سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پل صراط» ثبت شده است


بهشت کجاست؟بالای هفت آسمان و جدا از هفت آسمان.چون آسمان روز قیامت از بین می رود اما بهشت جاویدان است و سقف بهشت عرش پروردگار است.

جهنم کجاست؟مرکز آن طبقه هفتم زمین است،در جایی به نام سجین.جهنم کنار بهشت نیست که بعضی ها می پندارند.زمینی که بر روی آن زندگی می کنیم زمین اول است و شش زمین دیگر وجود دارد که زیرزمینی است که بر روی آن زندگی می کنیم.

سدره المنتهی:درختی بزرگ و سترگ که ریشه های آن در آسمان ششم است و به آسمان هفتم نیز ادامه دارد.برگ هایی همانند گوش فیل.

این درخت بیرون از بهشت واقع شده که پیامبر(ص)جبرییل را در کنار این درخت به صورت حقیقی و واقعی رویت کرد.بار قبل هم جبرییل را در مکه در مکانی به نام اجیاد دیده بود.

حور العین:زنان مومنان در بهشت،نه از انسان نه از ملایکه و نه از جن..اگر یکی از زنها به زمین نگاه کند،مابین مشرق و مغرب را روشن می کند.

الولدان المخلدون:خدمتکارات اهل بهشت،نه انس نه جن و نه ملایک پایین ترین درجه اهل بهشت ده هزار تعداد از این خدمتکاران را دارند.

اعراف:دیوار بلندی است برای مسلمانانی که خوبی و بدیشان مساوی است،مدتی در کنار آن دیوار می خورند و می آشامند و سپس وارد بهشت می شوند.

مدت زمان روز قیامت:پنجاه هزار سال..ملایکه و روح در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال است عروج می یابند..روز قیامت پنجاه جایگاه است و هر جایگاهی هزار سال.

عایشه در این مورد از پیامبر پرسید روزی که زمین و آسمان ها تغییر می کند ما کجاییم؟فرمودند:بر روی پل صراط..هنگام عبور از این پل صراط سه جایگاه بهشت،جهنم و پل صراط وجود دارد.

همچنین فرمودند اولین نفراتی که از این پل رد می شوند من و امتم هستند.

پل صراط:دو جایگاه بهشت و جهنم دارد که برای رسیدن به بهشت باید از مسیر جهنم عبور کرد.پل صراط بالا و به طول جهنم واقع شده که اگر با موفقیت تا انتهای این پل را پیمودی در بهشت را روبه روی خود می بینی که پیامبر به استقبال بهشتیان ایستاده.

خصوصیات پل صراط:باریک تر از مو-برنده تر از شمشیر-بسیار تاریک-زیر آن جهنمی تیره و تار که از عصبانیت در حال انفجار است.

تمامی گناهانت بر روی پشتت حمل می کنی و اگر زیاد گناهکار باشی عبورت را آهسته می کند.اما اگر کوله بار گناهت اندک باشد در یک چشم به هم زدن عبور خواهی کرد.

پل صراط چنگک هایی دارد که زیر پاهات را زخمی می کند که این کفاره گناهان و کلمات و نظرات گناه آلود است.شنیدن فریادهای بلند کسانی که پاهاشان می لغزند و به قعر جهنم سقوط می کنند.

رسول الله انتهای پل در کنار در بهشت ایستاده اند تو را در حالی که بر روی پل شروع به راه رفتن می کنی می بیند و برایت دعا می کند و می گوید ای خدا نجاتش بده.این بنده مردمانی را که به قعر جهنم می افتند و کسانی که نجات می یابند و اهمیت نمی دهد. بنده والدین خود را می بیند اما توجهی نمی کند.در آن لحظه آنچه که برایش مهم است فقط و فقط نجات خودش است.—

بر فتنه های دنیوی صبر کنید که سراب است.تلاش کنیم و به همدیگر یاری برسانیم تا در بهشتی که پهنای آن به اندازه آسمان ها و زمین است همدیگر را ملاقات کنیم.

بارخدایا ما را از عبور کنندگان از پل صراط قرار بفرما..

