سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست


اگر بخونید ممنون می شم
اگر بخونید و نظر هم بدید خیلی بیشتر ممنون می شم

توضیحات بیستر در بخش های درباره من و تماس با من در نوار بالای وبلاگ قابل مشاهده است
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۶ آذر ۰۳، ۲۳:۱۹ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    😂👌

۳۶۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ق.ظ

فصل یازده انرژی اذکار-معرفت پنهان


فصل یازده

معرفت پنهان

سیستم اعصاب بدن

به طور کلی در بدن انسان به دو بخش اساسی تقسیم شده است.

1-سیستم اعصاب مرکزی:شامل مغز و نخاع.

2-سیستم اعصاب محیطی:که بیرون از جمجمه و ستون فقرات قرار دارند و بر سه دسته اند:

الف)موتور عصبی ب)موتور حسی) ج)سیستم اعصاب خودکار (اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک) بدیهی است مسیر انتقال پیام از مغز توسط نخاع صورت می گیرد و فعالیتهای پیچیده مربوط به هم ذهن و هم جسم را منظم می سازد و تمام وظایف  اعضا بدن را بر حسب جنبه های مختلف اداراکات عالی مانند شعور،آگاهی،فکر،احساس و تواناییهای عضلات تفکیک می نمایند.

موتور عصبی:انتقال پیام از مغز به سایر قسمتهای بدن را بعهده دارد.

موتور حسی:برعکس موتور عصبی،انتقال پیام از اندامهای بدن به مغز را عهده دار است.

سیستم اعصاب خودکار:وظایف غیر ارادی بدن (سمپاتیک) مانند ضربان قلب، فشار خون ،مراحل گوارش و فعالیت غدد داخلی را نظم می دهد.این حرکات در اختیار و کنترل ما نیست اما به شیوه ای خاص می توان این حرکات را تحت کنترل قرار داد.

فشار،هیجان و احساسات قوی،سیستم سمپاتیک را وارد به صحنه عمل می سازد.اما در زمان استراحت و خونسردی سیستم اعصاب پاراسمپاتیک فعال می گردد.

بافت اعصاب پاراسمپاتیک به احساس آرامش،ریلکس و وانهادگی ناحیه گردن و لگن خاصره در ستون فقرات ارتباط دارد.با تحریک اعصاب لگن خاصره نه تنها آن ناحیه منقبض می گردد بلکه رشته عصب پاراسمپاتیک بر عصب سمپاتیک تسلط می یابد یعنی سیستم خودکار بدن که قبلا در اختیار ما نبود،در حالت کنترل در آمده و نیاز به استراحت عمیق ذهن و بدن احساس می شود.

پس سیستم خودکار سمپاتیک،هر تغییر درون بدن را بررسی می نماید و با اجرای تمرین انقباض جدار درونی بدن،تغییر پیدا می کند.

کنترل آگاهانه سیستم اعصاب،مهمترین وظیفه است.معرفت و راز و رمز این کنترل در لگن خاصره نهفته است.

هنگامیکه این انقباض توسط اذکار الهی صورت پذیرد،از پایین ترین بخش مرکز بدن یا ستون فقرات یعنی مقعد و آلت تناسلی ارتعاشات را به سمت بالا به جریان می اندازد.از مرکز اراده (ناف ) و مرکز دانایی (جناق سینه ) عبور داده و به مخارج حروف هدایت می نماید و همین جریان درونی،سبب همسوتر شدن جریانهای گردابی داخلی بدن به سمت گردن و سر می گردد و جریان مغناطیسی قطب نمای درون بدن را به شدت تقویت نموده و از قسمتهای بالای بدن یعنی از دهان و بینی و چشم و فرق سر به سمت بالا فوران می کند و در نتیجه چون فواره ای عمل می کند.هاله اطراف بدن را تقویت نموده و سوراخها یا آسیبها و صدماتی که ممکن است در هاله موجود باشد را ترمیم می نماید.

رشته ها و تارهای نورانی

قبلا با لایه ها و بدنهای لطیف انسان آشنا شده و آنها را بررسی نمودیم.از بدن انرییایی ما دایما رشته اه،تارها و نخهای نورانی ای در فضای اطرافمان ایجاد می شود.

عارف وارسته همواره با کنترل امیال و خواسته های خود سعی بر ارتباط هرچه بیشتر با خداوند  نیروهای الهی دارد و اجازه نمی دهد که از وجودش هیچگونه تاری خارج شود مگر نهایتا جهت کمک و یاری و یا همدردی یا شفا. که همه این موارد نیز جز با اجازه و اذن الهی باید صورت گیرد.برای کسانیکه چشم بصیرت دارند و این جریانات را رویت می کنند،بسیار سخت و طاقت فرسا است که دایما جریانات انریی های آلوده بین مردمان را ببینند و به روی خود نیاورند و بی تفاوت از آنان بگذرند.

بررسی و توضیح این جریان فقط و فقط به این علت انجام می پذیرد که مواظب افکار و پندار و کردار خود باشیم و هرگز از حضور در پیشگاه خداوند غافل نباشیم و همواره او را شاهد و ناظر اعمال خود بدانیم.و همچنین مراقب باشیم تا مورد سو استفاده افراد نادرست قرار نگیریم.

انگلهای انرژیایی:انسان برای ادامه حیات ناگزیر به زندگی اجتماعی است و برای رفع نیازهای خود نیاز به برقراری ارتباط با محیط اطراف و دیگر افراد دارد.این ارتباطات غالبا از طریق گفت و شنود و یا مکاتبه صورت می پذیرد.اما این شیوه ها تنها راهای اصلی ارتباط نیست بلکه اساسی ترین نوع ارتباط از طریق انریی است.بین افراد انسان،نوعی ارتباط انگلی وجود دارد که با دادن و گرفتن و تبادل انریی همراه است.در این رابطه شخص می تواند از طریق رشته های نورانی که از مراکز انریی (چاکرا)سر چشمه می گیرند تارهایی به سوی طرف مقابل خود امتداد دهد و از وجود او استفاده نموده و یا بر او تاثیر بگذارد.

معمولا هر چاکرا بر چاکرای هم ارز خود تاثیر می گذارد.بدین ترتیب اگر فرد تاثیر گذار را فاعل و فرد تاثیر پذیر را مفعول بنامیم،حالتها و روابط زیر انجام می پذیرد:

-از چاکرای اول به اولین چاکرای طرف مقابل:فاعل رشتهای قرمز رنگ به سوی مفعول می فرستد تا او را تحت تسلط خود در آورد.در حالت مثبت آن،روابط بین مادر و فرزند،و در حالت منفی ارتباط نامشروع بین افراد همجنس برقرار می شود.

-چاکرای دوم:ارتباط فاعل بر مفعول از نوع سواستفاده از رابطه جنسی است و یا تسلط و عشق یکطرفه و انفرادی.در اینحالت برای مفعول،احساس سوزش و خارش شدید در ناحیه آلت تناسلی ایجاد می شود.بین زن و شوهر تا یکسال پس از جدایی این رشته وجود دارد.

-چاکرای سوم:فاعل از موقعیت و امکانات و یا شغل مفعول استفاده می کند.در این وضعیت احساس انقباض در عضلات شکم و یا درد در آن ناحیه برای مفعول رخ می دهد.

-چاکرای چهارم:رابطه عاطفی برقرار می گردد و هیچگونه خطری وجود ندارد.به دلیل بعد روحانی این چاکرا و ارتباط با قلب و مرکز دانایی مجاز و مشروع است.حالت اضطراب و دلشوره داشتن برای مفعول وجود دارد.

-چاکرای پنجم:چنانچه ارتباط کلامی بین دو نفر برقرار شود برای مفعول مانند آن است که شیئی در گلو و حنجره اش گیر کرده است.

-چاکرای ششم:یک ریسمان از چشم سوم فاعل به پیشانی مفعول وارد می شود.نتیجتا فاعل فکر طرف مقابل را می خواند و از ذهنیت او با خبر است.

-چاکرای هفتم:در این حالت فاعل اختیار کامل دارد و مفعول را برده خود می کند.

دو چاکرای فرعی کف دست و کف پا نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرند.در چنین وضعیتی،فاعل،طرف مقابل را واردار به انجام کار با دست و پا و یا رفتن و آمدن می کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۹


فصل 10

چگونگی فعال شدن اذکار در بدن

زن درون و مرد درون:

خداوند در قرآن مجید می فرماید:ما شما را بصورت زن و مرد آفریدیم.

بسم الله الرحمن الرحیم واللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی و ما خلق الذکر و الانثی(سوره لیل).

می دانید آیات قرآنی بطن در بطن،معانی ای دارد که از چشم افراد سطحی پوشیده می ماند و مطهرون و محرمان اسرار الهی قادر به درک لایه های درونی تر این ودیعه الهی هستند.

اینکه فردی فکر کند که در خلقت،انسانها به صورت مردان و زنان شکل گرفته اند یک لایه ظاهری از واقعیت است.بحث عمیق تری وجود دارد مبنی بر اینکه در درون هر مرد نیروی مونثی وجود دارد که هم دلیل خلقت اوست و هم در طی تکامل زندگی،این نیوری مونث به اشکال مختلف خود را نشان می دهد و موجبات ارتقای روحی و روانی او را فراهم می سازد.و در هر زن نیز نیروی مذکری نهفته است.

این نیروی مونث در مردان با چهار نماد مادر،همسر یا معشوقه،خواهر و دختر مشخص می شود و در زنان با چهار سمبل پدر،شوهر یا معشوق،برادر و پسر مطرح می گردد.

هر شخصی که انرژی کافی برای به یادآوری خوابها و رویاهای خود داشته باشد حتما ردپایی از متضاد درونی خود را می یابد.شاید برخی از افراد در خوابها و رویاهای خود با چنین موردی برخورد کرده باشند.

بدیهی است در وجود هر زن یا مردی،ایده آلی وجود دارد.شخص فکر می کند به همسر و همتا نیاز دارد که دارای خصوصیات خاصی باشد.این آرمانی که در سر دارد از کجا نشات گرفته است؟به طور کلی هرکس در درون خود موارد خاصی را مد نظر دارد.چه زنها و چه مردها،همه بدنبال گمشده ای هستند که بتوانند با حضور او به آرامش درونی و تمامیت دست یابند؛یک رفیق راه و یک همسفر خوب و یک محرم دل.اما اکثریت افراد حتی هنگامی که به بهترین یار و همسر و همراه هم که بپیوندند پس از گذشت مدتی احساس کامل بودن نمی کنند.نیاز روحی و روانی خود را همچنان برقرار می بینند.هیچ چیز در باطن آنها بهتر نمی شود.چه بسا پس از چندی احساس زندانی بودن،حقارت و یا بندگی و اسارت داشته باشند.

این گمشده در درون خود ماست.آن نیروی متضادی است که خداوند در عمیق ترین بخش وجود ما قرار داده است.با شناخت و ارتباط با چنین نیروی مخفی می توان به نوعی وحدت وجود پی برد و آن موجود آرمانی ای را که در قصه ها و افسانه ها منتظرش هستیم در درون خود بیابیم.به سالکی که به این نیرو دست یافته است اصطلاحا«نر-زن»نیز می گویند.

زندگی در روی کره زمین با تاریک ترین نوع انرژی ، چنان ما را در بستر غفلت نگاه داشته که حقایق را واژگونه درک می کنیم. عرفا معتقدند مجاز پلی است بسوی حقیقت.این زندگی که ما را اسیر خود کرده،مجازی است.دروغی بیش نیست.حیوانیت و نفس پرستی به جای آدمیت ما را به اسارت خود در آورده است.اصول و قوانین محدود اجتماعی که بر ما تحمیل شده ، حقیقت را در پرده کفر و ظلمت نهان کرده است.اینکه عمری را در بند نفس باشیم و سالهای کودکی را در غفلت و نادانی به سر بریم و تا بخواهیم به خود بیاییم همسری اختیار کرده و به دنبال معاش و کسب روزی باشیم و سالها ،علوم دروغینی را فرا گیریم که نه تنها گره ای از کارها باز نمی کنند بلکه بندهای اسارت ما را به دنیا محکم تر می نماید و تا چشم باز می کنیم کودکانی به دنیا وارد کرده، وادار به همین شیوه زندگی نماییم؟به همین دلایل است که زندگی انسان در زمین تا زیر فلک ماه در تسلط نیروهای منفی و تاریک قرار دارد و حقایق را زیر نقاب کفر پنهان داشته اند.

این امیال نفسانی باید در جهت بهسازی و بهروزی نژاد انسانی جهت گیری صحیح یابد.با شناخت و اتصال به نیروی متضاد درونی یک ازدواج روحانی باطنی در شخص رخ می دهد.این زوج یابی مرحله ای از خود شناسی است که شخص در درون خود دنیای دیگری را می یابد که کشف بسیار عظیمی برای او محسوب می گردد.

از اتحاد نفس با عقل،روح به درخشش در می آید و حجاب تن دریده می شود.

نوزاد نورانی ،راز گل زرین وجود

انسان مجموعه ای است از همه چیزهایی که حیوانات دارا می باشند و در غرایز خوردن و خوابیدن و تولید مثل کاملا از همان قوانینی پیروی می کند که همه جانداران پیروی می کنند.خشم و شهوت و هیجان و احساس،امیال غریزی و ناخودآگاه است و بیشتر وقت و انرژی ما صرف ارضای تمایلات روزمره می گردد.به بیان دیگر در بدن ما نواحی ناخودآگاه و نیمه آگاه وجود دارند که دارای دو مرکز مهم کنترل کننده هستند که یکی در ناحیه بین مقعد و بیضه ها قرار دارد و دیگری در انتهای پایینی ستون فقرات یعنی دنبالچه و پشت استخوان عانه که کنترل فعالیتهای جنسی را بعهده دارند.

با تزکیه نفس و پالایش انرژی در بدن و کنترل باتریها و مخزنهای انرژی و دوری از گناهان که سبب تضعیف قدرتهای روحی و روانی می گردد کاملا مسیرها و خطوط انرژی به سمت مراتب عالی تر ِ وجود کانالیزه می شوند.

در چنین مراحلی شخص از حضور در زمین احساس ملال می کند و قفس تن برایش مانند فشار قبر است. دلتنگی ها و عدم وابستگی به زرق و برق دنیا میل شخص را به عبادت و ذکر متمرکز می کند.خود را در دنیا تنها حس می کند و در حالت جذبه هاب روحانی آرزوی لقاءحضرت دوست را دارد.

از غذاخوردن و خوابیدن و معاشرت با دوستان و نزدیکی و تماس جنسی با همسر خود نه تنها لذت نمی برد بلکه احساس ناخوشایندی دارد.و به همین دلیل،امیال جنسیِ شخص تحت فرمان و کنترل کامل قرار می گیرند.در چنین وضعیتی پرداختن به امور دنیوی و لذات و غرایز تحلیل رفته،شخص حتی با وجود انجام این امور،بیشتر توجه خود را صرف گمشده ای می کند که نمی داند کیست و چیست؟!یک احساس غریب.

در مراحل اولیه فعال شدن ذکر و با استمرار چنین حالاتی در هنگام انزال نیروی شهوت به خارج از بدن،مانند این است که ترمزی او را از این کار منع می ند و عظیم ترین و مهمترین ماده در بدن را که قبلا به دور می ریخت و یا برای تولید مثل به کار می برد در بدن ذخیره کرده و بدین ترتیب در یک آن احساس لذت بخشِ قدرتی را حس می کند که با هیچ احساس دیگری قابل قیاس نیست.با گذشت مدت زمانی تغییر بسیار اساسی  و بنیانی در شخصیت و هویت او پدیدار می گردد.احساس سرزندگی و نشاط و حتی جوانتر شدن،میل به تحرک و ورزش،ادراک و بصیرت بیشتر و تغییرات مثبتی در خود می یابد که همه و همه ناشی از بیدار شدن مرکز اراده در وجود فیزکی اوست.این اقتدار و اراده سبب افزایش انرژی اطراف بدن و نفوذ بیشتر در اطرافیان می گردد تا حدی که شخص می تواند بیماری را در خود و حتی در دیگران برطرف نماید.

قرآن کریم،سوره طارق

بسم الله الرحمن الرحیم

-والسماء و الطارق   و ماادرئک ماالطارق   النجم الثاقب

-ان کل نفس لما علیها حافظ   فلینظر الانسان مم خلق    خلق من ماء دافق    یخرج من بین صلب و الترایب    انه علی رجعه لقادر   یوم تبلی اسرائر   فما له من قوة و لا ناصر

-والما ذات الرجع    و لارض ذات الصدع    انه لقول فصل    و ماهو بالهزل    انهم یکیدون کیدا     و اکید کیدا    فمهل الکافرین امهلهم رویدا

-قسم به آسمان وجود و قسم به آنکه از طریق و تو چه می دانی که طارق کیست؟آن ستاره درخشان نوظهور.

-به تحقیق هر نفسی که نگهبانی و حفاظت شود سپس انسان خلقت چنین انسانی را نظاره کند.خلقت از آب جهنده که از میان صلب پدر و سینه مادر ایجاد می شود.بدرستیکه او بر بازگرداندنش قادر است.روزی که اسرار باطنی آشکار شود و نه نیرو و نه یاری دهنده ای باشد.

-سوگند به آسمان،فروریزنده بارانهای پی در پی و سوگند به زمین دارای شکافها و رویاننده گیاهان.

به حقیقت اوست جداکننده حق از باطل و این هرگز سخن بیهوده نیست.آنان هرچه توانند حیله و مکر کنند و بر حیله و حقه تاکید ورزند پس تو ای رسول به کافران ِ پوشش دهنده حقایق مهلت ده تا هنگام کیفر آنها فرا رسد.

 

با جلوگیری از خارج شدن عالی ترین ماده حیات که عامل تولید مثل است هم در مردان و هم در زنان، و تغییر جهت یا چرخش آن به سوی نیروی مونث یا مذکر درون،پس از مدتی شخص در نواحی مرکزی بدن و شکم و مراکز جنسی احساس دردهای خاصی می کند که در وهله اول تصور می کند بیمار است.اما به مرور زمان دردهای شدید از سمت کمر به سمت بالا آغاز می شود که سبیه درد زایمان است.بله درد زایمان است.درد و فشار به تدریج از شکم و کمر به سمت قفسه سینه و سپس گردن و سر حرکت نموده و کم کم  از سر خارج می شود.سپس به تدریج آرامش فرا می رسد.

در افراد معمولی نیز به دلیل تهذیب نفس و تقوی ممکن است چنین موردی اتفاق بیفتد.ولیکن از آنجایی که فاقد بصیرت لازم هستند و در این مسایل سررشته ندارند و در هیچ کتاب و مکتب و مدرسه ای این گونه موارد را آموزش ندیده اند،به شدت کلافه می شوند و تصور می کنند که بیمار گشته اند و نمی دانند که چه مرحله خاصی را پشت سر گذاشته اند و یا چه مرحله در پیش رو دارند.

پس از مدتی چنین شخصی متوجه تغییرات و مسایل بخصوصی در زندگی خود می شود.احساس می کند حس ششم قوی پیدا کرده و بعضی مسایل را از پیش می داند،یا اگر راجع به چیزی اظهار نظر کند عینا به وقوع می پیوندد،یا اگر در مورد کسی احساس تنفر یا کینه داشته باشد برای آن کس اتفاق ناگواری می افتد.اما ادراک دقیقی از این وضعیت ندارد.

حقیقت امر چیست؟

چنانچه از اتلاف نیروهای عالی در بدن جلوگیری شود و جهت آن به سمت درون بازگردد،جنینی از جنس بسیار لطیف تر از ماده در لایه ها و بدنهای تو در تو خلق می گردد که پس از مدتی با درد و فشار از سمت سر از جسم خارج شده و به صورت نوزاد نورانی متولد می شود که بند ناف او به سر شخص وصل است و به دلیل همین ارتباط است که هرچه این نوزاد بزرگ تر و قوی تر گردد،قدرت ادراک و پیش آگاهی در شخص افزایش می یابد.این اقتدارِ اندیشه به اشکال مختلف در زندگی شخص رخ می نماید.

و این همان طارق است.همان ستاره درخشان است که در زندگی سالک طریق الی الله ظهور می کند.

برای سالک طریق مولا این اتفاق بارها و بارها قابل تکرار است و او قادر است در فواصل مختلف،نوزادهای نورانی بسیار داشته باشد.

این موجود نورانی از جنس ماده نیست بلکه به دلیل نوع و شیوه خلقت،کالبدی از جنس انرژیهای برتر با فرکانسهای قوی تر دارد و بدنی لطیف تر و نورانی تر از ماده و عناصر تشکیل دهنده بدن انسانهای معمولی را داراست.

بدین ترتیب چون نوع تغذیه و رشد چنین موجودی از طریق انرژیهای جهانی و کیهانی صورت می پذیرد و از انرژی زمین و انرژیهای طبیعی بی نیاز می باشد،از مراتب روحانی و الهی بالاتری برخوردار می گردد و گیرنده ادراک و آگاهی و دانشهای ماورای این جهان است در نتیجه بدلیل نوع خاص تولد و وابستگی از طریق بند ناف که همان نیروی فکر و ذهن است،سالک می تواند با همه آن اطلاعات و آگاهیهای برتر که قبلا برایش دست نیافتنی می نومد ارتباط برقرار نماید.

هرچه سالک وارسته تر و تقوا پیشه تر باشد نوزاد وی نورانی تر و دریافتها و آگاهی های او برتر خواهد بود.و هرچه از مسایل نفسانی و شهوت پرستی دوری گزیند،تعداد نیروهای نورانی او افزایش می یابد.دوری از نفسانیات نه به معنای آن است که از زن و همسر خود پرهیز نماید و از مسیر زناشویی به دور افتد،بلکه بالعکس با مقدس دانستن امر ازدواج و ادراک اینکه زناشویی امری عبادی است و انسان جوینده کمال همه اعمال خود را برای اطاعت از خداوند انجام می دهد،نباید تعادل در زندگی را از دست دهد.همچنین از ارتباط جنسی با دیگر زنان یا مردان باید به شدت پرهیز شود.

هشدار:جادوگران و ساحران،همواره در جستجوی کسانی هستند که به این مرحله رسیده باشند و اگر چنین فردی را شناسایی کنند،با هر حیله و سحر سعی در به دام انداختن و شکار او می کنند.زیرا با شکار و اسیر کردن وی به منبع عالی نیرویی دست می یابند که می توانند از نیروی درونی او جهت اهداف ساحرانه خود سوء استفاده  نمایند.بسیار انسانهای پرهیزگار بوده اند که در دام و فریب چنین حیله گرانی گرفتار شده اند.

در مسیر سلوک خود،به ساحرانی برخوردم که قادر بودند روح اشخاص را احضار نمایند و کالبد نورانی فعال آنها را به بند بکشنند.در چنین وضعیتی،شخص به صورت بیماری در می آید  که به هر دکتر و پزشکی مراجعه نماید،هیچکس درد و رنج او را تشخیص نمی دهد.و گاه بعنوان دیوانه و مجنون باید روزگار را به سر آورد.در کنال تاسف،این ساحران،در لباس دراویش و با برگزاری مراسم ذکر و ایجاد یک میدان مغناطیسی قوی به اینگونه امور مبادرت می ورزیدند.

یکی از راهای به دام انداختن افارد،وعده آموختن علوم سحری و دعوت از آنان جهت شرکت در مجلس ذکر بود.در بهترین حالت،شخص زاهد ِ ناآگاه را در جمعی می نشانند و با تارهای نورانی شبیه تار عنکبوت که از هر طرف بر او می گسترند وی را مورد تهاجم قرار داه و بدینوسیله از انرژی پاک درونی او تغذیه می کنند و مانند انگل او را می مکند و غارت می کنند.و اگر بدانند که شخصی دارای قدرت و کرامات است با هر وسیله و جادویی که بتوانند سعی به از بین بردن جسم فیزکی و اسیر کردن و به چنگ آوردن روح او در خواب و بیداری می کنند.اینان،یاران شیطانند و جز سیاهکاری و گمراهی و ضلالت کاری ندارند.اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

ارتباط با فرشتگان

فرشتگان،موجودات و نیروهایی هستند که در عوالم الهی سیر می نمایند و دستورات الهی را بدون چون و چرا به انجام می رسانند و به دلیل دوری از ماده و دارا بودن نورانیت و سرسپردگی ابدی به آستان الوهیت از همه امور نفسانی بری هستند.فرشتگان عهده دار وظایفی هستند و در اداره عوالم و مراتب مختلف هستی با خداوند همکاری می کنند.همین ویژگی است که سبب می گردد تا با انبیاء و رسولان الهی ارتباط برقرار کرده و اولیاء الله را یاری نمایند.

تنها کروبیان هستند که فقط و فقط و همواره تا ابد به ستایش و تسبیح خداوند مشغول هستند و هیچ ارتباطی با عوالم پایین ندارند.

 یکی از راههای ارتباط روحانی با فرشتگان،به غیر از وحی که فیض از طرف خداوند است،دارا بودن کالبد نورانی است.

جهان هستی به چهار قلمرو خاص تقسیم می شود که عبارتند از:ناسوت،ملکوت،جبروت و لاهوت.

ناسوت:همین قفسِ روح است که انسان در تاریکی و جهل در آن زندانی شده و روز و شب و طبایع و اخلاط و عناصر،روح او را محاصره نموده اند.

