سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خلقت» ثبت شده است

عظمت جهان هستی و حدیث رسول اکرم(ص)

شاید شب‌ها در مناطق خارج از شهر به آسمان نگریسته‌اید و تعداد بی‌شماری از ستارگان را در آسمان‌ها دیده‌اید و به این مثلاً اندیشیده‌اید که عظمت جهان هستی چقدر باشد.
می‌توان گفت که ما در کهکشان راه‌شیری قرار داریم و کهکشان راه‌شیری دارای تعداد زیادی ستاره و سیاره است و خورشید ماه تنها یکی از ۱۰۰ میلیارد پا ۴۰۰ میلیارد ستاره‌ای است که تخمین زده می‌شود در کهکشان راه‌شیری قرار دارند 
کهکشان کناره ما کهکشان آندرو مرا می‌باشد که در فاصله ۲ میلیون و ۵۳۷ هزار سال نوری زمین قرار دارد.کهکشان آندورا را از راه‌شیری بزرگ‌تر است و یک تریلیون ستاره را دارا می‌باشد.
قبلاً دانشمندان تصور می‌کردند که در کیهان ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد کهکشان وجود داره تحی سرشماری‌های اخیر دانشمندان حکایت ازین دارد که تعداد کهکشان‌ها به بیش‌از ۱ یا حتی ۲ تریلیون کهکشان می‌رسد.

دانشمندان به تازگی تخمین زده اند یک سپتیلیون (۱۰ به توان ۲۴) ستاره در جهان هستی وجود دارد،نشمندای دانشگاه هاوایی گفتن روی کره زمین حدود ۱۰ به توان ۱۸ دانه ماسه وجود داره و تعداد ستاره‌های جهان هستی حتی از تعداد دانه ماسه‌های روی کره زمین هم بیشتر است.

در حدیث شماره 310 از رسول اکرم (ص) را درباره عظمت جهان هستی نقل شده است:

..و آسمان دنیا و آنچه در آن و بر آن است در برابر آنچه که بالای آنست همچون حلقه ای در بیابان خالی میباشد، و این دو آسمان در برابر آسمان سوّم همچون حلقه ای در بیابان تهی است و این سوّمی با آنچه در آن و بر آن است در برابر آسمان چهارم همچون حلقه ای در فلات تهی است. به همین منوال تا آسمان هفتم. و این هفت آسمان با آنچه در آن و بر آن است در برابر دریایی که از ساکنان زمین پوشیده شده، همچون حلقه ای در بیابان تهی است . و هفت آسمان و دریای پوشیده در برابر کوه سرد چون حلقه ای در بیابان تهی است.

 

برچسب‌ها: ستارگانبزرگی جهانعظمت جهانشن

+ نوشته شده در یکشنبه یازدهم مهر ۱۴۰۰ ساعت 15:55 توسط رامین فخاری  | نظر بدهید

بزرگی جهان از دیدگاه ائمه اطهار(ع) و رسول اکرم(ع) و اثبات شب معراج

اکنون که شما در حال خواندن این متن در شهر یا روستای خود هستید روستای شما یکی از دهها روستایی است که یک شهر می تواند داشته باشد و شهر شما یکی از ده هزار شهر روی زمین و کشور شما یکی از ۱۹۸ کشور کره زمین است.

اما وسعت کره زمین نیز در برابر عظمت جهان هستی به اندازه دانه شن یکی از سواحل روی زمین نیست زیرا خورشید ستاره ای که کره زمین به دور آن میچرخد تنها یکی از بین سیصد میلیون ستاره راه شیری است،مساحت کره زمین برابر ۵۱۰٬۱۰۰٬۰۰۰ کیلومتر است که  اگر یک فوتون نور کل کره زمین را سفر بکند با توجه به سرعت نور که سیصد هزار کیلومتر در هر ثانیه است در مدت زمان ۲۸ دقیقه کره زمین را سفر می کند.تصور کنید که قطر(دقت کنید نه مساحت) کهکشان راه شیری برابر با۱۰۵٬۷۰۰ سال نوری است(در حالی که کل مساحت زمین برابر با ۲۸ دقیقه نوری است) و فاصله خورشید تا زمین ۸ دقیقه نوری است.هر سال نوری هم معادل طی ۹٬۴۶۰٬۷۳۰٬۴۷۲٬۵۸۰٬۸۰۰ کیلومتر و سریع ترین فضای پیمای ساخت بشر در هر ثانیه ۷/۵ کیلومتر راه میرود در حالی که نور در هر ثانیه ۳۰۰ هزار کیلومتر راه می رود یعنی یک ثانیه نوری برابر ۴۰ هزار ثانیه زمینی و یک سال نوری برابر با ۴۰ هزار سال زمینی با مقایسه با قوی ترین فضا پیمای ساخت دست بشر است خودروهایی که ما در اختیار داریم با سرعت صد کیلومتر در ساعت ۱/۶ کیلومتر در دقیقه راه می روند در حالی که سرعت نور در یک دقیقه برابر با ۱۸ میلیون کیلومتر است.

