخصوص که مسایل فلسفی و علوم غریبه به صراحت مطرح می شود ولی در اینجا جادوگری محض کاملا شیطانی داریم  خودم هم هنوز دلیلش را نفهمیدم با وجود تعریف تلفیق نیروی زن و مرد درون و حتی در بعضی موارد تعریف آن در وجود هر فرد و تفکیک بحث آرامش و آسایش و حتی باز کردن چشم و سوم خیلی از مسایل دیگر چرا وارد بحث امانت و طارق به صورت قطعی نمی شوند؟!نکته جالب اینکه به صورت باستانی در مورد ایران ساسانی نیز همین شواهد و قراین وجود دارد و حتی موارد پیشرفته تری مشاهده می شود اما در آنجا نیز کاربرد دیگری داریم در ایران اسلامی طب سنتی با تکیه به به فلسفه و طب سینوی شکل گرفته است و در آن موارد علوم غریبه و مذهبی و حتی اثبات خداوندی وجود دارد اما در طب سنتی تدریسی تقریبا هیچ کدام از این موارد ابن سینا بروز و ظهور ندارد و حتی بحث هم نمی شود در مورد طب چینی و طب سنتی نیز تا امروز نگاه علمی به آن به صورت جدی که وارد کتب درسی پایه پزشکی بوشد نداشته ایم با اینکه در این طب نیز به طور فلسفی به نیروی یین و یانگ اشاره شده و یا کشف مری دیان ها نشان از رشد این علم داشته است نکته دیگر در مکاتب شرقی و هندی مثل آشو اینکه علی الظاهر حرفهای قشنگی می زنند و به آرامش طبیعت و حتی خدایی صلح طلب می خوانند اما به صراحت کامل در این مکاتب خانواده ارزش ندارد حتی در آمریکا مکاتب و فرقه های عرفانی لختی و برهنگی وجود دارد که اوج رسیدن و کمال مطلوب خود را در برهنگی و ریلکسیشن دسته جمعه می بینند این یعنی توهم و افیون زندگی و فساد مدرن.

 امروزه نیز در مورد نگارشهای س ک س ی فانتزی یا مبانی فلسفی ازدواج و پزشکی غرب که بیشتر نیز براساس نظریات فروید است با وجود اشاره به مواردی صحیح جهت گیری های کاملا غلط را شاهد هستیم که اساسا ازدواج را زیر سوال  می برد و حتی نظریات به ظاهر علمی به نفع شیوه های زندگی حیوانی و حتی پست تر از آن می دهند و اتفاقا در زندگی سبک جدید اروپایی شیوه ی شریک جنسی جای همسر رسمی و قانونی را گرفته است و اگر در عرب جاهلی شاید قتل کودکان دختر بودیم امروزه نیز هر روز در این کشورها و یا هر کشور دیگر و مردمی که این سبک را پیش می گیرند شاهد نسل کشی هزاران کودک و سقط جنین کاملا قانونی و به نوعی حقوق بشری هستیم یعنی بشر مدرن با تفکر جاهلی حتی اگر بیشتر از سابق چون به سلاح علم نیز مجهز شده و به جای استفاده صحیح از چاقو برای سازندگی و کار و ابزار فقط به فکر دریدن و کشتن است

 اساسا رویکرد انسانی به هر موضوع و علمی می تواند خوب یا بد باشد  و اگر از منظر طبیعی و یا حقیقت جویانه به موضوعات نگاه کنیم علل الخصوص در موضوع علم و یا ارتباط با افراد اساسا چیز بدی وجود ندارد بلکه روش برخورد و رویکردهاست که بد و خوب می تواند باشد و اینکه انسان بتواند بر اساس امانت با موضوعات برخورد کند و به قولی خود را نبازد و با شیوه درست یاد بگیرد تا با حوادث مسایل و افراد مختلف مواجه شود

عفاف گوهر و طلب نماز

چشم سوم

اساس باز شدن چشم سوم بر پا داشتن نماز و خواب بیدار است  البته طارق و فعال شدن اذکار نیز باید رعایت شود

عوالم

به دو عالم عالم حیوان و عالم فرشتگان نیز گویند با توجه سطح زندگی دو موجود ثقیل انسان و جن اند انسان از آب و خاک-پایه-و جن از آتش و باد-پایه-بر اساس زندگی طعام انسان و حیوان یعنی چهارپیایان از مواردی مثل حبوبات و ... دیگر است که اینها غذایند اما رزق و روزی با توجه به عالم غیب تعریف می شود ماهیت تعریف امانتی انسان با توجه به نماز که جامع موارد ایمان است تعریف و انسانیت نامیده می شود و شامل تمام جنبه ها می شود

من-خود آگاه و ناخود آگاه

منیت افراد بر اساس روح تعیین می شود نه روان و جسم فیزیکی اما بروز دارد هر عضوی از بدن نیز شعور خود را دارد تا آنجا که در قیامت می تواند حرف بزند اما روح برآیند کلی است و ماهیت فردی آن ثابت است بدین معنی که با گذتشت زمان نیز همانطور که بدن فرسوده می شود اما اثر انگشت پاک نمی شود روح نیز شناسه هایی دارد من با توجه به ثبات روح و امانت تعریف می شود

همان طور که در بحث عالم شهود در زمان غذا خوردن شما مزه ی آن را می فهمید و بر اساس مزه بو مقدار و احساس هاس دیگرتان با اراده ی خودتان دهانتان را با مغزتان مدیریت می کنید در ادامه لوله ی گوارش نیز این موضوع صادق است در شناسایی مواد ترشح هورمون ها در حرکات معده و ..در همگی بازهم مغز شما و سیستم عصبی نیز دخالت داشته اند و مدیریت کرده است اما غیر ارادی در روح نیز دقیقا همین موضوع صادق است یعنی اگر شما غذایی را خوردید نمی توانید بگویید نه فقط همین مقدار که در دهان بود تاثیر داشت بقیه اش الکی است من که نمی دانم و یا نمی بینم در بحث رسانه نیز فریم گذاری ها ساخت نشان برندها بر اساس اصول ذهن شناختی و فراشناختی موسیقی معکوس و .... دقیقا همین طور اند روح نیز بخش خود آگاه و نا خود- آگاه دارد   

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۴


افراد دارای کشف و کرامت بیشتر در خطر اند کشف و کرامت با زیبایی یا زیبابینی همسر رابطه دارد و ایجاد محبت با سبک زندگی و درک توحید  بحث اصلی دیگر شفا است و ایمان و در مجموع زن مردی معنی می یابد.یعنی اصل طریقت کشف و کرمات نیست بلکه ایمان است و اجتماع سالم و امانت مند برای درک موضوع این را بفهمید اگر در مسایل علوم غریبه بدون توحید گام بردارید بدون شک در مسیر غلط قرار دارید یعنی اگر نمازتان را سر وقت نخوانید و با رشد خودتان در این علوم از نماز غافل شوید که برعکس حتی باید بیشتر به نماز علاقمند شده و حتی نماز شب نیز بخوانید اساس این است که شیاطین نتوانند شما را گمراه و تسخیر نمایند اگر چنین مشکلاتی پیش آمد یقینا در امور ذکر کوتاهی کرده اید برای شناخت یک عارف و صاحب کرامت فقط کافی است نماز خواندن فرد را مورد رصد قرار دهید حتما به این آیه توجه کنید زخرف آیه 36 هرکس از یاد خدا رویگردان شود شیطانی را به سراغ او می فرستیم و همواره قرین او باشد و آنها(شیاطین)این گروه را از یاد خدا باز می دارند،در حالی که گمان می کنند هدایت یافتگان حقیقی آنها هستند تا زمانی که نزد ما حاضر شود می گوید؛ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود،چه بد همنشنی هستی تو!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۱


فصل 8

رعایت دستورات دینی

نماز،روزه،حج و زیارت و انفاق چهار ستون اصلی عبادت هر مسلمانی است و این دستورات در همه ادیان به اشکال خاص خود تاکید شده است.اما چرا اسلام خاتم ادیان است؟خاتم به معنای آخرین و پایان دهنده راه که صراط مستقیم و کوتاه ترین مسیر است و معنای دیگر آن،خاتم به معنای نگین و گوهر انگشتری می باشد.

