سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداوند» ثبت شده است

اصل ذات با علم اصلاح نمی شود و اساس ذات محبت است در شناخت شخصیتهای جالبی که در پیرامون ما وجود دارد دو شخصیت و داستان همیشه برای من جالب بوده یکی پیکتال که یکی از بهترین ترجمه های قرآن کریم به انگلیسی را انجام داده و جزو سفارت انگلیس بوده و مشخص است که کارش چه بوده و دیگری تد باندی که یکی از دلایل موفقیتش در قتل عام های زنجیره ای درسهای روانشناسی و حقوقی بوده که خوانده یعنی یک قاتل زنجیره کاملا با سواد منظورمان این است که علم همه چیز نیست و طبق نظر آیت الله حسن زاده آملی داستان بحث بین عقل و شهوت نیست بلکه محبت لازم است و یک حدیث هم نقل به مضمون می کنیم که عالمترین موجود هر عصر پس از امام زمان هر عصر شیطان یعنی ابلیس است پس باید بدانیم که عبادتهایمان مغرورمان نکند و از نمازگزارانی باشیم که نمازمان را فراموش نکرده باشیم و برای کاهش غرورمان نیز باشد و وقتی اسم کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران به گوشمان می رسد فقط نامگذاری این کتاب متن و داستان خویش را نشان می دهد این کتاب و این حدیث که گفتم را از دو نفر یادگار دادند و من نیز به وظیفه نشر علم انتشار می دهم تا بدانیم راه فقط علم نیست و علم نیز باید زیادمان کند نه اینکه باری باشد بر دوش اما در عین حال باید خیلی بیشتر از و قوی تر از شیطان علم را از او زودتر دریابیم تا کمتر به تله بیفتیم شک نکنید در صورت طلب امام زمان و انسان کامل کمک خواهند کرد چرا که امام زمان غیبت از نگاه و ظهور دارد نه غیبت از حضور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۰۱ ، ۱۱:۴۸

با توجه به داستان آدم و حوا و میوه ممنوعه و بحث بخشش الهی لازم به ذکر است که هبوط با سقوط فرق دارد و سرچشمه ورود روحانی هر انسانی و یافتن کالبد جسمانی وی در کره خاکی است و برای هر انسان و روح به طور جداگانه هربار بازتعریف و تکرار می گردد بدین معنی که میلاد فرزندان با اسامی مشخص و سرنوشت مبرهن در قرآن اشارات شده است مثل عیسی به مریم یحیی به زکریا و موسی و ابراهیم توسط ستاره شناسان میلادشان به حاکمان زمان خویش . پس این علم قابل استنتاج و غیر قابل انکار است.عدم درک مسأله هبوط در موضوع معراج و بحث ارتباط و مکاشفه خود را بروز می دهد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۱ ، ۱۸:۵۱

روزی مهندس ساختمانی، از طبقه سوم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.

او را صدا می زند ،اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود!


به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری را مچاله میکند و به پایین می اندازد

تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!


کارگر ۱۰دلار را برمیدارد، آن را صاف میکند و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود!


بار دوم مهندس ۵۰ دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!


بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند.


در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!


این داستان همان داستان زندگی انسان است.


خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!


اما وقتی  سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند.


به خداوند روی می آوریم!

💠💠💠💠💠💠💠💠


◀داستانهای آموزنده 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۸

ابولحسن خرقانی میگه: 

جواب ٢نفر مرا سخت تکان داد.....

مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد،

اوگفت:

خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد!

 مستی دیدم که افتان  خیزان در جاده اى گل آلود میرفت،

به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی،


گفت : من بلغزم باکی نیست،

بهوش باش تو نلغزی شیخ


که جماعتی از پی تو خواهند لغزید 

یاد این متن داستایوفسکى از کتاب نفرین شدگان افتادم


 هر"پرهیزکاری"گذشته ای دارد..............


 وهر"گناه کاری"آینده ای..................


 پس قضاوت نکن

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۱:۳۲

واسه رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن ...

داوطلب زیاد بود

قرعه انداختند... افتاد بنام یه جوون...

همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد!

پیرمرد گفت: " چیکار دارید، بنامش افتاده دیگه! "...

بچه ها از پیرمرد بدشون اومد... دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوون ... 

جوون بلافاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار،

بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوون... همه رفتن الا پیرمرد...

گفتند: " بیا! "

گفت " نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش!


پیرمرد پدر اون جوون بود...


(نقل از گنجینه خاطرات جنگ)



__________________________

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۲:۰۶

"غرور "

          هدیه ى شیطان است

 و 

"دوست داشتن "

          هدیه ى خداست ؛

جالب این است:

          هدیه ى شیطان را به رخ هم میکشیم

          و

          هدیه ى خداوند را از یکدیگر پنهان میکنیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۱:۲۳

پس از مطالعه بحث کلی پیدایش تعدادی نکات و موارد کلی را برای تحقیق معرفی می کنیم 

یک مورد اینکه طبق تحقیقات نود و هشت درصد ژنتیک انسان و شامپانزه یکی است؟!؟!و آیا این دو درصد انسان را بوجود آورده؟-شاید جالب باشد در یک مثال شبیه ترین موجود و گونه نزدیک فیل یک پستاندار فوق العاده کوچک در حد موش بود که حتی جزو آنها طبقه بندی می شد و این دلیل رد شباهت ظاهری فنوتیپی و یا ژنوتیپی در رده بندی است حالا تعمیم این مبانی به انسان علل الخصوص در بینش اجتماعی خطرناک است-یااتفاقا با توجه به بحث هزار هزار انسان و نسناس و با توجه به پیچیدگی رفتار انسان نظریه روح و نفس تقویت می شود و بحث حکمت در بخش جسم خاکی بیشتر تقویت می شود بحث بیماریهای مشترکی مثل افسردگی پس از زایمان مرز دقیق بحث روح و نفس و ایمان را تقویت می کند یا این بحث که خود غربی ها به این نتیجه رسیدند که فکر و تجربه دی ان ای را تغییر می دهد باید بحث شود یعنی یک طرفه نیست

درباره خفاش و رده ژنتیکی و بحث تکامل مجهول این پستاندار پرنده تحقیق و در کنار روایات موجود در کتب دینی بگذارید و خودتان نتیجه بگیرید رفتار و صفات خاص این موجود نیز قابل بحث است که شباهتهای انسانی هم دارد

طبق الگوی پذیرفته شده بین علما بر اساس روایات نظریه اسب سوار -روح-و اسب-نفس علل الخصوص نفس اماره و بحث کنترل آن- مطرح است طبق مدل دیگری روح و جسم به پرنده ای در قفس -شعر عرفانی از عرفا-و طبق مدل دیگری بحث هم سفری لاک پشت و پرنده مثال زده شده است همگی موارد مثال اند و برای ملموس کردن این واقعیت مجازی مطرح می شوند و طرح کلی جدایی روح و نفس از جسم اصل مورد قبول دینی است دقت کنید اینکه دنیا زندان مومن است و با مرگ رحت می شود به معنی جهنم بودن دنیا نیست بلکه این است که دنیا جایگاه اصلی روح مومن نیست طبق این الگو زندگی دنیا برای دیگران فرقی خاص ندارد چون جاه طلب حقیقی نیستند و اگر صفات زذیله پیش بیاید برای بهشت ساختن در این دنیا و حرص یه زنده بودن حاضرند هر کار دور از انسانیتی انجام دهند

قانون دلتا اس و آنتروپی در شیمی با روح خلقت با الگوی جهش در تناقض است چون بی نظمی پایدارتر از نظم است و از دست دادن انرژی راحتتر صورت می پذیرد

در بحث جهش اگر ما تکامل را به عنوان نظمی بر نظام احسن بببنیم و تغییر را جزوی از آن قلمداد کنیم و بدون اشاره به ناظم سراغ نظم برویم حتی با علم امروز امکان شانس غیر ممکن است مثلا در پرتاب یک تاس اگر شما قوانین فیزیکی خیلی ساده ی نیوتونی را لحاظ کنید و با یک دستگاهی ریز جزییات حرکات را محاسبه کنید اگر شرایط اول پرتاب و تمام فاکتورهای دخیل را بدانیم بدون شک عدد در آخر آمده را می دانیم در مدل اولیه خدا جاییست که نمی شناسیم یعنی همان یک درصد احتمال خطا در ضمن جهش در ژنتیک یک پدیده ی کاملا علمی است و تمام ریز جزییات آن قابل محاسبه است ما چوب درخت را آتش می زنیم و می گوییم ببینید چقدر قشنگ است حرارتش زیباست اما هیزم را خود آتش را و سوخت بنزین را نمی بینیم و می گوییم شانس اتفاقا رویکرد نظم محور در اینجا بیان می دارد که خدا آنجایی هست که ما می دانیم به بیان دینی خدا نور است و به نوعی تعریف سرچشمه آگاهی است پس برعکس تصور خدا آنجاییست که ما علم داریم نه برعکسش در ضمن اگر ما نظم را قبول کنیم تازه به جایگاه روح و خدا و ناظم می رسیم که با قانون من و سلوا قابل کشف است یک هستی بخشی روح در همین نظمها مثل فرشتگان در جهان و به تعریفی روح جسم سوار در بدن و موکل بودن دوم بحث برتری است که من و سلوا نسبت به عدس و پیاز دارد البته انتم الاعلون ان کنتم مومنین اینجا سطح تسلیم بیان نشده




یک بحث شهید مطهری را هم داریم ایشان در ابتدا مخالف کامل داریون بودند اما در ادامه اصل نظریه را با توجه به بحث ماده مخالف خلقت ندیدند اما مباحث پیرو را مطرح کردند در ادامه نکاتی را از ایشان مطرح می کنیم 


❗️❗️❗️اصل تکامل دلیلی بر وجود ماوراء



👈داروین شخصاً درباره اصل انطباق با محیط آنچنان اظهار نظر کرد که به او گفته شد تو درباره این اصل مانند اصلی ماوراء الطّبیعی سخن می‏گویی. 

🔸حقیقت هم همین است که نیروی تطبیق با محیط در جاندارها که نیرویی بسیار مرموز و حیرت انگیز است، نیرویی است ماوراء الطّبیعی؛ یعنی در تسخیر یک نوع هدایت و شعور به هدف است و به هیچ وجه نیرویی کور و بی‏هدف نیست. 

🔸دلالت اصل تکامل بر وجود متصرّفی غیبی درکار جهان از هیچ اصلی کمتر نیست.


علل گرایش به مادیگری،ص108.



📝کانال اندیشه مطهر 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۷

خدای یوسفخواستند یوسف را بکشند، یوسف نمرد...خواستند آثارش را از بین ببرند، ارزشش بالاتر رفت...خواستند او رابفروشند که برده شود،پادشاه شد...خواستند محبتش از دل پدرخارج شود، محبتش بیشتر شد...از نقشه های بشر نباید دلهره داشت...چرا که اراده ی خداوند بالاتراز هر اراده ای است...یوسف میدانست، تمام درها بسته هستند، اما به خاطر خدا ؛حتی به سوی درهای بسته هم دوید...و تمام درهای بسته برایش باز شد...اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شد،به دنبال درهای بسته بروچون خدای "تو"و "یوسف" یکی ست...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۹