ملکوت:جهان ارواح پاکیزه و مطهر و طبقه فرشتگان از این سطح آغاز می گردد و جهان مُتّل است

در جبروت نیروهای الهی بدون هیچ قالب و شکل و بصورت خالص تر حضور دارند که ادراک ما برای شناخت آن کافی نیست.

و لاهوت جایگاه خداوند است که در هیچ وهمی نمی گنجد و قابل توصیف نیست.

یکی از مهمترین راههای ادراک و ارتباط با جهانهای اعلی و خارج شدن از ناسوت،ایجاد کالبد نورانی است.نوزاد نورانی ای که از تاج سر سالک متولد می شود،خود ساکن جهانی است که از ماده عنصری رها گشته و می تواند با موجودات دیگری همانند خود ارتباط برقرار نماید. در آن جهان نیز،اگر شخص از مرز قالبها و اشکال و فضا و زمان عبور کرده و لایه ای لطیف تر از کالبد نورانی خود ایجاد نماید،به جبروت الهی وارد می شود.کلمات در ملکوت نیز قابل مشاهده اند ولی در جبیروت نه شکلی هست و نه نامی و با ذات ها در ارتباط است و با کلماتی که ما می شنایم قابل توصیف نیست.

نامهای 99 گانه الهی در سه بعد مطرح شده اند که عبارتند از :ذات و صفات و افعال.

اسماء ذات مانند هو،سبوح،قدوس که به ذات باریتعالی اشاره دارند.

اسماء صفات مانند علیم،حکیم،بصیر که حالاتی برای خداوند توصیف می کنند که مختص به اوست.

اسماء افعال مانند رزاق و شافی که به فعل خداوند در مورد بنده و مخلوق او اشاره دارد.و الله نامی که مستجمع جمیع صفات خداوند است.

جن و موکل:ترس ما ثمره جهل است.نادانی سبب توهمات و سبهات و حدس و گمانهای نادرست می گردد.موجودات عالم در برابر عظمت آگاهی انسان هیچ اند.سایه های بی مقدارند.

در فصل ششم،اتر بعنوان دریایی از عناصر شکل نیافته و مادر عناصر مطرح شد.عناصر با نسیتهای مختلف با هم ترکیب شده و آگاهی بصورت الهی در ماده،همه موجودات را شکل داده است.در این میان موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره نداشته اند موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره ای نداشته و بیشتر عنصر وجودی آنها از نوع آتش و باد است.این موجودات،دارای نوعی خاص از شعور و آگاهی هستند ولی مانند ما انسانها جسم فیزیکی و قالب خاکی ندارند اما قادرند در هر ظرف و قالبی حلول کنند و در نتیجه تغییر شکل دهند.

از این موجودات غیر ارگانیک در قرآن کریم در سوره جن نیز یاد شده است.لغت جن به معنای ناپیدا و پوشیده است و در قرآن از جنیانی که از جنس نار یا آتش هستند یاد شده است.جن نیز موجودی است که قالب خاکی و آبی ندارد و به نوبه خود،دارای آگاهی و علم و شعور است و مراحل کمال بر او نیز جاری می گردد.چنانکه پیامبر اکرم(ص)آنان را به اسلام و تشیع دعوتنمود و عده ای از آنان پذیرفته و مسلمان شدند ولی عده ای نافرمانی کرده و کافر گشتند.جنیانِ آتشی در طی مسیر حیات خود و با کسب اقتدار لازم،قادر خواهند بود فرکانس وجودی خود را به فرکانس باد نزدیک گردانند یعنی از حالت عنصر آتش به درجه قویتر خود، عنصر باد تغییر ماهیت دهند.در غیر اینصورت اگر به هریک از ادیان الهی پایبند و تسلیم باشند،به زندگی و حیات خود ادامه می دهند.در غیر این صورت به نیروهای مخرب و خطرناکی تبدیل می شوند که به دلیل ماهیت وجودی خود که از چشم مردمان عادی پنهان هستند می توانند در هر موجودی اعم از اشیاء و حیوانات و گیاهان و انسان حلول کرده و او را وادار به کارهای ناخواسته نمایند.این نیروها، سپاهیان و برادران شیطان اند خداوند آنان را وسیله و ابزار برای آزمون مومنان قرار داده است و تا روز قیامت به آنان مهلت داده است.

به جنیان از نوع باد زار می گویند شاید واژه های بابازار و مامازار را شنیده باشید فرقه هایی هستند که با این نیروها در ارتباط هستند و بطور مخفیانه آداب و مراسم خاص خود را اجرا می نمایند.

از آنجا که خود،شخصا با این فرقه از نزدیک آشنا شده ام،به سالکان طریق الی الله توصیه می کنم که از این فرقه ها دوری جویند و زندگی خود را در مخاطره نیاندازند.

سحر و جادو و احضار و تسخیر و تصرف در مسیر حق،امور باطل اند و جز گمراهی ثمری نخواهد داشت.

موکل و حامی:

موکل نیز مانند جن نیروی غیر ارگانیک،ناپیدا و نهانی است که دارای قدرت،آگاهی و شعور است با این تفاوت که سرکش و نافرمان نیست و برای کمک و یاری دادن و خدمتگذاری به انسانها نزدیک می شود.

موکل از هر جنس و نوع و عنصری که باشد به دلیل آنکه دارای فرکانسهایی قویتر و کالبدی لطیف تر از جسم انسان هستند از حوزه دید و شناخت علوم تجربی پنهان مانده است.موکل می تواند از جنس فرشتگان و یا جنیان باشد،ولیکن از هر نوع فرکانسی که موجودیت یافته باشد از آنجاییکه مخرب نیست،برای حمایت و یاری و یا نجات و الهام بخشیدن به انسانها نزدیک می شود.بارها تاکید شده که از اسیر کردن و اذیت و آزار دادن و سوء استفاده از چنین نیروهایی باید پرهیز نمود.با ایجاد حس دوستی و محبت با همه هستی و کائنات ارتباط و اتحاد برقرار نمایید.

عشق و نفرت

هنگامی که شخص عاشق می شود با دیدن معشوق حالتی احساس می کند که برای او کاملا تازه و هیجان انگیز است.چرا چنین بی تاب و بی قرار می گردد؟او در جهان مادی چهره ای را ملاقات کرده که بسیار شبیه آن چهره ایده آل درونی اوست.با دیدن این نماد ظاهری،انقلابی در عمق وجود او صورت می گیرد که خود نمی داند چیست.جمالی در آینه دل او رخ نمایانده که نمایانگر معشوق ازلی اوست.حتی در مبتذل ترین شکل خود که در بین مردمان عادی متداول است نیز همین قانون حاکم است.علایق و دلبستگیهای سطوح عادی در زندگی، انگیزه و عامل بسیار مهم و قوی برای حیات و زندگی است و موجب می گردد تا افسردگی و پوچی را از خود دور کنیم.و این برای انسانهایی است که در مسیر حیات،نوپا هستند و در بُعد کودکی و طفولیت به سر می برند.این کودکی و طفولیت به سن و سال افراد ربطی ندارد.انسان با رسیدن به یک نقطه عطف در زندگی و با به دست آوردن دیدگاهی تازه مانند این است که دوباره متولد می شود و در این هنگام تولد ثانوی رخ می دهد.تولد ثانوی،مرحله بلوغ فکری است.

غریبه ای به شهری ناشناس پا می گذارد و به طور اتفاقی از گورستان آن دیار عبور می کند.وقتی سنگ مزارها را می خواند در کمال تعجب می بیند که همه در سنین کودکی جان سپرده اند و فرد مسنی در میان آنان نیست.از پیری ساخورده که از آن مکان می گذشت می پرسد که چرا چنین است و مگر اتفاقی افتاده که در این دیار همه در سنین پایین مرده اند؟

پیر چنین پاسخ می دهد که خیر.در این دیار،هرکس از لحظه آگاه شدن به اسرار و رسیدن به آگاهی،تازه متولد می شود و سالهای تلف شده عمر در نادانی هیچ به حساب نمی آید.

آری،در مسیر آگاهی پنجاه سال و صد سال به حساب نمی آید.

چه بسا کسانی بارها و بارها آمده و رفته اند و از سطوح مادی و تاریک پا فراتر نگذاشته اند و به دلیل سنگینی و غلظت فرکانسهای افکارِ آلوده و عدم پالایش و بی توجهی به رعایت دستورات دینی در اعماق دوزخ اعمال و نیات پلید خود اسیر مانده باشند.

شخصی که دایما در پی بوالهوسی و توع طلبی های نفسانی خود از این شاخه به شاخه دیگر می پرد و با زنان معاشرت بیش از حد دارد،خود را اسیر نیروهای مونث کرده و خاصیت این نیروها،بلعیدن نیروی مذکر است.به همین علت یطان از دختران حوا بعنوان ابزار استفاده می کند تا عالی ترین وجه نفس انسان را در شهوات و بی بند و باری ها به بازی بگیرد تا در منجلاب مد و تجملات و لهو و لعب و ....گوهر وجود خود را از یاد ببرد.

بهترین حالت آن است که هر فرد،تنها با یک همسر آیین زنا شویی انجام دهد.در مسیر سلوک و اذکار اسماءالهی،هرچه فرکانس امواج و ارتعاشات روحی و روانی خود را بالاتر می برد،فرصتی ایجاد کند تا همسر و فرزندانش نیز با قرارگرفتن در چنین میدانهای پاک الهی کم کم ( و نه به یکباره )شستشو شده و تغذیه شوند.دوری گزیدن از همسر و بچه به هیچ وجه فعل و عمل سالک طریق الی الله نبوده و نیست.اگر نیت بر عبادات سنگین و سکوت و روزه های طویل المدت است باید همه نیازها و اسباب آرامش خاطر خانواده فراهم باشد تا اضطراب و دلهره و کینه و کدورت ایجاد نکند و نتایج عبادات به هدر نرود.

اگر از اعمال جنسی برای مدتی فاصله گرفته می شود باید برای همسر خود توضیح دهید که این کار صرفا برای نزدیک تر شدن به خداوند است و برای شارژ باتریهای درونی بسیار لازم می باشد.اگر همسر از درک و پذیرفتن این امر عاجز باشد و نخواهد همراهی کند،با ارضای نیازهای طبیعی او و کنترل نیرو در خود و پرهیز از خروج عامل تولید مثل،ایجاد نوزاد نورانی نیز امکان پذیر خواهد بود.

به هر حال افراط و تفریط در هر مورد مردود است.چه در مسیر دنیا و چه در طی مسیر معنوی باید اعتدال را رعایت نمود.

به طور کلی هنگامی اشخاص با هم تفاهم خواهند داشت که فرکانس ارتعاشات فکری و ذهنی و احساسی و عاطفی در هر دو طرف همسان باشد.به همین دلیل حرف یکدیگر را بهتر می فهمند و راحتتر با یکدیگر ارتباط برقرار می نمایند و موجب اذیت و آزار هم نمی شوند.عشق و علاقه و تفاهم و درک متقابل و همزبانی به همین هماهنگی و هارمونی و تناسب صحیح بستگی دارد.صداقت و فداکاری و ایثار در این وضعیت معنا پیدا می کند زیرا هر دو طرف یک واحد هستند و در هم محو شده،یک روح در دو بدن می شوند.اما وقتی به دلایل مختلف، فاصله ایجاد شود و در اثر مطالعه و آموزش ، یا اختلاف نوع فعالیتهای جسمانی یا معاشرت با دیگر افراد و به هر دلیل دیگری زوج از هم متفرق شده و زمان را برای هم فاز شدن از دست بدهند،در اثر سهل انگاری و بی توجهی و عدم توانایی لازم جهت حل این معضل،ارتعاشات فکری و بدنی متفاوتی از خود بروز داده و این می تواند تا حدی ادامه یابد که کاملا در تضاد با یکدیگر قرار گیرند و چنان از درک هم ناتوان گردند که نفرت و انزجار پدید آید.بدین ترتیب است که اختلاف بین اولیاء و فرزندان، زن و شوهر یا دو دوست بروز می کند و هیچیک قادر به برطرف کردن مشکلات نیستند.

مرگ و انتقال

به هر طریق روزی خواهد آمد که مهمان باید از این منزل برود.هاله شخص شکاف برمی دارد و همه نور و آگاهی او از قالب جسم به بیرون انبساط می یابد.ابتدا شعور و ذهن آگاه، به خاطر باور نکردن مرگ،تا مدتی متمرکز می ماند اما به تدریج راهی فضاهایی با فرکانس مشابه فرکانسهای وجودی خود می شود.بدیهی است که هرچه در طی دوران زندگی با شیوه های عالی تر ِ نور و انرژی سر و کار داشته باشد،این فرکانسها در روح او ثبت شده اند و در این هنگام که جسم رها شده است همه شعور و دانایی از سطح مادیات روان می شود.وقتی جان از بند تن آزاد گردد،با توجه به عادات و اعتقادات خود در همه شئونات زندگی،با نیروها و ارواح و جانهایی ملاقات می کند که هم رده و همردیف او هستند.

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.

پس آن روز هرکس به اندازه ذره ای کار نیک کرده نتیجه آن را خواهد دید و کسی که به قدر ذره ای کار زشت مرتکب شده به کیفرش خواهد رسید.

سالک همواره خود را برای چنین لحظه ای آماده نگه می دارد تا در این تغییر و تحول و انتقال، فراموشی برایش رخ ندهد و با ادراک کامل و شعور کافی به دیار دیگر رهسپار شود.بی شک مرگ پایان نیست بلکه انتقال آگاهی به جهانهای عالی تر است برای مومن.و انتقال به وادیهای تاریک تر و جهانهای دارای فرکانس پایین تر برای کافران و مشرکان است.

آنجا که کافران و دشمنان خدا با حیوانات محشور می گردند و شاید خود نیز در قالب حیوانات متولد شوند و برای آنان حسرت و ندامت فراوان است.

احضار روح و فاتحه برای درگذشتگان

بسیاری از افراد به این حقیقت واقف نیستند که فردی از این جهان به جهان دیگر منتقل شود می توان برای او و برای آرامش روح او کاری انجام داد.وقتی در مراسم ختم و یادبود و چهلم متوفی دور هم جمع شوند و قرآن تلاوت شود و نماز خوانده شود،میدان عظیمی از انرژی های عالی فراهم می شود و با خواندن فاتحه،گل واژه های نور و رحمت برای روح سرگردان و منتظر نثار می گردد.همه این امواج و ارتعاشات عالی سبب روشنایی راه و افزایش سطح آگاهی و تولید فرکانسهای قویتر برای فرد متوفی شده و زاد و توشه جهان آخرت می شود.همواره برای رفتکان خود آمرزش طلب کنید و با قرایت آیات و سوره های قرآن کریم،نور و رحمت الهی برای آرامش و نورانیت روح آنان اهدا نمایید.

چنانچه با خواندن سلام و صلوات بر روح پیامبر اکرم(ص)،فرشتگان نیز بر شما سلام و درود می فرستند.

وقتی شخصی از این جهان فانی رفت با توجه به اعمال و عملکردهای او در طی فرصت زندگی،در یکی از لایه های مختلف هستی برای ادامه مسیر کمال سکنی می گزیند.بر وقایع روی سطح زمین آگاه است و افراد خانواده و دویتان و آشنایان خود را می بیند و هرچه خیرات و نذر و نیاز به نیت آمرزش او انجام گیرد،به صورت نور و رحمت دریافت می کند.اگرکسی بخواهد روحی را احضار نماید واضح است که قبل از انجام هر عملی،روح از این احضار آگاهی دارد و چه بسا در اطراف و اکناف محل احضار حضور داشته باشد.اما برای ارتباط روح با افراد روی سطح زمین،احتیاج به یک ظرف یا لباس یا تن پوش است زیرا روح که در حالت عادی به شکل امواج نوسانگر متمرکز است وسیله و ابزاری برای صحبت  و ایجاد صوت و نشان دادن اندام خود ندارد.در این حالت یا از بدن اشخاص خاصی به نام واسطه یا مدیوم استفاده می کنند و یا از دود و بخورات،تا با حلول روح در درون بخار و دود (و یا حلول در میدوم یا واسطه )،لباس ابر مانند برای او آماده کرده باشند.

لازم به ذکر است که برای احضار ارواح،نیاز به یک میدان مغناطیسی قوی هست تا بتوان فرکانسهای خاصی ایجاد نمود تا مانند آهن ربا روح را دعوت یا وادار به حضور نمایند.همچنین شخصی که در ارتباط مستقیم با روح قرار می گیرد باید از اقتدار باطنی برخوردار باشد تا دچار مشکل نشود.در هر حال چنین مواردی به هیچ وجه مورد تایید نیست زیرا اولا میدان مغناطیسی لازم برای این امور،از وجود و درون افراد تامین می گردد و در نتیجه شاید تامین انریی لازم در بدن احضارکنندگان برای بار اول و دوم مشکلی پیش نیاورد اما به مرور زمان جبران ناپذیر خواهد بود.گاه به دلیل ارتباطات و وابستگی های عاطفی و احساسی،شخص مدیوم نادانسته از نیروی درونی مادر و یا دیگر بستگان خود مایه می گذارد و برای این افرادبیماری و مشکلات عطیم ایجاد می نمایند.

همچنین احضار ارواحی که خود روزی مردمان عادی ای در جهان بوده اند و در طی زندگانی خود چندان روش صحیحی نداشته اند و آگاهی آنان نیز از حوادث،محدود و ناچیز است چه حاصلی دارد؟جز اینکه آنان به دلیل حضور در لایه مادی دچار فشار و ناراحتی شده در عذاب قرار می گیرند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۵
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ

شناخت خود و خدا


خدا غیر قابل شناخت است بلکه میزان شناخت ما از خداوند همان قدری است که خودش را به آن وسیله به ما شناسانده و قوه ی شناخت را در ما قوی کرد. هیچ آیه ی قرآن برهان نیست آیه است حتی آیاتی نیز با لفظ انا آمده است تعدادی سوره کلمه ی قل را جزو آیه دارد خاص ترین سوره نیز فاتحه الکتاب یا حمد است و اینکه قرآن مبین است تدبیر در آن مجاز است  تفسیر نیز در آیات دارای تاویل و متشابه انجام می پذیرد نه همه ی آیات مابقی همان تدبیر است نه تفسیر و اصل عدم دخالت دادن پیش فرضها در خواندن قرآن است.علم عامل شناخت خود خدا نیست بلکه علم در راستای حکمت است اصل عامل شناخت امانت است و امانت بدون اشباع است  و مستی دارد.دنیای بهشت چون با مغز و اندیشه یکی است در کن فیکون است برای جلوگیری از اشباع نیاز به مستی دارد.اصلی ترین کار شناخت خدا نیست شناخت خود است.هیچ لذتی حرام نیست به جز شراب چون تطبیق صد در صد ذهن با بیرون غیرممکن است و دنیا مجاز است اما اندیشه مجاز نیست.حرمت شراب و وجود حجاب اصلش به خاطر گناه نیست بلکه حکمتش مجاز بودن جهان است.شاید برایتان جالب باشد که شیطان که مورد اصلی خطر در صورت عدم رعایت حجاب یا رمان مست بودن می باشد خود از نمازگزاران است این موضوع بعدا بحث خواهد شد.گفتیم از نظر برهان خدا غیر قابل اثبات است بلکه واجب الوجود قابل اثبات است به همین دلیل بعضی براهین مثل نظم کارکرد دو لبه دارد بحث سنگین تر اینجاست که خدا نیاز به اثبات ندارد یک نظریه خاص وجود دارد که می گوید امکان زندگی در حال وجود ندارد دقت کنید مومن نه ناراحت می شود نه می ترسد یعنی نه خاطره ی بد دارد و نه ترسی در آینده  بلکه رویا دارد.زندگی در حال امکان ندارد چون دنیای ما این قابلیت را نداردفکر بدون استفاده از رمان معنی ندارد فکر یا در آینده است یا در گذشته حال برای حس است اما موجودات شعور دارند و فکر .این ویژگی فکر برای واجب الوجود یا حال مطلق نقص است نه برتری.یک پارادوکس  در مجاز مغز تجربه حسی را حال می داند اما فکر حال و آینده دارد معاد آینده نیست بلکه حال واقعی است این تدبیر نفخ فی صور است و اینکه کفار معاد را دور می بینند اما خدا نزدیک در دید خداگونه مومنان نیز مبنی همین است این موضوع بر اساس اینکه معاد برای هرکسی بعد از خواب ابدی است صورت نمی گیرد بلکه همین خواب معمولی بیانگر مصداق موضوع است همچنین رویاهای صادقه.زندگی در مجاز با فکر حال غیر ممکن است  نوع فکر ثقلین خاص است  اما اگر شخصیت سازی ذهنی صورت بپذیرد زندگی واقعی است یعنی حال واقعی و هرفکری براساس حال است شخصیت ساخته شده ی ذهنی برمبنای کتاب یا نوشته یا هر روش دیگر از نظر ذهن واقعی تر و زنده تر از مجاز است نکته جالب اینکه ما برای زندگی مجازی بیشترین استدلال ها را می خواهیم اما برای قصه هیچ دلیلی ارایه نمی کنیم با اینکه قصه و فیلم خیلی قوی تر و واقعی ترند پس یک قصه واقعی تر از مجاز بیرون است آخرین پازل مجموعه قدرت فکر در مورد بدن مثالی کامل می شود این مورد تمام مسایل را پاسخ می دهد در مورد ازدواج مورد فوق به شدت وارد و علاوه بر طارق می شود یعنی کامل ترین ازدواج رخ خواهد داد یعنی زمانی که هردو حداقل در سطح ایمان باشند و مبانی تسلیم را نیز با خود همراه کنند آنهم همراه با هم

نکته در مورد بدن مثالی و برزخ این مورد وجود دارد که حقیقت برزخ از همین جهان قابل فهم و درک است  و اینکه  سطح فکر افراد اصل برزخیشان را می سازد در ضمن دنیا مزرعه آخرت است ایمان صرف مهم نیست ایمان منجر به عمل صالح ملاک رشد و سعادت است

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۴
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ق.ظ

شفا و مبانی و رویکرد عرفان حلقه


 

شِفا

آل عمران 190 همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو آرمیده اند،یاد می کننند،و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند،(و می گویند)بار الها این را بیهوده نیافریده ای،منزهی تو،ما را از عذاب آتش نگاه دار.191 پروردگارا،هر که را تو(به خاطر اعمالش)به آتش افکنی،او را خوار و رسوا ساخته ای،و این چنین افراد ستمگر هیچ یاوری نیست.192 پروردگارا،ما صدای توحید را شنیدیم،که دعوت می کرد به پروردگار خود ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم،(اکنون که چنین است) پروردگارا ،گناهان ما را ببخش،و ما را با نیکان(و در مسیر آنها)بمیران!193 پروردگارا،آنچه را به وسیله پیامبران ما را وعده فرمودی،به ما مرحمت کن،و ما را در روز رستاخیز رسوا مگردان،زیرا تو هیچگاه از وعده خود تخلف نمی کنی.194خداوند درخواست آنها را پذیرفت من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را،خواه زن باشد یا مرد ضایع نخواهم کرد،شما همگی هم نوعید و از جنس یکدیگر.....