خاتم ادیان

حلقه معرفت:همه پیامبران در همه اعصار و قرون از ابتدا تا انتها در مسیر دانایی،یک حلقه را تشکیل می دهند و نگین این حلقه که تابناکترین و خالص ترین وجه خلقت در این حلقه است خاتم(نگین و تمام دهنده)محمد مصطفی(ص) حبیب خداوند است که زیبا ترین و با شکوه ترین نامهای الهی را بر رهروان حقیقت معرفی و راه رسیدن به آرمانهای الهی را با کوتاه ترین مسیر هموار نموده است.درود خدا و فرشتگانش بر چنین روح عظیم و اولاد مطهر و اصحاب و انصار و امتش باد.

صراط مستقیم،راه کسانی است که خداوند به آنها نعمتی عطا کرده که مغضوبین و گمراهان از ادراک آن عاجزند.

ستون برپایی دین و رمز تقرب به خداوند

نماز همانند آب است که با شستشو در این چشمه سار نورانی،می توان غبار آلودگی های روزمره دنیای مادی و رخوت و سستی را از زوایای مختلف تن و جان زدود.

نماز،تعظیم و تکریم و احترام به الله و انرژی کیهانی و اتحاد با شعور کیهانی است.

یکی از مهمترین افعال در نماز،سجده است.در سجده پیشانی بر مهر قرار می گیرد،با توجه به اینکه کف دستها و زانوها و شست پاها کاملا بر زمین قرار گرفته و در این حالت قفل مانده و امکان خروج هیچ نوع انرژی از پایین بدن نیست(خروج انرژی از بدن باطل کننده وضو و نماز است) ،در اثر قرار گرفتن پیشانی بر مهر،فشاری به نواحی داخلی آن وارد شده و با سرازیر شدن انرژی از کانالهای پایین بدن به سمت سر،بخش عمده آن به سوی پیشانی متمرکز می شود و از همان مسیرِ جای مهر،به فضای بین دو چشم منتقل می شود.

اگر دقت و تحقیق کنید می بینید.رشته های عصب بینایی هر چشم مشخص شده است.نیمی از رشته های اعصاب چشم به نیمکره مقابل خود و نیمی دیگر به نیمکره مخالف می رسند.محل خاصی وجود دارد که از روی هم یا اخل هم عبور می کنند.

با فشار بر روی این نقاط مدار خاصی برقرار می گردد و انرژی زیادی به محل پیوندگاه اعصاب سرازیر می شود.در نتیجه در این نقطه گرما احساس می شود و نبض شروع به ضربان می کند.این مکان،پیوندگاه بدن فیزیکی با لایه های لطیف تر و خصوصا بدن ششم می باشد که به چشم سوم یا چشم روح معروف است.

ادراک و آگاهی توسط این چشم در فضای بالای سر رخ می  دهد.هنگامی که این چشم فعال شود،چشمان عادی ما در حالتی قرار می گیرد که انگار بر هیچ کجا متمرکز نیست و در حال ارتباط روحانی،مانند این است که ما در جسم خود نیستیم و در جای دیگری حضور داریم و با چشم سر یا عقل و منطق ارتباطی نداریم.

صحنه ها و تصاویری که با چشم روح نظاره می کنیم،حقایق و واقعیاتی هستند که مکاشفه یا مشاهده نام دارند.ولیکن این آگاهی هایی که به ما منتقل می شود از فیلترها و صافی های فکر و ذهن ما عبور کرده و با زبان قابل درک برای ما مطرح می شود.هرچه ما با زبانهای سمبلیک و استعارات و تعابیربیشتر آشنا باشیم،دریافت بینش ها بهتر صورت می پذیرد.(در تعبیر خواب و رویاهای صادقه آشنایی با این نمادها باعث فهم معنای آن حتی در زمان خود خواب دیدن می شود اصلی ترین نمادهای پایه در قرآن در تعبیر خواب های سوره یوسف موجودند و به عنوان پایه یادگیری قابل استفاده اند مثل گاو که نماد سال است البته این در مورد این نوع از خوابهاست که نمادین است ما موارد و اشکال دیگری هم از مکاشفات داریم که اینگونه نباشند و قابل بحث اند)

عرفا و اولیاءو انبیا بیشتر وقت خود را در نماز به سجده های طولانی می پردازند.الگوهای بارز ما حضرت امام سجاد،زین العبدین هستند که پس از حیله های اهریمنان در واقعه کربلا در جذبه های شدید الهی قرار گرفتند تا حجت حق در زمین برقرار بماند و تنها نماز و سجده و نیایش بود که می توانست چنین روح عظیمی را تسلی دهد.

در علم نجوم،چشم سوم با سیاره مشتری در ارتباط است و رمز پیر یا مراد یا آموزگار معنوی است.در حالت بیداریِ چشم سوم، سالک با نیرویی در ارتباط قرار می گیرد که همه سوالات و ندانسته های او را پاسخ می گوید و هیچ چیز در برابر این چشم پوشیده و پنهان نمی ماند.

به همین دلیل پیامبر بزرگ اسلام فرموده اند:نماز نور چشم من است و به اقامه نماز تاکید بسیار داشته اند.در اینجا ذکر این نکته اهمیت دارد که نماز خواندنی نیست بلکه اقامه کردنی است.برپا داشتن نماز با قیام کردن همراه است و قیام بر هرچه نادانی و جهل و گمراهی.بدیهی است که حضرت حق،هیچ نیازی به نماز ما ندارد و این ما هستیم که برای تقرب به او باید چنین موهبتی را پاس بداریم.

 با رعایت نمودن این عبادات،چهار عنصر در بدن بتدریج پالایش می یابد و راه برای ورود و عبور انرژیهای ناب تر باز می گردد.

 در مکانی که برای نماز و عبادت در نظر گرفته می شود،وقتی یک نفر مشغول عبادت باشد فضای خاصی ایجاد می شود پر از نورانیت و درخشش.هرچه با اخلاص بیشتر و رهاتر از وابستگی های دنیوی و شهوات باشد،نیروها و خواص الهی تشدید و تقویت می شود و ستونی از نور تا آسمانها شکل می گیرد که به چشم اولیاء الهی کاملا مشهود است.به همین علت،مکان برگزاری نماز و عبادت،توسط این انرژیها پاکسازی شده و به محض ورود به چنین مکانهایی،احساس روحانیت،امنیت و آرامش به انسان دست می دهد.

اگر دو نفر با هم به نماز قیام کنند،نیرو و انرژی ایجاد و ساطع شده فقط از دو نفر نیست بلکه منبع عظیمی ایجاد می شود که دهها برابر حالت انفرادی است.در این موقعیت اگر شخصی در مسیر الهی پیشرو باشد و نفردوم نوپا و مبتدی،میدان انرژی و حالت عرفانی و روحانیت یکی،چشمه ای از نور می شود برای شستشوی دیگری از تاریکی ها.

اگر تعداد نمازگزاران بیشتر باشد،چنانچه همه آنها بحث درونی دنیای خود را تعطیل کنند و با جماعت با خلوص نیت همگام شوند،چنان میدانی از انرژی های پاک ایجاد می شود که تاثیر آن تا زمانهای متمادی برقرار می ماند.به همان نسبت اگر اشخاص تاریک و بدون اخلاص در جمع نمازگزاران حضور داشته باشند،احساس فشار و خستگی و تاریکی برای افراد قوی ایجاد می شود.

فرد سالک مقتر،اگر بتواند بار سنگین گناهان و جهل دیگر نمازگزاران را بدوش کشد و تاریکی آنان را بدل به نور و روشنایی نماید،در پیشگاه خداوند بسیار عزیز و محترم است.چنانچه امام جماعت باید دارای چنین کرتبت و منزلتی باشد.

با این تفاسیر،سالک بصیر می تواند بین هزاران نفر نمازگزار،امام جماعت حقیقی را تشخیص دهد.

روزه

مانند آتش است که چون شعله کشد خواهش های نفس و تمنیات حیوانی و شهوات را می سوزاند و نفس اماره را در کوره اراده و همت تنبیه ساخته و از چاه ظلمت به وادی اطمیننان رهنمون می گردد.