(به تصاویر حلقوی  شکل موجود در این پست دقت کنید در آخر نوشته به آنها خواهیم رسید)

از راه شیری بالاتر می رویم،راه شیری بخش کوچکی از پانصد میلیارد کهکشان رصد شده در جهان ما است،وسعتزمین در برابر راه شیری به اندازه یک دانه شن هم نیست و راه شیری در برابر کل جهان هستی هم یک دانه شن نیست.جالب تر که گفته شد این است که کل این کهکشان ها تنها ۴ درصد از جهان ما را تشکیل میدهند و ۲۲ درصد آن از یک جسم مرموز بنام ماده تاریک و ۷۴ درصد آن از انرژی تاریک تشکیل شده اند که ماهیت آن برای بشر ناشناخته است.نقشه زیر با استفاده از اشعه ایکس از جهان قابل مشاهده ما ساخته شده است شکل نقشه حالت بیضوی یا حلقه ای شکل دارد.

اما جالبتر این است که همه مواردی که در بالا اشاره شد تنها جهان مشاهده شده ما را تشکیل میدهند و بعضی از فیزیکدانان نظریه هایی مبنی بر وجود جهان های موازی دارند و میگویند که احتمال دارد که بی نهایت جهان های دیگر به موازات جهان ما وجود داشته باشد که هر کدام قوانین فیزیکی و موجودات خاص خودش را داشته باشد(که مبحث جهان های موازی در قرآن نیز رد نشده است به آیه اول سوره حمد مراجعه کنیدـشاید بهشت و جهنم نیز در جهان های موازی باشند)یعنی ما در حالتی شبیه بینهایت به توان بینهایت به سر میبریم و عظمت جهان هستی برای ما قابل درک نیست.

در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است:

گویا تو گمان می کنی که خداوند فقط این عالم را آفرید و بس و همچنین گمان می کنی که خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؛ آری به خدا قسم!خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم ها و آدم ها هستی...(صدوق،خصال،ج۲،ص۴۵۰؛بحارالانوار،ج۶۳،ص۸۲-۸۳)

منظور از هزار هزار همیشه در عرب عدد کثرت و بی نهایت بوده است که حضرت امام صادق(ع)به آن پرداخته است

از حضرت علی ( علیه السلام ) پرسیدند:

پیش از آدم ابوالبشر چه کسی بود ؟ حضرت علی فرمودند : " آدمی دیگر ! خداوند ۱۰۰۰ عالم و ۱۰۰۰۰۰۰ آدم آفریده است و تو در آخرین عالم و سلسه ی آخرین آدمیان هستی ! " ( کتاب روح و ریحان ، ص ۱۳۳)

در حدیث شماره 310 از رسول اکرم (ص)  رادرباره عظمت جهان هستی نقل شده است:

..و آسمان دنیا و آنچه در آن و بر آن است در برابر آنچه که بالای آنست همچون حلقه ای در بیابان خالی میباشد، و این دو آسمان در برابر آسمان سوّم همچون حلقه ای در بیابان تهی است و این سوّمی با آنچه در آن و بر آن است در برابر آسمان چهارم همچون حلقه ای در فلات تهی است. به همین منوال تا آسمان هفتم. و این هفت آسمان با آنچه در آن و بر آن است در برابر دریایی که از ساکنان زمین پوشیده شده، همچون حلقه ای در بیابان تهی است . و هفت آسمان و دریای پوشیده در برابر کوه سرد چون حلقه ای در بیابان تهی است.

یک نکته زیبا درباره این حدیث این است که تا کنون شکل رصد شده جهان ما حالت حلقوی شکل و بیضوی شکل دارد و اکثر کهکشان ها و کهکشان راه شیری ما نیز شکل حلقوی شکل دارد و همچنین بر طبق گفته برخی از فیزیک دانان ممکن است سیاهچاله ها که بریدگی هایی در فضا و زمان هستند و معمولا حالت بیضوی شکل دارند ‍راهایی برای سفر بین این جهان ها باشند.

نکته دیگر حدیث رسول اکرم(ص)می تواند دلیلی بر اثبات حقانیت شب معراج باشد زیرا دقیقا شکلی که از جهان دید با یافته های علمی مشابهت دارد و شکل کهکشان راه شیری و شکل توصیف شده از جهان بیضوی و حلقوی شکل با مشاهدات علمی امروز مطابقت دارد.و این توصیف دقیق نشانگر و موید این است که زمانی که بشر هیچ تلشکوپ و سفینه فضایی برای مشاهده فضا و شکل فضا در اختیار نداشت و در شبی که رسول اکرم(ص)به بالا عروج فرمودند همه عظمت جهانی هستی را مشاهده فرمودند.

منظور از بیابان نیز فضای خلا و یا فواصل بین ستارگان می تواند باشد که مانند بیابان خشک و خالی است.