ابدال مردان نیک روزگارند در قرآن ابرار هم آمده است

کار خارق العاده ملاک نیست چرا که شیطان هم می تواند چون در روند شبکه منفی هم ما ایجاد توانمدیهایی داریم اما آنها مارهایند در مقابل اژدها به سالکی گفتند فلانی روی آب راه می رود گفت جغده هم راه می رود فلانی در هوا می پرد گفت زاغ هم می پرد گفتند طی الطریق است گفت شیطان هم در یک چشم بر هم زدن از شهری به شهر دیگر می رود ملاک برتری کنترل نفس است و مقاومت در برابر آن در حقیقت قدرت شمشیر دو لبه است در ابتدا آن اصل نیست معمولا با توجه به نفوذ امپریالیسم جهانی تمام فیلمهای سینمایی علل الخصوص پر هزینه ها مروج عرفان قدرت منفی اند البته عرفان قدرت خود به خود درون مایه می طلبد و حتی برای افراد با ایمان و سالک زودتر بروز می کند اینها حتی باید بیشتر مراقبت از خویش بکنند و هر فیلمی را نببینند اندیشه سبک را می طلبد در شبکه منفی قدرت بر اساس اصول دجال و نفس شیطانی دیکته می شود و وارد اذهان می شود

بحث شفاعت با توجه به توکل بر خدا توسل بر ائمه است و ارتباط یافتن با خدا برای تنظیم حالات روحانی برای دست یافتن به بهترنی حالت روحانی مورد نظر که سلامتی باشد شفا یافتن فقط در ذهن بعضی یک امر ناگهانی تلقی می شود معمولا هم دلیل نمی خواهد و یک امر غیر عقلانی و فقط حسی تلقی می شود که این موضوع درست نیست بلکه در روند علمی مراحلی پیش بینی می شود شامل اسکن شدن اولویت بندی اجرا و...درست است مواردی مثل بی ذهنی و اعتقاد قلبی به درست بودن روش و اعتقاد قلبی به مراد برای رسیدن به حق لازم است اما باید دانست توسل حکم راهنما و سپر دفاعی را بازی می کند و خودش اصل نیست.امامان معصوم و ولی حق بهترین ولی و نصیر اند در سلسله مراتب به صراحت بحث رسیدن آن به ولی عصر(عج)پیش بینی شده است پس بهترین و اصلی ترین مورد اعتقاد و التزام به اصل ولایت فقیه می باشد. در حالت کلی نیز این امر صادق است اولیا امر به معروف و نهی از منکر می کنند و نماز را برپا می دارند و زکات می پردازند توبه 71 اولیا نباید از مسیحیان و یهودیان انتخاب شوند مائده 51 در نظام جمهوری اسلامی ایران برای هر کاری پیش بینی لازم برای رشد و ارتقا انجام شده است پس مهم است که انضابط ظاهری همراه با انضباط معنوی باشد تا کارها در حالت تسلیمانه و مومنانه انجام شود تا رشدی شگرف مشاهده شود.بدین ترتیب اطاعت پذیری از اولی لامر لازم و ضروری است و با توجه به این موضوع افرادی که دارای نقش آفرینی در زمینه انضباط ظاهری و معنوی اند خود را نشان می دهند

موارد زیر ار عرفان حلقه و با بررسی کارهای آنها صورت گرفته بزرگترین مشکل این عرفان عدم آموزش روش ایجاد ارتباط با عوالم بالا و ایجاد حلقه از طریق ذکر و حفاظت در برابر شیاطین از طریق ایمان و توکل. توسل است به همین دلیل موارد بسیار زیادی این سبک عرفان دچار حوادث شد

بحث حلقه نیز یک مورد جدید نیست بعدی از آن بر می گردد به بحث مرید و مرادی در بهترین حالت مثل شمس و مولاناست ولی همیشه اینگونه نیست و بیشترش درست نیست و درست نبودن در این موضوعات یعنی خطر جدی ای که حتی روحتان را نیز تهدید می کند مورد کلمه شعور کیهانی دقیقا با همین واژگان مربوط به فلسفه یونان باستان و مورد استفاده فلاسفه گذشته نیز بوده و نوآوری نیست بلکه به نوعی امروزی کردن است که البته اگر تغییراتی داده شود یا اسامی افراد جعل نگردد این مدل کار بد نیست اما در مورد عرفان حلقه ایراداتی وجود دارد که بیشتر بحث می کنیم. و بعد دیگر آن ایجاد مقاومت در شبکه مثبت است گفتیم تمایل به شبکه منفی با ورود به شبکه مثبت افزایش می یابد واقعا افزایش می یابد یادتان باشد خیلی از امکانات شبکه مثبت در شبکه ی منفی نیز قابل دریافت است اما حیطه روش و سبک آنها متفاوت است شاید قبول نکنید اما در چشم یک فرد مومن یک مومنه بسیار زیبا جلوه می کند اما به دلیل درک فرد از مبانی ازدواج اگر یک فرد با آرایش از کنار او عبور کند خیلی تاثیر گذارتر از یک فرد در سطح تسلیم خواهد بود چرا که درک مومن از ازدواج بیشتر و تحریک پذیرتر است در اینجا ما بحث اینکه فرد مومن چقدر مقاوم شده است را نداریم بحث ایجاد حلقه دقیقا با مبانی برادری نیز متناسب است و نوعی امداد محسوب می شود گفتیم یک فرد اگر  مکاشفه کرده باشد یا در ارتباط با خداوند قرار گرفته باشد درست است که بر مبنای بی نیاز شدن طغیان می کند اما تاثیر دیدن یک فیلم منفی در او هزار برابر بیشتر از افراد دیگر است چون با توجه به تشنگی روح او امکان رفتن به سوی آب شور دریا بیشتر است بحث خواستن گو.هر از گمشدگان لب دریا همین است اگر گفتیم حجاب مصونیت است نه محدودیت نیز نوعی حلقه دفاعی نیست یا هر فیلمی را نبینید یا هر داستانی را نخوانید  همانطور که خانه یک محافظ است تا شما رابطه با همسر داشته باشید وگرنه برای رابطه فاسدانه خیابان و پارتی و کاواره ها در شبکه منفی پیش بینی شده است مسجد سنگر است یعنی همین دعا برای همنوع کردن و دستگیری از برادر کردن یعنی همین روزه گرفتن همین است یعنی مقاومت کردن روزه در بدن چشم رفتار و همه جا اتفاق می افتد و باید همه ی اعضا روزه باشد رفتار روزه باشد چرا بحث حلقه می شود همه تهاجمی می شوند کمی به خودتان بنگرید آیا در خانه ون یکاد نصب نکرده اید آیا همراه خود هیچ هرزی به گردن نمی آویزید آیا هیچ وقت در موارد ترس چهار قل نمی خوانید یا همراه خود حمل نمی کنید آیا برای برادر دینی خود دعا نمی کنید آیا از پیشنماز مسجد سوال شرعی نکرده اید آیا اینها حلقه دفاعی نیست از همه سنگین تر آیا حدیث سلسلة الذهب را نشنیده اید چرا در برابر رویکرد علمی به امور انتزاعی مقاومت می کنید اگر به شفا یافتن بیماران معتقدید به دنبال دلایل علمی نباید گشت به قول انیشتین خداوند برای کارهای خویش تاس نمی ریزد این را بفهمید

این یک بحث ساده است که همیشه برای آدمای موفق حسودیهای خطرناک پیش می آید مثلا یک جوان موفق دانشگاهی بیشتر از یک کارگر  ساده ی مغازه احتمال سیگاری شدن توسط بچه محل ها و  هم قطارهای ردیف پایین تر وجود داره و از حسودی برخاسته است شیطان براساس حسادت قابیل بر اساس حسادت و آدم زمان خوردن میوه ممنوعه بع دلیل طمع بود که فاجعه خلق کردند این صفات شیطانی در شبکه منفی وجود دارد و درون مایه آن موجود است مقاومت لازم است

برای طرح فوق نام فرادرمانی انتخاب شده است برای این کار ضرورتا توسط عرفان حلقه رعایت زمان بندی برای جلوگیری از حملات شبکه منفی آمده است شروع نیز با نظر به فرادرمانی است ترجیحا محیط آرام دراز کشیده بسته و نظر یا همان نیت فرادرمانی

4 نکته تمرکز نباشد تلقین نباشد ذکر نباشد ناباوری نباشد

مراحل شامل اسکن اولویت بندی برون ریزی و درمان است اشتیاق نیز نقش مهمی دارد

گفتیم این روش را این عرفان معرفی کرده است ما کاری به نام افراد نداریم ما روش را کار داریم و عمومی سازی و وارد کردن آن به میان جامعه  

دو نکته اساسی در این مورد در مورد عرفان حلقه مطرح است که به هیچ عنوان درباره عوالم برتر خدا و ازدواج درونی و قدرت درونی و همچنین موکل بحث ندارد و آن را حتی بعضا  کلا رد می کنند و از ترس نیز حاضر نیستند نام جن را بر زبان آورند و آن موجود غیر ارگانیک می نامند  نکته جالب اینکه در مورد فرشته نیز همین خط مشی را دارند و دیگر اینکه در مواردی اتفاقا افراد را جن زده می کنند با اینکه شیاطین جز وسوسه توانایی دیگری ندارند نداشتند و نخواهند داشت اما در شرایط خاص و به کمک انسان توانایی هایی مثل تسخیر پیدا می کنند البته این موضوع به پذیرایی طرف مقابل هم بستگی شدیدی دارد  در ضمن رهبر این فرقه به نوعی ادعای قطب بودن کرد که قابل بحث است  و اساسا پروژه عرفان بدون دین و مذهب را دنبال کرده است دقت کنید هدف ما از بیان این فرقه تبلیغ آن نبوده و نیست بلکه بر اساس رویکرد حقیقت جویانه برخورد کردیم و اتفاقا هدفمان نقد و بررسی و بیان اشکالات و نشان دادن راه صحیح است تا به دام امثال این فرقه نیفتیدنکته دیگرپیرامون این فرقه بحث مبارزه و همچنین مخالفت خواسته و ناخواسته اعضا و مسترهای این گروه با مدل عرفانی ذکر هستند که در بین اعضا و افراد مختلف و حتی با تفاوت نظر است اما به نوعی در هرکدام بروز دارد مواردی مثل مخالفت با حضور کتب مقدس در زمان شفا از جمله قرآن تابلوهای دینی خط نوشته و یا حتی مخافت با موارد ساده مثل طلسم دانستن دعایی مثل دعای شرف الشمس مواردی مثل خواستار بی فکر شدن و ورود به خلسه در این فرقه در مراحلی کمی غیرعادی و خطرناک است البته این موضوع نیز قابل بحث و رد یا قبول نیز ههست. ما چیزی به نام مرید و مرادی نداریم و در علم شفا توضیح دادیم که ملاک وصل شدن شخص به عوالم برتر است که بتواند برای خود و خانواده خویش کمک کننده و شفاگر باشد و مفهوم شفا مفهوم وسیعی است و به معنی عدم دارو و غذا خوردن نیست بلکه با دانستن حکمات مختلف بتواند بهترین هدایتگری را داشته باشد برای توضیح فوق داستانی از حضرت موسی را بیان می داریم که می گویند چون ایشان را در کوه به عبادت و اعتکاف مشغول بود طلب غذا کرد ولی از خداوند غذای آسمانی نرسید چند روز گذشت و به موسی فشار شدید آمد ندا آمد برو در بین شهر و به دنبال رزقت باش و حکمت مرا باطل نکن بدین معنی که شفا حتما به معنی عدم دریافت دارو نیست بلکه اتفاقا با دانش بهتر داروی بهتر را انتخاب کرده و شفای حقیقی را نیز فقط در دست خداوند می دانیم البته در اینکه غذای آسمانی من و سلوی بر غذای معمولی ای مثل عدس برتری دارد نیز شکی نیست و ما طالب من و سلوی هستیم نه فقط زمینی در ضمن دقت کنید تاکید می کنیم اصل بر این است که پزشک خود باشید و این پزشک خود بودن در حقیقت یافتن بهترین راهکارهای درمانی را نیز شامل می شود در جزوات روش اتصال به حقیقت یعنی وجود خود و یافتن خدا در خود و بحث ایمان و نماز و قرآن مطرح شد تا به دام اشتباه نروید در آخر شعر زیر حقیقت مطلب است و برای تمام موارد دیگر از جمله مکاشفه و ازدواج حقیقی و مسایل دیگر نیز گویا و واضح است

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد      وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است       طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

 

 


ضمیمه:

گفت‌وگوی کیهان با حجت‌الاسلام انهاری، مدیر انجمن نجات از حلقه

آموزه‌های عرفان حلقه در تناقض آشکار با محکمات قرآنی است


در بخش نخست گفت وگو با حجت الاسلام محمدرضا انهاری، مدیر انجمن نجات از حلقه به تاریخچه و رو شهای به اصطلاح درمانگری عرفان انحرافی حلقه پرداختیم. اینک در بخش دوم این گفت وگو شیوه های جذب و تبلیغات این فرقه و ادعاها و انحرافات سرکرده آن در زمینه معارف و آموزه های دینی مورد نقد و تحلیل قرار  می گیرد...

علیزاده طباطبائی وکیل رئیس فرقه در مصاحبه با شبکه های بیگانه مدعی شد مراجع از حکم شان درباره این فرقه برگشته اند و رسانه هایی مثل شرق و سایت جماران و... این ادعا را پوشش دادند. وی مراجع را به بی اطلاعی درباره نظرات فرقه متهم کرد. در حالی که مثلا بیانیه آیت الله مکارم بر اساس نقد شخصی این مرجع عالی قدر بر آراء فرقه بود....

در کلا سهای عرفان حلقه به کرّات جن گیری و برو نریزی می کنند و در این حالت فرد بیخود و جن زده می شود. بارها آسیب دیده ها میگفتند ما در کلاس می دیدیم که یک زن برو نریزی می کرد، سه تا مرد می افتادند و او را می گرفتند تابرو نریزی کند...

طاهری سواد قرآنی ندارد، می گوید من قرآن را یک بار کامل نخواندم، اصلا مطالعات دینی ندارم. درسایت نجات از حلقه فیلم هایش را به عنوان مرجع گذاشتیم که دوستان دانلود و استفاده کنند. آنجا می بینند خود رئیس این فرقه وقتی ادعای چنین چیزی دارد، چطور می تواند بیاید ادعا کند که من قرآن را کشف رمز می کنم؟...

سرکرده این عرفان انحرافی از یک طرف می گوید تا عاشق خدا نشدید، نمی توانید نماز بخوانید. از طرف دیگر می گوید چون ما محدود هستیم، نمی توانیم به نامحدود تسلط و احاطه پیدا کنیم. پس نمی توانیم عاشق خدا شویم، پس نمی توانیم نماز بخوانیم. یعنی این جوری نماز را میزند. نماز این طور از ذهن مردم پاک می شود...

http://kayhan.ir/fa/news/62336


کانال رسمی روزنامه کیهان در تلگرام

@kayhan_news




هشدار! «عنکبوتان دنیادار»

خبرگزاری فارس: «مواظب باشید در دام عنکبوت‌های دنیادار دکان‌دار نیافتید. این روزها دکان‌دارهایی به اسم معنویت ادعا می‌کنند امام(عج) را دیده‌اند که هیچ واقعیت ندارد. حواستان باشد که اسیر آن‌ها نشوید.» به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،...

خبرگزاری فارس: «مواظب باشید در دام عنکبوت‌های دنیادار دکان‌دار نیافتید. این روزها دکان‌دارهایی به اسم معنویت ادعا می‌کنند امام(عج) را دیده‌اند که هیچ واقعیت ندارد. حواستان باشد که اسیر آن‌ها نشوید.»


به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، این جملات را رهبر معظم انقلاب اسلامی اردیبهشت امسال در جمع دانشجویان بسیجی بیان فرمودند.
تلاش‌ دستگاه‌های مختلف برای شناسایی و دستگیری افراد و گروه‌هایی که با سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم، ادعای خدایی، پیامبری، مهدویت، ملاقات با امام زمان(عج)، داشتن علم غیب، انرژی‌های مافوق انسانی، شفابخشی، چشم برزخی و از این دست موارد می‌کنند، به ویژه در سال‌های اخیر همیشه استمرار داشته است؛ با این حال به نظر می‌رسد، در زمینه هماهنگی دستگاه‌های مختلف و رفع کمبودهای قانونی در این زمینه، نیاز به تلاش‌های بیش‌تری احساس می‌شود.

# نمونه‌هایی از ادعاهای مدعیان دروغین

مدعیان دروغین هر کدام ادعاهایی را مطرح و می‌کنند به این حقه دیگران را فریب می‌دهند و به جذب مرید می‌پردازند؛ ادعاهایی چون: دیدن و یا ارتباط با ائمه اطهار(ع)، ارتباط با عوالم غیب و ملکوت، داشتن رسالت و مأموریت، مهدویت و تعیین تاریخ ظهور، پیامبری و نبوت، دانستن شعور کیهانی، علوم باطنی و داشتن انرژی‌های عوالم هستی، طالع‌بینی و ستاره‌شناسی، رفع حاجات و مشکلات دیگران با دادن طلسمات، داشتن موکل، همزاد و جن، داشتن عقل کل، علم لدنی و نفس گرم، خواندن درون دیگران از طریق رؤیابینی، طالع‌بینی و فال، تأثیر داشتن اذکار و اورادی (غیر مأثوره) که با روش‌های مخصوص به دیگران می‌دهند، پیش‌گویی، آینده‌نگری و اتفاق افتادن حوادث طبیعی( زلزله، طوفان "سونامی" و ...)، شفا دادن از طریق گفتار، لمس کردن و انرژی درمانی، ادعای داشتن مقامات آسمانی، باخبر بودن از ذخایر زیر زمینی(طلا ،زیرخاکی و ...)، داشتن روش‌های تربیتی و اخلاقی و هنرهای زیستن، آشنایی با خواص مواد و اشیا (سنگ‌ها، گل و گیاه و ...) و داشتن خواص حروف و اعداد و علوم غریبه.
قابل توجه است که اغلب افرادی که فریفته این مدعیان می‌شوند، زنان و دختران جوان هستند و اکثر مردان مدعی نیز به فساد اخلاقی آلوده‌اند.

# زنان مدعی

بعضی از مدعیان دروغین را زنان تشکیل می‌دهد. مثلا فردی به نام "ف.آ" که برای سخنرانی‌های مذهبی به منازل مختلف تهران دعوت می‌شد، ادعا کرده بود که نعوذ بالله "امام زمان(عج)" راننده شخصی‌اش است و هر کسی که می‌خواهد حوائجش برآورده شود می‌تواند به او مراجعه کند و مبلغی را به او بدهد. جالب توجه است که این فرد توانسته بود زنان بسیاری را فریب دهد و مریدانی گرد خود جمع کند. این مریدان به نام این مدعی کتاب‌هایی را درباره امام زمان(عج) منتشر کرده بودند.
یا فردی با اضافه کردن رقص سماع به نماز، "نماز امام زمان" را ابداع کرده و مدعی شده بود تکیه کلام امام را می‌داند.
زنی نیز که در یک روستا زندگی می‌کرد مدعی شده بود که روی یک گاو و یک گوساله‌اش کلمات "الله" و "محمد" حک شده است و این گاو گوساله مقدس هستند. مردم آن روستا و روستاهای اطراف با تجمع در مقابل خانه این زن، خواهان روا شدن حاجات خود از سوی این گاو و گوساله بودند.
همچنین "م.و" که از هلند به ایران آمده بود، مدعی شده بود که پیغمبر فرقه اسماعیلیه است. او احکام حرام را حلال و تمامی احکام حلال را حرام اعلام کرده بود.
بعضی از زنان با روش‌های ابداعی «دعا درمانی» و «انرژی اذکار» از مردم اخاذی می‌کنند. مثلا «م.ل» با برگزاری دوره‌های شش جلسه‌ای انرژی اذکار از هر مرید خود 150 هزار تومان دریافت می‌کرد. البته بعضی از ارقامی که مدعیان اخاذی می‌کنند آن‌قدر بالا است، که این مبلغ زیاد به چشم نمی‌آید. مثلا زنی برای گذراندن یک شب در کنار «ا.ر»، مردی که ادعاهای دروغینی را مطرح کرده بود، 300 میلیون تومان به وی پرداخت کرده بود، تا روح الهی در او دمیده شود!
همچنین زنی با نام «ف.ر» از طریق روش «انرژی اشیاء» به فریفتن افراد می‌پرداخته است. وی علاوه بر توهین به مقدسات دینی در سخنرانی‌های خود، مریدانش را به خواندن فارسی نماز و قرآن سفارش می‌کرد.
زنی نیز به نام «ب.د» مدعی شده بود که یار ششم امام زمان است. این زن به شیوه‌های مختلف به اخاذی از مردم می‌پرداخته است. برای نمونه یک خانم پزشک جوان فریفته این زن مدعی شده بود و 77 میلیون تومان در این راه باخته بود. این فرد تحصیل‌کرده ولی فریب‌خورده، در اظهارات خود به مراجع مسئول گفته بود که برای فراهم کردن این مبلغ 10 میلیون تومان وام گرفته بود!

# مدعیان پیامبری

بعضی از «عنکبوتان دنیادار» مدعی پیامبری هستند. این افراد که قریب به اتفاق بی‌سوادند با دست بردن در دین اسلام، مدعی‌اند که بشارت‌دهنده دین تازه‌ای هستند. مثلا «عباس ن.» که اصالتا عراقی است در غرب کشور کعبه‌ای بنا نهاده و مریدان خود را به آن فرا خوانده بود.
وی اعتقاد داشت که نباید «مرگ بر اسراییل» را بر زبان جاری کرد. زیرا بنی‌اسراییل پدران ما هستند و مگر می‌شود به پدران‌مان فحش داد. این اعتقاد وی، گمانه‌زنی‌ها را در ارتباط با این‌که بعضی از جریانات منحرف از لابی‌های صهیونیستی سرچشمه می‌گیرند، قوت می‌دهد.
بعضی از این پیامبران دروغین، وضو و نماز جدیدی را ابداع کرده‌اند. مثلا سوره توحید را در نماز بدون «قل» می‌خوانند و این‌گونه توجیه می‌کنند که در نماز خطاب ما خداوند است و نباید به خداوند دستور داد!
این پیامبران نیز از اتهام اخاذی مبرا نیستند. به عنوان نمونه یکی از این مدعیان متهم به یک فقره 800 میلیونی کلاه‌برداری است.

# مدعیان تحصیل‌کرده‌

بخش دیگری از مدعیان دروغین، کسانی هستند که از تحصیلات عالی برخودارند و بعضا مدتی را نیز در حوزه‌های علمیه گذرانده‌اند و لباس روحانیت بر تن داشته‌اند. این افراد با بحث‌ و گفت‌وگوهای طولانی با اشخاص به فریفتن و جذب آنان می‌پردازند و اغلب مریدان این افراد مدعی را تحصیل‌کرده‌ها تشکیل می‌دهند. بعضی از این مدعیان میان شیعه و سنی اختلاف می‌افکنند و مریدان خود را به ازدواج‌های تشکیلاتی ترغیب می‌کنند.

# انرژی‌درمانی

مدعیان انرژی‌درمانی خیل عظیمی از درماندگان و به ویژه بیماران را به خود جلب می‌کنند. بعضی از این مدعیان با هیپنوتیزم افراد، نیات شوم خود را عملی می‌کنند. به گونه‌ای که فریب‌خوردگی مریدان را به جایی می‌رسانند که آنان را «خدا» می‌خوانند.
این مدعیان نیز اخاذی مالی، یکی از مهم‌ترین هدف‌هایشان است. برای نمونه دارایی «ا.ر»، یکی از مدعیان انرژی‌درمانی، طبق آخرین تحقیقات 4 میلیارد تومان است.
البته مراجع تقلید درباره انرژی درمانی نظراتی دارند و آن را اگر موجب سوءاستفاده از مقدسات دینی می‌شود حرام دانسته‌اند.

# روش‌های اعمال نفوذ مدعیان دروغین

به نظر می‌رسد هر کدام از مدعیان با روش‌هایی خاص برای پیشرد اهداف خود تلاش کرده‌ و می‌کنند. نشان کردن و جذب افراد ساده‌دل و زودباور، گفتن دروغ‌های بزرگ برای جذب تک‌تک مریدان به طور جداگانه، اخاذی پنهان از مریدان، پنهان‌کاری در روابط خود با مریدان، صدور فتوی و دستورات فقهی برای مریدان بدون ارجاع دادن ایشان به مراجع عظام تقلید و وادار کردن مریدان به انجام روش‌های خرافی و غیر اخلاقی، از جمله این روش‌ها است.
همچنین بعضی از این مدعیان دروغین از روش‌های تعبیر خواب‌های مریدان به نحو غیر اصولی، تفسیر به رأی و تأویل آیات و احادیث برای مریدان، تکفیر اشخاصی که با عقاید آنها مخالفت می‌کنند، ارائه جزوات حاوی دستور‌العمل‌های خاص و اختلاف‌افکن، مسافرت به صورت اردویی برای تحت تأثیر قرار دادن مریدان و برای انتخاب زوج معرفتی، تعیین وظیفه و دادن مأموریت به مریدان، نفوذ دادن مریدان و جمع‌آوری اخبار و اطلاعات از مراکز مورد نظر، نامه‌نگاری به برخی مراکز موجه برای اثبات حقانیت خود، تلاش برای جدا کردن همسران و متلاشی کردن بنیان خانواده‌ها و دستور طلاق و یا ازدواج‌های تشکیلاتی، برای رسیدن به مقصود خود استفاده می‌کنند.

# مدعیان دروغین طریقت‌های عرفانی

بخشی از «عنکبوتان دنیادار» کسانی‌اند که مدعی طریقت‌های عرفانی هستند. طریقت‌های روان‌شناختی و روانکاوی و ورود به حیطه علوم باطنی اکنون یکی از روش‌های مطلوب و گرایش‌های موجود در جامعه به شمار می‌آید، مانند طریقت یوگا که اساسا خاستگاه هندی دارد. در این تفکر با نگرش عرفانی و مراقبه و ...آرامش جان رهروان مد نظر قرار می‌گیرد، به طوری‌که رسیدن به موجودی خیالی و خلسه در این مقام، بهترین روش‌ به حساب می‌آید و گاه با فنون هیپنوتیزم آمیخته شده و آنگاه به مسائل غیر اخلاقی، شیادی و ... کشیده می‌شود.
مدعیان این طریقت‌های عرفانی از طریق پایگاه‌های اینترنتی، به آموزش‌ تفکرات خود می‌پردازند و از این طریق مریدان خود را به تجمع در مکان‌های مختلف برای تشکیل جلسات روان‌شناختی و رسیدن به آرامش جمعی دعوت می‌کنند.

# عوامل روی آوردن جوانان به فرقه‌های عرفانی

کارشناسان عواملی چون: رشد مهاجرت‌ها، سفرها و ارتباطات مختلف در قالب گروه‌‌های فرهنگی و هنری، تبلیغات بعضی از شبکه‌های ماهواره‌ای، رشد وبلاگ‌ها و چت‌روم‌ها با موضوعات فوق، عدم اطلاع‌رسانی و آگاه‌سازی به موقع و مناسب از سوی کارشناسان فرهنگی، چهره‌ شدن عوامل مدعی و فرقه‌گرا به عنوان شخصیت‌های عرفانی و مقام‌های معنوی قائل شدن تا حد الوهیت برای آنها، ورود ادبیات مهاجر در قالب ترجمه کتاب‌های وارداتی، انتشار و دسترسی آسان به کتاب‌ها و موضوعاتی با مضامین عرفانی و عدم نظارت صحیح بر این جریانات فکری و انتشار نشریاتی با موضوعات ذکرشده به وسیله عوامل مدعی و فرقه‌گرا، را دلایل روی آوردن جوانان به فرقه‌های عرفانی منحرف می‌دانند.
بدیهی است که بازشناسی فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی و ارایه آن در قالب‌های جذاب می‌تواند اولین قدم برای جلوگیری از این پدیده منحط باشد.

