سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انفاق» ثبت شده است

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻


پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله :


لبخند های زن و شوهر به روی هم به هنگام برخورد با یکدیگر و یا خداحافظی صدقه است و به اندازه انفاق فی سبیل الله ارزش دارد...!


[کافی جلد 5 صفحه 569]


🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۵


فصل 8

رعایت دستورات دینی

نماز،روزه،حج و زیارت و انفاق چهار ستون اصلی عبادت هر مسلمانی است و این دستورات در همه ادیان به اشکال خاص خود تاکید شده است.اما چرا اسلام خاتم ادیان است؟خاتم به معنای آخرین و پایان دهنده راه که صراط مستقیم و کوتاه ترین مسیر است و معنای دیگر آن،خاتم به معنای نگین و گوهر انگشتری می باشد.

خاتم ادیان

حلقه معرفت:همه پیامبران در همه اعصار و قرون از ابتدا تا انتها در مسیر دانایی،یک حلقه را تشکیل می دهند و نگین این حلقه که تابناکترین و خالص ترین وجه خلقت در این حلقه است خاتم(نگین و تمام دهنده)محمد مصطفی(ص) حبیب خداوند است که زیبا ترین و با شکوه ترین نامهای الهی را بر رهروان حقیقت معرفی و راه رسیدن به آرمانهای الهی را با کوتاه ترین مسیر هموار نموده است.درود خدا و فرشتگانش بر چنین روح عظیم و اولاد مطهر و اصحاب و انصار و امتش باد.

صراط مستقیم،راه کسانی است که خداوند به آنها نعمتی عطا کرده که مغضوبین و گمراهان از ادراک آن عاجزند.

ستون برپایی دین و رمز تقرب به خداوند

نماز همانند آب است که با شستشو در این چشمه سار نورانی،می توان غبار آلودگی های روزمره دنیای مادی و رخوت و سستی را از زوایای مختلف تن و جان زدود.

نماز،تعظیم و تکریم و احترام به الله و انرژی کیهانی و اتحاد با شعور کیهانی است.

یکی از مهمترین افعال در نماز،سجده است.در سجده پیشانی بر مهر قرار می گیرد،با توجه به اینکه کف دستها و زانوها و شست پاها کاملا بر زمین قرار گرفته و در این حالت قفل مانده و امکان خروج هیچ نوع انرژی از پایین بدن نیست(خروج انرژی از بدن باطل کننده وضو و نماز است) ،در اثر قرار گرفتن پیشانی بر مهر،فشاری به نواحی داخلی آن وارد شده و با سرازیر شدن انرژی از کانالهای پایین بدن به سمت سر،بخش عمده آن به سوی پیشانی متمرکز می شود و از همان مسیرِ جای مهر،به فضای بین دو چشم منتقل می شود.

اگر دقت و تحقیق کنید می بینید.رشته های عصب بینایی هر چشم مشخص شده است.نیمی از رشته های اعصاب چشم به نیمکره مقابل خود و نیمی دیگر به نیمکره مخالف می رسند.محل خاصی وجود دارد که از روی هم یا اخل هم عبور می کنند.

با فشار بر روی این نقاط مدار خاصی برقرار می گردد و انرژی زیادی به محل پیوندگاه اعصاب سرازیر می شود.در نتیجه در این نقطه گرما احساس می شود و نبض شروع به ضربان می کند.این مکان،پیوندگاه بدن فیزیکی با لایه های لطیف تر و خصوصا بدن ششم می باشد که به چشم سوم یا چشم روح معروف است.

ادراک و آگاهی توسط این چشم در فضای بالای سر رخ می  دهد.هنگامی که این چشم فعال شود،چشمان عادی ما در حالتی قرار می گیرد که انگار بر هیچ کجا متمرکز نیست و در حال ارتباط روحانی،مانند این است که ما در جسم خود نیستیم و در جای دیگری حضور داریم و با چشم سر یا عقل و منطق ارتباطی نداریم.