سخن پایانی بر خلاف تبلیغات جریان های بیخدا و که سعی در اثبات تصادفی بودن جهان ما دارند اگر تنها به اطراف خود دقت کنید مشاهده میکنید که یک پیچ و مهره ساده بطور تصادفی پدید نمی آید و باید دست هایی آن را ساخته باشد در نتیجه اگر فردی تامل کند قطعا به این مساله درخواهد یافت که اگر یک پیچ و مهره ریز نمی تواند حاصل تصاف باشد جهانی به این عظمت نیز که در آن سیاره ها با نظم خاصی به دور ستاره های کهکشان و کهکشان ها به دور هم می چرخند با همه زیبایی هایش نمی تواند تنها حاصل یک تصادف باشد،بیشک جهان هستی یک آفریدگار قدرتمند و هنرمند را دا را می باشد که همه این زیبایی ها و رنگ ها را در هم آمیخته است.

برچسب‌ها: شب معراجاثبات شب معراجعظمت آفرینشعظمت خلقت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۰۳

در حیرتم از خلقت آب،اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند.اگر با اتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند.اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند.اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا اماده طبخ میکند.اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود.ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گند اب میگردد.دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تاثیر پذیر است،و در تنهایی مرده وگرفته است...

 "باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم...💝💝💝

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۲:۱۷

فصل 7

دایره خلقت

بدیهی است آگاهی از سرچشمه اصلی و ذات آفریدگار صادر شده است.در اوستا نیز آگاهی یا اندیشه و منش نورانی با نام وَهومنه اولین نیرویی می باشد که از اهورا مزدا صادر می گردد و در عرفان ایرانی،صادره نخستین نامیده می شود که اولین دستیار خداوند است.حرکت از آگاهی به سمت خلق عناصر و خلقت(هستی به صورت ماده)را سیر نزولی می نامیم چرا که آگاهی در مراتب سقوط در ماده،با کاهش ارتعاش و فرکانس کمتر و غلظت ساختار هستی روبرو می شود و به نسبت عوالم و قلمروهای الهی که بُعد مثبت نامیده می شوند در بُعد منفی عالم هستی وارد می گردد.

پس عوالم با انرژی چنبشی و فرکانسهای عالی تر را بعد مثبت(یا عوالم روحانی و الهی یا عالم اعلی)یا جهان فرازین یا زبرین نامیده و به عوالم و مراتب مادیِ هستی که انرژی کمتر و فرکانس ارتعاشات کندتر است و حضور ماده کم تحرک و تاریک افزایش می یابد را بعد منفی یا عالم اسفل یا جهان فرودین یا زیرین می نامیم.

بالطبع سیر از سوی عوالم تاریک به سمت مراتب نورانی و عالم برتر را سیر صعودی نام نهاده اند.

عرفا کل عالم را در حرف م(میم)متجلی می دانند.در در دیدگاه توحیدی که از ابراهیم خلیل (ع)آغاز گشته است،از احد که ذات یکتائی خداوند است یک دایره(م)در دل احد به تصور آمده که احد را به احمد مبدل نموده استو این دایره که همان م(میم)است به دو قسمت شکسته می شود که دو نیمدایره یا قوس اول،قوس نزولی است که از عوالن بالا به سمت پایین آمده است و نیمه دوم که قوس صعودی نامیده می شود از جهان های اسفل به سمت بالا چرخش نموده است و عالم در دل این میم است.و این میم همان قوسین است.و انا الله و انا الیه راجعون در همین میم مطرح گردیده است.همه عالم از خداست و بازگشت همه به سوی اوست.

احمد یعنی ا+احد.الف که قیام کردن و بر پا خاستن کل موجودات عالم است برای تسبیح و ستایش ذات احدیت.و در این م (دایره خلقت)چهار سیر مطرح می شود که به ترتیب عبارتند از:

1-سیر از حق به سوی خلق یا قوس نزول.

2-سیر از خلق در خلق.

3-سیر از خلق به سوی حق،ابتدای قوس صعود.

4-سیر از حق در حق(لقاء الله و فناء فی الله)،دیدار خداوند و فنا شدن در ذات حق.

رسول کسی است که این چهار مرحله را به انجام رسانده و ماموریت ارشاد و هدایت خلق را عهده دار شود.

عارفان و مغان ایران باستان بر این اعتقاد بودند که قوس نزولی،مربوط به قوم بنی اسراییل است که خود را فرزندان خدای پدر یَهوَه می خواندند و از او دور گشته اند.

و قوس صعودی در ارتباط با نژاد آریایی است و مسیر بازگشت به سوی خداوند است از ایران زمین (که توسط ایرانیان صورت می پذیرد).و ایران را همان بهشت گمشده روی زمین می دانستند و بر این اعتقاد بودند که آن هدایت گر عدالت گستر از این مرز و بوم برخواهد خاست.

از آنجا که فکر و اندیشه و ذهن،ابزار زیربنایی تمدن انسان هاست و چهار عنصر از ذهن خلق شده اند و ذهن از پرانا و پرانا از آگاهی خالص،در نتیچه عناصر در همه اشکال آفرینش نقش اساسی ایفا می کنند.