# جهل، بیماری روانی، سودجویی مالی یا شهوات جنسی؟

وقتی نگاه کلی به پدیده «عنکبوتان دنیادار» بیندازیم، در خواهیم یافت که شناخت عوامل پدیدآورنده این موضوع نیازمند تحقیقات گسترده و عمیق است، که در نظر داریم در گزارش‌ها و گفت‌وگوهایی به آن بپردازیم.
بی‌شک جهل، یکی از عوامل مهم در این میان است؛ منظور از جهل صرفا نداشتن سواد خواندن و نوشتن نیست، بلکه نداشتن معرفت دینی است؛ مدعیان تحصیل‌کرده گواه این موضوع هستند.
همچنین قبل از صدور هر گونه حکمی درباره این مدعیان، در وهله اول باید از سلامت روانی این افراد اطمینان حاصل کرد، زیرا برخی از رفتارهای آنان این موضوع را القاء می‌کند که آنان بیمارند.
اخاذی‌های بی‌شمار و فساد اخلاقی، که فصل مشترک و غایی اغلب این مدعیان دروغین است، این مسئله را پیش می‌کشد که سودجویی مالی و شهوات جنسی چه نقش تعیین‌کننده‌ای در بیان ادعاهای دروغین دارد.
با این حال تکلیف یک انسان مؤمن که در معرض این تهدیدات زندگی می‌کند چیست و چگونه می‌تواند ایمان خود را منزه نگاه‌ دارد؟ به نظر می‌رسد پیشه کردن «تقوا» تنها راه ممکن است.
انتهای پیام/ش




⚡️علایم سحر و جن زدگی⚡️

🔸  جنون یا دیوانگی ،که خود لفظ جنون به معنای جن زدگی می باشد که خود دو گونه است قسمتی با اختلالات مغزی ارتباط دارد که از لحاظ پزشکی قابل بررسی می باشد و گونه ای دیگر از آن،طوری است که پزشک از تشخیص آن عاجز بوده و هیچ گونه اختلالات را تشخیص نمی دهددرحالی که شیاطین مسبب آن هستند.
🔸 جدا شدن مرد و زن از همدیگر :که به طور ناخوداگاه مردنسبت به زن و یا برعکس  زن  نسبت به مرد بدون هیچ سبب واضحی احساس تنفر شدیدی می کند به طوریکه حتی نمی تواند به صورت همسرش نگاه کند.
🔸صرع ( بیهوش شدن ) 
🔸میگرن وسردرد های شدید
🔸تمایل نداشتن مرد و یا زن به ازدواج 
🔸مشکلا ت جنسی
 الف ) ناتوانی جنسی در هنگام همبسترشدن 
ب) پیدا کردن میل جنسی شدید 
ج ) انزال سریع منی در هنگام نزدیکی بطوریکه نتواند مقاربت را انجام دهد
د) خونریزی زن در هنگام همبسترشدن
🔸 نازا شدن و یا سقط جنین در چند ماهگی
🔸تنفر شدید و بدون سبب واضح از پدر یا مادر و یا دوست و غیره ویا برعکس 

🔸حب شدید مرد به زن و برعکس، که باعث مشکلات در زندگی شود.
🔸 احساس اینکه شخصی مدام با او حرف می زند و یا اینکه بطور غیر طبیعی کسی او را واداربه کار ی می کند.
🔸  از کار افتادن قسمتی از اعضای بدن بدون سببی واضح وپیدا نکردن علت آن از لحاظ پزشکی وغیره
🔸بیزارو یا تنبل  بودن نسبت به نماز و یا قرآن و عبادات
🔸 کند ذهنی
🔸غش و بیهوش شدن
🔸 تنبلی و احساس گرفتگی وخستگی بدن
 🔸درد در قسمتی از اعضای بدن و یا منتقل شدن ان به قسمتی دیگر
🔸علاقه پیدا کردن به ماندن در  مکانهای خالی و یا کثیف مثل حمام و دستشویی
🔸احساس به اینکه شخصی در درون اورا به کاری بد وا می دارد و تشکیک در فکر و عقیده
🔸 اضطراب و دلهره
🔸دیدن خوابهای وحشتناک وکابوس
🔸 دیدن حیوانات مثل گربه و سگ و تکرار شدن آن
🔸  راه رفتن در خواب
🔸 سقوط از مکانهای بلند درخواب
خود را در قبرستان و مکانهای کثیف یا وحشتناک دیدن درخواب
🔸 دیدن شکلها و یا اشباح غریب درخواب
🔸خود را در کنارمردگان دیدن و تکرار آن درخواب
درخواب شخصی  او را می خواهد بکشد.ویا اذیت کند
✳️نکته:اگر کسانی بعضی از این حالات را دارند امکان دلیل غیر از جن زدگی هم وجود داد وصرفا جن زدگی نیست✳️

💫فرمایشات حاج اقا صاحب الامری
🔹ادامه دارد...
____________________________

موسسه طب اسلامی امام رضا علیه السلام





@TebbeEmamReza

🔹علل دخالت اجنه در زندگی انسان🔹

چنانچه در قرآن نیز بیان شده است "جن ها" موجوداتی شبیه انسانها هستند که دیده نمی شوند اما آنها انسانها را می بینند. آنها زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی دارند، تشکیل خانواده می دهند، زندگیشان در این دنیا مثل انسان با تولد شروع و با مرگ پایان می یابد، بر روی همین زمین زندگی می کنند و انسانها آنها را نمی بینند و آنها را احساس نمی کنند.

جن ها به طور معمول و عادی در زندگی انسانها هیچ نوع دخالت و تصرفی نمی کنند، ولی در بعضی از حالات عده ایی از جن ها در زندگی گروهی از انسانها دخالت می کنند که این نوع تاثیر و دخالت دارای انواعی می باشد که در ادامه انواع، اسباب و نشانه های انسان جن زده را بیان می کنیم و نیاز به ذکر است که جن زدگی با سحر و جادو تفاوت دارد.


🔻علل دخالت جن 🔻

جن ها به دلایلی در زندگی انسان ها دخالت می کنند و اسباب مشکلات را فراهم می کنند:

🔸1ـ  انتقام
چنانکه گفتیم انسان ها، جن ها را نمی بینند، اما آنها ما را می بینند و به همین خاطر ممکن است انسانها ناخواسته به بعضی از جن ها یا اعضای خانواده آنها آسیبی وارد کنند، مثلا پا روی آنها بگذارند و یا ... که در این صورت جن به خاطر انتقام در زندگی این شخص دخالت می کند و اسباب مشکلات را فراهم می کند.

🔸2ـ عشق و عاشق شدن

 جن ها هم مانند انسان ها متشکل از دو جنس نر و ماده هستند که به همین علت ممکن است جن عاشق انسانی شود و وارد بدن وی شود که در پی ورود جن به بدن انسان مشکلاتی پدید می آید.
🔸3ـ  شرارت جن

جن ها همچون انسان ها دارای ادیان و عقاید مختلفی هستند و ممکن است مسلمان، مسیحی، یهودی و یا ... باشند و طبعا بعضی از آنها بد و بعضی خوب هستند. جن های شرور و بد ممکن است بدون هیچ دلیلی وارد زندگی انسان ها شده و زندگی آنها را مختل کرده و مشکلات متفاوتی را بوجود می اورد
🔸4_وارد شدن در منازل وحریم انها
درروایاتی داریم که وارد فلان سرزمینها نشوید که مسکن اجنه است.
🔸5_کسی انها را وادار کند
مانند ساحر ویا تسخییر وغیره که از اجنه استفاده میکنند
🔸6_آزار دادن انها
مثل ریختن اب داغ بدون بسم الله ویا ادرار کردن در سوراخ ها ومنازل انها

_____________________________

✳️معتبرترین کانال طب اسلامی✳️
موسسه طب اسلامی امام رضا علیه السلام
____________________________
@TebbeEmamReza___________________________

لازم بود ذکر شود در نود و نه درصد موارد حتی مشکوک و مشخص ظاهری به جن زدگی اصلا جن زدگی در کار نیست و مشکلات خیلی خیلی ساده مثل ضعف بدنی یا حتی شاید امواج مضر مثل استفاده زیاد از اینترنت همراه مشکل ساز است .چه برسد به موارد مشترک به همین خاطر وسواس زیادی هم نداشته باشید و مطالب من باب آموزش و اتمام و اکمال مطلب آورده شده است نه تغییر سبک زندگی و ایجاد وسواس فکری که خود این جور وسواس ها کار شیاطین است و نباید دچارش شد.حتی در حالت ایدیوپاتیک و ناشناخته هم بسیاری از بیماری ها منشا ماورایی ندارند و نباید خیلی سمت موضوعات خاص علل الخصوص احتمال جن زدگی رفت.و در این خصوص زندگی خود را بازیچه نکنید و فرد مشاور باید آشنا به علوم الهی و حوزوی  و کاملا متعهد و علمی باشد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۶
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

کلش


 این بازی توسط شرکت سوپر سل عرضه شد اما بر خلاف تصور ایده ی اولیه آن در فنلاند شکل نگرفت بلکه توسط دو روانشناس در آلمان با دو برنامه نویس دیگر بود که برنامه در سوپرسل پیگیری تکمیل و عرضه شد نکات مشترک یهود و فراماسونری مشهود است وجود دیوار مصداق آیه نبرد از پشت دیوار یهود است یا طبق اصل مشترک ادیان الهی که البته خداوند در قرآن با نظر فرشتگان در مورد خونریز و فسادانگیزی انسان را باطل می داند اما اساس بازی کشاورزی نیست بلکه جنگ است مورد وجود یک زن و یک مرد بر اساس عهدین است و شروع هر ماجرا را سبب می شود و بیشتر بر اساس مسایل سیستم جهانی نوعی مالکیت محسوب می شود در نوع جنگ برای زن و برای مرد تفاوت قایل شده است و این وجه برتری بازی محسوب می شود ویزارد دقیقا ترکیب زن با مرد است با قدرتی بالاتر و این نشانه فهم بازی سازان از مسایل علوم غریبه است که در بخشهای دیگری نیز بروز داشته مثل چرخش برج جادوگر که این چرخش در چندین بازی دیگر از شرکتهای مختلف دیده شده یا بحث نوع دونات کردن نیروها که دادن نیرو از پایین و گرفتن آن از بالاست در مکتب چوکوک سویی اشاره شده بود در بازی برای والبرکر هیچ حس ترحمی نخواهید داشت چون از قبل مرده است طراحی اسم شرکت و زمین بازی مربع است و در زمین بازی طراحی نمادهای فراماسونری در گوشه و مرکز به چشم می خورد همچون دیگر مسایل فراموسنری بحث اعداد مقدس در این بازی به شدت حس می شود که البته از مکاتب گوناگون استفاده شده است برخلاف تصور عدد دوازده فقط عدد مقدس شیعه امامیه و مسلمانان برای ظهور امام زمان (عج) نیست بلکه تعداد خدایان روم باستان و خدایان یونان باستان تعداد اصلی ترینشان دوازده تا است که البته متفاوت اند تعداد مجموع معدن طلا و جمع کننده اکسیر دوازده و مجموع ارتقا هر کدام دوازده تا است ارتقا هر کدام از قهرمان ها نیز چهل تا است که این عدد در بحث کوه طور و  اضافه شدن ده به سی شکل می گیرد خداکثر تعداد ارچر های برج تیرانداز نیز سه می باشد که این عدد در مسایل زنا شویی خاص جلوه گر است این عدد بهترین تعداد همسر در بحث ازدواج درونی برای رعایت حدود ازدواج است که توانایی کنترل راحت تر است  که  البته بحث جدایی دارد ولی در بازی این مورد هم رعایت شده است مورد بعدی هیلر یا فرشته است که کاملا با مورد قرآنی ضدیت دارد چرا که اصلا جنسیت با تعریف آنچه می پنداریم در فرشته وجود ندارد اما در بازی اناث بودن آن است که براساس عهدین است مورد خاص دیگر پکا آ می باشد که به نوعی حیات بخشیده شده است و روحی در یک بدن فلزی است مورد گولم بر اساس فرشته های تبعیدی همراه آدم به زمین اند که به نوعی گناه کارند و سنگ شدند و تا فدا کردن جانشان برای پیامبر پاک نمی شوند در فیلم نوح این مورد آمده مورد تفکیک به دو گولم کوچک از بعضی موارد اسلامی برداشته شده که قایلند اگر جنی کشته شد به دو یا چند جن دیگر تبدیل می شود این در مورد لاوا هم صادق است جالب اینکه ذات آتشین در لاوا مشهود است هوک نیز هم سیاه است هم خوک سوار شاید درست نباشد اما هر دو براساس اسلام است چون سیاه وارد بهشت نمی شود و قبلش سفید می شود و این نژاد پرستی نیست و بر اساس علوم غریبه و فلسفه سفید چهره بودن در بهشت می توان بحث کرد مورد دیگر خوک است که نجس است ویچ یا جادوگر زن مثل ویزارد نیست و به خاطر استفاده از جادوی سیاه تغییر کرده توانایی اوزنده کردن مردگان است دقت کنید شاید جزو تنها مکاتب معقتد به زنده شدن مردگان قبل از قیامت فقط شیعه باشد چون تناسخ موجود در مکتب هندی خود فرد نیست بلکه روح در بدن یا شکلی یا جسمی دیگر می رود البته این اعتقاد در شیعه و مکاتب دیگر اسلامی با هم تفاوت دارد مثلا کیسانیه یا شیعه امامیه دو تز مختلف دارند ولی طرح کلی زنده شدن در شیعه است و به این شکل خاص در مکاتب دیگر نداریم و در شیعه رجعت خوانده می شود و دعای عهد برای آن است اما در بازی این زنده شده ها اسکلت و به نوعی مردگان متحرک اند و شاید نوعی زامبی بتوان تصور کرد در مورد موارد دیگر نثل اسپل ها نیز جای بحث داریم مثلا چرا اسپل بابانویل و هدیه کریسمس باید جنگ افزار باید این با لا اله الا الله گفتن تکفیری های داعش عملا فرقی ندارد و موارد دیگر.قهرمان ها نیز با نیروی سیاه ارتقا می یابند و بازی عملا نا محدود است و زمان زیادی را می گیرد این بازی در جهان تعداد خیلی زیادی بازیکن آنلاین دارد از سی میلیون تا یک میلیارد در خبرگذاری ها دیده شد اما طبق موثق ترین شان در ایران پنج و نیم میلیون بازیکن احتمالا فعال دارد و سرورهای جهانی  در کشورهای مختلف دارد و پردرآمدترین بازی های جهانی است  تعداد کشورهای دارای بازیکن نشان از نفوذ بالا و منطق صحیح بازی در نفوذ دارداین بازی در گوگل پلی ثبت شده و بخشی از سهام آن توسط گوگل خریداری شده است و بازی دارای اکانت گوگل و فیسبوک است نسخه مدرن بازی کلش آف زامبی است اصل بازی به پنج بازی اجازه نوعی کپی برداری و الهام داد اما این بازی موفق ترین آنها بود و بسیاری از مشکلات بازی مثل بحث زمان ارتقا حرف زدن با حریف بحث تخیل و بحث ترس را در خود وارد کرد و از قهرمانهای قومی تمام ملتها سعی شده استفاده شود در نسخه 1.8 اشکال نام قهرمانهای مارول از این شرکت گرفته شد که در نام گذاری قهرمانهای غربی تجدید نظر شد این بازی پویاتر بود و برای دفاع نیز امتیاز قایل شد این بازی برای تک تک قهرمان ها حرف دارد و از اقوام مختلف برداشته شده است در این بخش بازی نسخه مدرن براساس جنگ ستارگان در بخش مثبت یا نیروهای خیر و نیروهای شر براساس زامبی است بخش تسخیر زامبی ها در زمین بازی نوعی خلاقیت بازی ساز محسوب می شود در اینجا پکا آ ربات است اما واژه مستر واژه خاصی محسوب می شود و وجه بین الملی امروزی دارد در مورد هیلر نیز به طور کامل بحث ارسال موج برای سلامتی در بازی لحاظ شده است

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۲
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ق.ظ

شُرور


نوع تشخیص و طبقه بندی خیر و شر در مورد شیطان کاملا متفاوت است شیطان مخلصین روز موعود و درک توحید تا حد عزت خداوند را می شناسد و اولین دعای قرآن از لحاظ بعد زمانی برای وی است طبق حدیث عالم ترین موجود پس از امام هر عصر شیطان است شیطان با وجود نظریه های خیر و شر مورد قبول و توافق به طور کامل شناخته نمی شود بلکه کمی پیچیده تر است با نظریه سرد و گرم و قدرت نور شناخته نمی شود چون شیطان نمازش را می خواند با نظریه طبیعی بود و ماهیت علمی نیز مورد قبول نیست چون او حارث بوده و دارای تاریخچه ی قبل و بعد از خلقت آدم به طور کاملا متفاوتی است از لحلظ نظریه نسبی بودن شر و خیر نیز قابل توجیه نیست چون گمراه کننده اجنه نیز می باشد و فقط دشمن انسان نیست و شیاطین هم از جنس انسان اند هم آدم قرآن نیز دو مورد در مورد عدم هدایت دارد مغضوبین و ضالین که عذابهای الهی هر مورد از نظر طرح کلی با هم متفاوت است در مورد عذابها اول از همه باید توجه داشت که اصحاب اعراف و به نوعی بی طرف در همه ی موارد عذاب تقریبا وجود دارند عذاب الهی از قبل آگاهی وجود دارد و حتی مرحله مرحله وارد می شده است تا امکان توبه باشد مثل قوم عاد یا در مورد قوم یونس یا مورد قوم فرعون که اگر علم کامل الهی در مورد خشکسالی داشتند نجات پیدا می کردند که علم تعبیر خواب را یوسف داشت و خود مدیریت را نیز برعهده گرفت یا در مورد نوح کشتی وی نجات برای همگان بود نه فقط مومنین اما حتی در آخرین لحظه نیز لجاجت در میان قومش بود حتی پسرش. ضالین شیطان و جهود اند خودشان عذاب یکدیگرند و قلبشان سختتر از سنگ است پس نظریه کامل نظریه همان نعمت الله قرآن است و به نوعی عشق الهی الهی.جهود نعمت الله را تبدیل کرند یعنی شناختند و تبدیلش کردند در ادامه قرآن به پیامبر کشی آنها بدون هیچ دلیلی نیز اشاره می کند در قرآن بحث قتل فرشتگان و دشمنی با روح القدس -جبرییل-نیز آمده است که دشمنی با خداوند است

 در ضمن در جمله امام خمینی(ره)می فرمایند بدون تهذیب نفس علم توحید هم به درد نمی خورد.به نظر این جمله کاملا مصداق توضیح رویه شیطان شناسی باشد علامه حسن زاده نیز در بحث مثلث سه رکن مهم اساسی حیات علاوه بر قوه غریزه شهوت و غضب و قوه عاقله بحث محبت را وارد می کند و اهمیت آن از دو مورد بیشتر است و مهمتر است

البته یک بحث هم داریم بحث تفاوت اجازه و رضایت که هم در خیر و هم در شر بحث می شود

دو داستان خاص در مورد شیطان داریم یکی بحث احادیث موثق به موعظه های شیطان تا قبل توبه وی از موعظه ی انسان و پیامبران مثل موعظه سه صفت بد شامل کبر شیطان و حسد قارون و طمع آدم بعد از طوفان نوح به نوح البته بعدا شیطان قسمش را تکمیل کرد و شامل موعظه هم کرد این یعنی اینکه شاید شیطان وجه خوب هم داشته باشد اما ذاتش بد است این در مورد خطا یا در این مورد اشتباه برادران دینی نیز به طور عکس ذات شیطان صادق است البته بحث بحث چشم پوشی نیست و اعمال به نیات است اما مقوله ذات و حب و بغض و پایبندی به عهد غیر قابل چشم پوشی است و این مهمتر است مورد دیگر در داستانی با حضرت عیسی(ع) است که شیطان به وی می گوید بگو لا اله الا الله حضرت سر باز می زند شیطان علت را می پرسد حضرت فرمودند چون تو می گویی من نمی گویم دقیقا همچنین موردی امام خمینی در مورد آمریکا دارند و از نظر رهبری آمریکا از شیطان بدتر است چون شیطان فقط و فقط وسوسه می کند و نه هیچ کار دیگر پاورقی اینکه مورد جن زدگی مورد خاص مشترک است بین بشر و جن یعنی یا از طرف بشری مامور شده و توانایی کسب کرده یا خود احضار کننده دچارش می شود دور از بحث نشویم اینکه استکبار از شیطان بدتر است در بیان رهبری مشخص است و یادمان هم نرود اگر تمام عالم علیه ما باشد اما ما طرف خدا باشیم خدا گره گشایی می کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۱
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ

بحث شرک


طبق مبانی مطرحه در قرآن برای شناخت خداوند اولین طرح خواندن است از نظر بحث داستانی و زمان بندی هم اینکه بحث شناخت امانت و شیطان اولین مبانی در توحید اند و اینکه ما قرار نیست خدا را بشناسیم بلکه در حد نیاز او خودش را به ما می شناسد بلکه اساس توحید بر اساس امانت وجود است و عملا مبانی توحید صفاتی

دقت کنید ما و تمام جهان در مقابل خداوند عین فقریم نه فقیر اما برای شناخت این موضوع اول باید فقر شناخته شود یعنی خداوند آتش افروز است خداوند زارع است و خداوند تیز انداز اما ماهیچه و باران و سوخت هم در اینجا وجود  دارند؟؟؟خب مگر نگفتند سنگها در بت پرستی نه سود دارند نه ضرر پس چرا برای بعضی سنگها مثل عقیق ما حتی حدیث هم  داریم یا چرا پیراهن یوسف شفا دهنده شد جواب این است که الله اکبر نماز این نیست که مثلا خدا از فلان کوه بزرگتر است یا مثلا از فلان موجود قوی تر بلکه این الله اکبر در ادامه اش مما یوصف آمده است یعنی از هر آنچه در وصف بیاید بزرگ تر است  کلا شناخت خداوند بدون در نظر گرفتن امانت و تعریف آن و دید الهی داشتن به جهان و خود و دیدن آیات-به عنوان نشانه نه استدلال-و در نتیجه تعریف نعمت الهی بی ثمر . حتی خطرناک و بی منطق و بی پایان از نظر فهم کمالاتی بسته می شود یعنی وارد سیکلهای تعریفی بدون پایان و نتیجه خواهیم شد که اتفاقا نتیجه توحیدی هم نخواهد داشت مگر اینکه فرد واقعا حق جو و مصر در احقاق حق باشد اگر هم دیدید یک وهابی گفتن اینها شرک است بگویید عیبی ندارد پس لطفا به حرفت اعتقاد داشته باش و بحث حکمت الهی را نیز نکن بلند شو و کنار یک سنگ اورانیوم برای مدتی بشین اگر سرطان نگرفتی و براثر تشعشعات نمردی ما حرف تو را قبول می کنیم نکته ضمیمه وقتی عین فقر بودن فهمیده شود و امانت و نعمت الله در درون فرد تعریف شود آنگاه مواردی مثل حتی سرد شدن آتش معنی می یابد و اتفاقا این موارد فقط با همین دیدگاه قابل توجیح است و اینکه انسان بر اساس همین درک از امانت خلیفه الله است وگرنه حتی می تواند پست تر از حیوان هم باشد   برای فهم توحید نیز طبق قرآن عمل بخواهیم کنیم سوره توحید جایگاه رفیعی دارد و اینکه باید احد بودن و واحد بودن خداوند و بی نیازی اش فهم شود سپس دوری او از عالم تکوین و تکثیر این کلید حل تمام مسایل است مابقی درست می شود و بازهم طبق نظر قرآن زیان کار ترین افراد آنهایی هستند که خود و خانواده خویش را باخته اند و یاد خداوند به دلیل این است که انسان یاد خودش بیافتد و اگر خدا را فراموش کند خود را فراموش کرده چون انسان بخشی وجود دارد که فقط و فقط ارزشش با توحید و خداپرستی عجین است و بدون خواستن بزرگترین نیروی موجود در جهان یعنی خود خداوند رسیدن به این جایگاه غیر ممکن است و کار نماز ما برای خداوند نیز در این امر یادآوری است که نکند ما این موضوع را یادمان برود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۳۶
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ

شبه فرشتگانه عمل کردن شیطان


یک اعتقاد مهم در باب توحید و شیطان شاید این مورد مطرح شود که سطح توحید شیطان کامل است این موضوع اشتباه است شاید در باب توحید نتوان شیطان یا شخص ابلیس را در حیطه مستقیم کافر فقهی منافق یا در کل مغضوبین قرار داد اما در حیطه ضالین است و عشق الهی ندارد اگر توحید را به رحیمیت و رحمانیت تقسیم کنیم که رحیمیت شمول است در سطح رحمان علم صرف مطرح است شاید خدای گرگ و چوپان یک خداست اما مهربانی خدا شامل هردو نخواهد شد در ضمن در سوره ی جن اشاره شده که اجنه بزرگ سابق و سفیه حال در اندیشه خودشان را پس از تحول و فهم پیامبر دارای اعتقاداتی دروغین و اشتباه درباره خداوند توصیف کردند که بقیه اجنه را گمراه می کرده است در ضمن یک حدیث دیگر در مورد شیطان این است که عالم ترین موجود هر عصر بعد از امام زمان هر عصر شیطان است این موضوع تایید دیگری بر این موضوع است در بحث شُرور موارد دیگر در مورد شیطان را بحث خواهیم کرد