صحنه ها و تصاویری که با چشم روح نظاره می کنیم،حقایق و واقعیاتی هستند که مکاشفه یا مشاهده نام دارند.ولیکن این آگاهی هایی که به ما منتقل می شود از فیلترها و صافی های فکر و ذهن ما عبور کرده و با زبان قابل درک برای ما مطرح می شود.هرچه ما با زبانهای سمبلیک و استعارات و تعابیربیشتر آشنا باشیم،دریافت بینش ها بهتر صورت می پذیرد.(در تعبیر خواب و رویاهای صادقه آشنایی با این نمادها باعث فهم معنای آن حتی در زمان خود خواب دیدن می شود اصلی ترین نمادهای پایه در قرآن در تعبیر خواب های سوره یوسف موجودند و به عنوان پایه یادگیری قابل استفاده اند مثل گاو که نماد سال است البته این در مورد این نوع از خوابهاست که نمادین است ما موارد و اشکال دیگری هم از مکاشفات داریم که اینگونه نباشند و قابل بحث اند)

عرفا و اولیاءو انبیا بیشتر وقت خود را در نماز به سجده های طولانی می پردازند.الگوهای بارز ما حضرت امام سجاد،زین العبدین هستند که پس از حیله های اهریمنان در واقعه کربلا در جذبه های شدید الهی قرار گرفتند تا حجت حق در زمین برقرار بماند و تنها نماز و سجده و نیایش بود که می توانست چنین روح عظیمی را تسلی دهد.

در علم نجوم،چشم سوم با سیاره مشتری در ارتباط است و رمز پیر یا مراد یا آموزگار معنوی است.در حالت بیداریِ چشم سوم، سالک با نیرویی در ارتباط قرار می گیرد که همه سوالات و ندانسته های او را پاسخ می گوید و هیچ چیز در برابر این چشم پوشیده و پنهان نمی ماند.

به همین دلیل پیامبر بزرگ اسلام فرموده اند:نماز نور چشم من است و به اقامه نماز تاکید بسیار داشته اند.در اینجا ذکر این نکته اهمیت دارد که نماز خواندنی نیست بلکه اقامه کردنی است.برپا داشتن نماز با قیام کردن همراه است و قیام بر هرچه نادانی و جهل و گمراهی.بدیهی است که حضرت حق،هیچ نیازی به نماز ما ندارد و این ما هستیم که برای تقرب به او باید چنین موهبتی را پاس بداریم.

 با رعایت نمودن این عبادات،چهار عنصر در بدن بتدریج پالایش می یابد و راه برای ورود و عبور انرژیهای ناب تر باز می گردد.

 در مکانی که برای نماز و عبادت در نظر گرفته می شود،وقتی یک نفر مشغول عبادت باشد فضای خاصی ایجاد می شود پر از نورانیت و درخشش.هرچه با اخلاص بیشتر و رهاتر از وابستگی های دنیوی و شهوات باشد،نیروها و خواص الهی تشدید و تقویت می شود و ستونی از نور تا آسمانها شکل می گیرد که به چشم اولیاء الهی کاملا مشهود است.به همین علت،مکان برگزاری نماز و عبادت،توسط این انرژیها پاکسازی شده و به محض ورود به چنین مکانهایی،احساس روحانیت،امنیت و آرامش به انسان دست می دهد.

اگر دو نفر با هم به نماز قیام کنند،نیرو و انرژی ایجاد و ساطع شده فقط از دو نفر نیست بلکه منبع عظیمی ایجاد می شود که دهها برابر حالت انفرادی است.در این موقعیت اگر شخصی در مسیر الهی پیشرو باشد و نفردوم نوپا و مبتدی،میدان انرژی و حالت عرفانی و روحانیت یکی،چشمه ای از نور می شود برای شستشوی دیگری از تاریکی ها.

اگر تعداد نمازگزاران بیشتر باشد،چنانچه همه آنها بحث درونی دنیای خود را تعطیل کنند و با جماعت با خلوص نیت همگام شوند،چنان میدانی از انرژی های پاک ایجاد می شود که تاثیر آن تا زمانهای متمادی برقرار می ماند.به همان نسبت اگر اشخاص تاریک و بدون اخلاص در جمع نمازگزاران حضور داشته باشند،احساس فشار و خستگی و تاریکی برای افراد قوی ایجاد می شود.

فرد سالک مقتر،اگر بتواند بار سنگین گناهان و جهل دیگر نمازگزاران را بدوش کشد و تاریکی آنان را بدل به نور و روشنایی نماید،در پیشگاه خداوند بسیار عزیز و محترم است.چنانچه امام جماعت باید دارای چنین کرتبت و منزلتی باشد.

با این تفاسیر،سالک بصیر می تواند بین هزاران نفر نمازگزار،امام جماعت حقیقی را تشخیص دهد.

روزه

مانند آتش است که چون شعله کشد خواهش های نفس و تمنیات حیوانی و شهوات را می سوزاند و نفس اماره را در کوره اراده و همت تنبیه ساخته و از چاه ظلمت به وادی اطمیننان رهنمون می گردد.