در هنگام روزه،انرژی بدن که صرف امور روزمره مانند گوارش و زناشوییو .... می شود،فعال مانده و در عوضِ مسیر اتلاف و خروج از سمتپایین بدن،با هم همسو شده و به سمت بالا جهش می کند.

حرارت و گرما،اخلاط و چربیها و مواد راکد و فاسد  جسم را سوزانده و از تجمع آنها جلوگیری کرده و کانالهای  مسدود شده انرژی را پاکسازی می کند و مستقیما بر مرکز ناف که محل اراده و چاکرای سوم است،تاثیر می گذارد.در این حالت انرژی مونث"یین"که سرد و تاریک بوده و با ماه در ارتباط است با حرارت،تحریک شده و با انرژی مذکر"یانگ"که با خورشید در ارتباط است پیوند خورده و تبدیل به انرژی عالی تری می گردد که به ادراک آگاهی می انجامد.

همه رهروان طریقت الله در همه مکاتب الهی،به این آداب تمسک می جویند و محترم می شمرند.

رفتن به معابد و اماکن متبرکه و زیارت مرقد اولیاءو انبیاء و عبرت گرفتن از اقوام و گذشتگان،چون باد در حال جابجا شدن و یکجا نماندن و رفتن و هجرت کردن است از جایگاه تاریک خود بینی و خود محوری و سکون.

انفاق یعنی پرساختن چاله ها و فاصله های طبقاتی  و رفع نیازهای مالی و دست کمک و یاری دراز کردن به سوی ناتوانان و بازکردن و شکافتنِ قبر درون برای بخشش و گذشتن از آزمندی و خساسات و جاری شدن اندوخته هاست که از خصوصیات عنصر خاک است.قربانی کردن و سفره نذر کردن و نیاز دادن از همین مقوله است.قربانی کردن یکی از راههای خاص برای ابراز ارادت به مقام خداوندی است.هنگامی که حیوانی زنده به اذن و اجازه خداوند ذبح می شود و بین جماعتی به هر شکل تقسیم شده و تناول می گردد،همه دانسته یا ندانساته،آن نفس را که برای انتقال از جامه حیوانی یا نباتی به درجات بالاتر انتخاب شده به صورت غذا مورد استفاده قرار می دهند.معمولا مراسم قربانی کردن با رعایت آداب و رسوم خاصی برگزار می گردد و با دعا و سلام و صلوات توام می باشد.این خوراک،چه حیوانی باشد و چه گیاهی فرق نمی کند،بدون آنکه وارد چرخه طبیعت شده و درجات کمال را مرحله به مرحله بپیماید،به یکباره وارد بدن انسانها شده و جزئی از وجود انسان می شود و در نتیجه با نور و اندیشه عالی تری پیوند خورده و به فرکانسهای برتر اتصال و ارتقاء می یابد.خصوصا وقتی نفوس بیشتری برای برآورده شدن آرزو و نیاز صاحب قربانی هم نفس شوند،میدان انرژی قوی تری ایجاد می گردد و فرکانسها و ارتعاشات عالی تر،جهت وقوع آن نیاز با هم همنوا و یکصدا می گردد.

ارتباط چهار عنصر با فطرت افراد

با رعایت دستورات ساده قرآن کریم-این موهبت الهی-می توان به بصیرتی دست یافت تا دشوارترین موانع را شناخته و از سر راه       برداشت.

-کسانی که دارای فطرت آبی هستند برای تقویت نیروی دورنی خود با اقامه نماز و سجده های طولانی به راحتی می توانند چشم باطن خود را باز نمایند.متولدین تیر و آبا ن و اسفند دارای فطرت آبی هستند.

-افرادی که دارای فطرت آتشی هستند با روزه داشتن و کنترل قوای شهوت و نیروی خشم خود می توانند درون خود را پالایش نمایندو قدرت آتش را درون خود تقویت کرده لیکن مهار کنند.

روزه داری فقط نخوردن غذا و ننوشیدن آب نیست.مهمترین بخش آن به بند کشیدن نفس اماره است که دایما فرمان به بدی می دهد و از آنجاییکه آتش سرکش است باید با آب نماز،تمرد و سرکشی آن را خاموش نمود.کسانیکه روزه می گیرند ولی نماز به پا نمی دارند،شاید بتوانند آتش و قوای شهوت خود را کنترل نمایند ولی همین نیرو در درون  به خشم تبدیل می گردد و ممکن است با کوچکترین برخورد با دیگران،اختیار خود را از دست داده و حرکات خشونت بار انجام دهند و پس از فرونشستن آتش خشم،جز پشیمانی و ندامت هیچ ندارد.

متولیدن فردوردین و مرداد و آذر  فطرتهای آتشی هستند.

-کسانیکه درای فطرت باد هستند و چون باد نیرویی است که مهار آن بسیار دشوار است و از آن افرادی دمدمی و تنوع طلب می سازد،برای تقویت نیروی درونی خود باید انرژی های پاک ماکن متبرکه و معابد و عبادتگاهها را در سرزمینهای مختلف جستجو و دریافت نمایند.

متولدین خرداد و مهر و بهمن فطرتهای بادی هستند.

-افرادی که دارای فطرت خاکی هستند میل به اندوختن و پنهان کردن و کنز اندوزی و اشتن کلکسیونهای اشیاء مختلف در آنان بسیار است و تنها راه مقابله با آزمندی و خست،بخشیدن و صدقه دادن و رها کردن دلبستکی ها است زیرا خاک میل به بلعیدن و پوشاندن و نگهداشتن دارد پس باید قبر وجود  را شکافت و آنچه را که زاید است و دست و پاگیر و مانع حرکت و رشد می گردد از خود دور نمود و جاری شد.پرداختن خمس و زکات و صدقات و دادن هدایا و بخشیدن وسایل غیرضروری،بسیار به روشن شدن درون این افراد کمک می کند.

متولدین اردیبهشت و شهریور و دی فطرتهای خاکی هستند.

لازم به تذکر است که چهار عنصر یاد شده در همه افراد و موجودا تعالم وجود دارد ولی گاهی یک عنصر بر سایر عناصر غلبه یافته و خصلتها و خصوصیات خود را تحمیل می نماید و صفات بارز خود را نشان می دهد.

در مورد کسانی که شعور و معرفت در آنان رشد نیافته،شخصیت و رفتار آنان تابع غلبه این عناصر است و چون کنترل این نیروها برای چنین افرادی بسختی امکان پذیر است به مانند این است که بر اسب سرکش و وحشی سوار شده اند و نمی توانند افسار نفس را در اختیار گیرند و این اسب وحشی هردم آنان را به پرتگاه های انحطاط و گمراهی نزدیک می کند،رفتار و کردار متعادل و متناسبی بروز نخواهند داد.

در مورد شناسایی طبع فرد-سردی و تری و گرمی و خشکی-دانستن چند مورد ضروری است اول اینکه کلا موارد نسبی است و حفط سلامتی بسته به حفظ مزاج و درمان بیماری با ضدیت مزاج است مورد دیگر ثبات طبع است یعنی در تمام زندگی تغییر نمی کند –اصالتا-و بعد ایجاد آن در نطفه پایدار است مورد کلی دیگر اینکه مزاج کلی مورد نظر است و مزاج بدن برآیند مزاج تمام قسمتهای بدن است و برای تشخیص مزاج با توجه به زندگی امروز نمی توان فقط یک عامله قضاوت کرد اما از نظر کلی مزاج بسته به و دوران زندگی از طفولیت و شباب تا کهولت و شیخوخیت روش برخورد با آن با توجه به تغییرات نسبی مطمئنا متفاوت می شود بحث دیگر بحث جنسیت است که در حالت کلی جنس زن مزاج آبی-سرد و تر-و مرد مزاج آتشی-گرم و خشک-پایه دارد بدیهی است که به طور تیپیک معمولا افراد دیده نمی شوند و منظور از مزاج جنسی اصول جنسی است مثلا در بحث جنسی صفت سرد و تر در  سلول های چربی ها بروز می کند و این مورد در زنان در ناحیه باسن و سینه است و صفت جنسی ساز است در مردان نیز سلول چربی داریم اما اگر خیلی زیاد شود در شکم نه در نواحی زنانه وجود دارد و اصطلاحا چربی دور شکمی یا مردانه تلقی می شود معلوم است که این صفت زیاد برازنده ی یک مرد نباشد این افراد مستعد چاقی اند اما صفت گرمی در ماهیچه ها بیشتر بروز می کند گرم و تر ماهیچه های عضلانی اما گرم و خشک لاغر اندام است در کل تری حجم نیز می دهد  از نظر زندگی بخشی نیز گرمی و تری معمولا حیات افزا تلقی می شود یعنی غذای اصلی همین هایند مثل انگور مثل نان.

