سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست


اگر بخونید ممنون می شم
اگر بخونید و نظر هم بدید خیلی بیشتر ممنون می شم

توضیحات بیستر در بخش های درباره من و تماس با من در نوار بالای وبلاگ قابل مشاهده است
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۶ آذر ۰۳، ۲۳:۱۹ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    😂👌

۳۹۶ مطلب با موضوع «مطالب خواندنی و جالب فرح بخش» ثبت شده است

سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۴ ق.ظ

برایم دعا کن

خدایا....

دریافته ام کسی که می گوید " برایم دعا کن ..."..

از روی عادت نمی گوید....!

کم آورده است....

دخل و خرجش دیگر باهم نمی خواند...

صبرش تمام شده است ....

ولی دردهایش هنوز باقی مانده است....!!!

مهربانم..!!کاش می دانستی چقدر دردناک است ،شنیدن جمله :

"برایم دعا کن..."

خدایا کمکش کن ..

هنوز هم به معجزه کرامتت ایمان دارد.... یارب!

 هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختی ام رانگیر. 

هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر.

 هنگامی که مقامم دادی، 

تواضعم رانگیر. 

انگاه که تواضعم دادی ،

 عزتم رانگیر.

 وقتی قدرتم دادی ،

عفوم رانگیر .

 هنگامی تندرستی ام دادی، 

ایمانم رانگیر . و آنگاه که فراموشت کردم ، فراموشم مکن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۴
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۸ ق.ظ

راه برو

وقتی که راه نمی روی

نمی دوی

زمین هم نمی خوری

و این"زمین نخوردن" محصول سکون است نه مهارت!

وقتی که تصمیمی نمی گیری

کاری نمی کنی

اشتباه هم نمی کنی

و این "اشتباه نکردن" محصول انفعال است نه انتخاب!

خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را بر خود ببندی و فقط پرهیز کنی، 

خوب بودن در انتخابهای ماست که معنا پیدا میکند و شکل می گیرد...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۸
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۱ ق.ظ

پیام

-الهى در شگفتم از آنکه کوه را مى‏شکافد تا به معدن جواهر دست‏یابد ولی خویش را نمی کاود تا به مخزن حقائق برسد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۱
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۳ ب.ظ

کلمات جالب در زبان

واژه های دارای ریشه فرانسوی که در زبان فارسی معمول شده اند ، به فراوان یافت می شوند. دلیل آن شاید به دوران قاجار برگردد که عمده ی روابط ایران و غرب، با فرانسویان بوده است. برخی از این کلمات و معادل فرانسوی آن در ادامه مطلب فهرست شده اند .



الف

ادکلن(eau de cologne)

اپل (épaule) به معنی شانه

اپیدمی (épidémie)

اتیکت (étiquette)

اشانتیون (échantillon) به معنی نمونه

اکران (écran)

اکیپ (équipe)

املت (omelette)

اوٍرت (ouvert) به معنی باز (open).

اورژانس (urgence)

اوریون (oreillons) بیماری اوریون یا گوشک که از oreille که به معنی گوش است آمده است.

ایده (idée)

آباژور (abat-jour)

آژانس (agence)

آسانسور (ascenseur)

آلرژی (allergie)

آمپول (ampoule)

آناناس (ananas)

آوانتاژ (avantage) به معنی فایده و منفعت است.

آوانس (avance)

ب

بالکن (balcon)

بانداژ (bandage)

برس (brosse)

بروشور (brochure)

بلوز (blouse)

بوروکراسی (bureaucratie) که از ریشه bureau به معنی میز و دفتر کار ایجاد شده است.

بوفه (buffet)

بولتن (bulletin)

بیسکویت (biscuit) به معنی دوبار پخته شده bis به معنی دوباره و cuit به معنی پخته شده است!

بیگودی (bigoudis)

پ

پاپیون (papillon) به معنی پروانه

پاساژ (passage)

پاندول (pendule)

پانسمان (pansement)

پروژه (projet)

پروسه (process)

پلاک (plaque)

پلاکارد (placard) به معنی پوستر و نیز به معنی کابینت است plat به معنی بشقاب یا ظرف مسطح است.