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۳۶
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ق.ظ

نگاهی دیگر به هری پاتر


شاید جالب باشد بدانید طبق گفته های رسمی 80 درصد کتب نسخ خطی ایران در ایران نیست بلکه در کشورهای خاورمیانه و غربی است و حتی شامل کتب دینی و پایه نیز می شود که البته این به معنی عدم دسترسی به آنها نیست چون نسخ اصلی کپی یا میکروفیلم یا به طرقهای دیگر دسترسی وجود دارد و کتبی مثل بارتیمیوس بدین شیوه نگارش شده است اما در مورد هری پاتر داستان کمی فرق می کند از سبک نیروی بیگانه مستقل برای تعریف خود بهره نمی برد و فقط به کتب و اسناد اکتفا نشده و داستان در بطن دل افراد با حفظ ویژگی سبک زندگی انگلیسی کاملا رعایت شده است اما مطابقت بخشهای زیادی از داستان با داستان های موجود علل الخصوص در بین شیعیان قابل ذکر است مثلا در مورد ماشین پدر رونالد ویزلی که پرواز هم می کرد بدون سوخت بوده این داستان بدون سوخت بودن دقیقا معادل یک داستان برای روحانی بزرگواری بوده که راننده وی را در بیابان سوار کرد و شخص از او کرایه نخواست در عوض شیخ ذکری را در باک خودرو خواند و سنگی انداخت و گفت تا ابد نیازی به سوخت در خودرو تا  موقعی که درب باک را باز نکنی راننده تعجب کرد و قبول نکرد ولی دید تا مدتهای طولانی خودرو نیاز به سوخت ندارد و این موضوع خیلی طول کشید و تعجب کرد اما همان اشتباه را کرد و و کرامت به کار رفته برای ماشین راننده از بین رفت مورد معروف دیگر حمام فین کاشان بوده است که توسط شیخ بهایی انجام شد و هنوز توضیحی برای آن ارایه نشده است به جز موارد مبرهن که قبلا گفته شده مثال بیماری زیرپا گذارندگان عهدنامه امام علی و کتمان کنندگان حقیقت،برص بوده است اصل قضیه نیز مشخصا مربوط به شخص خاص انس می باشد-خط چهارده و پانزدهم صفحه ی ۵۹۲ کتاب قصص قرآن محمد محمدی اشتهاردی انشارات نبوی نوبت چاپ ششم تابستان ۸۲ با اقتباس از نورالثقلین جلد سوم صفحه ۴۲۰ و تفسیر جامع جلد چهار صفحه ۱۸۱و سپس  هری پاتر و بخش مربوط به ارتش دامبلدور و تالار مخفی گاه یا اتاق ناشناخته و انباری مانند و داستان چو چانگ- در مورد لو رفتن اتاق اسرار در هاگوارتز نیز این مورد موجود است یا مورد جان پیچ که در مورد یک روحانی در نزدیکی مرگ با یک سماور که عاشقش بود رخ داد که شیطان تهدید به خراب کردن سماور می کرد و باعث شد فرد به مرگ تن ندهد بعد این ماجرا بعد بهبود کامل فرد سماور را خودش نابود کرد و چند وقت بعد به راحتی جان سپرد موارد اصلی دیگر برای جان پیچ شدن که مطابق کامل روح است کتاب نگارش شده ی خود فرد براساس علوم غریبه است که زکاتش ندهند  و دیگری عصا ساختن بدون در نظر گرفتن قدرت مستقل برای چوبدستی و هم فازی کامل آن با خود فرد است که قابل ساختن است در انتهای داستان هری پاتر شکستن ابرچوبدستی ایراد فیلم استو وجود زامبی در آخرین فیلم ورود عرصه های جدید است دو شخصیت هرمیون و اسنیپ جای تامل خاص در داستان دارند و امکان اصلی شکستن تابوهای داستان از طریق همین دو شخصیت امکان پذیر است نوع مرگ هری پاتر در فیلم با نوع مرگ کرامت گونه شیخ نخودکی کاملا تطبیق دارد و به نظر این همه تطبیق یک جا اتفاقی نیست و با مطالعه است

 در داستان هری پاتر که توسط خانم جوآن کتلین رولینگ نوشته شده است به طور کلی دو سبک و یک طرح خلاقیت شاهد هستیم که در تمام طول جریان داستان از اول تا آخر خود را بروز می دهد اول الگوی اصلی داستان را براساس مدل قرآنی ذکر می کنیم که وقتی خداوند از موسی (ع)پرسید از عصا چه استفاده ای می کنی موسی در جواب خداوند فرمودند که برای جمع کردن گله و ریختن برگ درختان یعنی عصا کاربرد تکیه دادن نیز نداشته است اما خداوند فرمود بیانداز و مار شد این اساس خلاقیت به طور تمام و کمال است مثلا در داستان یک آینه فقط یک آینه نیست می تواند رویا ها را نشان دهد یا می تواند خود اقداماتی نیز انجام کند یا یک وسیله ارتباطی بین دو نقطه باشد اما در سبک نگارش داستان رولینگ از سبک حرفه ای بهره وری تخیلی استفاده کرده یعنی از کوچکترین موضوع موجود در پیرامونش نیز بال و پر داده و آنچه که خود خواسته را ساخته است از همین زندگی معمولی یک سبک براساس قرار گیری علمی تخیلی در فانتزی یا فانتزی علمی تخیلی البته طرح اولیه تبدیل عصا به چوبدستی از بحث جادوی موسیقی و نمونه یک رهبر ارکستر سمفونی گرفته شده اما ادامه ی آنها بر اساس همان سبک اصلی است نه فقط یک رهبر ارکستر یا مدل فقط موسیقیایی و سبک دیگر الگوی کامل قرار دادن بحث جادو در فانتزی تخیلی است نمونه های اول مواردی مثل دشواژه که در زمان خویش بحث شنود کلمات کلیدواژه در تلفنها مطرح بود یا بحث کوییدیچ که ترکیب فوتبال و ساکر و همچنین در خود داستان شباهتی با بسکتبال دارد(البته شبیه اصلی بومیان آمریکا) است با درونمایه فانتزی یا شباهتهای موتور با جاروی پرنده سبک دوم موارد کاملا اختصاصی است مثل پیشگویی و گوی پیشگویی یا مواردی مثل غیب و ظاهر شدن

نمی دانم چقدر صحت دارد اما یک مورد خاص تاریخی هم داریم 

به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ گفته می شود قلب مومیایی شده آگوست دلگرانس معروف به دراکولا که در سال 1900 میلادی در آمریکا به دلیل کشتن 40 نفر و نوشیدن خون آنها تحت تعقیب بود و به دست کشیش معروف "آمونو کاتولیک" و دستیارش "وودو هوگان" شناسایی و کشته شد به حراج گذاشته شد.

طبق شنیده ها و مستنداتی که در تصویر مشاهده می کنید دراکولا به روش مرسومی که برای کشتن دراکولا وجود داشته با فرو کردن نیشتر به قلب وی کشته شده است.


در منبعی دیگر دستیار کشیش یک جادوگر معرفی شده بود جالبی دیگر شکل نیشتر که شبیه همان مدلهای چوبدستی است اشاره می شود کشتن از طریق قلب نیز در داستانهای حماسی قدیمی ایران نیز وجود دارد و بحث را کمی پیچیده تر می کند.

یک مورد دیگر مربوط به چوبدستی در کارتون صد و یک سگ خالدار است که استفاده شده است

بحث پسری که زنده ماند نیز بی شباهت به داستان حضرت موسی و حضرت ابراهیم در کلیت ماجرا نیست.یعنی اقتباسی است

بحث همجنس بازی در داستان توسط خود نویسنده نیز تایید شده و دقیقا همین الگو در سری های ماتریکس نیز قابل مشاهده است اساسا الگوی برادری بد نیست اما اینجا اساسا برادری مطرح نیست چون برادری بر اساس ایمان و توحید یا هرگونه باور شکل می گیرد اما اینجا جادو و توانایی های خاص الگوی رفتاری است که البته این موارد در نظر ارباب تاریکی بیشتر مورد نظر است نه افراد محفل ققنوس

بحث دیگر اشاره های فراوان به عدم امکان غذا ساختن و یا در قسمت هری پاتر و یادگاران مرگ عدم امکان زنده کردن مردگان و در آخر شکستن ابرچوبدستی است در قرآن به صراحت بحث من و سلوا و بحث جایگزینی آن با عدس و انتخاب پست تر توسط یهود مطرح شده یا شفا غیر ممکن نیست و افراد به انجام آن مبادرت می ورزند در داستان اشک ققنوس نماد آن است در زمان حضرت عیسی (ع)آخرین محدوده ی بحث علوم پزشکی شکسته شد یعنی بحث خلقت کامل یک موجود از صفر زنده کردن  کامل یک مرده یا بینا کردن کور مادر زاد که می تواند ژنتیک هم باشد و درمان بیماریهای غیر ممکن در آن زمان مثل برص اینها جدا از بحثهای دیگر در داستان محدود شده است یک بحث دیگر در داستان کشتن باسیلیسک و یا ابرمار در ابتدای داستانهای هرب پاتر است نکته شباهت این موجود با همان اژدهای عصای موسی است دقت کنید مار در ادبیات عهدین عامل گمراهی و ضلالت آدم -و نه حوا-معرفی شده اما در اسلام چنین چیزی نیست و حتی مورد احترام هم هست و چند داستان خاص هم در این مورد داریم اما قضیه کلمه بی مار به عنوان مار برای سلامتی و بحث آسکولاپیوس کلا چرت و پرت است و دلیلی بر قرار دادن این موجود به عنوان نشان سلامتی جهانی از سوی سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی نیست اما گفتیم از نظر اسلام مار گناه کار نیست و عامل هبوط و نه سقوط از جهنم هم آدم و هم حوا و اطاعت از حرف دشمن مبین بوده است

یک مورد خاص دیگر بحث زمانی است که در انتها لرد ولدمورت یا همان تام رایدل قلب شده -مثل حارث و ابلیس-در یک توانایی خاص صدای خود را به طور جهانی البته در اینجا دهکده هاگزمید و اطراف آن و هاگوارتژ به طور واضح می رساند و از آنها عدم نبرد یا تسلیم یا فرار را می خواهد این مورد با ندای آسمانی فراخوانی حضرت تشابهاتی دارد که حضرت به سمت حق و علی (ع)می خوانند دقت کنید یکی از مسایل آخر الزمان تشابه حق و باطل و متشبه شدن آن بر مردم است این موارد دقیقا مثالهایی متناسب با این موضوع اند

گفتیم در آیین یهود خدا کم ارزش است و تبلیغ نیز در بین سایرین معنی ندارد در مقاله یهود به این موضوع اشاره شد در داستان اگر در بهترین حالت ما دامبلدور را حداقل نمادی از ویژگی های پیامبران ببینیم مسایلی مثل شکست پذیری و عدم تعریف خدا و بالاخره عدم فهم قدرت جادو و منبع اصلی آن  و علت کم و زیاد شدن این توانایی در افراد حل نمی شود البته داستان با روال سحر قرآنی مطابقت دارد و تقریبا مباحث ایمان در قرآن در داستان وجود ندارد

تمام داستان ها بدون شک از تاثیر ذهن نویسنده و شرایط روحی و فکری نویسنده متاثر است اما طبق بعضی نظرات در پاره ای از بخشها ما الگوهای خاص دیگری نیز شاهد هستیم که ناشی از عدم حل مشکلات خود نویسنده است مورد خاص مورد نظر ما دمنتورها یا شادی خوارها یا روح خوار ها هستند که بعضی خلق آن را ناشی از دوران افسردگی نویسنده و بستری شدن وی می دانند که این موجود به نوعی نماد آن دوران است و البته در داستان نقش اساسی ندارد و جبهه گیر است و این اثبات ثبات حداقلی روح نویسنده و تسلط کامل ذهنی نویسنده بر داستان است و نشان از مشکلی در ادامه نخواهد بود و نقطه ضعف محسوب نمی شود اتفاقا راه حل مقابله با این موجود و ایجاد سپر دفاعی با تکیه بر خاطرات شاد یک راه حل زیباست

در مورد واژه ای تحت عنوان نمودار ناپذیر یا ناپیدا و کشف نشدنی که برای خانه های جادوگران محفل هاگوارتز و محل مسابقات جهانی کوییدیچ به کار رفت و به قول داستان ماگل ها یا مشنگ ها قابل دستیابی به آن را ندارند اما در روایات و داستان ها خط خاصی جریان دارد اینکه صیهونیست ها معتقدند معبد سلیمان درست است که ناپدید است-البته بعد از چند مرحله تخریب و بازسازی-اما بقایای آن هنوز هم وجود دارد مثل دیوار ندبه و هدف از تخریب زیربنای مسجد الاقصی پیدا کردن بقایای معبد است بخشی هم به گم شدنش معتقدند زیرا این حفاری ها چیزی فراتر از تخریب ساده ی مسجد است اما داستان اصلی به خود معبد برمی گردد اینکه معبد اساسا جن ساز است و بعد از قضیه مرگ حضرت سلیمان ما و پادشاه غیر پیامبر یهود از نظر ما پس از حوادث هاروت و ماروت معبد نمودار ناپذیر شد و اتفاقا جادوگران مبدل نعمت الله به آن دست نیافتند در ضمن دو ملک نیز مراقب صندوق عهد و انگشتری سلیمان زبور و زره شکست ناپذیری هستند و احتمالا دلیل بیشتر کاوشها دستیابی به آنهاست که البته موفق هم نبوده اند معبد سلیمان جایی است که سر شیطان در آنجا بریده می شود آنهم توسط آخرین منجی بشریت


موارد دیگری در هری پاتر مشاهده شده که از فرهنگهای مشترک اساطیری سرچشمه گرفته مثل شیر دال این مورد از موارد باستانی است و میل نویسنده در کتب دیگر لو رفته مثل حیوانات جادویی و زیستگاه آنها مشخص است





شیردال (در پارسی میانه: بَشکوچ) موجودی افسانه‌ای با تن شیر و سر عقاب (دال) و گوش اسب است. دال، واژه کردی برای عقاب است و این واژه در اکثر مناطق کردنشین کرمانشاه و کردستان مورد استفاده قرار می‌گیرد. تندیس‌های به شکل شیردال در معماری کاربرد زیادی دارند.شیردال‌ها در معماری عیلامی کاربرد داشتند و نمونه برجسته‌ای از آن در شوش پیدا شده‌ است.


گریفن یا گریفون ( Griffon / Gryphon ) که به فارسی شیردال نامیده می شود یکی از جانوران اسطوره ای مشترک میان بسیاری از اقوام آسیایی و اروپایی است. پادشاهی فرهمند که بدنش چون شاه جنگل و سرش سر شاه آسمان بود و از گنج های پنهان جهان نگهبانی میکرد. در هنر و فرهنگ یونان باستان شیردال ها بیش از هر جایی دیده می شوند. طبق معمول یونانی ها در نشر و اشاعه باور به چنین موجودی بیش از هر قوم دیگری فعال بودند و در فرهنگ و هنر خود فراوان به شیردال های مختلف اشاره کرده اند. اما مصریان باستان از حدود ۵۳۰۰ سال پیش ( احتمالا پیش از یونانی ها ) با شیردال آشنا شده بودند.


قدیمی ترین شیردال کشف شده از اسیای مرکزی به سده های پنجم و چهارم پیش از میلاد برمیگردد و مربوط به حکومت های تابع امپراطوری هخامنشی می شوند. هخامنشی ها شیردال را « نگهبانی در برابر اهریمن، جادو و دروغ » می دانستند. سر ستون های مشهور هخامنشی هم یکی از مشهورترین مصنوعات بشری هستند که شیردال ها را نمایش می دهند. نام این جانور در پارسی میانه"بشکوچ" است.


در ادبیات اروپایی نیز به شیردال اشاره فراوانی شده است. برای مثال دانته در کمدی الهی، جایی که سفر در دوزخ و برزخ به پایان می رسد سوار بر شیردالی که به سرعت برق حرکت می کند، سفر به بهشت را آغاز کرد. معمولا شیردال ها بدون بال تصور می شدند، اما در نشان های خانوادگی که از قرن یازدهم در اروپا رایج شدند، پاهای پیشین شیردال ها شبیه پای عقاب به نظر می رسید و در برخی شیردال ها بال هایی آشکار پیدا کردند.


گریفین ها طبقه افسانه ها موجوداتی وفادار بودند و حتی اگر جفتشان می مرد، پس از او به سراغ جفتگیری نمی رفتند. می گویند نگاه منفی کلیسا با ازدواج مجدد به افتخار این افسانه مربوط به شیردال ها بوده است، زیرا کلیسا شیردال را که موجودی زمینی و آسمانی بود، نماد عیس مسیح ( ع) می پنداشت. اما به هر حال افسانه ها همیشه با هم سازگار نیستند. می گویند گاهی اوقات شیردال ها با اسب ها جفت می شدند و از نسل آنها جانوری به نام اسپدال ( Hippogriff ) متولد می شد. طبق افسانه های اروپایی پنجه شیردال شفا بخش بوده و پر شیردال می توانست چشمان نابینا را بینایی بخشد، اما انچه در عطاری های اروپایی به عنوان پنجه شیردال فروخته میشد چیزی نبود جز شاخ بزکوهی .


اما منشا همه این افسانه ها کجاست؟ بر خلاف هر جانور دیگری که مورد بحث قرار گرفته، هیچ موجود مشابهی در میان جانوران خاورمیانه، مصر یا یونان وجود ندارد که بگوییم شیردال نسخه تخیلی شده چنین موجودی است. تا اینکه خانم ادریان مه یر، مردم شناس و متخصص تاریخ علم دانشگاه استنفورد که هم در زمینه افسانه ها و هم درباره تاریخ اکتشافات دیرینه شناسی تحقیقات زیادی انجام داده نظر جالبی ابراز کرد. طبق نظر خانم مه یر، شیردال تصویر بود که تاجران عصر باستان که در جاده ابریشم سفر می کردند در کوهستان های آلتایی  فراوان به چشمانشان می خورد، اسکلت های سنگواره شده دایناسوری متوسط به نام Protoceratops که هنوز هم در این مناطق به وفور پیدا می شود! این اسکلت به خاطر شکل خاص منقار این حیوان، چهار پا بودنش و پس سر برآمده و یقه مانندش برای مردم آن زمان چیزی جز بقایای جانوران ناشناخته و جادویی معنی نمی داد. تعجبی ندارد که نخستین شیردال در آسیای میانه دیده نشدند، زیرا سرزمینی که سنگواره هایProtoceratops  در آن پیدا شد، مهد هیچ تمدن یکجا نشینی نبود ولی محل عبور کاروان های بسیاری بود که در دوران باستان به این مناطق سفر می کردند.



نمی دونم این دقیقا ربطی داره یا نه اما در ضرب المثل های فارسی ما داستان با عنوان کلاهت را قاضی کن داریم در هری پاتر یک فصل هفتم نیز عنوانی با عنوان کلاه قاضی وارد داستان می شود این شباهت ظاهری و عملکرد کلاه با توجه به جادو قابل توجه است.

ضرب المثل کلاهت را قاضی کن چگونه وارد گنجینه ضرب المثل ها شده است . داستان زیر را بخوانید .

ضرب المثل ها

بی گناهی را به جرم این که هزار سکه از مرد مسافری گرفته و پس نداده بود به محکمه فرا خواندند و به او گفتند: دو روز دیگر باید به قاضی در این باره توضیح دهی. مرد بی گناه با دنیایی ترس به خانه رفت، همسر او که وی را چنین آشفته دید سبب را پرسید. مرد گفت: قاضی شهر می خواهد مرا به جرم گناهی که نکرده ام مجازات کند و جریان هزار سکه را به زنش گفت و ادامه داد: من تاکنون به محکمه نرفته ام، می دانم که آن جا زبانم بند می آید و گناهکار شناخته می شوم. همسرش گفت: خدا بزرگ است، این هم راهی دارد، همین الان به اتاق برو و در را به روی خود ببند و با کلاهت حرف بزن یعنی این که کلاهت را قاضی کن. خیال کن که در محکمه هستی و آن کلاه هم قاضی شهر است هرچه می خواهی به قاضی بگویی به آن کلاه بگو. آن قدر با کلاهت حرف بزن تا زبانت باز شود.

مرد پیشنهاد زنش را پذیرفت و داخل اتاق رفت و در را به روی خود بست، آن گاه کلاه خود را برداشت و بالای اتاق گذاشت. بعد با احترام مقابل کلاه ایستاد و گفت: جناب قاضی من این مرد را نمی شناسم اگر او مرا می شناسد بگوید پدر من کیست؟ من اهل کجا هستم؟ اگر پول به من داده کی داده و کجا داده و برای چه داده؟ آیا سندی دارد یا نه؟ مرد چندین بار با کلاهش حرف زد تا زبانش روان شد و دو روز بعد نزد قاضی رفت و آن چه به کلاهش گفته بود را بازگو کرد. قاضی رو به شاکی کرد و پرسید: تو چه می گویی؟ شاکی ناچار اقرار کرد که حق با آن مرد است و او را اشتباه گرفته است و قاضی هم آن مرد را مرخص کرد. حالا هم وقتی به کسی بخواهند بگویند که در حق دیگران انصاف داشته باش این ضرب المثل حکایت حال او می شود. برگرفته از قصه ما مثل شد – میرکیانی


موارد خاص دیگر اقتباسات زیاد از موارد مستقیم جاسوس بازی های جاری در بین کشورهای غربی در داستان است یکی جادوی گوش در استراق سمع از اتاق محفل یکی دیگر بحث دشواژه بود که در زمان انتشار کتاب مورد بحث عمومی بود و شامل کلماتی مثل خدا و بمب می شد و امروزه نیز ادامه دارد و در کتاب کلمه لرد ولدمورت است و یک مورد دیگر خانم رییس گروه گریفنذور است که می تواند شبیه گربه شود و خانه ی دورسلی ها را زیر نظر گرفته بود.دقیقا در جنگ سرد داستان گربه چند میلیون دلاری جاسوس مشهور است.در زندگی شخصی خانم رولینگ نیز که البته خواهشا خودتان تحقیق نکنید پوشش تقریبا همیشه سینه باز این فرد است و حتی در مقابل تمایل افراد برای لمس سینه ممانعتی نمی کند و الگوهای شانتاژی را نیز دارد و بحث حمایت از همجنس بازی نیز به طور علنی در کارنامه این شخص وجود دارد.تاکید می شود شانتاژ فقط در یک آیین وجود رسمی دارد و مربوط به جشن پوربم در بین یهودیان-منظور صیهونیستها-است که امروزه برای سران جنبش های مقاومت به کار رفته است.البته اصل تاریخی داستان زیر سوال است اما نفس وجود داستان در یهود یکی از عوامل فساد برانگیز می باشد

در مورد عدد هفت به کار رفته در مجموعه هری پاتر مواردی وجود دارد که به ذکر آن می پردازیم که قابل بحث است

در هاگوارتس هفت سال تحصیلی وجود دارد. 


تولد هری در جولای هفتمین ماه سال میلادی است. 


ویزلی‌ها هفت فرزند دارند. 


در کوییدیچ هفت بازیکن وجود دارند. 


شماره های سکوی 9و 3/4 رو به هم اضافه کنیم 9+4+3=16و شانزده یعنی 1+6=هفت. 


در هاگوارتس 142ردیف پله وجود دارد که مجموع آنها هفت می‌شود 1+4+2=7. 


برج گریفیندور در طبقه هفتم واقع شده. 


گریفیندور قبل از آمدن هری هفت سال بود که در کوییدیچ پیروز نشده بودند. 


نیکلاس فلامل و همسرش هفت سال با هم اختلاف سنی دارند. 


در کتاب اول هفت مرحله برای رسیدن به سنگ جادو بود. 


یکی از مراحل رسیدن به سنگ جادو در کتاب اول که هری و هرمایونی آن را حل کردند شامل هفت بطری به اشکال مختلف و یک چیستان بود. 


دانش‌آموزان در هاگوارتس باید تمام هفت کتاب لاکهارت را می‌خریدند. 


هفت راه مخفی برای بیرون رفتن از هاگوارتس در نقشه غارتگر وجود دارد. 


دفتر فلیت ویک در طبقه هفتم واقع شده. 


در کوییدیچ هفتصد نوع خطا وجود دارد. 


شماره هری پاتر در کوییدیچ در فیلم سوم هفت بود. 


مسابقه سه جادوگر هفتصد سال قبل از اجرای آن در جام آتش پایه گذاری شده. 


 صندوق مودی هفت قفل دارد. 


در نسخه امریکایی کتاب 3 وقتی هاگرید به هرماینی درباره دادگاه باک بیک می‌نویسد هفت قطره اشک روی نامه دیده می‌شود. 


در کتاب 5 فرانک برایس گفت نزدیک هفتاد و هفتمین سال تولدش است.


بعد از رسیدن هری و دیگوری‌ها و ویزلی‌ها به پورت کی‌ صدایی گفت "seven past five from stoats head hill" 


در دادگاه هری در کتاب 5 دامبلدور برای تبرئه هری به بند هفتم قانون «استفاده از جادو قبل از رسیدن به بلوغ قانونی" اشاره کرد. 


اتاق احتیاجات در طبقه هفتم قرار دارد. 


لیلی و جیمز در هفتمین سال تحصیل با هم قرار می‌گذاشتند و بیرون می‌رفتند. 