مورد دیگر حکمت نجاسات است که با کثیفی نیز متفاوت است در مورد نجاسات با توجه به بحث نعمت الله و و بحث نتیجه خدایی شدن می شود نظر داد بدین ترتیب که هرگونه ارتباط با نجاسات و ساختن زندگی براساس آن اشکال و باعث عدم فهم نعمت الله می شود

کافر:با اصل اینکه توحیدی بودن نعمت الله و توحید صفاتی مواجه می شود

مشروبات الکلی و هرگونه مسکرات:با توجه به آیات قرآن برخورد با این ماده برخورد سیاه و سفید نیست بلکه هم منافعی برای مردم دارد و هم مضراتی که مضرات آن بر منافعش بیشتر است مشروبی نیز که در بهشت مصرف می گردد مضراتی هم ندارد بحث اصلی پس در کل مستی است که می تواند از طریق مشروب و آهنگهای غنایی ایجاد شود در بهشت سطح زندگی راضیه است و مشروب نیز باعث زوال عقل نمی شود در ضمن شیطاطین نیز وجود ندارند و فقط سلام به ما می رسد به سادگی از موارد قرآن دلایل نهی مشروب مشخص می شود یکی عدم فهم دنیای مرضیه است دیگر اینکه به سادگی امکان وسوسه پذیری و ایجاد منفذ برای رخنه شیاطین فراهم می شود و در زمان توهم به سادگی می توانند موجبات گناه را در انسان فراهم کنند

در مورد سگ و خوک فقط چند مورد را اعلام می کنیم که رجوع کنید به تاثیر مواد غذایی در بدن و تاثیر روانی و روحی هر غذا بر عملکرد روان و روح انسان که حتی در مورد خود حیوانات نیز موثر است لطفا شیوه زندگی و سبک عملکردی جنسی این دو حیوان در طبیعت را تحقیق کنید.خوک نجاست خوار است و اساسا برای بیماری های انگلی مستعدترین حیوان است نکته اینکه بحث وجود انگل غیر قابل نابودی در خوک فقط یک شایعه است و از نظر بیماری انگلی حتی گاو را در طبیعت با توجه به میزان نزدیکی با انسان و میزان بهره وری و دلایلی خیلی زیاد دیگر دارای انگلهای خطرناکتری نسبت به خوک است در مورد ارتباط با این حیوانات و نجاست باید مراقب بود و درست استفاده کرد

نکته ای که بعدا به آن اشاره خواهد شد بیماری هاری است که با موارد زامبی یا لمس شیطان یک تفاوت دارد اینکه از انسان به انسان غیر قابل انتقال است و بیماری کشنده است نه ممتد حیات در رسانه های دجال ,شیطان شرارت یا موارد دیگر غیر قابل شکست یا حتی به نوعی مقدس معرفی می شوند این بیماری واکسن هم دارد اما در مورد درمان هنوز درمان خیلی قطعی  و کامل نداشته است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۱


بحث نسبتا جامعی در حوزه انجام شد-البته موارد زیر تمام بحث نیست و همه موارد زیر نیز بحث نشده بلکه برآیند شخص بنده است- موارد مهم درک روند در دین است و فتاوای خاص نیز مورد توجه قرار گرفت مهمترین موضوع بحث عالم درک و کشف حقایق دین است و رویکرد حنیفانه به دین و تمام زوایا و خفایا و قبول و درک کلیت تام آن و ورود علمی به علوم غریبه با فهم اساسی نعمت الله توحید و شیطان و فهم اینکه در علوم قرآنی به هیچ وجه علم تعبیر خواب یوسف یا شفا دادن و زنده کردنهای عیسی یا موارد دیگر سحر خوانده نشده در ضمن بین دو نوع طرح کلی در سحر یعنی مورد تسخیر و روی آوردن به اجنه و طرح کلی چوبدستی و مار مورد اول به کلی رد و باعث طغیان خوانده شده  در مدل اول ساحران تسخیر گر در مدل دوم افراد به خدمت گیرنده ساحران یعنی پادشاهان ولی در هردو تشنه ترین افراد به ایمان همینها اولی اجنه دومی ساحران هستند و فقط سحر بعد زمان هاروت و ماروت آنهم به دلیل تفرقه افکنی بین زن و مرد و تبدیل نعمت الله نهی شده در کل طبیعی است که هر علمی مثل شمشیر دو لبه باشد اتفاقا اولین و ساده انگارانه ترین نگاه و هر دیدی به هر نوع علمی بحث فساد افکنی و خونریزی است که این مورد را حتی فرشتگان قبل از خلقت نسل آخر بشر به خداوند یادآور می شوند ولی خداوند نیز متذکر می شود که من چیزی می دانم که شما نمی دانید اتفاقا علم اسما نیز اولین علم یادداده شده به آدم است و اولین معلم نیز خداست

نکته جانبی اینکه بر اساس الگوی فتنه هدف درفتنه اختلاف افکنی بین زن و مرد است و فتنه از قتل و فساد بدتر است و عذاب ضلالت را دارد نه غضب الهی و مهمترین بخش مراقبت در اینجا باید صورت بگیرد و بحث اساسی امانت که ذکر شد.در ضمن یادگیری سحر-همان بخش ممنوعه در علوم غریبه-به منظور خنثی سازی سحر طرف مقابل ایرادی ندارد و اگر ضرورت آن اثبات شود شاید واجب هم باشد

یک نکته دیگر اینکه اگر زیاد بر حرمت کامل علوم غریبه اصرار شد در ساده ترین حالت از طرف مقابل بخواهید کلا علم شیمی امروزی که مدلی سانسورشده و حتی تحریف شده از یکی از طبقه بندی های با الگوی قدیمی این علوم است یعنی کیمیا را به طور کلی نادیده بگیرد و زندگی خود را بدون دارو لباس یا هرچیز معمولی در زندگی عادی امروزی ادامه دهد.

در فقه پویا تحقیقات عامل تغییرات است نه خود تغییرات مثل زمان و مکان و شرایط جدید بدین معنی فقه پویا می تواند موثر باشد نه فقط متاثر.