با این دیدگاه،مراحل شکل گیری خلقت را چنینی می توان ترسیم نمود:

آگاهی خالص-»پرانا-»ذهن-»عناصر سازنده جهان مادی

در کل،این خلقت،مراتب مختلف ارتعاشات آگاهی است.برای انسان که جهت آموزش و درک بیشترِ مراحل هستی در مدرسه زمین حضور پیدا کرده و در قفس ماده تاریک محبوس شده است و چشمان بصیرت او با حجاب غفلت و نادانی به خواب رفته است و در پایین تریین سطح آگاهی اسیر مانده است این ارتعاشات در حد علم فیزیک و شیمی و معادلات پیچیده ریاضی مطرح می شود و فراتر از آن را نمی تواند ادراک نماید و دانش کیهانی نامحدود برایش نامفهوم است.

دانشی که از تجربیات درونی سرچشمه می گیرد با ارزش تر از علومی هستند که از خارجِ ما کسب شده است زیرا به ما این فرصت را می دهد تا مسایلی فراتر از حس های معمولی و روزمره را در درون خود بجوییم و از مرز زمان و مکان و فاصله ها عبور کنیم.در درون به آسانی می توان گذشته و آینده را بدون انتقال حضور فیزیکی نظاره کرد.با گذشتن از خواسته های بیهوده و شکستن چهارچوب های ذهنی و بی اعتبار کردن ارزشهای دست و پاگیر و عدم داوری می توان ذهن را آزاد کرد و تجارب عالی تری از راه تفکر بدست آورد و به تدریج به آگاهی های متعالی تر دست یافت.موجود زنده یک شبه رشد نمی کند بلکه به تدریج تغییر می کند.هوش انسان نیز دایما در حال رشد است.فکر به تدریج تغییر کرده و آهسته از مرزهای محدودکننده عبور می کند.و این همان آزاد سازی انرژی های دورنی و تبدیل ماده تاریک به انرژی یا درخشش ماده توسط عنصر آگاهی است که ذات و روح همه دانشها است و حکمت است.

آگاهی نور است و نور نام خداوند است.

پس ماده و انرژی قابل تبدیل به یکدیگر هستند اما ماده بدون یک انرژی کمکی نمی تواند به آگاهی تبدیل شود.

ماده+انرژی کمی=آگاهی(شکل متعالی تر انرژی)

هرچه میزان انرژی کمکی بالاتر باشد،سطوح آگاهی نیز متعالی تر است و ماده به ابر آگاهی یا آگاهی مطلق اتصال می یابد.از دیدگاه دیگر،اگر ماده را فاقد شعور فرض کنیم و آگاهی را مترادف معرفت و کمال و شعور و دانایی معنا کنیم نقش بنیانی و متحول کننده و نجات دهنده ماده از تارکی به سوی نور را انرژی بر عهده دارد پس تعریف تازه ای از گناه و عصمت می توان در نظر آورد؛گناه یعنی اتلاف انرژی.

گناه یعنی کارهایی که باعث می شود بهترین بخش وجود ما بدون آنکه نتیجه خوبی بدست آورد در مسیرهای اشتباه گمراه شده و تلف شود.و عصمت و پاکدامنی یعنی استفاده صحیح و بجا از انرژیهایی که درون ما بودیعه گذاشته شده است.طهرات یعنی نجات بدن فیزکی بوسیله انرژیهای پالایش یافته و آمادگی جسم و ذهن برای دریافت آگاهی های سطوح عالی تر.

اما چگونه می توان انرژی را در بدن شناسایی،تولید و پالایش کرد؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۲


پیدایش

در دوران جنینی هردو سطح اثبات شده یعنی چهار مرحله اول که ارتباط با چهار عنصر دارد و نفخ روح که عامل اصلی حیات تلقی می شود در قوانین اسلام اگر جنین پس از زمانی که زمان نفخ روح است به هر دلیلی بمیرد دیه انسان کامل را دارد و سقط جنین هم حرام می شود این دلیلی مستدل بر این مدعاست نظریات مختلفی درباره ی پیدایش انسان آمده که ترکیب نظریات داروین و مندل و مبانی ژنتیکی امروزه معتبر است نکته اینجاست که قرآن و اسلام این موارد را نه تنها رد بلکه با دلایل بسیار زیادی می توان بر آنها صحه گذاشت اما نکته اینجاست که تمام حرف در این موارد نبود بلکه انسان از روح هم تشکیل شده که اتفاقا آن اصل است در بحث خلقت انسان علت اعتراض فرشتگان چه بود چون انسانهایی قبل از آدم هم بوده است هزار هزار سلسله اما بشر آخر است که بار امانت را باید بدوش بکشد پایه ی وجودی از آب و خاک است اما روح خدایی دخیل است روح انسان خدایی است عوالم روحانی قبل از تولد جالب است از الست گرفته تا انتخاب نطفه این موضوع همان است که چرا نور پنج تن قبل از میلادشان وجود داشته است.پیدایش کلی این جهان بر اساس نظریه بیگ بنگ است که به در هم پیچیده بودن زمین و آسمانها و باز شدن آنها توسط خداوند اشاره شده است در باب خلقت و آفرینش نظریات شهید مطهری مبنای خیلی خوبی دارد و در کتاب قصص قرآن شیخ محمد محمدی اشتهاردی روایات و احادیث معتبر و کاملی نقل است که ایشان خود در این کتاب کشفیات علمی در غرب را با احادیث و روایات با سندهایشان مقایسه کرده و نتایج جالب و زیبایی را فراهم آورده که نشان از علم لدنی و حقیقی معصومین و نتایج وصل شدن به علم خدایی را نشان می دهد که ما نیز با تبعیت از ایشان می توانیم به این علوم حقیقی آنهم نه در بیرون بلکه در خودمان برسیم چون اگر خدا را فراموش نکنیم خود را فراموش نخواهیم کرد.

احتمالا در قوانین جنینی روح اولویت بر جسم است یا در مساله بلوغ شروع فکری در مسایل جنسی بلوغ جسمی بلوغ جنسی را باعث زودتر اتفاق افتادنش می شود احتمالا بحث تصویر جنین در رحم با نفخ روح و مرحله رویان به جنین همزمان است اما در حکم شرعی بحث تصویر تابع است و عامل زمان دخیل در حکم محسوب می شود

در بحث شرعی ازدواج در اسلام نیز ممیز بودن کافی است نه بالغ بودن یعنی فهم از ازدواج داشته باشد و این یعنی بحث و تقدم و اولویت بحث بلوغ فکری قبل از بلوغ جنسی البته حکم محتمل برای خود مقاربت و توانایی ازدواج دایم با تمام احکام آن فقط بعد از بلوغ جنسی قابل انجام است و نه قبل از آن یعنی امکان ازدواج با حکم ازدواج دایم و شروط اصلی آن یعنی امکان مقاربت وجود ندارد.

طبق قوانین بحث شده در فقه پویا در صورت تشخیص دلیل جنین و قبول بحث تصویر آن به عنوان تابع نفخ روح بودن و اثبات وجودش تایید شود و مباحث علوم جنینی جدید مثل سونوپرافی قبول شود شاید حکم تشخیص جنین بر عامل زمان رجحان یابد البته دقیقا بازهم مثل بحث بلوغ و نماز خواهد بود در ضمن اینکه آیا زمانی از وجود رویان نیز همزمان یا همراه و یا قبل و یا بعد از روح باشد نیز قابل بحث است و باید تمام احتمالات متصور شود و اینکه رابطه نفخ روح انسانی که رابطه ای بین مادر و جنین و جنین با خودش است دقیقا با چه مرحله ای تطبیق دارد ولی بدون شک سقط جنین در حکم کشتن نفس است و جنین در حکم امانتی در وجود مادر است و اروپا و غرب در هزاره جدید در جاهلیت مدرن به سر می برند




در تاریخ هفته سوم فروردین در مطالعات انجام شده به دو نظریه برخورد شد یکی ملاصدرا و دیگری ابن سینا به طور کلی نظر ملاصدرا بر دوساهتی بودن روح اشاره دارد و اگر اشتباه نکنم و تفسیر و خلاصه نوشتنم بد نباشد اساسا روح را در بین رابطه مادر و فرزند و شاید زایشی می داند .البته خودم باید در باب این نظریه تحقیق کنم تا به شما اشتباه نرسانم و الکی نظر خود و یا برداشتم را به آن تحمیل نکرده باشم اما در کل دو ساهتی است اما ابن سینا روح را جدا از جسم و بعدا اضافه شده بر بدن جنین می داند دقت کنید هردو بر قانون الزام روح در تاریخ معین بر ورود به جسم توافق دارند و اساسا در هردو شرع اساس عملکرد است و آیه ی قرآن.به طور کلی در علوم غریبه بعضی روح و نفس را از یکی می دانند فقط نفس همراه شده ی با جسم است همین.یعنی قبل از زاییش تولد یا هلول در جسم یا خلقت دیگر روح نام دارد بعدش نفس.البته بحث جدایی نفس از روح به معنی روح من امر الله نیز باید بعدا مورد بحث قرار بگیرد که دقیقا منظورمان و همچنین منظور قرآن از واژه ی روح چبست چون قرآن هم نفس و هم روح را در موارد لزوم به کار برده و خط مشی قرآن نیز مشخص است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۷


بحث نسبتا جامعی در حوزه انجام شد-البته موارد زیر تمام بحث نیست و همه موارد زیر نیز بحث نشده بلکه برآیند شخص بنده است- موارد مهم درک روند در دین است و فتاوای خاص نیز مورد توجه قرار گرفت مهمترین موضوع بحث عالم درک و کشف حقایق دین است و رویکرد حنیفانه به دین و تمام زوایا و خفایا و قبول و درک کلیت تام آن و ورود علمی به علوم غریبه با فهم اساسی نعمت الله توحید و شیطان و فهم اینکه در علوم قرآنی به هیچ وجه علم تعبیر خواب یوسف یا شفا دادن و زنده کردنهای عیسی یا موارد دیگر سحر خوانده نشده در ضمن بین دو نوع طرح کلی در سحر یعنی مورد تسخیر و روی آوردن به اجنه و طرح کلی چوبدستی و مار مورد اول به کلی رد و باعث طغیان خوانده شده  در مدل اول ساحران تسخیر گر در مدل دوم افراد به خدمت گیرنده ساحران یعنی پادشاهان ولی در هردو تشنه ترین افراد به ایمان همینها اولی اجنه دومی ساحران هستند و فقط سحر بعد زمان هاروت و ماروت آنهم به دلیل تفرقه افکنی بین زن و مرد و تبدیل نعمت الله نهی شده در کل طبیعی است که هر علمی مثل شمشیر دو لبه باشد اتفاقا اولین و ساده انگارانه ترین نگاه و هر دیدی به هر نوع علمی بحث فساد افکنی و خونریزی است که این مورد را حتی فرشتگان قبل از خلقت نسل آخر بشر به خداوند یادآور می شوند ولی خداوند نیز متذکر می شود که من چیزی می دانم که شما نمی دانید اتفاقا علم اسما نیز اولین علم یادداده شده به آدم است و اولین معلم نیز خداست

نکته جانبی اینکه بر اساس الگوی فتنه هدف درفتنه اختلاف افکنی بین زن و مرد است و فتنه از قتل و فساد بدتر است و عذاب ضلالت را دارد نه غضب الهی و مهمترین بخش مراقبت در اینجا باید صورت بگیرد و بحث اساسی امانت که ذکر شد.در ضمن یادگیری سحر-همان بخش ممنوعه در علوم غریبه-به منظور خنثی سازی سحر طرف مقابل ایرادی ندارد و اگر ضرورت آن اثبات شود شاید واجب هم باشد

یک نکته دیگر اینکه اگر زیاد بر حرمت کامل علوم غریبه اصرار شد در ساده ترین حالت از طرف مقابل بخواهید کلا علم شیمی امروزی که مدلی سانسورشده و حتی تحریف شده از یکی از طبقه بندی های با الگوی قدیمی این علوم است یعنی کیمیا را به طور کلی نادیده بگیرد و زندگی خود را بدون دارو لباس یا هرچیز معمولی در زندگی عادی امروزی ادامه دهد.

در فقه پویا تحقیقات عامل تغییرات است نه خود تغییرات مثل زمان و مکان و شرایط جدید بدین معنی فقه پویا می تواند موثر باشد نه فقط متاثر.

در اسلام دفاع بد نداریم اگر شروع شد فرد بایدداز خودش از جانش از مالش و از همه مهمتر نفسش مایه بگذارد در ضمن اسلام خودش مدافع است نه برعکس یعنی هفتاد و دو تن در کربلا خودشان بهره مند شدند پس نباید ترسید لا تحزن ان الله معنا یک فرمانده مسلمان خودش جلو می رود و سربازان پشت سرش یعنی فقط مدیر نیست رهبر هم هست امام هم یعنی پیشرو این یعنی دفاع اسلامی و انقلابی.در اسلام شهادت زندگی است این تمامی مفاهیم پیروزی و باخت و تمامی فرمولها را زیر پا می گذارد پس بزرگترین گناه ترس است و ناامیدی به طور خاص منبع و مرجع فکری اصلی خود قرآن است قرآن حافظش خود خداست و تحریف ندارد-نحن له الحافظون-تحدی گر و مبارزه طلب است و از نظر خودش بی مثال است حتی در حد چند آیه تقابل با آن امکان ندارد علوم به تفضیل در آن بحث شده و هیچ تر و خشکی نیست که در آن نیامده در ضمن آیه ی من یقرض الله قرضا حسنا را داریم که خداوند در جوابش مال را اضافه می کند یعنی قرض باعث کم شدن مال نیست و برعکس ربا که علی الظاهر باعث افزایش مال باعث کاهش آن است و مفهوم برکت وجود دارد قرآن بزرگترین ناراحتی اش و موضوع گله اش در آخرت محجور بودن خودش است در مورد واقعه ی عاشورا نیز دقیقا همین موارد وجود دارند.یا موارد بدر ابابیل یا شنهای طبس مثالهای دیگری اند که نشان از این است که اصل دفاع گر خود خداست البته همه ی اینها به معنی احمقانه و بدون فکر کارکردن نیست یا مثل بنی اسراییل بگوییم تو و خدایت بروید جنگ ما اینجا می نشینیم بلکه این به معنی این است که اوامر آنها قابل اطاعت است پس اگر در همان آیات امر به علم و عقل به دانش یا توجه به آیه و داستانی یا اجرای حکمی دارد پس نباید ترسید راه درست و مطمین است البته اگر خود قرآن را برای هدایت و خدا بخواهیم اما اگر بخواهیم نور مبین را به جای تدبیر تفسیر به رای کنیم کتاب هدایت کتاب فتنه می شود نه هدایت وگرنه همان کتاب دست علی همان کتاب دستان معاویه است که سر نیزه هم رفت یا همان کتابی است که یزید با آن امام حسین را خارجی خواند؟!؟!؟! امروزه هم لباس کربلا را برای مبارزه با خودش تن می کنند مثل حریان شیعه انگلیسی جریان شیراری ها.بگذریم و از بحث دور نشویم در اسلام حتی در جنگ هم هیچ شکستی وجود ندارد درست است که در اسلام و جنگ اسلامی هدف مردن نیست و مرگ در هر صورتی مصیبت است اما دعاکردن برای شهادت یک دعای بزرگ و شهادت یک افتخار است و اساسا اصلا مرگ نیست و یک هنر برای مردان خداست.این موضوعات و معانی به هیچ وجه من الوجوه با هیچ رویکرد غیردینی حتی از جنس دینی حتی قابل دستیابی نیست.اتفاقا در اسلامِ شهادت طلب،سلامت و امنیت بزرگترین و مهمترین و پایه ای ترین نعمتهای الهی محسوب می شوند حتی اگر مخفی باشند و نامحسوس.البته امروزه با وجود این همه توطیه دشمنان در منطقه این دو نعمت کاملا مشهود است و به دلیل وجود جمهوری اسلامی ایران با شاخصه ی خاص ولایت مطلقه فقیه است.اساسا نظام جمهوری اسلامی ایران قرار است الگو باشد و در همه ی جهات خاری در چشم استکبار باشد تقیه قوانین خاص خود را دارد و کلی نیست و شرایطی را می طلبد بلکه اساس کار تبلیغ و روشنگری و صدور انقلاب به صورت انقلابی و جهادی است اتفاقا جامعه همه ی جهان و تمام مستضعفین است علل الخصوص در همان جامعه های هدف در دل حکومتهای طاغوتی آنهم بدون ترس از  شکست یا بی تاثیری یا مورد رصد قرارگرفتن وسانسور و جاسوسی و ترور  دشمن .دقت کنید هدف بدون تغییر است اینها ابزار ضربه ی دشمن است و باید مراقب بود نه اینکه به دلیل ترس از آرمانها کوتاه آمد امروزه به صورت کاملا آشکار و نه پنهان تمام کفر در مقابل تمام نور و ایمان قرار دارد.حتی در نظام سلطه افشاگریهایشان نه به خاطر اخلاق بلکه عمدی و به خاطر عادی سازی این امور بین مردم و ایجاد قدرت و سرکوب روحیه ی جهادی مردم و یا شناخت توده های موافق و مخالف و سرکوب آنان انجام می شود و همین ها را نیز برنامه ریزی می کنند و جهانی را بازی می دهند به دشمن حتی در دشمن سازی اش هم نمی توان اعتماد کرد چه برسد در ارکان دیگر دوست و دشمنی فقط براساس امانت انسانیت توحید و عدالت خواهی و استکبارستیزی است اتفاقا وقتی کوتاه بیایم آنها قوی تر عمل می کنند ما همین الان هم در جنگیم جنگ غیر قابل انکار است اتفاقا ابعاد آن از جنگهای معمولی خیلی بیشتر است خیلی خیلی بیشتر است جنگ در قاموس خلقت تعریف شده و خیر و شر در ستیز اند و این در هیچ پایگاه بشری تعریف نشده بلکه در نهاد خلقت بوده هست و خواهد بود خواه ناخواه دشمن دشمنی می کند چه بخواهیم چه نخواهیم با تمام قوا هم دشمنی می کند و هیچ وقت هم از هیچ خواسته اش کوتاه نمی آید و از دشمن فقط انتظار دشمنی می رود چون ذاتش براساس تبدیل نعمت الله و شیطان شکل گرفته 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۰

پس از مطالعه بحث کلی پیدایش تعدادی نکات و موارد کلی را برای تحقیق معرفی می کنیم 

یک مورد اینکه طبق تحقیقات نود و هشت درصد ژنتیک انسان و شامپانزه یکی است؟!؟!و آیا این دو درصد انسان را بوجود آورده؟-شاید جالب باشد در یک مثال شبیه ترین موجود و گونه نزدیک فیل یک پستاندار فوق العاده کوچک در حد موش بود که حتی جزو آنها طبقه بندی می شد و این دلیل رد شباهت ظاهری فنوتیپی و یا ژنوتیپی در رده بندی است حالا تعمیم این مبانی به انسان علل الخصوص در بینش اجتماعی خطرناک است-یااتفاقا با توجه به بحث هزار هزار انسان و نسناس و با توجه به پیچیدگی رفتار انسان نظریه روح و نفس تقویت می شود و بحث حکمت در بخش جسم خاکی بیشتر تقویت می شود بحث بیماریهای مشترکی مثل افسردگی پس از زایمان مرز دقیق بحث روح و نفس و ایمان را تقویت می کند یا این بحث که خود غربی ها به این نتیجه رسیدند که فکر و تجربه دی ان ای را تغییر می دهد باید بحث شود یعنی یک طرفه نیست