پیشگویی در ردیف نود و هفت در وزارت‌خانه قرار داشت. 


در محفل ققنوس وقتی هری از پله‌ها افتاد هفت نفر به کمک او آمدند: نویل، سیریوس، لوپین، مودی، تانکس، کیگزلی و دامبلدور 


در وزارت‌خانه هری و دوستانش با هفت در روبرو شدند. 


در کتاب سوم وقتی اسنیپ به جای لوپین برای مدتی به کلاس آمد گفت: صفحه 394 را بیاورید. 394=3+9+4=16 16=1+6=هفت. 


فقط هفت فرد در فهرست کسانی که می‌توانند تغییر شکل دهند در اداره «استفاده نابجا از جادو» ثبت شده‌اند. 


کتاب 5 در روز 16 جولای 2005 انتشار یافت مجموع هر کدام از روز و ماه و سال هفت می‌شود 2005=2+5=هفت جولای =هفتمین ماه سال میلادی 16=1+6=هفت. 


در اطلاعیه وزارتخانه هفت راه برای جلوگیری از جادوی سیاه آمده است. 


هری و رون هر کدام هفت o.w.l گرفتند 


کتاب 6: هری پاتر در کنار پنجره اتاقش ایستاده و منتظر دامبلدور بود در حالی که ساعت هفت بود. 


مادر بلیز زابینی هفت بار ازدواج کرده و طلاق گرفته. 


در کتاب 6 هری از کتاب شاهزاده نیمه خالص این دستور العمل را می‌گیرد: "به هر هفت دور در جهت خلاف عقربه‌های ساعت یک دور در جهت عقربه های ساعت هم زده شود". 


اسلاگهورن برای دومین بار از معجون شانس در سن چهل و هفتسالگی استفاده کرده است. 


در کتاب 6 وقتی هری پنهان شده بود پرفسور ترلانی گفت هفت پیک. یک اتفاق نا گوار. 


دفتر دامبلدور در طبقه هفتم قرار گرفته است. 


تمرین کوییدیچ در ساعت هفت بعد از ظهر برگزار می‌شد. 


ولدمورت معتقد است که با قدرت‌ترین عدد جادویی، عدد هفت است. 


کتاب اخر شامل دو کلمه deathly hallows که هر کدام هفت حرف دارند. 


  کتاب هفت در تاریخ  هفت/هفت/دو هزار و هفت منتشرشد


یک مورد دیگر هم وجود دارد بحث وجود حقیقی یک سرباز کشته شده ی متفقین در جنگ جهانی دوم در انگلیس است که بعدا این هم نامی برملا می شود که داستان کمی شبیه قضیه سنگر ناپلیون و همچنین کتاب معروف انجیل لوسیفر نکارش شده در یک هفته می باشد که کمی ماجرا را داغ تر می کند.با توجه به قراین موجود باید در مورد عرفان کابالا که عرفان مخصوص یهود است بحث شناختی صورت بگیرد.

نمی دانم تا بحال چقدر دقت کرده اید اما در بحث دشمن ما دزدی زیاد داریم مثلا آرم پرچم رژیم غاصب صهیونیستی یک نشان کاملا دینی و اسلامی است و اتفاقا به تعداد زیاد حتی برروی مهر نماز با مرکزیت الله در وسط آن استفاده می شود یا قبلا بر روی حرم امام رضا (ع) در طرح قدیم پارچه روی تابوت بوده است-در موزه رضوی موجود است- یا مثلا در بحث عدد نوزده به صراحت این عدد رازآلود مقدس مومنین است اما امروز یکی غصبی صهیونیستها و دیگری استعمالی بهاییان شده منظور اینجاست که هویت داخلی و اصالت ندارند شیطان اصالت ندارد و اساسشان تبدیل نعمت الله بوده است که قرآن به صراحت اشاره می کند در آخرین فصل هری پاتر هفت آخرین سکانس نوزده سال بعد است.


.در رابطه با بحث کتاب لو رفته اول شاید بتوان با اغماض اینکه ما نژاد شناسی در داستان نداشتیم و در مورد رنگ مو  و موارد دیگر چندبار تابو شکسته شد و بحث رویکرد مبارزه با نژادپرستی حداقل ظاهری بوده خیلی هم پایان دوم بد نیست اما علتهای متفاوت این دو قابل بحث است اگر بحث نژادپرستی به نژاد شناسی را در نظر بگیریم و مدل دوقطبی آلمانی -مالفوی-انگلیسی-ویزلی-که هردو خون خالص آمده را نادیده بگیریم و اصل را بر نژادشناسی ببینیم که در دنیای واقعی انگلیس خیلی بیشتر از آلمان نازی ثابت کرد نژادپرست می باشد اما فرضا با توجه به استقلال نسبی داستان و تمییز کلی و ایجاد روندعقلانی و داستانی و رویکرد فرهنگی و مراقبت از به دام فرهنگ غلط نیلفتادن و اینکه حقیقت اصلی دنیای انگلیس ظاهر خوب و خوش داستان نیست و بحث طغیان سلطنت هم باید مطرح شود در بحث فیلم هری ثاتر یک صحنه حذف شده وجود دارد که جایگزین شد و آن صحنه پیوستن مالفوی به گروه به اصطلاح مقاومت بود البته این نکته هم باید لحاظ شود با توجه به روند داستان و بحث ارباب تاریکی همین بحث عدم خیانت اسنیپ به دامبلدور و نجات جان هری توسط خاندان مالفوی و عدم حمایت آتها از ارباب تاریکی قابل ستایش است.  البته به نوعی جای این مورد هم از نظر توصیه ای خالی است که بخش روح ولدمورت در هری حداقل می توانست به عنوان نفس اماره مطرح شود یا به جز قدرت دادن باید بر تصمیمات کلان و اصلی یا حتی موارد جزیی تاثیر می گذاشت یا یک مورد دیگر این است که از اول تا آخر داستان خواهان ایجاد یک دو قطبی مخالف هم است اما گروه های مرگ خوار حتی با گروهای مقاومت مطرحه در داستان خیلی متفاوت نیستند چون یکسری تابوهای اساسی هیچگاه شکسته نمی شود و حتی شاید بیشتر تفاوت تاکتیکی را مطرح می کند و حتی دوره های تاریکی طبیعی می نماید و یا اینکه توهم تندرو کندور را ایجاد می کند که کاملا غلط است مثلا در بعضی فیلمهای دراکولایی می بینیم دروکولای خوب دراکولایی است که در موقع خوردن خون طرف را نمی کشد یا قبلش اجازه می گیرد اما دراکولای بد اینطور نیست یعنی تجاوز خوب و بد داریم.اما البته در اصول کلی در داستان هری ثاتر خیلی اینطور نیست اما بزرگترین دشمن خود هری می باشد و انتظار اصلی شکستن کامل قدرت لرد ولدمورت به معنی حقیقی در آخر داستان هری پاتر بود شاید به نوعی در بخش دوم هری پاتر هفت هدف اصلی نویسنده سینمایی کردن داستان بود کمااینکه داستان هشتم که البته جزو داستان اصلی شاید محسوب نشود و شاید هم بتوان حسابش کرد فقط به عنوان نمایشنامه و این خط مشی نوشته شد.دقت شود الگوی اصلی گروه بندی به خود رژیم غاصب صهیونیستی برمی گردد که هدفش هم فقط به عنوان طبقه بندی کشوری است و انجام می شود  یعنی الگوی فکری حزب بندی یا استعداد یابی در دنیای واقعی مطرح نشده است.یک گذری هم اگر به موارد دیگر بزنیم مثل فیلم ناهمتایی مثال دیگری بر این موضوع است البته در قرآن هم بحث دوازده شاخه بودن بنی اسراییل و اینکه آبشان توی یک جوب از اول هم نمی رفت و دقیقا مثال قرآن همین بحث قضیه چشمه ی آب است از اول هم بود و اتفاقا بحث دوازده فرقه بیشتر نیست بلکه بیشتر حرف چهار گروه بود که در داستان حضرت یوسف خود یوسف بنیامین لاوی و یهودا در داستان وارد شده اند و ادامه بازی در تاریخ نیز بین خاندان یهودا و خاندان یوسف است و آرزوی یهودا بود که بنی اسراییل را یهودی بخوانند جالب اینجاست که شخصیت اسلیزیترین بیشتر از نازی بودن گرایش یهودایی بودن را یدک می کشد و به اسراییل نیز شبیه تر است.باید جزیی تر بحث شود خیلی خیلی جزیی تر تا ببینیم آیا هدف کتاب شستن گناه اسراییل و پاک کردن این کشور است چون قراین دیگر را هم باید حساب کنیم.برای فهم بیشتر داستان بنی اسراییل در قرآن و سه شخصیت اصلی یعنی پیامبران الهی موسی یوسف و سلیمان را در قرآن و کتب قصص انبیا بدون اسراییلیات بخوانید. همانطور که در رابطه با خط سیر ایمان و خط سیر اسم اعظم در داستانهای بنی اسراییل جداگانه صحبت کردیم خط سیر یهودا و سامری و ابلیس هم باید بحث شود در رابطه با این گروه بندی ها نمی دانم آیا باید در این مقاله می إوردم یا در بخش یهود اما قضیه یهودا و پیروان و خاندانش در رابطه با یوسف و نوادگان و پیروانش بی شباهت به رابطه بنی امیه و بنی هاشم نیست با این تفاوت که علی کینه ی خیبر و بدر و احد و جنگهای دیگر را نیز به دوش می کشد اما یوسف فقط خوب بودنش مایه ی ذردسرش شد. در ضمن سبک قانون ژن در فیلم مارول ددپول کامل می شود یعنی فرد دانشمند دنبال روش شناساسی و علمی کردن به قول خودشان ژن برتری جهش یک شنکنجه گر است که افراد را برده می کند در ضمن از اصل زیبایی چهره هم خبری نیست دقت شود بین شکنجه و ریاضت فاصله است و بین ریاضت و روزه داری فاصله ای ده برابر بیشتر در ضمن الگوی علمی دقیقا این شکلی و مزدوری نیست.بگذریم. در ضمن شبیه ترین ساختار در اروپا به وزارت سحر جادو نامش وازرت امور جن گیری در واتیکان است واتیکان اولین جبهه ی مخالف کتابهای هری پاتر نیز بود البته با وجود تفاوت کاملا إشکار و رویکرد کاملا متحجرانه در عربستان سعودی و با نام حقیقی حجاز در پلیس عربستان نیز ارگان مبارزه با ابزار سحر وجود دارد و از مردم گزارشات را دریافت می کند البته بیشتر فقط دنبال عروسک اند تا چیز دیگه ای چون عروسک وسیله شرک هم هست البته استفاده داعش ساخته ی عربستان در بمب گذاری عروسک ها و توزیعشان در مراسم اربعین حسینی جلوه ای دیگر از سنجش وجدان این گونه انسانهاست, بحث شناخت خود جادو و یا رویکردهای شناساگرمآبانه باید وجود داشته باشد.در ضمن درست است که درونمایه های توحید و یهود را داریم اما اصول داستانها بر مبنای داستانهای علوم غریبه و به طور عجیبی به دلیل استفاده به هدف کارکرد بهتر یا حتی سواستفاده از داستانهای خاص-حجم گلچینی از این داستانها و بدون اسراییلیات و با سند معتبر در کتاب قصص قرآن به قلم روان محمد محمدی اشتهاردی موجود است-باعث شده در صورت استفاده و داشتن رویکرد علمی دین با فقه پویا و برحق بودن اسلام بتوان استفاده صحیح نمود البته با شرط حقیقت دانستن داستانهای قرآن که بر حق است و اساطیر الاولین نیست.این گونه حقیقت دستیابی به نعمت الله ایمان و اسم اعظم فراهم است برای مابقی شرایط کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی و اسم اذکار شیخ بهایی و امام محمد غزالی عصای موسی را به ما می شناساند.امیدوارم این بی پروا سخن گفتنها موجبات هدایت انسانها باشد وگرنه سواستفاده ها و دشمنی و کینه با اسلام از هزاران سال پیش و با کینه یهودایی ادامه دارد و بعد از کندن درب خیبر آماج حملات امام علی(ع) و محببین آنهایند




در آخر حدیثی جالب پیدا کردم که نه تنها قشر اخباری و روشنفکر مآب را جواب می دهد بلکه پاسخی نیز برای پیروان شیطان و شیطانیان نیز هست

نقل از امام علی(ع):بارالها قطعا می دانم که ماده ی علوم اهل بیت از بین نمی رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۳۰
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ق.ظ

یهود


در یهود دو اعتقاد خاص وجود دارد که درون مایه ی تمام تحریف های تورات و اصل نگارش کتب زحل و بحث خاص عدم خروج از بهشت و زامبی دانستن تمام جهان در تلمود است یکی بحث گرایش به یهود و عدم توانایی در تبلیغ دین در بین دیگران و فقط و فقط ارزش خون دیگری عدم امکان قدرت و ارزش خداوند اتفاقا در دین یهود این نگاه که خدا ناظر نیست و در حال حاضر نیست وجود ندارد بلکه نگاه این است که همین الان ناظر است و در آسمان ما را می بیند ولی قدرتی ندارد در قرآن دو نوع سبک جادوگری خاص وجود دارد یکی هری پاتری که سبک انگلیسی است و دیگری بارتیمیوسی در قرآن پس از اثبات توحید هردو مدل به ایمان رسیدند اما در زمان موسی طغیان گر خودش جادوگر نبود بلکه جادوگران را به خدمت گرفت و ایمان آورندگان خود جادوگران بودند در ضمن تمامی یا بیشتر پیامبران نیز عصا داشتند و این مورد باید تحقیق بیشتری شود اما در مورد اجنه آنها مایه ی طغیان مردانی از انسان می شدند یعنی طغیان برای خود جادوگران بود در این مورد نیز اجنه ایمان آوردند نه مردان از جن پادشاه یا ملکه انگلیس حکم همان فرعون را دارد و  آمریکای پلیس جهان در حکم این دسته از جادوگران اند نکته اینکه در مورد پیامبران ارتباط با موکلان و فرشتگان است نه به طور خاص اجنه و یا بدتر از آن شیاطین در بیانات رهبری نیز انگلیس خطر بالاقوه و بالفعل برای شیعه و آمریکا برای اهل تنسن معرفی شده و این اثبات خاص این موضوع است که باید بیشتر مورد توجه قرار داد

در کتاب هری پاتر اصول فراماسونری شیطان پرست و مخفی کار وجود دارد و درونمایه دینی بر اساس یهود است یعنی نمی توان جادوگر شد بلکه خونی انتقال می یابد در ضمن گرایش به این جادوگری یا جادوگر شدن فقط بر طبق اتفاقات خاص ناشناخته است در آخر نیز ابر چوبدستی می شکند و سنگ مرگ نیز گم می شود تا بحث ابر بودن فراموش شود و این همان موارد خاص داستان است که وجود موسی را لغو می کند مورد فراماسونری نیز در تعریف شیطان است آنهم بدون تعریف خداوند آنهم به طور کلی با اینکه در علوم غریبه افراد تشنه ترین حالت به خداوند محسوب می شوند در فراماسونری شیطان یک فرشته یا یک موجود مقدس تعریف و حتی هم رده پیامبران و نه حتی فرشتگان قرار می گیرد به طور مثال به صراحت کامل در قرآن مبحث خالص سازی جهانی در قرآن توسط شیطان مطرح شد و خداوند هم در پشت آن مبحث توبه را و باب توبه را مطرح کرد اما در فیلم نوح نوح حتی فرشتگان سنگی یا گولم-که در کلش آف کلنز هم هستند-برای جلوگیری از ورود انسانها استفاده می شوند در این فیلم نیز باز هم نقش یک بازیگر خاص با بقیه فرق دارد و مثل هری پاتر نقش خاص کلیدی قابلیت شکست دادن داستان است و در صورت ادامه قابلیت تغییر پذیری و عدم تعریف روایی حقیقت داستان نوح را مشخص می کند که در هری پاتر هرمیون بود و در اینجا نیز باز با بازی اما واتسون مورد موجود است و آنهم مورد توبه و بخشش و رحمت است که در یکجا شفا یافتن و توانایی بچه دار شدن و دیگری بخشش توسط نوح برای صرف نظر از کشتن کودک است که با مورد صرف نظر کردن ابراهیم از قربانی کردن اسماعیل کمی شباهت دارد و خط تحریف تورات را مشخص می کند در فیلم اگر پدر نوح در آخرین لحظه توت می خورد نشان از حب دنیاست اما در حدیث پیامبر اکرم داریم اگر دو درخت هم داشتید در دنیا بکارید تا قبل از اتمام دنیا این حدیث با این داستان شباهت و تفاوتهایی دارد که بازهم احتمالا خط تحریف را نشان می دهد در داستان نوح قرآنی حرف نوح بحث ایمان به خدا نبود بلکه فقط درخواست برای نجات آنها در آخرین لحظه بود یعنی درست است که عذاب به خاطر عدم ایمان بود اما شرط نجات ایمان نبود و هرکس بیاید نوح وظیفه داشت نجات دهد در داستان نوح دشمن نوح وارد کشتی شد و در داستان دینی اسلامی آخرین فرد وارد شونده شیطان بود آنهم به طور کاملا آشکار چون کشتی کشتی نجات بود

جدا از مباحث بالا مواردی مشاهده شد از جشنهای پوریم از معرفی و توضیح جشن پوریم می پرهیزیم و به شرح نکات خاص آن می پردازیم که شامل موارد زیر است اینکه به نوعی اولین و شاید تنها آیین دینی -چه الهی چه زمینی-باشد که به نوعی سواستفاده از قدرت منصب خیانت دروغ و این مسایل به صراحت کامل با همین ویژگی ها به عنوان یک جشن قبول دارند و حتی در حین جشن خود را شبه زامبی ها نیز می کنند و به طور نمادین خون می خورند نکته دیگر اینکه این داستان فقط در کتاب تحریف شده خودشان آمده و در هیچ گزارش دیگر سندی دال بر حقیقی دانستن آن نیامده و برای سیزده به در در آیین ایران زمین به جز این استدلال باطل استدلال های دیگر حتی اسلامی-البته احتمالا اشتباه که بعدا قابل بحث است- هم وجود دارد و هنوز تاریخچه به قطع دقیقی وجود ندارد و فقط ذکر چند داستان مبنی کار است در ضمن این داستان در یهود به این فرقه اجازه داده به طور کاملا مشخص با واژه ی شانتاژ دست به شکست عناصر دشمن بزنند در عرصه های نظامی بزنند که در تعدادی از موارد این گونه مسایل به صراحت با گذشت زمان و بروز اسناد خود را بروز می دهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۷
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ق.ظ

شبه علم امام


سوال امامان که علم به غیب داشتند چرا بر اساس آن عمل نمی کردند

جواب علم امام علم کامل است اما به دلیل مقام امامت بر اساس تعریف قرآن در این سبک هدایت لزوم و وجوبی به عمل بر اساس علم غیب به جز در موارد خاص و بیشتر هم برای اثبات امامت نداشته. مثال قرآنی خضر است که اساس رفتارهایش فقط علم غیب بود وی حتی به موسی تا آخرین لحظه حکمت کارهایش را نگفت اساسا رفتار و عمل به علم غیب شخصی نیز هست حتی بعضی مبنی را گذاشته اند که در آن زمان خضر پیامبر نبوده شاید هم بعد پیامبر خاتم واین مثال فوق دلیل مبرهنی بر موضوع ماست در ضمن بعضی قضیه های اتفاق افتاده بین موسی و خضر را رابطه ی بین پیامبران تشریعی و پیامبران تکوینی می دانند

 یک مورد خاص مطرح است اینکه در زمان ظهور حضرت در جنگ ها بدون دلیل می کشند اولا این بحث دارد آیا اساسا بدون دلیل است یا نه و اینکه خود حاکم شرع اند اما دلایل مطرح کردن از ارکان حکومتی است مثل حکومت امام علی و قضیه سپر اما دو نکته اصلی اینکه کشتن بدون دلیل به معنی کشتار بالا نیست یعنی اگر به دقت نگاه کنیم یکی از دو نفر همراه حضرت در زمان و لحظه ظهور یکی شان خضر است مدل خضر در اینجا مطرح است که در قرآن مطرح است یعنی در جنگ و نزاع ها آنکه آتش افروز و وسوسه انگیز است باید مجازات شود و.از کارش جلوگیری شود یعنی سر فتنه از نظر شرعی هم هیچ دلیل برای قتل شیطان وجود ندارد چون قصاصی در کار نیست مگر با استدلال خضر در زمان کشتن کودک در آخر الزمان مخفی کاری ای در کار نیست و جبهه کفر و ایمان کاملا واضح و عیان در مقابل هم قرار می گیرند و علوم حداقل در بخث بیان و سطح شروع علمی مکفی است مثلا در مورد علوم غریبه یا بحث جادو یا مباحث دیگر پس دیگر جای اغماض به دلیل جهل علمی نیست اینجا بحث جهل مدرن و جهل مرکب عالم امروز پیش می آید ولی در کل جامعه جهانی برای قبول حضرت و مسیح و خضر و مباحث رجعت و سربازان امام آمادگی فکری و نیازی را خواهند داشت و به قولی تشنه اند 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۷
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

سلام


موارد خاص سلام یکی در انتهای نماز بودنش است که در همه جا سلام آغاز سخن است اما در نماز پایان-دکتر شریعتی-و دیگر در حکم استحبابش در زمان ورود به اتاق خالی که با توجه به معنی کلمه سلام هم جنبه فرشته ها را می توان در نظر گرفت هم شیاطین از جن را چون سلام نام خداوند است و ورود به رابطه از در صلح و دوستی و صفاست همانطور که فرشتگان بهشتی این ذکر لبانش بر بهشتیان است مورد دیگر جمله خاص آیت الله بهجت در مورد بیدار شدن از خواب در شب است که می فرمایند وقتی از شب بیدار شدی بدان بیدارت کرده اند و بلند شو نمازی بخوان اگر حال نداری سلامی بگو-نکته از الان فکر نکنید هر بار که از خواب بیدارتان کردند حتما موکل و فرشته است همیشه مراقب باشید سلام بگویید اما همیشه جانب احتیاط را در ارتباط نگه دارید- و بخواب –نقل به مضمون-این مورد نشان دهنده اهمیت سلام نیز هست در ضمن ی اصل دیگر برای بیدار شدن برای نماز صبح خواندن سر وقت نمازهای دیگر یومیه است

سلام و اخلاق

علم اخلاق به طور کلی شاخه های نسبت با خدا(بندگی)نسیت به دیگران شامل انسانهای دیگر که اخلاق معاشرت و نسبت به محیط و سوم نسبت با خودمان یا انکسار نفس بحث می شود از نظر شیوه اخلاق کاربردی نیز در حیطه های پزشکی ورزش قضاوت فضای خانواده و اخلاق حرفه ای مشاغل قابل بحث است اما در نظری تمام اول و آخر اخلاق با یک تعریف و تفسیر یک کلمه قابل انجام است و آن کلمه سلام است دقت کنید در بحث اخلاق توحیدی پایه و محور بر اساس محبت است اخلاق اسلامی یعنی مامور به وظیفه بودن نه نتیجه گرایی محض در ضمن اخلاق اسلامی قرآن یعنی هرکس موجب نجات جان یک انسان شود حال چه جسمی و مطمینا روحی در مقامی بالا تر انگار به تمام بشریت حیات بخشیده خودتان قضاوت کنید اگر کسی راه و روش علمی ای را باز کند چه جایگاهی دارد اخلاق اسلامی یعنی دادن یک سیب به یک کودک زمینه دخول در بهشت را فراهم می کند نه عبادت صرف یا اخلاق اسلامی یعنی نگاه محبت آمیز به پدر و مادر محبت است یا ارزش کلمه دوستت دارم حتی نه فقط بین همسران بلکه دو مرد هم باید برای تحکیم روابط بین یکدیگر محبت خویش را ابراز کنند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۵
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ق.ظ

یک


و بحث دیگر بحث ماهیت عدد طبیعی نبودن یک است که تاحدی به موقعیت اثبات می رساند اعداد طبیعی در طبیعت از دو شروع می شوند یک حقیقی در جهان وجود خارجی ندارد بلکه تمام اعداد از یک تشکیل می شوند مثلا دو یعنی دو تا یک اما یک خودش تعریف ندارد و در اثبات خدا عدد یک جایگاه خاصی دارد یک حقیقی ندارد مورد دیگر جالب اینکه در بین اعداد قبل از سه دو وجود داشته و قبل از دو یک اما قبل از یک هیچ چیز وجود ندارد و این نوعی برهان ریاضی در باب اثبات وجود خدا قبل از همه چیز است

در ضمن در تعریف کلمه ای توحید خداوند احد و واحد است یعنی هم یکتاست و همتا ندارد و هم جزناپذیر است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۱
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۹ ق.ظ

نور الهی


نور 35 و 36 فهم هو نور علی نور

خداوند نور آسمانها و زمین است،مَثَل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی(پر فروغ) باشد،آن چراغ در حبابی قرار گیرد،حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان،این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی و نه غربی(آنچنان روغنش صاف و خالص است که)نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود،نوری است بر فراز نور و خدا هرکس را بخواهد به نور خود هدایت می کند و خداوند به هر چیزی آگاه است35 این چراغ پرفروغ در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا ببرند(تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)خانه هایی که نام خدا در آن برده شود و صبح و شام در آن تسبیح گویند.