در اسلام دفاع بد نداریم اگر شروع شد فرد بایدداز خودش از جانش از مالش و از همه مهمتر نفسش مایه بگذارد در ضمن اسلام خودش مدافع است نه برعکس یعنی هفتاد و دو تن در کربلا خودشان بهره مند شدند پس نباید ترسید لا تحزن ان الله معنا یک فرمانده مسلمان خودش جلو می رود و سربازان پشت سرش یعنی فقط مدیر نیست رهبر هم هست امام هم یعنی پیشرو این یعنی دفاع اسلامی و انقلابی.در اسلام شهادت زندگی است این تمامی مفاهیم پیروزی و باخت و تمامی فرمولها را زیر پا می گذارد پس بزرگترین گناه ترس است و ناامیدی به طور خاص منبع و مرجع فکری اصلی خود قرآن است قرآن حافظش خود خداست و تحریف ندارد-نحن له الحافظون-تحدی گر و مبارزه طلب است و از نظر خودش بی مثال است حتی در حد چند آیه تقابل با آن امکان ندارد علوم به تفضیل در آن بحث شده و هیچ تر و خشکی نیست که در آن نیامده در ضمن آیه ی من یقرض الله قرضا حسنا را داریم که خداوند در جوابش مال را اضافه می کند یعنی قرض باعث کم شدن مال نیست و برعکس ربا که علی الظاهر باعث افزایش مال باعث کاهش آن است و مفهوم برکت وجود دارد قرآن بزرگترین ناراحتی اش و موضوع گله اش در آخرت محجور بودن خودش است در مورد واقعه ی عاشورا نیز دقیقا همین موارد وجود دارند.یا موارد بدر ابابیل یا شنهای طبس مثالهای دیگری اند که نشان از این است که اصل دفاع گر خود خداست البته همه ی اینها به معنی احمقانه و بدون فکر کارکردن نیست یا مثل بنی اسراییل بگوییم تو و خدایت بروید جنگ ما اینجا می نشینیم بلکه این به معنی این است که اوامر آنها قابل اطاعت است پس اگر در همان آیات امر به علم و عقل به دانش یا توجه به آیه و داستانی یا اجرای حکمی دارد پس نباید ترسید راه درست و مطمین است البته اگر خود قرآن را برای هدایت و خدا بخواهیم اما اگر بخواهیم نور مبین را به جای تدبیر تفسیر به رای کنیم کتاب هدایت کتاب فتنه می شود نه هدایت وگرنه همان کتاب دست علی همان کتاب دستان معاویه است که سر نیزه هم رفت یا همان کتابی است که یزید با آن امام حسین را خارجی خواند؟!؟!؟! امروزه هم لباس کربلا را برای مبارزه با خودش تن می کنند مثل حریان شیعه انگلیسی جریان شیراری ها.بگذریم و از بحث دور نشویم در اسلام حتی در جنگ هم هیچ شکستی وجود ندارد درست است که در اسلام و جنگ اسلامی هدف مردن نیست و مرگ در هر صورتی مصیبت است اما دعاکردن برای شهادت یک دعای بزرگ و شهادت یک افتخار است و اساسا اصلا مرگ نیست و یک هنر برای مردان خداست.این موضوعات و معانی به هیچ وجه من الوجوه با هیچ رویکرد غیردینی حتی از جنس دینی حتی قابل دستیابی نیست.اتفاقا در اسلامِ شهادت طلب،سلامت و امنیت بزرگترین و مهمترین و پایه ای ترین نعمتهای الهی محسوب می شوند حتی اگر مخفی باشند و نامحسوس.البته امروزه با وجود این همه توطیه دشمنان در منطقه این دو نعمت کاملا مشهود است و به دلیل وجود جمهوری اسلامی ایران با شاخصه ی خاص ولایت مطلقه فقیه است.اساسا نظام جمهوری اسلامی ایران قرار است الگو باشد و در همه ی جهات خاری در چشم استکبار باشد تقیه قوانین خاص خود را دارد و کلی نیست و شرایطی را می طلبد بلکه اساس کار تبلیغ و روشنگری و صدور انقلاب به صورت انقلابی و جهادی است اتفاقا جامعه همه ی جهان و تمام مستضعفین است علل الخصوص در همان جامعه های هدف در دل حکومتهای طاغوتی آنهم بدون ترس از  شکست یا بی تاثیری یا مورد رصد قرارگرفتن وسانسور و جاسوسی و ترور  دشمن .دقت کنید هدف بدون تغییر است اینها ابزار ضربه ی دشمن است و باید مراقب بود نه اینکه به دلیل ترس از آرمانها کوتاه آمد امروزه به صورت کاملا آشکار و نه پنهان تمام کفر در مقابل تمام نور و ایمان قرار دارد.حتی در نظام سلطه افشاگریهایشان نه به خاطر اخلاق بلکه عمدی و به خاطر عادی سازی این امور بین مردم و ایجاد قدرت و سرکوب روحیه ی جهادی مردم و یا شناخت توده های موافق و مخالف و سرکوب آنان انجام می شود و همین ها را نیز برنامه ریزی می کنند و جهانی را بازی می دهند به دشمن حتی در دشمن سازی اش هم نمی توان اعتماد کرد چه برسد در ارکان دیگر دوست و دشمنی فقط براساس امانت انسانیت توحید و عدالت خواهی و استکبارستیزی است اتفاقا وقتی کوتاه بیایم آنها قوی تر عمل می کنند ما همین الان هم در جنگیم جنگ غیر قابل انکار است اتفاقا ابعاد آن از جنگهای معمولی خیلی بیشتر است خیلی خیلی بیشتر است جنگ در قاموس خلقت تعریف شده و خیر و شر در ستیز اند و این در هیچ پایگاه بشری تعریف نشده بلکه در نهاد خلقت بوده هست و خواهد بود خواه ناخواه دشمن دشمنی می کند چه بخواهیم چه نخواهیم با تمام قوا هم دشمنی می کند و هیچ وقت هم از هیچ خواسته اش کوتاه نمی آید و از دشمن فقط انتظار دشمنی می رود چون ذاتش براساس تبدیل نعمت الله و شیطان شکل گرفته 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۰


کلیات انرژی درمانی و کلید واژه برای تحقیق بیشتر

علوم پایه انرژی درمانی

علومی که در این حیطه به عنوان پایه مطرح می شوند عبارتند از بیوفیزیک،زیست اطلاعات،الکترونیک،ریاضی کاربردی،زیست شیمی،پزشکی

انرژی درمانی مشترک بین خود درمانی و غیر درمانی است و خود درمانی شامل تلقین درمانی و انرژی درمانی است

فیزیک

اساس فیزیک کوآنتومی است نه نیوتونی همان قانون معروف انیشتین درباره نور.نظریه ی اینکه یک جسم در یک نقطه نیست بلکه لرزش و ارتعاش دارد بلکه تمرکز دارد اما هاله دارد که اساس آن را پروفسور حسابی تحقیق کرده است. ماده از جرم و انرژی (الکترون)و انرژی از  اطلاعات و انرژی(مغناطسیسی،نوری،گرمایی)--معنویات-طب سوزنی –فیزیوتراپی اشتباه است-غیر واقع گرا و ماوراطبیعه-معجزه-حوزه موثر است

روش کاربردی ارسال موج توسط دستگاه یا دارو  برای جبران و تکمیل خلا موج ناقص است تا به حالت سلامت برگردد

 


همه ی علوم در 5 حس نمی گنجد رشته های سد راه ریاضی محض و فیزیک محض-چیزهای بیهوده را فرا نگیرید تا این علم مورد خطر قرار نگیرد-همه چیز را بسازید-فیزیک کوآنتومی نه نیویتونی و E=mc2

پنج حس مهم است ولی حس ششم لازم است-مرتاضها حقیقی اند –کلاسیک نباشید-هیتلر عامل آن بود

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۶


فانتوم

پدیده ی فانتوم بر اساس تطابق روح و جسم از هفت ساعت تا هفت روز می باشد این برای احیا می باشد یک نمونه جالب تحقیق کردن درباره ی آمار افرادی است که پس از تشخیص و تایید مرگ بر اساس علایم احیا در زمانهای گوناگون همچون سردخانه دوباره بازگشته اند یا در طبیعت بحث فریز شدن مطرح است که البته دقیق در مورد این موضوع و ارتباط آن با فانتوم و یا خواب موقت تحقیق نکرده ام

جدایی نسبی روح از بخش بدن مثل شش-بختک-که در اثر حمله نیروی منفی نیز امکان دارد یعنی تحت قدرت شبکه منفی قرار گرفتن نیز باعث این اتفاق می شود مسایل بازیابی و بازتوانی بدن بعد از سکته مثالهای کاربردی از این قضیه است

شاید بحث خیلی خیلی سنگین باشد اما از لحاظ نظریه ای امکان زنده کردن مردگان وجود دارد با این روش که برای بعد جهان مجاز می توان از طریق مبانی ژنتیک و شبیه سازی اقدام کرد و در زمان ارایه حیات کامل به جسم در هر زمانی با احضار روح متوفی در همان کالبد اقدام نمود موارد دیگر نسبی مثل بخشهای مصنوعی بدن با قابلیت حس یا حتی روباتهای هوشمند به عنوان کالبد به جای بخورات در احضار دور از ذهن نیست و شاید عملی هم شده باشد

با توجه به روند کلی ارایه شده طرحهای کاربردی برای بحث انسان در چند سطح بحث می شود بحث سلولی بحث اندام ها و دستگاهها و بعد بحث روح در حالت کلی منیت در وجود فرد و روح تعریف می شود از نظر ژنتیکی با توجه به مورد به دنیا آمدن عیسی و یحیی می توان در بحث ژنتیک برای افراد بالغ (بعد لقاح)بروز و بیان ژنها و مدیریت آنها را مد نظر قرار داد و اینکه ما اساسا چیزی به نام جهش ژنتیکی نداریم بلکه تغییرات هدفمند خواهیم داشت که آن را نیز این بار خودمان مدیریت می کنیم و اساسا تنها طرح عملی اینویووی ارایه شده است برای فرزندان جدید حتی انتخاب اینکه فرزند چه وجودی داشته باشد نیز از طریق اینویوو قابل طرح است مسایلی مثل دعای خواستن فرزند صالح که کاملا احاطه بر روح خواهد داشت مبین این موضوع است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۵


فصل 12

سیستم کنترل کننده بدن

این نوع سیستم از هشت غده تشکیل شده است که عبارتند از:

غده هیپوفیز،تیرویید،پاراتیرویید،تیموس،آدرنال،لوزالمعدع،بیضه در مردان و تخمدانها در زنان.