پماد (pommade)

پیژامه (pyjama)

پیست (piste)

ت

تابلو (tableau)

تن (ماهی) (thon)

توالت (toilette)

تومور (tumeur)

تیره یا خط تیره (tiret)

تیراژ (tirage)


ر

رادیاتور (radiateur)

رژیم (régime)

رفراندوم (référendum)

رفوزه (refusé)

روبان (ruban)



ژ

ژانر (genre)

ژست (geste)

ژله (gelée)

ژوپ (jupe) به معنی دامن و minijupe به معنی دامن کوتاه است.

ژورنال (journal) به معنی روزنامه. jour به معنی روز است.



س

ساتن (satin)

سالن (salon)

سس (sauce)

سنکوپ (Syncope)

سوژه (sujet)

ش

شارلاتان (charlatan)

شاسی (châssis)

شال (châle)

شانس (chance)

شوفاژ (chauffage)

شوفر (Chauffeur)

شومینه (cheminée)

ص

صابون (savon)

صندل (sandale)

ط

طلق (talc)

ف

فلش (flèche)

فویل (feuille) به معنی ورقه یا برگه.

ک

کاپوت (capot)

کاسکت (Casquette)

کافه (café)

کافه گلاسه (café glacé)

کامیون (camion)

کامیونت (camionnette)

کاناپه (canapé)

کراوات (cravate)

کریدور (corridor)

کمدی (comédie)

کنسرو (conserve)

کنکور (concours)

کودتا (Coup d’État)

کورس (course)

گ

گارسون (garçon)

گیشه (guichet)

ل

لوستر (lustre)

لیسانس (licence)

م

مانتو (manteau)

مانکن (mannequin)

مایو (maillot)

مبل (meuble)

مرسی (merci)

مزون (maison) به معنی خانه است

مغازه (magasin) خود در اصل از عربی مخزن.

موزه (musée)

موکت (moquette)




ن

نایلون (nylon)

و

وانیل (vanille)

ویتامین (vitamine)

ویترین (vitrine)

ویراژ (virage)

ویلا (villa )

در انگلیسی کلماتی هست که به دلیل شباهت نزدیکشان ممکا است اشتباه گرفته شود. همانند موارد زیر:




بیابان desert 

دسر dessert

------

به جز except 

پذیرفتن accept

------

مردن die 

رنگ کردن dye

------

تاثیر گذاشتن affect 

اثر effect

------

اجازه گرفته allowed 

با صدای بلند aloud

------

محراب altar 

تغییر کردن، دادن alter

------

برهنه bare 

تحمل کردن bear

------

نامطبوع coarse 

دوره course

------

کشمش currant 

کنونی current

------

شورا council 

مشورت counsel

------

دوگانه dual 

جنگ تن به تن duel

------

خودنمایی flaunt 

تمسخر flout

------

رسماً formally 

قبلاً formerly

------

آرام quiet 

کاملاً quite

------

سبک lightening 

روشن شدن lightning

------

شل loose 

از دست دادن lose

------

بادبان sail 

فروش sale

------

دوختن sew 

بذرپاشی sow

------

درد pain 

جام pane

------

آرامش peace 

تکه piece

------

شخصی personal 

کارکنان personnel

------

ساکن stationary 

نوشت افزار stationery

------

کمر waist 

تلف کردن waste

------

هوا weather 

آیا whether

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۳:۵۳
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۱ ب.ظ

حقیقت

اینم یک انرژی مثبت از مولانا: 


حقیقت

نه به رنگ است و نه بو

نه به هآی است ونه هو

نه به این است ُ نه او

نه به جام است و سبو


گر به این نقطه رسیدی ؛

به تو سر بسته و در پرده بگویم 

تا کسی نشنود

این راز گهر بار جهان را :

آنچه گفتند و سرودند

تو آنی !!

تو خودت جان جهانی

گر نهانی و عیانی

تو همانی که همه عُمر

به دنبال خودت نعره زنانی!

تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی

همه اسرار نهانی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۳:۵۱
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ب.ظ

سرش بره قولش هم نمی ره

روی دستش "پسرش"رفت ولی"قولش نه"

نیزه ها تا "جگرش"رفت ولی "قولش نه" 

این چه خورشید غریبیست که باحال نزار.