در هنگام روزه،انرژی بدن که صرف امور روزمره مانند گوارش و زناشوییو .... می شود،فعال مانده و در عوضِ مسیر اتلاف و خروج از سمتپایین بدن،با هم همسو شده و به سمت بالا جهش می کند.

حرارت و گرما،اخلاط و چربیها و مواد راکد و فاسد  جسم را سوزانده و از تجمع آنها جلوگیری کرده و کانالهای  مسدود شده انرژی را پاکسازی می کند و مستقیما بر مرکز ناف که محل اراده و چاکرای سوم است،تاثیر می گذارد.در این حالت انرژی مونث"یین"که سرد و تاریک بوده و با ماه در ارتباط است با حرارت،تحریک شده و با انرژی مذکر"یانگ"که با خورشید در ارتباط است پیوند خورده و تبدیل به انرژی عالی تری می گردد که به ادراک آگاهی می انجامد.

همه رهروان طریقت الله در همه مکاتب الهی،به این آداب تمسک می جویند و محترم می شمرند.

رفتن به معابد و اماکن متبرکه و زیارت مرقد اولیاءو انبیاء و عبرت گرفتن از اقوام و گذشتگان،چون باد در حال جابجا شدن و یکجا نماندن و رفتن و هجرت کردن است از جایگاه تاریک خود بینی و خود محوری و سکون.

انفاق یعنی پرساختن چاله ها و فاصله های طبقاتی  و رفع نیازهای مالی و دست کمک و یاری دراز کردن به سوی ناتوانان و بازکردن و شکافتنِ قبر درون برای بخشش و گذشتن از آزمندی و خساسات و جاری شدن اندوخته هاست که از خصوصیات عنصر خاک است.قربانی کردن و سفره نذر کردن و نیاز دادن از همین مقوله است.قربانی کردن یکی از راههای خاص برای ابراز ارادت به مقام خداوندی است.هنگامی که حیوانی زنده به اذن و اجازه خداوند ذبح می شود و بین جماعتی به هر شکل تقسیم شده و تناول می گردد،همه دانسته یا ندانساته،آن نفس را که برای انتقال از جامه حیوانی یا نباتی به درجات بالاتر انتخاب شده به صورت غذا مورد استفاده قرار می دهند.معمولا مراسم قربانی کردن با رعایت آداب و رسوم خاصی برگزار می گردد و با دعا و سلام و صلوات توام می باشد.این خوراک،چه حیوانی باشد و چه گیاهی فرق نمی کند،بدون آنکه وارد چرخه طبیعت شده و درجات کمال را مرحله به مرحله بپیماید،به یکباره وارد بدن انسانها شده و جزئی از وجود انسان می شود و در نتیجه با نور و اندیشه عالی تری پیوند خورده و به فرکانسهای برتر اتصال و ارتقاء می یابد.خصوصا وقتی نفوس بیشتری برای برآورده شدن آرزو و نیاز صاحب قربانی هم نفس شوند،میدان انرژی قوی تری ایجاد می گردد و فرکانسها و ارتعاشات عالی تر،جهت وقوع آن نیاز با هم همنوا و یکصدا می گردد.

ارتباط چهار عنصر با فطرت افراد

با رعایت دستورات ساده قرآن کریم-این موهبت الهی-می توان به بصیرتی دست یافت تا دشوارترین موانع را شناخته و از سر راه       برداشت.

-کسانی که دارای فطرت آبی هستند برای تقویت نیروی دورنی خود با اقامه نماز و سجده های طولانی به راحتی می توانند چشم باطن خود را باز نمایند.متولدین تیر و آبا ن و اسفند دارای فطرت آبی هستند.

-افرادی که دارای فطرت آتشی هستند با روزه داشتن و کنترل قوای شهوت و نیروی خشم خود می توانند درون خود را پالایش نمایندو قدرت آتش را درون خود تقویت کرده لیکن مهار کنند.

روزه داری فقط نخوردن غذا و ننوشیدن آب نیست.مهمترین بخش آن به بند کشیدن نفس اماره است که دایما فرمان به بدی می دهد و از آنجاییکه آتش سرکش است باید با آب نماز،تمرد و سرکشی آن را خاموش نمود.کسانیکه روزه می گیرند ولی نماز به پا نمی دارند،شاید بتوانند آتش و قوای شهوت خود را کنترل نمایند ولی همین نیرو در درون  به خشم تبدیل می گردد و ممکن است با کوچکترین برخورد با دیگران،اختیار خود را از دست داده و حرکات خشونت بار انجام دهند و پس از فرونشستن آتش خشم،جز پشیمانی و ندامت هیچ ندارد.