این غدد موادی بنام هورمون در خون ترشح می کنند.هورمونها پیام آوران شیمیایی متحرک در خون هستند.در نهایت تمام اطلاعات در بدن به غده هیپوفیز بازمی گردد.

هیپوتالاموس مرکز حیاتی ترین غریزه زیست شناختی یعنی غریزه تولید مثل است.

برای مثال،تولید مثل در بدن زن با پیدا و پنهان شدن ماه ارتباط دارد.هر بیست و هشت روز یکی از تخمکها در تخمدان رها می شود.دوران رسیدن تخمک و آزاد شدن آن و سفر از تخمدان تا رحم و آماده شدن رحم برای دریافت اسپرم و در صورت عقیم ماندن تخمک،پاکسازی مخاط این دیواره همگی توسط مخلوطی از هورمون ها کنترل می شود و مرکز کنترل همه امور بدن باز به مغز ختم می گردد.

کم کاری یا بیماری در هر غده موجب اختلال در کار سایر غدد می گردد و مغز بلافاصله آگاه می شود و حاصل این اختلال بر سلامتی انسان اثر منفی می گذارد.

هر غده به یکی از مراکز چرخش انرژی در بدن (چاکرا) مربوط می گردد.با تمرین انقباض و فعال شدن آن حوزه از انرژی،اثرات ظریفی روی مغز و غده هیپوفیز و همچنین هیپوتالاموس ایجاد می شود.در نتیجه این تحریکات،گرفتگی و اسپاسم نواحی لگن خاصره بر طرف شده و در حالت آسایش  و راحتی قرار می گیرد.

بدین ترتیب تمرکز و انقباض نواحی لگن خاصره یعنی عضلات مخرج و انتهای روده بزرگ و مقعد،همچنین دنبالچه و دستگاه تناسلی و اعضای ادرار و اندامهای جنسی و ایجاد کنترل بر اعمال ادرار و مدفوع (با توجه به اینکه این حرکات و پمپای انریی در جنوبی ترین قسمت بدن رخ می دهد اما بر روی شمالی ترین نقاط بدن در مغز تاثر می گذارد) در کلیه اعمال حیاتی و وظایف سیستم  اعصاب و غدد تاثیر مثبت  دارد.پس از اتمام مراحل پمپای،اثرات آن بر روی سیستم خودکار یا سمپاتیک پدیدار می شود،یعنی رشته اعصاب پاراسمپاتیک یا اعمال ارادی بر رشته اعصاب سمپاتیک یا خودکار بدن تسلط یافته و در نتیجه احساس استراحت و آرامش عمیق در بدن ایجاد می شود و نتیجتا امواج آلفا از مغز صادر می گردد.در مراحل پیشرفته تر به صدور امواج تتا و دلتا نیز منجر می گردد و چون در حالت بیداری این اعمال بطور ارادی صورت پذیرفته،حالت خلسه و بی ذهنی کامل رخ می دهد.

با تصفیه انرژی پرانیک در قسمت لگن خاصره،انریی پتانسیل (نهفته در ماده) آزاد می گردد و72/000کانال انتقال انرژی نیز در بدن وجود دارد که در اثر انقباض فعال می شود و توسط تکرار اذکار و اسماء الهی به سمت مخارج حروف جاری می گردد و از درون شخص به سمت جهان جاری و ساری می شود.

در حین حرکت در نادیها در داخل بدن همه ی آن انرژیهایی که در کانالها یا نادیها رسوب کرده و کانالها را مسدود نموده یا گره های انرییهای مانده ای که تولید بیماری و غده و سرطان نموده را به حرکت در می آورد و پاکسازی می کند و بدن را کاملا شستشو داده و حالت فوق العاده خاصی ایجاد می نماید.

برخی از دراویش در چنین حالتی به درون آتش می روند یا آتش گداخته را بر زبان خود می گذارند و یا با شمشیر و تیغ،سر و بدن خود را می برند و حتی قطره ای خون از محل بریدگی جاری نمی شود.

در چنین حالتی یک جریان برق خفیف یا حتی قوی در بدن احساس می شود که گاهی صدای آن نیز شنیده می شود و این همان ارتعاشات کنترل شده است که با آگاهی الهی وصلت خورده و جاری می گردد.

پاکسازی نادیها یا کانالهای انرژی هنگامیکه شخص مشغول تکرار اسم الهی است و به هیچ چیز توجهی ندارد،دیگر به سیستم اعصاب و مغز و غدد فکر نمی کند و سعی بر انقباض ناحیه میانی بدن دارد.او خود به خود تنفس عمیق تری انجام می دهد که هم میزان هوای که به ششها و ریه وارد می کند افزایش می یابد و هم تنفس معمولی خود را که به طور روزمره ناقص و در ناحیه گلو و سینه انجام می گیرد را به داخل شکم و اطراف ناف هدایت می نماید.این حالت (تنفس معمولی) ممکن است به خم و راست شدن شخص بینجامد.حتی امکان دارد شخص بصورت نیم خیز قرار گیرد.همین حرکات (ناشی از تنفس معمولی) سبب فشار به مهره های ستون فقرات می گردد.

هرچه حجم هوای تنفس شده در بدن افزایش یابد کانالهای انریی بازتر شده و انریی حیاتی یا پرانای بیشتری در بدن ذخیره می شود.در ابتدای امر که شخص شروع به ذکر نام الهی می کند و مبتدی است ریتم و هارمونی و هماهنگی لازم را که تنفس با تکرار کلام دارد را نمی شناسد ولی به مرور زمان،و با مدتی تمرین،خود به خود با این مقوله به طور عملی آشنا می شود.به مرور زمان با افزایش حجم هوای تنفس شده به درون در حوالی ناف حبس دم صورت می گیرد.پرانا یا انرژی حیاتی ذخیره شده در کانالهای انرژی آنقدر موجود هست که شخص نیازی به نفس گیری مجدد احساس نمی کند یا تعداد نفس گیری بین اذکار کمتر شده و در بین دو تنفس تعداد بیشتری از اسم الهی را بدون نیاز تنفس تکرار می نماید. این عمل سبب می شود انرژی حاصل از نام الهی مستقیما به سمت خارج نشود و در مراکز بخصوص انرژی وارد شود و ارتعاشاتی ایجاد نماید که موجب شارژ آن باتریها در بدن می گردد و قدرت و سلامتی بدن را تضمین نماید.

بطور کلی بیماری با مسدود شدن کانالهای انرژی در نقاط مختلف بدن رخ می نماید.ابتدا انرژی در نقطه ای خاص در بدن از ارتعاش و حرکت باز می ایستد و از فرکانس آن یا درجه نورانیتش کاسته شده و کم کم به یک گره تاریک تبدیل می شود.اگر نتوان با شستشوی درون بدن بوسیله انرژی،این تاریکی و گره را بازنمود بیماری شدت بیشتری یافته و شخص در آن اندام خود احساس درد و ناراحتی می کند.

افراد روحانی که انریی های روحی و روانی خود را به شدت تقویت نموده باشند می توانند حتی با دست کشیدن به بدن بیمار و یا هاله اطراف او و یا حتی از راه دور با قدرت فکر خود بیماران را شفا دهند.