درباره خفاش و رده ژنتیکی و بحث تکامل مجهول این پستاندار پرنده تحقیق و در کنار روایات موجود در کتب دینی بگذارید و خودتان نتیجه بگیرید رفتار و صفات خاص این موجود نیز قابل بحث است که شباهتهای انسانی هم دارد

طبق الگوی پذیرفته شده بین علما بر اساس روایات نظریه اسب سوار -روح-و اسب-نفس علل الخصوص نفس اماره و بحث کنترل آن- مطرح است طبق مدل دیگری روح و جسم به پرنده ای در قفس -شعر عرفانی از عرفا-و طبق مدل دیگری بحث هم سفری لاک پشت و پرنده مثال زده شده است همگی موارد مثال اند و برای ملموس کردن این واقعیت مجازی مطرح می شوند و طرح کلی جدایی روح و نفس از جسم اصل مورد قبول دینی است دقت کنید اینکه دنیا زندان مومن است و با مرگ رحت می شود به معنی جهنم بودن دنیا نیست بلکه این است که دنیا جایگاه اصلی روح مومن نیست طبق این الگو زندگی دنیا برای دیگران فرقی خاص ندارد چون جاه طلب حقیقی نیستند و اگر صفات زذیله پیش بیاید برای بهشت ساختن در این دنیا و حرص یه زنده بودن حاضرند هر کار دور از انسانیتی انجام دهند

قانون دلتا اس و آنتروپی در شیمی با روح خلقت با الگوی جهش در تناقض است چون بی نظمی پایدارتر از نظم است و از دست دادن انرژی راحتتر صورت می پذیرد

در بحث جهش اگر ما تکامل را به عنوان نظمی بر نظام احسن بببنیم و تغییر را جزوی از آن قلمداد کنیم و بدون اشاره به ناظم سراغ نظم برویم حتی با علم امروز امکان شانس غیر ممکن است مثلا در پرتاب یک تاس اگر شما قوانین فیزیکی خیلی ساده ی نیوتونی را لحاظ کنید و با یک دستگاهی ریز جزییات حرکات را محاسبه کنید اگر شرایط اول پرتاب و تمام فاکتورهای دخیل را بدانیم بدون شک عدد در آخر آمده را می دانیم در مدل اولیه خدا جاییست که نمی شناسیم یعنی همان یک درصد احتمال خطا در ضمن جهش در ژنتیک یک پدیده ی کاملا علمی است و تمام ریز جزییات آن قابل محاسبه است ما چوب درخت را آتش می زنیم و می گوییم ببینید چقدر قشنگ است حرارتش زیباست اما هیزم را خود آتش را و سوخت بنزین را نمی بینیم و می گوییم شانس اتفاقا رویکرد نظم محور در اینجا بیان می دارد که خدا آنجایی هست که ما می دانیم به بیان دینی خدا نور است و به نوعی تعریف سرچشمه آگاهی است پس برعکس تصور خدا آنجاییست که ما علم داریم نه برعکسش در ضمن اگر ما نظم را قبول کنیم تازه به جایگاه روح و خدا و ناظم می رسیم که با قانون من و سلوا قابل کشف است یک هستی بخشی روح در همین نظمها مثل فرشتگان در جهان و به تعریفی روح جسم سوار در بدن و موکل بودن دوم بحث برتری است که من و سلوا نسبت به عدس و پیاز دارد البته انتم الاعلون ان کنتم مومنین اینجا سطح تسلیم بیان نشده




یک بحث شهید مطهری را هم داریم ایشان در ابتدا مخالف کامل داریون بودند اما در ادامه اصل نظریه را با توجه به بحث ماده مخالف خلقت ندیدند اما مباحث پیرو را مطرح کردند در ادامه نکاتی را از ایشان مطرح می کنیم 


❗️❗️❗️اصل تکامل دلیلی بر وجود ماوراء



👈داروین شخصاً درباره اصل انطباق با محیط آنچنان اظهار نظر کرد که به او گفته شد تو درباره این اصل مانند اصلی ماوراء الطّبیعی سخن می‏گویی. 

🔸حقیقت هم همین است که نیروی تطبیق با محیط در جاندارها که نیرویی بسیار مرموز و حیرت انگیز است، نیرویی است ماوراء الطّبیعی؛ یعنی در تسخیر یک نوع هدایت و شعور به هدف است و به هیچ وجه نیرویی کور و بی‏هدف نیست. 

🔸دلالت اصل تکامل بر وجود متصرّفی غیبی درکار جهان از هیچ اصلی کمتر نیست.


علل گرایش به مادیگری،ص108.



📝کانال اندیشه مطهر 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۷