در آیات اگر دقت شود شباهت تعریفی اساس برهان طرف و وسط بوعلی و قضیه عین هم بودن صفات و ذات اما وجود یک حجاب بدون تاثیر

قابل مشاهده و پیگیری است

یک مورد دیگر شناخت خدا که توسط معصوم به ما رسیده است بحث آیینه است

آیینه یعنی نشانگر اگر آیینه را دیدی یعنی حقیقت عملکرد آیینه شناخته شنده آیینه فقط نشانگر است این یک نکته نکته دیگر در مورد خود خداست که ما و تمام جهان تصویریم و در عین حال احسن تقویم این جهان اصغر نیست بلکه ما یعنی نوع انسان است هر دو مورد قابل بحث است

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۹
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ

سطح تسلیم و ایمان در اسلام


سطح تسلیم و ایمان در اسلام

جدایی سطح تسلیم و ایمان به صراحت در قرآن آمده چرا که اعرابی ایمان نیاورده بود بلکه تسلیم شده بود سطوح اصلی عبارتند از اسلام(تسلیم)،ایمان،تقوا،اخلاص آیات مربوط به هر سطح نیز کاملا مشخص است جالب اینکه قرآن به صراحت این موضوع که مومن چه مسلمان چه مسیحی چه صائبی باشد نه ناراحتی دارند و نه ترسی و اینکه در قیامت به آنها امتیاز داده می شود صراحت دارد جالب اینکه بهترین دوست مومنان مسیحیان اعلام شده اند چراکه پایه کاری آنها سطح اسلام است و در صورت اضافه شدن هر مرحله ایمان ویژگی آن را بروز می دهند نه ریا اگر اسلام بر مبنای عملکرد ایمان باشد اما دارای این درونمایه نباشد ریا و تظاهر ایجاد می شود و در موارد خطرناک ماندن در ظاهر دین را در پی دارد که می شود همان جمله معروف اسد آبادی که در غرب اسلام ندیدم اما مسلمان دیدم اما اینجا اسلام دیدم اما مسلمان ندیدم مواردی مثل حجاب بر اساس ایمان درک می شود بدین معنی که یک بی حجاب بد نیست و حتما دنبال فساد نیست اما اگر یک خانم حجابی ظاهری داشته باشد و به دلیل عدم فهم دین به شدت آرایش کند و به دلیل اینکه ایمان را نفهمیده و فکر کند به جز ایمان تسلیمی وجود ندارد دست به آرایش غلیظ می زند و رفتار سطح شرک و کفر را شروع به انجام می دهد و حتی دشمن سطح ایمان می شود  البته این هم اشاره شود حتما بدحجابی مخالفت با ایمان نیست گاهی عمان تقید نسبی به سطح ایمان باعث امیدواری یا تعهد جدا نسبت به بحث ایمان است و شاید دلایل دیگری مثل عدم توجه به نیازهای بنیادین مثل ازدواج بازهم اشاره شود که در اینجا مخالفتی با ایمان نیست و بیشتر و تقریبا همیشه در اثر بی توجهی والدین به بحث ازدواج فرزندان اتفاق می افتد و این کم شدن ها دلیل بر بی ایمانی نیس و همین تقید درونی به ایمان حجاب و نماز اصل ذات را مشخص می کند و باید زودتر برای حل مشکل به طور بنیادین اقدام کرد و نمی توان صورت مساله و نیاز را با نادیده گرفتن حل کرد بلکه بدتر می شود  یادمان نرود درست نیست به این گونه اشاره شود اما حجاب و نماز بدون بحث خانواده امانت و ولایت مداری یکی از مدلهای منافقین یعنی همان مجاهدین خلق می شود که حتی زن با حجاب کامل خواننده هم می شود .نماز در سطح ایمان تعریف می شود نه اسلام حجاب بر مبانی موارد ارتباطی با خداوند معنی می یابد همان سه طریق حرف زدن بنده ی خدا با خدا .نماز نیز اثبات این موضوع است که حجاب در نماز واجب است در هر شرایطی حتی تنهایی سه مورد نیز قابل توجیه است زن بخشی از نعمت الله است دقت کنید بعد اول حجاب ایمان است و بخش دوم آن در تقوا و مراقبه بحث می شود 

سطح ایمان عقاید خودش را بر اساس اصول دین می طلبد

آفرینش و کلید واژه ها

عالم شهود و عالم غیب

ماهیت خلقت انسان براساس وجه شهود داروین DNA و غیب شامل ذرع الست و نفخ روح

ماهیت رشد کودک و مراحل رشد که شامل روح هم می شود قوانین سقط جنین و قتل

زنده بودن براساس باز بودن چشم دل نه ظاهر: شهدا زنده اند و روزیشان نزد خداست همه بعد مرگ معنی زندگی را می فهمند

 

 

یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه

و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربّهم یرزقون

من به نماز عشق می ورزم دنیای ایمان دنیای نمازه نماز جامع تمام حقایق ایمان است پس با خدا حرف بزن تا خدا هم باهات حرف بزنه تمام راز توی نماز ظهره که امام حسین حاضر نشد ترکش کنه

کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند آنها را در پرتو ایمانشان هدایت می کند،از زیر قصر آنها نهرها،در باغهای بهشتی جریان دارد.

سوره مومنون

مومنان رستگار شدند1آنها که در نمازشان خشوع دارند2و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند3و آنها که زکات را انجام می دهند  4و آنها که دامان خود را از آلودگی به بیعفتی حفظ می کنند5تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیری از آنها ملامت نمی شوند6و هر کس غیر این طریق را طلب کند تجاوز گر است7و آنها که امانتها و عهد خود را مراعات می کنند8و آنها که از نمازها مواظبت می نمایند9( آری)آنها وارثانند10که بهشت برین را به ارث می برند،و جاودانه در آن خواهند ماند.11ما انسان را از عصاره ای از گل آفریدیم12سپس آن را نطفه ای در قرارگاه مطمئن(رحم) قرار دادیم13 سپس نطفه را به صورت علقه(خون بسته) و علقه را به صورت مضغه(چیزی شبیه گوشت جویده) و مضغه را به صورت استخوانهایی در آوردیم،از آن پس آن را آفرینش تازه ای ایجاد کردیم،بزرگ خدایی که بهترین حلق کننندگان است!14....ما بر بالای سر شما هفت راه(طبقه)قرار دادیم،و ما از خلق (خود)غافل نبوده و نیستیم.17

سکینة

توبه 26 سپس خداوند سکینه خود را بر رسولش و بر مومنان نازل کرد،و لشکرهایی فرستاد که شما نمی دید و کافران را مجازات کرد و این است جزای کافران!-همسر می تواند به راحتی مایه سکینه شود آرامش و آسایش نیز با هم متفاوت اند

توبه 40

فتح  4 او کسی است که سکینه و آرامش را در دلهای مومنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان افزوده شود،لشکر آسمانها و زمین از آن خداست،و خداوند دانا و حکیم است

 

آثار ایمان

ایمان به خدا عبارتست از باور قلبی نسبت به خدا.در قرآن کریم غالبا ایمان به همراه عمل صالح آمده است.برخی از آیات قرآن نیز نتایج و آثار ایمان را بیان می کنند.به مواردی از آثار و ثمرات ایمان می پردازیم:

-ثبات و پایداری در راه حق1

2-هدایت به راه راست

3-یاری خداوند

4-آمرزش و پاداش خداوند

5-روزی ارزشمند

6-پذیرفته شدن در میان صالحان

ویژگی های مومنان

1-صدق و راستی 2-اقامه نماز و انفاق3-توکل4-آرامش در پرتو یاد خدا5-تبعیت از حق6-جهاد در راه خدا7- تحت ولایت خدا

وظایف فردی مومنان

1-خودسازی2-ایمان راستین-تقویت ایمان و شاخه های ایمان3-بندگی خدا4-روزه5-پاسخ به دعوت خدا و رسول برای پذیرش زندگی حقیقی6-دوستی نکردن با دشمنان خدا7-تقوا8-عمل به وعده های خود

وظایف اجتماعی مومنان

1-قیام برای عدالت اجتماعی2-انفاق3-امر به معروف و نهی از منکر4-پرهیز از حرام خواری5-پرهیز از سوء ظن

 

درون مایه ی ایمان

و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده ورزقکم من الطیبات افبالباطال یؤمنون و بنعمت الله هم یکفرون نحل 72

آناتومی روحانی

شامل هفت لایه بر روی بدن است که هر کدام نظامی از بدن را نیز تحت کنترل دارند.از اماره تا مرضیه اعتقاد به آفرینش بر اساس آفرینش الهی از ابتدا یعنی نطفه علقه مضغه استخوان و سپس آفرینش تازه یعنی دمیدن روح نکته روح همه جا منظور روح من امر الله نیست بلکه لایه های لطیف بدن انسان است لایه های اطراف بدن انسان از اماره تا مرضیه بعد مراحل بعدی روحانی و ازدواج درونی مطرح می شود تا مرحله هفت لایه سطح تسلیم است اما با تولد نوزاد نورانی ورود به لایه های بعدی و همچنین عوالم دیگر شروع می شود و سطح ایمان از نظر عرفانی در این سطح تعریف می شود یعنی رسیدن به حقیقت لایه هفتم و فهم مرضیه

 

نماز

در نماز مسایل علمی و اصول را طلب کنید تا بفهمید نماز سطح ایمان را دارد و سوره های خوانده شده بعد از حمد یعنی خدایا کمکم کن تا این آیات در من تجلی یابد و من خدایی شوم و من آیات را درک کنم این روش کلی ابن سینا نیز بوده است در کل در دو حالت انسان باید بیدار باشد و روشن بینی و خواستن را تجربه کند یکی نماز دیگری خواب همان خواب بیدار

خانه

در سطح ایمان خانه ی زندگی بشر مسجد است جایی که ذکر خداوند در آن انجام می شود.

 

دلایل دستورات دینی

در انجام دستورات دینی دلایلی هست که با گذشت زمان بیشتر به استدلالهای علمی آن پی می بریم اما حال وقت آن نیز رسیده است که علوم دین پایه خود راهکاری برای رسیدن هرچه سریعتر به اهداف شود

دلایل نجاسات با توجه به تنعمت الله و نماز خواندن بحث می شود

حجاب با توجه به نماز و حرف زدن با خدا معنی می یابد و در سطح مستقر ایمان است حجاب مصونیت نیز به فرد می دهد حجاب زن مایه ی آرامش اوست و دقیقا یک دفاع در برابر مریضان قلبی است چراکه یک فرد با ایمان خیلی بیشتر مورد حسد عنودان بدگهر قرار می گیرد

سلام فرستادن بر حسین هنگام آب خوردن بر آب و حتی شکل بلور تاثیر دارد در انتقال پرانا نیز آب یکی از بهترین اشکال حفط و انتقال انرژی است

روزه در استفاده و پاکسازی بدن از انرژی ها و مواد قدیمی اهمیت دارد

نکته در طبع های گوناگون نیز میزان نیاز به انجاک اعمال عبادی متفاوت است در حالت کلی بیشترین وابستگی طبع به جنس و سن است و فعالیت فرد چه کمی و چه کیفی همچنین محیط زیست او

سطح

 

ای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا بپرهیزید و سخن حق و درست بگویید70 تا خدا اعمال شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد،و هرکس اطاعت خدا و رسولش کند به رستگاری(و پیروزی)عظیمی نایل شده است.71ما امانت(تعهد،تکلیف،مسوولیت و ولایه الهیه)را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند،اما انسان آنرا بر دوش کشید!،او بسیار ظالم و جاهل بود(قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد).72هدف این بود که مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک(صفوفشان از مومنان مشخص گردد و آنها)را عذاب کند و خدا رحمت خود را بر مردان و زنان با ایمان بفرستد خداوند همواره غفور و رحیم است73 احزاب

کلیت بحث از ابتدا بر اساس دفع شهوت است اگر عقل شهوت را بگیرد و یا شهوت اختیار عقل را.در نظام کفر نظام کودکانه حاکم است بحث مبانی جنسی همان روش خود ارضایی است اما این بار یا با همسر یا با همجنس در انتها نیز لواط است در شبکه منفی ارتباط با نامحرم نامحدود و لباس برهنگی  و نشاندهنده ی بدن در نواحی خاص پوشیده می شود ملاک به طور کلی افزایش شهوت است حتی اگر برای دغع شهوت زن مرد دیگری در کار باشد یا بخواهیم برای دفع شهوت از روشهای شیمیایی و غیر طبیعی استفاده کنیم مثل لارجرباکس در نفاق قلب مریض است حتی نوع آرایش ها نیز شیطانی خواهد بود نه بر اساس اصول زیبایی شناختی در ظاهر تمایل به ایمان ولی در باطن دورویی و ریا حاکم است خانواده را تهی می کند در شرک ظاهر و رفتار آمیخته می شود با عمل کفر آمیز در شرک رابطه ی با همسر علی رغم رفتار های صحیح در مسیرهای غلط نیز جریان می یابد یعنی هم خر هم خرما مثلا بگوید برای افزایش میل جنسی برای رابطه با همسر فیلم مستهجن ببینیم یا برای ازدواج درون بخواهد از عکس های پورنو استفاده کند دو سطح نفاق و شرک کاملا کفر نیستند در حقیقت کفر وقتی است که واقعا امکان رفتار صحیح نیز نباشد پس به طور کلی همجنس بازان در این سطح قرار می گیرند در سطح ایمان راهکار رضایت جلب محبت است و حتی انجام اعمال جنسی با رضایت همسر و اختیار او با نماز و روزه می توان از فحشا و منکر دوری نمود نماز تعهد به تمام ایمان هاست نباید در یک بخش ایمان سکون کرد بلکه باید در شاخه های دیگر ایمان نیز فعالیت نمود در ضمن در عرفان چه قدرت چه عرفانهای دیگر بالاخره بروز می دهد پس چه بهتر که با روش صحیح پیش برویم

تبصره   اصلاحیه برای تعریف سطح مشرک به دو طریق یک اینکه عین ازدواج اوپن شاید شرک محسوب نشود اما با توجه به مسایل درکی عین فساد باشد دقت کنید منظورمان هم زمان و نوع ازدواج بدون لباس یا لارج سکس است البته اگر نظر آیه تفاوت بین زیبای مشرک با معمولی مومن را بپذیریم و ترکیب با نور 58 کنیم این حالت عین شرک است یعنی حتی شاید عشق و لذت کاملا واقعی باشد اما نتیجه ای ندارد دقیقا مثل زلیخا از نظر کلی بازیگران آنهم آنهایی که پورنو بازی می کنند حالا در هر سطحی این عین شرک است جنبه بعدی اینکه جامعه زمان پیامبر مشرک بوده نه کافر و همچنین بت پرست شاید اینکه انسان با وجود انسان بودن از روش ازدواج سایر حیوانات مثل شیر یا سگ بهره ببرد یا موارد ملعون آمده مثل خودارضایی یا لوازم امروزی بت شده مثل همسر برقی مصادیق شرک باشد گفتیم دو آیه اصلی در سوره نور همه چیز را در روابط زناشویی مشخص کرده سخت ترین کار در این مثال کار یوسف بود کلیدواژه ها در اختیارتان هست خودتان قضاوت کنید

 

مجاز

دنیا از نظر عرفا مجاز است این به معنی غیر واقعی بودن نیست بلکه یعنی این عالم انعکاس حقیقت است در برابر حقیقت یا تسلیمی یا به آن ایمان می آوری این یعنی زنده ای.روح انسان بر جسم انسان سوار است عناصر اربعه ظرفی برای زمان و مکان اند-عصر و اتر و در حالت کلی تر نور-پس هر بحث روان تنی یک اصل روحانی دارد.اصل بدن انساس و کالبد او کالبد امانتی است و اگر لازم باشد ماهیت افراد دقیقا با بدنشان مطابقت پیدا کند حتی می شود یک قوم را به بوزینه و خوک تبدیل کرد.وقتی از مجاز حرف می زنیم یعنی این جهان و عالم شهود بازتاب عالم غیب است اگر از وجود خودمان حرف می زنیم به امانت هم توجه کنید خانه ی شما فقط خانه نیست کمی هم به مسجد و محل راز و نیاز نیز بیاندیشید اگر آناتومی پاس می کنید درباره هفت لایه روح و ترتیب و شکل و چیدمان آن نیز تحقیق کنید اگر می گویند بیوشیمی کمی هم درباره ی ماهیت نور  و انرژی اطلاعات کسب کنید اگر گفتند فیزیولوژی بروید بپرسید در سطح آلفا چه می گذرد علت خواب دیدن چیست اگر فرزندی به دنیا آمد معنی آزمایش بودن آن را درک کنید طارق اصل است افرادی هستند بدون فرزند حتی همسر اما طارق دارند اما بعضی همسر هم دارند اما طارق ندارند میزان رضایت حقیقی در انسان مربوط به کدام است همین حالا میل به علوم غریبه و معرفت و دین و ایمان در جوامع به اصطلاح پیشرفته بیشتر شده است چرا که آنها فهمیده اند رضایت حقیقی انسان فقط در طعام نیست در مقابل طعام شعور است رزق است  اینکه شهید زنده است واقعا یعنی چه؟چرا تحقیق نمی کنیم

امانت

حقیقت وجودی انسان است و همان روح خدایی خمیرمایه ی آن است انسانیت ملاک است و با توجه به رابطه ی با همسر و درک خدایی بودن ازدواج است نه نفس انجام ازدواج بلکه اهداف متعالی ازدواج انسان در بهترین تقویم آفریده شده و شایسته جانشینی خالق است اگر انسان باشد.بر اساس عدم درک امانت و رعایت آن فرد می تواند حیوان و پست تر از حیوان باشد.تمامی حیوانات حرام گوشت و گوشتخوار دارای مشکلات امانتی اند و خوردن آنها و تجزیه ی روح آنها همان تاثیر را در انسان دارد یک خروس ساده با خوردن گوشت جنگی می شود انسان نه نکته اینجاست که خوردن حرام گوشتها مشکل دارد نه حلال گوشتها بحث وجود عقل در انسان همراه با شهوت مطرح است.

رفتار

 

مومن از گذشته ناراحت نیست بلکه عبرت می گیرد و از آینده نمی هراسد بلکه به آن امید دارد چون در آن آینده ی خدایی را می بیند مومن ظوری برنامه ریزی می کند گویی تا ابد زنده است طوری زندگی می کند گویی فردا می میرد در خال زندگی کردن و درک موقیت حال خیلی مهم است یکی از مشکلات سینما ایجاد تشتت افکار است و همچنین وارد آوردن اضطرابهای تحمیلی

مومنون رستگاران اند نماز و زکات-زکات همه جانبه چه روزه چه مال و چه دانش-عفت حفظ امانت آمیزش جنسی محدود تنها  با محرم و نه طلب ماورای آن

نون والقلم و ما یسطرون

خداوند آیا بیکار بود اینهمه درباره بهشت و جهنم و حتی ریز جزییات آن بحث کند آیا خدا بی هدف نوشته ها را آورده یا داستانهای قرآنی را اینکه اینهمه از موسی حرف زده بی خود و بی جهت بوده است اصلا ما در قرآن معجزه داریم هیچ جا معجزه نیامده بلکه آیه به معنی نشانه آمده آیا ما نباید پیامران و روش زندگی آنان را الگو قرار دهیم چرا من موسی ای دیگر نباش نباید درس بگیریم استنباط کنیم و خود را ببینیم آن گونه که هستیم هدف خداوند از اینکه اینهمه داستان آورده چه بوده آیا تجسم خلاق آیا معنی ندارد آیا نمی توان پیامبر شد و بهشت را خلق کرد آدمای بهشتی توی بهشت زندگی می کنند  سطح زندگی بهشت راضیه است در این دنیا مرضیه عمل می شود پس بهشت رو بساز به هر قیمتی که شد بزرگترین بخش بهشت هم اول خودتی که باید بهشتی بشه اونوقت که واقعا تو هم یک ملت می شی برای ملتهای دیگه باید ذهن را ساخت در حالت کلی وقتی درون مایه داستانی بر اساس پیامبر شدن باشد و خود را نعمت اللهی حقیقی کرد-نحل 72 و طارق و نور 33 و توحید-قصه ها به واقعیت می رسند قصه های خدایی را دنبال کنید و خودتان را بیابید شخصیتهای داستان و حقایق آنها در فرد بروز خواهد کرد قصه های قرآنی را تا زمان رسیدن به بهشت برای خودتان دنبال کنید و خودتان را دست کم نگیرید نکته زندکانی بهشت در سطح راضیه است نه مرضیه پس در اینجا باید بهشتی شد اصول مرضیه در این جهان است که معنی پیدا می کند

فن برنامه ریزی شخصیتی و روحی بر اساس ساخته شدن روح انسان بر اساس اندیشه هایش است زندگی شما محصول اندیشه وبرنامه ریزی ذهن شماست اساسا رضایت نیز یک امر درونی است شما باید بر اساس دلایل و برنامه ریزی دقیق عمل کنید در مورد طارق وقتی شما با سبک بهشت عمل می کنید و بحث تجسم خلاق با علم به اینکه در روح شما چه اتفاقاتی خواهد افتاد به نوعی خود را برنامه ریزی کرده اید در اینجا جهان نیز تحت امر شما اطاعت خواهد کرد اراده ی خداوند نافذتر است و شما نیز خلیفه الله هستید در مبانی پیامبر شدن منظور مقام و جایگاه و روشهای مختلف نیز همین طور است اما به طور کلی ایجاد نوزاد نورانی یا همان طارق شما با جهانهای برتر ارتباط خواهید داشت اندیشه تان رشد خواهد کرد بزرگترین بحث ما ارتباط با خداوند است که به سه طریق با انسان صحبت می کند اینگونه بهترین روش ها و اندیشه ها پیش روی شماست

ذهن

قلب و گوش و چشم توانایی های ذهن اند در بعد جسمانی مغز را می سازند اما در حقیقت روح اندیشه است انسان روحش را وجودش را جسمش را و دنیای پیرامون خویش را بر اساس اندیشه ی خویش می سازد ازدواج درونی بلوغ فکری است و تبعات روحی مربوط به خود را دارد اینکه روح با جهانهای برتر ارتباط دارد فن برنامه ریزی مغزی عدم تلاش کردن نیست بلکه برنام ریزی برای تلاش است دو برنامه جهانی هری پاتر و جاذبه بروز مسایل بدون خداوند مطرح کردند دقیقا مثل خود داستان قرآنی  مرز ولایت و طاغوت باریک است داستان های خدایی و قصص قرآن است که حقیقت می یابند از نظر روحی عالی ترین نور خداوند است انسان برای هرچه خدایی تر شدن تلاش می کند انسان خلیفه الله است و جهان در اختیار اندیشه و روح اوست نحل 72 حقیقت دارد مریم حقیقت داشت مسیح زنده است یحیی به دنیا آمد خداوند با انسان حرف می زند و موکل و ذهن زیبا یعنی همین ها واقعیت رضایت از ذهن است و ذهنیت انسانها .شیطان قبل از آرماگدون توسط دجال ذهن انسانها را تسخیر و اول آنها را در ذهن شکست می خواهد بدهد این جادویی آشکار است انسان بهشتی بهشت می رود زندگی مسیح وارانه حیات بخش است از نطر کلی دیدن روح را دستور نیست  بلکه در عمل نیز واقعیات روح نیز بر مبنای امانت بینی و روح نه به عنوان امر الله است روح اشاره شده در عرفان در حقیقت نفس را می سازد و نور ملاک است در عمل نیز انسان بر اساس امانت زندگی می کند و حتی سطح زندگی مرضیه نیز بروز زندگی در امانت دارد و سطح راضیه نیز این گونه تعریف می شدچشم بصیرت نیز در همین حیطه خواهد بود درایت مرحله بالاتر نیز همین است پرداختن به این مسایل روحانی نیز در راستای رویکرد علمی به امور انتزاعی است که معنی می یابد چرا که اندیشه در  روح تاثیراتی دارد که باید شناخته شود همچنین هر پدیده ی دیگر.