پای "نعش قمرش" رفت ولی"قولش نه" 

شیرمردی که در آن واقعه "هفتاد ودوبار"   

دست غم بر"کمرش"رفت ولی "قولش نه"    

هرکجا مینگرم نام حسین است وحسین.   

ای دمش گرم "سرش"رفت ولی"قولش نه"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۰
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ق.ظ

مادران دسته گل به آب می دهند

مادرها همیشه دسته گل به آب می دهند...

مادر موسی به نیل

ام البنین به علقمه

۱۷۵ مادر به اروند

😭

😭

😭



شادی روح همه شهیدان

 صلوات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۶
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ق.ظ

پند آیت الله مجتهدی

آیت الله مجتهدی تهرانی :


اولین عملی که باعث خوب شدن کار و بار انسان می شود، "راضی نگه داشتن پدر و مادر" است. 

✌دومین عمل "نماز اول وقت" است. نماز اول وقت در اینکه کارتان خوب شود موثر است. کسانی که به هر دری می زنند ولی کارشان درست نمی شود برای اینست که نماز اول وقت نمی خوانند. 


✅جوانها به شما توصیه می کنم اگر می خواهید هم دنیا داشته باشید و هم آخرت، نماز اول وقت بخوانید.

زغالهای خاموش را،

کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود...

همنشینی اثر دارد.

ما هم اگر کنار کسانی بشینیم،

که روشنند و نورانیت و حرارتی دارند،

ما هم نورانیت و حرارتی میگیریم...

ماهم مثل زغال خاموشیم.


یکی از حرفهای جانسوز اهل جهنم این است:

"یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا"

وای برمن...

ای کاش با فلانی رفیق نبودم و با او نمی نشستم،

او تاریک بود و مرا مثل خود تاریک کرد.


قران کریم سوره فرقان آیه28

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۱
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

زیبایی

➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰

🔴 ««بهترین زیبایی های خلقت»» 

🔺 زیباترین کلام:بسم الله...

🔺زیباترین تکیه گاه:خدا

🔺زیباترین دین:اسلام

🔺زیباترین خانه:کعبه

🔺زیباترین بانگ:تکبیر

🔺زیباترین آواز:اذان

🔺زیباترین ستون:نماز

🔺زیباترین معجزه:قرآن

🔺زیباترین سوره:حمد

🔺زیباترین قلب:یاسین

🔺زیباترین عروس:الرحمن

🔺زیباترین محافظ:آیةالکرسی

🔺زیباترین عمل:عبادت

🔺زیباترین زیارت:خانه خدا

🔺زیباترین منزل:بهشت

🔺زیباترین مهاجر:هاجر

🔺زیباترین صابر:ایوب(ع)

🔺زیباترین معمار:ابراهیم(ع)

🔺زیباترین قربانی:اسماعیل(ع)

🔺زیباترین مولود:عیسی(ع)

🔺زیباترین جوان:یوسف(ع)

🔺زیباترین انسان:پیامبراسلام

🔺زیباترین پارسا:علی(ع)

🔺زیباترین مادر:زهرا(س)

🔺زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع)

🔺زیباترین شهید:امام حسین(ع)

🔺زیباترین ساجد:امام سجاد(ع)

🔺زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع)

🔺زیباترین استاد:امام صادق(ع)

🔺زیباترین زندانی:امام کاظم(ع)

🔺زیباترین غریب:امام رضا(ع)

🔺زیباترین فرزند:امام جواد(ع)

🔺زیباترین راهنما:امام هادی(ع)

🔺زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع)

🔺زیباترین منتقم:امام زمان(عج)

🔺زیباترین عمو:حضرت عباس(ع)

🔺زیباترین عمه:حضرت زینب(ع)

🔺زیباترین سرباز:علی اکبر(ع)

🔺زیباترین غنچه:علی اصغر(ع)