متولیدن فردوردین و مرداد و آذر  فطرتهای آتشی هستند.

-کسانیکه درای فطرت باد هستند و چون باد نیرویی است که مهار آن بسیار دشوار است و از آن افرادی دمدمی و تنوع طلب می سازد،برای تقویت نیروی درونی خود باید انرژی های پاک ماکن متبرکه و معابد و عبادتگاهها را در سرزمینهای مختلف جستجو و دریافت نمایند.

متولدین خرداد و مهر و بهمن فطرتهای بادی هستند.

-افرادی که دارای فطرت خاکی هستند میل به اندوختن و پنهان کردن و کنز اندوزی و اشتن کلکسیونهای اشیاء مختلف در آنان بسیار است و تنها راه مقابله با آزمندی و خست،بخشیدن و صدقه دادن و رها کردن دلبستکی ها است زیرا خاک میل به بلعیدن و پوشاندن و نگهداشتن دارد پس باید قبر وجود  را شکافت و آنچه را که زاید است و دست و پاگیر و مانع حرکت و رشد می گردد از خود دور نمود و جاری شد.پرداختن خمس و زکات و صدقات و دادن هدایا و بخشیدن وسایل غیرضروری،بسیار به روشن شدن درون این افراد کمک می کند.

متولدین اردیبهشت و شهریور و دی فطرتهای خاکی هستند.

لازم به تذکر است که چهار عنصر یاد شده در همه افراد و موجودا تعالم وجود دارد ولی گاهی یک عنصر بر سایر عناصر غلبه یافته و خصلتها و خصوصیات خود را تحمیل می نماید و صفات بارز خود را نشان می دهد.

در مورد کسانی که شعور و معرفت در آنان رشد نیافته،شخصیت و رفتار آنان تابع غلبه این عناصر است و چون کنترل این نیروها برای چنین افرادی بسختی امکان پذیر است به مانند این است که بر اسب سرکش و وحشی سوار شده اند و نمی توانند افسار نفس را در اختیار گیرند و این اسب وحشی هردم آنان را به پرتگاه های انحطاط و گمراهی نزدیک می کند،رفتار و کردار متعادل و متناسبی بروز نخواهند داد.

در مورد شناسایی طبع فرد-سردی و تری و گرمی و خشکی-دانستن چند مورد ضروری است اول اینکه کلا موارد نسبی است و حفط سلامتی بسته به حفظ مزاج و درمان بیماری با ضدیت مزاج است مورد دیگر ثبات طبع است یعنی در تمام زندگی تغییر نمی کند –اصالتا-و بعد ایجاد آن در نطفه پایدار است مورد کلی دیگر اینکه مزاج کلی مورد نظر است و مزاج بدن برآیند مزاج تمام قسمتهای بدن است و برای تشخیص مزاج با توجه به زندگی امروز نمی توان فقط یک عامله قضاوت کرد اما از نظر کلی مزاج بسته به و دوران زندگی از طفولیت و شباب تا کهولت و شیخوخیت روش برخورد با آن با توجه به تغییرات نسبی مطمئنا متفاوت می شود بحث دیگر بحث جنسیت است که در حالت کلی جنس زن مزاج آبی-سرد و تر-و مرد مزاج آتشی-گرم و خشک-پایه دارد بدیهی است که به طور تیپیک معمولا افراد دیده نمی شوند و منظور از مزاج جنسی اصول جنسی است مثلا در بحث جنسی صفت سرد و تر در  سلول های چربی ها بروز می کند و این مورد در زنان در ناحیه باسن و سینه است و صفت جنسی ساز است در مردان نیز سلول چربی داریم اما اگر خیلی زیاد شود در شکم نه در نواحی زنانه وجود دارد و اصطلاحا چربی دور شکمی یا مردانه تلقی می شود معلوم است که این صفت زیاد برازنده ی یک مرد نباشد این افراد مستعد چاقی اند اما صفت گرمی در ماهیچه ها بیشتر بروز می کند گرم و تر ماهیچه های عضلانی اما گرم و خشک لاغر اندام است در کل تری حجم نیز می دهد  از نظر زندگی بخشی نیز گرمی و تری معمولا حیات افزا تلقی می شود یعنی غذای اصلی همین هایند مثل انگور مثل نان.