بعد از این همه مطلب،آیا کسی ارزش آن را دارد که به خاطرش کینه به دل کنی و اعمالت را تباه کنی..مخلوق را به خالق بسپار.از خود بپرس چند سال از زندگی ام باقی است؟آیا تضمینی هست که لحظه ای بعد زنده باشم؟

 

 

نکات جالب درباره بهشت و جهنم شاید شما هم به شبهه هایی درباره بهشت و جهنم و عدم امکان وجود آن مواجه شده باشید سعی می شود جوابهایی براساس قرآن به آن داده شود اولا اینکه بهشت و جهنم وجود ندارد بلکه ساخته می شود (طبق نظر جمعی مفسرین با وجود تمام نظرات مختلف درباره بهشت آدم و حوا قبل از هبوط وجه مشترکی وجود دارد که آن بهشت منظور و مقصود نبوده و با این بهشت و جهنم عقبی متفاوت است)و طبق حدیث هرکس در این دنیا زندگی خوبی نداشته باشد آن دنیا هم ندارد-البته بین آرامش و آسایش هم تفاوت است-و اینکه دنیا مزرعه آخرت است پس اتفاقا دنیا در نظر مومن خیلی هم مهم است نه پوچ و بیهوده مرگ در قرآن مصیبت ذکر شده است- و فقط شهادت است که شیرین است آنهم چون حیات طیبه آنهم با میان بر است و اصلا نمرده اند-و نعمات دنیاحرام نیست فقط باید هدفمند بهره کشید تا بیشترین منفعت برده شود حتی در لذات. یعنی اتفاقا هدف لذت بیشتر است که شامل لذات حقیقی معنوی هم می شود.عذاب آتش جهنم طبق نص صریح قرآن از قلبها سرچشمه می گیرد و جهنمیان خود عذاب یکدیگرند طوریکه حتی هیزم جهنم نیز خودشان اند نه موجود یا کالایی دیگر در ضمن بهشت و جهنم با تمام جزییات دو مبنای تعریف داردیک انسان دو خدا چه جهنم و چه بهشت خلدان وجود دارد و ابدی است و این بارها تاکید شده است در بخش اول تعریف،انسان تعریف می شود به همراه روح و نه فقط جسم و بهشت و جهنم پس از قیامت و نظاره به وجه الله اتفاق می افتد و فنا فی الله محسوب می شود پس متناسب با روح بزرگ و جهان اکبر و خدایی انسان و خود خدا بهشت و جهنم تعریف می شود و تمام اینها با روح و حقیقت اعمال و رفتار و نیات ساکنان آن تطابق دارد مثلا برای حور العین و ولدان خلد موارد عرفانی تعریف می شود که در دیوان حافظ و و هجویات سعدی به صراحت اشاره شده اما در زمان خودشان این افراد کافر و بی دین و حتی بچه باز خوانده شدند طبق تعریف این تدبیر بر اساس سوره طارق است درخت نیز حقیقت وجودی انسان است و در قرآن موارد حضرت آدم در ابتدای خلقت موسی و وادی ایمن نظر نوح و موارد شجره طیبه و شجره خبیثه مربوط به آن است و موجودند مابقی در روایات قابل ردیابی می باشند در عهد کتب عهدین نیز به طویل درباره درخت توضیح آمده اما شدت تحریف و بسط به حدی است که مانع فهم اصل ماجرا در خود داستان شده است در روایات نیز باید با توجه به سند از ورود اسرایلیات حذر نمود در این مورد نیز همین است.

دقت کنید فلسفه(روانشناسی)و علم غربی و به قول خودشان مدرنی که با منطق به ظاهر علمی خویش اساسا بهشت و جهنم را رد می کند روانشناسی و علمی ای است که وجود روح را منکر می شود و برای مسایلی مثل جن زدگی جادو چشم زخم یا خوابهای صادقه که جزیی حقیقی و اتفاقا شاید اصلی ترین بخشهای زندگی است تعبیر خواب یا پیشگویی و رمل و حقیقت زمان یا قدرت اذکار و هرز و علم اسما هیچگونه اظهار نظری نمی کند وجود روح مردگان و رفت و آمد آنها را در زمین منکر می شوند و اساسا خیلی از این مسایل را نوعی بیماری و جنون می دانند و به کل علوم غریبه را رد می کنند حتی گاها با دستیابی به بخشی محدود از این علوم به منظور حسد و غرور و حرص شیطان گونه همین علوم را برای عدم دسترسی دیگران به آن و یا در روشهای ناصحیحی به کار می برند و حتی ادعای خدایی می کنند-البته معمولا به صورت پلکانی-با اینکه بالاخره حتی خودشان نیز می فهمند که خدای حقیقی کیست ولی غرورشان و گذشته پستشان  اجازه بازگشت نمی دهد تمام این موارد اتفاقا روح انسان را خواه ناخواه برای پذیرش ایمان حریص تر می کند این مسایل دروغ نیست و بهشت و جهنم بر اساس روح ایمان به خود-نحل 72 و بحث نعمت الله و سوره مومنون نور 33 سوره طارق و فجر علل الخصوص 30 تا 33-خدا تمام پیامبران و کتب الهی  قیامت و فرشتگان شکل می گیرد و هدایت قرآن نیز مخصوص همگان نیست بلکه طبق نص صریح قرآن هدایت در پرتو ایمان انجام می شود و هدایت مخصوص با تقوایان است وگرنه آنها که به جای تدبیر در قرآن دنبال تاویل احادیث اند گرفتار فتنه می شوند که نمونه آن را در داعش می بینید قرآن خود مبین است و احتیاج به تفسیر ندارد اما برای روشنگری نکات متشابه و رسیدن به بطون حقیقی باید مفسران حقیقی که صاحب قرآن معرفی کرده تمسک جست که همانا پیامبر(ص) و امامان معصوم (ع)هستند مابقی تدبیر است و نه تفسیر حتی متن نگارش شده فقط و فقط تدبیر نویسنده در قرآن است همین و بس