🔺زیباترین شب سال:شب قدر 

🔺زیباترین سفر: حج 

🔺زیباترین محل تولد:کعبه

🔺زیباترین لباس: احرام

🔺زیباترین ندا: فطرت 

🔺زیباترین سرانجام: شهادت 

🔺زیباترین جنگ: نفس عماره

🔺زیباترین ناله: نیایش

🔺زیباترین اشک: اشک از توبه

🔺زیباترین حرف: حق

🔺زیباترین حق: گذشت 

🔺زیباترین نیکی: به پدرومادر

🔺زیباترین آغوش: آغوش مادر

🔺زیباترین رحمت: باران

🔺زیباترین سرمایه: زمان

🔺زیباترین لحظه: پیروزی

🔺زیباترین کلمه: محبت

🔺زیباترین یادگاری: نیکی

🔺زیباترین عهد: وفا

🔺زیباترین دوست: کتاب

🔺زیباترین کتاب: قرآن 

🔺زیباترین زینت: ادب

🔺زیباترین روزهفته: جمعه

🔺زیباترین خاک: تربت کربلا

🔺زیباترین ابزار: قلم

🔺زیباترین روزسال: مبعث

🔺 زیباترین بیابان: عرفات

🔺 زیباترین مزار: شش گوشه

🔺زیباترین شعار: صلوات

🔺زیباترین قبرستان: بقیع

🔺زیباترین زمین: کربلا

🔺زیباترین آرزو: فرج مهدی

🔺🌹 زیباترین پایان: التماس دعا


🌸🌸🌸🌸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۹
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ق.ظ

توی کیسه سوراخ نریز!

فوق‌العاده زیبا و مفهومی!


آیت الله مجتهدی تهرانی:


وضو می‌گیری، اما در همین حال اسراف می‌کنی

نماز می‌خوانی اما با برادرت قطع رابطه می‌کنی

 روزه می‌گیری اما غیبت هم می‌کنی

صدقه می‌دهی اما منت می‌گذاری

بر پیامبر و آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی

دست نگه دار بابا جان!


ثواب‌هایت را در کیسهٔ سوراخ نریز.....


چه تعبیرزیبایی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۷
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۵ ق.ظ

یکی از بهترین روشهای خود سازی

بهترین روش برای خودسازی


اول مشارطه است

یعنى ، صبح انسان با خودش شرط کند که آن روز، وظایف دینی اش را به خوبى انجام دهد و از گناهان نیز بپرهیزد.


دوم مراقبه است

یعنى ، در طول روز مراقب خود و اعمالش باشد تا از آنچه با خود عهد کرده تخطى نکند.


سوم محاسبه است

که در آخر شب، به حساب کارهاى خود برسد ؛ بررسى کند که چــه مـقـدار بــه وظایف خویش عمل کــرده و چــه مقدار کوتاهى داشته است.


چهارم معاتبه است

(برخى از علماى اخلاق این مرحله را براى محاسبه ذکر کرده ‏اند.) یعنى ، اگر انسان در محاسبه مـتـوجــه اشـتباهاتى در رفتارش شـــد ، خــود را تنبیه کند تا لغزش ‏هایش جبران شود مثلا، خود را ملزم کند که روز بعد را روزه بگیرد یا مبلغى انفاق کند یا قدرى قرآن تلاوت نماید یا کار خیر دیگرى انجام دهد تا مافات جبران شود.


اما در مساله محاسبه، آنچه بیش از همه اهمیت دارد ، نقش حساب کشیدن از خویش است ؛ اگر کار خوبى انجام داده ‏بودیم ، خــدا را شکر کنیم و توفیق ادامه آن را بخواهیم و اگر قصور ورزیده بودیم،استغفار کنیم و به فکر ترک آن بیفتیم.


رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اى ابوذر! پیش از آنکه به حسابت برسند، خودت به حساب خود برس، که این کار، حساب فرداى تو را آسان تر مى کند. و پیش از آنکه تو (و عمل تو) را وزن کنند، خودت را وزن کن و آماده عرضه بزرگ باش، آن روز که تو را عرضه مى کنند و آن روز، هیچ کار پنهانى بر خداوند پوشیده نمى ماند.

وسائل الشیعه جلد 117 ص 379


امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: هر کس که هر روز از خودش حساب رسى نکند از ما نیست. پس اگر کار نیک انجام داده باشد، از خداوند بخواهد که افزون ترش کند، و اگر بد کرده باشد، از خدا آمرزش بطلبد و به سوى او توبه کند.