مورد دیگر حکمت نجاسات است که با کثیفی نیز متفاوت است در مورد نجاسات با توجه به بحث نعمت الله و و بحث نتیجه خدایی شدن می شود نظر داد بدین ترتیب که هرگونه ارتباط با نجاسات و ساختن زندگی براساس آن اشکال و باعث عدم فهم نعمت الله می شود

کافر:با اصل اینکه توحیدی بودن نعمت الله و توحید صفاتی مواجه می شود

مشروبات الکلی و هرگونه مسکرات:با توجه به آیات قرآن برخورد با این ماده برخورد سیاه و سفید نیست بلکه هم منافعی برای مردم دارد و هم مضراتی که مضرات آن بر منافعش بیشتر است مشروبی نیز که در بهشت مصرف می گردد مضراتی هم ندارد بحث اصلی پس در کل مستی است که می تواند از طریق مشروب و آهنگهای غنایی ایجاد شود در بهشت سطح زندگی راضیه است و مشروب نیز باعث زوال عقل نمی شود در ضمن شیطاطین نیز وجود ندارند و فقط سلام به ما می رسد به سادگی از موارد قرآن دلایل نهی مشروب مشخص می شود یکی عدم فهم دنیای مرضیه است دیگر اینکه به سادگی امکان وسوسه پذیری و ایجاد منفذ برای رخنه شیاطین فراهم می شود و در زمان توهم به سادگی می توانند موجبات گناه را در انسان فراهم کنند

در مورد سگ و خوک فقط چند مورد را اعلام می کنیم که رجوع کنید به تاثیر مواد غذایی در بدن و تاثیر روانی و روحی هر غذا بر عملکرد روان و روح انسان که حتی در مورد خود حیوانات نیز موثر است لطفا شیوه زندگی و سبک عملکردی جنسی این دو حیوان در طبیعت را تحقیق کنید.خوک نجاست خوار است و اساسا برای بیماری های انگلی مستعدترین حیوان است نکته اینکه بحث وجود انگل غیر قابل نابودی در خوک فقط یک شایعه است و از نظر بیماری انگلی حتی گاو را در طبیعت با توجه به میزان نزدیکی با انسان و میزان بهره وری و دلایلی خیلی زیاد دیگر دارای انگلهای خطرناکتری نسبت به خوک است در مورد ارتباط با این حیوانات و نجاست باید مراقب بود و درست استفاده کرد

نکته ای که بعدا به آن اشاره خواهد شد بیماری هاری است که با موارد زامبی یا لمس شیطان یک تفاوت دارد اینکه از انسان به انسان غیر قابل انتقال است و بیماری کشنده است نه ممتد حیات در رسانه های دجال ,شیطان شرارت یا موارد دیگر غیر قابل شکست یا حتی به نوعی مقدس معرفی می شوند این بیماری واکسن هم دارد اما در مورد درمان هنوز درمان خیلی قطعی  و کامل نداشته است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۱

👏👏👏

شاهکار امیرالمومنین در پاسخ به " یک سوال "


 جمعیت زیادی دور حضرت علی (ع) حلقه زده بودند .. 


مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:


- یا علی ! سؤالی دارم .

 علم بهتر است یا ثروت؟


حضرت علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.

مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.


 در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:

- اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟

 امام در پاسخ آن مرد فرمود : بپرس !


 مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید : علم بهتر است یا ثروت ؟


حضرت علی فرمود: علم بهتر است؛

 زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی . نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.


 در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد ، و امام در پاسخش فرمود: 

علم بهتر است ؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است ، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار !


هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست ، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید :


- یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟


حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود ؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.


 نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد . 


حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.


 با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت : حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت !


 کسانی که صدایش را شنیده بودند ، پوزخندی زدند . مرد ، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد : یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟


 امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.


همهمه‌ای در میان مردم افتاد ؛ چه خبر است امروز ! 


چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ 


نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌ واردها دوخته می‌شد..


در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود ، پرسید :


- یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت ؟


 امام فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.


 در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند ، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است .


سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت ..


همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌ زده شده بودند که … نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:

یا علی ! علم بهتر است یا ثروت ؟


 امام در حالی که تبسمی بر لب داشت ، فرمود : علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند ، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود .


نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود ، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به رو به‌ رو چشم دوخت ..


مردم که فکر نمی‌ کردند دیگر کسی چیزی بپرسد ، سرهایشان را برگرداندند ، که در این هنگام مرد پرسید :


- یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت ؟


 نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای حضرت علی مردم به خود آمدند :

علم بهتر است ؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند ، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند ، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌ اند . فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.

سؤال کنندگان ، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. 


هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند ، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم .


 کشکول بحرانی، ج1، ص27. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص142.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۱۱