پس از اتمام و اثبات بحث معاد و پرداختن به موضوعاتی مثل خواب،رویای صادقه، جسم مثالی و عالم مثال و بحثهای شبیه این به موضوع علت خلقت نیز می رسیم در قرآن برای انسان و جن دو مورد موجود است یکی بحث آزمایش و دیگری عبادت .در احادیث و روایات بحث شناخت خداوند باری تعالی از خودش مطرح است.



پس از شبه بهشت و جهنم ما شبه عالم ذر را داریم .حجم زیادی از روایات و تعدادی از آیات در این مورد موجودند و جزییاتی خاص نیز اشاره شده است.اما مثال معمولی که می زنند این است که مثلا یک معلم به همگان درس می دهد و سپس می گوید من در فلان تاریخ از شما امتحان می گیرم همه می گویند ما بلد هستیم اما در زمان خارج از کلاس مثلا با دارو یا گازی همه دچار فراموشی می شوند.خب پس تذکر معلم و آموزشهای او بی فایده است و امکان یادآوری وجود ندارد پس اساسا حتی اگر هم من فرض مثال وجود داشته باشد هیچ حجیتی ندارد. اما جواب در اینجاست که بحث جدایی هدایت تکوینی و تشریعی مطرح است مثلا اگر ما بگوییم می خواهیم نافرمانی یک پادشاه را انجام بدهیم این امکان پذیر است اما عدم امکان خروج از ملک خداوندی وجود ندارد یعنی بگذارید در مثال معلم که ذکر شد چند تفاوت را بگوییم که خداوند در اینجا خالق و برنامه ریز افراد است خب در اینجا بحث این مطرح می شود که اساسا می شود با وجود مخالف کرد که جواب خیر است.بیایید از دیدگاه یک فرد موحد دیدگاه یک فرد کافر به خداوند را مطرح کنیم یعنی مثلا یک فرد موحد اعتقاد دارد که نفس کشیدن انسان نیز توسط خداوند است.خب در اینجا یک فرد کافر برای مخالفت حقیقی با خداوند نباید نفس بکشد اما می کشد و اگر نکشد واضح است که می میرد حالا بیاید کمی جلوتر برویم مثلا فرد یک دستگاه موازی ششها ساخته که کار تنفس را انجام می دهد.در اینجا بازهم فرد با کشف قوانین طبیعت و تنفس و اصول علمی ای که خداوند در جهان گذاشته آنهم نه به صورت مخالف بلکه جایگزنین و مشابه عملکرد شش اصلی وارد عمل شده پس بازهم نتوانسته مخالفت کند.حالا کنی متفاوت می نگریم مثلا فرد با دستیابی به قدرتهای درونی واقعا تنفس نکند اما روال معمول زندگی را بپیماید اولا اینکه این امر تکوینی و نیازمند آموزش و یادگیری و ممارست و آزمون و خطاست دوما این امر نیز با دستیابی به همان قدرتهای درونی است که آنها را خداوند خودش قرار داده است و اینجا کشف استعداد را شاید بتوان به نوعی مطرح کرد در ضمن اگر بحث کرامت و در اصل و واقعا شناخت خود مطرح باشد شناخت خداوند نیز در امتدادش مطرح است .پس در هر صورت امکان مخالفت با خداوند وجود ندارد و همان بلی در عمل وجود دارد و انکار فقط به سطح بصیرت و کور بودن افراد است و عملا غیر ممکن است حتی خود شیطان نیز با خدا مخالفت نکرد بلکه به نوعی لغو دستور کرد و مخالفتش با ولایت بوده است و از دایره مهربانی خداوند خارج شده است اما رحمانیت خداوند هنوز هم حتی بر شیطان جاری است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۰