وسائل الشیعه جلد11 ص 377

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۵
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ

چهار حکایت کوتاه

چهار حکایت کوتاه

👌از کاسبی پرسیدند:

چگونه در این کوچه ی پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟ 

گفت:آن خدایی که فرشته ی مرگش

مرا در هر مکانی که باشم پیدا میکند

چگونه فرشته ی روزیش مرا گم میکند

👌پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری می رود

پدر دختر می گوید:

تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمیدهم

پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود

پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر می گوید:

انشاءالله خدا او را هدایت میکند

دختر میگوید:

پدرجان

مگر خدایی که هدایت میکند

با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟

👌از حاتم پرسیدند بخشنده تر از خود دیده ای

گفت:آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود

یکی را شب برایم ذبح کرد

از طعم جگرش تعریف کردم

صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم

کباب کرد

گفتند تو چه کردی؟

گفت:

پانصد گوسفند به او هدیه دادم

گفتند پس تو بخشنده تری

گفت نه چون او هر چه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او

دادم

👌عارفی را گفتند : 

خداوند را چگونه میبینی؟!

گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم رامیگیرد...✋

یادخدارافراموش نکنیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۷
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ

معجزه محبت

روزی دختری به کلاس ما آمد که صورتی زشت، موهایی کم پشت و صورتی سبزه داشت. دندان های او هم تناسبی با گونه هایش نداشت.

روز اول در مدرسه، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند.

نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت.

او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:

می دونی زشت ترین دختر این کلاسی؟

یک دفعه کلاس از خنده ترکید.

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند.

اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش گفت:

اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.

همین جمله موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند. او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند.

او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و...

یکی از دبیران را خوش خلق ترین معلم دنیا صدا می زد و مستخدم مدرسه را هم محبوب ترین همیار دانش آموزان.

واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد.

مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت.

آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود.

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم.

پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری­ اش رفتم، دلیل علاقه ­ام را جذابیت سحرآمیزش می دانستم.

و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:

برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.

روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟

همسرم جواب داد:

من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم.

و به خاطر محبت او، روز بعد، مادرم نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.

" ارنستو چه گوارا"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۶
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ

درسهای مهم زندگی

درسهای مهم زندگی 


١_ چیزی که سرنوشت انسان را می سازد “استعدادهایش” نیست ، “انتخابهایش” است … 


٢_ برای زیبا زندگی نکردن، کوتاهی عمر را بهانه نکن؛ عمر کوتاه نیست، ما کوتاهی می کنیم... 


٣_ هنگامی که کسی آگاهانه تو را نمی فهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن ...


 ۴_ بر آنچه گذشت، آنچه شکست آنچه نشد، آنچه ریخت، حسرت نخور، زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد...


۵_ تحمل کردن آدمهایی که ادعای منطقی بودن دارند سخت تر از تحمل آدمهای بی منطق است...


۶_ موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر می‌داریم به نظرمان میرسند!


٧_ اگر میخواهی دروغی نشنوی، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن... 


٨_ به خاطر داشته باش هرگاه به قله رسیدی همزمان در کنار دره ای عمیق ایستاده اى...


 ٩_ هرگز با یک آدم نادان مجادله نکنید، تماشاگران ممکن است نتوانند تفاوت بین شما را تشخیص دهند...


 شاد باشید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۳
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ب.ظ

اندیشه زیبا

دکتر امیرعلی بابایی در کتاب تجسم خلاق میگوید:به خود بگویید عالی هستید تا عالی شوید.

وبه خاطر داشته باشید که هرچه بگویید همان می شود .

ضمیر شما بدن شمارا می سازد وبدن شما ضمیر شما را.

"یک اندیشه ی زیبا ومثبت ،یک بهشت را در زندگی می سازد….

ویک اندیشه منفی ویاس آور جهنمی را در دنیای انسان خلق می کند… .

انسانها آنچه را بیندیشند خلق می کنند."

شاد باشید ، مثبت باشید والبته عالی.

ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﮑﺴﻮﻝ؛

ﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺕ 40 ﺳﺎﻟﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ

ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ :

"ﻫﺮﮔﺰ ﻇﺎﻫﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺎﻃﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﮑﻨﯿﺪ "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۰
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ب.ظ

عذر برادر

عذر برادرعذر برادر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۱۸
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۱ ق.ظ

در فواید روزه

◀ازم پرسید: 

رمضانِ امسال،توی اینهمه گرما، روزه میگیری؟؟؟

گفتم: آره حتما میگیرم...


