مریض عصر اومده
دارو گرفته
باز شب اومده میگه خوب نشدم
نگاه میکنم قرصاش پلمپه
میگم آقا داروهاتو استفاده کن خب
میگه نه من بدن خودمو میشناسم به اینا خوب نمیشه
میگم خب حالا که میشناسی به چیا خوب میشه؟ میگه چمیدونم تو باید بدونی و منو معالجه کنی ((:
میگم خب معالجه ت همیناست دیگه
برو استفاده کن
میگه نه تو یه معالجه ای بکن من الان خوب بشم
ببینین اگه یه مریضی سرم و آمپول بخواد بهش میدی میره ، ایشون حتی نمیفهمید چی میخواست ، اون چیزیم که ما تجویز میکردیم نمیخواست
لذا واقعا نمیدونستم چیکارش کنم!
گفتم آقا من واقعا کاری برا شما نمیتونم بکنم
فرمودن رو یه برگه بنویس که من اومدم اینجا تو گفتی کاری نمیتونم بکنم
گفتم خب شمام اولش مینویسی که به من گفتی بدن خودمو بهترمیشناسم و داروها رو هم نمیخورم؟ گفتن خیر
➕مهسام