راضیه مرضیه

از کلی انسان هفت لایه اصلی روح دارد اگر ورود او به دنیای متافیزیک فقط بر همین اساس باشد سطح تسلیم است اما با فهم ازدواج درونی ایمان رنگ پیدا می کنذ دنیای ایمان در سطح مرضیه است زندگی برای خداوند است عمل برای خداوند است در اینجاست که خلیفه بودن معنی می یابد تمام افعال نیز در گروی ایمان معنی می یابد اگر در دنیای ساحران جاذبه تعریف می شود اگر تسخیر موجودات غیرارگانیک مطرح می شود دلایل اصلی را ندارند اما در ایمان بزرگترین توانایی رسیدن به فهم اسمای الهی است وقتی تجلی باید وقتی اسم اعظم را بفهمد نور الهی را بفهمد در اینجاست که مثلا در بحث تسخیر مرید شکل می گیرد انسان در اینجا سجده ی موجودات دیگر را می خواهد خدایش معلوم است البته در سطح تسلیم نیز معلوم است اما ایمان پر رنگ تر است خیلی خیلی پر رنگ تر  گفتیم ایمان با قبول یک مواردی تجلی می یابد اما سطح زندگی می تواند در سطح ماده باشد اما خود به خود سطح ارتقا می یابد و خواسته ها به اصل نزدیکتر می شود

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۶
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۲ ق.ظ

موارد مربوط به ازدواج


 

مبانی و اصول ازدواج

بلوغ

گفتیم دوران بلوغ دوران بحران نیست بلکه باید جشن و شادی گرفت چرا که زمان ورود رسمی جوان به معنویات این زمان است که دین او را رسمی اعلام می کند نماز واجب می شود نباید از بلوغ جنسی تا بلوغ فکری فاصله بیافتد نباید فرد در سنین کم با مسایل جنسی مواجه شود و دچار بلوغ زودرس شود نباید به استمنا روی آورد و بزرگترین سرمایه ها را از دست داد

ازدواج

  هم کفوی مهمترین اصل پایداری زندگی مشترک است در سطوح توحیدی در هر سطح اگر هم کفوی رعایت شود افراد با هم هم فاز شوند و سطح توقعات را از همدیگر بدانند بزرگترین موفقیت را دست خواهند یافت در ازدواج اخلاق و دین مداری مهمترین شرط است،تعیین سطح قبل از ازدواج مهمترین کار است و اینکه دو طرف بدانند در جه سطحی می خواهند عمل کنند مثلا یک فرد نماز خوان باید تمام شرایط مربوط به ایمان را بپذیرد مثلا حجاب در سطح ایمان تعریف می شود نه در سطح تسلیم یعنی یک فرد بی حجاب حتما آدم بدی نیست البته به شرط اینکه ترک اولی نکرده باشد و قصد و نیت ارتباط با نامحرم نباشد ارتباط نامشروع در تمام ادیان ناپسند است همچنین در مسیحیت نکته عمل ناقص به هر سطح پیامدهای تحجر گرایی و احتمال اشتباه یافتن مسیر را دارد مثلا در سطح ایمان مسایلی همچون عرفان و علوم غریبه بحث می شود اما اگر به انسان تشنه به جای آب شیرین آب دریا بدهند چه می شود البته فهم ناقص نیز موجبات را فراهم می آورد اینکه افراد با کمی دانش فکر می کنند علامه دهر شدند و به سادگی در عرفانهای دروغین به دام می افتند البته از بحث دور نشویم،لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم یکی از کاربردهای این آیه در جلب محبت است البته باید معنی فهمیده شود بدین معنی که فرد باید همسر خویش را زیباترین انسان در جهان ببیند دیدن با فقط مشاهده کردن فرق دارد دیدنی که همسر را موهبتی از خدا بداند مورد نظر ماست-شناسایی هدف دجال یعنی اینکه هدف آنها از هم پاشیدن بنیان خانواده است و اختلاف افکندن بین زن و شوهر با جادو-در بحث نعمته الله و رشد و تعالی نگاه دو طرف به هم مهم است اینکه هدف خوب خواستن برای همدگیر وارد همسر از خود فرد است این باید در سطح ایمان درک شود تا بدانند در این جهان زودگذر باید برای بهشت ساختن در این جهان اقدام کرد افراد بهشتی لایق بهشت اند کسی که در این جهان رضایتی نداشته در آن جهان نیز رضایت نخواهد داشت رضایت مندی از ازدواج از زندگی و همسر با ایمان بدین معنی است که اگر زندگی فقط در یک سطح تسلیم ادامه یابد موفقتی حاصل نشده و رضایتمندی از بین خواهد رفت باید رشد داد ازدواج در سطح تسلیم و به دنیا آمدن فرزندان آزمایش است و ملاک نزد خدا نیست ملاک نزد خدا ایمان و عمل صالح است در ضمن افراد متاهل می توانند از خداوند طلب سکینه کنند که بر قلب نازل می شود وبرای ازدیاد ایمان است نماز این افراد با کیفیت بهتری انجام می شودسکینه با وقت متفاوت است

یک فرضیه عملی بیان می دارد که تنها راه حل رسیدن به هم فازی و رضایت جنسی دو طرفه ابراز محبت و میل قلبی زن به مرد است در ضمن یادتان باشد ازدواج یک نتیجه است بدین معنی که قرار نیست بعد ازدواج چیزی تغییر کند و کسی عامل تغییر دیگری باشد هرچه هست و خواهد بود دو نفری خواهد بود و اساسا هدف نیز بی نیازی به هدف طغیان است نه تغییر اصل و بنا در ازدواج هم کفوی است و یادتان باشد بعد ازدواج مثلا اگر فردی قبل ازدواج معتاد است و ترک نکرده اما قول ترک بعد ازدواج را می دهد امکان ندارد حداقل در این موارد خیلی سخت است ازدواج اهداف بنیادین ر فطری خویش را دارد و قرار نیست حلال همه ی مشکلات جانبی نیز باشد بلکه اساسا خود مستقل محسوب باید بشود

بنیادین-طارق

از نظر کلی شرط زندگی گرمی و تری است برای صفت مردانه گرمی و خشکی و زن سردی و تری لحاظ می گردد اما در حالت روحانی نور و ترکیب اتر مشخص کننده است و تلفیق نیروی یین و یانگ.در حالت بدنی سلولهای بنیادین در تمامی بدن وجود دارند اما پس از پر کاری فراوان در دوران جنینی تا زمان بلوغ به شدت توانشان کاهش و عملکرد تمایز آنها نیز خیلی تخصصی و تکراری می شود در بحث طارق و ازدواج درون عملا فرد از نظر بروز شهودی بر این بخش از حیطه ی وجودی خویش خود را چیره ساخته و بهره برده است در ماهیت اصلی روحانی ارتباط کالبد اختری نیز ایجاد و نیروی اذکار نیز فعال شده است و فرد به بلوغ فکری رسیده و به اساسی ترین سوال دوران بلوغ جواب داده است و می تواند وارد مراحل جدیدی از ایمان شود در حالت رسیدن به شرایط مطلوب جوان شدن ناگهانی و زیباتر شدن و روند جوان شدن حقیقی را نیز داریم فشار جنسی پیر می کند. از نظر شهودی اراده ی بر سیستم خودمختار است همچنین بر تنظیمات هورمونی.اهمیت بحث طارق در بچه داری مناسب جلوگیری از افسردگی رضایتمندی از زندگی فرزند دار شدن و ایجاد نطفه صحیح و سالم-اسلام حتی برای زمان مقاربت نیز احکام خود را ارایه کرده- و جوان شدن و سلامتی حقیقی است گفتیم طارق همان نوزاد نورانی حاصل از ازدواج درونی و فهم رندی-راضیه مرضیه- است طی روند بوجود آمدن این نوزاد در درون همچون یک فرزند عادی است از چاکرای یکم تا هفتم بالا می رود در مراحل مختلف خود را شکل کامل می دهد پس از به دنیا آمدن بند ناف آن به چشم سوم باز می شود خود نوزاد در  فازی نورانی تر و لطیف تر عمل می کند و برای ارتزاق کیهانی به کار می رود ارتباط با جهانهای عالی تر و شعور بالاتر و تسهیل روند رشد و تعالی روحانی را فراهم می آورد خیلی باید مراقب بود به دام شبکه منفی و انگلهای انرژیایی نیفتاد

 

 

نطفه

انسان قبل از تولد نطفه ای که باید از آن به دنیا بیاید انتخاب می کند این موضوع مثل تعیین خط در مسابقات ماشین سواری است انسان قبل از خلقت تعهد داده که از شیطان تبعیت نکند به دنیا آمدن یحیی وجود نور پنج تن و خانوادگی بودن آنها و وجود سلسله پیامبری بر اساس خانواده-چه خونی چه غیر خونی-به دنیا آمدن عیسی کشتن بچه توسط خضر و اطمینان دادن به عیسی که فرزند بعدی مایه ی افزایش ایمان خواهد بود موارد خاص کاربردی برای والدین قبل از آمیزش رعایت حرمت ازدواج و بحث رعایت حدود شرعی و قوانین ازدواج طبیعی و فطری و بر اساس همان گونه که قرآن گفته است و همچنین مسایل مستحب و مکروهات هم است که رعایتش بهتر است در ادامه در دوران حاملگی علاوه بر مراقبتهای پزشکی مواردی مثل قرآن خواندن تاثیر بسزایی در تشکیل صحیح روح نوزاد خواهد داشت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۲
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۱ ق.ظ

سخنی با علما


بسم الله الرحمن الرحیم

.

 

مقدمه جهاد با نفس

سخنی چند با برادران دینی

مقصود من از روحانی کسی است که در علوم دینی تحصیل کرده و به یکی از شغلهای روحانیین اشتغال دارد.یا طلبه است و درس می خواند،یا به تدریس ادبیات صرف و نحو و منطق و معانی بیان مشغول است،یا به تدریس فقه و اصول و حاشیه زدن و رساله نویسی اشتغال دارد،یا مرجع تقلید شده و به اخذ وجوهات و تقسیم شهریه بین طلاب و پاسخ به مسایل دینی و اداره ی حوزه های علمیه مشغول می باشد،یا منطق و فلسفه و عرفان تدریس می کند،یا درس اخلاق می دهد،یا به وعظ و خطابه و سخنرانی و روضه خوانی می پردازد،یا امام جمعه و جماعت است و یا به کتاب نویسی و مقاله نویسی اشتغال دارد.

بعضی از طلاب هم تا آخر عمر همچنان طلبه باقی می مانند و بدون اینکه شغلی را بپذیرند تا پایان عمر در درسها حاضر می شوند و گوش می دهند و به این ترتیب به زندگی ادامه می دهند و از سهم امام و وجوهات برّیه ارتزاق می نمایند.

این افراد روحانی و اهل علم و خدمتگزار و مبلغ دین محسوب می شوند.غالبا از همین راهها و از وجوهات بریه و سهم مبارک امام (ع) ارتزاق می کنند.چون به امور دینی اشتغال دارند از احترام و امتیاز مخصوصی برخوردارند و مردم به آنها اظهار ارادت می نمایند برایشان نذر و نیاز می کنند،التماس دعا می گویند،از آنها انتظار شفاعت دارند و به آنها تبرّک و توسل می جویند.

متاسفانه خوشبینی و اظهار ارادت مردم و همچنین احادیثی که در فضیلت علم و علما وارد شده،موجب غفلت و غرور ما گشته است،خودمان را افرادی ممتاز می پنداریم و از تزکیه و تهذیب نفس و خودسازی و پرورش و تکمیل روح غافل گشته ایم. گویا برات آزادی از دوزخ و کلید درهای بهشت در دست ما قرار گرفته و نیازی به عمل نداریم.چون سر و کارمان با قرآن و احادیث و علوم دینی است همه را در خودمان تحقق یافته می پنداریم.

البته علم از دیدگاه اسلام ارزش دارد،احادیث فراوانی در فضیلت علم و علما وارد شده است و خود علم می تواند در مسیر تکامل نفس و تقرب الی الله قرار گیرد،لیکن مشروط به اینکه اولا به قصد قربت باشد و ثانیا با عمل همراه باشد.اگر در تعریف علم و علما احادیثی داریم در مذمت عالم فاسق و بدون عمل نیز احادیث فراوانی وارد شده است.  

چنانکه می بینید، در احادیث به چند مطلب بسیار مهم اشاره شده است:

1-هرکس بر طبق علم خویش عمل نکند،در اصطلاح ائمه (ع)،اصلا عالم محسوب نمی شود و از مصادیق علمایی که در قرآن و احادیث مورد تعریف و تمجید قرار گرفته اند نیست،گرچه در زیّ علما زندگی کند و مردم او را عالم دینی بدانند.

2-هر عالمی که به علم خویش عمل نکند در دوزخ معذب خواهد شد.

3-هر عالمی که مطابق علمش عمل نکند مانند جاهل است،بلکه چون عالم بوده و به علمش عمل نکرده مسوولیت بیشتری دارد و در قیامت شدیدتر مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.

 4-عذاب عالم فاسق و بدون عمل از سایر دوزخیان سخت تر خواهد بود،به حدی که از بوی تعفن او در عذاب و ناراحتی خواهند بود.

5-هرکس به قصد منافع دنیوی علم دین را طلب کند،در قیامت از این علم سودی نخواهد برد.

6-هرکس که بدین منظور طلب علم کند که بر دیگر علما بوسیله ی علم و دانش فخر و مباهات نماید،یا با سفیهان جدال کند، یا بوسیله علم،مردم را به سوی خویش جلب نماید جایگاهش دوزخ خواهد بود.

7-هرکس که می خواهد عالم دین باشد و یکی از مناصب دین را بپذیرد و پیشوا و مقتدای مردم باشد باید ابتدا خودش را اصلاح و تهذیب کند و اخلاق و رفتار و گفتارش را اسلامی کند و بوسیله عمل،مردم را به سوی دین دعوت نماید.

8-عالمانی که مانند سایر اهل دنیا،شیفته و دلبسته به دنیا باشند،قطاع طریق حق هستند که بوسیله ی کردار و اخلاق و گفتار باطلشان مردم را از محبت خدا منصرف می سازند و زخارف دنیا دلبسته می گردانند.-مردم نباید فریب چنین عالم نمایانی را بخورند-

بقیه را در کتاب خودسازی ابراهیم امینی بخوانید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۱
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۰ ق.ظ

روش علمی کلاسیک


روش علمی (کلاسیک)

جمع آوری اطلاعات

فرضیه سازی

آزمایش فرضیه

ثبت یافته ها

نتیجه گیری و تفسیر

نظریه سازی

انتشار گزارش

نکته جانبی اینکه علوم غریبه براساس کشف و شهود و آزمایشات علمی درونی در خود فرد است و به نوعی کرامت بروز آن است و تجلی ایمان در روح و عملیاتی شدن اول ایمان و بعد موارد دیگر در عمل،هدف می باشد

یک بحث کلی وجود دارد اینکه مبنای علوم و نگاه به علم با دو دید کاملا متفاوت وجود دارد نگاه به علم از زاویه دین و نگاه فلسفی کمی با نگاه آن به صورت امروزی متفاوت است و ماهیت خاصی قایل است جدا از بحث اینکه علم باید باعث زیادی خود نفس بشود و نه اطلاعات علم در جایگاه دینی تسخیری است دقت کنید این تسخیر با تسخیر فقهی که حرام شمرده می شود فرق دارد و منظور ما آن نیست تسخیر در ماهیت است و مبنای درک دارد و از تسخیر ماهیت اشیا را شامل می شود تا تسخیر در افکار و اراده ها و حتی نوع غیرمجاز که هکان تسخیر لفظی بین فقهاست اما اسلام به ماهیت علم اعتقاد دارد تسخیر با بحث علم مورد نظر مادی گراها با دو شیوه تجربی گرایی و حس گرایی تقریبا نگاه کاملا متفاوتی دارد نگاه کنید اگر ما با نگاه مادی گرایی صرف پیش برویم در طبیعت خواه ناخواه در هر شرایط علم به دست آمده حقیقت اصلی نیست بلکه تجزیه تحلیل ما از شرایط است و در ضمن اگر تمام حواس درست کار کرده باشد که اگر ما با این الگو هم پیش برویم هیچ گاه نظریات انیشتین هاینزبرگ و استیون هاوکینگ و کتابهایی مثل تارخچه زمانش اساسا نباید نوشته می شد در ضمن گفتیم این علم درکی تز دنیای بیرون است اما تجزیه تحلیل درون ماست نه حقیقت بیرون حتی اگر عینی کامل باشد حتی توصیف عینی مثل عکس پس در هر صورت بازهم اصل علم درونی است نه بیرونی در ضمن آن تسخیری که هرچه آنچه در آسمانها و در زمین است با رسیدن به حقیقت درونی بدست می آید نه محیط بیرون و اینجا وارد اصطلاح و مقوله مکاشفه می شویم و در مبانی عرفانی بحث مجاز مطرح می شود اساسا نکته جالب اینجاست که اگر تاریخچه روش علمی مورد بررسی قرار گیرد متعلق به اسلام و مبانی اولیه کاملا اسلامی بوده و امثال بوعلی با رویکرد عرفانی و الهی به نماز و ارتباط با خدا و عرفان و دید فلسفی به علوم و نگاه علمی به علوم غریبه پیش برده اند اما امروزه در روش علمی تمام مبانی از جمله اخلاق نگاه فقهی دینی و پیش فرضهای قرآنی را حداقل به عنوان یک پیش فرض ساده هم رد می کنند و این جای تعجب دارد این موارد خاص در ادامه تفاوتهای شدیدی را با رویکرد دینی بوجود آورده تا حدی که با توجه به منابع رسمی آموزشی بعضی مسایل غیرقابل درک است مثلا تعریف توهم را اگر با دید پزشکی بسنجیم اگر قبول کنیم نود و نه درصد توهمات اساسا ماهیت کاملا مادی دارند و مثلا به خاطر ضعف و یا بیماری یا مواد مخدر و افیونی ایجاد می شود اما آن یک درصد که اصلا توهم نیست و شاید مثلا نه به خاطر فرشته بلکه مثلا یک جن بوده باشد چی این مورد چه می شود یا با نگاه فلسفی در خود هرم مازلو بین روانشناسان و جامعه شناسان و نگاه اسلامی که محبت و عرفان را اصل آفرینش می داند تفاوت است یا در مورد ماهیت تصور ،پزشکی جوابی نمی دهد و حداکثر با توجیه هورمونی و مادی و روانشناسی دست  به کار می شود اما دیدگاه دینی متفاوت است مثلا در دیدگاه دینی بیماری حاصل بدبینی است و اینجا هر بیماری ای تعریف می شود نه فقط بیماری های روانی یا عصبی حتی این بدبینی بین افراد هم امکان دارد و و به طور خاص اثر چشم یا چشم زخم نامیده می شود و راهکارهای جلوگیری خودش را دارد.دقت کنید در مورد ساختار اندیشه هیچ گاه بحث نمی شود ما مقصودمان چشم سوم یا ورود حواس انتزاعی به ماجرا نیست بلکه خود ساختار اندیشه و تعریف منطقی از عقل سلیم است که ما مسوول آن هستیم و در قرآن به چشمها و گوش و قلب همراه با هم اشاره شده است و برای آن موضوعات و دریچه های زیادی در قرآن باز شده است اینجا حتی تعاریف اصلی مثل وحی خدا فرشته پیامبر یا مسایل دیگر نیز بعد از این تعریف جایگاه مشخص تر و هدف دار تری می یابند ما حتی هنوز صحبت از اینکه دادن حقی براساس شناخت حقیقت آن چیز است و یا رابطه ی علوم عقلانی و علوم وحیانی با هم هنوز هم بحث نکردیم



یک مثال بارز برای رویکردها در مورد کیمیاگری است در مدل اصلی موارد اصلی مثل علم اسما و حروف و تجوید و علم تسخیر اشیا وجود دارد اما روش شیمی امروزی مبنای دیگری دارد مدل اول حتی ما اثبات خدا اثبات قدرت خدا و قدرت بشر و مبانی دیگر را هم داریم اما مدل امروزی بیشتر بر کشف قوانین جهان است نه سنتهای الهی و با تعریف خدا به نوعی هم می توان گفت دیدن نظم بدون اهمیت ناظم باعث تغییر کامل این رویکرد می شود باز اگر برگردیم به اول ماجرا علت در تعریف روح نفس ماهیت عقل و بحث چشم و گوش و قلب خواهیم یافت این بخشی از ماجراست

نکته ی دیگر بازهم در مورد داستان هری پاتر اینکه در یکی از داستانها تحت عنوان درس تغییر به نوعی به سبک فوق و کیمیا گری اشاره شده البته سبک داستان کمی به مسخ هم شباهت دارد و به نوعی بیشتر یحث تغییر موقت است مثل موش به لیوان و برگشت آن .استفاده از این موارد با رویکرد انگلیسی در خرافی ترین کشور دنیا باعث جهت گیری و خوراک فکری خاصی است بی دلیل و هدف نیست 



نکته برداشتی از آیات قرآن که الگوست

هرکس دنیا را بخواهد به بخشی از آن می رسد و ما همه ی خواسته اش را به او نمی دهیم اما اگر کسی آخرت را بخواهد نه تنها تمام بلکه مضاعف و دو برابر و ده برابر و همچنین بدون حساب پاداشش می دهیم و از نظر سطحی کمی و کیفی به او پاداش دنیا و آخرت بیشتری می دهیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۰
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۸ ق.ظ

روزه


به نام خدا و با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما بندگان خدا در محضر حق

می خواستم بحثی را در مورد #حکمت روزه داری و اهمیت و درک وجوب آن مطرح کنم و خواهشمندم از دوستان گرامی تا نظرات خویش را بیان کنند

 .روزه زکات سلامتی بدن است زکات بر موارد قوت مردم و نیازهای اساسی مردم واجب شده است سایل و فقیر زکات نمی دهند و در روزه بیمار و پیر و ناتوان و مسافر روزه نمی گیرند عامل هر بیماری پرخوری در احادیث آمده و کم خوری سفارش اکید شده است اگر از دید کای بنگریم و خمس و زکات و صدقه را در حالت کلی در یک طیف ببینیم چون علم ماهیت ذاتی افراد است و اضافه نیست خمس هم ندارد در روزه ما از جسم کم می کنیم ولی از آن طرف بر معنویات و اندیشه متعالی و پاکسازی هم زمان و کامل روح جسم زبان اندیشه و فکر و قلب می پردازیم و در عین حال با اعمال مختلف مثل ختم قرآن نماز اول وقت اینها را تقویت و در کل این یک ماه نیز مثل یک آموزشی و سرلوحه عملکردی برای مابقی ماههای سال است ....یکبار کسی پرسید آیا روزه می گیری فرد در جوابش گفت آری سوال کننده پرسید کدام پزشکی است که اینهمه سختی و رنج را برای فرد تجویز می کند گفتش همان پزشکی که وقتی همه جوابت کردند تو از او انتظار معجزه داری

این نظر که هدف روزه فقط# سوزاندن باقی مانده غذاهاباشد مردود است چون ما حتی شاهد چاق شدن افراد در این ماه البته در صورت بدخوری و عدم میانه روی شاهد هستیم در ضمن وعدهدهای غذای جابه جا شده و حذف شدن وعده ی غذایی نداریم البته اینکه نباید نهار را جایگزبن کرد درست است اما# سحری نیز همان صبحانه ی معمولی نیست بحث فقط درک فقرا هم نیست چون اگر جامعه ای بدون فقر بود پس #روزه باید برداشته می شد یا می گفتند فقرا روزه نگیرند یا حتی فقط ریاضت به منظور تضعیف جسم آنهم به طور موقت و در بازه زمانی مشخص و تقویت روح به وسیله نماز و قرآن خوانی و موارد دیگر نیست حتی شاید بحث فهم#مجاز و بازی بودن دنیا هم نباشد شاید جمله ی مرا اغراق آمیز برداشت کنید ولی جمله ی معروف اینکه اگر دنیایشان با دین ما تقابل کند دنیایشان را خراب می کنیم از امام مصداق این حق انتخاب است از نظر دین #اسلام و از نظر فقهی سطح اسلام فقط و فقط با قبول توحیدی و وحدانیت خداوند و قبول پیامبری حضرت خاتم حاصل می شود حتی کیفیت درک توحیدی و یا موارد اختلافی مثل بحث جانشینان #پیامبر اهمیتی در بحث قبول مسلمان بودن فرد ندارد حتی بسیاری از اعمال دینی و وجوب آن را نیز انجام ندهد باز رد مسلمانیت فرد نیست حتی در طبق تعریفی بعضی مسایل دین ایمان پایه و ایمان محورند و حتی در سطح اسلام مطرح نمی شوند بگذریم از بحث دور نشویم اینکه اتفاقا بر خلاف تصور دنیا در نزد مومن بسیار بسیار بسیار شیرین تر از حتی یک مسلمان است که البته مومن حتی می تواند مسلمان هم نباشد بازهم بر خلاف تصور بیشتر افراد و بازهم در نظر قرآن مرگ برای مومنین مصیبت است چون آنها لذت دار ترین و حلوترین نعمات الهی را درک کرده اند و دنیا در نظرشان به مثابه پایه برای ساختن مهمترین بخش زندگی یعنی آخرت است دقت کنید گفتم ساختن نه رفتن یا فقط سیر.از نظر کلی دین داری منافاتی با دنیا داری ندارد اما دین دوستی با دنیا دوستی امری متفاوت است و خودخواه ترین افراد به معنی حقیقی دین دوست ترین نیز خواهند بود چون در درک حقیقی فقط خود را با خدا معامله می کنند حتی سبک زندگی این دنیا حتی در#علوم و فنون و درک کلی اگر با ایمان همراه باشد با سبک مسلمان بودن صرف و خشک و بدون شک با کفر کاملا متفاوت است از نظر کلی نیز مسلمانان و مومنان و آزادگان جهان نیز ضعیفان نیستند بلکه مستضعفین جهان اند درک #مومن از خود به عنوان پایه شناخت ایمان مطرح است و در سوره مومنون کاملا مطرح است و به کمک آیات و سوره های دیگر مثل توحید و نور و طارق قابل تبیین بیشتر است

شاید نباید دنیا اینگونه باشد اما مومنین بیشتر در خطر بلایا هستند مثل بحث مومن کشی اصحاب اخدود به نام جادوگر خواندنشان یا ایمان آوردن جادوگران زمان موسی چون آنها تشنه ترین افراد نسبت به درک ایمان بودند و سریع هم قبول کردند و# شهید شدند دقت کنید بازهم می گویم مومنین ضعیف نیستند بلکه مستضعفند و در تعریف کلی نیز اگر در پرتو ولایت باشند گزندی از#فتنه آنها را نمی گیرد یکی از اصول روزه داری در قرآن بحث طالوت است که گفت از آبشخور آب نخورید مگر به قدر نیاز.همانها که کم خوردند با وجود قلت عامل#پیروزی در نبرد  بودند بر کثرت

 

با تشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۰۸