◀گفت:ولی کدوم پزشک اینهمه سختی را برای بدن تایید میکنه؟؟؟

گفتم: همون پزشکی که وقتی همه پزشکان جوابت کردن، برات معجزه میکنه !!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۱
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۰ ق.ظ

داستانی از جان بلانکارد سیرت یا صورت

متنی فوق العاده زیبا:




"جان بلانکارد” از روی نیمکت برخاست

لباس ارتشی اش را مرتب کرد 

و به تماشای انبوه مردم 

که راه خود را از میان ا یستگاه قطار بزرگ مرکزی پیش می گرفتند 

مشغول شد.

او به دنبال دختری می گشت 

که چهره ی او را هرگز ندیده بود 

اما قلبش را می شناخت

دختری با یک گل سرخ.

از سیزده ماه پیش دلبستگی‌اش به او آغاز شده بود.

از یک کتابخانه ی مرکزی در فلوریدا, 

با برداشتن کتابی از قفسه 

ناگهان خود را شیفته و مسحور یافته بود.

اما نه شیفته ی کلمات کتاب ..

بلکه شیفته ی یادداشتهایی با مداد, 

که در حاشیه ی صفحات آن به چشم می‌خورد.

دست خطی لطیف که بازتابی از ذهنی هوشیار و درون بین 

و باطنی ژرف داشت.

در صفحه ی اول ” جان” توانست نام صاحب کتاب را بیابد: 

“دوشیزه هالیس می نل"

با اندکی جست و جو و صرف وقت  

توانست نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند.

” جان ” برای او نامه ای نوشت و ضمن معرفی خود 

از او درخواست کرد که به نامه نگاری با او بپردازد. 

روز بعد جان سوار کشتی شد 

تا برای خدمت در جنگ جهانی دوم عازم شود.

در طول یکسال و یک ماه پس از آن , 

آن دو به تدریج با مکاتبه و نامه نگاری به شناخت یکدیگر پرداختند.

هر نامه همچون دانه ای بود 

که بر خاک قلبی حاصلخیز فرو می افتاد 

و به تدریج عشق شروع به جوانه زدن کرد. 

 جان درخواست عکس کرد،

ولی با مخالفت ” میس هالیس ” روبه رو شد. 

به نظر هالیس اگر ” جان ” قلبا به او توجه داشت 

دیگر شکل ظاهری اش نمی توانست برای او چندان با اهمیت باشد. 

ولی سرانجام روز بازگشت ” جان ” فرا رسید 

آن ها قرار نخستین ملاقات خود را گذاشتند : 

۷ بعد الظهر در ایستگاه مرکزی نیویورک. 

هالیس نوشته بود : 

" تو مرا خواهی شناخت 

از روی گل سرخی که بر کلاهم خواهم گذاشت ." 

بنابراین راس ساعت ۷ بعدالظهر ” جان ” به دنبال دختری می گشت 

کهقلبش را سخت دوست می داشت 

اما چهره اش را هرگز ندیده بود.

ادامه ی ماجرا را از زبان خود " جان " بشنوید: 

 زن جوانی داشت به سمت من می‌آمد, 

بلند قامت و خوش اندام

موهای طلایی‌اش در حلقه‌های زیبا ، 

کنار گوش‌های ظریفش جمع شده بود.

چشمان آبی رنگش به رنگ آبی گل ها بود

و در لباس سبز روشنش به بهاری می مانست 

که جان گرفته باشد

من بی اراده به سمت او قدم برداشتم , 

کاملا بدون توجه به این که او آن نشان گل سرخ را 

بر روی کلاهش ندارد. 

اندکی به او نزدیک شدم . 

لب هایش با لبخند پرشوری از هم گشوده شد

اما به آهستگی گفت ” ممکن است اجازه دهید عبور کنم ؟" 

بی‌اختیار یک قدم دیگر به او نزدیک شدم و

در این حال میس هالیس را دیدم. 

تقریبا پشت سر آن دختر ایستاده بود 

زنی حدودا 50 ساله ..