بدین ترتیب،درک این مطلب مهم است که تمام این حالات بین دو قطب مثبت و منفی در بدن یا دو نیروی متضاد صورت می گیرد که در مکتب چینی و در فلسفه تاتوا،ِ«یین و یانگ»خوانده می شوند و همانطور که خداوند در قرآن کریم فرموده که ما شما را به صورت زوج آفریده ایم،جهان ترکیبی از تعادل دو نیرو است و آگاهی و شناخت در عرصه تضاد این دو نیرو حاصل می شود.مثبت و منفی،سیاه و سفید،ماه و خورشید،مذکر و مونث،مرد و زن،روز و شب،که اگر یکی از این دو طرف وجود نداشته باشد طرف دیگر نیز ناشناس باقی می ماند و ارزش و اعتبار یکی بدون وجود آن دیگری مفهومی ندارد.ترکیب صحیح و تعادل نیروهای یین(مونث) و یانگ(مذکر) در بدن نیروی سومی ایجاد می کند که نیروی جی نام دارد.این نیرو در ایران باستان همان نیروی کی نامیده می شد و هرکس این نیرو را به همراه داشت دارای فروهر یا نیروی پاکان بود و شایسته پادشاهی و فرمانروایی بر مردمان مانند کیخسرو و کیکاووس.

در فلسفه یوگا کانال انرژی منفی یا ماه را آیدا و کانال انرژی مثبت یا خورشید را پنگالا می نامند که هر دو جنبه های متضاد پرانا محسوب می شوند و از ترکیب انرژی های آیدا و پنگالا،انرژی عالی تری حاصل می آید که در سوشومنا به سمت بالا حرکت کرده و همین نیروی عالی مدنظر و مطلوب یوگی ها می باشد.این نیرو را کندالینی یا نیروی مار خفته می نامند.

پرواز خستگی ناپذیر،غلبه بر مرگ،جوانی و جاودانگی،بخش اندکی از تواناییهای فردی است که به این نیرو دست یافته باشد.

در کتاب دبستان المذاهب که مرجع مکاتب قدیم ایرانی است نیز از کانالهای انرژی با نام مینا،مهنا و مانا یاد شده است.

طب سوزنی نیز که یک سیستم شفابخش چین باستان بوده،کانالهای عبور انرژی را که در مکتب یوگا،نادی نامیده می شود مطرح می سازد و به مدارهایی می پردازد که امتداد مسیر انرژی در بدن هستند و مری دیان نام دارند و وظیفه این مدارها حمل و انتقال نیروی چی یا کی به تمام نقاط بدن می باشد.در سیستم شفابخشی وسیله طب سوزنی تاکنون 60 مسیر مورد استفاده قرارگرفته که 12 مدار اصلی و 8 مدار فرعی آنها مهمتر است.

هر مدار انرژی در ارتباط با نقاطی روی بدن می باشد که وقتی آن نقاط با سوزنهای مخصوص تحریک شوند با جاری شدن انرژی در آن مدارها،سلامتی به بدن باز می گردد.

دو مجرای خاص انرژی که یکی ادراک و دیگری رهبری کننده نام دارند مخازن نیروی چی هستند و انرژی را به همه نقاط بدن می رسانند.مجرای ادراک همان کانال نیروی یین(مونث) است و مجرای رهبری کننده، کانال یانگ(مذکر)است.

چرخ ها یا مراکز انرژی

شبکه حاصل از مخلوط همه انواع این مری دیان ها،شبیه یک شبکه توری مانند،جریان دایمی چی را در بدن هدایت و توزیع می کند.این شبکه تور مانند که شبیه رشته های بافته شده درخشان و در هم تنیده مشاهده می شود همان بدن انرژیایی موسوم به بدن پرانیک است.

هنگامیکه این مدارها در نقاط خاصی با هم برخورد پیدا کنند و نقاط اشتراک داشته باشند مکانهای خاصی را ایجاد می کنند که حالت حوزه یا ناحیه هایی را مشخص می کننند که چون از چند کانال مختلف انرژی یا پرانا دریافت می کنند مانند حوضچه انرژی می شوند و درخشان تر از نقاط دیگر بدن می باشند و دارای یک حرکت گردابی مانند هستند.وقتی در حالت کاملا عادی و ضعیف باشند مانند دایره های درخشان به قطر 5 سانتی متر به نظر می رسند که پیوسته در چرخش هستند اما در هنگام شارژ و قوی شدن بصورت حوضچه های انفجاری از نور هستند که مانند خورشید می درخشند.

این مراکز انرژی های جاری و روان را چرخ ها یا چاکرا نیز می نامند و تعداد این نقاط مشترک نادیها یا مری دیانها در بدن انسان 21 نقطه فرعی می باشد و هفت ناحیه اصلی که از همه مهمتر هستند.

هفت مرکز یا هفت اورنگ

1-چرخ اول:در یوگا با نام مولادهارا یاد می شود.به شکل قیف مانند و دهانه آن به سمت زمین است.در حالت سلامتی در جهت عقربه های ساعت می چرخد و انرژی می گیرد.با عنصر خاک در ارتباط است و وابسته به  عملکردهای استخوان و ماهیچه در بدن است.رنگ آن در چرخه طیف رنگین کمان قرمز است و میل به زندگی،خود پرستی و حب ذات و مادی گرایی از این چرخ ایجاد می شود.در صورت اختلال در این مرکز،سرعت و جهت چرخش آن تغییر کرده،اگر بیش از حد کار کند و سریعتر بچرخد،موجب غرور و خودخواهی،پول دوستی و ظلم و ستم کردن می شود.و اگر کند بچرخد یا خلاف عقربه ساعت کار کند سبب پوچی و بی انگیزگی،بی علاقگی به زندگی،میل به خودکشی می گردد.در حالت شدت،عقب افتادگی ذهنی ایجاد کرده و شخص منگل و کودن می شود.

2-چرخ دوم:در یوگا با نام سوادهیستانا به معنای خانه جهل می باشد.به شکل قیف دو طرفه است و از دو طرف بدن هم در سمت ستون فقرات و هم در جلو دیده می شود.تحت تسلط ماه است و با عنصر آب مربوط می باشد.اندام بدن که در ارتباط مستقیم با این مرکز می باشد آلات تناسلی، رحم در زنان و پروستات در مردان،اندام دفع، کلیه ها،مثانه ،حالب ، میزنای و دیگر اعضای مربوط به این قسمت از بدن است.وابسته به امیال جنسی می باشد.مرکز میل جنسی در سمت جلوی بدن است و در سمت پشت توان جنسی را مشخص می نماید.از نظر ذهنی و روانی در ارتباط با جنس مخالف و میل به روابط زناشویی و تولید مثل و لذتهای مشترک بین انسان و حیوانات است.در سریع و کار بیش از حد،شخص شهوتران و عیاش،فاسد و ولخرج می شود.و در حالت صورت چرخش کم کاری و کند چرخیدن و یا بر عکس کار کردن،بی میلی به جنس مخالف و میل به تجرد و خسیس بودن ایجاد می کند.

اگر دریکی از دو سمت بدن،یکی از دهانه قیف ها تندتر یا کندتر کار کند،منجر به بروز اختلال در بدن شده و شخص همجنس گرا (هموسکسوئل) می گردد.اگر سمت جلو تندتر کار کند(در هنگام عمل ارضای جنسی )شخص فاعل و اگر در سمت ستون فقرات تندتر بچرخد شخص مفعول واقع می شود.

بطور کلی هر مرکز دارای ذخیره حافظه است و عملکردها و کارماهای منفی افراد در این مرکز ذخیره می گردد.

3-چرخ سوم،در یوگا به مانی یورا معروف است به معنای شهر جواهر و امنند چرخ دوم،قیف دو دهانه به سمت جلو و ستون فقرات است.در سمت جلو تقریبا روی ناف،زرد رنگ،وابسته به خورشید است و در ارتباط با عنصر آتش و به اندام گوارشی و لوزالمعده مربوط می شود.به طور معمول از لحاظ ذهنی بر توانایی و اقتدارریالقدرت منطق و تفکر تسلط دارد.اگر بیش از حد و تندتر بچرخد شخص وراج،زورگو،باجگیر و لات می شود.و اگر کندتر از معمول کار کند بی حوصلگی،کندذهنی،بزدلی و بلاهت در شخص ایجاد می نماید.

