سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

سخن تازه ی عاشقانه

love is when you find yourself and spend every wishes on him

در حسرت بیست و چهار ساعت عمر بیشتر

جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۳ ق.ظ

❗️ 24 ساعت عمر بیشتر

 

〽️ اسکندر مقدونی به روایت تاریخ، فرد بسیار جاه طلب و جهان گشایی بود که در 33 سالگی درگذشت. روزی که مرگ وی فرا رسید، آرزو داشت که فقط یک روز دیگر زنده بماند تا بتواند مادرش را ببیند. او نیازمند 24 ساعت زمان بود تا بتواند فاصله ای را که سفر، میان او و مادرش ایجاد کرده بود از بین ببرد و به نزد او بازگردد. به ویژه اینکه به مادرش قول داده بود هنگامی که تمام دنیا را تصرف کرد، به پیش او بازگردد و همه جهان را به او هدیه کند.

 

◇ بنابراین، اسکندر از پزشکان خواست تا 24 ساعت مهلت برای او فراهم کنند و مرگش را به تأخیر بیندازند. پزشکان به وی پاسخ دادند که بیش از چند دقیقه به پایان عمر او باقی نمانده است و آنها نمی توانند کاری برایش انجام دهند. اسکندر گفت من حاضرم نیمی از تمام پادشاهی خود را یعنی نیمی از دنیا را در ازای فقط 24 ساعت بدهم.

 

◇ آنها گفتند اگر همه دنیا را هم به ما بدهید، نمی توانیم کاری برایتان انجام دهیم، این کار غیر ممکن است.

 

✿ آن لحظه بود که اسکندر، بیهوده بودن تمامی کوشش ‌هایش را به‌ طور عمیق درک کرد. او با تمام دارایی ‌اش که کل دنیا بود، نتوانست حتی 24 ساعت را بخرد. 33 سال از عمرش را به هدر داده بود، برای تصاحب چیزی که با آن حتی قادر به خرید 24 ساعت هم نبود.

 

◇ متوجه شد که به ‌خاطر این دنیای واهی، باید با ناامیدی و محرومیت کامل، جهان را ترک کند.

 

📚 زندگی به روایت بودا، صفحه 86

 

•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

 

الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی