سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه
به نام حضرت دوست
که هرچه داریم از اوست


اگر بخونید ممنون می شم
اگر بخونید و نظر هم بدید خیلی بیشتر ممنون می شم

توضیحات بیستر در بخش های درباره من و تماس با من در نوار بالای وبلاگ قابل مشاهده است
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۶ آذر ۰۳، ۲۳:۱۹ - ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
    😂👌

۲۵۲ مطلب با موضوع «مقالات مهم و جداگانه :: موارد مهم قابل بحث نویسنده» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۲۵ ق.ظ

دشمن شناسی از نظر دوست و دشمن

به نام خدا

کمی با نگاه عمقی تر به مسایل دوست و دشمن در خاورمیانه بنگریم درست است که بدون تحریکات خارجی دشمنان در منطقه هیچ قدرتی به معنای واقعی کلمه ندارند اما این کینه توزی و دشمنی تاریخی به قدمت آدم و حوا و دشمنی قابیل با هابیل و دشمنی یهودا با یوسف دارد همان دشمنی ای که سر نوه ی پیامبر (ص) را روی نیزه می برد.بیایید کمی ویژه بنگریم و از زاویه دید دشمن به موضوع بنگریم از نظر داعش به ترتیب دشمنان شامل رافضی ها یا همان شیعه ها صفویون یا همان ایرانی ها بعد صلیبیون یا همان صلیبیها و سپس مرتدون یا عدم تمکین کنندگان از خلافت هستند جالب است که حداقل طبق نص قرآن دشمنی با کافر و یهود حداقل طبق نظر قرآن در اینجا وجود ندارد و اتفاقا دقیقا مثل حکومت اموی بارگاه حکومتی رابطه ی خوبی با کعب الاحبارها دارند.چندی پیش نتانیاهو در تلویزیون خودشون دشمنانشان در منطقه را به دودسته خلافت طلبها و منتظران تقسیم کرد و گفت فرقی هم ندارند.البته شروع بازی تفرقه ی کشتن بین گروهها از اسراییل شروع شد و آل سعود اما صداقت کلی خوبی وجود دارد که در آخر حتی طرفداران وابسته را نیز دشمن می دانند و فقط تا زمان انقضا حمایت خواهند کرد .نظر آقا نیز در مورد دشمن واضح و صریح و بی پرده است یهودی صهیونیست آمریکایی.اگر طبق قوانین حکومت اسلامی اصل یهود بودن را فی نفسه دشمن به عنوان موجود خطر جانی-و نه اعتقادی- در نظر بگیریم در صورت قبول عدم تبلیغ از سوی خودشان مشکلی نداریمدو حتی طبق قوانین اسلامی در ایران حتی مشارکت سیاسی هم باید داشته باشند و همچنین در دفاع از میهن.اما در مورد صهیون بودن که شاید به نوعی با توجه به اعتقاد به تحریف تورات و دور شدن از اصل آموزه های دینی این افراد کاملا افراطی و علب اظاهر معتقد هم هستند نمی شود اغماض کرد بزرگترین اشتباه هیتلر نیز همین بود بیایید به تاریخ جنگ جهانی برگردیم هیتلر در شناخت دشمن اصلی یعنی یهود کاملا درست اندیشید و در سخنرانی معروف خویش در خانه بودن آنها و لی نفوذ در همه جا را گوشزد کرد یا تاثیر آنها در انقلاب کمونیستی با وجود درصد خیلی خیلی کم جمعیتی اما در راس هرم قدرت بودن اتفاقا اشتباه تزار هم نادیده گرفتن جلسه پروتکل نویسی یهودیها و بسنده کردندبه زندان یادتوبیخ کردن آنها بود هیتلر درست فهمید که یهود از جان مایه نمی گذارد و در جنگها تماشاگرند و پولها را بلوکه کرده و عامل اصلی رباخواری هستند و موجب فساد آنهم انواع فساد در هرزمینه ای هستند در قضیه لهستان در شروع ماجرا در حقیقت مشکل آلمان متحد نازی نبود و شروع کننده جنگ هم نبود اما واقع بینانه بنگریم بعد از لهستان وارد بازی استعمار در مقابل استعمار شدیم اینجا هیتلر در قضیه هولوکاست اشتباه تاریخی کرد اشتباهش این بود که واقعا هولوکاستی رخ نداد.و همه را ول کرد و اجازه ی فرار داد حتی صهیونیستها شاید بد نباشد بدانید هیتلر و آلمان نازی حتی در صورت ضبط شرکتهای یهودی به آنها غرامت هم دادند اشتباه بعدی عدم پاکسازی فرانسه از فراماسونها و پاکسازی ارتش فرانسه بود که نفوذ اصلی یهودیان در حقیقت اینجا بود نکته تاریخی اینجاست که لابیهای صهیون بودند که دو قدرت شرق و غرب را بر علیه نازیها وارد جنگ کردند -البته بیشترین نقش را در ورود آمریکای فرصت طلب داشتند که از قبل هم برنامه داشت و منتظر تحریک بود-و این را تاریخ گواهی داده است پس اگر ما می گوییم دشمن اصلی صهیونیسم جهانی است و این نوع فکر حتی اگر در بین افراد به ظاهر مسلمان یا حتی مسیحی هم باشد خطرناک است و مصداق نفوذ جریانات فکری است مثل یزید.در ضمن هم پیمانان آلمان مثل ایتالیا و ژاپن در حد آلمان و با نظریات فکری نبودند در نتیجه در جنگها نیز حماقتهای تاریخی و فسادهای بزرگی دیده می شود البته هردو کشور جدا از اشتباهاتشان می توان گفت دارای رویکرد صحیحی در جنگ بودند علل الخصوص ژاپن در ضمن یکی از پیوندهای استعمار نفوذ و وجود نیروی نظامی در دو کشور آلمان و ژاپن و نفوذ در دانشکده ها و دانشگاههای این کشورهاست که خود این ممالک باید برای استقلال خویش فکری بکنند یک اشتباه اساسی دیگر بی سوادی و حماقت محض رضاشاه بود دقت شود ما در هیچ جنگی بی طرف واقعی نداریم یعنی حداقل حادثه یا مصالحه دادن بین طرفین یا کمک به مردم و نجات افراد  در نگاه مثبت مثل سوییس یا عمان و یا حتی فروش اسلحه مثل خیلی شرکتها است اما بدون شک حتی در صورت باطل بودن هر دو طرف حداقل باید بینشان بازی می کرد مثل صفویه و بازی بین پرتغال و انگلیس یا موارد دیگر رضا خان اولا خیلی دیر و زمانی که هیتلر در شرق اروپا قدرت گرفت فکر ورود به جنگ به سرش زد که البته نمیتوان خرده هم گرفت و شاید درست بود اما دو اشتباه اصلی یکی عدم کشتن جاسوسان یا زندانی کردن یا بازی اطلاعاتی با نفوذیان و جاسوسان انگلیسی بود و دیگری عدم حمایت مردم از حکومت برعکس حمایت مردم آلمان از هیتلر که رضاخان این مورد را نمی فهمید البته چوب حوادث را بیشتر مردم دیدند و قحطی و هولوکاست یازده میلیون ایرانی که این عدم حمایت از حکومت در تاریخ ایران ویژگی شکست است مثل حملات اعراب مغولها اسکندر و امثالهم اما در مورد جمهوری اسلامی دقیقا برعکسش صحیح بود یعنی با وجود عدم وجود ارتش منظم بعد از انقلاب و وجود اختلافات داخلی شدید در راس حکومت و اقدامات تروریستی گروهکها و اعلام خودمختاری های بی اساس اما حمایت مردم حتی یک وجب از خاک نرفت و سه روز فتح ایران هشت سال طول کشید و در آخر هم عراق به دلیل عدم رسیدن به نتایج دلخواه و قبول مرزهای الجزایر شکست خورد.شاید اگر شاه حداقل با امام حسین و خاندان اهل بیت درگیر نمی شد این بلا سرشان نمی آمد هردو شاه این اشتباه را کردند و خون امام حسین(ع)از همه بیشتر می گیرد در ضمن مابقی عمر نظام نیز به خون شهدا و حکومت مستقیم آقا و حضور نایبش به عنوان عصای دست ایشان است و فرو ریختنی نیست در ثانی باذیک رویکردی شاید اگر نفت ایران که بلای جان ایران بود نبود و انگلیس ایران را نمی گرفت یا حداقل به هر روشی کمی آتش سوزی رخ می داد تا نفت به انگلیسها نمی رسید الان انگلیس انقدر پررو نمی شد.البته این را برای جنگ می کوییم نه اصل نفت و همان ها یی هم که در ابتدا نفت را بدبو و سیاه و زشت می خواندند و آن را برای اجنبی می خواستند امروز درباره انرژی هسته ای و فردا درباره سایر علوم اظهار فضل خواهند کرد.از تاریخ باید درس گرفت وگرنه تکرار می شود و هر بار تجدید شدن فایده ای ندارد باید واحدها بالاخره پاس کرد چون شاید اخراج شویم. امام خمینی(ره) فرصت توبه و بازگشت را به شاه داد اما خودش نخواست.نظام اسلامی بزرگترین فرصت برای حضور واقعی مردم در صحنه بازی جهانی است.این نظام هدیه ای الهی است که حتی به سلیمان و ذوالقرنین هم با این ویژگی ها داده نشد و حفظ آن از هرچیز دیگری واجب تر است این نظام را نمرود و بخت النصر هم نمی توانند زمین بزنند اما خودمان می توانیم.و عدم مراقبت و عدم شکر نعمت همین می تواند باشد البته بزرگترین رکن اصل ولایت فقیه است و پشتیبانی از آن موجب حفظ نظام خواهد بود.

برگردیم به خودمان در خاورمیانه و این واقعیت که فرهنگ انتظار فرهنگ مشترم بین شیعه سنی و مسیحی و حتی یهودی است و در بین منتظران حقیقی اسلام و دین خدا جریان دارد.در اینجا سر مار همان اسراییل غاصب است آل سعود همان مثل همانها رفتار می کنند و هردو فقط و فقط بر پول سوارند و خود خر شیطان اند و مشکل آنها اساسا فلسفه مقاومت است و بازگشت به دوران جاهلیت و برده داری و حکومت طاغوت است اصل بحث انتظار و حکومت اسلامی از واضحات دین اسلام و تمام ادیان توحیدی است و بیان اختلاف در اصل موضوع نوعی انحراف است و اساسا تفکیر و تز فکری داعشی متعلق به هیچ دیدگاه توحیدی نمی باشد و حکومت اسلامی با پایه ی جمهوری اسلامی ایران زمینه ساز حکومت جهانی اسلام است اسلام به معنی اسلام و آزادی تمامی آزادگان حکومت تمامی مستضعفیان جهان.بازی بازی شیعه سنی و یا مسلمان و مسیحیت نیست بازی بازی با اصل تفرقه و نفاق و عامل آن یعنی اسراییل است هم اسراییل هم تمام صهیونیزم جهانی آن و تمام شعبات حمایت آن.این شجره خبیث باید از ریشه و گل و دانه و همه چیز خشکانده شود و نماد حکومتی و اصل آن رژیم غاصب صهیونیستی است و فلسطین متعلق به فقط فلسطینیان ساکن در آن نیست که بخواهند تصمیم بر خرید و فروشش بگیرند فلسطین معراجگاه تمام پیامبران بوده است و اصل سازمان ملل به معنی واقعی حکومت بر حق الهی باید یکی از شعبات اصلی است در خود قدس باشد و این دور از ذهن نیست و عملی است.البته دقت شود با توجه به مساله و قضیه لهستان و روسپی های یهودی و یا تحریک به کشتن یهودیان برای مهاجرت به اسراییل و یا استقلال آمریکا و قضیه پشتوانه های دلار و پوند و رویکردهای همسوی کلی فرانسه انگلیس و آمریکا صهیونیزم که با پیوند با فراماسونری قدرت جدیدی گرفت پیوند علمی و عملی خود با سرمنشا اصلی طاغوت یعنی شخص ابلیس و خلق دجال به عنوان دستنشانده ی خود برای بردگی و کنترل تمام تفکرات سرمایه ها و حتی سرمایه دارها و بشریت اقدام کرده دقت کنید حتی اسراییل و آل سعود و حتی بزرگترین سرمایه داران جهان نیز بازی خورده ی اصل طاغوت یعنی ابلیس اند.ابلیس و یهودی صهیونیست آمریکایی دجال اصلی ترین مبانی دشمن شناسی می باشند که فقط مربوط به آخرالزمان نیست و اثبات شد که از ابتدای خلقت و حتی حماسه کربلا این رویکرد وجود داشته است 

دقت شود هر دو دیدگاه اشتباه است چون بحث خلافت و انتظار نیست بحث ولایت و عصای موسی است و بدنه ی دین و نه فقط اسلام به معنی ظاهری می باشد در ضمن هدف ما مسضعفین جهان است و ملاک هم امانت است و دشمنی و دوستی براساس اصل توحیدی امانت مداری بنا شده است و دشمن اصلی در یک کلام یهودی صهیونیست آمریکایی است 

در مدلهای انقلاب نیز الگو انقلاب نور است نه مدل انقلاب کبیر که از اساس متفاوت اند و موضوع قابل بحث است انقلاب نور متعلق به هیچ حزبی نیست و مردم و تمام مردم بدون اهمیت هیچ فرد خاصی اصل ماجرایند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۵
جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ب.ظ

راهیان نور

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۲
شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ق.ظ

چرا؟2


نام گذاری بیماری وبــا در سخن حضرت امیر(ع) و امام زین العابدین(ع)

 

بیماری وبا بیماری واگیر عفونی است... عامل بیماری باکتری به نام ویبروکلرا است

که با تولید سم در روده ی کوچک تکثیر می شود عامل بیماری تا مدت زیادی در اب زنده می ماند و در مناطقی

که سطح آبهای زیر زمینی آن بالاست بیشتر شایع است...

آشامیدن آبهای آلوده بویژه در فصل گرما برای رفع تشنگی و یا استفاده از آبهای آبیاری درختان برای شستو شوی میوه ها، خرید انواع خوراکی های خام توسط دست فروشان، بستنی و مصرف یخ آلوده آمکان انتقال میکروب بیماریهای روده ای و اسهالی را شدت می دهد

بیماری وبا در فصل مساعد سال و در ایران در اردیبهشت ماه امکان بروز و شیوع پیدا می کنددر بیماران مبتلا به وبا، اسهال آبکی با دفعات زیاد می‌تواند به کمبود آب و املاح بدن منجر شود و در صورتی که آب و املاح از دست رفته به سرعت جبران نشود، موجب مرگ بیمار خواهد شد.

 

 

 

 

 

بعد از آشنایی با بیماری وبــا سراغ سخن حضرت علی(ع) می رویم که در کتاب نهج البلاغه به تاریخ بشریت این بیماری را اعلام می کند.

 

 

 

جای شگفتی است که امام علی(ع) در 14 قرن پیش آب را محل تکثیر و رشد انگل

<< وبـــا >> مطرح می کنند . درحالی که لوئی پــاستور پس از کشف باکتری در تداوم تحقیقات خود با استفاده از نظر تجربی ثابت کرد

 

 

 

خطبه 174-نهج البلاغه **نکوهش غافلان**

 

 

اى بى خبرانى که آنى مورد غفلت نیستید، و اى ترک کنندگان فرامین الهى که از تمامى کارهایتان بازخواست مى شوید، شما را چه شده است که از خداى خود رویگردان و به غیر او گرایش دارید؟ چونان چارپایانى مانید که چوپان آنها را در *بیابانى وباخیز، و آبهایى بیمارى زا * رها کرده است. گوسفندان پروار را مى مانید که براى کارد قصاب آماده اند. ولى خودشان نمى دانند! چه آنکه هرگاه به گوسفندان با مقدارى علف نیکى کنند یک روز خود را یک عمر پندارند، و زندگى را در سیر شدن شکمها مى نگرند.

 

این اعجاز در خطبه دیگر هم به این شکل آمده:

 

 

 

 

خطبه 162 نهج البلاغه:

 

 

بیا و داستان پسران ابوسفیان را به یادآور، که روزگار مرا به خنده آورد از آن پس که مرا گریاند،

سوگند بخدا! که جاى شگفتى نیست، کار از بس عجیب است که شگفتى را مى زداید،

و کجى و انحراف مى افزاید، مردم کوشیدند نور خدا را در داخل چراغ آن خاموش سازند،

جوشش زلال حقیقت را از سرچشمه آن ببندند،

چرا که میان من و خود، << آب را وباآلود کردند >>، اگر محنت آزمایش از ما و این مردم برداشته شود،

آنان را به راهى مى برم که س راسر حق است و اگر به گونه دیگرى انجامید ..

(با حسرت خوردن بر آنها جان خویش را مگذار، که خداوند بر آنچه مى کنند آگاه است)

 

 

بعد از سخنان حضرت امیر سراغ کتاب صحیفه سجادیه امام زین العابدین(ع) می رویم این کلمات در صورتی است که هنوز علم طب در آن دوران برای این بیماری نامی برنگزیده بود.

 

 

امام سجاد(ع) با مضامین عرفانی این بیماری را معرفی می کند والبته راههای انتقال آن را خوراک و آب آشامیدنی معرفی کرده و بشریت را در بهت علم خویش می گذارد..

 

 

ایشان در دعای 27 - پاراگراف 12 از طریق دعای خیر برای مرزداران ودعا برای دشمن

می فرمایند:

 

 

َللَّهُمَّ وَ امْزُجْ مِیاهَهُمْ بِالْوَبآءِ

 

وَ اَطْعِمَتَهُمْ بِالْاَدْوآءِ، وَ ارْمِ بِلادَهُمْ بِالْخُسُوفِ، وَ اَلِحَّ عَلَیْها

 

بِالْقُذُوفِ، وَ افْرَعْها بِالْمُحُولِ، وَاجْعَلْ مِیَرَهُمْ فى اَحَصِّ

 

اَرْضِکَ وَ اَبْعَدِها عَنْهُمْ، وَامْنَعْ حُصُونَها مِنْهُمْ، اَصِبْهُمْ بِالْجُوعِ الْمُقیمِ وَالسُّقْمِ الْاَلیمِ.

 

 

 

 

خدایا!آب آشامیدنی شان را به * میکروب وبــا * بیامیز,خوراکشان را به بیماری ها

بیالای,شهرشان را در دل زمین فرو بر و با فرو باریدن سنگهای آسمانی

آنها را ویران کن.

وبا تازیانه خشکسالی و قحطی بر سرشان بکوب و زادو توشه ی آنان را در بی برکت ترین و دورترین نقطه ی زمین قرار ده.

و سنگرهای زمین را به رویشان بربند و به گرسنگی دائم وبیماری دردناک دچارشان گردان!

 

 

والسلام

 برگرفته ازhttp://bargah.blog.ir/

 

 


 

80- آیا میدانید چرامتاع دنیا به بیماری وبا تشبیه شده است؟

موضوع :وجه تشابه متاع الدنیا به وبا

آیا میدانید چرامتاع دنیا به بیماری وبا تشبیه شده است؟

حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه حکمت 359 جمله فوق الذکر را فرمودند.
وجه تشابه:

1-وبا انسان رادچار دل پیچه واسهال میکند ، متاع دنیا هم در وجود انسان حقیقی نمیماند وباید دفع شود.

2-وبا فرد رادچار حالت تهوع میکند ، متاع دنیاهم درظرفیت انسان قرار نمیگیرد وباید بالا اورده شود.

3-وبا فرد را سیاه میکند، متاع دنیاهم انسان را ظلمانی میکند.

4-وبا مسری است ، دنیا طلبی هم بیماری مسری است وحتما به سایرین سرایت میکند.

5-وبا یکباره حمله میکند وفرد را هلاک مینماید ،متاع دنیاهم یکباره انسانیت انسان را از بین میبرد.

6-وبا کشنده است ، متاع دنیا هم گاهی ظاهر وهمبشه باطن انسان را نابود میکند.

7-منشاءوبا آب آلوده است ، علم غیر نافع هم از مصادیق متاع دنیاست وانسان را دنیا طلب میکند (در روایات از آب تعبیربه علم شده است)

 

 

برگرفته ازhttp://emamraoof.ir

 

 

 

به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست

هو النور علی النور

حق با علی است و علی با حق است

این مقاله دوم می باشد

دعای امام حسن(ع):خدایا آبهای دشمنان ما را به وبا آلوده گردان.

به دلیل انتشار این مقاله برای عموم از ذکر نکات تخصصی و نامهای  خیلی خاص سعی شده استفاده نشود

مقالات قبلی از منابع دیگر در همین جا کپی شده و ذکر منبع نیز شده است

برای شروع از خود باکتری وبا شروع می کنیم این باکتری فلور طبیعی نیست اما در حالت عادی بیماری زا هم نیست بلکه باکتری مولد وبا باید با ویروس  آلوده شود تا به اصلاح خاصیت بیماری زایی داشته باشد و به این طریق جزو مباحث نسبتا پیشرفته در علم باکتری شناسی محسوب می شود و مشترک بین ویروس شناسی نیز می باشد

دقت کنید امام علی(ع) و امام سجاد(ع)هزار و چهار صد سال پیش زندگی می کرده است  نه الان و حالا به ذکر تاریخ عمومی باکتری شناسی واکر می پردازیم در سال 1677 هوک در مشاهدات ابتدایی با میکروسکوپ دستساز خویش وجود ارگانیسم هایی رابه انجمن سلطنتی لندن اعلام می کند اما به دلیل محرمانه نگه داشتن روش ساختن لنزها ادامه فعالیتهای تکنیکی شخص وی غیرممکن شد و ما بقی کارها با اصول دیگران پیش رفت آنهم توسط لینه البته بازهم بحث بیماری زایی باکتری مطرح نیست در ضمن بحث سرایت و انتقال بیماری در 1546 در کتاب سرایت فراگاسترو آمده که بحثهای کلی را ذکر کرده اما شناخت باکتری یا مولد بیماری زا یا میکروب در دسترس نیست .......از ذکر دیگر مسایل چشم پوشی می کنیم و وارد 1854 در لندن می شویم شهر دچار آلودگی با وبا شده است و شخصی به نام جان اسنو آب آلوده در یکی از چاهای شهر را به دلیل مشاهدات عینی عامل بیماری می داند و مسدود کردن آن را چاره رفع بیماری می داند و بدین گونه نام خود را به عنوان یکی از بنیانگذاران و به نوعی پدر علم اپیدمیولوژی وارد تاریخ می کند در نهایت رابرت کخ در 1876 بالاخره رمز باکتری سایه زخم و چرخه بیماری زایی و سبب شناسی اش کشف شد و به عنوان عامل بیماری شناسایی و معرفی گردید بحث ویروس نیز در 1900 در ارتش آمریکا و با ویروس تب زرد توسط والتر رید تکمیل شد البته قبل از آنها در 1890 ایوانوفسکی و مارتینیوس بجرنیک اولین ویروس  را شناسایی کرده بودند البته به طور جداگانه

حالا برمی گردیم به بحث قبلی خودمان طبق بحث ها اگر حق جو باشیم حداقل علی الظاهر امام علی(ع) بر طبق حدیث با سند و مدرک باید به عنوان  پدر علم باکتری شناسی ویروس شناسی و اپیدمولوژی معرفی شود و این فقط بحث اول ماست اگر بخواهیم با کلمه به کلمه ی تقسیر جلو برویم در حدیث کلمه آلودگی آب با عامل بیماری زا مطرح شده و رابطه ی بین بیماری و آب نیز وجود دارد اما وارد بخشهایی اصلی می شویم اول بحث خدایا و دعا بودن این متن است دوم بحث کلمه ی دشمن شناسی وبا و اینکه عامل بیماری زنده است و می تواند بین دوست دار اهل بیت و دشمنان ایشان تفاوت قایل شود که حتی با علم امروزی نیز قابل فهم نیست

اول از بحث دعا شروع می کنیم و به ذکر تفاوت آن با خطبه می کنیم که دعا رابطه بین خدا و انسان(بنده ی خویش)است و بزرگترین نکته و برتری آن این است که در این سمت ماجرا خداوند بشر نیست که بخواهیم بر اساس قدر عقولش صحبتکرد بلکه خودش است که فیض دعا کردن را داده و خودش هم می شنود و اجابت می کند هدف امام از  عمومی کردن دعا به منظور آموزش است این موضوع دقیقا در مورد صحیفه سجادیه تطبیق می کند و هر دو اصل عمق خیلی خیلی فراوان و بحث آموزش غیر مستقیم در آن وجود دارد.دقت کنید اینها دعا هستند و در هر شرایطی نیز قابل استفاده اند حتی در نماز.بحث دیگر خود بحث رابطه توحید و خداشناسی و بحث بیماری است اینکه دقیقا چه رابطه ی مستقیمی وجود دارد رابطه کاملا مستقیم و عین فقر بودن موجودات. و در ادامه به جز بحث دعا بحث ذکر و علم تجوید و جایگاه انسان و میزان قدرت او نیز خواه ناخواه مطرح می شود و اینجا نه تنها علم لدنی امام تایید و مورد ستایش قرار می گیرد بحث امکان دستیابی به آن نیز مطرح می شود مثل الگوی ابن سینا در نماز خواندن.دقت شود که ما به آرامی وارد بحث و مقوله تحت عنوان روح شدیم چه روح القدس چه نفس.کتاب ولاها و ولایتهای شهید مطهری و شرح حدیث نافله که مشترک بین شیعه و اهل سنت است بیانگر امکان دستیابی صحیح به علم و منبع حقیقی علم و بحثهای پیشرفته تر و پیچیده تر مثل تصرف می شود.شاید خیلی مد نظر  نباشد اما از دید حدیث شناسی چه در قرآن چه در روایات آب به معنوان مبدا و منشا حیات الهی است بیماری وبا با دفع آب موجب مرگ می شود.که البته منشا بیماری آب آلوده است و درمانش نیز وصل شدن به آب پاک است به همین سادگی و بیماری کشنده ی حتمی محسوب نمی شود نکته بحث جنگ بیولوژی نیست بلکه شناخت یک حقیقت است و یک عذاب چون بیماری می تواند نتیجه گناه نیز باشد و فقط بلا نباشد یا نتیجه بدبینی باشد یا نتیجه بدخوری باشد و همه اینها در در احادیث آمده و شفا و درمان نیز ذکر شده است.اینجا رویکرد علمی شناخت مساله مطرح است مثل حقیقت شناخت زلزله یا طوفانها(طبس)یا یکی از عذابهای نه گانه فرعونیان که یکی از آنها خون شدن آب بود قبل از نوشیدن

دقت کنید اصلا و به هیچ وجه هدف تبیین علم امام با علم امروز یا بحث تکمیل علم امروزی با علم امام نیست چون از ماهیت این سبک از علوم کاملا متفاوت است نگاه کنید فلسفه علم امروزی کاملا مادی گراست و این نگاه باعث می شود که حتی در علوم مثل روانشناسی کابردی و علوم تربیتی نیز حتی نتوان به این علوم اعتماد کرد چون مقوله به نام روح تعریف نمی شود و اساسا حتی کلمه روحانیت نیز دلیل بر بحث روح دارد مثلا نگاه دینی به مثلا نماز جماعت بحث امام و ماموم است اما با نگاه مادی بحث رهبر و نظم صفوف و از این جور چیزها مطرح می شود دقت کنید فلسفه علم غرب در علوم پزشکی بر روی تکامل سوار شده است به طور دینی و با توجه به نظریات شهید مطهری در عدم رد می توان نظریه حکمت و نظریه زمان خداوندی را مطرح کرد دقت شود نظریه تکامل اصلا نظریه نیست و فرضیه است و روح و موارد متافیزیکی جهان تعریف نمی شود و با قانون دوم ترمودینامیک فیزیک تناقض دارد و بحث موجود هوشمند خود ساز وخودبازیافت اولا در طی میلیونها میلیون سال قلمداد می شود و قابل آزمایش نیست و پیش فرض اول اول آن وجود موجودات فضایی و ورود حیات از کرات دیگر است؟!؟!در ضمن با موجودی به نام خفاش که نشانه ی جاودان حضرت عیسی نیز هست کنار نمی آید در غرب امروز نظریات مخالف و کاربردی مثل فرضیه اینتلجنت دیزاین همیشه مورد هجمه قرار می گیرد و بحث علمی نمی شوند نکته جالب اینکه پس از سوار شدن علم پزشکی بر روی قوانین فیزکی نیوتون و به تبع آن در شیمی پس از ورود هاینزبرگ و انیشتین حسابی و حتی استیون هاوکینگ ماتریالیست به علوم انتزاعی کاملا انتزاعی، علوم پزشکی را از این موضوع دور نگاه داشتند  با توجه به مسایل فوق می بینیم اساسا فلسفه و رویکرد علم غرب با ما متفاوت است و در حقیقت هم ما قرار نیست در این فلسفه غرب نفوذ کنیم و آن را تغییر دهیم بلکه با ارایه فلسفه  قوی تر و متصل به خداوند حتی می توان ساحران فرعون را به ایمان واداشت.و در اصل هدف هم همین است کاملا واضح و آشکار و بدون ترس از شیطان.

شاید بد نباشد بدانید زمل وایز به دلیل اینکه می  گفت بین دستان آلوده پرستاران و پزشکان و بیماری نوزاد تازه متولد شده رابطه مستقیم وجود دارد اما کسی حرف او را باور نکرد دیوانه شد –البته از نظر خودشون-و در بیمارستان روانی بستری شد-البته حق روانی شدن هم داشت.

اما

دیگر قرار نیست امام علی در چاه ناله کند .مسمانانان اعم از شیعه و سنی باید به دین برگردند و به قرآن و سه اصل اساسی در این رجعت علمی و رنسانس جدید این است که تمام علوم و تمام نکات به ریز ترین جزییات به هدف هدایت و حتی ضلالت بازهم در قرآن موجود است این قانون صفر بود و قانون مرجعیت قرآن قانون اول اینکه تمام مسایل حکمت خواهد بود نه دلیل و سیطره به علم شارع عملا و عقلا غیر ممکن است در ضمن رویرکرد با رویرکرد روش علمی نیز در حقیقت مخلوط شده و همین مبانی نیز تبعات و روش و سبکهای خود را دارد اما رجحان و اولیت بازهم با روش علمی با منطق اسلامی است و اصل سوم یا همان قانون دوم قانون سربریدن اسماعیل است یعنی شاید یک حکم را دلیلی نتوان بیان کرد ولی اطاعت از خداوند دستور عقل است و تمام

حکومت علوی در ایران(تمام مستضعفین جهان) باید مقدمه حکومت مهدوی در جهان باشد و به گفته مقام معظم امام خامنه ای هرکس در هرجایگاه از سازمان در نظام باید خود را مهمترین بخش در نظام بداند پس بر هرکسی علل الخصوص کسانی که نام سرباز امام زمان(عج)را بر خود ثبت کرده اند فریضه است که در این امر کوشش و یاری کنند و برادرانه و دلسوزانه دل کار ببندند و از قصور سردی و سرد کردن بپرهیزند و خود نیز نقشی ایفا کنند در ضمن دیکته نانوشته غلط املایی ندارد.




طیف بسیار بسیار زیادی از انسانها در طول قرنها به نام دین و به خیل زیادی به دلایل بیماری های روانی و یا میکروبیشان مجنون و جن زده خوانده شدند حتی کار به جایی می رسد که حتی نگارش با دست چپ جرم محسوب می شود و از شیطان که موجودی ضعیف و پست است که ابرقدرت ساخته می شود-اصالاتا خیلی از مشکلات به خاطر کوتاهی علمی و عملی خودمان و پیشبرد نفس اماره است_.طبق این احادیث که مفصل بحث و طیف های دیگر احادیث پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و تفکیک بیماری ها و جن زدگی، اثبات عدم گرایش به این موضوع می باشد و این یکی از راههای شناخت بخشهای انحراف در بخشهای مختلف دین می باشد امروزه بعضی عرفانهای نوظهور و یا سبکهای فکری که به شدت به دنبال ارتباط دادن اجنه به بیماری ها هستند خالا در هر لباسی و با هر سطح علمی خطرناک اند.آنچه در احادیث و روایات معتبر است بحث تاثیر گناه و بدبینی و شکم پرستی در بیماری است و بقیه بیماریها نیز نه در حکم عذاب بلکه بلا و آزمایش الهی اند امل قابل تفکیک اند و حتی در نهج البلاغه داریم تا زمان امکان درمان  اتفاق نیافتد و بدن خودش عمل کند که امروزه ما بحث مقاومت (نه فقط دارویی)بلکه در همه ی ابعاد را داریم و در میزان سطح سلامت مهم است.ما برای پیامبر و هم امامان بحث طبابت داریم و خودشان نیز این علم را گسترش می دانند آنهم از منشا و نفی نمی کردند و به دنبال سلامت مردم بوده اند  و نه ققط درمان مثل قضیه پزشکی که به شهر وارد شد اما دید بیماری وجود ندارد  پرس و جو کردند فهمیدند چون قبل از آنکه سیر شوند دست از غذا خوردن می کشند.و بحث مسواک خیلی مهم است.

در مورد چشم زخم هم همین بحث فوق مطرح است و شهید مطهری در کتابشان گفته اند که شاید در یک شهر بزرگ یک نفر این توانایی ر ا داشته باشد و خیلی همگانی نیست.منظور اینکه به هر قسمی این شخص و آن شخص را دارای چشم زخم نخوانید و طرد نکنید تازه اگر هم اثبات شود خب آیه قرآن راه حل را ارایه داده و خیلی در جامعه مشکلی ندارد.

دقت شود آنچه در مورد شیطان آمده فقط قدرت وسوسه کردن و تاثیر بر نفس اماره است و اگر اولیای کسی شود او را فریب می دهد و به شراب و قمار و دنیازدگی و فریفتن گناه و زیبانشان دادنش دچار می شود استثنا رباخواری در حکم مس شیطان و هم رده با جن زدگی است اکر هم بعضی امکان اینکه شیطان در مکاشفات هم تصرف می کند را علم می کنند بعد از بحث امانت مشکل حل می شود چون شیطان نمی تواند خود را شبیه معصوم و اولیای به حق کند البته این موضوع و بحثهای امانت و خانواده بازهم جای بحث دارد اما شیطان شناسی باید در جایگاه علمی باشد و بازهم تاکید می شود شیطان بعد از امام عصر(عج)،دقت شود بعد از او عالم ترین موجود است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۹
جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ

طارق

در این مقاله با کلیدواژه طارق و بحث پیرامون آن از نظر سایت ها کتب و افراد مختلف وارد می شویم و رویکردهای مختلف را تحلیل می کنیم نتیجه گیری با خودتان در ضمن به طور کاملا کپی پیستی هم کار می کنیم تا در قضاوت دچار مشکل نشوید و در برآیند خودمان قضاوت کنیم



نظر یک شبکه اجتماعی 

✔️ کتاب الله :    

   🌍  @Burhan_Mazhabi  🌍


💥اعجاز علمی قرآن💥



  💫🌟ستاره نترونی در قرآن🌟💫


یک ستاره نترونی که حدود 20 کیلومتر قطر دارد دارای جرم 1.4 برابر خورشید ماست و به این معنی است که این ستاره نترونی بسیار متراکم است و اگر در روی زمین باشد و روی یک قاشق مرباخوری وزن آن یک میلیارد تن است بخاطر اینکه اندازه ای بسیار کوچک و چگالی بسیار بالا دارد و دارای یک میدان گرانشی حدود 10112 برابر میدان گرانشی زمین و میدان مغناطیسی یک میلیون بار برابر زمین باشد. ستاره های نترونی بعد از مرگ ستارگان حجیم به اندازه 4 تا 8 برابر خورشید متولد می شوند.زمای که ستاره ها می سوزند سوخت هسته ای انها به پایان می رسد و یک انفجار ابر نواختری در انها رخ می دهد و قسمت های مرکزی آنها فرو می ریزد و پرتون ها و الکترون های آنها به شکل نترون با هم ترکیب می شوند و آنچه باقی می ماند یک ابر نو اختر زیبا در لایه های بیرونی است. ستاره های نترونی ممکن است در بقایای ابر نو اختر ها نیز ظاهر شود یا در سیستم های دوتایی ساخته شوند


همانطوری که می دانید سیاه چاله ها و ستاره های نترونی دقیقا مشابه هم هستند و مراحل ایجاد آنها نیز مشابه هم هست سیاه چاله ها دارای گرانشی بیشتری نسبت به ستاره های نترونی هستند.قرآن کریم در آیات اول تا سوم سوره طارق به این موضوع اشاره کرده است:


وَالسَّمَاء وَالطَّارِقِ ﴿۱﴾وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ﴿۲﴾النَّجْمُ الثَّاقِبُ﴿۳﴾


سوگند به آسمان و کوبنده ی شب! و تو نمی دانی کوبنده ی شب چیست. همان ستاره ی ثاقب است!


✔️ کتاب الله :    

   💥  @Burhan_Mazhabi  💥


طارق به معنی کوبنده است اگر در اینترنت سرچ کنید در مورد ستاره های نترونی نوشته شده است ستاره های نترونی بصورت چراغ هایی از دور بصورت خاموش و روشن می شوند و نور آنها بطور یکسان نمی رسد و متناوب است و مانند جسمی است که کوبیده یا قطع و وصل می شود در مورد آیه سوم کلمه ثقب به معنی چاله است و الثَّاقِبُ به معنی ایجاد کننده چاله است.


اگر مطالعاتی در زمینه نجوم داشته باشید حتما می دانید که مراحل تولید سیاه چاله و ستاره نترونی دقیقا مشابه همدیگر است و هردو از انفجار ابر نو اختر به وجود آمده است و بر اساس نسبیت عام انشتین وقتی یک ابر نواختر فرو می ریزد هسته آن ابتدا به یک ستاره نترونی تبدیل می شود و سپس سیاه چاله از آن به وجود می آید.

 


که قرآن دقیقا به مساله سیاه چاله نترونی و خاموش و روشن شدن آنها و در نتیجه ایجاد شدن سیاه چاله ها از آن اشاره می کند.و به ستاره ای که چاله ایجاد می کند نیز در آیه سوم اشاره می کند.


✔️ کتاب الله :    

   💥  @Burhan_Mazhabi  💥


همچنین بطور دقیق تر از این آیه در آیات 15 و 16 سوره التکویر نیز به نوعی از ستاره ها اشاره شده است که مانند چراغ های چشمک زن بطور دائم در حال خاموش و روشن تر هستند:


در سوره التکویر آیات 15 و 16 نوشته شده است که :


سوگند به اختران گردان (۱۵)[کز دیده] نهان شوند و از نو آیند (۱۶) 


همچنین در آیه پانزده از این ستاره ها بعنوان اختران گردان نام برده می شود که این مساله نیز از دیدگاه علمی تایید شده است ستاره های نترونی  با سرعت ۷۰۰ دور در ثانیه به دور خودشان می چرخد و با سرعت بسیار بالایی در فضا حرکت می کنند.


🔴 منابع : 


_قرآن

_ویکی پدیای انگلیسی

-ترجمه مجله آنلاین ناسا 

_سایت رسمی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله


💥کانال اعجاز علمی قرآن (برهان)💥


✔️ کتاب الله :    

   💥  @Burhan_Mazhabi  💥



نظر و تفسیر کلمه طارق

خلاصه پرسش

معنای طارق در قرآن چیست؟

پرسش

معنای «طارق» در سوره مبارکه طارق چیست؟

پاسخ اجمالی

طارق از ماده "طرق" (بر وزن برق) به معناى کوبیدن است، و راه را از این جهت "طریق" گویند که با پاى رهروان کوبیده مى‏شود، و "مطرقه" به معناى پتک و چکش است که براى کوبیدن فلزات و مانند آن به کار مى‏رود.

از آن جا که درهاى خانه‏ها را به هنگام شب مى‏بندند، و کسى شب وارد مى‏شود ناچار است در را بکوبد، به اشخاصى که در شب وارد مى‏شوند "طارق" می گویند.

قرآن خود در این جا "طارق" را تفسیر کرده، مى‏گوید: "این مسافر شبانه، همان ستاره درخشانى است که بر آسمان ظاهر مى‏شود و به قدرى بلند است که گویى مى‏خواهد سقف آسمان را سوراخ کند، و نورش به قدرى خیره کننده است که تاریکی ها را مى‏شکافد و به درون چشم آدمى نفوذ مى‏کند. (توجه داشته باشید که "ثاقب" از ماده "ثقب" به معناى سوراخ کردن است).

در این که آیا منظور ستاره معینى است مانند "ستاره ثریا" (از نظر بلندى و دورى در آسمان)، یا ستاره زحل، یا زهره یا شُهب (از نظر روشنایى خیره کننده)، یا اشاره به همه ستارگان آسمان است؟ تفسیرهاى متعددى در این جا گفته شده، ولى با توجه به این که در آیات بعد آن را به "نجم ثاقب" (ستاره نفوذ کننده) تفسیر کرده است، معلوم مى‏شود منظور هر ستاره‏اى نیست، بلکه ستارگان درخشانى است که نور آنها پرده‏هاى ظلمت را مى‏شکافد و در چشم آدمى نفوذ مى‏کند. در بعضى از روایات "النَّجْمُ الثَّاقِبُ" به ستاره "زحل" تفسیر شده است که از سیارات منظومه شمسى و بسیار پرفروغ و نورانى است.[1]


.[1] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏26، ص 360-361



نظر یکی از سایتهای با بحث مرتبط با بحث ظهور البته وبلاگ بود متن زیاد بود ابتدایش را آوردیم چند مورد خاص هم داشت بحث ۲۰۱۲ بحث پنج صیحه و چند مورد دیگر که به شدت هم تلاش برای عنوان نشانه های ظهور داشته و چندجایی از نظرات کعب الاحبار در کنار شیخ مفید بهره می برد تا نظراتی را عنوان کند


ستاره طارق چیست؟


آیا ستاره طارق یکی از پنج صیحه یا ندای ذکر شده در آخر الزمان است؟


ظهور ستاره طارق بر چه دلالت دارد و چه تاثیراتی دارد؟


آیا طارق پیش از این نیز ظاهر شده؟


هنگام طلوع ستاره طارق چکار باید کرد؟


آیا می توان تاریخ ظهور طارق را با توجه به پیشرفتهای علمی و فضایی پیشگویی نمود؟


Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4



نظر بر اساس تفسیر قمی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«وَالسَّمَاء وَالطَّارِقِ(1) وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ(2) النَّجْمُ الثَّاقِبُ(3) اِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ(4) فَلْیَنظُرِ الْاِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ(5) خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ(6) یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ(7) اِنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقَادِرٌ(8) یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ(9) فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ(10) وَالسَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ(11) وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ(12) اِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ(13) وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ(14) اِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا(15) وَأَکِیدُ کَیْدً(16) فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا(17)»

[سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد* و تو چه دانی که اختر شبگرد چیست؟ * آن اختر فروزان* هیچ کس نیست مگر این که نگاهبانی بر او (گماشته شده) است* پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است* از آب جهنده‏ای خلق شده* (که) از صُلب مرد و میان استخوانهای سینه زن بیرون می‏آید* در حقیقت او (=خدا) بر بازگردانیدن وی به خوبی تواناست*آن روز که رازها (همه) فاش شود* پس او را نه نیرویی ماند و نه یاری* سوگند به آسمان بارش‏انگیز*سوگند به زمین شکافدار (آماده کشت)* (که) در حقیقت قرآن گفتاری قاطع و روشنگر است* و آن شوخی نیست* آنان دست به نیرنگ می‏زنند* و (من نیز) دست به نیرنگ می‏زنم* پس کافران را مهلت ده و کمی آنان را به حال خود واگذار]


1) امام جعفر صادق علیه السلام در مورد این آیه: «وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ»، فرمود: منظور از آسمان، امیر المؤمنین علیه السلام است،  و طارق کسی است که از نزد پروردگار، از آن چه در شب و روز اتفاق می افتد، برای ائمه علیهم السلام خبر می آورد؛ همان روحی که همراه ائمه علیهم السلام است و آنها را راهنمایی می کند. و فرمود: «النَّجْمُ الثَّاقِبُ»: منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله است.#1#


2) علی بن ابراهیم: منظور از این آیه: «اِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ»، فرشتگان هستند و منظور از: «فَلْیَنظُرِ الْاِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ* خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ»، نطفه ای است که با قدرت خارج می شود «یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ»، صلب از آنِ مرد و ترائب  از آنِ زن است، و ترائب استخوان های سینه است «اِنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقَادِرٌ» همان گونه که او را از نطفه ای آفرید، قادر است که او را تا روز قیامت به دنیا باز گرداند «یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ»، منظور، از آنها پرده برداشته می شود «وَالسَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ»، منظور، دارای باران است، و منظور از: «وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ»، دارای نبات و گیاه است، و این قسم است و جواب این قسم: «اِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» منظور، قطعی است، «وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ» منظور، شوخی و مسخرگی نیست «اِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا» منظور، حیله و مکر می کنند «وَأَکِیدُ کَیْداً»، که مکر از جانب خداوند، عذاب است، و منظور از: «فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا»، آنها را اندک زمانی آزاد و رها بگذار.#2#


3) حسن بن علی بن ابی حمزه، از پدرش، از ابو بصیر در مورد این آیه نقل می کند: «فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ»، منظور، قدرتی ندارد که با قدرت خالق و آفریدگارش برابری کند، و یاوری ندارد که او را از خداوند نجات دهد، اگر عذاب را برای او بخواهد. گفتم:  منظور از این آیات چیست: «اِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا * وَأَکِیدُ کَیْدًا»، گفت: برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه توطئه چیدند، پس خداوند فرمود: ای محمد! «اِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا * وَأَکِیدُ کَیْدًا* فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ»، ای محمد! «أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا»، تا آن گاه که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کند و از ستمگران و طاغوتیان قریش و بنی امیه و سایر مردم انتقام گیرد.#3#


1 - تفسیر قمی، ج 2، ص 411

2 - تفسیر قمی، ج 2، ص 411

3 - تفسیر قمی، ج 2، ص 412


نظر ویکی پدیا فارسی

طارق

بروج سورهٔ طارق اعلی
شمارهٔ کتابت: ۸۶
جزء : ۳۰
نزول
شمارهٔ نزول: ۳۶
محل نزول: مکه
اطلاعات آماری
تعداد آیات: ۱۷
تعداد کلمات: ۶۲
تعداد حروف: ۲۷۹

سورهٔ طارق سورهٔ ۸۶ام قرآن است، دارای ۱۷ آیهاست، و سوره‌ای مکی است. این سوره دو محور اساسی دارد: (۱) معاد و رستاخیز و (۲) قرآن و اهمیت آن. سوره با سوگندهایی به آسمان و طارق (ستارهٔ شبگرد)[۱] آغاز می‌گردد و سپس برای اثبات ممکن‌بودن وقوع معاد چنین استدلال می‌کند که خداوندی که توانسته است انسان را بیافریند، می‌تواند او را پس از مرگ نیز دوباره زنده گرداند. پس از اشاره به ویژگی‌های رستاخیز و اهمیت قرآن، کافران را به عذاب در جهان آخرت تهدید می‌کند.[۲]

منابعویرایش

  1.  قرآن، ترجمهٔ بهرام‌پور، سورهٔ طارق، آیهٔ اول.
  2.  مکارم شیرازی, ناصر و جمعی از نویسندگان.تفسیر نمونه. ج. 26. دارالکتب الاسلامیه, 1374. ص 356سوره طارق، مقدمه

نظر فصل دهم همین مقاله انرژی اذکار در همین وبلاگ

فصل 10

چگونگی فعال شدن اذکار در بدن

زن درون و مرد درون:

خداوند در قرآن مجید می فرماید:ما شما را بصورت زن و مرد آفریدیم.

بسم الله الرحمن الرحیم واللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی و ما خلق الذکر و الانثی(سوره لیل).

می دانید آیات قرآنی بطن در بطن،معانی ای دارد که از چشم افراد سطحی پوشیده می ماند و مطهرون و محرمان اسرار الهی قادر به درک لایه های درونی تر این ودیعه الهی هستند.

اینکه فردی فکر کند که در خلقت،انسانها به صورت مردان و زنان شکل گرفته اند یک لایه ظاهری از واقعیت است.بحث عمیق تری وجود دارد مبنی بر اینکه در درون هر مرد نیروی مونثی وجود دارد که هم دلیل خلقت اوست و هم در طی تکامل زندگی،این نیوری مونث به اشکال مختلف خود را نشان می دهد و موجبات ارتقای روحی و روانی او را فراهم می سازد.و در هر زن نیز نیروی مذکری نهفته است.

این نیروی مونث در مردان با چهار نماد مادر،همسر یا معشوقه،خواهر و دختر مشخص می شود و در زنان با چهار سمبل پدر،شوهر یا معشوق،برادر و پسر مطرح می گردد.

هر شخصی که انرژی کافی برای به یادآوری خوابها و رویاهای خود داشته باشد حتما ردپایی از متضاد درونی خود را می یابد.شاید برخی از افراد در خوابها و رویاهای خود با چنین موردی برخورد کرده باشند.

بدیهی است در وجود هر زن یا مردی،ایده آلی وجود دارد.شخص فکر می کند به همسر و همتا نیاز دارد که دارای خصوصیات خاصی باشد.این آرمانی که در سر دارد از کجا نشات گرفته است؟به طور کلی هرکس در درون خود موارد خاصی را مد نظر دارد.چه زنها و چه مردها،همه بدنبال گمشده ای هستند که بتوانند با حضور او به آرامش درونی و تمامیت دست یابند؛یک رفیق راه و یک همسفر خوب و یک محرم دل.اما اکثریت افراد حتی هنگامی که به بهترین یار و همسر و همراه هم که بپیوندند پس از گذشت مدتی احساس کامل بودن نمی کنند.نیاز روحی و روانی خود را همچنان برقرار می بینند.هیچ چیز در باطن آنها بهتر نمی شود.چه بسا پس از چندی احساس زندانی بودن،حقارت و یا بندگی و اسارت داشته باشند.

این گمشده در درون خود ماست.آن نیروی متضادی است که خداوند در عمیق ترین بخش وجود ما قرار داده است.با شناخت و ارتباط با چنین نیروی مخفی می توان به نوعی وحدت وجود پی برد و آن موجود آرمانی ای را که در قصه ها و افسانه ها منتظرش هستیم در درون خود بیابیم.به سالکی که به این نیرو دست یافته است اصطلاحا«نر-زن»نیز می گویند.

زندگی در روی کره زمین با تاریک ترین نوع انرژی ، چنان ما را در بستر غفلت نگاه داشته که حقایق را واژگونه درک می کنیم. عرفا معتقدند مجاز پلی است بسوی حقیقت.این زندگی که ما را اسیر خود کرده،مجازی است.دروغی بیش نیست.حیوانیت و نفس پرستی به جای آدمیت ما را به اسارت خود در آورده است.اصول و قوانین محدود اجتماعی که بر ما تحمیل شده ، حقیقت را در پرده کفر و ظلمت نهان کرده است.اینکه عمری را در بند نفس باشیم و سالهای کودکی را در غفلت و نادانی به سر بریم و تا بخواهیم به خود بیاییم همسری اختیار کرده و به دنبال معاش و کسب روزی باشیم و سالها ،علوم دروغینی را فرا گیریم که نه تنها گره ای از کارها باز نمی کنند بلکه بندهای اسارت ما را به دنیا محکم تر می نماید و تا چشم باز می کنیم کودکانی به دنیا وارد کرده، وادار به همین شیوه زندگی نماییم؟به همین دلایل است که زندگی انسان در زمین تا زیر فلک ماه در تسلط نیروهای منفی و تاریک قرار دارد و حقایق را زیر نقاب کفر پنهان داشته اند.

این امیال نفسانی باید در جهت بهسازی و بهروزی نژاد انسانی جهت گیری صحیح یابد.با شناخت و اتصال به نیروی متضاد درونی یک ازدواج روحانی باطنی در شخص رخ می دهد.این زوج یابی مرحله ای از خود شناسی است که شخص در درون خود دنیای دیگری را می یابد که کشف بسیار عظیمی برای او محسوب می گردد.

از اتحاد نفس با عقل،روح به درخشش در می آید و حجاب تن دریده می شود.

نوزاد نورانی ،راز گل زرین وجود

انسان مجموعه ای است از همه چیزهایی که حیوانات دارا می باشند و در غرایز خوردن و خوابیدن و تولید مثل کاملا از همان قوانینی پیروی می کند که همه جانداران پیروی می کنند.خشم و شهوت و هیجان و احساس،امیال غریزی و ناخودآگاه است و بیشتر وقت و انرژی ما صرف ارضای تمایلات روزمره می گردد.به بیان دیگر در بدن ما نواحی ناخودآگاه و نیمه آگاه وجود دارند که دارای دو مرکز مهم کنترل کننده هستند که یکی در ناحیه بین مقعد و بیضه ها قرار دارد و دیگری در انتهای پایینی ستون فقرات یعنی دنبالچه و پشت استخوان عانه که کنترل فعالیتهای جنسی را بعهده دارند.

با تزکیه نفس و پالایش انرژی در بدن و کنترل باتریها و مخزنهای انرژی و دوری از گناهان که سبب تضعیف قدرتهای روحی و روانی می گردد کاملا مسیرها و خطوط انرژی به سمت مراتب عالی تر ِ وجود کانالیزه می شوند.

در چنین مراحلی شخص از حضور در زمین احساس ملال می کند و قفس تن برایش مانند فشار قبر است. دلتنگی ها و عدم وابستگی به زرق و برق دنیا میل شخص را به عبادت و ذکر متمرکز می کند.خود را در دنیا تنها حس می کند و در حالت جذبه هاب روحانی آرزوی لقاءحضرت دوست را دارد.

از غذاخوردن و خوابیدن و معاشرت با دوستان و نزدیکی و تماس جنسی با همسر خود نه تنها لذت نمی برد بلکه احساس ناخوشایندی دارد.و به همین دلیل،امیال جنسیِ شخص تحت فرمان و کنترل کامل قرار می گیرند.در چنین وضعیتی پرداختن به امور دنیوی و لذات و غرایز تحلیل رفته،شخص حتی با وجود انجام این امور،بیشتر توجه خود را صرف گمشده ای می کند که نمی داند کیست و چیست؟!یک احساس غریب.

در مراحل اولیه فعال شدن ذکر و با استمرار چنین حالاتی در هنگام انزال نیروی شهوت به خارج از بدن،مانند این است که ترمزی او را از این کار منع می ند و عظیم ترین و مهمترین ماده در بدن را که قبلا به دور می ریخت و یا برای تولید مثل به کار می برد در بدن ذخیره کرده و بدین ترتیب در یک آن احساس لذت بخشِ قدرتی را حس می کند که با هیچ احساس دیگری قابل قیاس نیست.با گذشت مدت زمانی تغییر بسیار اساسی  و بنیانی در شخصیت و هویت او پدیدار می گردد.احساس سرزندگی و نشاط و حتی جوانتر شدن،میل به تحرک و ورزش،ادراک و بصیرت بیشتر و تغییرات مثبتی در خود می یابد که همه و همه ناشی از بیدار شدن مرکز اراده در وجود فیزکی اوست.این اقتدار و اراده سبب افزایش انرژی اطراف بدن و نفوذ بیشتر در اطرافیان می گردد تا حدی که شخص می تواند بیماری را در خود و حتی در دیگران برطرف نماید.

قرآن کریم،سوره طارق

بسم الله الرحمن الرحیم

-والسماء و الطارق   و ماادرئک ماالطارق   النجم الثاقب

-ان کل نفس لما علیها حافظ   فلینظر الانسان مم خلق    خلق من ماء دافق    یخرج من بین صلب و الترایب    انه علی رجعه لقادر   یوم تبلی اسرائر   فما له من قوة و لا ناصر

-والما ذات الرجع    و لارض ذات الصدع    انه لقول فصل    و ماهو بالهزل    انهم یکیدون کیدا     و اکید کیدا    فمهل الکافرین امهلهم رویدا

-قسم به آسمان وجود و قسم به آنکه از طریق و تو چه می دانی که طارق کیست؟آن ستاره درخشان نوظهور.

-به تحقیق هر نفسی که نگهبانی و حفاظت شود سپس انسان خلقت چنین انسانی را نظاره کند.خلقت از آب جهنده که از میان صلب پدر و سینه مادر ایجاد می شود.بدرستیکه او بر بازگرداندنش قادر است.روزی که اسرار باطنی آشکار شود و نه نیرو و نه یاری دهنده ای باشد.

-سوگند به آسمان،فروریزنده بارانهای پی در پی و سوگند به زمین دارای شکافها و رویاننده گیاهان.

به حقیقت اوست جداکننده حق از باطل و این هرگز سخن بیهوده نیست.آنان هرچه توانند حیله و مکر کنند و بر حیله و حقه تاکید ورزند پس تو ای رسول به کافران ِ پوشش دهنده حقایق مهلت ده تا هنگام کیفر آنها فرا رسد.

 

با جلوگیری از خارج شدن عالی ترین ماده حیات که عامل تولید مثل است هم در مردان و هم در زنان، و تغییر جهت یا چرخش آن به سوی نیروی مونث یا مذکر درون،پس از مدتی شخص در نواحی مرکزی بدن و شکم و مراکز جنسی احساس دردهای خاصی می کند که در وهله اول تصور می کند بیمار است.اما به مرور زمان دردهای شدید از سمت کمر به سمت بالا آغاز می شود که سبیه درد زایمان است.بله درد زایمان است.درد و فشار به تدریج از شکم و کمر به سمت قفسه سینه و سپس گردن و سر حرکت نموده و کم کم  از سر خارج می شود.سپس به تدریج آرامش فرا می رسد.

در افراد معمولی نیز به دلیل تهذیب نفس و تقوی ممکن است چنین موردی اتفاق بیفتد.ولیکن از آنجایی که فاقد بصیرت لازم هستند و در این مسایل سررشته ندارند و در هیچ کتاب و مکتب و مدرسه ای این گونه موارد را آموزش ندیده اند،به شدت کلافه می شوند و تصور می کنند که بیمار گشته اند و نمی دانند که چه مرحله خاصی را پشت سر گذاشته اند و یا چه مرحله در پیش رو دارند.

پس از مدتی چنین شخصی متوجه تغییرات و مسایل بخصوصی در زندگی خود می شود.احساس می کند حس ششم قوی پیدا کرده و بعضی مسایل را از پیش می داند،یا اگر راجع به چیزی اظهار نظر کند عینا به وقوع می پیوندد،یا اگر در مورد کسی احساس تنفر یا کینه داشته باشد برای آن کس اتفاق ناگواری می افتد.اما ادراک دقیقی از این وضعیت ندارد.

حقیقت امر چیست؟

چنانچه از اتلاف نیروهای عالی در بدن جلوگیری شود و جهت آن به سمت درون بازگردد،جنینی از جنس بسیار لطیف تر از ماده در لایه ها و بدنهای تو در تو خلق می گردد که پس از مدتی با درد و فشار از سمت سر از جسم خارج شده و به صورت نوزاد نورانی متولد می شود که بند ناف او به سر شخص وصل است و به دلیل همین ارتباط است که هرچه این نوزاد بزرگ تر و قوی تر گردد،قدرت ادراک و پیش آگاهی در شخص افزایش می یابد.این اقتدارِ اندیشه به اشکال مختلف در زندگی شخص رخ می نماید.

و این همان طارق است.همان ستاره درخشان است که در زندگی سالک طریق الی الله ظهور می کند.

برای سالک طریق مولا این اتفاق بارها و بارها قابل تکرار است و او قادر است در فواصل مختلف،نوزادهای نورانی بسیار داشته باشد.

این موجود نورانی از جنس ماده نیست بلکه به دلیل نوع و شیوه خلقت،کالبدی از جنس انرژیهای برتر با فرکانسهای قوی تر دارد و بدنی لطیف تر و نورانی تر از ماده و عناصر تشکیل دهنده بدن انسانهای معمولی را داراست.

بدین ترتیب چون نوع تغذیه و رشد چنین موجودی از طریق انرژیهای جهانی و کیهانی صورت می پذیرد و از انرژی زمین و انرژیهای طبیعی بی نیاز می باشد،از مراتب روحانی و الهی بالاتری برخوردار می گردد و گیرنده ادراک و آگاهی و دانشهای ماورای این جهان است در نتیجه بدلیل نوع خاص تولد و وابستگی از طریق بند ناف که همان نیروی فکر و ذهن است،سالک می تواند با همه آن اطلاعات و آگاهیهای برتر که قبلا برایش دست نیافتنی می نومد ارتباط برقرار نماید.

هرچه سالک وارسته تر و تقوا پیشه تر باشد نوزاد وی نورانی تر و دریافتها و آگاهی های او برتر خواهد بود.و هرچه از مسایل نفسانی و شهوت پرستی دوری گزیند،تعداد نیروهای نورانی او افزایش می یابد.دوری از نفسانیات نه به معنای آن است که از زن و همسر خود پرهیز نماید و از مسیر زناشویی به دور افتد،بلکه بالعکس با مقدس دانستن امر ازدواج و ادراک اینکه زناشویی امری عبادی است و انسان جوینده کمال همه اعمال خود را برای اطاعت از خداوند انجام می دهد،نباید تعادل در زندگی را از دست دهد.همچنین از ارتباط جنسی با دیگر زنان یا مردان باید به شدت پرهیز شود.

هشدار:جادوگران و ساحران،همواره در جستجوی کسانی هستند که به این مرحله رسیده باشند و اگر چنین فردی را شناسایی کنند،با هر حیله و سحر سعی در به دام انداختن و شکار او می کنند.زیرا با شکار و اسیر کردن وی به منبع عالی نیرویی دست می یابند که می توانند از نیروی درونی او جهت اهداف ساحرانه خود سوء استفاده  نمایند.بسیار انسانهای پرهیزگار بوده اند که در دام و فریب چنین حیله گرانی گرفتار شده اند.

در مسیر سلوک خود،به ساحرانی برخوردم که قادر بودند روح اشخاص را احضار نمایند و کالبد نورانی فعال آنها را به بند بکشنند.در چنین وضعیتی،شخص به صورت بیماری در می آید  که به هر دکتر و پزشکی مراجعه نماید،هیچکس درد و رنج او را تشخیص نمی دهد.و گاه بعنوان دیوانه و مجنون باید روزگار را به سر آورد.در کنال تاسف،این ساحران،در لباس دراویش و با برگزاری مراسم ذکر و ایجاد یک میدان مغناطیسی قوی به اینگونه امور مبادرت می ورزیدند.

یکی از راهای به دام انداختن افارد،وعده آموختن علوم سحری و دعوت از آنان جهت شرکت در مجلس ذکر بود.در بهترین حالت،شخص زاهد ِ ناآگاه را در جمعی می نشانند و با تارهای نورانی شبیه تار عنکبوت که از هر طرف بر او می گسترند وی را مورد تهاجم قرار داه و بدینوسیله از انرژی پاک درونی او تغذیه می کنند و مانند انگل او را می مکند و غارت می کنند.و اگر بدانند که شخصی دارای قدرت و کرامات است با هر وسیله و جادویی که بتوانند سعی به از بین بردن جسم فیزکی و اسیر کردن و به چنگ آوردن روح او در خواب و بیداری می کنند.اینان،یاران شیطانند و جز سیاهکاری و گمراهی و ضلالت کاری ندارند.اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

ارتباط با فرشتگان

فرشتگان،موجودات و نیروهایی هستند که در عوالم الهی سیر می نمایند و دستورات الهی را بدون چون و چرا به انجام می رسانند و به دلیل دوری از ماده و دارا بودن نورانیت و سرسپردگی ابدی به آستان الوهیت از همه امور نفسانی بری هستند.فرشتگان عهده دار وظایفی هستند و در اداره عوالم و مراتب مختلف هستی با خداوند همکاری می کنند.همین ویژگی است که سبب می گردد تا با انبیاء و رسولان الهی ارتباط برقرار کرده و اولیاء الله را یاری نمایند.

تنها کروبیان هستند که فقط و فقط و همواره تا ابد به ستایش و تسبیح خداوند مشغول هستند و هیچ ارتباطی با عوالم پایین ندارند.

 یکی از راههای ارتباط روحانی با فرشتگان،به غیر از وحی که فیض از طرف خداوند است،دارا بودن کالبد نورانی است.

جهان هستی به چهار قلمرو خاص تقسیم می شود که عبارتند از:ناسوت،ملکوت،جبروت و لاهوت.

ناسوت:همین قفسِ روح است که انسان در تاریکی و جهل در آن زندانی شده و روز و شب و طبایع و اخلاط و عناصر،روح او را محاصره نموده اند.

ملکوت:جهان ارواح پاکیزه و مطهر و طبقه فرشتگان از این سطح آغاز می گردد و جهان مُتّل است

در جبروت نیروهای الهی بدون هیچ قالب و شکل و بصورت خالص تر حضور دارند که ادراک ما برای شناخت آن کافی نیست.

و لاهوت جایگاه خداوند است که در هیچ وهمی نمی گنجد و قابل توصیف نیست.

یکی از مهمترین راههای ادراک و ارتباط با جهانهای اعلی و خارج شدن از ناسوت،ایجاد کالبد نورانی است.نوزاد نورانی ای که از تاج سر سالک متولد می شود،خود ساکن جهانی است که از ماده عنصری رها گشته و می تواند با موجودات دیگری همانند خود ارتباط برقرار نماید. در آن جهان نیز،اگر شخص از مرز قالبها و اشکال و فضا و زمان عبور کرده و لایه ای لطیف تر از کالبد نورانی خود ایجاد نماید،به جبروت الهی وارد می شود.کلمات در ملکوت نیز قابل مشاهده اند ولی در جبیروت نه شکلی هست و نه نامی و با ذات ها در ارتباط است و با کلماتی که ما می شنایم قابل توصیف نیست.

نامهای 99 گانه الهی در سه بعد مطرح شده اند که عبارتند از :ذات و صفات و افعال.

اسماء ذات مانند هو،سبوح،قدوس که به ذات باریتعالی اشاره دارند.

اسماء صفات مانند علیم،حکیم،بصیر که حالاتی برای خداوند توصیف می کنند که مختص به اوست.

اسماء افعال مانند رزاق و شافی که به فعل خداوند در مورد بنده و مخلوق او اشاره دارد.و الله نامی که مستجمع جمیع صفات خداوند است.

جن و موکل:ترس ما ثمره جهل است.نادانی سبب توهمات و سبهات و حدس و گمانهای نادرست می گردد.موجودات عالم در برابر عظمت آگاهی انسان هیچ اند.سایه های بی مقدارند.

در فصل ششم،اتر بعنوان دریایی از عناصر شکل نیافته و مادر عناصر مطرح شد.عناصر با نسیتهای مختلف با هم ترکیب شده و آگاهی بصورت الهی در ماده،همه موجودات را شکل داده است.در این میان موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره نداشته اند موجوداتی خلق شده اند که از عنصر آب و خاک بهره ای نداشته و بیشتر عنصر وجودی آنها از نوع آتش و باد است.این موجودات،دارای نوعی خاص از شعور و آگاهی هستند ولی مانند ما انسانها جسم فیزیکی و قالب خاکی ندارند اما قادرند در هر ظرف و قالبی حلول کنند و در نتیجه تغییر شکل دهند.

از این موجودات غیر ارگانیک در قرآن کریم در سوره جن نیز یاد شده است.لغت جن به معنای ناپیدا و پوشیده است و در قرآن از جنیانی که از جنس نار یا آتش هستند یاد شده است.جن نیز موجودی است که قالب خاکی و آبی ندارد و به نوبه خود،دارای آگاهی و علم و شعور است و مراحل کمال بر او نیز جاری می گردد.چنانکه پیامبر اکرم(ص)آنان را به اسلام و تشیع دعوتنمود و عده ای از آنان پذیرفته و مسلمان شدند ولی عده ای نافرمانی کرده و کافر گشتند.جنیانِ آتشی در طی مسیر حیات خود و با کسب اقتدار لازم،قادر خواهند بود فرکانس وجودی خود را به فرکانس باد نزدیک گردانند یعنی از حالت عنصر آتش به درجه قویتر خود، عنصر باد تغییر ماهیت دهند.در غیر اینصورت اگر به هریک از ادیان الهی پایبند و تسلیم باشند،به زندگی و حیات خود ادامه می دهند.در غیر این صورت به نیروهای مخرب و خطرناکی تبدیل می شوند که به دلیل ماهیت وجودی خود که از چشم مردمان عادی پنهان هستند می توانند در هر موجودی اعم از اشیاء و حیوانات و گیاهان و انسان حلول کرده و او را وادار به کارهای ناخواسته نمایند.این نیروها، سپاهیان و برادران شیطان اند خداوند آنان را وسیله و ابزار برای آزمون مومنان قرار داده است و تا روز قیامت به آنان مهلت داده است.

به جنیان از نوع باد زار می گویند شاید واژه های بابازار و مامازار را شنیده باشید فرقه هایی هستند که با این نیروها در ارتباط هستند و بطور مخفیانه آداب و مراسم خاص خود را اجرا می نمایند.

از آنجا که خود،شخصا با این فرقه از نزدیک آشنا شده ام،به سالکان طریق الی الله توصیه می کنم که از این فرقه ها دوری جویند و زندگی خود را در مخاطره نیاندازند.

سحر و جادو و احضار و تسخیر و تصرف در مسیر حق،امور باطل اند و جز گمراهی ثمری نخواهد داشت.

موکل و حامی:

موکل نیز مانند جن نیروی غیر ارگانیک،ناپیدا و نهانی است که دارای قدرت،آگاهی و شعور است با این تفاوت که سرکش و نافرمان نیست و برای کمک و یاری دادن و خدمتگذاری به انسانها نزدیک می شود.

موکل از هر جنس و نوع و عنصری که باشد به دلیل آنکه دارای فرکانسهایی قویتر و کالبدی لطیف تر از جسم انسان هستند از حوزه دید و شناخت علوم تجربی پنهان مانده است.موکل می تواند از جنس فرشتگان و یا جنیان باشد،ولیکن از هر نوع فرکانسی که موجودیت یافته باشد از آنجاییکه مخرب نیست،برای حمایت و یاری و یا نجات و الهام بخشیدن به انسانها نزدیک می شود.بارها تاکید شده که از اسیر کردن و اذیت و آزار دادن و سوء استفاده از چنین نیروهایی باید پرهیز نمود.با ایجاد حس دوستی و محبت با همه هستی و کائنات ارتباط و اتحاد برقرار نمایید.

عشق و نفرت

هنگامی که شخص عاشق می شود با دیدن معشوق حالتی احساس می کند که برای او کاملا تازه و هیجان انگیز است.چرا چنین بی تاب و بی قرار می گردد؟او در جهان مادی چهره ای را ملاقات کرده که بسیار شبیه آن چهره ایده آل درونی اوست.با دیدن این نماد ظاهری،انقلابی در عمق وجود او صورت می گیرد که خود نمی داند چیست.جمالی در آینه دل او رخ نمایانده که نمایانگر معشوق ازلی اوست.حتی در مبتذل ترین شکل خود که در بین مردمان عادی متداول است نیز همین قانون حاکم است.علایق و دلبستگیهای سطوح عادی در زندگی، انگیزه و عامل بسیار مهم و قوی برای حیات و زندگی است و موجب می گردد تا افسردگی و پوچی را از خود دور کنیم.و این برای انسانهایی است که در مسیر حیات،نوپا هستند و در بُعد کودکی و طفولیت به سر می برند.این کودکی و طفولیت به سن و سال افراد ربطی ندارد.انسان با رسیدن به یک نقطه عطف در زندگی و با به دست آوردن دیدگاهی تازه مانند این است که دوباره متولد می شود و در این هنگام تولد ثانوی رخ می دهد.تولد ثانوی،مرحله بلوغ فکری است.

غریبه ای به شهری ناشناس پا می گذارد و به طور اتفاقی از گورستان آن دیار عبور می کند.وقتی سنگ مزارها را می خواند در کمال تعجب می بیند که همه در سنین کودکی جان سپرده اند و فرد مسنی در میان آنان نیست.از پیری ساخورده که از آن مکان می گذشت می پرسد که چرا چنین است و مگر اتفاقی افتاده که در این دیار همه در سنین پایین مرده اند؟

پیر چنین پاسخ می دهد که خیر.در این دیار،هرکس از لحظه آگاه شدن به اسرار و رسیدن به آگاهی،تازه متولد می شود و سالهای تلف شده عمر در نادانی هیچ به حساب نمی آید.

آری،در مسیر آگاهی پنجاه سال و صد سال به حساب نمی آید.

چه بسا کسانی بارها و بارها آمده و رفته اند و از سطوح مادی و تاریک پا فراتر نگذاشته اند و به دلیل سنگینی و غلظت فرکانسهای افکارِ آلوده و عدم پالایش و بی توجهی به رعایت دستورات دینی در اعماق دوزخ اعمال و نیات پلید خود اسیر مانده باشند.

شخصی که دایما در پی بوالهوسی و توع طلبی های نفسانی خود از این شاخه به شاخه دیگر می پرد و با زنان معاشرت بیش از حد دارد،خود را اسیر نیروهای مونث کرده و خاصیت این نیروها،بلعیدن نیروی مذکر است.به همین علت یطان از دختران حوا بعنوان ابزار استفاده می کند تا عالی ترین وجه نفس انسان را در شهوات و بی بند و باری ها به بازی بگیرد تا در منجلاب مد و تجملات و لهو و لعب و ....گوهر وجود خود را از یاد ببرد.

بهترین حالت آن است که هر فرد،تنها با یک همسر آیین زنا شویی انجام دهد.در مسیر سلوک و اذکار اسماءالهی،هرچه فرکانس امواج و ارتعاشات روحی و روانی خود را بالاتر می برد،فرصتی ایجاد کند تا همسر و فرزندانش نیز با قرارگرفتن در چنین میدانهای پاک الهی کم کم ( و نه به یکباره )شستشو شده و تغذیه شوند.دوری گزیدن از همسر و بچه به هیچ وجه فعل و عمل سالک طریق الی الله نبوده و نیست.اگر نیت بر عبادات سنگین و سکوت و روزه های طویل المدت است باید همه نیازها و اسباب آرامش خاطر خانواده فراهم باشد تا اضطراب و دلهره و کینه و کدورت ایجاد نکند و نتایج عبادات به هدر نرود.

اگر از اعمال جنسی برای مدتی فاصله گرفته می شود باید برای همسر خود توضیح دهید که این کار صرفا برای نزدیک تر شدن به خداوند است و برای شارژ باتریهای درونی بسیار لازم می باشد.اگر همسر از درک و پذیرفتن این امر عاجز باشد و نخواهد همراهی کند،با ارضای نیازهای طبیعی او و کنترل نیرو در خود و پرهیز از خروج عامل تولید مثل،ایجاد نوزاد نورانی نیز امکان پذیر خواهد بود.

به هر حال افراط و تفریط در هر مورد مردود است.چه در مسیر دنیا و چه در طی مسیر معنوی باید اعتدال را رعایت نمود.

به طور کلی هنگامی اشخاص با هم تفاهم خواهند داشت که فرکانس ارتعاشات فکری و ذهنی و احساسی و عاطفی در هر دو طرف همسان باشد.به همین دلیل حرف یکدیگر را بهتر می فهمند و راحتتر با یکدیگر ارتباط برقرار می نمایند و موجب اذیت و آزار هم نمی شوند.عشق و علاقه و تفاهم و درک متقابل و همزبانی به همین هماهنگی و هارمونی و تناسب صحیح بستگی دارد.صداقت و فداکاری و ایثار در این وضعیت معنا پیدا می کند زیرا هر دو طرف یک واحد هستند و در هم محو شده،یک روح در دو بدن می شوند.اما وقتی به دلایل مختلف، فاصله ایجاد شود و در اثر مطالعه و آموزش ، یا اختلاف نوع فعالیتهای جسمانی یا معاشرت با دیگر افراد و به هر دلیل دیگری زوج از هم متفرق شده و زمان را برای هم فاز شدن از دست بدهند،در اثر سهل انگاری و بی توجهی و عدم توانایی لازم جهت حل این معضل،ارتعاشات فکری و بدنی متفاوتی از خود بروز داده و این می تواند تا حدی ادامه یابد که کاملا در تضاد با یکدیگر قرار گیرند و چنان از درک هم ناتوان گردند که نفرت و انزجار پدید آید.بدین ترتیب است که اختلاف بین اولیاء و فرزندان، زن و شوهر یا دو دوست بروز می کند و هیچیک قادر به برطرف کردن مشکلات نیستند.

مرگ و انتقال

به هر طریق روزی خواهد آمد که مهمان باید از این منزل برود.هاله شخص شکاف برمی دارد و همه نور و آگاهی او از قالب جسم به بیرون انبساط می یابد.ابتدا شعور و ذهن آگاه، به خاطر باور نکردن مرگ،تا مدتی متمرکز می ماند اما به تدریج راهی فضاهایی با فرکانس مشابه فرکانسهای وجودی خود می شود.بدیهی است که هرچه در طی دوران زندگی با شیوه های عالی تر ِ نور و انرژی سر و کار داشته باشد،این فرکانسها در روح او ثبت شده اند و در این هنگام که جسم رها شده است همه شعور و دانایی از سطح مادیات روان می شود.وقتی جان از بند تن آزاد گردد،با توجه به عادات و اعتقادات خود در همه شئونات زندگی،با نیروها و ارواح و جانهایی ملاقات می کند که هم رده و همردیف او هستند.

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.

پس آن روز هرکس به اندازه ذره ای کار نیک کرده نتیجه آن را خواهد دید و کسی که به قدر ذره ای کار زشت مرتکب شده به کیفرش خواهد رسید.

سالک همواره خود را برای چنین لحظه ای آماده نگه می دارد تا در این تغییر و تحول و انتقال، فراموشی برایش رخ ندهد و با ادراک کامل و شعور کافی به دیار دیگر رهسپار شود.بی شک مرگ پایان نیست بلکه انتقال آگاهی به جهانهای عالی تر است برای مومن.و انتقال به وادیهای تاریک تر و جهانهای دارای فرکانس پایین تر برای کافران و مشرکان است.

آنجا که کافران و دشمنان خدا با حیوانات محشور می گردند و شاید خود نیز در قالب حیوانات متولد شوند و برای آنان حسرت و ندامت فراوان است.

احضار روح و فاتحه برای درگذشتگان

بسیاری از افراد به این حقیقت واقف نیستند که فردی از این جهان به جهان دیگر منتقل شود می توان برای او و برای آرامش روح او کاری انجام داد.وقتی در مراسم ختم و یادبود و چهلم متوفی دور هم جمع شوند و قرآن تلاوت شود و نماز خوانده شود،میدان عظیمی از انرژی های عالی فراهم می شود و با خواندن فاتحه،گل واژه های نور و رحمت برای روح سرگردان و منتظر نثار می گردد.همه این امواج و ارتعاشات عالی سبب روشنایی راه و افزایش سطح آگاهی و تولید فرکانسهای قویتر برای فرد متوفی شده و زاد و توشه جهان آخرت می شود.همواره برای رفتکان خود آمرزش طلب کنید و با قرایت آیات و سوره های قرآن کریم،نور و رحمت الهی برای آرامش و نورانیت روح آنان اهدا نمایید.

چنانچه با خواندن سلام و صلوات بر روح پیامبر اکرم(ص)،فرشتگان نیز بر شما سلام و درود می فرستند.

وقتی شخصی از این جهان فانی رفت با توجه به اعمال و عملکردهای او در طی فرصت زندگی،در یکی از لایه های مختلف هستی برای ادامه مسیر کمال سکنی می گزیند.بر وقایع روی سطح زمین آگاه است و افراد خانواده و دویتان و آشنایان خود را می بیند و هرچه خیرات و نذر و نیاز به نیت آمرزش او انجام گیرد،به صورت نور و رحمت دریافت می کند.اگرکسی بخواهد روحی را احضار نماید واضح است که قبل از انجام هر عملی،روح از این احضار آگاهی دارد و چه بسا در اطراف و اکناف محل احضار حضور داشته باشد.اما برای ارتباط روح با افراد روی سطح زمین،احتیاج به یک ظرف یا لباس یا تن پوش است زیرا روح که در حالت عادی به شکل امواج نوسانگر متمرکز است وسیله و ابزاری برای صحبت  و ایجاد صوت و نشان دادن اندام خود ندارد.در این حالت یا از بدن اشخاص خاصی به نام واسطه یا مدیوم استفاده می کنند و یا از دود و بخورات،تا با حلول روح در درون بخار و دود (و یا حلول در میدوم یا واسطه )،لباس ابر مانند برای او آماده کرده باشند.

لازم به ذکر است که برای احضار ارواح،نیاز به یک میدان مغناطیسی قوی هست تا بتوان فرکانسهای خاصی ایجاد نمود تا مانند آهن ربا روح را دعوت یا وادار به حضور نمایند.همچنین شخصی که در ارتباط مستقیم با روح قرار می گیرد باید از اقتدار باطنی برخوردار باشد تا دچار مشکل نشود.در هر حال چنین مواردی به هیچ وجه مورد تایید نیست زیرا اولا میدان مغناطیسی لازم برای این امور،از وجود و درون افراد تامین می گردد و در نتیجه شاید تامین انریی لازم در بدن احضارکنندگان برای بار اول و دوم مشکلی پیش نیاورد اما به مرور زمان جبران ناپذیر خواهد بود.گاه به دلیل ارتباطات و وابستگی های عاطفی و احساسی،شخص مدیوم نادانسته از نیروی درونی مادر و یا دیگر بستگان خود مایه می گذارد و برای این افرادبیماری و مشکلات عطیم ایجاد می نمایند.

همچنین احضار ارواحی که خود روزی مردمان عادی ای در جهان بوده اند و در طی زندگانی خود چندان روش صحیحی نداشته اند و آگاهی آنان نیز از حوادث،محدود و ناچیز است چه حاصلی دارد؟جز اینکه آنان به دلیل حضور در لایه مادی دچار فشار و ناراحتی شده در عذاب قرار می گیرند.

 



برگرفته شده از newlovelyvoice.blog.ir


در آخر قضاوت با خودتان قرآن مبین است و با آیات دیگر میتوان در بطون آن تدبیر کرد نص صریح آیات این سوره کاملا مشخص است و نظرات علمای مختلف را در کنار نظرات سایر سخنوران دیدید  صراحت قاطع و بدون هیچگونه پرده ی قرآن در بیان رابطه بین آب جهنده و ستاره ای کوبنده شب که از سینه زن و کمر مرد است و بحث درک و عالم درک و معنی و بحث حفاظت توسط موکل و یا فرشته مراقب و بحث ایمان و کفر به صراحت کامل در آیات آمده خیلی صریح تر از هرچیزی اما چرا مثلا در سایتهای خاص مثل ویکی پدیا و یا علمی گرایی های خاص اصلا وارد یک دنیای دیگر می شویم که اساسا اصل هدایت گری قرآن را نه تنها به حاشیه بلکه نقض می کنند قضاوت با خودتان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۰
دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ب.ظ

دلایل میل به الحادی گرایی و ایسم

شاید در طرح کلی بگویید این نگرش اشتباه است اما واقعیت این است که روح کومونیسم و لیبرالیسم عملا یکی است و فراماسونری اساسا یک مدل پیشرفته تر و نسخه ای اصلاح شده تر و بروز تر است اما هنوز از الکوی قدیمی سازمانی استفاده می کند با یک نگاه ساده حتی در شیطان پرستانه ترین حالتهای آنها شیطان در واقعیت اصلا شیطان نیست یعنی آن شیطانی که حقیقت دین از آن سخن می گوید نیست این در مورد پیامبران نیز صادق است در ضمن در هر دو تفکر مادی گرایی وجود دارد اما در نسخه مدرن یعنی این فراماسونرها دقیقا حتی یادگیری علوم غریبه فقط به هدف سحر و جادو و دقیقا با انکار متافیزیم صورت می گیرد و اصل ماجرا هم نیست و فقط به خاطر گول زدن و جذب افراد است روح معنویت نیز معنویت بدون دین است یا همان عرفان بدون دین البته تعهد به ادیان در لژها وجود دارد اما دروغ محض است دقیقا مثل قرآن سر نیزه کردن است در حکومت استالینی شاید حزب آشکار بود اما الان مخفی شده و هنوز هم خروج از حیطه قدرت آن برای افراد هزینه بردار است حتی اگر عضو رسمی یا مستقیم هم نباشند چه هزینه اجتماعی و شکستن غرور مثل آنچه در قرآن ذکر شده که به خاطر غرور برنمی گردند و هزینه ها چه جانی و مالی .این مدل با مدلهای پدر خواندگی شباهت دارد مثل شهید ادواردو آنیلی و معاویه ابن یزید یا کشته شدن آبراهام لینکلن توسط قدرت های داخلی،تاریخ نشان داده که اصلا برای قدرت استکبار انسانیت در برابر سرمایه مفهومی ندارد و از رده بالاترین تا کوچکترین فرد در اجتماع از خطر در امان نیستند از جاسوسی تامعتاد کردن و قتل و شکنجه می توان نام برد که ابزار شیطانی استکبار اند و جوانان غربی نه فقط به خاطر ناآگاهی بلکه بخش اعظم و تاثیرگذاری از آنها به دلیل نوعی تقیه سکوت کرده اند که آنهم الگوی دینی خود را دارد مثل بهلول ،در غربی که ترور جزو ساختارهای ابتدایی بوجود آمدنش است مثل شروع آمریکا در قاره آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه باورکردنی نیست که مثلا ویکی لیکس افشاگر باشد بلکه اهداف دیگری دارند یکی از این اهداف از ساختن این شبکه ها یا گروههای به ظاهر مخالف شناسایی و اعمال کنترل و زور بر مخالفین و شناسایی آنهاست مسایل قبح شکنی و ورود به جاسوسی آشکار و شکست تابوها از جمله دیگر دلایل است.با علم به این موضوع و بحث اینکه قدرت این محافل با نفوذ در شبکه ها و ساختارهای قدرت و تصمیم گیری اعم از نظامی مثل شاخه های حزب توده و غیر نظامی صورت می گیرد مثل امروز در سینمای هالیوود به طور خاص،می توان کتاب  دلایل میل افراد به الحادی گری و رشد و شیوع کومونیسم در بین افراد جامعه و جوانان شهید مطهری را مطالعه کرد و این کتاب امروزه نیز کاربرد دارد علل الخصوص که مدلهای شستشوی فکری امروزه در اروپا شکل بدتری گرفته و داعش همان جوانهای تشنه ی شستوی مغزی شده اند در مورد بازیگران و در مورد دانشمندان علوم مختلف که در اختیار نظام سلطه غرب اند هم این بحث وجود دارد و اساسا بصیرت و هوشیاری می طلبد و شجاعت و کمک به روشنگری و کمک 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۲:۱۸
چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۰ ب.ظ

نفوذ از دیدگاه رهبری



 صبح امروز جمعی از فرماندهان بسیج با مقام معظم رهبری دیدار کردند که در ادامه می توانید مهمترین محورهای سخنان رهبر انقلاب را بخوانید:


■ مظهر استکبار آمریکاست؛ امروز تزویر سیاسی و دیپلماسی وجود دارد/ با چهره خندان و آغوش باز ظاهر می‌شوند اما خنجر در قلب طرف مقابل فرو می‌کنند


■ دشمن بدنبال نفوذ است؛ نفوذ موردی و فردی این است که فردی را برای جاسوسی یا تأثیرگذاری بر تصمیم یک مدیر یا مسئول بفرستند


■ نفوذ جریانی یعنی شبکه‌سازی در داخل ملت که از نفوذ موردی خطرناکتر است/ پول و جاذبه‌های جنسی دو ابزار مهم این نوع نفوذ است


■ اما اینکه بگویند افرادی می خواهند از نفوذ استفاده جناحی بکنند از اهمیت بحث نفوذ دشمن کم نمی کند


■ از اصل واقعیت نفوذ غفلت نشود، دشمن دارد طراحی می کند


■ نفوذ جریانی یعنی شبکه سازی در داخل ملت به وسیله پول و جاذبه های جنسی با هدف تغیر باورها، آرمان ها، نگاه ها و سبک زندگی


■ آماج نفوذ جریانی، نخبگان، افراد موثر، تصمیم سازان و تصمیم گیران هستند


■ نفوذ موردی و فردی این است که فردی را برای جاسوسی یا تأثیرگذاری بر تصمیم یک مدیر یا مسئول بفرستند


■ نفوذ جریانی یعنی شبکه سازی در داخل ملت که از نفوذ موردی خطرناک‌تر است


■ اگر نفوذ نسبت به کسانی انجام گیرد که درسرنوشت، سیاست و آینده کشور تأثیر دارند آرمان‌ها، ارزش‌ها، خواست‌ها و باورها تغییر خواهد کرد


■ اینکه کسی بگوید فلان فرد دارد از نفوذ استفاده جناحی می‌کند مسئله نفوذ را از اهمیت نمی‌اندازد. البته نباید کسی استفاده جناحی کند


■ مکمل نفوذ کارهای حاشیه‌ای و تخطئه کسانی است که بر اصالت‌ها، ارزش‌ها و نگاه درست پای می‌فشارند


■ کسانی که بسیج را به افراطی‌گری متهم می‌کنند، پروژه نفوذ را تکمیل می‌کنند بسیج خاکریز مستحکم است نباید آن را سست کرد


■ کسانی که جایگاهی برای حرف زدن دارند اصالت‌ها وبنیان‌های اساسی کشور را تضعیف و بیّنات انقلاب ومحکمات امام را انکار نکنند


■برخی دائمأ ملت را تحقیر و مفصلأ رفتارهای فلان کشور و مردمش را تعریف و بزک می‌کنند، این تعریف‌ها اغلب خلاف واقع و مانند دروغ‌های فیلم‌های هالیوودی است





پاورقی تحلیلی :با توجه به سایر بحثهای امام خامنه ای و اینکه تا پنجاه سال آینده زبان فارسی باید زبان علم شود و در طی کمتر از بیست سال آینده رژیم صهیونیستی نابود خواهد شد.دشمن از نفوذ ما می ترسد از نفوذ فرهنگی ما بیم دارد.درست است که ما باید مراقب نفوذ و نفوذی ها و جریان نفوذ باشیم اما این را هم بدانیم که آنها خیلی بیشتر می ترسند دشمن از فرهنگ ما و همچنین گسترش این فرهنگ انقلاب اسلامی ما می ترسد چون پشتوانه ای ندارند.پشتوانه حکومت اسلامی حقیقتا خداست و میزانش هم مردم است وسیله اش هم مردم است آنها حکومت جور و ظلم و حکومت یک درصد بر نود و نه درصد اند.به همین خاطر اسلام هراسی ایران هراسی و شیعه هراسی را می سازند.




یک بریده از واقعیت

💢فرمانده کل قوادر دانشگاه امام حسین علیه السلام:


🔹جوانان عزیز! آینده برای شماست؛ شمایید که باید این تاریخ را با عزتش نگه دارید.

🔹خرمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، در میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است؛ البته ویرانی‌های جنگ نظامی را ندارد، بالعکس آبادانی به دنبال دارد اما سختی‌اش بیشتر است.




💢فرمانده کل قوا در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین (ع): 


🔹مهمترین وظیفه مراکز دانشگاهی و حوزوی، عناصر و جوانان مومن و انقلابی و همچنین سازمان #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اقدام سنجیده و هوشمندانه برای تبیین و روشنگری ژرفا و عمق شعارهای #انقلاب و پرهیز از اقدامات سطحی، #کادرسازی برای آینده و تدوین علمی تجربه‌های متراکم و شگفت انگیز انقلاب در طول 38 سال گذشته است.






۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۴:۵۰
شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۵۹ ق.ظ

خلاصه اولیه مباحث وحدت و کثرت

وحدت و کثرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۰۰:۵۹
جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ق.ظ

اصالت

در قانون اصالت ها فرد اصل نیست اجتماع هم اصل نیست شاید علی الظاهر درست باشد بگوییم اسلام اصالت را هم به فرد می دهد هم به جامعه اما از یک جهت درست نیست اصالت برای خداست امانت باید لحاظ شود و براساس فطرت و غریزه باید باشد اصالت متعلق به خانواده است شاید بگویید خانواده همان جامعه کوچک است اما اگر به خانواده اصالت بدهیم هم می توانیم به فرد و هم به جامعه اصالت دهیم اما اگر به فرد و جامعه اصالت بدهیم امکان عدم اصالت بخشی به خانواده وجود دارد در ضمن این اصالت ها مجازی و امکان پذیر است اما اصالت واجب اصالت خود خداست و تعریف انسانیت و انسان به عنوان بنده خدا و خلیفه الله در جهان بدون هیچ نوع بردگی و در آزادی و آزادگی حقیقی علل الخصوص آزادی ازدبند شیطان و نفس اماره 


چند نکته دنباله دار

ببینید گفتیم خانواده اصل است اما امانت و ایمان قبل از آن اصالت دارد مثل کنعان پسر نوح و یا همسر لوط که از قومش طرفداری می کرد حالا کمی جلوتر می رویم و اصالت را از امانت هم می گیریم و به امانت دهنده می دهیم مثل قضیه حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل یعنی خدا امری را دستور می دهد باید اجرا شود و هیچ عذری و بهانه و استدلال هم نداریم اینجا اصالت خود خدا مطرح می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۱۱:۵۲
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۱۸ ب.ظ

ربا و برده داری

به دلیل اهمیت موضوع به طور جدا مطرح می شود اینکه ربا جنگ با خدا و پیغمبر است در مثال ربا اگر شما یک برنج از یک نوع را با برنج دیگری حتی از نوع دیگر اما غیر هم وزن مبادله کنید ربا است در شراکت شرط اصلی مشارکت در سود و زیان و عدم اصل گرایی خود پول(ثروت غیر هدف مثل سکه)است در اسلام مال قراردادی نداریم مصداق حقیقی روح رباخوار نیز در قرآن جن زده است اما مورد ما بحث برده داری است برخلاف حرفها اصل برده داری براساس جنگها شکل نمی گرفت بلکه بیشترین بخش آن دقیقا مربوط به ربا و به بردگی گرفتن خانواده ی فرد ربا گیرنده بوده که نمی توانسته پول را بپردازد و ربا دهنده برده داری می کرده بقیه اش را خودتان بفهمید و مراقب خودتان باشید اولویت خودتان است و مراقب باشید مثل اصحاب سبت عمل نکنید که واقعیت ماجرا عوض نمی شود ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم و ان شا الله با این خود سازی بتوانیم جامعه ای الهی بسازیم و اهداف نظام اسلامی را برای ظهور حضرتش به سرانجام برسانیم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۸
سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۵۰ ب.ظ

من طلبکارم

آقا یک سوال اساسی اینکه تمام فنتزی نوشتن هاشون مثل هری پاتر ها و تخیلی هایی مثل بتمن و ...از پیامبران و امامان بوده حتی ارسطو هم در فلسفه با روایتی پیامبر بوده حتی در فراماسونری با وجود نگاه کاملا غیرتوحیدی و دید عدم پیامبردیدن سلیمان باز هم مجبورند از نام سلیمان استفاده کنند یا در شیمی-در اصل کیمیا و با ماهیت خودش- رازی یا در پزشکی ابن سینا یا در نجوم نام خواجه نصیر یا در ریاضی الگوریتم و خورازمی یا در موسیقی نام فارابی .تمام رشد و پیشرفتشان از چه از پولی و سرمایه و چه از نظر علمی را مدیون برده داری چه به شیوه سنتی و چه مدرن اند تمام دانشمندانشان هم در رده های بالا نوابغ کشورهای دیگرند که از ملیت و مذهب خالیشان می کنند سپس جایگاه می دهند یعنی هم علم دزدی هم عالم دزدی تاریخچه جنگ جهانی و موارد اصلی فناوری مثل وی دو انیگما هانیبو بل ربات جنگی ماشین بدون روغن موتور جت بی سیم و زیردریایی پروتزهای نوین  و ....نیز مشخص است منظور اینکه حتی در فناوری های اروپایی هم کومونیسم و سرمایه داری یهودی همجنس باز تکامل گرای دارای خدای خودساخته ی ضعیف و مخالف دید علمی به دین به زندگی چسبیده ی پول جمع کن ربا خوار صاحب شرکتهای مشروب فروشی و سلاح در اروپا و آمریکا که با دروغ هلوکاست می خواهند دنیا را بگیرندعاملش نبود.حتی در بحث انقلاب هم نیروها و اصول انقلاب کبیر خودشان که حداقل گذار از فیودالیسم به سرمایه داری-حداقل در ظاهر-بود امروزه با آن اصول وجود ندارد و به اعتقاد خودشان در سه مرحله سرکوب شد تا به مدل امروزی شان برسد.خب خودشان-لیبرالهای سرمایه دار یهودی  یا با فکر یهودی و آتییست- با اینهمه به اصطلاح فرهنگ دقیقا چه کار می کنند نکته پاورقی اینکه در هردو کشور فرانسه و آلمان قوانین نورنبرگ بدون اصل قوانین شرعی ازدواج و عدم احترام به اعتقادات ادیان الهی و اصل عدم تمایز بین خود یهودیان نگارش شد و این از ایرادات آن بود.البته به طرز اشتباه تری رژیم صهیونیستی با ریختن قوانین شناخت یهودی و قضیه ایگرگ هارونی خودشان نماد تبعیض اند.این جدا از بحث نامشروع بودن حکومتشان است.در ضمن تاریخ حمام سرویس بهداشتی و مسواک را هم یادآوری کنیم.البته این هم عدالت خواهی و ثروت فراوان را هم نمی دانیم با صنعت پورنو و مواد مخدر افغانستان و فروش سلاح به اینهمه جنگجو در جنگهای داخلی آفریقا و حتی فروش سلاح بین خودشان و مردم آمریکا به دست می آید در ضمن همین علم و دشمنی هایی هم که دارند با علم کامل نیست مثلا در قرآن اقوامی آمده که با جبرییل دشمن بودند یعنی هم فرشتگان را نه تنها می شناختند و می دیدند بلکه با بزرگ ترینشان یعنی خود جبرییل دشمنی می کردند و خود را در حد بزرگترین می دیدند اما ما امروزه حتی از بحث علم تعبیر خواب و حتی اثبات وجود جن که وجود مادی دارد عاجزیم و حتی پیامدهای جاری را نادیده می گیریم پس خیلی هم پیشرفته نیستیم البته نکته جالب اینجاست که در زمان ظهور فقط دو باب از بیست و هفت باب علم باز شده البته در زمان ظهور که نمی دانم شاید فردا باشد شاید هزار سال دیگر پس طلب کار واقعی منم که از علم محروم شده ام و اگر حضرت می آمد این مشکلات حل می شد جالب اینجاست همان غربی های علم دوست اگر در کشوری عالمی باشد ترورش می کنند این مورد نه فقط در مورد ایرانیان و دانشمندانش از مطهری بگیر تا احمدی روشن صورت گرفته بلکه در دیگر کشورها مثل عراق علل الخصوص بعد از اشغال نیز شاهد آن بوده ایم حالا طلبکار واقعی ما باید باشیم یا آنها 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۰
سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۱۴ ب.ظ

بتمن

به نام خدا

در این مقاله سعی در واکاوی شخصیت خاص بتمن می کنیم 

از لحاظ تاریخچه بتمن در بازی ماقبل مارول و دی سی به نوعی مقابل شخصیت استارک در آیرنمن قرار دارد و مثل او آدمی پولدار است و از فناوری و تکنولوژی و لباس خاص استفاده می کند در نقش تکمیلی داستان کاپیتان دوست استارک و سوپر من در داستانهای بتمن قرار دارد اما از لحاظ عملیاتی کاپیتان از سوپرمن و بتمن به طوری از مرد آهنی برتر است بتمن شخصیت حقیقت جو دارد و وام دار کسی نیست حتی پلیس و برای دفاع از عدالت به دلایل شخصی از هیچ کاری کوتاهی نمی کند برای شکل گیری این شخصیت از یک پرنده ی پستاندار خاص یعنی خفاش که در ادبیات غرب معنای نسبتا متفاوتی با همین موجود در ادبیات شرقی و اسلامی دارد الهام گرفته شده حتی برای همسر و معشوقه بتمن از طرحهایی مثل مدل گربه برای زن نیز اقتباس شد اما رویکرد اصلی در خفاش و تجزیه تحلیل عملیاتی برای شخصیت سازی انسانی برای یک هیرودیا قهرمان است شاید داستان از اصل دینی اقتباس و پیروی نکرده اما با دست گذاشتن روی این موجود خواه ناخواه خود را وارد مسایلی خاص کرده نگاه ما نگاه اصلی به خالق این پرنده یعنی شخص مسیح است که اتفاقا رفتارهای خاص خفاش گواه رویکرد -و نه شخصیت-خالقش است بدین معنی که در اقتباس شخصیت بتمن از خفاش مسایلی مثل مخفی کاری و حرکت در شب علاقه شدید به علم نداشتن دوست و تعهد برادری و نداشتن همسر  از جمله اینها هستند که همگی با توجه به زمان خاص حضرت عیسی (ع) در مورد ایشان رخ داده است اما ماموریت این شخصیت بزرگوار کامل نشد و ایشان در معراج به سر می برند تا ظهور.دقت کنید زمان پیامبر طوری نبود که بتوانند ازدواج کنند نه اینکه نخواهند ازدواج کننددقت کنید حواریون به عنوان جانشین و برادر دینی به عنوان خلیفه نیستند اما در مورد حضرت موسی(ع)هارون حکم برادر و خلیفه را دارد و در اصل امور هدایت دخالت دارد و خود پیامبر نیز به شمار می رود البته تبلیغی حضرت موسی ازدواج نیز کردند اما حضرت عیسی به دلیل سفر زیاد از ترس جان خویش فرصت ازدواج نیافتند نه اینکه نخواهند اما در مورد بتمن اینچنین نیست و در داستانها روایتهای خیلی متفاوتی از این شخصیت داریم و البته با توجه به سبک تحمیلی غربی در رسانه های غربی ندل پارتنری نیز داده شده است رفتارهای بتمن از خفاش تقلید شده و همچنین توانایی هایش مثل پرواز گوشهای خاص و بدن قوی و هوش استراتژیک در حل مسایل برخلاف استارک دوست دایمی ندارد و دوست دایمی سوپر من نیست و در برخی کمیک ها با وی می جنگد و در برخی دوستش است مخفی کاری اش هم از همه ی هیروها بیشتر است چون این مخفی کاری در عین داشتن جای ثابت است و نه مدل یک جاسوس و مثل مرد عنکبوتی هم جداییدبین دنیای واقعی و دنیای قهرمانی خویش را ندارد یعنی در تضاد موفقیت و شکست نیست در تضاد شهرت و عدم شهرت است بتمن کلا تنهایی کار می کند و علاقه ای هم به شهرت ندارد گفتیم این شخصیت به دلایل نام برده الگوی صحیحی نیست بلکه برای استفاده حتما در موارد مختلف باید اصلاح شود البته این به معنی دست بردن کامل در شخصیتش نیست بلکه اتفاق همین شخصیت توانایی های خاضی را ایجاد می کند به نوعی این مدل رفتاری غرب هم هست آمار ها را دقیق نمی دانم اما از نظر الگوی رفتاری و محبوبیت عمل از نظر فکری این مدل اصلی غرب است اما با الگوی عملی جوانانشان تفاوت دارد اما این مورد هم مانند هری پاتر در اصلش مشکلی نیست و به نوعی ناخواسته دست روی دم شیرگذاشته اند فراموش نشود خفاش معجزه(اصلش نشانه است نه معجزه)زنده و باقی مانده از عصر خودش است و این مورد قابل تبدیل به شخصیت دلخواه می باشد و اگر از این دید نگاه کرد می توان جواب قانع کننده ای برای جوانان غرب باشد یعنی اگر حق جو باشند جواب را می یابند و الگوی صحیح اصلی را می یابند و حتی اگر غیر مذهبی نگاه کنیم بازهم بتمن واقعی با الگوی اولیه و با تکمیل و تخیل گرایی و همراه با فانتزی گرایی با این الگوی مدل سازی شده رسانه ای تفاوت خواهد داشت و قابلیت رشد بیشتری خواهد داشت مثلا در رسانه هیچ وقت علوم شامل علوم خاص مثل علوم غریبه نشده یا مورد شفا دادن یا زنده کردن موجودات اینها همه قابل دستیابی با این شخصیت است اتفاقا روح علمی گرا و تکنولوژی خواه بتمن بیشتر به این موارد نیز علاوه بر سایر متدها جریان خواهد داشت مثلا ساخت ابزارهای دفاعی ترکیبی از علوم و فنون مختلف اتفاق شخصیت خود بتمن یک شخصیت کاملا الهام گیر است و به همین دلیل اولین الگوی الهامی خفاش است و به عنوان پایه قرار گرفته است در ضمن موارد داشتن یا نداشتن همسر و برادر همراه صرفا به عنوان یک نقطه ضعف مطرح نیست و حتی به عنوان نقطه قوت با توجه به خط داستان مطرح می شود و یک ویژگی است اما باید بتمن طوری باشد که بتواند این موارد را هم کسب کند و مثلا با حذف خدا و یا عدم رویکرد حقیقی به علوم طوری شود که بگوییم اینهم طرفدار همجنس بازی است دقیقا در هری پاتر این خط مشی رقم خورده است بلکه حتی در مورد تکامل شخصیت و حتی فانتزی سازی حقیقت جویی و اینگونه بهتر است مدل بتمن حتی از سبک هری پاتر نیز پایه ای تر محسوب می شود و در دنیای کمیک  و ساختن آمریکای مدرن امروزی جایگاه ویژه ای دارد اگر هم برایتان مهم است این مورد هم ضروری است که حضرت آقا از بین تمام قهرمانهای داستانهای غربی در مورد بتمن و عدم امکان الگو بودن این قهرمان غربی برای جوانان ما نظر داده اند این مقاله سعی در واکاوی این موضوع داشت تا پیامد الگوبرداری غرب زده وارانه را بررسی و منابع آنها و طرز تفکرشان به مسایل سنجیده و هدف آنها مشخص شود نکته اینجاست که ما به هیچ عنوان با دشمن بی سواد روبرو نیستیم و حتی آگاهی آنها به خیلی از مسایل ما و جهت دادنهایشان به فکر و ذهن نویسندگانشان و طراحانشان و اتاقهای فکریشان توسط شیطان قابل توجه است 

چند نکته دیگر

نوع پوشش بتمن به طور خاص برگرفته از خفاش نیست بلکه به نوعی از شوالیه های قرون وسطی الهام گرفته شده و داستانهای آن مشخص است بخش دوم همپاهای بتمن است یکی سوپر من که به عنوان رقیب گاه در کنار و گاه در مقابل بتمن قرارگرفته اما به دلایلی مثل عدم داشتن منشا آدمی در زمین نمی تواند الگو شود جوکر هم به عنوان دشمن همیشگی در اصل خیلی در توان الگو شدن و در اصل مهم شدن نیست و در حقیقت اصل بتمن خود را بروز می دهد و با وجود فضایی بودن سوپر من بتمن با الگوهای اصلی ایمانی تطابق دارد بازهم تاکیید می کنیم این مقابرت ها آنهم به دلیل الگو قرار گرفتن یک معجزه یعنی خفاش رخ داده و اینجا به دلایل عدم اشاره به ایمان و ولایت الهی ابعاد کاربرد در ولایت طاغوت است و ما خلا نداریم البته با دادن آگاهی منشا و مشخص کردن حقایق و امکان رشد و پیشرفت حقیقی و سرعت دادن به آن و وصل به منبع الهی و ایمانی اشخاص اتفاقا آنها مستعد تر برای ایمان اند 



ما تا الان در باره بتمن و این شخصیت کردیم و بحث خفاش را مطرح کردیم.درست است که خفاش خاص ترین معجزه و دارای امکان نابود کردن کردن تمام اصول خاص داستانهای بنی اسراییل است چرا که معجزه آخرین پیامبر از نسل بنی اسراییل است و تمام داستانهای پیامبران قبلی در این قوم با مدل حضرت عیسی و آیات وی و نوع نگرش کاملا ایمان گونه به علوم غریبه به نوعی مهر پایان بر بازی های این قوم است نکته هم اینکه بعد از ظهور حضرت عیسی شیاطین فقط دیگر می توانستند تا آسمان چهارم پیش بروند نه همه ی آن و بعد از ظهور حضرت خاتم (ص) تمام دسترسی شان قطع شد.به نوعی داستان این حضرت در تمامی داستانهای پیامبران قبلی جایگاه خاصی دارد از لحاظ دسترسی به اسم اعظم نیز جایگاهشان معلوم است نکته اینکه در زمان ایشان خواستن معجزه ی غذای آسمانی اصلا اصل نیست و اصل ایمان سلامت و امنیت است اما در مورد رفتار خداوند در قبل با این قوم این ویژگی نیست و قضیه من و سلوی را داریم این پیامبر در حقیقت پس از ترد جایگاه بنی اسراییل آمده در رویکرد پیامبران پیشین ما هیچ اشتباهی نمی بینیم ولی نقاط خاصی وجود دارد مثلا در مورد حضرت یوسف و بانو زلیخا و ازدواج این  بعد از مرگ عزیز قبلی مصر و جوان شدن زلیخا و بحث خاص اسم اعظم در این نقطه یا بحث رقابت آصف بن برخیا با عفریت در تسخیر سلیمان و در ادامه مورد خاص رواج جادو و اختلاف افکنی بین زن و شوهر و در عین حال عدم نابودی تخت سلیمان یا بحث شهادت جادوگران ایمان آورده که خورده شدن چوبهای آنها مثل داستان رسوایی زنان در مقابل فرعون و داستان یوسف است و مطلب مهمتر اینکه شهید زنده است و یکی از آیات حضرت عیسی زنده کردن مردگان است و همه ی این روندها خاص است دقیقا در زمان حضرت عیسی است که کشتارهای دسته جمعی پیامبران و مومنام در قوم یهود اتفاق می افتد  و حضرت مسیح به خواست و اراده خدا زنده می ماند و معراج می کند حتی در بخشهایی از تلمود ما اندیشه کشتن و به شهادت رساندن ماشیح در صورت عدم پیروی از بزرگان یهود را داریم که کاملا عجیب و غریب است و پا را فراتر از گلیمشان گذاشته اند-تلمود حاصل اندیشه های خاخام های یهود در طول قرنهاست که در بعضی فرق یهود از تورات نیز جایگاه بالاتری دارد-اما چه دلایلی داشته که خفاش باید با وجود اینکه اتفاقا جایگاهی در شیطان پرستی مثل جغد ندارد اما اقتباسات خاصی گرفته شده است 

این پرنده در غارهای خالی و سرد و جدا از محیط زیست معمولی زندگی می کند و در ضمن به طور وارونه می خوابد و صورتش را نیز به صورت نیمه می پوشاند

شب گرد است

تقریبا جزو تنها پرندگان دارای گونه خهای خون آشام است و البته پستاندار است در ضمن حتی در نوع خون آشام هم یک قاتل گوشت خوار  بی رحم باشد معمولا حضور ندارد

دارای امکان  و تمایل همجنس بازی هم هست 

چند مورد خاص مثل سیستم شنوایی و وجود سیستمهای جلوگیری از پیری و تفاوت مدل دی ان ای تلومری در این پرنده پرسشهای زیادی را مطرح کرده است که در دین و تعریف روح و تعریف روش بوجود آمدن این مخلوق به واسطه ی انسان جپاب داده شده است اما علم پزشکی با مدل غربی جوابی ندارد


تقریبا مثل داستان اول خلقت است که نوعی ظلوما جهولا و فساد و خونریزی را داریم در عین حال روندهای مثبت هم هست و اینجا ما بحثهای بیشتری باید بکنیم 

البته درست است که ما اینها را ذکر کردیم اما دقت کنید این موجود حیوان است نه انسان و امانت انسان نیست بلکه یک نشانه است .در ضمن رویکرد ما سعی می شود مثل رویکرد حضرت امام علی(ع) در مورد سگ باشد که صفات دهگانه نیکوی.این حیوان را نیز شمرد 

این اقتباسهای خاص معمولا با نام دراکولا در اساطیر غرب رواج دارددقت شود اگر بدون امانت فقط بخواهیم حیوان بودن و نفس اماره را بپذیریم دچار انحراف می شویم مثال تاریخی در خود غرب چیزی شبیه گروه راد فرل در ۱۹۹۸ در آمریکا می شود. یعنی اینها خود حیوان را الگو قرار دادند،اما نه برای انسان ساختن بلکه برای حیوان شدن و فقط نفس اماره ای بودن.

مورد خاص بعدی یکی بحث سامری و گوساله ی صدا در آر است و خدا خوانده شدن آن توسط قوم با آنکه ارزش خدا شدن نداشت و دیگری تفرقه انداختن بین زن و شوهر در انتهای حکومت سلیمان به وسیله جادو برآیند این دو در تیاتر و رسانه تصویری و به طور خاص در نام هنر هفتم یعنی سینما بروز پیدا می کند حداقل آمار نسبی ازدواج و طلاق در بین بازیگران که خود الگوی قشر عظیمی از جامعه هستند و نوع تفکرات خاص به نام هنر و بحث رواج ازاج سفید و یا هر طرح دیگری در بین آنها و بحث بیماری های روانی رواج یافته در این افراد قابل تامل است که تقریبا هیچ وقت هیچ صحبت جدی ای در این مورد نمی شود دقت کنید خواه ناخواه امکان هیچ گونه فیلمبرداری مثبتی در بحث زناشویی و ازدواج نداریم در روایات نیز بحث خر دجال  و دجال مطرح می شود که در بحث روایات و نظرات علما به آن بحث کرده ایم و یکی از احتمالات و محتمل ترین آن در همین موضوع است 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۴
دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ب.ظ

ریا

به نام خدا

ریا در لغت از کلمه رای به معنی نظر و نگاه گرفته شده و اصطلاحا به کاری گفته می شود که فقط جنبه نمایشی داشته باشد و خالی از معنی باشد اما پیرامون آن در اجتماع و بحث فقهی آن 

ریا در زمانی تعریف می شود که فرد قصد و نیتش به هیچ وجه اصل کار نباشد بدین معنی که اگر مثلا در بحث نماز فرد دوست داشته باشد بین افراد به عنوان فردی مومن شناخته شود این یک قصد تبعی محسوب می شود و اصلا ریا نیست چون اصل کار که خود خدا و نماز برای خداست را پذیرفته وقتی در مورد این فرد می گوییم ریا که اصلا نماز را قبول ندارد یا در خلوت نماز نمی خواند اینکه دردجمع هم نمازش را بهتر می خواند دلیل بر ریا نیست.در ضمن اگر به هدف یا جمله ریا باعث تضعیف صفوف اتحاد و پیوند میان برادران شویم این خود گناه است نکته دیگر اینکه حتی اگر فردی تظاهر به دین داری کند البته بدون قصد شر خواه ناخواه به اصل دین داران نیز دچار می شود و این تظاهر به تغییر درون می انجامد اما شرطش حضور فیزیکی است تا قلبش نیز تغییر یابد عیبی هم ندارد از اول خیلی اهل حضور نباشد. شاید بعضی بگویند من تا دلیل را ندانم انجام نمی دهم اما یک نکته شاید بتوان گفت تا حدی دین مثل یک اتومبیل است و جاده سعادت نیز پیش رو وقتی سوار شدنمان دست خودمان است اما پس از آن قرار نیست تحول اساسی در آن رخ دهد و مثلا اتوبوس دوچرخه شود این مورد در بحث قبول جزییات پس از قبول کلی دین است و قرار نیست هیچکس حتما علامه دهر در همه بخشهای دین باشد بدین سبب خیلی از مسایل را نیز باید اول باید به دلیل پذیرش دین قبول کرد سپس وارد جزییات آنها شد تا تغییرات مبتنی بر تحقیق یا شرایط و  تبصره بندهای قانون اولیه را دریابیم این تغییرات مثل تعمیر است و اصلش بازگشت به حقیقت و روح و هدف همان بخش است نه تبدیل چون دین براساس سنن الهی است و این سنتها تغییر ناپذیرند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۰
جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ق.ظ

فقط ولی،فقط و فقط ولی

 ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻬﺪﻱ ﺯﻳﻦ ﺍﻟﺪﻳﻦ:

ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﻴﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ) ﭼﺸﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﻟﻲ ﻓﻘﻴﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﭼﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭﻱ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. 


پاورقی:اگر رهبری نباشد به اختلاف هفتاد دو ملت دچار می شویم حتی با نام شیعه  پس فقط و فقط و فقط حرف رهبریمان را به عنوان دستور گوش می دهیم و این سیاسی ترین کار است و دچار سیاست بازی هم نمی شویم تا ان شا الله همین نماز جمعه هایمان را روزی نیز پشت امام عصر(عج)بخوانیم و حکومت جهانی مستضعفین دستیافتنی است و برای تمام بشر و موحدین و تمام مسلمین اعم از برادران شیعه و برادران اهل سنت همگی برادریم و بین موحدین و آزادگان وحدت است.

نکته ی دینی آموزشی اینکه بحث مرجعیت و تقلید در احکام و فقه بحث می شود اما ولایت مطلقه فقیه در کلام و مساله حکومت اسلامی از جمله موارد اسلام است که تصور آن موجب تصدیق است البته به نوعی تا قبل از برقراری حکومت اسلامی به نوعی مرجع اعلم در حکم همان ولایت مطلقه فقیه است و امروزه نیز حامیان اصلی ولایت اند و ولایت متعلق به یک مرز مشخص نیست همان گونه که اسلام متعلق به تمام جهان و جهانیان است هدف اصلی و واقعی نیز دید جهانی می خواهد نه نوک دماغ بینی سربازان موعود سربازان جهانی اند و جمهوری اسلامی ایران سردم دار برافراشتن این پرچم است و بدون شک حمایت و پشتیبانی از ولایت عامل پیروزی و عدم شکست است ایشان عصای موسی هستند  و امام عصر(عج)حاضر اند نه ظاهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۷
سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۰۱ ب.ظ

وصل یوسف و زلیخا






بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


هنگامى که حضرت یوسف علیه السلام به سلطنت مصر رسید، چون در سالهاى قحطى عزیز مصر فوت کرده بود زلیخا کم کم فقیر گردید، چشمانش ‍ کور شد، به علت فقر و کورى بر سر راه مى نشست و از مردم براى گذران خود گدایى مى کرد


 به او پیشنهاد کردند، خوب است از ملک بخواهى به تو عنایتى کند سالها خدمت او مى کردى . شاید به پاس خدمات و محبتهاى گذشته به رحم نماید.


 


 ولى باز هم عده اى او را از این کار منع مى کردند که ممکن است به واسطه عشق ورزى و هوى پرستى اى که نسبت به او داشتى تا به زندان افتاد و آن همه رنج کشید خاطرات گذشته برایش تجدید شود و تو را کیفر نماید.


 


زلیخا گفت : یوسفى را که من مى شناسم آن قدر کریم و بردبار است که هرگز با من آن معامله را نخواهد کرد. روزى بر سر راه او بر یک بلندى نشست .


 


 هر وقت حضرت یوسف علیه السلام خارج مى شد جمعیت کثیرى از رجال و بزرگان مصر با او همراه بودند زلیخا همین که احساس کرد یوسف نزدیک او رسید گفت :


 سبحان من جعل الملوک عبیدا بمعصیتهم و العبید ملوکا بطاعتهم ، پاک و منزه است خداوندى که پادشاهان را به واسطه نافرمانى بنده مى کند و بندگان را بر اثر اطاعت و فرمان بردارى پادشاه مى نماید


 


یوسف علیه السلام پرسید: تو کیستى گفت : همان کسى که از جان تو را خدمت مى کرد و آنى از یاد تو غافل نمى شد هوا پرست بود، به کیفر اعمال بد خود به این روز افتاده که از مردم براى گذران زندگى گدایى مى کند که برخى به او ترحم مى کنند و برخى نمى کنند. بعد از عزیز اولین شخص مصر بود و اینک ذلیلترین افراد، این است جزاى گنهکاران .


 


یوسف گریه زیادى کرد و بعد پرسید:


 آیا هنوز چیزى از عشق و علاقه نسبت به من در قلبت باقى مانده ؟ گفت : آرى ، به خداى ابراهیم قسم ، یک نگاه به صورت تو، بیش از تمام دنیا براى من ارزش دارد که سطح آن را طلا و نقره گرفته باشند.


 


یوسف پرسید: زلیخا چه تو را به این عشق واداشت ؟ گفت : زیبایى تو. یوسف گفت : پس چه خواهى کرد اگر پیامبر آخرالزمان را ببینى که از من زیباتر و خوش خوتر و با سخاوت تر است که نامش محمد صلى الله علیه و آله است ؟ زلیخا گفت : راست مى گویى .


 


 یوسف علیه السلام پرسید تو که او را ندیده اى ، از کجا تصدیق مى کنى ؟ گفت همین که نامش را بردى محبتش در قلبم واقع شد. خداوند به یوسف وحى کرد زلیخا راست مى گوید ما نیز او را به واسطه علاقه و محبتى که به پیامبر ما محمد صلى الله علیه و آله دارد، دوست داریم و به این خاطر تو با زلیخا ازدواج کن . آن روز یوسف به زلیخا چیزى نگفت و رفت .


 


روز بعد به وسیله شخصى به او پیغام داد که آیا میل دارى تو را به ازدواج خود درآورم . زلیخا گفت : مى دانم که ملک مرا مسخره مى نماید، آن وقت که جوان و زیبا بودم مرا از خود دور کرد، اکنون که پیرو بینوا و کور شده ام مرا مى گیرد؟!


 


حضرت یوسف علیه السلام دستور داد آماده ازدواج شود و به گفته خود وفا کرد شبى که خواست عروسى کند به نماز ایستاد، دو رکعت نماز خواند خدا را به اسم اعظمش قسم داد. خداوند جوانى و شادابى زلیخا را به او باز گرداند،


 چشمانش شفا یافت ، مانند همان زمانى که به او عشق مى ورزید، در آن شب یوسف او را دخترى بکر یافت ، خداوند دو پسر از زلیخا به یوسف داد، با هم به خوشى زندگى کردند تا مرگ بین آنها جدایى انداخت .


 


هنگامى که یوسف علیه السلام مالک خزاین زمین شد با گرسنگى بسر مى برد و نان جو مى خورد، به او مى گفتند با این که خزینه هاى زمین در دست توست به گرسنگى مى گذرانى ؟ مى گفت مى ترسم سیر شوم و گرسنگان را فراموش نمایم


💠💠💠💠💠💠💠💠



یک مورد دیگر خاص اسم اعظم در مورد ازدواج داریم و آن مهریه ی حوا در قضیه خواستگاری آدم و خواستنش از خدا بوده است.مهریه یاد دادن اسامی یادگرفته شده توسط آدم به معلمی خدا و یاد دادن آنها به حوا بوده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۱
شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ق.ظ

شهادت و دِین

شهادت یک فیض است شهادت قسمت می خواهد و نصیب هرکس نمی شود حق الله مهمتر از حق الناس است اما موجب تضعیف و تضییع حق الناس نمی شود شب عاشورا هرکس دینی اگر داشت قبل از شهادت باید پرداخت می کرد وگرنه شهادت الکی نیست در ضمن آنچه در دشمن موجب عدم شنیدن صدای حق می شد پرکردن شکمها از مال حرام بوده است دردقرآن دو مورد خاص است یکی رباخواری دیگری مال یتیم خوری هرکدام توضیحات کامل دارد ربا خوار در قیامت همچون جن زده محشور می شود و تجسم حقیقی آن همین است و مال یتیم خور انگار که آتش در شکم خود می بلعد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۰
دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ب.ظ

سیر مطالعاتی دینی

به طور نسبی اگر ما بخواهیم روشمند دروس دینی مرسوم را توالی گونه بنویسیم کلام منطق فلسفه  فقه و احکام و عرفان را خواهیم داشت اگر ما در جامعه اسلامی نظامات مختلفی را در نظر بگیریم مثل نظام اقتصادی فرهنگی قضایی و سایر نظامات و ارتباطات بین آنها را نیز لحاظ کنیم در هر صورت مهمترین نظام بدون هیچ گونخ شکی نظام خانواده است اساسا این نظام رسمی ترین نظام توحیدی شناخته شده بر اساس امانت است و اساس حکمت متعالیه لقمان براساس خانواده است دقت کنید  حکمت فقط علم ساده نیست و با علم تفاوتهایی دارد 

برای یادگیری حکمت با همین کلیدواژه آیات لقمان ۱۲ لقمان۱۳لقمان۱۴ لقمان۱۵ به نوعی مرجع فکری مکتوب است و نمونه واصل قرآنی آن خود شخص لقمان است و در خارج از متن قرآن متن زنده ی قرآن یعنی بدون شک پیامبر و معصومین و در امروز امام عصر و نایب ایشان و تمام افراد در این راستای ولایت اند.دقت کنید مرجع فکری برای کمک به عقل است نه حذف آن بلکه اساسا اینها باعث پیشرفت عقل می شوند نه موازنه منفی با آن.در مقالات قبلی نیز بححثی پیرامون دسترسی به منابع علمی و افراد و بحث جایگاه عقلی علمی و عملی خود فرد در تصمیم سازی نگاشته شد

نکاتی کلی  پیرامون آیات  به عنوان تدبرذکر می شود

سوره لقمان


وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ [12]  هر آینه به لقمان حکمت دادیم و گفتیم: خدا را سپاس گوى، زیرا هر که سپاس گوید به سود خود سپاس گفته، و هر که ناسپاسى کند خدا بى‌نیاز و ستودنى است.  (12)

وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ [13]  و لقمان به پسرش گفت -و او را پند مى‌داد- که: اى پسرک من، به خدا شرک میاور، زیرا شرک ستمى است بزرگ.  (13)

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ [14]  آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر مى‌شد و پس از دو سال از شیرش باز گرفت. و سفارش کردیم که: مرا و پدر و مادرت را شکر گوى که سرانجام تو نزد من است،  (14)


وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [15]  اگر آن دو به کوشش از تو بخواهند تا چیزى را که نمى‌دانى چیست با من شریک گردانى اطاعتشان مکن. در آنها با آنها به وجهى پسندیده زندگى کن و خود، راه کسانى را که به درگاه من باز مى‌گردند در پیش گیر. بازگشت همه شما به سوى من است و من از کارهایى که مى‌کرده‌اید آگاهتان مى‌کنم.  (15)


لقمان حکیم است و به صراحت در آیات و روایات به آن اشاره شده است وی پندهایی را به پسرش داده است و خداوند همانها را در آیات الهی خویش آورده است اینها اصل حکمت است و حکمت گمشده ی مومن است.

در بخش اول سپاس خداست و اینکه چه سپاس و چه کفران نعمت در هر حال برای خودمان است و بر خودمان تاثیر دارد و خداوند.بی نیاز است و به طور تکوینی و در عمل تمام جهان تسبیح گر خدایند به نوعی همان ما رایت الا جمالا و اینکه هرطرف روی بگردانید روی سوی خدا دارید نیز با این آیه تطبیق تدبیری دارد 

لقمان ۱۳ پند به پسر محبت آمیزترین و صادقانه ترین و خیرخواهانه ترین پندهاست و این فرزند در شروع ورود به علمی و عملی به دروازه های دین است و باید به او معارفی اولیه بنیادین و ابتدایی و اصلی و کاربردی در همه ی شرایط آموخته شود پس این پندها مفیدترین پندها خواهد بود و شمول ترین آنها در رویکرد با تمام مسایل زندگی است.

بحث اول عدم شرک است به خدا و خداپرستی در بحثهای قبل در مورد توحید گفتیم،اساسا بزرگترین مشکل در خداشناسی کفر نیست چون کفر تکوینی در دنیای واقعی حتی وجود هم ندارد بلکه شرک و آلودگی به این رذیلت مشکل است و در همه ی جنبه ها از اخلاق گرفته تا ریزترین نکات فقهی و نکات علمی و جهانبینی را تحت تاثیر قرار می دهد بعد از خداشناسی و در اصل همراه با آن مهمترین بحث احترام به پدر و مادر است پس بی شک رابطه ای با توحید دارد در بین والدین محبت به مادر علل الخصوص بارداری و اضافه شدن وهن بر وهن در هر ماه و شیردادن در دوسال مهمترین بخش است دقت کنید شیرخوارگی فرزند حقی است بر گردن پدر و نه وظیفه ای بر مادر یعنی حق فرزند شیرخوردن است اما بر مادر وظیفه ای برای شیردادن نیست.

سپاس گذاری والدین یک فرمان الهی است در هرحال و همرده ی سپاسگذاری خود خداوند است.

در ادامه بحث شرک پدر و مادر آمده که بازهم باید احترام بگذاریم اما در شرک و عدم فرمانبرداری خداوند و انجام واجبات تبعیت نکنیم نباید حقوقشان را پایمال کنیم و ستم روا کنیم حتی اف بگوییم یعنی حتی کوچکترین حرکتی و صدایی که بویی از بی احترامی و توهین در آن باشد حرام است.طبق مباحثی نیز در نهج البلاغه در باب حقوق و تکالیف بین فرزند و والدین بر فرزند حقوقی است از جمله نام نیکو تربیت خوب و آموزش قرآن البته به طور کلی آموزش نماز راه رسیدن به همه را نیز شامل می شود و قرآن هدایتگر است پس پند امام علی مهمترین نکته فقهی در این زمینه است اما وظیفه فرزند در مقابل پدر و مادر اطاعت محض و بی چون و چرا جز در مورد گناه و نافرمانی الهی است حکم خداوند حتی در مورد مستحبات بدون اذن والدین مشخص است و حرام شمرده شده است مثل روزه مستحبی که عدم رضایت والدین را در پی داشته باشد یا در مورد فقهی خاص ربا در بین والدین و فررندان ربا اصلا تعریف فقهی ندارد که حتی بخواهد گناه شمرده شود 

در ادامه آیات بحث معاد و بحث عدم ظلم و موارد دیگر مثل بلندی صدا و .... آمده که خودتان می توانید بخوانید اما مهمترین بحث همان بحث رابطه ی توحید و احترام به والدین است که در ادامه بحث نعمت الله و رابطه مستقیم با آن بحث می شود خواه ناخواه در بحث ولایت پذیری ما رابطه کاملا مستقیم بین ولایت پذیری والدین و ولایت پذیری پیامبر و امامان معصوم و نایب ایشان داریم مثال واضح و کاملا مبرهن شخص اویس قرنی و داستان معروف ایشان است در ضمن ولایت نایب حضرت در زمان غیبت کبری مثل هارون و موسی نیست چون حضرت ظاهر نیست نه غایب به معنی عدم حضور یا مثل حضرت عیسی در آسمانها هم نرفتند بلکه در همین کوچه و خیابان در بین مردم در رفت و آمد اند و از کار مومنین و مسلمانان گره گشایی می کنند و اگر نبودند صدباره بلایا شیعیان حضرت را نابود کرده بود مثل نایب مثل عصای موسی است در دست خود حضرت و این نظام متعلق به ایشان است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۲:۳۸
يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ب.ظ

love & like

 (گاندی)


اﻧﺴﺎن ﮐﻪ ﻏﺮق ﺷﻮد ﻗﻄﻌﺎً می میرد؛

ﭼﻪ در درﯾﺎ، ﭼﻪ در رؤﯾﺎ، چه در دروغ، ﭼﻪ در ﮔﻨﺎﻩ،

چه در خوشی، چه در قدرت، چه در جهل، چه در انکار، 

چه در حسد، چه در بخل، چه در کینه، چه در انتقام.

.

.

مواظب باشیم غرق ﻧﺸﻮﻳﻢ! 

انسان بودن، خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد…


در تفاوت عاشق بودن و دوست داشتن

دوست داشتن مثل حرکت با قایق از توی دریاست حالا آرام یا طوفانی اما عشق موقعی هستش که توی دریا بخوای شنا کنی و بدونی غرق می شی  یا دوست داشتن مثل رفتن به یک مزرعه گل می مونه هر طرف که بری گلهای قشنگی رو می بینی که هرکدوم عطر و بوی خودشون رو دارند و زیبایند و هربار بیشتر چرخ می زنی و گلهای بیشتری رو می بویی اما عشق وقتیه که گلی رو دیدی به خاطر اون حاضر نشی حتی سمت گلهای دیگه بری یا حتی اگه هم رفتی بازهم عطر اون گل رو فراموش نکنی این یعنی عاشق اون گل شدی اونقدر عشق پیش می ره که من از بین خواهد رفت و فقط محبوب وجود دارد آنقدر که منم تبدیل به توام خواهد شد

اما هیچ کجا در عشق عجیب نیست اما در فرمول عشق جای عجیبی وجود دارد آنجا به خاطر عشقت آنقدر دوستش داشته باشی که مجبور باشی ازش متنفر باشی یا آنقدر در کنارش بودن را بخواهی که برای آن مجبور به دورشدن باشی نمی دانم چرا ولی زلیخا آنقدرها هم عاشق نبود عاشق واقعی یوسف بود که تمام عشقش را با خدا می دید که خدا و امانتش در قلب یوسف بود که گفت فرار کن حتی اگر درها قفل باشد من برایت باز می کنم زلیخا عاشق نبود اما اصرار داشت و اصرار کرد تا سالها بعد بالاخره تاثیر کرد یوسف امانت شناس بود که خیانت در امانت نمی کند این امانت و عشق هنوز هم بازی ها دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۵
يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ب.ظ

عقد اخوت و برادری

ما مطالبی را در باب ایمان و برادر بودن مومنین با هم گفتیم فرمول های خاص مثل مباحث فطرت رشد و تولد و مورد رضاعی را نیز بحث کردیم اما در انتها این عقد صیغه ای نیز دارد که مکمل و جامع ویژگیهای مورد نظر ماست

الحمد للله الذی جعلنا من متمسکین بولایة علی بن ابی طالب (ع)

والایمةالمعصومین    دقت کنید معمولا این عقد در روز عید غدیر انجام می پذیرد به جز دعای فوق در مفاتیح الجنان صیغه عقد اخوت نیز در ذیل همین مورد آمادهذو ترجمه و شرایط و اهداف آن نیز در آن موجود است که اگر دوست داشتید مطالعه بفرمایید


پاورقی:دو کلیدواژه برادری و علی در مقالات آمریکا توسط سازمان امنیت ملی آمریکا به عنوان کلمات ممنوعه انتخاب شده است این یعنی شیطان بزرگ این یعنی اختلاف غیرقابل حل این یعنی حکومت شیطان و طاغوت در لباس دموکراسی بر مردم آمریکا این یعنی سرکوب جنبش نود و نه درصدی و تسخیر وال استریت حتی در گوگل دقت کنید امنیت در آنجا یعنی امنیت همان یک درصد سرمایه دار و فقط تامین اهداف ایالت پنجاه و یکم اساسا پنجاه ایالت دیگر هم بازی خورند

مرگ بر یهودی صهیونیست آمریکایی که عامل تفرقه بین شیعه و سنی و اسلام و مسیحیت و دنیای موحدان و آزادیخواهان جهان اند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۲:۰۷
چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ

حکم آقا در مورد قمه زنی و علایم ظهور

حکم حضرت آقا در مورد قمه زنی مشخص است اما فتوای حکومتی واجب بر همگان نداده اند ولی ما ناراحتی ایشان را نمی خواهیم اتفاقا در این مساله شاید مهمترین مساله وهن شیعه در برابر سایرین نیست بلکه بزرگترین خطر  عدم درک حقیقی فهم منطق اصلی عاشورا و دچار شدن به حاشیه ترین مسایل است عزاداری حقیقی باید سعی شود سنتی باشد و ارزشهای اصیل عاشورا را زنده کند مثل خواندن نماز ظهر عاشورا در ملا عام و این گونه تظاهر کردنهای زیبا پس در اصل تاثیر خود عمل برای فرد ملاک است پس حتی پنهانی آن نیز بد است و باید آرام آرامذهم که شده این عمل ترک شود

یک  مثال دیگر یک شعر ساخته شده ای دیگر است که بی ربط به موضوع ما نیست

قمه زن بودم و با امر ولی و رهبرم

مدتی هست که بوسیدم و ترکش کردم

󾁅󾁅

ای که از غصه ی زینب ؛؛ به سرت زخم زنی

حرمش در خطر است...کو قمه ات؟؟ ... بسم الله...

مورد دیگر در باب علایم ظهور حضرت است که ایشان به صراحت به عدم تاکید بر آن اشاره کرده اند و در مقالات قبلی به آن پرداختیم دفاع بد از دین و بدون ولایت خطر بیشتری را متوجه دین می کند 

باید حتی فکر آقا نیز یک دستور لحاظ شود در ضمن مومن در شادی اهل بیت شادی می کند و در ناراحتی ایشان ناراحت است و در مورد مراسمات نیز همین آیه ی قرآن مکفی است که خدا هم می گریاند و هم می خنداند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۴