4-چرخ چهارم:در یوگا با آناهاتا معرفی می شود و به معنای صدای بی صدا است. در سمت جلوی بدن بر جناق سینه واقع شده و به رنگ سبز و با عنصر باد مربوط می باشد.وابسته به سیاره زهره است.اندام مرتبط با این مرکز قلب،جریان خون،سیستم ایمنی،غدد لنفاوی و غده تیموس است.مولد عشق و عاطفه است. در حالت معمولی هویت درونی شخص و درون نگری را ایجاد می کند.بیش از حد کار کند منجر به بی غیرتی و عدم تعصب،تزلزل در عشق و بی ثباتی را سبب می گردد و در کم کاری و کند چرخیدن دلیل قساوت و شنگدلی،تندخویی و میل به قتل و کشتار می گردد.

5-چرخ پنجم:در یوگا ویشودهی به معنی صوت آغازین است.به رنگ آبی آسمانی و وابسته به اتر است و به سیاره عطارد مربوط می گردد.از نظر فیزیکی با ریه،اندام تنفسی،گلو،نای و حنجره،زبان و پوست و همچنین با غدد تیرویید و پاراتیرویید در ارتباط است.از بعد ذهنی و روانی میل به ارتباط با سایرین،لذت بردن از کار و محیط و اطرافیان و حضور در اجتماع را در فرد ایجاد می کند و شخص علاقمند به فراگیری علوم غریبه می باشد.وقتی بیش از حد کار کند،شخص پرحرف و وراج می گردد و با زخم زبان زدن و فحاشی و ایراد گرفتن زندگی را بر خود و دیگران زهر می سازد.و در صورت کم کاری،موجبات لکنت زبان و گریز از جامعه و انزواطلبی شده و شخص با نارضایتی از زندگی،عمر را سپری می کند.

6-چرخ ششم:در یوگا با آجنا چاکرا معرفی می گردد و مقدسترین مرکز انرژی است.تقریبا روی غده هیپوفیزو بین دو ابرو قرار دارد.از لحاظ فیزیکی با اعصاب جلوی سر،چشم چپ،شنوایی و لامسه مربوط است.رنگ ارتعاش آن نیلی رنگ و در بعضی مواقع بنفش است و به سیاره مشتری و اورانوس وابسته است.به عنصری وابسته نیست.از نقطه نظر روانی،بخشایش و روشن بینی مادی و ماورایی در شخص ایجاد می کند.در صورتی که بیش از حد کار کند کینه جویی و خشم و نفرت،دیدن اشباح و ارواح و اجنه، تصمیمات عجولانه ومیل به فالگیری و کنجکاوی بیش از حد را موجب می گردد.و در حالت کم کاری و کندی،چشم شوری،بی قید و بند بودن و بی خیالی و بدون فکر برای آینده بودن را ایجاد می کند.

7-چرخ هفتم:در یوگا ساهاسارارا نام دارد به معنای نیلوفر هزارگلبرگ،گاه به رنگ سفید و گاهی بنفش و اناری است.وابسته به کیوان (زحل) و نپتون است.در مرکز فرماندهی بدن واقع شده و به غده پینه آل در مغز مربوط است و با اعصاب کل بدن در ارتباط مستقیم می باشد.در حالت عادی،شخص معنوی،علاقمند به بهبود اجتماع،بخشنده و بزرگوار و معتقد به حوزه های کیهانی است.در صورت تند کارکردن شخص را علاقمند به ساحری و جادوگری،ارتباط با اشباح و ارواح و موجودات غیرارگانیک،مدیوم قوی،سلطه شدید بر اشخاص می کند.در حالت کند کار کردن بی اعتقادی به خداوند،تنگ مظری ایجاد نموده و شخص،بی اعتنا به مابعدالطبیعه و مذهب و فلسفه،مادی گرا و دارای منطق خشک و بازاری مسلک می گردد.

پاکسازی جسم همزمان با پاکساری روح زمانی اماکن پذیر است که ذخیره پرانا در بدن افزایش یابد و ناخالصی ها و رسوبات کانالها خارج شود و گره های تعلقات و وابستگی ها به طور کامل باز شود.عقده ها یا گره ها می تواند بیانگر تعلقات شخصی و دنیوی و مادی شخص و یا مربوط به مادر و پدر و دوستان و مردم و یا در ارتباط با حالات روانی و عاطفی و احساسی باشد که در صورت عدم پاکسازی به بروز بیماری منجر می گردد.به هر حال،انقباض جسمی و  فیزیکی در بدن،منجر به اقباض روحی می گردد یعنی دیگر ِ لایه ها یا بدنهای لطیف تر نیز دچار دچار انقباضاتی می شوند که ارتعاشات قویتری را در خود نشان می دهند و انرژی حیاتی ظرفیت بیشتری پیدا می نماید.

این انرژی ها که از بدن ساطع می شوند به کدام سو می روند؟

پس از رهایی فکر از توهمات و پندارهای روزمره و ایجاد امواج آلفا و تتا و ورود به خلسه،بدن در حالتی قرار می گیرد که در اثر حرکات خفیف و ظریف قلب و تاثیر ارتعاشات بر ماده ژله مانند مغز،امواج مسطحی بوجود می آید که حالت  الکتریکی و صوتی داشته و در استخوان جمجمه لرزش ایجاد می کنند.این امواج در تمام حفره ها و مایع درونی مغز و نخاع و کاسه سر و بطنهای جانبی مغز نفوذ کرده و در آنجا امواج ایستاده را فعال نموده و ضربان قلب و عضلات آن کندتر نموده و صداهای درونی قابل شنیدن می گردند.این ارتعاشات سبب ماساژ لایه های مختلف در مغز شده و به تدریج سلولهای خفته مغز را بیدار می سازد.

ضربان منظم مغناطیسی مغز در حالت آرامش و خلسه 7 بار در ثانیه است که مشابه ضربان مغناطیسی کره زمین است و این همان امواج بین آلفا و تتای مغز است و مرز بین خواب و بیداری است. در چنین حالتی زمان،زمان خلاقیت و آفرینندگی است.با ضربان مغناطیسی 7 دور بر ثانیه مغز می توان جهت ارتباط و صدور و یا دریافت اطلاعات با محیط اطراف تا هر فاصله استفاده نمود.نتیجتا ارتباط با بدن نامریی ششم و هفتم در چنین حالتی اماکن پذیر می باشد.

........دیگر سخن

و اینک راز عدد هفت،اتحاد با آسمان و ساکنان آن است.ارتباط با صورتهای فلکی و جستجوی آن موجودات طلایی که قرنهای پیش از این از این دیار رفته اند.انسانهایی که مس وجود خود را در کوره کیمیاگری این جهنم سوزان به فرکانسهای عالی تبدیل نمودند و جامه خاکی را دریدند و پرواز کردند......

آدم اشرف مخلوقا است.شریف ترین عضو در مجموعه موجودات عالم است.آدم،علمی را آموخت که هر یک از موجودات،حتی فرشتگان از ادراک آن عاجز ماندند و بدین سان بار امانتی را بر دوش کشید که برابر با مسئولیت اداره کل کائنات بود.او معلم فرشتگان در مدرسه الهی است زیرا اسماء الهی را آموخته است.

برای انسانی که در این ورطه بیکرانه،با کوله باری از امانتهای گذشتگان در وادی های ناشناخته،خستگی ناپذیر طی طریق می کند.....

تقدیم به مولایمان حضرت صاحب الزمان (عج)

آیات اسم اعظم الهی را فرا گیرید زیرا دروازه ای است گشوده به سود نور.

پنج آیه از قرآن مجید است که با کلمات الله لا اله الا هو شروع می شود عبارتند از:

سوره بقره آیة الکرسی:الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه و لا نوم له ما فی السموات و ما فی الارض من ذی الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشی من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات و الارض و لا یوده حفظهما و هوالعلی العظیم لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقدستمسک بالعروةالوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفرو اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون

آل عمران آیه 2و 3 :الله لا اله الا هو الحی القیوم نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان.

سوره نساء آیه  87 :الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامة لا ریب فیه و من اصدق من الله حدیثا.

سوره طه آیه 8 :الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی.

سوره تغابن آیه 3:الله لا اله لا هو و علی الله فلیتوکل المومنون.

باذن الله و به نیت عدد نام هو که اسم ذات است،هر روز 11 بارخوانده شود.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۲