با موهای خاکستری رنگ که در زیر کلاهش جمع شده بود. 

اندکی چاق بود و 

مچ پای نسبتا کلفتش توی کفش های بدون پاشنه جا گرفته بودند.

دختر سبز پوش از من دور می شد و 

من احساس کردم که بر سر یک دوراهی قرارگرفته ام.

از طرفی شوق و تمنایی عجیب 

مرا به سمت آن دختر سبز پوش فرا میخواندو

از سویی علاقه ای عمیق به زنی 

که روحش مرا به معنای واقعی کلمه مسحور کرده بود 

به ماندن دعوتم می کرد. 

او آن جا ایستاده بود با صورت رنگ پریده و چروکیده اش 

که بسیار آرام و موقر به نظر می رسید.

و چشمانی خاکستری و گرم که از مهربانی می درخشید.

دیگر به خود تردید راه ندادم. 

با کتاب جلد چرمی آبی رنگی که در دست داشتم 

و در واقع نشان معرفی من به حساب می آمد جلو رفتم.

از همان لحظه فهمیدم که دیگر عشقی در کار نخواهد بود.

اما چیزی به دست آورده بودم که ارزشش حتی از عشق بیشتر بود.

دوستی گرانبهایی که می توانستم همیشه به آن افتخار کنم. 

به نشانه ی احترام و سلام خم شدم 

و کتاب را برای معرفی خود به سوی او دراز کردم. 

با این وجود وقتی شروع به صحبت کردم 

از تلخی ناشی از تاثری که در کلامم بود متحیر شدم.

من ” جان بلانکارد” هستم و شما هم باید دوشیزه می نل باشید. 

از ملاقات شما بسیار خوشحالم 

ممکن است دعوت مرا به شام بپذیرید؟

چهره ی آن زن با تبسمی شکیبا از هم گشوده شد

و به آرامی گفت: فرزندم من اصلا متوجه نمی‌شوم!

ولی آن خانم جوان که لباس سبز به تن داشت 

و هم اکنون از کنار ما گذشت..

از من خواست که این گل سرخ را روی کلاهم بگذارم 

و گفت اگر شما مرا به شام دعوت کردید باید به شما بگویم که

او در رستوران بزرگ آن طرف خیابان منتظر شماست.

او گفت که این فقط یک امتحان است!f

ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺷﻌﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻬﻮﺕ،

ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺷﻬﻮﺕ ﺩﺍﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻌﻮﺭ،

ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺭﺍ ....

ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻌﻮﺭﺵ ﺑﻪ ﺷﻬﻮﺗﺶ ﻏﻠﺒﻪ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ،

ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻬﻮﺗﺶ ﺑﺮ ﺷﻌﻮﺭﺵ ﻏﻠﺒﻪ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﭘﺴﺖ ﺗﺮ

ﭘﺲ ﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ؛ ﺩﺭﯾﺎﺏ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ؟ 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۰
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ق.ظ

بهترین

بسم الله الرحمن الرحیم‌


از دانایی پرسیدم 

نظر شما در مورد مولا علی (ع) چیه؟


ایشان پرسید : بهترین مکان کجاست ؟

گفتم : مسجد


پرسید : بهترین جای مسجد کجاست ؟

گفتم : محراب


پرسید : بهترین عمل چیه؟

گفتم : نماز


پرسید : بهترین نماز ؟

 گفتم نماز صبح 


پرسید : بهترین قسمت نماز؟

 گفتم: سجده


پرسید : بهترین قسمت بدن ؟ 

گفتم : سر


پرسید : بهترین قسمت سر ؟ 

گفتم پیشانی


پرسید : بهترین ماه؟

 گفتم رمضان


پرسید : بهترین شب؟ 

گفتم شب قدر


پرسید : بهترین نحوه مردن ؟

 گفتم شهادت


آنوقت به من گفت :

 مولا علی در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ودر حال نماز ، 

نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !


یعنی هنوز مات و مبهوت این نتیجه گیری بسیار زیبا هستم‌


هدیه کنید به پیشگاه مقدس امیرالمؤمنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) صلواتی بر محمد و آل محمد‌.

 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلےٰ مُحَمَّد

ٍ وَّ آلِ مُحَمَّد

ٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۱۳